• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبط و تکفیر•

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبط و تکفیر، بی تاثیر شدن عمل خیر به سبب گناه ، و پوشاندن گناه با کار نیک را می‌گویند.



یکی از مباحث قرآنی، مساله حبط و تکفیر اعمال است. تکفیر، از ریشه « کفر » به معنای پوشاندن چیزی است. و در اصطلاح بدان معناست که برخی از گناهان انسان به واسطه برخی از کارهای نیک و طاعت‌ها پوشیده شده و از بین می‌رود؛ چنان که خداوند سبحان فرموده است: ان الحسنات یذهبن السیئات.


موارد استعمال حبط متعدد است: ۱ـ درد و تورم شکم چهارپایان بر اثر خوردن زیاد که در صورت رفع نشدن، به مرگ حیوان می‌انجامد؛ ۲ـ مطلق تورم؛ ۳ـ فاسد شدن و ضایع شدن عمل یا ثواب آن؛ ۴ـ هدر رفتن خون مقتول ؛ ۵ـ بی آب شدن چاه آب .

۲.۱ - نکاتی از بررسی موارد استعمال

از بررسی موارد استعمال واژه حبط، چند نکته استنباط می‌شود:
۱ـ حبط شیی ء بیشتر با فاسد شدن و از بین رفتن سلامت آن حاصل می‌شود، زیرا در سه مورد اول وجع ، انتفاخ ، ورم و فساد جزء معنای واژه مورد بحث، قرار داده شده است. ۲ـ فایده مورد انتظار از شیی ء حبط شده، به دست نمی‌آید. ۳ـ حبط شیی ء مستلزم از بین رفتن آن نیست، زیرا در بیشتر موارد یاد شده، شیی ء محبوط ( دابه ، ضرع ، جلد ، بئر ) موجود است، اما فایده مورد انتظار از آن حاصل نمی‌شود.
۴ـ رفع حبط از شیی ء محبوط امکانپذیر است؛ مثلا در بئر محبوط جوشش دوباره آب در آن امری ممکن است و همچنین ضرع و جلد محبوط ( پستان و پوست متورم و آسیب دیده) قابل مداوا و بهبود است.
از موارد استعمال لغوی معلوم می‌شود که حبط عمل به معنای معدوم شدن عمل نیست، بلکه مراد بی فایده شدن و بی اثر شدن آن است به گونه‌ای که اثر مطلوب و مورد انتظار از آن حاصل نشود. بنابر این مقصود از حبط عمل در آیات قرآن ، باطل شدن و بی اثر شدن اعمال نیک پیشین به سبب ارتکاب بعضی از گناهان است.
اگر عمل را - آنطور که از آیات قرآن قابل استنباط است- علاوه بر صورت ظاهری که در حرکات اعضا رخ می‌نماید، دارای حقیقت باطنی پایداری بدانیم که پس از مرگ و جدا شدن روح از بدن برای انسان آشکار می‌شود، متعلق حبط، خود عمل است و در نسبت دادن حبط به عمل، مجازی صورت نگرفته است؛ اما اگر عمل را از سنخ عرض و فاقد بقا بدانیم حبط عمل به چه معنا خواهد بود؟


برخی- همچون معتزلیان - حبط عمل را از باب استعمال مجازی به معنای از بین رفتن جزای عمل دانسته‌اند، ولی انطباق این معنا بر آیاتی که از حبط اعمال کافران سخن می‌گوید دشوار است، زیرا عمل کافر ثواب و جزای مطلوبی ندارد تا گفته شود آن ثواب نابود می‌گردد. از جمله این موارد، دو آیه ذیل است:
" یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم، و الذین کفروا فتعسا لهم و اضل اعمالهم، ذلک بانهم کرهوا ما انزل الله، فاحبط اعمالهم".
" ان الذین یکفرون بآیات الله، و یقتلون النبیین بغیر حق، و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس، فبشرهم بعذاب الیم، اولئک الذین حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخرة و ما لهم من ناصرین".


