• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جلال‌الدین حسن نومسلمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جلال‌الدین‌ حسن‌ نومسلمان‌، امام‌ نزاری‌ و ششمین‌ رهبر اسماعیلیه‌ نزاری‌ در الموت است.




وی‌ در ۵۶۲ متولد شد و در کودکی‌ از پدرش‌، نورالدین‌ محمد (حک: ۵۶۱ـ۶۰۷)، نص‌ جانشینی‌ دریافت‌ کرد و پس‌ از مرگ‌ پدرش‌ در ۱۰ ربیع‌الاول‌ ۶۰۷، به‌ رهبری‌ دعوت‌ و دولت‌ نزاریه‌ رسید.
[۱] جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۱ـ۲۴۲.
[۲] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۴، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.

حسن‌، همان‌ طور که‌ مرسوم‌ خداوندان‌ الموت‌ بود، لقب‌ افتخاری‌ جلال‌الدین‌ داشت‌.
در سالهای‌ آخر حکومت‌ نورالدین‌ محمد، بین‌ او و فرزندش‌ اختلاف‌ روز افزونی‌ پدید آمده‌ بود.



حسن‌، مانند برخی‌ دیگر از اسماعیلیان‌ نزاری‌، با عقیده‌ قیامت‌ که‌ به‌ انزوای‌ نزاریان از جهان‌ اسلام‌ انجامید، مخالف‌ بود و گفته‌ شده‌ است‌ که‌ در همان‌ سالها، به‌ طور پنهانی‌ موضع‌ خود را به‌ اطلاع‌ خلیفه‌ عباسی‌ و برخی‌ حکمرانان‌ اهل‌ سنّت‌ ــ که‌ قصد داشت‌ در آینده‌ با آنان‌ مناسبات‌ دوستانه‌ برقرار کند ــ رسانیده‌ بود.
[۳] جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۱ـ۲۴۲.
[۴] رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، جامع‌ التّواریخ‌: قسمت‌ اسماعیلیان‌ و فاطمیان‌ و نزاریان‌ و داعیان‌ و رفیقان‌، ج۱، ص‌۱۷۳، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌ و محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۸۱ش‌.
[۵] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۴ـ ۲۱۵، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.

طبق‌ روایات‌ ایرانی‌ موجود درباره‌ دوران‌ حکمرانی‌ خداوندان‌ الموت‌، حسن‌ به‌ محض‌ آنکه‌ به‌ رهبری‌ نزاریه‌ رسید، عقیده‌ و تعالیم‌ قیامت‌ را، که‌ پدربزرگش‌ در ۵۵۹ اعلام‌ کرده‌ بود،
[۶] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۰۱، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
طرد و انکار کرد و در ابتدای‌ جلوس‌ اظهار مسلمانی‌ کرد و از پیروانش‌ نیز خواست‌ که بر التزام‌ ایمان‌ و اسلام‌، ساعی‌ و راغب‌ باشند.
وی‌ سفیرانی‌ نزد خلیفه‌ ناصر عباسی‌ (حک: ۵۷۵ـ۶۲۲)، سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ (حک: ۵۹۶ـ۶۱۷) و برخی‌ امیران‌ سنّی‌مذهب‌ فرستاد و آنان‌ را از اصلاحات‌ دینی‌ خود مطّلع‌ کرد.
همچنین‌ به‌ طرق‌ گوناگون‌ سعی‌ کرد به‌ مسلمانان‌ نشان‌ دهد که‌ جامعه‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ از تعالیم‌ و رسوم‌ گذشته‌ خود دست‌ کشیده‌ و برای‌ زندگی‌ متعارف‌ به‌ شیوه‌ اهل‌ اسلام‌ آمادگی‌ دارد.



به‌ دستور او «در هر دیهی‌ مسجدی‌ و حمامی‌ ساختند و رسوم‌ اذان‌ و منبر و محراب‌ و صلوات‌ و صیام‌ تازه‌ کردند»، همچنین‌ در ولایت‌ خود مساجد را تعمیر و آباد کرد و تعدادی‌ از علما و فقها را از خراسان‌ دعوت‌ کرد و مشاغل‌ دینی‌ مانند قضا و خطابه‌ و امامت‌ را به‌ ایشان‌ تفویض‌ نمود.
در پی‌ این‌ اقدامات‌، در ربیع‌الاول‌ ۶۰۸، خلیفه‌ طی‌ فرمانی‌ مسلمانی‌ رهبر نزاریان‌ و پیروانش‌ را اعلام‌ کرد.



