جهانگیرخان قشقایی(نهایی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جهانگیرخان قشقایی،
حکیم و
فقیه و
عارف امامی قرن سیزدهم است.
وی در ۱۲۴۳ در روستای دهاقان، از توابع
شهرضا در
اصفهان ، بهدنیا آمد.
پدرش، محمدخان قشقایی اصفهانی درّهشوری، مردی
عالم و صاحب کمال و از خانهای دره شور، از
ایل قشقایی بود.
مادرش نیز از خانزادگان
سمیرم اصفهان و از ساکنان دهاقان بود و به همینسبب مردم اصفهان، جهانگیرخان را دهاقانی نامیدهاند.
وی خواندن و نوشتن را در زادگاهش فراگرفت.
شوق تحصیل در وی موجب شد تا پدرش معلمی برای او بگیرد.
جهانگیرخان تا حدود چهل سالگی، همانند پدرش، به زندگی عشایری و
دامداری و
کشاورزی مشغول بود.
در سواری و
تیراندازی مهارتی چشمگیر داشت و به
موسیقی علاقهمند بود و گاه تار مینواخت.
حکیم قشقایی از هنگامی که وارد
حوزه علمیه اصفهان شد، تا موقعی که خاکیان را بدرود گفت، با همان لباس ساده
ایل قشقایی شامل کلاه پوستی، موهای نسبتاً بلند
سر و صورت و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
شاید او برای تأسی به استادش،
آقا محمد رضا قمشهای این گونه لباس میپوشید. بعضی از شاگردان حکیم قشقایی مثل
حاج آقا رحیم ارباب و
شیخ غلام حسین ربانی چادگانی نیز تغییر لباس ندادند.
حکیم قشقایی هنگام اقامه
نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن
عمامه در موقع
نماز ـ کلاه از سر برمیگرفت و با شالکمر
عمامه ای درست میکرد و بر سر مینهاد.
حدوداً چهل ساله بود که روزی برای فروش محصولات و خرید مایحتاج سالانه ایل و تعمیر تار به
بازار اصفهان رفت و با مشاهده
مدرسه صدر ، مجذوب شکوه معنوی مدرسه و علمای آن گشت.
شخصی، که احتمالاً همای شیرازی
بود، با مشاهده علاقه جهانگیرخان به مدرسه صدر او را به تهذیب نفس و تحصیل
علم و
معرفت دعوت کرد.
جهانگیرخان، تحت تأثیر سخنان او، تحصیل علم را بر امور دیگر ترجیح داد و با راهنمایی او حجرهای در یکی از مدارس علمیه اصفهان گرفت و تا پایان عمر در آن شهر ماند.
وی با اینکه در میانسالی به کسب علم روی آورده بود، با استعداد و شوق و همتی عالی به فراگیری علوم نزد مشایخ آن روز اصفهان پرداخت و چندی نگذشت که از مدرّسان
علوم عقلی و
نقلی گردید.
حکیم قشقایی در قسمت شرقی
مدرسه صدر بازار
اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ایوان سکونت داشت.
او با
آخوند کاشی (متوفا: ۱۳۳۲ هـ . ق.) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند. هر دو از شاگردان
آقا محمد رضا قمشهای بودند. بعد از رحلت حکیم قشقایی،
حکیم خراسانی و سپس
آیت الله صادقی در این حجره تدریس میکردند.
جهانگیر خان که سالها شاگرد
علامه آقا محمد رضا قمشهای بود، پس از هجرت استادش از
اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به
تهران میرود. او درباره استادش میگوید:
«همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس فروشهای سِدِهْ میماند. حاجت خود را به دو گفتم. گفت:میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم
تهران. در آن جا قهوهخانهای بود که درویشی آن را اداره میکرد. روز بعد
اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود.
اسفار را گشودم. او آن را از بر میخواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بیخود شدم، میخواستم دیوانه شوم. حالت مرا دریافت. گفت: آری! قوت می، بشکند ابریق را.»
جهانگیرخان قشقایی عارفی
زاهد و بلند طبع بود و زندگی خود را از
حقالاجاره سالانه زمینی که داشت میگذراند.
وی از
سهم امام و
شهریه استفاده نمیکرده است. مال الاجاره زمین کشاورزی متعلق به وی درشهر
دهاقان سالی ۴۰ تومان و از زمین روستای آغداش، ۱۵ الی ۲۰ تومان، برای وی میفرستادهاند.»
