• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حنیف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حنیف، (جمع آن: حُنَفاء و احناف)، واژه‌ای قرآنی به معنای یکتاپرست و پیرو دین حقیقی و راستین (دین ابراهیم علیه السلام) می‌باشد.




برخی محققان اخیر، ریشه این واژه را مبهم و تعیین معنای دقیق و اصلی آن را دشوار می‌دانند .
[۱] Toshihiko Izutsu, God and man in the Koran: semantics of the koranic Weltanschauung, Tokyo ۱۹۶۴; ص ۱۱۲
[۲] Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸ ص۱۱۲ .

به نظر برخی دیگر برای درک معنای اسلامی و کاربرد قرآنی حنیف، نیازی به پیدا کردن وجه اشتقاق آن نیست .
[۳] عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ص۸۰ .
[۴] دابره المعارف اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه .

ازآنرو که قرآن به زبان عربی و برای هدایت قوم عرب سخن گفته است، استعمال کلمه حنیف نمی‌بایست در ذهن شنوندگان زمان حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم ابهامی ایجاد کرده باشد.
در این میان، جفری
[۵] Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸
اظهار کرده است که آمدن برخی قیدها بعد از کلمه حنیف، نشانه آن است که مخاطبان قرآن برای دریافت معنای درست واژه، نیاز به توضیح و تبیین داشته‌اند.



واژه حنیف ده بار در قرآن به کار رفته است؛ هشت بار آن به صراحت درباره دین حضرت ابراهیم است که حنیفیت بوده و دو بار دیگر
[۱۴] سوره:یونس: ۱۰۵
خطاب به پیامبر و بیان اهمیت حنیف بودن در دین است.
در هشت مورد و نیز در آیه ۳۱ سوره حج (با عبارت «حُنَفاءَ لِلّهِ غیرَمشرکینَ بِه»)، آشکارا و بلافاصله توضیح داده شده که شاخص مهم شخص حنیف مشرک نبودن است.شهرستانی
[۲۴] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل والنحل، قسم ۱، ص ۲۱۲، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (۱۳۷۵/ ۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش.
همراه بودن دائم حنیف و غیرمشرک را از این باب دانسته که توحید مهمترین رکن حنیف بودن است. حُنَفاء نیز دوبار در قرآن
[۲۵] سوره: حج: ۳۱ .
[۲۶] سوره بینة: ۵.
به کار رفته که هر دو آیه در مدینه و برای احتجاج با اهل کتاب و مشرکان نازل شده است.از بررسی آیات قرآن چنین برمی‌آید که واژه حنیف بیش از هر چیز ناظر به عقیده توحید و نافی شرک و باورهای یهودیان و نصرانیان بوده است.



بنابر منابع لغت عربی، حنیف از ریشه حَنَفَ به معنای گرایش از گمراهی به راه راست است و در مقابل آن، جَنَف به معنای گرایش از راه راست به گمراهی است .
[۲۷] حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «حنف».

