حضانت کودک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نگهداری و
تربیت کودک را
حضانت گویند. از این عنوان در باب
نکاح و
لقطه سخن گفتهاند.
بسیاری حضانت را به
ولایت بر نگهداری کودک و آنچه در ارتباط با مراقبت و
تربیت او است، مانند
بهداشت،
تغذیه،
آموزش و سایر مصالح کودک
و برخی به حق نگهداری و تربیت کودک
و بعضی دیگر به نگهداری و تربیت کودک تعریف کردهاند.
در اینکه حضانت از سنخ ولایت، همچون
ولایت پدر و
جدّ پدری بر فرزند نابالغ است، یا حقّی از
حقوق، ظاهر کلمات فقها مختلف است.
قول نخست، ظاهر کلمات کسانی است که حضانت را به ولایت بر نگهداری و تربیت کودک معنا کردهاند. بنابراین قول، حضانت قابل
اسقاط نخواهد بود.
برخی حضانت را از سنخ حقوق برشمردهاند؛ لیکن در این که از حقوق قابل
اسقاط است یا غیر قابل اسقاط، اختلاف کردهاند.
برخی برای
مادر، آن را حقّی قابل اسقاط دانستهاند؛
امّا قابل انتقال از راه
ارث نیست.
برخی گفتهاند: مراد از ولایت در تعریفِ حضانت و مانند آن، معنای اعم آن، یعنی قدرت بر تصرّف است که با حق بودنِ حضانت منافات ندارد، بنابراین، مراد کسانی که حضانت را به ولایت تعریف کردهاند با کسانی که آن را به
حق تعریف نمودهاند، یکی است.
حضانت بنابر اینکه از سنخ ولایت، همچون
ولایت پدر بر فرزند باشد، بر مادر بدون اینکه مستحق
اجرت باشد،
واجب است؛
لیکن بسیاری مادر را مستحق اجرت بر حضانت دانسته و گفتهاند: در صورتی که مادر بیش از آنچه دیگران برای حضانت دریافت میکنند، مطالبه کند،
پدر میتواند
حضانت فرزند را به دیگری واگذار کند؛ لیکن در سقوط حق حضانت مادر در این صورت اختلاف است.
هرگاه مادر از حضانت امتناع کند، حضانت به پدر منتقل میشود، و اگر پدر نیز امتناع کند بنابر قول برخی، پدر بر آن توسط
حاکم شرع اجبار میشود.
برخی گفتهاند: چون حضانت حقّی قابل اسقاط است بر پدر نیز واجب نیست؛ لیکن اگر ترک حضانت موجب تضییع
فرزند شود، بر پدر
واجب کفایی میباشد.
پدر و مادر بر فرزندان خود
حق حضانت دارند و با وجود آنان، دیگری چنین حقّی ندارد.
در صورت اشتراک آنان در زندگی، هردو با هم عهده دار امر حضانتاند و هر یک وظایف خود را در قبال فرزند انجام میدهد؛ لیکن در صورت جدایی آن دو از یکدیگر و اختلاف بر سر عهده داری حضانت کودک، بنابر قول مشهور- بلکه بر آن ادّعای
اجماع شده- در دو سال نخست زندگی فرزند (
دوران شیرخوارگی) مادر به حضانت کودک بر پدر
اولویّت دارد
و پس از آن، اگر فرزند
پسر باشد، پدر اولویّت مییابد و اگر
دختر باشد تا هفت سالگی، مادر و پس از آن، پدر اولویّت دارد.
برخی ثبوت حقّ حضانت برای مادر در دو سالِ نخست را مشروط به
شیردادن کودک توسط وی دانسته و گفتهاند: اگر شیر دهنده غیر مادر باشد حقّ حضانت مادر ساقط است.
اولویّت مادر به حضانت دختر تا نه
سال؛ اولویّت او به حضانت دختر تا زمانی که با مردی دیگر
ازدواج نکرده و به حضانت پسر تا هفت سال و اولویّت مادر مطلقاً (نسبت به دختر و پسر) تا زمانی که ازدواج نکرده، از دیگر اقوال در مسئله است.
با
مرگ هر یک از
والدین، حقّ حضانت به دیگری منتقل میشود.
در اینکه با
فوت پدر و مادر حقّ حضانت به چه کسی منتقل میشود، اقوال مختلف است. مهمترین آنها عبارتند از:
انتقال حقّ حضانت به
جد پدری و در صورت فقدان وی، کسی بر
کودک حقّ حضانت نخواهد داشت. در این صورت اگر کودک مالی داشته باشد، حاکم شرع با
مال طفل کسی را برای حضانت وی
اجیر میکند و اگر مالی نداشته باشد، حضانت وی بر
مؤمنان واجب کفایی خواهد بود.
انتقال حقّ حضانت به جدّ پدری و در صورت نبودن وی، به دیگر
بستگان کودک بر حسب
مراتب ارث. بنابر این، آن که در ارث بردن به کودک نزدیکتر است، عهده دار حضانت وی میگردد و در صورت تعدد و تساوی، مانند دو
خواهر، میان آنان قرعه زده میشود.
انتقال حقّ حضانت به نزدیکان کودک بر حسب مراتب ارث و در صورت تعدّد آنان و تساوی در
قرابت، میان ایشان قرعه زده میشود. این قول به اکثر فقها، بلکه- در فرض نبودن جدّ پدری- به مشهور نسبت داده شده است.
انتقال به جدّ پدری و با نبودن وی به
وصیّ او یا وصیّ پدر کودک و در صورت نبودن وصیّ به نزدیکان کودک بر حسب مراتب ارث.
آزاد و
عاقل بودن و نیز- در صورت محکوم بودن کودک به مسلمانی-
مسلمان بودن و در
مادر، علاوه بر آن ازدواج نکردن با مردی دیگر، شرایط حضانت کنندهاند. بنابر این، در صورت آزاد بودن یکی از والدین و
برده بودن دیگری، فرد آزاد اولیٰ به حضانت کودک است. حکم یاد شده در فرض عاقل بودن یکی و دیوانه بودن دیگری یا مسلمان بودن یکی و
کافر بودن دیگری نیز جاری است. در شرط بودن مثل
عدالت، مقیم بودن (
مسافر نبودن) و
سلامت از بیماری مسری خطرناک، مانند
جذام و
پیسی، اختلاف است.
حضانت کودک پیدا شده بر عهدۀ یابنده او است، مگر آنکه ناتوان از آن باشد که در این صورت کودک را به
حاکم شرع تحویل میدهد.
در اینکه در فرض نخست (توانمند بودن) میتواند
کودک را به
قاضی تحویل دهد یا نه، اختلاف است.
حقّ حضانت تا قبل از
بلوغ کودک و
رشد عقلی وی ثابت است. با رسیدن وی به
سن بلوغ با رشد عقلی، ولایت پدر و مادر نسبت به او پایان مییابد و خود فرد اختیار دار امور خویش میگردد.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۳۰۸-۳۱۱.