از آن‌ پس‌، جلال‌الدین‌ حسن‌ به‌ نومسلمان‌ معروف‌ شد، حق‌ حاکمیت‌ او بر سرزمینهای‌ تحت‌ قلمرو نزاریان‌ برای‌ نخستین‌ بار، از سوی‌ خلیفه‌ عباسی‌ به ‌رسمیت‌ شناخته‌ شد و مورد لطف‌ خاص‌ خلیفه‌ قرار گرفت‌، چنانکه‌ در ۶۰۹ مادر حسن‌، تحت‌ حمایت‌ خلیفه‌ ناصر، به‌ مکه‌ رفت‌ و خلیفه‌ او را بیش‌ از منسوبان‌ دیگر ملوک‌ و امرا گرامی‌ داشت‌، به‌ نحوی‌ که‌ بنا به‌ برخی‌ روایات‌، بدین‌ سبب‌ سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ از خلیفه‌ رنجید.
[۷] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۴ـ ۲۱۶، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
[۸] محمد بن‌ احمد نسوی‌، سیرت‌ جلال‌الدین‌ مینکبرنی‌، ج۱، ص‌۲۰، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.
[۹] عبداللّه ‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌، ج۱، ص‌۲۶۴ـ ۲۶۵، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ش‌.




همچنین‌ به‌ درخواست‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ و میانجیگری‌ خلیفه‌، امرای‌ گیلان‌ موافقت‌ کردند چهار تن‌ از دختران‌ خویش‌ را به‌ نکاح‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ در آورند.
یکی‌ از آنان‌ خواهر کیکاووس ‌بن‌ شاهنشاه‌، حکمران‌ ولایت‌ کُوتُمْ، بود که‌ فرزندش‌، علاءالدین‌ محمد (حک: ۶۱۸ـ۶۵۳)، جانشین‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ شد.
[۱۰] جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۷ـ۲۴۸.
[۱۱] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۶، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
[۱۲] رابینو، ص‌۲۸۸ـ ۲۸۹




گفته‌ شده‌ است‌ اهالی‌ قزوین‌ ، که‌ از نزاریان‌ صدمات‌ بسیار دیده‌ بودند، تا مدتی‌ به‌ صحت‌ گفتار و ادعاهای‌ جلال‌الدین‌ شک‌ داشتند.
برای‌ رفع‌ این‌ تردید ، جلال‌الدین‌ عده‌ای‌ از علمای‌ قزوین‌ را به‌ الموت‌ دعوت‌ کرد تا از کتابخانه‌ معروف‌ آنجا دیدن‌ کنند و دستور داد هر کتابی‌ را که‌ «اِلحادی‌» یافتند، بسوزانند ضمن‌ آنکه‌ خود وی‌ نیز در حضور آنان‌ اسلافش‌ را لعن‌ کرد.
[۱۳] جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۳ـ۲۴۴.
[۱۴] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۵، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
[۱۵] عبداللّه ‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌، ج۱، ص‌۲۶۵، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ش‌.




سیاستهای‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ در برقراری‌ مناسبات‌ با اهل‌ سنّت‌، مزایای‌ آشکاری‌ برای‌ جامعه‌ نزاری‌ ــ که‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ عنوان‌ ملاحده‌ در حاشیه‌ قرار داده‌ شده‌ و دائماً در معرض‌ خطر و هجوم‌ بودند ــ دربرداشت‌.
نزاریان‌ پس‌ از ناکامی‌ در قیام‌ نخستین‌ خود، خویشتن‌ را در دور قیامت‌ روحانی‌ و معنوی‌ خویش‌، در قلاع‌ کوهستانی‌ منزوی‌ ساختند و دنیای‌ خارج‌ را بی‌اهمیت‌ خواندند؛ اما، واقعیت‌ جهان‌ خارج‌ قابل‌ چشم‌پوشی‌ نبود.
در چنین‌ اوضاع‌ و احوالی‌، بسیاری‌ از نزاریان‌ از انزوای‌ جامعه‌ خود ناراضی‌، و مایل‌ به‌ بهبود روابط‌ با بقیه‌ مسلمانان‌ شدند.
جلال‌الدین‌ حسن‌، با اصلاح‌ دینی‌ خود، نزاریان‌ را با جهان‌ خارج‌ آشتی‌ داد.
این‌ سیاست‌ ، نه‌ تنها امنیت‌ سرزمین‌ نزاریه‌ را تضمین‌ کرد بلکه‌ موجب‌ شد تا برای‌ نخستین‌بار حکمرانان‌ و سلاطین‌ نامدار دنیای‌ اسلام‌ دولت‌ نزاری‌ را به‌ رسمیت‌ بشناسند.
در قهستان‌ نیز حملات‌ غوریان‌به‌ نزاریان‌ خاتمه‌ یافت‌ و در شام‌ ، نزاریان‌ در مقابله‌ با خصومتهای‌ فرنگان‌، به‌ موقع‌ از کمک‌ ایوبیان‌ بهره‌مند شدند.
[۱۶] فرهاد دفتری‌، تاریخ‌ و عقاید اسماعیلیه‌، ج۱، ص‌۴۶۳، ترجمه‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ ۱۳۷۶ش‌.




