• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مدارا و عفو

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژگان: مدارا، عفو، خشم، قرآن، حدیث.

فهرست مندرجات

۱ - اهمیت بحث از مدارا
۲ - معنای مدارا
۳ - معنای عفو
۴ - معنای رفق
۵ - فرق مدارا و مداهنه
۶ - محدوده قاطعیت
       ۶.۱ - حفظ اصول و ارزش
       ۶.۲ - مقابله با دشمنان
       ۶.۳ - برخورد با توطئه‌گران منافق
       ۶.۴ - اجرای حدود الهی
              ۶.۴.۱ - عدم افراط در اجرای حدود الهی
       ۶.۵ - اجرای عدالت
       ۶.۶ - در برابر ستم
              ۶.۶.۱ - مورد انتقام
۷ - محدوده مدارا و عفو
۸ - ارزش مدارا و عفو
       ۸.۱ - عفو پرتوی از تقوا
              ۸.۱.۱ - مراحل برخورد متقیان در صورت خشم
       ۸.۲ - عفو زمینه آمرزش و محبّت الهی
              ۸.۲.۱ - معنای صفح
       ۸.۳ - پاداش الهی
       ۸.۴ - عفو برترین مکارم اخلاق
       ۸.۵ - عفو مکمّل قانون
              ۸.۵.۱ - عفو از قصاص نمونه عفو مکمل قانون
              ۸.۵.۲ - عفو بعد از طلاق نمونه عفو مکمل قانون
       ۸.۶ - عفو جوهر انفاق
۹ - علت ارزشمندی مدارا و عفو
       ۹.۱ - دوری از نزاع و لغزش
              ۹.۱.۱ - معنای حلم
       ۹.۲ - همبستگی و محبت مردم
              ۹.۲.۱ - روش برخورد مومنان واقعی با مردم
۱۰ - سزاواران به داشتن فضیلت مدارا
       ۱۰.۱ - دانشمندان
       ۱۰.۲ - مبلّغان دینی
       ۱۰.۳ - زمامداران
۱۱ - عوامل دست‌یابی به شخصیت مدارا و عفو
       ۱۱.۱ - ایجاد و تقویت مبانی عقیدتی و اخلاقی
              ۱۱.۱.۱ - مبانی عفو و مدارا
       ۱۱.۲ - مقابله با خاستگاه‌های خشم
       ۱۱.۳ - توجّه به آثار مثبت مدارا و عفو
       ۱۱.۴ - تمرین و مراقبت
۱۲ - وظایف انسان در کنترل خشم
       ۱۲.۱ - دستیابی به ملکه حلم
       ۱۲.۲ - فرونشاندن خشم
۱۳ - طرق عملی در مهار خشم
       ۱۳.۱ - تغییر وضعیت فیزیکی خود
       ۱۳.۲ - استعاذه کردن
       ۱۳.۳ - وضو
       ۱۳.۴ - عدم تصمیم گیری در حال خشم
       ۱۳.۵ - تخلیه ناراحتی از طرق طبیعی
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع



«مدارا و عفو» از مهم‌ترین عناصر استوارسازی ارتباطات میان‌فردی، آرامش فردی و فضیلتهای اخلاقی است.
در اندیشة اسلامی، رابطة خداوند با موجودات بر اساس رحمتو محبّت و بر بنیان ربوبیت استوار گشته و ارتباط افراد جامعه با همدیگر بر پیوند ناگسستنی «اخوّت»بنا نهاده شده است؛ پیوندی که تقویت و تحکیم آن، با گسترش و نهادینه شدن فرهنگ «مدارا و گذشت» که میوة شیرین آن، صلح، صمیمیت و وحدت است، رابطه مستقیمی دارد.
با وجود این، ضرورت مرزبندی و بازشناسی حوزه مدارا و گذشت، از محدودة سازش و مجامله‌کاری و همچنین تساهل و تسامح ناروا، بر کسی پوشیده نیست؛ چه اینکه «نرمش و بخشش» با تمام امتیازات و محاسنش، گاه نامطلوب و حتی زیان‌آور است.
از سوی دیگر، دست‌یابی به فضیلت مدارا و گذشت، به تحقّق زمینه‌های عقیدتی، اخلاقی و روانی در فرد و جامعه و نیز به‌کارگیری راهکارهای مناسب منوط است که در این میان، توجّه به آثار مثبت فردی و اجتماعی، در کنار آثار معنوی مدارا و گذشت، از مؤثرترین عوامل در این باره است.



مدارا از مادة «دَری‌» یا «درأ» اشتقاق یافته است.
«دَری‌» به معنای آگاهی و شناختی است که از راه مقدماتی پنهان و غیرمعمول به دست می‌آید؛از این رو، دربارة صید آهو از راه حیله و مقدمات غیرمعمول گفته می‌شود: «دریْتُ الظبیَ».
«درأ» نیز در اصل به معنای «دفع کردن» است.
[۶] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، بیروت، دار الجیل، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۱.

بر اساس این، واژة «مدارا» که به معنای «ملاطفت و برخورد نرم» است.
[۸] فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۷.

اگر از مادة «دری» باشد با معنای اصلی آن در «دریْتُ الظبیَ» تناسب دارد، گویی آدمی با تحمّل طرف مخالف و برخورد ملایم با او، وی را در کمند محبّت خویش گرفتار می‌سازد؛ و اگر از «درأ» مشتق باشد به این مناسبت است که آدمی با برخورد ملایم خویش، بدی او را دفع می‌کند.
بنابراین، در مدارا، مفهوم «پرهیز و احتیاط» نهفته است؛ از این رو، کاربرد بیشتر آن دربارة مخالفان و دشمنان است، بر خلاف «رفق» که غالباً دربارة موافقان و دوستان و بیشتر از آن، دربارة غیرمخالفان کاربرد دارد.
برای نمونه، در این باره در روایات چنین آمده است: «لا تحملوا علی شیعتنا و ارفقوا بهم»، «و أمّا المخالفون فیکلّمهم بالمدارای».
البته واژة مدارا گاه در معنایی وسیع به کار می‌رود و هر دو گروه را شامل می‌شود؛ مانند: «أمرنی ربّی بمدارای الناس».



