• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حضانت کودک

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نگهداری و تربیت کودک را حضانت گویند. از این عنوان در باب نکاح و لقطه سخن گفته‌اند.




بسیاری حضانت را به ولایت بر نگهداری کودک و آنچه در ارتباط با مراقبت و تربیت او است، مانند بهداشت، تغذیه، آموزش و سایر مصالح کودک
[۲] التنقیح الرائع ج۳، ص۲۷۱.
و برخی به حق نگهداری و تربیت کودک
[۸] تحریر المجلّة ج۲ قسم۳، ص۳۳.
و بعضی دیگر به نگهداری و تربیت کودک تعریف کرده‌اند.
[۹] تفصیل الشریعة (النکاح)، ص۵۵۶.




در اینکه حضانت از سنخ ولایت، همچون ولایت پدر و جدّ‌ پدری بر فرزند نابالغ است، یا حقّی از حقوق، ظاهر کلمات فقها مختلف است.

۲.۱ - قول به از سنخ ولایت بودن حضانت


قول نخست، ظاهر کلمات کسانی است که حضانت را به ولایت بر نگهداری و تربیت کودک معنا کرده‌اند. بنابراین قول، حضانت قابل اسقاط نخواهد بود.

۲.۲ - قول به از سنخ حقوق بودن حضانت


برخی حضانت را از سنخ حقوق برشمرده‌اند؛ لیکن در این که از حقوق قابل اسقاط است یا غیر قابل اسقاط، اختلاف کرده‌اند.
[۱۱] الشرح الصغیر ج۲، ص۴۱۱.
[۱۴] مهذّب الاحکام ج۲۵، ص۲۸۲.

برخی برای مادر، آن را حقّی قابل اسقاط دانسته‌اند؛
[۱۶] منهاج الصالحین (سید محسن حکیم) ج۲، ص۳۰۳.
امّا قابل انتقال از راه ارث نیست.
[۱۷] منیة الطالب ج۳، ص۲۸۶.
[۱۸] حاشیه بر رسالۀ ارث، ص۲۶.


۲.۳ - نظر برخی در مراد از ولایت در تعریف حضانت


برخی گفته‌اند: مراد از ولایت در تعریفِ حضانت و مانند آن، معنای اعم آن، یعنی قدرت بر تصرّف است که با حق بودنِ حضانت منافات ندارد، بنابراین، مراد کسانی که حضانت را به ولایت تعریف کرده‌اند با کسانی که آن را به حق تعریف نموده‌اند، یکی است.



حضانت بنابر اینکه از سنخ ولایت، همچون ولایت پدر بر فرزند باشد، بر مادر بدون اینکه مستحق اجرت باشد، واجب است؛



لیکن بسیاری مادر را مستحق اجرت بر حضانت دانسته و گفته‌اند: در صورتی که مادر بیش از آنچه دیگران برای حضانت دریافت می‌کنند، مطالبه کند، پدر می‌تواند حضانت فرزند را به دیگری واگذار کند؛ لیکن در سقوط حق حضانت مادر در این صورت اختلاف است.
[۲۱] وسیلة النجاة، ص۷۶۲.
[۲۲] منهاج الصالحین (سید محسن حکیم) ج۲، ص۳۰۳.
[۲۵] هدایة العباد (گلپایگانی) ج۲، ص۳۷۴.
[۲۶] کلمة التقویٰ ج۷، ص۱۴۸.




هرگاه مادر از حضانت امتناع کند، حضانت به پدر منتقل می‌شود، و اگر پدر نیز امتناع کند بنابر قول برخی، پدر بر آن توسط حاکم شرع اجبار می‌شود.
برخی گفته‌اند: چون حضانت حقّی قابل اسقاط است بر پدر نیز واجب نیست؛ لیکن اگر ترک حضانت موجب تضییع فرزند شود، بر پدر واجب کفایی می‌باشد.
[۲۹] الشرح الصغیر ج۲، ص۴۱۱.