بهبود مناسبات‌ نزاریان‌ و جهان‌ اسلام‌ ــ که‌ به‌ ایفای‌ نقش‌ مؤثر نزاریان‌ در ساختار منطقه‌ای‌ قدرت‌ انجامید ــ به‌ سود اهل‌ تسنن‌ نیز بود، چنانکه‌ در ۶۱۰، جلال‌الدین‌ حسن‌ شخصاً سپاهیان‌ خود را برای‌ یاری‌ رساندن‌ به‌ نیروهای‌ مظفرالدین‌ اُزبک‌ (حک: ۶۰۷ـ۶۲۲) هدایت‌ کرد و در پیروزی‌ مظفرالدین‌ سهم‌ مهمی‌ داشت‌.
مظفرالدین‌ آخرین‌ حکمران‌ اتابکان‌ آذربایجان‌ و یکی‌ از متحدان‌ مهم‌ خلیفه‌ بود که‌ در آن‌ هنگام‌ برضد یکی‌ از امرای‌ سرکش‌ خود، به‌ نام‌ ناصرالدین‌ مَنْکَلی‌/ مَنْگَلی‌، لشکرکشی‌ کرده‌ بود.
پس‌ از پیروزی‌، برای‌ تقدیر از نزاریان‌، شهرهای‌ ابهر و زنجان‌ با حومه‌ آنها به‌ امام‌ نزاری‌ واگذار شد و این‌ نواحی‌ چند سالی‌ در دست‌ نزاریان‌ باقی‌ماند.



جلال‌الدین‌، پس‌ از یک‌ سال‌ و نیم‌ غیبت‌، به‌ الموت‌ بازگشت‌ و مناسبات‌ دوستانه‌ خویش‌ را با خلیفه‌ عباسی‌ و مظفرالدین‌ حفظ‌ کرد.
[۱۷] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۶ـ۲۱۷، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
[۱۸] عبداللّه ‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌، ج۱، ص‌۲۶۵ـ۲۶۶، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ش‌.




بهبود مناسبات‌، فواید دیگری‌ نیز برای‌ اهل‌ سنّت‌ داشت‌. در اواخر دوره‌ حکمرانی‌ جلال‌الدین‌ حسن‌، بسیاری‌ از علمای‌ سنّی‌مذهب‌ که‌ از بیم‌ مغولان‌ از خراسان‌ و دیگر مناطق‌ شرقی‌ می‌گریختند، به‌ شهرها و قلاع‌ نزاری‌ در قُهستان‌ پناهنده‌ می‌شدند و در آن‌جا باگشاده‌ دستی‌ تمام‌ از آنان‌ پذیرایی‌ می‌شد.
[۱۹] عثمان ‌بن‌ محمد منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصری‌، ج‌۲، ص‌۱۸۲ـ۱۸۳، یا، تاریخ‌ ایران‌ و اسلام‌، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌ ۱۳۶۳ش‌.




جلال‌الدین‌، که‌ به‌ خطر قریب‌الوقوع‌ حمله‌ مغولان‌ پی‌برده‌ بود، ظاهراً اولین‌ فرمانروای‌ مسلمان‌ بود که‌ به‌ محض‌ آنکه‌ مغولان‌ از جیحون‌ گذشتند با آنان‌ وارد مذاکره‌ شد.
[۲۰] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۷، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.




وی‌، پس‌ از یازده‌ سال‌ حکومت‌، در نیمه‌ رمضان‌ ۶۱۸ درگذشت‌.
وزیر او، که‌ سرپرست‌ یگانه‌ پسرش‌ نیز بود، زنان‌ سنّی‌ مذهب‌ و خواهر جلال‌الدین‌ را متهم‌ به‌ مسموم‌ ساختن‌ او کرد و همگی‌ را به‌ قتل‌ رساند.
[۲۱] جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۹.
[۲۲] عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۸، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.