برخی عالمان شیعه حبط عمل را به معنای باطل شدن فقهی عمل دانسته‌اند. اما این قول هم با برخی آیات قرآن ناسازگار است. از باب مثال، آیه: "و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم... " خطاب به تمام مسلمانان است و بدون تردید در بین آنان افراد بسیاری هستند که کارهای عبادی فراوانی را به طور صحیح انجام داده و به پایان رسانده‌اند، و باطل شدن عمل به معنای فقهی آن پس از آن که به طور صحیح انجام یافته باشد، امری نامعقول است. بنابراین، نمی‌توانیم بگوییم حبط در این آیه به معنای بطلان فقهی است، بلکه ناگزیریم آن را به معنای بی فایده شدن و بی اثر شدن بگیریم.
فرقه‌های اسلامی اتفاق نظر دارند که اگر کافری مؤمن شود و با ایمان بمیرد، کیفر کفر و گناهانی که در حال کفر انجام داده، از وی برداشته می‌شود. و همچنین اگر کسی کافر بمیرد، ثواب ایمان پیشین وی و اعمال نیکی که انجام داده، از بین می‌رود. اما در مورد کسی که با حفظ ایمان، کارهای خوب و بدی را انجام داده اختلاف نظر دارند. عده‌ای از اهل سنت ( اشاعره ) بنابر مبنای خود در باب حسن و قبح عقلی ، معتقدند اعمال انسان برای او در مقابل خداوند هیچ گونه استحقاقی ایجاد نمی‌کند. از این رو، جایی برای بحث از حبط و تکفیر باقی نمی‌ماند و در این مساله تابع نقل هستند.
غالب متکلمان معتزلی قائل به تحابط میان اعمال هستند با این توجیه که صحیح نیست شخصی در یک زمان هم مستحق مدح و پاداش باشد و هم مستحق سرزنش و عذاب. البته در چگونگی تحابط اختلاف دارند: ۱. عده‌ای از آنها ملاک را آخرین عمل انسان دانسته‌اند که اگر خیر باشد، تمام گناهان گذشته را می‌پوشاند و اگر شر باشد، تمام اعمال نیک گذشته را حبط می‌کند. ۲. دسته دوم می‌گویند پاداش‌ها و کیفرها با یک دیگر سنجیده شده، هر طرف کم تر بود، نابود و از طرف بیش تر نیز به همان مقدار کم می‌شود ( نظریه موازنه ). ۳. به گمان دسته سوم پاداش‌ها و کیفرها با یک دیگر سنجیده و هر طرف کم تر بود، نابود می‌گردد؛ بدون آن که از طرف بیش تر چیزی کم شود ( نظریه احباط محض ).


به نظر مشهور متکلمان شیعه ، نظریه احباط باطل است و جمع میان استحقاق ثواب و عذاب را به دلیل تعدد حیثیت‌ها امری کاملا معقول می‌دانند و آیاتی را نیز شاهد می‌آورند که انسان جزای هر عمل خود- اعم از خوب و بد- را بدون کم و زیاد خواهد دید، مثل: فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره و همچنین آیات: ۲۵ سوره آل عمران ، ۲۸۱ بقره و ۱۷ غافر و ۳۰ کهف . روش خداوند در کیفر و پاداش، از روش عاقلان در جامعه انسانی جدا نیست. عاقلان در مجازات‌ها و پاداش‌ها و نیز در تحسین و تقبیح افراد، اعمال خیر و شر را جداگانه محاسبه می‌کنند؛ بنابراین، ممکن است انسان در زمان واحد هم استحقاق ثواب و هم عقاب ، و هم عمل خوب و هم عمل بد داشته باشد. در این صورت اگر عفو الهی یا شفاعت شافعان شامل وی نشود، ابتدا به سبب گناهانش کیفر می‌بیند، سپس ثواب ایمانش به او داده خواهد شد.
آنها آیات مربوط به حبط اعمال را این گونه تفسیر می‌کنند که استحقاق پاداش یا کیفر، از همان ابتدا مشروط به این است که در آینده، عمل حبط کننده یا تکفیر کننده از وی سر نزند؛ پس اگر چنین عملی را انجام داد، روشن می‌شود که از همان ابتدا مستحق پاداش یا کیفر نبوده است.