او تا پایان
عمر لباس عشایری پوشید و لباس مرسوم عالمان را بر تن نکرد.
آیت الله جهانگیر خان قشقایی در
علوم نقلی و
علوم عقلی، به ویژه در
حکمت به مرحله کمال رسید و در
مدرسه صدر به تدریس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب برای استفاده از مکتب متعالی وی شتافتند.
او روزهای پنجشنبه و جمعه، به تدریس
ریاضی و
هیئت میپرداخت. وی گاهی به تدریس
نهج البلاغه میپرداخت و آن را با
حکمت، تحلیل میکرد.
وی حدود چهل سال در مدرسه صدر اصفهان به تدریس علوم عقلی پرداخت.
وی حکمت را آمیخته به
عرفان و ممزوج با
فلسفه مشاء و
اشراق درس میداد.
آوازه حوزه درس او بزرگان و مشتاقان علم را برای کسب فیض به اصفهان کشاند.
وی سطوح مختلف دروس حوزوی ـ حتی رتبه عالی
درس خارج را ـ تدریس میکرد. او کتابهای
اسفار و شفا و
شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس مینمود.
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در درس خارج او شرکت کرده بود.
آیت الله بروجردی فرمود: «ما در زمان جوانی، در
حوزه علمیه اصفهان نزد مرحوم جهانگیرخان،
اسفار میخواندیم؛ ولی مخفیانه. چند نفر بودیم و خفیهً به درس ایشان میرفتیم.
حکیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان
حوزه علمیه تهران بود. «در
مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در
مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بینظیر
ایران،
آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی هستند.»
شیخ عباس قمی مینویسد:
«جهانگیر خان در علم و عمل به جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند.»
آقا بزرگ تهرانی مینویسد: «جهانگیر خان چنان کوشید که به اعلی درجات علم دست یافت ... و از سایر بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش شتافتند.
مورخ دیگری مینویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی در
مدرسه صدر اصفهان تدریس میکرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن دانش او بودهاند.»
جهانگیرخان در حوزههای علمیه به «خان» شهرت یافت.
روش او این بود که فلسفه را برای مشتاقان به این شرط تدریس میکرد که در کنار آن فقه و اصول را نیز بیاموزند و در حفظ شعائر دینی بکوشند. بدین ترتیب، حکمت را چنان رایج و مطلوب کرد که درسِ
شرح منظومه سبزواری او، به سبب کثرت طلاب، در خارج از حجره مدرسه صدر و در
شبستان مسجد چارچی تشکیل میشد
ازاینرو، واعظ جوادی
وی را احیاکننده حوزه فلسفی اصفهان دانسته است.
نزدیک به ۱۳۰ نفر در درس
شرح منظومه وی شرکت میکردند.
عناد متحجرین نسبت به
فلسفه در زمان حکیم قشقایی به قدری زیاد بود که
استاد جلال الدین همایی مینویسد:
«مرحوم قشقایی
[۱] را در
اصفهان از تهمت
خلاف شرع و بدنامی
کفر و
الحاد نجات داد. سهل است که چندان به این علم رونق بخشید که
فقها و
متشرعان نیز آشکارا با میل و علاقه روی به درس
فلسفه نهادند؛ و آن را مایه فضل و مفاخرت میشمردند.»
و در «دیوان طَرَبْ» اصفهانی آمده است:
«جهانگیر خان در اثر شخصیت بارز علمی و تسلم مقام قدس و تقوی و نزاهت (پاکدامنی) اخلاقی و حسن تدبیر حکیمانه که همه در وجود وی مجتمع بود؛ تحصیل
فلسفه را که بین علما و
طلاب سخت موهون (سست) و با
کفر و
الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامی به کلی نجات داد و آن را در سرپوش درس
فقه و
اخلاق چندان رایج و مطلوب ساخت که نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بیدینی نبود؛ بلکه مایه افتخار و مباهات محسوب میشد. وی معمولاً یکی دو ساعت از آفتاب برآمده در
مسجد جارچی سه درس پشت سر هم میگفت؛ که درس اولش
شرح لمعه (
فقه) و بعد از آن
شرح منظومه (
حکمت) و سپس درس
اخلاق بود و به این ترتیب
فلسفه را به مانند «حشو جوز
و قند و لوزینه
با
فقه با
اخلاق بخورد طلاب میداد.