عفو در اصل به معنای «صرف نظر کردن و رها کردن» است؛ از این رو، برای بیان صرف نظر کردن از عقوبت گناه، «عفا عنه» به کار می‌رود.
[۱۵] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۵۶.

ابن فارس هرچند «ترک» و «طلب» را دو معنای اصلی برای عفو ذکر می‌کند، اما برای معنای دوم، موارد استعمال را اندکی برمی‌شمارد و تمایل دارد آن را نیز به معنای نخست بازگرداند
[۱۸] معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۶۱.
در مورد پشم و موی حیوان که بی‌توجّهی و عدم پیرایش آن، افزایش آن را موجب شده، عفو معنای «تکثّر» می‌دهد؛ بدین‌مناسبت، در معنای «نموّ و افزایش» نیز به کار رفته است و در عبارت قرآنی حتّی "عفوا و قالوا" «تا انبوه شدند و گفتند»به همین معناست.
[۲۰] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۵۸ـ۵۹.

«عفا» به معنای «خاک» نیز آمده است که چنین معنایی بدین جهت است که به خاک توجّهی نمی‌شود.
[۲۱] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۵۸.




رفق در اصل، به معنای «نرمی و لطافت»، در مقابل «شدّت و خشونت» است.
[۲۲] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۲، ص۴۱۸.
[۲۴] فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۱۶۹.

در همه موارد کاربرد آن، مفهوم «نرمی و راحتی» را دربردارد.
[۲۵] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۲، ص۴۱۸.

از آن‌جا که به‌طور معمول، میانه‌روی در انجام دادن کارها، سهولت انجام دادن آنها و نیکی و استحکام عمل را در پی دارد، واژة رفق به معنای «میانه‌روی»، «حسن انجام دادن عمل» و «اِ حکام عمل» نیز به کار رفته است.
[۲۷] فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۱۶۹ـ۱۷۲.

بر اساس چنین معنایی، گاهی رفق در مقابل «تبذیر» قرار می‌گیرد
[۲۸] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۸۲.




مدارا و عفو از ارزشهای والای انسانی و دینی و مورد تأکید اسلام است، ولی مداهنه «دُهن» در اصل به معنای «نرمی و سهولت» است و به همین مناسبت روغن را دهن گویند و ادهان و مداهنه به معنای «نرمش و سازش» است
[۲۹] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۲، ص۳۰۸.

این واژه، به طور معمول، درباره سازشکاری منافقانه و مذموم به کار می‌رود؛ به گونه‌ای که برای رسیدن به منافع شخصی، بخشی از حق و حقیقت، مورد معامله قرار گیرد.
[۳۰] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، چاپ اوّل، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ ق، ج۱۰، ص۵۰۱.
[۳۱] فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۵۰.

سازشکاری از نظر عقل و شرع، کاری ناپسند است؛ همان‌گونه که خشونت ظالمانه، محکوم، و صلابت و قاطعیّت مورد ستایش است.
محدودة تسامح و عفو و مدارا، در امور شخصی و حوزة شدّت عمل و قاطعیّت، دربارة مسائل مربوط به اصول و ارزشهای دینی و دفاع از حق و عدالت است.
درشتی و تندی در مورد نخست، کاری ناپسند و غیراخلاقی است و تسامح و انعطاف در مورد دوم، عین مداهنه و سازشکاری.
در سیرة پیامبر اکرم گفته‌اند: «رسول خدا هیچ‌گاه برای شخص خود از کسی انتقام نگرفت، اما اگر حرمتهای الهی شکسته می‌شد، برای خدا انتقام می‌گرفت».
[۳۲] متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسی الرسالی، ج۷، ص۲۲۱.




محدودة شدّت عمل و قاطعیّت

۶.۱ - حفظ اصول و ارزش


نرمی و مدارا، ابزاری برای ارائة بهتر حق است، نه زیر پا نهادن بخشی از حقیقت؛ چرا که برای رضایت خلق و یا رسیدن به منافع شخصی و به بهانة مدارا، اگر بخشی از حقیقت زیر پا نهاده شود، دیگر ارزش نیست، بلکه جلوه‌ای از نفاق و تظاهر، مداهنه و چاپلوسی است.
در شأن نزول سوره کافرون آمده است که جمعی از سران مشرک نزد پیامبر آمده، گفتند: یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و سال دیگر، ما خدای تو را عبادت می‌کنیم...، یا دست کم، بعضی از خدایان ما را لمس کن و از آنها تبرّک بجوی تا ما هم تو را تصدیق کنیم.... این‌جا بود که سورة کافرون نازل شد و هرگونه سازشکاری در اصول دینی را منتفی دانست.
[۳۳] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۴۰.
[۳۴] محمد حسین فضل‌الله، خطوات علی طریق الاسلام، چاپ سوم، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۲ ق، ص۶۰ـ۶۱.

بدین‌سان قرآن کریم هشدار می‌دهد که حوزة اصول و ارزشها، هیچ‌گونه تسامح و سازشی را برنمی‌تابد و هرگونه پیشنهاد سازش و معامله بر سر اصول
[۳۵] محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۶ م، ج۱۸، ص۲۳۱.
را مردود دانسته و می‌فرماید: فلاتطع المکذّبین ودّوا لو تدهن فیدهنون.
«از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها نیز نرمش نشان دهند».
به طور کلی، از تفاوتهای اساسی بین عفو و مداراِی اسلامی با تساهل و تسامح غربی در همین نکته است؛ منادیان تولرانس معتقدند اصول و ارزشهای انسانی و دینی را باید به مسلخ تساهل و تسامح برد، بلکه اساساً چیزی به عنوان «حقیقت و ارزش» وجود ندارد تا پافشاری بر آن، به قیمت از دست دادن تسامح و رویکرد به خشونت باشد!
[۳۸] علی‌اکبر نوایی، «سماحت و سهولت یا تسامح و تساهل اسلامی»، اندیشة حوزه، شمارة ۲۴، ۱۳۷۹، ص۱۷۲ـ۱۷۴.