شایان ذکر است که برخی از حکیمان ، تکفیر را به معنای محو خود گناه دانسته‌اند و از آن جا که به نظر آنان، وجود هر ممکنی با ضرورت و وجوب همراه بوده و هیچ گاه به عدم تبدیل نمی‌شود و موجودات زمانی در جایگاه خویش نزد موجودات مجرد محفوظند، محو گناه را به یکی از دو صورت ذیل توجیه کرده‌اند:
۱. هر فعلی که از انسان صادر می‌شود، دارای دو جهت است:
یکی جهت ثبوت و وجود آن فعل، و دیگری جهت انتساب آن فعل به فاعل . از جهت اول، هیچ فعلی به گناه بودن متصف نمی‌شود؛ زیرا هرچه بهره‌ای از هستی دارد، آفریده خداست: "الله خــلق کل شیء" و هرچه او آفریده، نیکو و زیباست: "الذی احسن کل شیء خلقه" اما از جهت دوم، فعل قابلیت اتصاف به اطاعت و معصیت بودن دارد؛ زیرا اگر با امر خداوند موافق باشد، اطاعت، و اگر موافق نباشد، معصیت است. پس هر معصیتی از آن جهت که معصیت است، امری عدمی و غیر مخلوق بوده، بهره‌ای از وجود ندارد؛ زیرا منشا انتزاع آن، عدم تطابق فعل با امر الهی است، چنان که هرگونه شری عدمی است. مثلا درباره کشتن شخصی، قدرت قاتل و تیزی شمشیر و پذیرش قطع از ناحیه عضو مقتول، شر نبوده؛ بلکه همگی خیر هستند، و شر، عدم حیات مقتول است که چیزی جز عدم و نیستی نخواهد بود. ناگفته نماند که بین گناه و شر تفاوتی وجود ندارد؛ به جز این که گناه فقط در اعمال و شر، هم در اعمال و هم در ذوات به کار می‌رود.
۲. همان گونه که ذات شخص گنه کار با توبه حقیقی و رسیدن به حقیقت توحید و معرفت، به ذاتی دیگر تبدیل می‌شود، افعال بد وی نیز به افعال نیک تبدیل می‌گردد: "یبدل الله سیـاتهم حسنـت"