این مثال کنایه از این است که وی
فلسفه را در میان دروس
فقه و
اخلاق، به سبک شیوایی تدریس میکرد.»
علاوه بر تبحر و
شهرت و حسن تدبیر جهانگیرخان، عواملی دیگر چون خانزادگی و تعلق او به ایل قشقایی و ارادت و احترام
ظلالسلطان (فرزند
ناصرالدینشاه ) بهاو، در ترویج علوم عقلی در مکتب اصفهان تأثیر داشت.
آیت الله حاج آقا رحیم ارباب فرمود:
«پس از اعلام
مشروطیت، در جلسه
علمای اصفهان، مخصوصاً روحانیون
مسجد شاهی (مثل حاج نورالله و برادرش) جهانگیر خان
مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران فرهنگ خواند، تا جایی که فرمود: اگر چه توده مردم به
مشروطه دل بستهاند و جانها باختهاند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم میخواهند دین مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحیم سکوت کن، سکوت اسلم است.
جهانگیرخان
حکمت و
فلسفه را نزد آقا محمدرضا قمشهای (متوفی ۱۳۰۶)،
فقه و
اصول و
ادبیاتِ عرب را نزد شیخ محمدحسن و
محمدباقر نجفی و حاج ملاحسین علی تویسرکانی،
طب را نزد ملاعبدالجواد طبیب معروف اصفهان، و
ریاضی و
هیئت و
نجوم را از استادان سرشناس آن زمان فراگرفت.
۱. معروفترین استاد حکیم قشقایی،
فیلسوف نامی و
حکیم صمدانی،
محمد رضا صهبا قمشهای (متوفا: ۱۳۰۶ هـ . ق.) از حکما و عرفای
اصفهان بوده است.
۲.
مولی حسین علی تویسرکانی (متوفا: ۱۲۸۶ هـ . ق.)
۳.
حاج شیخ محمد باقر نجفی مسجد شاهی۴.
ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفا ۱۲۸۸ هـ . ق.)حکیم جهانگیرخان قشقایی
علوم عقلی را نزد او فرا گرفت.
۵.
میرزا محمد حسن نجفی (متوفا: ۱۳۱۷ هـ . ق.)حکیم قشقایی
شرعیات را نزد این
مجتهد عالی مقام فرا گرفت.
۶.
ملا اسماعیل اصفهانی درب کوشکی (متوفا: ۱۳۰۴ هـ . ق).
۷.
میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۲۷ هـ . ق).
شاگردان فراوانی نزد او درس خواندند که شماری از آنان خود از فقها و علما و فلاسفه بزرگ شدند، از جمله
حاجآقارحیم ارباب ، حاج
آقاحسین طباطبایی بروجردی ،
شیخمحمد حکیم خراسانی،
سیدمحمد داعیالاسلام لاریجانی،
ضیاءالدین درّی،
میرزامحمدعلی شاه آبادی اصفهانی،
محمدحسین فاضل تونی ،
سیدجمالالدین گلپایگانی،
حاج میرزا مهدی دولتآبادی،
سیدحسن مدرس ،
شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی ،
آقا نجفی قوچانی ،
میرزاحسین نائینی ،
شیخمرتضی طالقانی، شیخ جواد آدینهای که پس از درگذشت استاد تدریس حکمت را در اصفهان بهعهده داشت.
۱.
ملا محمد جواد آدینه یی (متوفا: ۱۳۳۹ هـ . ق): وی از مدرسان
حکمت،
هیئت و
نجوم و ... در
مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وی در
تخت فولاد اصفهان است.
۲.
سید محمد علی ابطحی سدهی (متوفا: ۱۳۷۱ هـ . ق) .
۳. میرزا محمود ابن الرضا (۱۲۸۵ ـ ۱۳۵۵ هـ . ق): وی جزوِ شاگردان
آخوند کاشی و
میرزا محمد هاشم چهار سوقی خوانساری در
اصفهان و
سید محمد کاظم یزدی،
آخوند خراسانی و
شریعت اصفهانی در
نجف اشرف بود.
۴.
آقا ضیاء الدین عراقی (۱۲۷۸ ـ ۱۳۶۱ هـ . ق).
۵.