برخی معنای اصلی آن را مطلق گرایش و میل ذکر کرده‌اند .
[۲۸] ابن فارس ذیل «حنف»
[۲۹] ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «حنف»، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵.
که در کاربردهای گوناگون معنایش تغییر میکند.
استواری نیز در ضمن معنای حنف آمده است .
[۳۰] طوسی.
[۳۱] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل بقره: ۱۳۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
در واژه نامه‌های عربی برای حَنِفَ معنای «کژی و اعوجاج در پا» را نیز ذکر کرده اند و به کسی که بر پشت پا راه میرود احنف می‌گویند
[۳۲] حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن .
[۳۳] ابن منظور، ذیل «حَنِفَ».
ازاینرو صخر (از رجال معروف صدر اسلام که در فتح ایران نقش مهمی داشت)، به سبب کژی در پایش، به احنف بن قیس معروف شد.
[۳۴] ابن منظور، ذیل «حَنِفَ».
بیشتر لغویان و مفسران، ریشه این واژه را عربی دانسته‌اند.
ابن هشام با فرض امکان تبدیل ثاء به فاء در زبان عربی، تَحَنُّف و تَحَنُّث (از حنث به معنای گناه، و تحنّث یعنی دوری از گناه؛ را از یک ریشه، و هر دو را به معنای تبرّر (فرمانبرداری کردن و پرهیز از گناه) می‌داند.
با این همه، برخی دانشمندان از دیرباز دریافته بودند که حنیف از واژه‌های دخیل است، از جمله مسعودی
[۳۷] مسعودی، تنبیه، ج۱، ص۷۹.
این کلمه را معرّب «حنیفوا» یا «حنیبوا» ی سریانی دانسته و ابن عبری
[۳۸] ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، ج۱، ص۱۵۳، چاپ انطون صالحانی، بیروت ۱۹۵۸.
«حنفه» سریانی را در اشاره به صابئین به کار برده است. واژه سریانی حَنْفه (حَنپه، حنیبوا یا حنیفوا) در اصل به معنای کافر و مشرک است و در برخی موارد به اشخاصِ دارای فرهنگ یونانی (یونانی مآب) نیز اطلاق می‌شده است .
[۳۹] دایره المعارف اسلام، ذیل واژه .
[۴۰] محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۶۹ش.
بعضی دانشمندان لفظ صابئه را اسم فاعل «صباء» به معنای میل دانسته و گفته‌اند کسی که کیش خود را تغییر می‌داد صابئی نامیده می‌شد و از اینجا میان ایشان و احناف رابطه‌ای یافته‌اند.
[۴۱] محمود رامیار، «صبی ها، صابئین»، ص ۱۵۵، نشریه دانشکده علوم معقول و منقول مشهد (اسفند ۱۳۴۷).

عده‌ای نیز گفته‌اند که ریشه واژه حنیف، عبری یا حبشی است .
[۴۲] محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص۴۱.
[۴۳] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۳ـ۴۵۴، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
[۴۴] دایره المعارف اسلام،ذیل واژه.

حتی احتمال داده شده است که حنیف برگرفته از ریشه پهلوی هونوی (وعده خوب) باشد
[۴۵] محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص ۲۹۷
به گفته جفری
[۴۶] Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸ص ۱۱۵، به نقل از نولدکه
، به نظر می‌رسد واژه حنیف از حنفه سریانی و به معنای کافر و مشرک باشد و احتمالا مردم عرب پیش از اسلام نیز آن را، در همان معنای اصلی خود و به عنوان اصطلاحی رایج و معروف، بر کسانی اطلاق می‌کردند که نه بر دین یهود و نصاری بودند نه بر دین خودشان.چنین فرضی با شواهد و مدارک پیش از اسلام آن در معنای کافر و مشرک ناسازگار نیست، و با وضع افرادی که قبل از اسلام به حنیف مشهور بودند نیز همخوانی دارد.



در میان عرب جاهلی به کسانی حنیف می‌گفتند که به پیروی از دین ابراهیم علیهالسلام از پرستش بتها کناره گرفته بودند، از گوشت قربانی آن‌ها نمی‌خوردند،
[۴۸] ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۵۳۲، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
به سنّت حج و ختنه عمل می‌کردند .
[۴۹] حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ش).
[۵۰] محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «حنف»، چاپ یوسف الشیخ محمدبقاعی، بیروت ۲۰۰۵.
و ازلام و شرابخواری را حرام می‌دانستند.
[۵۱] ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۵۳۱، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.

طوسی، از قول اصمعی، در پاسخ به این پرسش که در عصر جاهلیت، حنیف چگونه شناخته می‌شد، گفته است هرکس که از یهودیت و نصرانیت برمی‌گشت و حج می‌گزارد حنیف شناخته می‌شد.