عده‌ای از محدثان (مثل علامه مجلسی ) و مفسران (مثل علامه طباطبائی ) با اینکه نظریه تحابط میان اعمال (تاثیر متقابل اعمال خوب و بد به صورت عام و فراگیر) را باطل دانسته اما اصل حبط عمل را آموزه‌ای قرآنی می‌دانند. در این دیدگاه انسان با انجام عمل نیک یا بد، مستحق پاداش یا کیفر می‌شود؛ ولی ممکن است برخی از سیئات پاداش برخی از حسنات را نابود کرده یا بعضی از اعمال نیک، بعضی از گناهان را پوشانده، کیفر آن‌ها را از میان بردارند. البته این مطلب، عمومی نبوده، همه حسنات و سیئات را دربرنمی گیرد؛ بلکه منحصر به موارد خاصی است که در دین اسلام بیان شده است. در هر صورت، انسان به مجرد انجام عمل، مستحق پاداش یا کیفر و نیز مستحق ستایش یا سرزنش می‌شود؛ گرچه این استحقاق تا قبل از مرگ قابل تغییر است.
صاحب تفسیر نمونه در این باره می‌گوید: حق این است که احباط و تکفیر امری ممکن می‌باشد و هیچ گونه ظلمی از آن حاصل نمی‌گردد، و آیات و روایاتی صریحا بر آن دلالت دارد و به نظر می‌رسد مخالفت منکران بازگشت به یک نوع نزاع لفظی می‌کند.
توضیح اینکه: گاه می‌شود انسان سالیان دراز زحمت می‌کشد و با مشقت فراوان سرمایه‌ای می‌اندوزد ولی با یک ندانم کاری و یا یک هوسبازی آن را از دست می‌دهد یعنی حسنات سابق حبط می‌شود. و یا به عکس مرتکب اشتباهات و خسارتهای زیادی شده و با یک عمل عاقلانه و حساب شده همه را جبران می‌کند این یک نوع تکفیر است. در مسائل معنوی نیز همین اصل صادق می‌باشد.
[۱۶] معرفت، محمد هادی، ۱۳۰۹ -۱۳۸۵، التمهید فی علوم القرآن، ج۳، ص(۳۳۲-۳۶۸).
[۲۱] علم الهدی، علی بن حسین، ۳۵۵ - ۴۳۶ق، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۱۲.
[۲۲] علامه حلی، حسن بن یوسف، ۶۴۸ - ۷۲۶ق، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۱۳.
[۲۳] قاضی، عبد الجبار بن احمد، ۳۵۹ - ۴۱۵ق، شرح الاصول الخمسة، ص۴۲۲.
[۲۴] تفتازانی، مسعود بن عمر، ۷۲۲ - ۷۹۲ق، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۱۲۵.
[۲۵] تفتازانی، مسعود بن عمر، ۷۲۲ - ۷۹۲ق، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۱۴۲.
[۲۶] فیومی، احمد بن محمد، -۷۷۰ق، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیرللرافعی، ص۱۱۸.



آیات حبط و تکفیر


۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴.    
۲. محمد/سوره۴۷، آیه۹.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۲۲.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۱۷.    
۵. زلزال/سوره۹۹، آیه۷-۸.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۲۵.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۸۱.    
۸. غافر/سوره۴۰، آیه۱۷.    
۹. کهف/سوره۱۸، آیه۳۰.    
۱۰. زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.    
۱۱. زمر/سوره۳۹، آیه۶۲.    
۱۲. سجده/سوره۳۲، آیه۳۲.    
۱۳. سجده/سوره۳۲، آیه۷.    
۱۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۵.    
۱۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.    
۱۶. معرفت، محمد هادی، ۱۳۰۹ -۱۳۸۵، التمهید فی علوم القرآن، ج۳، ص(۳۳۲-۳۶۸).
۱۷. طوسی، محمد بن حسن، ۳۸۵ - ۴۶۰ق، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۲۴.    
۱۸. طباطبایی، محمد حسین، ۱۲۸۱ - ۱۳۶۰، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۶۷.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ۱۳۰۵ -، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۱۵.    
۲۰. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ۱۰۳۷ - ۱۱۱۱ق، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۹۷.    
۲۱. علم الهدی، علی بن حسین، ۳۵۵ - ۴۳۶ق، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۱۲.
۲۲. علامه حلی، حسن بن یوسف، ۶۴۸ - ۷۲۶ق، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۱۳.
۲۳. قاضی، عبد الجبار بن احمد، ۳۵۹ - ۴۱۵ق، شرح الاصول الخمسة، ص۴۲۲.
۲۴. تفتازانی، مسعود بن عمر، ۷۲۲ - ۷۹۲ق، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۱۲۵.
۲۵. تفتازانی، مسعود بن عمر، ۷۲۲ - ۷۹۲ق، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۱۴۲.
۲۶. فیومی، احمد بن محمد، -۷۷۰ق، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیرللرافعی، ص۱۱۸.
۲۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، ۶۳۰ - ۷۱۱ق، لسان العرب، ج۷، ص۲۷۰.    



فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «حبط و تکفیر».    



جعبه ابزار