حاج آقا رحیم ارباب (۱۲۹۷ ـ ۱۳۹۶ هـ . ق).
۶.
عبدالله اشراق (۱۲۳۵ ـ ۱۳۴۵ هـ . ق).
۷.
میرزا مصطفی جعفر طیاری (متوفا: ۱۳۳۵).
۸.
سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۶۵ هـ . ق) .
۹.
شیخ حسنعلی اصفهانی، معروف به
شیخ نخودکی (۱۲۷۹ ـ ۱۳۶۱ هـ . ق)
۱۰.
میرزا محمد باقر امامی (متوفا: ۱۳۶۴ هـ . ق) .
۱۱.
حسین امین جعفری دهاقانی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۹ هـ . ق).
۱۲.
اسدالله ایزد گشسب (۱۳۰۳ ـ ۱۳۶۶ هـ . ق) .
۱۳.
سید حسین بروجردی (متوفا: ۱۳۸۰ هـ . ق) .
۱۴.
علی بافقی (۱۳۳۶ هـ . ق).
۱۵.
محمد حسن بیچاره بیدختی (۱۳۰۸ ـ ۱۳۸۶ هـ . ق) .
۱۶.
میرزا مهدی بیدآبادی اصفهانی (متوفا: ۱۳۶۵ هـ . ق) .
۱۷.
سید صالح توسلی منجیلی طارمی (متولد: ۱۲۹۲ هـ . ق).
۱۸.
سید حسن چهار سوقی (متولد: ۱۲۹۴ هـ . ق).
۱۹.
میرزا حسن خان جابری انصاری (۱۲۸۷ ـ ۱۳۷۶ هـ . ق)
۲۰.
سید عبدالرسول حجازی (۱۲۶۰ ـ ۱۳۵۸ هـ . ق).
۲۱.
سید محمد حقایق کشفی اصطهباناتی.
۲۲.
حاج میرزا محمد علی حکیم الهی سلطان آبادی (۱۲۷۴ ـ ۱۳۲۵ هـ . ق).
۲۳.
محمد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۵۵ هـ . ق).
۲۴.
محمد علی حکیم الهی فریدنی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۸۴ هـ . ق)
۲۵.
محمد علی خوانساری (متوفا: ۱۳۵۰ هـ . ق).
۲۶.
سید فخرالدین خوانساری (متوفا: ۱۳۴۸ هـ . ق).
۲۷.
سید محمد داعی الاسلام لاریجانی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۷۰ هـ . ق)
۲۸.
میرزا فتحالله درب امامی (۱۳۰۱ ـ ۱۳۷۷ هـ . ق)
۲۹.
ضیاء الدین درّی (متوفا: ۱۳۷۵ هـ . ق)
۳۰.
فرج الله درّی (متوفا: ۱۳۸۲ هـ . ق)
۳۱.
حسن وحید دستگردی (۱۲۹۸ ـ ۱۳۲۱ هـ . ق).
۳۲.
میرزا مهدی بن هادی دولت آبادی (۱۲۸۸ ـ ۱۳۳۴ هـ . ق).
۳۳.
سید علی محمد دولت آبادی (۱۲۸۵ ـ ۱۳۴۱ هـ . ق)
۳۴.
شیخ نور الله دهاقانی، معروف به نورالشرق، (متوفا: ۱۳۷۱ هـ . ق).
۳۵.
سید عباس صفی دهکردی.
۳۶.
آقا رحیم دهکردی (متوفا: ۱۳۶۸ هـ . ق).
۳۷.
غلامحسین ربانی چادگانی.
۳۸.
سید محمد رضوی کاشانی (متولد: ۱۲۹۱ هـ . ق)
۳۹.
شیخ ابوالفضل ریزی (متوفا: ۱۳۳۹ هـ . ق)
۴۰.
محمد علی زاهد قمشهای، معروف به
ابو المعارف (متولد: ۱۲۹۰ هـ . ق)
۴۱. و ... .
۱. شرح نهج البلاغه
۲. دیوان شعر
جابری انصاری که از شاگردان جهانگیر خان بوده است، مینویسد:
«در
مدرسه صدر خدمت آن بزرگوار
نهج البلاغه میخواندم و شرحی برآن
کتاب مستطاب مینوشت».