۶.۲ - مقابله با دشمنان


عبارت قرآنی "محمّد رسول الله و الذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم"«محمّد فرستادة خداست و کسانی که با اویند، در برابر کفّار، سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند»محدودة شدّت و خشونت و نیز عفو و محبّت را مشخص می‌کند؛ مؤمنان کانونی از عواطف و محبّت نسبت به دوستان و هم‌کیشان هستند و آتشی سخت و سوزان و سدّی محکم در برابر دشمنان.
قرآن کریم تصریح می‌کند که این شدّت و خشونت، چنان آشکار باشد که دشمنان آن را به روشنی احساس کنند.
البته مراد از "الکفّار" در این عبارت، کفّاری‌اند که سر جنگ، عناد و توطئه دارند؛ چون صرف کفر عقیدتی شدّت و سرسختی با آنان را موجب نمی‌شود؛ چرا که قرآن کریم، بر ایجاد پیوند محبّت‌آمیز با غیرمسلمانانی که سر جنگ ندارند، تصریح دارد.

۶.۳ - برخورد با توطئه‌گران منافق


گاهی در جامعه، افراد و جریاناتی، نقشة براندازی حکومت اسلامی را در سر می‌پرورانند و دست به اقداماتی عملی می‌زنند و یا با اشاعة سخنان نادرست و پخش شایعات در جامعه، ایجاد اضطراب و تزلزل می‌کنند.
در این باره، قرآن کریم دستور می‌دهد که در صورت ادامه این شیوه، برخوردی سخت و به دور از تسامح با آنان صورت گیرد: «اگر منافقان و کسانی که در قلبشان بیماری است و نیز کسانی که اخبار دروغ در مدینه پخش می‌کنند، دست از کارشان برندارند، ما تو را بر ضدّ آنان می‌شورانیم و بر آنها مسلّط می‌کنیم. سپس جز مدّت کوتاهی نمی‌توانند در کنار تو در این شهر بمانند، هر کجا یافت شوند، گرفته شده و به قتل خواهند رسید».
شیوة برخورد امام علی با خوارج، تأمل‌برانگیز و درس‌آموز است.
حکومت علوی، تا زمانی که مخالفان و منافقان، اقدامی در جهت براندازی آن حکومت انجام نداده بودند با آنها مدارا کرد، ولی آن‌گاه که در صدد اقدام عملی برآمدند، به شدّت با آنان برخورد کرد.
[۴۵] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسی الاعلمی، ج۴، ص۳۶.
[۴۶] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسی الاعلمی، ج۴، ص۵۳.


۶.۴ - اجرای حدود الهی


در اجرای حدود الهی و اصلاح مجرمان، گرفتار شدن در دام محبّتها و احساساتی شدنهای بی‌مورد، نتیجه‌ای جز فساد و آلودگی اجتماعی دربرندارد؛ از این رو، قرآن کریم می‌فرماید: «زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید و هرگز در دین خدا رأفت (و محبّت کاذب) شما را نگیرد، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید و باید گروهی از مؤمنان مجازات آنها را ببینند.»

۶.۴.۱ - عدم افراط در اجرای حدود الهی


البته باید توجّه داشت که به هنگام آلودگی برخی از افراد به گناه و ارتکاب جرم نباید در کیفر از حدّ لازم تجاوز کرد و آنها را از جامعه طرد کرد تا مباد کاملاً به صف دشمن بپیوندند.
قرآن کریم که همواره تمامی جوانب امر را مدّ نظر دارد، ما را به این نکتة حساس توجّه داده است؛ بدین‌گونه که پس از داستان «افک» که جمعی از مسلمانان فریب‌خورده با القائات منافقان، شخص بی‌گناهی را به عمل منافی عفت متهم کرده بودند، آیات کوبنده‌ای در نکوهش آنان نازل شد.
و گروهی از صحابه سوگند یاد کردند که به هیچ یک از کسانی که در این ماجرا درگیر بودند، کمک مالی نکنند.
در این هنگام، این آیه نازل شد و آنها را از این شدّت عمل و خشونت باز داشت و فرمود: «آنها که برتری (مالی) و وسعت در زندگی را دارند، نباید سوگند یاد کنند که از انفاق به نزدیکان، مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ کنند؛ آنها باید عفو کنند و صرف نظر کنند. آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است».
و این، ترسیمی بسیار زیبا از جاذبه و دافعه اسلامی است.

۶.۵ - اجرای عدالت


صلابت و قاطعیت، لازمة اجرای عدالت است و نرمش و تسامح، موجب تضییع حقوق انسانهاست.
بزرگ‌منادی عدالت، امیرمؤمنان در تمام طول زندگی خویش، اندک تسامحی را در زمینه حقوق افراد روا نمی‌دانست؛ به گونه‌ای که حتی برخی از صحابه، از سختگیری ایشان در اجرای عدالت، به پیامبر شکوه کردند.
ایشان در پاسخ فرمودند: «زبان از شکوة علی بن ابی‌طالب برگیرید که به یقین او در ذات پاک خدا (و اجرای اوامر او) سختگیر است و اهل سازش و نرمش در دین او نیست».
صفحات تاریخ نمونه‌های فراوانی از قاطعیت امام علی در اجرای عدالت را ثبت کرده است.
برای نمونه، جریان نزدیک کردن آهن تفتیده به دست برادرش عقیل، معروف است.
[۵۲] سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، خطبة ۲۲۴.