به نظر میرسد در شعر معروف امیّةبن ابی الصلت («کلُ دینٍ یومَ القیامةِ عندَالل/ ـ ه الا دینَ الحَنیفةِ بورٌ»)
[۵۲] بهجة عبدالغفور حدیثی، امیة بن ابی الصلت: حیاته و شعره، ج۱، ص۳۳۹، بغداد ۱۹۷۵.
ـ که دین حنیف تنها دین ماندگار تا روز قیامت خوانده شده است ــ منظور همان اسلام باشد.
در روایتی از امام صادق علیهالسلام نیز آمده که حنیفیت همان اسلام است .
[۵۳] مجلسی، ج ۳، ص ۲۸۱.

براساس تحقیقات مارگلیوث درباره اشعاری که در اولین سالهای اسلام سروده شده، واژه حنیف به طور کلی به معنای مسلمان است و در موارد نادری، احتمالا متعلق به دوره پیش از اسلام، به معنای کافر به کار رفته است .
[۵۴] Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸، ص ۱۱۴.

در تأیید معنای اخیر، یعقوبی
[۵۵] یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۵۰.
فلسطینیهایی را که با حضرت داوود علیهالسلام در حال جنگ بودند، حنفاء ستاره پرست معرفی کرده و مسعودی
[۵۶] مسعودی، تنبیه، ج۱، ص۷۹.
[۵۷] مسعودی، تنبیه، ج۱، ص۱۲۵.
نیز نه فقط صابئین را حنفاء خوانده، بلکه پادشاهان فارس قبل از زردشتیگری و پادشاهان روم قبل از نصرانیت را حنفاء نامیده است.شهرستانی
[۵۸] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل والنحل، قسم ۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (۱۳۷۵/ ۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش.
[۵۹] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل والنحل، قسم ۲ ص۱۰ـ۴۶، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (۱۳۷۵/ ۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش.
صابئین و حنفاء را دو فرقه در زمان حضرت ابراهیم ذکر کرده است که اولی ستاره پرست و دومی بت پرست بود و مأموریت آن حضرت مبارزه با هر دو گروه و جانشین کردن «الحنیفیةالسمحة السهلة» بود.ابن ندیم
[۶۰] ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۲۴.
حنفاء را صابئین ابراهیمی معرفی کرده است. آلوسی
[۶۱] محمود شکری آلوسی، بلوغ الأرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۲۲۴، چاپ محمد بهجةاثری، بیروت (۱۳۱۴).
نیز قوم ابراهیم در حرّان (دارالصابئه) را صابئین دانسته و آنان را به دو گروه تقسیم کرده و یکی از آن‌ها را صابئه حنفاء خوانده که گروهی از آنان در حنیفیت با اسلام وجه اشتراک دارند و گروهی نیز در بت پرستی با مشرکان مشترک‌اند.
جوادعلی
[۶۲] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
[۶۳] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۴۵۴، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
حنیف را در اصل به معنای «صابئی»، یعنی کسی که از دین قومش خارج شده، دانسته است و بر آن است که این نظر با کاربردهای حنیف در زبانهای دیگر در معنای ملحد، منافق و کافر نیز سازگار است، چنانکه به پیامبر و یارانش در مکه الصُباة یا الصابئی می‌گفتند.



مسعودی
[۶۴] مسعودی، مروج (پاریس)، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۴۸.
ــ ضمن معرفی یکتاپرستانی که در دوره فترت، یعنی قبل از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم، زندگی می‌کردندــ به معرفی افراد مشهور به حنیف پرداخته است.
افرادی چون زید بن عمرو بن نُفیل،
[۶۵] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۶۹ـ۴۷۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
ورقة بن نوفل،
[۶۶] ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۷، چاپ محمداسماعیل عبدالله صاوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
[۶۷] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۰۰ـ۵۰۳، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
عبیداللّه بن جَحْش
[۶۸] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۷۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
و عثمان بن حُوَیرث
[۶۹] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۷۷، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
درصدد یافتن حنیفیت و دین حضرت ابراهیم بودند که سرانجام سه تن اخیر به مسیحیت گرویدند،
[۷۰] عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ج۱، ص۸۱، تهران۱۳۷۰ش.
[۷۱] عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ج۱، ص۱۰۲، تهران۱۳۷۰ش.
اما زیدبن عمرو از قوم خود کناره گرفت و به دین دیگری در نیامد.
[۷۲] ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۷، چاپ محمداسماعیل عبدالله صاوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
جوادعلی
[۷۳] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۶۱، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
علت اصلی نصرانی دانستن برخی حنفاء را اشتباه راویان دانسته که بین انکار بت پرستی از طرف حنفاء و اعتقاد به مسیحیت فرقی قائل نشدهاند، ازاینرو بیشتر حنفاء را مسیحی معرفی کرده‌اند، در حالیکه به واقع چنین نبوده است.