مؤلف «زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی» آورده است:
«در کتب متعددی از شرح
نهج البلاغه منسوب به حکیم قشقایی سخن رفته است، لکن به نظر میرسد که منبع و مأخذ اصلی همان کتاب «تاریخ نجف و حیره» بلاغی، ص ۸۲ باشد که
آقا بزرگ تهرانی در کتاب
نقباء البشر، ص ۳۴۴ و
الذریعه، ج ۱۴، ص ۱۲۲ و
عمر رضا کحاله هم در کتاب
معجم المؤلفین، ج ۳، ص ۲۳۰ و
آسید مصلح الدین مهدوی در کتاب رجال اصفهان، ص ۳۹ و اخیراً آقای رضا استادی در کتابنامه نهج البلاغه، ص ۴۱، از آن نام بردهاند.»
ولی تاکنون شرح
نهج البلاغه منسوب به حکیم به دست نیامده است.
در کتاب «
طبقات المؤلفین» و کتاب «رجال اصفهان» نامی از «دیوان شعر» منسوب به حکیم قشقایی نیامده است بلکه در کتاب طبقات این عبارت است: (و له شعرٌ فارسیّ) ؛ او دارای شعر فارسی است. داشتن شعر به معنای داشتن دیوان شعرنمیباشد.
این شعر منسوب به حکیم قشقایی است:
دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب
یاد رویت بود کارم تا برآمد آفتاب
دل گرفت از مدرسه یاران کجا کوی حبیب
جان فسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب
آیت الله جهانگیر خان در ۸۵ سالگی،
رمضان سال ۱۳۲۸ هـ . ق در
اصفهان فوت کرد.
این
حکیم فرزانه پس از ۴۵ سال تحصیل، تدریس،
سیر و سلوک و تربیت شاگردان، خاکیان را بدرود گفت و در جوار قرب الهی آرمید.
مدفن وی در
تخت فولاد اصفهان واقع است.
عکسی که در تذکرهالقبور
به جهانگیرخان نسبت داده شده، به گفته شاگردان وی، عکس یکی از مستوفیان دوره قاجار است، اما کشیشی از مبلّغان
مسیحی در جلفای اصفهان، عکسی از خان گرفته بوده است که در دسترس نیست.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴.
(۲) اسداللّه ایزدگشسب، شمسالتواریخ: شرح احوال فقها و حکما و عرفا و شعرا و ادبا، چاپ عبدالباقی ایزدگشسب، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۳) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۴) محمد حسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان، چاپ جمشید مظاهری (سروشیار)، اصفهان ۱۳۷۸ ش.
(۵) حسن حسنزاده آملی، در آسمان معرفت: تذکره اوحدی از عالمان ربانی، قم ۱۳۷۵ ش.
(۶) احمد دیوان بیگی، حدیقهالشعراء، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ ش.
(۷) محمدحسین رکنزاده آدمیت، دانشمندان و سخن سرایان فارس، تهران ۱۳۳۷ـ۱۳۴۰ ش.
(۸) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
(۹) محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ ش.
(۱۰) علی صدارت، «شیخ محمد حکیم خراسانی»، ارمغان، سال ۲۰، ش ۴ـ ۵ (تیر و مرداد ۱۳۱۸).
(۱۱) منوچهر صدوقیسها، تاریخ حکماء و عرفاء متأخر برصدرالمتألهین، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۱۲) ابوالقاسمبن رضاقلی طرب اصفهانی، دیوان طرب، با مقدمه و حواشی جلالالدین همایی، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۳) محمدعلی عبرت نائینی، تذکره مدینه الادب، چاپ عکسی تهران ۱۳۷۶ ش.
(۱۴) عباس قمی، فوائد الرضویه: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران ۱۳۲۷ ش.
(۱۵) محمدباقر کتابی، رجال اصفهان (در علم و عرفان و ادب و هنر)، اصفهان ۱۳۷۵ شـ .
(۱۶) حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۷) مصلحالدین مهدوی، تذکرهالقبور، یا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان ۱۳۴۸ ش.
(۱۸) اسماعیل واعظ جوادی، «جهانگیرخان قشقائی»، جاویدان خرد، سال ۱، ش ۲ (پاییز ۱۳۵۴).
(۱۹) لطفاللّه هنرفر، اصفهان، تهران ۱۳۴۶ ش.
سایت اندیشه قم دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جهانگیرخان قشقایی»، شماره۵۲۷۱.