۶.۶ - در برابر ستم


عفو و نرمش ناشی از ضعف در برابر ستمگر قدرتمند، عین عجز و ذلت و نوعی تسلیم و رضایت به ظلم به شمار می‌رود و ظالم زورگو را جسورتر می‌کند؛ از این رو، اسلام چنین عفو و مدارایی را روا نمی‌داند.
امام سجاد در این باره می‌فرمایند: و اگر می‌دانی که بخشش، زیان دارد، (برای مقابله) یاری بطلب؛ چرا که خداوند متعال می‌فرماید: و کسی که بعد از مظلوم شدن، یاری طلبد، ایرادی بر او نیست.
بنابراین، عفو در جایی است که انسان، قدرت انتقام دارد و بخشش او از موضع ضعف نیست؛ چه این عفو سازنده است، هم برای مظلوم پیروز که به او اعتماد به نفس و صفای دل می‌بخشد و هم برای ظالم مغلوب که او را به اصلاح خویش وامی‌دارد؛ حدیث معروف «إذا قدرتَ علی عدوّک فاجعل العفو عنه شکراً للقدری علیه»،«اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را سپاس دست یافتن بر وی ساز»
[۵۵] سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، حکمت ۱۰.
خود، گواهی بر این مدّعاست.

۶.۶.۱ - مورد انتقام


انتقام و مقابله نیز در جایی است که ظالم به ظلم خویش ادامه می‌دهد و عفو و گذشت، از موضع ضعف و موجب تقویت ستمگر است؛ از این رو، امام علی می‌فرمایند: «عفو از کسی شایسته است که به خطای خود اعتراف دارد، نه آن که بر عملش اصرار ورزد»؛چرا که عفو بی‌جا، پیامدی جز فساد و تباهی ندارد.
امیرمؤمنان در این باره می‌فرمایند: «عفو به همان اندازه که موجب اصلاح کریم است، باعث تباهی انسان فرومایه است».
[۵۷] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۴۲۱.




حوزة مدارا و عفو بسی گسترده است.
در مسائل شخصی، به‌ویژه در معاشرت و همزیستی اجتماعی که با حقوق دیگران در تقابل نیست، اصل بر تسامح، نرمش، مدارا و گذشت است؛ از این رو، توسّل به خشونت و شدّت، جز به هنگام ضرورت مجاز نیست.
امیرمؤمنان به یکی از زمامداران حکومتش دستور می‌دهد: «جایی که جز درشتی به کار نیاید، درشتی در پیش گیر».
[۵۸] سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، نامة ۴۶.

بنابراین، در مقام عمل، موارد نرمش، عفو و مدارا به مراتب از موارد شدّت و خشونت بیشتر و گسترده‌تر است.
حتی در مواردی که شدّت و قاطعیت لازم است، باید به حدّ ضرورت اکتفا شود؛ برای نمونه، در اجرای حدود و مجازاتهای اسلامی، نمودهایی از عفو و انعطاف وجود دارد، از جمله: تشویق به عفو در حق الناس، مانند: عفو از قصاص،عفو مجرم در صورت توبه قبل از صدور حکم در حقوق الهی،حق عفو برای حاکم در مورد اقرار.
امام علی می‌فرمایند: «و إذا أقرّ الرجل علی نفسه بسرقی فذلک إلی الإمام إن شاء عفا و إن شاء عاقب»و....
این موارد نشان می‌دهد که اجرای حدود، نه نماد خشونت که نمود رحمت، لطف و کرامت الهی نسبت به جامعة انسانی و به هدف اصلاح جامعه است.
====روش برخورد با مخالفان دین====
همچنین، توسّل به زور و خشونت در برابر دشمنان در صورتی ضرورت می‌یابد که شیوه‌های مسالمت‌آمیز و عفو و مدارا مؤثّر نباشد. نخستین گام در سیرة انبیا در برخورد با مخالفان، همواره نرمش و مدارا بوده است.
با توجّه به این نکته، می‌توان شیوه برخورد با مخالفان از دیدگاه قرآن را مورد تحلیل قرار داد؛ بنابراین، در بینش اسلامی، عفو و مدارا، مرزهای عقیدتی و فکری را درنوردیده و به وسعت انسانیّت، گسترش یافته است و هرگز آن را به مؤمنان محدود نساخته، بلکه تمامی انسانهارا (مسلمانیا اهل کتابو مشرک،و نیز گناهکاران)در جای خود، سزاوار گذشت و مدارا می‌داند.



عفو و مدارا و تحمّل دیگران، از والاترین ارزشهای اخلاقی و انسانی و نیز نشانة تعالی روح و عظمت شخصیت آدمی است.
ایجاد جامعه‌ای منسجم و قدرتمند در گرو آن است که افراد آن، اندیشه‌ها و سلیقه‌های مختلف را تحمّل کنند و از کنار برخوردهای سفیهانه، با اخلاق کریمانه درگذرند و با عفو و بخشش، کینه‌ها را به محبّت مبدّل سازند.

۸.۱ - عفو پرتوی از تقوا


هنگامی که قرآن کریم، سیمای پارسایان را به تصویر می‌کشد، تسلّط بر خشم و عفو و بخشش را از برجسته‌ترین صفات آنان برمی‌شمارد و می‌فرماید: "أعدّت للمتّقین الذین ینفقون فی السرّاء و الضرّاء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحبّ المحسنین".
«(بهشتی که) برای پرهیزگاران آماده شده، همانها که در وسعت و پریشانی انفاق می‌کنند و خشم خود را فرومی‌برند و از خطای مردم درمی‌گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد».
این آیه، به سه مرحله از برخورد متّقیان به هنگام خشم اشاره می‌کند که همچون یک سلسله مراتب تکاملی، پشت سر هم قرار گرفته‌اند:

۸.۱.۱ - مراحل برخورد متقیان در صورت خشم


الف) فرو بردن خشم: "و الکاظمین الغیظ".
خشم حالت خطرناکی است که گاه در شکل نوعی جنون خودنمایی می‌کند و بسیاری از تصمیمها و جنایات خطرناک در چنین حالی انجام می‌شود؛ از این رو، فروبردن خشم، اثر فوق‌العاده‌ای در تکامل معنوی و تقویت روح ایمان دارد.
ب) گذشت از خطای مردم: "و العافین عن الناس".
فروبردن خشم به تنهایی کافی نیست؛ زیرا ممکن است کینه و دشمنی را از دل انسان ریشه‌کن نسازد؛ بنابراین، لازم است با عفو و گذشت، کینه و تنفّر را از صفحه دل شست‌وشو داد.
ج) نیکی کردن: "و الله یحبّ المحسنین".
این مرحله، مرحله‌ای بالاتر از عفو است.
انسان با تقوا نه‌تنها با عفو و گذشت، کینه را از دل خود می‌زداید، بلکه با احسان به طرف مقابل (آنجا که شایسته است) دشمنی را از دل او نیز می‌زداید و قلب او را نسبت به خویش مهربان می‌کند.
جالب اینکه قرآن کریم نمی‌گوید مؤمنان غضب نمی‌کنند؛ چرا که خشم، جزء طبیعت انسان است و در جای خود برای خدا و احقاق حقّ مظلوم ضرورت دارد، بلکه می‌فرماید، آنان به هنگام خشم، نه‌تنها دست به گناه و جنایت نمی‌زنند، بلکه به سراغ عفو و بخشش نیز می‌روند: "و إذا ما غضبوا هم یغفرون".
«(مؤمنان) کسانی هستند که به هنگام غضب، عفو می‌کنند».

۸.۲ - عفو زمینه آمرزش و محبّت الهی


قرآن کریم با جملاتی زیبا، دلنشین و آکنده از محبّت، عواطف پاک مؤمنان را مخاطب خود می‌سازد و می‌فرماید: «آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ پس شما نیز از خطا و لغزش دیگران درگذرید»: "و لیعفوا و لیصفحوا ألا تحبّون أن یغفر الله لکم و الله غفور رحیم".
نکتة جالب این است که قرآن کریم، عفو و گذشت حتی در برابر غیرمسلمانان را مایه جلب محبّت الهی برمی‌شمارد و می‌فرماید: "فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم... فاعف عنهم و اصفح إنّ الله یحبّ المحسنین".
«به سبب پیمان‌شکنی، آنها یهود را از رحمت خویش دور ساختیم...؛ پس از آنان درگذر و صرف نظر کن که خداوند، نیکوکاران را دوست دارد».

۸.۲.۱ - معنای صفح


واژة «صفح» در اصل به معنای «پهنا، پهلو و سطح هر چیزی» است؛ از این رو، سنگ و شمشیر و ورق فلزی پهن را «صفیحه» گویند.
«مصافحه» (دست دادن) نیز از همین مادّه است.
هرگاه «صفح» با «عَن» به کار رود، به مقتضای مفهوم عَن (مجاوزه)، معنای «اعراض و روی‌گردانی» را می‌رساند که گاه به سبب قهر و بی‌اعتنایی است و گاه به سبب گذشت بزرگوارانه هست.
[۸۸] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۳، ص۲۹۳.
[۹۰] فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۳۸۶.


۸.۳ - پاداش الهی


افزون بر آمرزش گناهان، خداوند پاداش کسی را که به سبب سامان یافتن امور جامعه، از حقّ شخصی‌اش درگذرد، خود به عهده گرفته است؛ "فمن عفا و أصلح فأجره علی الله".
«هر کس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست».
گرچه حقّی از او ضایع گشته، به سبب گذشتی که مایه انسجام جامعه، کم شدن کینه‌ها، افزایش محبّت و آرامش اجتماعی است، خداوند پاداش او را از فضل بی‌پایانش بر عهده گرفته است و به فرموده امام صادق، به دلیل اینکه خشمش را اعمال نکرده، خداوند در قیامت دلش را از خشنودی خویش لبریز می‌سازد.
رفق و مدارا با بندگان خدا حتی برای افراد بی‌ایمان نیز بی‌پاداش نیست.
امام کاظم به علی بن یقطین فرمود: در بنی‌اسرائیل مرد باایمانی بود که همسایة کافری داشت. همسایة کافر با او پیوسته به رفق و مدارا رفتار می‌کرد و به او نیکی می‌ورزید.
وقتی از دنیا رفت، خداوند برای او خانه‌ای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود و روزی‌اش را از جای دیگر می‌رساند و به او گفته می‌شد: این، به سبب رفق و نیک‌رفتاری تو نسبت به همسایه مؤمنت است.

۸.۴ - عفو برترین مکارم اخلاق


بردباری و بخشش هرگاه خلق و خوی آدمی گردد و به صورت ملکه درآید، نشان از تعالی روح داشته و برترین مکارم اخلاقی به شمار می‌رود.
امام صادق از رسول خدا نقل می‌کنند که فرمود: آیا برترین اخلاق دنیا و آخرت را به شما نگویم؟! گذشت از کسی که بر تو ستم روا داشته و پیوند با آن که از تو بریده و نیکی به شخصی که با تو بدی کرده و بخشش به کسی که تو را محروم ساخته است.
در حدیثی دیگر، بردباری در برابر جاهلان از مکارم دنیا و آخرت به شمار آمده است.

۸.۵ - عفو مکمّل قانون


گاه در جامعه حوادثی روی می‌دهد که حسّ نزاع و انتقام‌گیری را تحریک می‌کند و صرف اجرای قانون که طبعاً خشک و بی‌روح است، نمی‌تواند مسئله را به طور ریشه‌ای حلّ و فصل کند. در این موارد، «اخلاق اسلامی» نیز مانند عفو و گذشت، مکمّلی برای نظام حقوقی بوده، خلأ موجود را پر می‌کند؛ نتیجة چنین امری، آن است که ارزش و اهمیت عفو و مدارا بیشتر نمود می‌یابد.
برای نمونه، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۸.۵.۱ - عفو از قصاص نمونه عفو مکمل قانون


