حکمت قرآنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه حکمت بیست بار در
قرآن کریم بهکار رفته است.
بررسی این کاربردها و درک
سیاق کلام و
فهم واژگان و عبارتهایی که در ردیف این واژه قرار گرفته است، میتواند به ما در کشف معنای موردنظر
قرآن از
واژه حکمت یاری رساند.
براساس
آیات قرآن ،
پیامبران برانگیخته شدهاند تا به
مردم کتاب و
حکمت بیاموزند.
خدا به همه پیامبران
و
لقمان حکمت عطا کرده است.
برخی از جملات
حکمتآمیز لقمان در
قرآن و
روایات آمده است.
خدا به
داوود علیهالسلام
مُلک و
حکمت و نیز
حکمت و
فصلالخطاب داده
و به
آلابراهیم نیز کتاب و
حکمت و
مُلک عظیم بخشیده است.
ابراهیم و
اسماعیل در یکی از
دعاهای خود از خدا خواستهاند در میان
ذرّیه ایشان
رسولی را برانگیزد که بر مردم
آیات الهی را بخواند و به آنان کتاب و
حکمت بیاموزد.
خدا به
عیسی بن مریم کتاب و
حکمت و
تورات و
انجیل آموخت
و او را به جانب
بنی اسرائیل فرستاد.
بنابر
آیات قرآن ، خدا به هرکس بخواهد،
حکمت عطا میکند و به کسی که
حکمت عطا کند،
خیر فراوانی داده شده است.
براساس مجموع آیات،
حکمت به
پیامبران عطا میشود و به مردم
تعلیم داده میشود.
از میان پیامبران، فقط در مورد عیسی بن مریم گفته شده که
حکمت به او تعلیم شده است.
به
پیامبر اسلام حکمت وحی شده است و این
حکمت ، مجموعهای از توصیههای اعتقادی و دستورهای اخلاقی است از قبیل
نهی از
شرک ،
زیادهروی در
هزینهها ، خوردن ناروای
مال یتیم ،
تبعیت از
امر نامعلوم،
قتلنفس ،
تکبر و امر به
احسان به
پدر و
مادر و پرداخت
حق نزدیکان و درماندگان،
میانهروی در
معیشت و
داد و ستد عادلانه
از
پیامبر خواسته شده است با
حکمت و
اندرز نیکو (المَوعِظَة الحَسَنَة)
مردم را به راه
پروردگار دعوت کند و با آنان به شیوهای نیکو
مجادله نماید.
طباطبائیبر آن است که آنچه در این
آیه آمده، به ترتیب، همان
برهان و
خطابه و
جدل ، در اصطلاح
منطقیان ، است.
به نظر او
حکمت ،
برهانی است که حق را بدون هیچ
تردید و
سستی و
ابهامی نتیجه میدهد.
به نوشته
تفلیسی ،
حکمت در
قرآن به پنج وجه بهکار رفته است:
پنددادن ،
علم و
فهم ،
قرآن ،
تفسیر قرآن ،
پیامبری و
نبوت.
مفسران غالباً ذیل آیه ۲۶۹
سوره بقره به
تفصیل مراد از
حکمت را بیان کردهاند.
وجوه ذکر شده برای معنای
حکمت از این قرار است:
علم قرآن ، شامل
شناخت ناسخ و
منسوخ ،
محکم و
متشابه ،
مقدّم و
مؤخر ،
حلال و
حرام و مانند آن؛ دستیابی به
حقیقت در
گفتار و
کردار ؛
علم دین ؛ نبوت؛
شناخت خدا ؛ فهم؛
خشیت و
پروای الهی ؛
قرآن و
فقه ؛
سنت .
آنچه
خدا به
پیامبران و
امتهایشان عطا کرده است، از قبیل
کتاب و نشانههای
پیامبران ، که آنان را به شناخت خدا و
دینش راهنمایی میکند و
لطفی است از جانب او که به هرکس بخواهد عطا میکند؛ علم و
عمل به آن؛ و
علم نافعی که به عمل بینجامد.
به اعتقاد
طباطبائی ،
گزارههای حق و مطابق با واقع، از آنرو که به گونهای مشتمل بر
سعادت انسان است،
حکمت خوانده میشود، مانند
معارف حقه الهیه درباره
مبدأ و
معاد.
همچنین معارفی که حقایق عالم طبیعی را توضیح میدهد، از آنرو که با سعادت انسان مرتبط است،
حکمت است، زیرا حقایق فطری، اساس
تشریعات دینی است.
در مجموع، به نظر میرسد در تمام این معانی، یک معیار کلی وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستی و ناراستی است و چون
قرآن ، سنّت،
عقل ، علم،
شریعت ،
خشیت و
ورع ، همه، از مصادیق بازدارنده از
خطا و ناراستیاند،
حکمت خوانده شدهاند، لذا
حکمت منحصر به هیچیک از آنها نیست.
همچنین
حکمت در
روایات نوعی
ثبات و استواری
رأی خوانده شده
که
صفتی نفسانی است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات
ایجاد و
تقویت آن است یا از جمله
مصادیق و
ثمرههای آن.
در
آیه پنجم
سوره قمر ، تعبیر «
حکمة بالغة » بهکار رفته که در
فرهنگ اسلامی پرکاربرد است.
