حکم والدین (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نیکی کردن به والدین، از مهمترین
واجبات بعد از
توحید است، همچنانکه مساءله عقوق بعد از
شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین
گناهان کبیره است، وبه همین جهت
قرآن کریم این مساءله را بعد از مساءله توحید وقبل از سایر
احکام اسم برده است.
برخورد عاطفی و مؤدبانه با
والدین و تکریم آنان، هنگام سخن گفتن
واجب است.
«وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا؛
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به
پدر و
مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
قضاء مفهوم مؤکدتری از"امر" دارد، و امر و فرمان قطعی و محکم را می رساند و این نخستین تاکید در این مساله است.
قرار دادن
توحید یعنی اساسیترین اصل اسلامی در کنار نیکی به پدر و مادر تاکید دیگری است بر اهمیت این دستور اسلامی.
مطلق بودن "احسان" که هر گونه نیکی را دربرمی گیرد و همچنین، "والدین" که
مسلمان و
کافر را شامل می شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است.
نکره بودن احسان (احسانا) که در این گونه موارد برای بیان عظمت می آید پنجمین تاکید محسوب می گردد.
مقدار
احترام هر یک از پدر و مادر سالخورده نزد فرزند، مساوی است.
«وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا؛
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها
فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
فرزندان، موظف به پاسخ مثبت به خواستههای پدر و مادر
کهنسال و دریغ نکردن از تامین خواستههای آنها هستند.
«وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا؛
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به
پدر و
مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
اطاعت از فرمان پدر و مادر، در صورت مخالفت با
توحید و یکتاپرستی واجب نیست.
«ووصینا الانسـن بولدیه... ان اشکر لی ولولدیک الی المصیر• وان جـهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما وصاحبهما فی الدنیا معروفـا...؛
و ما به
انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازهای را متحمّل میشد)، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان مییابد؛ (آری به او توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت
شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است!• و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه میدانی
باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در
دنیا به طرز شایستهای رفتار کن؛ و از راه کسانی پیروی کن که توبهکنان به سوی من آمدهاند؛ سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل میکردید آگاه میکنم».
مراقبت از پدر و مادر پیر بر
فرزند واجب است.
«وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا؛
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
احسان و نیکی به پدر و مادر، از تکالیف الهی برای فرزندان است.
«واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل لا تعبدون الاالله وبالولدین احسانـا...؛
و (به یاد آورید) زمانی را که از
بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز
خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و
یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛
نماز را برپا دارید؛ و
زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمی- سرپیچی کردید؛ و (از وفای به
پیمان خود) رویگردان شدید».
«قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیــا وبالولدین احسـنـا...؛
بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما
حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (
ترس)
فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم؛ و نزدیک کارهای
زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به
قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق)؛ این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید!».
«وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا...؛
و پروردگارت
فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
«ووصینا الانسـن بولدیه احسـنـا...؛
ما به
انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر
زمین میگذارد؛ و دوران حمل و از
شیر بازگرفتنش سی
ماه است؛ تا زمانی که به کمال
قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد میگوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا
شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمیگردم و
توبه میکنم، و من از مسلمانانم!».
خوش رفتاری با پدر و مادر، در زندگی دنیایی ضروری است.
«... فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا؛
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به
پدر و
مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
«ووصینا الانسـن بولدیه حملته امه وهنـا علی وهن وفصــله فی عامین ان اشکر لی ولولدیک الی المصیر• ... وصاحبهما فی الدنیا معروفـا...؛
و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز
رنج و ناراحتی تازهای را متحمّل میشد)، و دوران شیرخوارگی او در دو
سال پایان مییابد؛ (آری به او توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است!• و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه میدانی باطل است)، از ایشان
اطاعت مکن، ولی با آن دو، در
دنیا به طرز شایستهای رفتار کن؛ و از راه کسانی پیروی کن که توبهکنان به سوی من آمدهاند؛ سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل میکردید آگاه میکنم».
دعا کردن برای
والدین واجب است.
«واخفض لهما جناح الذل من الرحمة وقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا؛
و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکی
تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!».
" قضاء"
مفهوم مؤکدتری از" امر" دارد، و
امر و فرمان قطعی و محکم را میرساند.