الف) عفو از قصاص
حکم اوّلی در قتل عمد ، قصاص است و اولیای مقتول، حقّ قصاص قاتل را دارند،ولی در کنار آن، قرآن کریم راه عفو و گذشت را (با گرفتن خونبها یا بدون آن) باز گذاشته، با تعبیراتی عاطفی، اولیای مقتول را به عفو تشویق می‌کند: "فمن عفی له من أخیه شی‌ء فاتّباع بالمعروف و أداء إلیه بإحسان ذلک تخفیف من ربّکم و رحمة".
«اگر کسی از ناحیه برادر دینی خویش عفو شود (و حکم قصاص با رضایت طرفین تبدیل به خونبها گردد) باید از روش پسندیده‌ای پیروی کند (و برای پرداخت دیه، طرف را در فشار نگذارد) و او نیز در پرداختن دیه کوتاهی نکند و این، تخفیف و رحمتی از سوی پروردگارتان است».
از واژة «أخیه» در آیه، استفاده می‌شود که قرآن، رشتة برادری را در میان مسلمانان به اندازه‌ای مستحکم می‌داند که حتی بعد از ریختن خون به ناحق، باز برقرار است؛ از این رو، برای تحریک عواطف اولیای مقتول، آنها را برادران قاتل معرفی می‌کند و با این تعبیر، آنان را به عفو و مدارا تشویق می‌کند.
در آیه‌ای دیگر نیز برای تشویق به عفو می‌فرماید: «کسی که از حقّ خود در مورد قصاص بگذرد و ببخشد، کفّاره‌ای برای گناهان او به شمار می‌رود».
البته واضح است که عفو دربارة کسانی است که بر اثر هیجان احساس خشم و... به چنین عملی دست زده و از کار خود نیز پشیمان‌اند، اما جنایتکارانی که به جنایت خود افتخار می‌کنند و از آن ندامتی ندارند، نه شایستة نام برادرند و نه مستحق عفو و گذشت.

۸.۵.۲ - عفو بعد از طلاق نمونه عفو مکمل قانون


ب) عفو و گذشت بعد از طلاق
معمولاً هنگام طلاق و جدایی زن و شوهر، روح نزاع و کشمکش بر هر دو طرف و بستگانشان حاکم می‌شود؛ از این رو، قرآن کریم تأکید می‌کند که در این مورد نیز هرگز گذشت و نیکوکاری را در میان خویش فراموش نکنید: "و إن طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فریضة فنصف ما فرضتم إلا أن یعفون أو یعفو الذی بیده عقدة النکاح و أن تعفوا أقرب للتقوی و لا تنسوا الفضل بینکم".
«و اگر زنان را پیش از تماس (و آمیزش) طلاق دهید، در حالی که مهری برای آنها تعیین کرده‌اید، (لازم است) نصف آنچه تعیین کرده‌اید، به آنها بدهید مگر اینکه حقّ خویش را ببخشند و یا (در صورتی که صغیر و سفیه باشند) کسی که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد و گذشت کردن شما به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید...».
پرداخت نصف مهر، حکم قانونی مسئله و توصیه به عفو و احسان، جنبة اخلاقی و عاطفی آن است.
گاه مواردی پیش می‌آید که سرسختی کردن در گرفتن نصف مهر آن هم پیش از عروسی، ممکن است احساس شوهر و اقوامش را جریحه‌دار کند و در صدد انتقام جویی برآیند، این‌جاست که پدر برای حفظ مصلحت دخترش لازم می‌بیند از حقّ او گذشت کند.
در مقابل جمله "و أن تعفوا أقرب للتقوی"، وظیفه مردان را بیان می‌کند، بدین صورت که اگر تمام مهر را پرداخته‌اند، چیزی پس نگیرند و اگر نپرداخته‌اند، همة آن را بپردازند؛ زیرا مسلّم است دختر یا زنی که از شوهر خود جدا می‌شود، ضربة سختی می‌خورد و از نظر روانی و اجتماعی با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود.
بی‌گمان، گذشت شوهر و پرداخت تمام مهر، تا حدّی بر این جراحات مرهم می‌نهد.
به هر حال، اگر مرد و زنی نتوانند با هم زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند و به دلایلی از هم جدا شوند، دلیلی ندارد که میانشان عداوت و دشمنی حاکم گردد.

۸.۶ - عفو جوهر انفاق


گذشت و بردباری، به‌ویژه در برابر پرخاشگری نیازمندان، از بهترین نوع انفاق به شمار می‌رود که گاه ارزش آن از انفاق مالی نیز بالاتر است؛ از این رو، هنگامی که از پیامبر می‌پرسند که چه چیزی را انفاق کنند، قرآن کریم به آن حضرت دستور می‌دهد که در پاسخ بگوید: «عفو» را انفاق کنند: "یسئلونک ماذا ینفقون قل العفو".
بدین‌سان، قرآن کریم نظر به اهمیت عفو و گذشت، سؤال آنان از انفاق مالی را با «انفاق عفو» پاسخ می‌فرماید و این، به نوبة خود، از موارد فصاحت و بلاغت است.
گرچه غالب مفسران، مراد از «عفو» در این‌جا را «حدّ وسط» یا «مازاد بر نیازمندیها» می‌دانند، برخی تصریح کرده‌اند که مانعی ندارد همان معنای معروفش، یعنی «گذشت از لغزش دیگران» نیز مراد باشد.
قرآن کریم در جای دیگری، این مطلب را با صراحت بیشتری بیان کرده و فرموده است: "قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها أذی و الله غنی حلیم".
«گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهای آنان) از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد، بهتر است و خداوند بی‌نیاز و بردبار است».
آنها بر اثر هجوم گرفتاریها و فشار فقر، گاه پیمانة صبرشان لبریز شده و ممکن است سخنان اهانت‌بار و خشونت‌آمیزی بر زبان جاری سازند.
کمترین میزانِ جبران افراد متمکّن در برابر محرومیّت آنان، این است که سخنان آنان را که زبانه‌های آتش درون آنهاست، تحمّل کنند، با بردباری بشنوند و آن را با ملایمت خاموش سازند.