در این آیه و
آیات پیش از آن، سخن از نزدیک شدن
قیامت و شکافتن
ماه است و اینکه
کافران چون
آیت و
نشانهای ببینند، روی بگردانند و
تکذیب کنند و
هوسهای خویش را دنبال کنند، در حالی که اَخبار مردمان گذشته به عنوان
حکمت بالغهای که هشدارهایشان به کافران
سود نبخشد، به آنان رسیده است.
حکمت بالغه یعنی نهایت و
غایت حکمت.
به نظر برخی
مفسران ، مراد از آن
حکمتی است
تمام و
کمال ، که به خودیِ خود و از حیث آثار،
نقصانی ندارد و آن خود
قرآن است.
در
احادیث مقصود از
حکمت،
اطاعت خدا ،
شناخت امام ،
تفقّه در
دین و
اجتناب از
کبائر دانسته شده است.
مجلسی از بررسی احادیث چنین نتیجه گرفته که
مراد از
حکمت،
علوم حقیقی سودمند و عمل به آن
علوم است و نیز علومی که
بنده پس از
عمل به دانستههای خود از
درگاه خدا دریافت میکند.
درباره فضیلتِ
حکمت، در
روایات ،
سخن بسیار رفته است.
حکمت ، گمشده
مؤمن بهشمار آمده است که هر جا آن را بیابد،
هرجا که باشد،
هرچند از
منافق و
مشرک ،
باید آن را دریابد.
مؤمن راضی است که
حکمت داشته باشد و دنیایی ناچیز، اما راضی نیست که بهرهمند از
دنیا باشد و کمبهره از
حکمت.
پیشوایان دین حسد ورزیدن را به کسی که دارای
حکمت است و آن را
تعلیم میدهد،
روا دانستهاند.
در احادیث،
حکمتْ ضد
هوی و خطا دانسته شده است
که ژرفایش به
عقل دریافت میشود، چنانکه ژرفای عقل به
حکمت دریافت میشود.
حکمت درختی است که در
قلب میروید و بر
زبان ثمر میدهد.
حکیم تا
نبی شدن راهی در پیش ندارد.
ترس از
خدا ،
رأس حکمت است،
چنانکه
رفق و
مدارا چنین است.
در احادیث،
زهد ،
سکوت ،
روزهداری و
گرسنگی ،
تفکر ،
راستگویی ،
وقار
و برخی فضیلتهای دیگر، راههای کسب
حکمت یا نشانههای آن شمرده شدهاند.
در
حدیثی نبوی آمده است که هر کس
چهل صبح برای
خدا اخلاص ورزد سرچشمههای
حکمت از قلب او بر زبانش جاری میگردد.
حکمت در همه انسانها به
ودیعت نهاده شده است و
سرشت هیچ
انسانی تهی از
حکمت نیست.
در روایتی رازگونه آمده است که قلب
پیامبر اکرم پیش از رفتن به
معراج ، سرشار از
حکمت و
ایمان گردید.
همچنین
پیامبر خانه
حکمت و
امیرالمؤمنین و
ائمه (علیهمالسلام)
کلیدهای آن دانسته شدهاند.
برخی
محدّثان این حدیث نبوی را در
فضیلت علی علیهالسلام
نقل کردهاند که نُه
جزء از ده جزء
حکمت، به آن حضرت داده شده است و یک جزء آن به دیگر مردمان.
در بیشتر
کتابهای حدیثیِ اهلسنت از پیامبر اکرم نقل شده است که برخی
اَشعار واجد
حکمتاند.
(۲۳) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۲۴) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش.
(۲۵) ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، (بیتا).
(۲۶) ابن شعبه، تحف العقول عن آلالرسول صلیاللّه علیهم، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
(۲۷) ابن
کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۲۸) ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست (بیروت، بیتا).
(۲۹) ابوالفتوح رازی، روضالجِنان و روح الجَنان فی تفسیر
القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.
(۳۰) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۱) عبداللّه بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، المعروف بتفسیر البیضاوی، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۳۲) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۴، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۳۳) حبیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه
قرآن، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۵۹ش.
(۳۴) حرّعاملی، وسائل الشیعه.
(۳۵) عبیداللّه بن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۳۶) عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمداحمد دهمان، دمشق: مکتبة الاعتدال، (بیتا).
(۳۷) حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، قم ۱۳۶۸ش.
(۳۸) حسن بن محمد دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم ۱۴۰۸.
(۳۹) زمخشری، کشاف.
(۴۰) سیوطی، تفسیر الجلالین.
(۴۱) طباطبائی، تفسیر المیزان.
(۴۲) طبرسی، مجمع البیان.
(۴۳) طوسی، التبیان فی تفسیر
القرآن.
(۴۴) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم (بیتا).
(۴۵) محمد بن احمد قرطبی، الجامع
لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۴۶) محمد بن سلامه قضاعی، مسندالشهاب، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۴۷) کلینی، اصول کافی.
(۴۸) علی بن محمد لیثی واسطی، عیون
الحکم و المواعظ، چاپ حسین حسنی بیرجندی، قم ۱۳۷۶ش.
(۴۹) علی بن حسامالدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵۰) مجلسی، بحارالانوار.
(۵۱) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ
القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷ (.
(۵۲) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، (بیتا).
(۵۳) احمد بن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح الامامین السیوطی و السندی، چاپ سیدمحمد سید، علیمحمد علی، و سیدعمران، قاهره ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۵۴) حسین بن محمدتقینوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۰۸.
(۵۵) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حکمت در قرآن و حدیث»، شماره۶۳۸۰.