پدر و مادر بر فرزندان خود حق حضانت دارند و با وجود آنان، دیگری چنین حقّی ندارد.
در صورت اشتراک آنان در زندگی، هردو با هم عهده دار امر حضانت‌اند و هر یک وظایف خود را در قبال فرزند انجام می‌دهد؛ لیکن در صورت جدایی آن دو از یکدیگر و اختلاف بر سر عهده داری حضانت کودک، بنابر قول مشهور- بلکه‌ بر آن ادّعای اجماع شده- در دو سال نخست زندگی فرزند (دوران شیرخوارگی) مادر به حضانت کودک بر پدر اولویّت دارد و پس از آن، اگر فرزند پسر باشد، پدر اولویّت می‌یابد و اگر دختر باشد تا هفت سالگی، مادر و پس از آن، پدر اولویّت دارد.
برخی ثبوت حقّ حضانت برای مادر در دو سالِ نخست را مشروط به شیردادن کودک توسط وی دانسته و گفته‌اند: اگر شیر دهنده غیر مادر باشد حقّ حضانت مادر ساقط است.
[۳۵] الانوار اللوامع ج۱۰ قسم۲، ص۳۳۴.

اولویّت مادر به حضانت دختر تا نه سال؛ اولویّت او به حضانت دختر تا زمانی که با مردی دیگر ازدواج نکرده و به حضانت پسر تا هفت سال و اولویّت مادر مطلقاً (نسبت به دختر و پسر) تا زمانی که ازدواج نکرده، از دیگر اقوال در مسئله است.
[۳۷] الانوار اللوامع ج۱۰ قسم۲، ص۳۳۶.




با مرگ هر یک از والدین، حقّ حضانت به دیگری منتقل می‌شود.



در اینکه با فوت پدر و مادر حقّ حضانت به چه کسی منتقل می‌شود، اقوال مختلف است. مهم‌ترین آنها عبارتند از:

۸.۱ - جد پدری و در نبود به حاکم شرع با شرائط


انتقال حقّ حضانت به جد پدری و در صورت فقدان وی، کسی بر کودک حقّ حضانت نخواهد داشت. در این صورت اگر کودک مالی داشته باشد، حاکم شرع با مال طفل کسی را برای حضانت وی اجیر می‌کند و اگر مالی نداشته باشد، حضانت وی بر مؤمنان واجب کفایی خواهد بود.
[۴۱] کفایة الاحکام ج۲، ص۲۹۶.


۸.۲ - جد پدری و در نبود به دیگر بستگان


انتقال حقّ حضانت به جدّ پدری و در صورت نبودن وی، به دیگر بستگان کودک بر حسب مراتب ارث. بنابر این، آن که در ارث بردن به کودک نزدیک‌تر است، عهده دار حضانت وی می‌گردد و در صورت تعدد و تساوی، مانند دو خواهر، میان آنان قرعه زده می‌شود.

۸.۳ - نزدیکان کودک و قرعه در صورت تساوی


انتقال حقّ حضانت به نزدیکان کودک بر حسب مراتب ارث و در صورت تعدّد آنان و تساوی در قرابت، میان ایشان قرعه زده می‌شود. این قول به اکثر فقها، بلکه- در فرض نبودن جدّ پدری- به مشهور نسبت داده شده است.
[۴۷] کفایة الاحکام ج۲، ص۲۹۵.
[۴۹] منهاج الصالحین (سیستانی) ج۳، ص۱۲۱.


۸.۴ - جد پدری و در نبود به وصی


انتقال به جدّ پدری و با نبودن وی به وصیّ او یا وصیّ پدر کودک و در صورت نبودن وصیّ به نزدیکان کودک بر حسب مراتب ارث.



آزاد و عاقل بودن و نیز- در صورت محکوم بودن‌ کودک به مسلمانی- مسلمان بودن و در مادر، علاوه بر آن ازدواج نکردن با مردی دیگر، شرایط حضانت کننده‌اند. بنابر این، در صورت آزاد بودن یکی از والدین و برده بودن دیگری، فرد آزاد اولیٰ به حضانت کودک است. حکم یاد شده در فرض عاقل بودن یکی و دیوانه بودن دیگری یا مسلمان بودن یکی و کافر بودن دیگری نیز جاری است. در شرط بودن مثل عدالت، مقیم بودن (مسافر نبودن) و سلامت از بیماری مسری خطرناک، مانند جذام و پیسی، اختلاف است.
[۵۱] الانوار اللوامع ج۱۰ قسم۲، ص۳۳۸-۳۴۱.




حضانت کودک پیدا شده بر عهدۀ یابنده او است، مگر آنکه ناتوان از آن باشد که در این صورت کودک را به حاکم شرع تحویل می‌دهد.
در اینکه در فرض نخست (توانمند بودن) می‌تواند کودک را به قاضی تحویل دهد یا نه، اختلاف است.