راز فضیلت عفو و مدارا در نظام ارزشی اسلام را با توجّه به آثار مثبت آنها در عرصه‌های فردی و اجتماعی، در این دو نکته می‌توان جست‌وجو کرد:

۹.۱ - دوری از نزاع و لغزش


۱. کسی که فاقد روحیة سماحت و گذشت است و در اثر کوچک‌ترین برخوردی، خود را درگیر نزاع و کشمکش با افراد و اعمال خشم و خشونت می‌کند، نه‌تنها آسایش زندگی از او سلب می‌شود، بلکه به بسیاری از گناهان، لغزشها و گاه جنایاتی بزرگ گرفتار می‌گردد که تا ابد در آتش ندامت آن خواهد سوخت.
از این رو، در روایات، حلم و مدارا در ردیف ورع و تقوا ذکر شده است که به سان سپری در برابر گناهان عمل می‌کند و حتی بدون آن، هیچ عمل نیکی به کمال خود نمی‌رسد.
امام صادق از رسول خدا نقل می‌کنند که فرمودند: «هر کس که در او سه خصلت نباشد، هیچ عملی از او کامل نگردد: ورع (و تقوایی) که او را از نافرمانی خدا بازدارد، اخلاق نیکی که با مردم مدارا کند و حلم (و بردباری) که نادانی نادان را دفع سازد».
بنابراین، قهر و جدایی دو مسلمان که بازتاب فقدان روحیه عفو و سماحت است، حتی مانع قبول شدن اعمال نیک دیگر نیز می‌شود؛ چنان که رسول خدا به ابوذر می‌فرماید: «ای ابوذر! از جدایی و ترک برادرت بپرهیز که در این حال، عمل (نیکی) قبول نمی‌شود».

۹.۱.۱ - معنای حلم


«حلم» در اصل به معنای «خودنگهداری» و «آرامش نفس در برابر خشم و احساسات» است؛ به گونه‌ای که شخص، به راحتی به خشم نیاید و هنگام خشم، فروبردن آن دشوار نباشد و چون در وقت خوابیدن، خشم و هیجانی وجود ندارد، به آن «حُلْم» گویند و زمان بلوغ را که هیجان و اضطراب کودکی فروکش می‌کند، «حُلُم» نامند.
بدین‌سان، کسی که فضیلت «حلم» را کسب نکرده و با دشواری خشم خود را فرومی‌برد، می‌گویند، تحلّم و کظم غیظ می‌کند.
[۱۱۱] ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۵، ص۱۸۴.
[۱۱۲] حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۲۷۳ـ۲۷۴.
[۱۱۳] محمد بن احمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۹.


۹.۲ - همبستگی و محبت مردم


۲. اسلام برای اتّحاد، همبستگی و پیوند محبّت میان افراد جامعه، اهمیت زیادی قائل است؛برای آشنایی با جایگاه رفیع وحدت در نظام ارزش‌گذاری اسلام،به گونه‌ای که اجازه نمی‌دهد دو فرد باایمان جز زمانی اندک، در قهر و جدایی به سر برند.
امام باقر در این باره می‌فرمایند: هرگاه دو مؤمن، بیش از سه روز پیوند برادری خود را بگسلند، روز سوم از هر دوی آنها بیزاری می‌جویم! عرض شد: این دربارة ستمگر است، اما مظلوم چه گناهی دارد؟ فرمود: چرا مظلوم نزد ظالم نمی‌رود و به او نمی‌گوید، من ستم کردم (و مقصّر، من بودم) تا صلح و آشتی برقرار شود؟
در روایت دیگر می‌خوانیم: «هر کدام زودتر سر صحبت با برادرش را باز کند (و از در آشتی پیشقدم شود) قیامت زودتر وارد بهشت می‌گردد».
البته گاه لازم است، طرفین نزاع برای مدّتی کوتاه از همدیگر دور باشند تا شعله‌های غضب فروکش کند و فرصت خلوت با خود را بیابند و با اندیشیدن یا تذکّر دیگران، به اشتباه خویش پی برند.
همچنین تا با این کار، نارضایتی خویش را به عمل خلافی که طرف مقابل انجام داده، به او بفهمانند؛ از این رو، در روایات، جدایی کمتر از سه روز مجاز شمرده شده است.

۹.۲.۱ - روش برخورد مومنان واقعی با مردم


با این حال، آنان که از درجات عالی ایمان و اخلاق برخوردارند، به گونه‌ای عمل می‌کنند که غالباً به این جدایی کوتاه‌مدّت نیز نیازی نیست.
رسول خدا در این باره می‌فرماید: «انسان مؤمن، نرم‌خو، ملایم، باگذشت و دارای اخلاق نیک است».
طبق روایات، آنان که در زندگی اجتماعی خود، شیوه‌ای جز خشونت ندارند، از جرگه «شیعیان واقعی» خارج‌اند.



عفو و مدارا برای همگان، فضیلتی شایسته و زیبنده است، ولی برای افرادی خاص، شایسته‌تر، از جمله:

۱۰.۱ - دانشمندان


۱. دانشمندان
دانشمندان به سبب آگاهیشان به حقایق، بایسته است که وجود خویش را از خشم و خشونت ناروا بپیرایند و دانش خویش را با حلم و وقار بیارایند؛ چه اینکه «وقار و بردباری، زینت علم و ثمره آن است».
[۱۲۱] عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۹۱.

امیر مؤمنان، خشمناکی سریع را بر همگان زشت و بر عالمان زشت‌تر دانسته‌اند!
[۱۲۲] نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، چاپ دوم، مصر، دار المعارف، ۱۳۸۵ ق، ج۱، ص۸۳.


۱۰.۲ - مبلّغان دینی


۲. مبلّغان دینی
راز تأثیر تبلیغ در افراد، در وهله نخست، نفوذ به درون دلها و جذب آنان است و در این راه، خوشخویی و تحمّل، اثری اعجازگونه دارد.
قرآن کریم، این ویژگی را از صفات دعوت‌کنندگان به سوی خدا برمی‌شمرد و می‌فرماید:" و من أحسن قولاً ممّن دعا إلی الله... ادفع بالتی هی أحسن فإذا الذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولیّ حمیم".
«کیست نیکو سخن‌تر از آن که به سوی خدا دعوت می‌کند؟... همواره بدی را به نیکوترین وجه پاسخ ده تا آن که با تو دشمنی دارد، به سان دوستی صمیمی گردد»
قرآن کریم در موارد فراوان، با گزارش شیوه برخورد پیامبران با قوم خود در مسیر تبلیغ، تابلویی زیبا و درس‌آموز را فراروی مبلغان راستین ترسیم می‌کند.
[۱۳۲] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۳۲.
[۱۳۳] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۶۷.