همه‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ دیلمان‌ و قومس‌ و قهستان‌ و دیگر مناطق‌ ایران‌ و نیز نزاریان‌ شام‌ ، اصلاحات‌ دینی‌ جلال‌الدین‌ حسن‌ را، بدون‌ هیچگونه‌ مخالفتی‌، پذیرفتند، زیرا او را امام‌ معصومی‌ می‌دانستند که‌ امت‌ خود را هدایت‌ و شریعت‌ را با توجه‌ به‌ اوضاع‌ و احوال‌ زمانه‌، چنانکه‌ بایسته‌ است‌، تعبیر و تفسیر می‌کند و پیروانش‌ باید بی‌تردید فرمانهای‌ او را اجرا نمایند؛ چنانکه‌ بعداً، در دوران‌ جانشینش‌ علاءالدین‌ محمد، نزاریان‌ اصلاح‌ دینی‌ جدید را به‌ مثابه‌ فرمان‌ به‌ اجرای‌ مجدد تقیه‌ای‌ تلقی‌ کردند که‌ در دور قیامت‌ از آنان‌ برداشته‌ شده‌ بود.
بر این‌ اساس‌، مرعی‌ داشتن‌ تقیه‌ می‌توانست‌ به‌ معنای‌ هرگونه‌ همسازی‌ و توافق‌ با جهان‌ خارج‌، به‌ صورتی‌ که‌ امام‌ معصوم‌ نزاری‌ ضروری‌ می‌دانست‌، باشد.
[۲۳] فرهاد دفتری‌، تاریخ‌ و عقاید اسماعیلیه‌، ج۱، ص‌۴۶۳، ترجمه‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ ۱۳۷۶ش‌.




(۱) جوینی‌.
(۲) عبداللّه ‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ش‌.
(۳) فرهاد دفتری‌، تاریخ‌ و عقاید اسماعیلیه‌، ترجمه‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ ۱۳۷۶ش‌.
(۴) رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، جامع‌ التّواریخ‌: قسمت‌ اسماعیلیان‌ و فاطمیان‌ و نزاریان‌ و داعیان‌ و رفیقان‌، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌ و محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۸۱ش‌.
(۵) عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
(۶) عثمان ‌بن‌ محمد منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصری‌، یا، تاریخ‌ ایران‌ و اسلام‌، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌ ۱۳۶۳ش‌.
(۷) محمد بن‌ احمد نسوی‌، سیرت‌ جلال‌الدین‌ مینکبرنی‌، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.


 
۱. جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۱ـ۲۴۲.
۲. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۴، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۳. جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۱ـ۲۴۲.
۴. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، جامع‌ التّواریخ‌: قسمت‌ اسماعیلیان‌ و فاطمیان‌ و نزاریان‌ و داعیان‌ و رفیقان‌، ج۱، ص‌۱۷۳، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌ و محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۸۱ش‌.
۵. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۴ـ ۲۱۵، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۶. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۰۱، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۷. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۴ـ ۲۱۶، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۸. محمد بن‌ احمد نسوی‌، سیرت‌ جلال‌الدین‌ مینکبرنی‌، ج۱، ص‌۲۰، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.
۹. عبداللّه ‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌، ج۱، ص‌۲۶۴ـ ۲۶۵، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ش‌.
۱۰. جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۷ـ۲۴۸.
۱۱. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۶، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۱۲. رابینو، ص‌۲۸۸ـ ۲۸۹
۱۳. جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۳ـ۲۴۴.
۱۴. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۵، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۱۵. عبداللّه ‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌، ج۱، ص‌۲۶۵، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ش‌.
۱۶. فرهاد دفتری‌، تاریخ‌ و عقاید اسماعیلیه‌، ج۱، ص‌۴۶۳، ترجمه‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ ۱۳۷۶ش‌.
۱۷. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۶ـ۲۱۷، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۱۸. عبداللّه ‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، مجمع‌ التواریخ‌ السلطانیه‌، ج۱، ص‌۲۶۵ـ۲۶۶، چاپ‌ محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ ۱۳۶۴ش‌.
۱۹. عثمان ‌بن‌ محمد منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصری‌، ج‌۲، ص‌۱۸۲ـ۱۸۳، یا، تاریخ‌ ایران‌ و اسلام‌، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌ ۱۳۶۳ش‌.
۲۰. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۷، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۲۱. جوینی‌، ج‌۳، ص‌۲۴۹.
۲۲. عبداللّه‌ بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌، ج۱، ص‌۲۱۸، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ ۱۳۶۶ش‌.
۲۳. فرهاد دفتری‌، تاریخ‌ و عقاید اسماعیلیه‌، ج۱، ص‌۴۶۳، ترجمه‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ ۱۳۷۶ش‌.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جلال‌الدین حسن نومسلمان»، شماره۴۷۵۹.    



جعبه ابزار