"
راغب " در کتاب مفردات میگوید: " اف" در اصل به معنی هر چیز کثیف و آلوده است، و به عنوان توهین نیز گفته میشود، این کلمه تنها معنی اسمی ندارد، بلکه
فعل از او نیز ساخته میشود، مثلا میگویند: اففت بکذا یعنی من فلان چیز را آلوده شمردم، و از آن
اظهار نفرت کردم".
بعضی از مفسران مانند" قرطبی" در تفسیر و" طبرسی" در"
مجمع البیان " گفتهاند: " اف" و" تف" در اصل به معنی چرکی است که زیر ناخن جمع میشود، هم آلوده است و هم ناچیز، حتی بعضی میان" اف" و" تف" تفاوت گذاشتهاند، اولی را چرک گوشت و دومی را چرک ناخن دانستهاند، سپس مفهوم آن توسعه یافته و به هر چیزی که مایه ناراحتی است گفته شده.
معانی دیگر نیز برای اف گفتهاند، از جمله چیز کم، ناراحتی و
ملامت بوی بد.
بعضی دیگر گفتهاند اصل این کلمه از اینجا گرفته شده است که هر گاه خاک یا خاکستر مختصری روی بدن یا لباس انسان میریزد،
انسان با فوت کردن آن را از خود دور میکند، صدایی که از دهان انسان در این موقع بیرون میآید چیزی است شبیه" اوف" یا" اف" و بعدا در معنی اظهار ناراحتی و تنفر مخصوصا از چیزهای کوچک به کار رفته است.
از جمع بندی آنچه در بالا ذکر شد و قرائن دیگر چنین استفاده میشود که این کلمه در اصل"
اسم صوت" بوده است، (صدایی که انسان به هنگام اظهار نفرت یا ابراز تالم و درد جزئی و یا فوت کردن چیز آلودهای از دهانش خارج میشود).
سپس این" اسم صوت" به صورت کلمهای درآمده و حتی افعالی از آن
مشتق شده است، و در ناراحتیهای جزئی و یا اظهار تنفر به خاطر مسائل کوچکی، به کار رفته، معانی مختلفی که در بالا ذکر شد به نظر میرسد از مصداقهای همین معنی جامع و کلی بوده باشد.
به هر حال، آیه فوق میخواهد در یک عبارت کوتاه و در نهایت
فصاحت و
بلاغت این معنی را برساند که احترام پدر و مادر چندان زیاد است که حتی نباید در برابر آنها کمترین سخنی که دلیل بر ناراحتی از آنها و یا بی میلی و تنفر بوده باشد بر زبان جاری ساخت.
" اواب" از ماده" اوب" (بر وزن قوم) بازگشت توام با
اراده میگویند، در حالی که رجوع هم به بازگشت با اراده گفته میشود و هم بی اراده، به همین دلیل به"
توبه" "اوبه" گفته میشود، چون
حقیقت توبه بازگشت توام با اراده به سوی خداست.
و از آنجا که" اواب"
صیغه مبالغه است به کسی گفته میشود که هر لحظه از او خطایی سر زند به سوی پروردگار بازمی گردد.
این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه اشاره به تعدد عوامل بازگشت و رجوع به خدا باشد، زیرا
ایمان به پروردگار از یک سو، توجه به دادگاه عالم
قیامت از سوی دیگر، و جدان بیدار از سوی سوم، و توجه به عواقب و آثار
گناه از سوی چهارم دست به دست هم میدهند و انسان را مؤکدا از مسیر انحرافی به سوی خدا میبرند..
هرگونه پرخاش و
اهانت به والدین، حتی در
حد گفتن اف
حرام است.
«وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا... فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما...؛
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
وصیت برای پرداخت مقداری از داراییها، به طور متعارف، به پدر و مادر
مستحب میباشد.
«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للولدین... بالمعروف حقا علی المتقین؛
بر شما نوشته شده: هنگامی که یکی از شما را
مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی (مالی) از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران!». (با اینکه لسان
آیه بر وجوب دلالت دارد، ولی «حقا عن المتقین» این دلالت را سست میکند و از سویی هم آیه به وسیله آیه
ارث نسخ شده است و بر فرض صحت نسخ، آنچه نسخ شده وجوب میتواند باشد، نه
استحباب و محبوبیت.
)
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم والدین»