اگرچه افراد صاحب تفکر و منطق که گاهی در اخلاق و عادات زشت معاصران خود تأمل می‌کردند و با دیدن عمل لغو بت پرستی و عادات و آداب جاهلی، وجدانشان بیدار می‌شد و به یاد حضرت ابراهیم و تعلیم توحید می‌افتادند و از پرستش بتها کناره می‌گرفتند، کم نبودند،
[۷۴] ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۵۳۱ـ۵۳۲، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
[۷۵] مسعودی، مروج (پاریس)، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۴۸.
[۷۶] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۶۲ـ۴۶۳، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
ولی به درستی مشخص نیست که چه تعداد از این افراد مانند زید بن عمرو بن نفیل توانستند با گریز از ادیان رایج زمان خود، احتمالا به دین حنیف درآیند.به نظر می‌رسد تعداد این افراد زیاد نبوده و احتمالا زید در این ماجرا تنها بوده است.
اهل اخبار (محدّثان و مورخان) گاه میان حنفاء و راهبان مسیحی، از جهتی دیگر نیز خلط کرده‌اند، زیرا اینان به دور از قبیله خود، در خارج از شهر و آبادی، گوشه‌نشینی اختیار کرده بودند و گاهی نیز، به سبب صراحت و عدم سازش، متحمل رنج و آزارمی‌شدند.
[۷۷] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۳، ج۶،بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸ .
[۷۸] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ص۵۰۷، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
[۷۹] عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ج۱، ص۱۰۲، تهران۱۳۷۰ش.




با توجه به چنین وضعی مفهوم احادیث نبوی «اَحَبُّ الدِّینِ الیَ اللّهِ الحَنیفیةُ السَمْحةُ»
[۸۰] محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
[۸۱] سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۲۹، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ۱۴۰.
و «لَمْ اُبْعَثْ بِالیهودیَةِ و لابِالنصرانَیةِ و لکنّی بُعِثْتُ بِالحنیفَیةِ السَمْحَةِ»
[۸۲] ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۵، ص۲۶۶، بیروت: دارصادر.
[۸۳] سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۲۱۶، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ۱۴۰.
روشنتر می‌شود، چرا که رسول اکرم رهبانیت را مخالف حنیفیت می‌دانست و حتی وقتی که ابوعامربن صیفی، معروف به راهب، که خود را همچون پیامبر بر دین حنیف می‌دانست، نزد ایشان آمد، پیامبر وی را به سبب داشتن چنین اعتقادی فاسق خواند.
[۸۴] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۰، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
[۸۵] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۸، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.




کاربرد قرآنی حنیف به صورت «حنفاءُلِلّه» و «حنیفاً مسلماً» به روشنی حاکی از آن است که حنیف نام گروه مذهبی خاصی نبوده است.
[۸۸] محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج۱، ص۳۸، تهران ۱۳۶۹ش.

همچنین موفقیت پیامبر در این‌که به راحتی و بدون هیچ منازعه‌ای توانست خود و یارانش را پیروان واقعی حضرت ابراهیم معرفی کند، مؤید این مطلب است.این موفقیت تا حدی بود که به زعم وات، دو واژه «اسلام» و «مسلم» بعد از پایان قرن دوم هجری به صورت اصطلاح درآمد و تا آن زمان اصطلاح «حنیف» و «حنیفیت» رایج بود دایره المعارف
اسلام، ذیل واژه.
این ادعا تا حدی با قرائت ابن مسعود تقویت می‌شود، جایی که وی آیه «اِنَّ الدینَ عندَاللّهِ الاسلام» را به صورت «اِنَّ الدینَ عِندَاللّهِ الحَنیفیَة» قرائت کرده است .
[۹۰] دایره المعارف اسلام، ذیل واژه .
[۹۱] محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج۱، ص۳۹، تهران ۱۳۶۹ش .




