جبار(اسمای الهی) اصلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جبّار به معنای بسیار جبران کننده و مرمّت بخش کاستیها و شکستگیها و از اسماء و
صفات الهی میباشد.
جبّار
صیغه مبالغه از «ج ـ ب ـ ر» ضد کسر
و به معنای
اصلاح ،
اصلاح از راه
قهر و غلبه
و عظمت و برتری و استقامت
یا برگرفته از اجبار به معنای قهر و غلبه و
اکراه است که جبر نیز گاهی در آن استعمال میشود؛ مانند جبر در برابر
تفویض ،
بنابراین جبار کسی است که کار او اصلاح بسیار یا نفوذ او آشکار، حکم او غالب و امر او برتر است
و نیز کسی یا چیزی است که بر اثر عظمت و بلندی، از دسترس دور است، چنان که به
نخل ،
اسب ،
شتر و مرد بلند قامت و عظیم الجثه به ترتیب «نخلة جبّارة»؛ «فرس جبّار»؛ «ناقة جبّارة» و «رجل جبّار» گفته میشود.
جبّار از اسمای حسنای الهی است که یک بار در
قرآن به صراحت در ردیف برخی دیگر از اسمای
خداوند آمده است: «هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ المَلِکُ القُدّوسُ السَّلـمُ المُؤمِنُ المُهَیمِنُ العَزیزُ الجَبّارُ المُتَکَبِّرُ سُبحـنَ اللّهِ عَمّا یُشرِکون».
در بسیاری از
روایات نیز اسم جبّار ضمن اسماء و صفات خداوند ذکر شده است. از
امام صادق علیهالسّلام از پدرانش نقل شده که برای خداوند ۹۹ اسم است و آنها عبارتاند از اللّه؛ عزیز، جبار و....
جبار مانند واژه
جبروت از جبر به معنای تلافی و تدارک اشتقاق یافته و هرگز از جبر به معنای اضطرار گرفته نشده است، آن گونه که
اشاعره پنداشتهاند که بندگان در افعال خویش مجبورند. در هیچ جای قرآن نیز نیامده است که خدا بر چیزی اجبار میکند، بلکه در قرآن از قاهریت او نسبت به بندگانش: «و هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ»
و نیز از مسخر بودن همه چیز تحت فرمان و امر او: «والشَّمسَ والقَمَرَ والنُّجومَ مُسَخَّرتٍ بِاَمرِهِ»
سخن به میان آمده است.
بنابراین جبار بودن خداوند بدین معناست که او نقصان ذاتی ماهیات را که مقتضی روی آوردن آنها به سوی عدم است با وجود بخشیدن به آنها و نیز قوه ذاتی مواد را که موجب نابودی و هلاک آن هاست با فعلیت بخشیدن به آنها تدارک
و سرانجام هر کاستی و کمبودی را جبران و هر شکستگی را ترمیم میکند،
چنان که در اسم دیگری خداوند «جابر العَظْم الکَسیر» یعنی ترمیم کننده
استخوان شکسته خوانده شده، چه جابر نیز مانند جبّار از جبر به معنای تلافی
مشتق شده است.
گفتنی است که در کاربرد جبّار درباره غیر خداوند باید معنای ریشه را جز آن دانست، گرچه لازم است شخص
مؤمن از باب تخلق به
اخلاق الهی مظهر جباریت خدا باشد و موجبات تسلی خاطرهای آزرده را فراهم سازد و این خود از آثار شناخت اسم جبار است.
بر این اساس به خوبی روشن میشود که در تفسیر اسم جبار به
قهار و مانند آن، ویژگی خاص آن لحاظ نشده و مرز دقیق بین معنای این اسم و اسمهایی مانند قهار، عزیز و
متکبر مشخص نگشته است.
گروهی با ملاحظه کردن معنای قهر و غلبه و اکراه در ریشه اسم جبار آن را چنین معنا کردهاند که جبار کسی است که
خلق را به بعضی از امور غیراختیاری وا میدارد
یا مشیت وی بالاجبار در همگان نافذ است و کسی به حریم او دسترسی ندارد.
اینان نیز استعمال جبار را در بنده قبیح دانستهاند، زیرا بنده، مقهور و محکوم سلطنت پروردگار است.
البته ممکن است خداوند به بندهای از بندگان خود مال، عنوان،
علم ،
قدرت و حکومتی عطا کند که در این صورت لازم است آنها را در مسیر خواست خدا صرف کند.
گروه یاد شده همچنین افزودهاند: هنگامی که
خداوند وصف جبّار را از پیامبر گرامی خویش سلب کرده است حال دیگران معلوم است:
«وما اَنتَ عَلَیهِم بِجَبّارٍ»،
از این رو به کارگیری واژه جبار درباره
انسان : «واِذا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبّارین؛ و چون به
خشم دست میگشایید مانند گردنکشان (بیرحمانه) دست میگشایید»
از باب مذمت اوست
که میخواهد نقص خود را با ادعا کردن منزلتی از تعالی و برتری جبران کند که استحقاق آن را ندارد،
از این رو در آیه ۳۲
مریم از
حضرت عیسی علیهالسّلام نقل کرده که خداوند هرگز مرا جبار شقی قرار نداده است:
«ولَم یَجعَلنی جَبّارًا شَقیـّا» و در آیه ۱۴ همان سوره
بر آن مهر تایید زده است: «ولَم یَکُن جَبّارًا عَصیـّا».
برخی دیگر به ذکر هر دو احتمال در معنای اسم مورد بحث بسنده کرده و گفتهاند: جبار مبالغه از جبرِ کسر (شکستگی) یا به معنای کسی است که
اراده او نافذ است و بر هرچه بخواهد اجبار میکند،
در هر صورت جباریت خداوند به اقتضای
واجب الوجود بودن اوست، زیرا
وجوب وجود مستلزم استناد هر چیزی (کمال و تکمیلی) به خداست.
اسماء الله الحسنی، تاج الدین نوفل، دارالامین، ۱۴۱۸ ق؛ بصائر ذوی التمییز، الفیروز آبادی (م. ۸۱۷ ق.)؛ به کوشش محمد علی، بیروت، المکتبة العلمیه؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ التفکر فی الاسماء طریق العلماء، ضیاءالدین الجماس، بیروت، دارالهجرة، ۱۴۱۰ ق؛ شرح الاسماء، هادی السبزواری (م. ۱۲۸۹ ق.)؛ به کوشش حبیبی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵ ش؛ شرح توحید الصدوق، قاضی سعید قمی (م. ۱۱۰۷ ق.)؛ به کوشش حبیبی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۵ ق؛ الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)؛ به کوشش احمد العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق؛ علم الیقین فی اصول الدین، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ به کوشش بیدارفر، قم، بیدار، ۱۳۷۷ ش؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)؛ به کوشش غفاری، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۱ ق؛ کشف المراد، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)؛ به کوشش حسن زاده آملی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ ق؛ کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)؛ به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)؛ قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م. ۳۹۵ ق.)؛ قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المقام الاسنی، الکفعمی (م. ۹۰۵ ق.)؛ به کوشش فارس الحسون، مؤسسة قائم آل محمد عجّلاللهفرجهالشریف؛ موسوعة له الاسماء الحسنی، احمد الشرباصی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۶ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ ق.)؛ بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق.
دائرةالمعارف قرآن کریم جلد هشتم، برگرفته از مقاله«جبار(اسمای الهی)».