حقّ حضانت تا قبل از بلوغ کودک و رشد عقلی وی ثابت است. با رسیدن وی به سن بلوغ با رشد عقلی، ولایت پدر و مادر نسبت به او پایان می‌یابد و خود فرد اختیار دار امور خویش می‌گردد.


 
۱. تحریر الاحکام ج۴، ص۱۲.    
۲. التنقیح الرائع ج۳، ص۲۷۱.
۳. الروضة البهیة ج۵، ص۴۵۸.    
۴. نهایة المرام ج۱، ص۴۶۰.    
۵. کفایة الاحکام ج۲، ص۲۹۲.    
۶. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۸۳.    
۷. جامع المدارک ج۴، ص۴۷۲-۴۷۳.    
۸. تحریر المجلّة ج۲ قسم۳، ص۳۳.
۹. تفصیل الشریعة (النکاح)، ص۵۵۶.
۱۰. الروضة البهیة ج۵، ص۴۶۴.    
۱۱. الشرح الصغیر ج۲، ص۴۱۱.
۱۲. حاشیة المکاسب (یزدی) ج۱، ص۵۵.    
۱۳. مصباح الفقاهة ج۲، ص۳۹.    
۱۴. مهذّب الاحکام ج۲۵، ص۲۸۲.
۱۵. منهاج الصالحین (خویی) ج۲، ص۲۸۶.    
۱۶. منهاج الصالحین (سید محسن حکیم) ج۲، ص۳۰۳.
۱۷. منیة الطالب ج۳، ص۲۸۶.
۱۸. حاشیه بر رسالۀ ارث، ص۲۶.
۱۹. بلغة الفقیه ج۳، ص۲۱۱-۲۱۲.    
۲۰. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۸۴.    
۲۱. وسیلة النجاة، ص۷۶۲.
۲۲. منهاج الصالحین (سید محسن حکیم) ج۲، ص۳۰۳.
۲۳. تحریر الوسیلة ج۲، ص۳۱۲.    
۲۴. منهاج الصالحین (خویی) ج۲، ص۲۸۶.    
۲۵. هدایة العباد (گلپایگانی) ج۲، ص۳۷۴.
۲۶. کلمة التقویٰ ج۷، ص۱۴۸.
۲۷. القواعد و الفوائد ج۱، ص۳۹۶.    
۲۸. الروضة البهیة ج۵، ص۴۶۴.    
۲۹. الشرح الصغیر ج۲، ص۴۱۱.
۳۰. ریاض المسائل ج۱۰، ص۵۲۲.    
۳۱. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۸۴-۲۸۵.    
۳۲. جامع المدارک ج۴، ص۴۷۳.    
۳۳. ریاض المسائل ج۱۰، ص۵۲۴-۵۲۵.    
۳۴. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۹۰.    
۳۵. الانوار اللوامع ج۱۰ قسم۲، ص۳۳۴.
۳۶. الحدائق الناضرة ج۲۵، ص۸۶-۸۷.    
۳۷. الانوار اللوامع ج۱۰ قسم۲، ص۳۳۶.
۳۸. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۹۳.    
۳۹. کتاب السرائر ج۲، ص۶۵۴.    
۴۰. الحدائق الناضرة ج۲۵، ص۹۷.    
۴۱. کفایة الاحکام ج۲، ص۲۹۶.
۴۲. قواعد الاحکام ج۳، ص۱۰۲.    
۴۳. تحریر الاحکام ج۴، ص۱۳-۱۴.    
۴۴. اللمعة الدمشقیة، ص۱۷۷.    
۴۵. الحدائق الناضرة ج۲۵، ص۹۵.    
۴۶. الروضة البهیة ج۵، ص۴۶۰.    
۴۷. کفایة الاحکام ج۲، ص۲۹۵.
۴۸. نهایة المرام ج۱، ص۴۷۱.    
۴۹. منهاج الصالحین (سیستانی) ج۳، ص۱۲۱.
۵۰. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۹۷.    
۵۱. الانوار اللوامع ج۱۰ قسم۲، ص۳۳۸-۳۴۱.
۵۲. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۸۶-۲۸۹.    
۵۳. جواهر الکلام ج۳۸، ص۱۷۴-۱۷۵.    
۵۴. جواهر الکلام ج۳۱، ص۳۰۱.    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۳۰۸-۳۱۱.    



جعبه ابزار