(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) محمود شکری آلوسی، بلوغ الأرب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجةاثری، بیروت (۱۳۱۴) .
(۳) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵ .
(۴) ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴ .
(۵) ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر .
(۶) ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (بیروت) .
(۷) ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، چاپ انطون صالحانی، بیروت ۱۹۵۸ .
(۸) ابن فارس.
(۹) ابن قتیبه، المعارف، چاپ محمداسماعیل عبدالله صاوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰ .
(۱۰) ابن منظور .
(۱۱) ابن ندیم (تهران) .
(۱۲) ابن هشام، سیرةالنبی، چاپ محمد محی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۳/۱۹۶۳ .
(۱۳) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت .
(۱۴) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸ .
(۱۵) بهجة عبدالغفور حدیثی، امیة بن ابی الصلت: حیاته و شعره، بغداد ۱۹۷۵ .
(۱۶) محمد خزائلی، اعلام قرآن، تهران ۱۳۵۵ش.
(۱۷) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ش) .
(۱۸) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۹ش.
(۱۹) محمود رامیار، «صبی ها، صابئین»، نشریه دانشکده علوم معقول و منقول مشهد (اسفند ۱۳۴۷) .
(۲۰) عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، تهران۱۳۷۰ش .
(۲۱) زمخشری .
(۲۲) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل والنحل، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (۱۳۷۵/ ۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش .
(۲۳) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجمئالاوسط، چاپ ابومعاذ طارقبن عوض الله، (قاهره) ۱۴۱۵ـ۱۴۱۶ .
(۲۴) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ۱۴۰ .
(۲۵) طوسی.
(۲۶) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، چاپ یوسف الشیخ محمدبقاعی، بیروت ۲۰۰۵ .
(۲۷) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵ .
(۲۸) مجلسی .
(۲۹) مسعودی، تنبیه .
(۳۰) مسعودی، مروج (پاریس) .
(۳۱) یعقوبی، تاریخ .
(۳۲) EI۲, sv "Hanif" (by W Montgomery Watt) ;.
Toshihiko Izutsu, God and man in the Koran: semantics of the koranic Weltanschauung, Tokyo ۱۹۶۴; (۳۳)
(۳۴) Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸


 
۱. Toshihiko Izutsu, God and man in the Koran: semantics of the koranic Weltanschauung, Tokyo ۱۹۶۴; ص ۱۱۲
۲. Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸ ص۱۱۲ .
۳. عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ص۸۰ .
۴. دابره المعارف اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه .
۵. Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸
۶. بقره/سوره۲، آیه۱۳۵.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۶۷.    
۸. آل عمران/سوره۳، آیه۹۵.    
۹. نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.    
۱۰. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۱۱. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۱۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۰.    
۱۳. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۳.    
۱۴. سوره:یونس: ۱۰۵
۱۵. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۳۵.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۱۸. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۱۹. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۵.    
۲۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۰.    
۲۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۳.    
۲۲. آل عمران/سوره۳، آیه۶۷.    
۲۳. آل عمران/سوره۳، آیه۹۵.    
۲۴. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل والنحل، قسم ۱، ص ۲۱۲، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (۱۳۷۵/ ۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش.
۲۵. سوره: حج: ۳۱ .
۲۶. سوره بینة: ۵.
۲۷. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «حنف».
۲۸. ابن فارس ذیل «حنف»
۲۹. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «حنف»، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵.
۳۰. طوسی.
۳۱. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل بقره: ۱۳۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳۲. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن .
۳۳. ابن منظور، ذیل «حَنِفَ».
۳۴. ابن منظور، ذیل «حَنِفَ».
۳۵. ابن هشام، سیرةالنبی، ج۱، ص۱۵۴، چاپ محمد محی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۳/۱۹۶۳.    
۳۶. ابن هشام، سیرةالنبی، ج۱، ص۱۵۴رجوع کنید به تحنّث، چاپ محمد محی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۳/۱۹۶۳.    
۳۷. مسعودی، تنبیه، ج۱، ص۷۹.
۳۸. ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، ج۱، ص۱۵۳، چاپ انطون صالحانی، بیروت ۱۹۵۸.
۳۹. دایره المعارف اسلام، ذیل واژه .
۴۰. محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۶۹ش.
۴۱. محمود رامیار، «صبی ها، صابئین»، ص ۱۵۵، نشریه دانشکده علوم معقول و منقول مشهد (اسفند ۱۳۴۷).
۴۲. محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص۴۱.
۴۳. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۳ـ۴۵۴، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۴۴. دایره المعارف اسلام،ذیل واژه.
۴۵. محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص ۲۹۷
۴۶. Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸ص ۱۱۵، به نقل از نولدکه
۴۷. ابن‌سعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۴، ص۳۸۴.    
۴۸. ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۵۳۲، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۴۹. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ش).
۵۰. محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «حنف»، چاپ یوسف الشیخ محمدبقاعی، بیروت ۲۰۰۵.
۵۱. ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۵۳۱، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۵۲. بهجة عبدالغفور حدیثی، امیة بن ابی الصلت: حیاته و شعره، ج۱، ص۳۳۹، بغداد ۱۹۷۵.
۵۳. مجلسی، ج ۳، ص ۲۸۱.
۵۴. Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Baroda ۱۹۳۸، ص ۱۱۴.
۵۵. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۵۰.
۵۶. مسعودی، تنبیه، ج۱، ص۷۹.
۵۷. مسعودی، تنبیه، ج۱، ص۱۲۵.
۵۸. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل والنحل، قسم ۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (۱۳۷۵/ ۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش.
۵۹. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل والنحل، قسم ۲ ص۱۰ـ۴۶، چاپ محمدبن فتح الله بدران، قاهره (۱۳۷۵/ ۱۹۵۶)، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش.
۶۰. ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۲۴.
۶۱. محمود شکری آلوسی، بلوغ الأرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۲۲۴، چاپ محمد بهجةاثری، بیروت (۱۳۱۴).
۶۲. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۶۳. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۴۵۴، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۶۴. مسعودی، مروج (پاریس)، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۴۸.
۶۵. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۶۹ـ۴۷۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۶۶. ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۷، چاپ محمداسماعیل عبدالله صاوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
۶۷. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۰۰ـ۵۰۳، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۶۸. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۷۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۶۹. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۷۷، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۷۰. عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ج۱، ص۸۱، تهران۱۳۷۰ش.
۷۱. عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ج۱، ص۱۰۲، تهران۱۳۷۰ش.
۷۲. ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۷، چاپ محمداسماعیل عبدالله صاوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
۷۳. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۶۱، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۷۴. ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ج۱، ص۵۳۱ـ۵۳۲، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۷۵. مسعودی، مروج (پاریس)، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۴۸.
۷۶. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۶۲ـ۴۶۳، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۷۷. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۳، ج۶،بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸ .
۷۸. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ص۵۰۷، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۷۹. عباس زریاب خویی، سیره رسول الله، ج۱، ص۱۰۲، تهران۱۳۷۰ش.
۸۰. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
۸۱. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۲۹، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ۱۴۰.
۸۲. ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۵، ص۲۶۶، بیروت: دارصادر.
۸۳. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۲۱۶، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ۱۴۰.
۸۴. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۰، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۸۵. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۵۸، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
۸۶. حج/سوره۲۲، آیه۳۱.    
۸۷. آل عمران/سوره۳، آیه۶۷.    
۸۸. محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج۱، ص۳۸، تهران ۱۳۶۹ش.
۸۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۹۰. دایره المعارف اسلام، ذیل واژه .
۹۱. محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج۱، ص۳۹، تهران ۱۳۶۹ش .




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حنیف»، شماره۶۶۱۲.    



جعبه ابزار