نکته دیگر آن است که در آیات نازل‌شده آغاز بعثت (به‌ویژه در مکه) به عفو، تحمّل و روی‌گردانی از مشرکان
و در آیات نازل‌شده در نیمه دوم بعثت (مدینه) دستور برخورد شدید با کافران و منافقان بسیار دستور داده شده است.
در این تفاوت رویکرد، عللی وجود دارد؛ از جمله اینکه در ابتدای نهضت و تبلیغات دینی، گذشت و برخورد کریمانه با دشمنان، امری لازم و بایسته است و توسل به زور در مواقع نیاز، به مراحل پایانی مربوط است که دعوت، مؤثر نیفتد و ترس از فساد و فتنه باشد.
[۱۴۱] اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگران، تفسیر راهنما، چاپ اوّل، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸ ش، ج۹، ص۲۸۱.
[۱۴۲] سید قطب، فی ظلال القرآن، چاپ پنجم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۸۶ ق.، ج۷، ص۲۴۱.

سیره مداراگونه پیامبران و اولیای الهی در امر تبلیغ، فراتر از گنجایش این مقال است.
[۱۴۳] سید رضی، نهج البلاغه، شرح و ترجمة فیض‌الاسلام، حکمت ۴۲۰.
[۱۴۴] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۲۶.
[۱۴۵] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۴۶.


۱۰.۳ - زمامداران


۳. زمامداران
ضرورت نرمش، انعطاف و مدارای رهبر و زمامداران جامعه، بر کسی پوشیده نیست؛ چه اینکه تندخویی و خشونت حاکمان، سلب رضایت و حمایت مردم را در پی دارد و منتهی به شکست و ناکامی حکومت است.
قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم می‌فرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطرافت پراکنده می‌شدند، پس آنان را عفو کن...».
از این رو، رسول خدا حکومت را شایسته شخصی می‌داند که با بردباری، بر خشم خویش چیره شود و با رعیّت به سان پدری مهربان رفتار کند.
[۱۴۷] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷.

پیامبر در جای دیگر، مسئولان دلسوز جامعه را این‌گونه مورد عنایت و دعای خویش قرار می‌دهد: «بارالها! هر کس در میان امّت من، مسئولیتی بر عهده گیرد و با مردم به رفق رفتار کند، تو نیز با او به رفق رفتار کن و هر که بر ایشان سخت گیرد، تو نیز بر او سخت گیر»!
[۱۴۹] احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، چاپ اوّل، بیروت، دار الکتب العلمیّه، ۱۴۱۱ ق، ج۵، ص۲۷۵.
[۱۵۰] متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۸۰.
[۱۵۱] متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۸۸.





۱۱.۱ - ایجاد و تقویت مبانی عقیدتی و اخلاقی


الف) ایجاد و تقویت مبانی عقیدتی و اخلاقی
به نظر می‌رسد مهم‌ترین عامل دست‌یابی به فضیلت عفو و مدارا، ایجاد و تقویت مبانی‌عقیدتی و اخلاقی آن است؛ چرا که در حقیقت، باورها زیرساخت خُلق‌وخو و حالات آدمی است و رفتارها، برآیند اخلاق و حالات او؛ از این رو، قرآن کریم برای ایجاد تحوّل و اصلاح در اعراب جاهلی و تشکیل جامعه‌ای اسلامی، نخست به بازسازی‌باورهای اعتقادی آنان می‌پردازد؛ چنان که در سوره‌های نازل‌شده در سالهای آغازین بعثت مشهود است.
این مسئله، دربارة کسب فضایل اخلاقی از جمله عفو و مدارا نیز صادق است؛ از این رو، به بررسی مهم‌ترین زیرساختهای عفو و مدارا از دیدگاه قرآن کریم می‌پردازیم.

۱۱.۱.۱ - مبانی عفو و مدارا


۱. تقویت شرح صدر و بزرگی روح در سایه ایمان
قرآن کریم در سوره جاثیه، پیش از آنکه دستور عفو مشرکان را صادر کند، تصویری زیبا را از عظمت پروردگار در جهان آفرینش ترسیم می‌کند و با این توصیفها، صحنه‌هایی از شکوه جهان هستی را فراروی مؤمنان مجسّم می‌سازد و بر درجة ایمان و باورشان به قادر متعال می‌افزاید.
آن‌گاه از آنان می‌خواهد تا در برابر کفار که بر اثر دور بودن از مبادی ایمان و تربیت الهی، گاه برخوردهای خشن و نامطلوب دارند و تعبیرهای زشت و زننده‌ای دارند، با بزرگواری و سعه صدر برخورد کنند: "قل للذین آمنوا یغفروا للذین لا یرجون أیّام الله لیجزی قوماً بما کانوا یکسبون".
«به مؤمنان بگو: کسانی را که امید به ایام الله (رستاخیز) ندارند، عفو کنند تا خداوند در آن روز، هر قومی را به آنچه انجام می‌دادند، جزا دهد».
چنین عفو و گذشتی که از روحی بلند و سرشار از ایمان و آرامش نشئت می‌گیرد، هیچ‌گاه رنجش و دلتنگی، احساس ضعف و حقارت یا کینه‌توزی و انتقام‌جویی را موجب نمی‌گردد، بلکه فرومایگان را محرومانی می‌بیند که شایستة ترحّم و بخشایش‌اند.
[۱۵۳] سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۷، ص۳۸۶ـ۳۸۷.

۲. اعتقاد به سرای آخرت
اعتقاد به روز واپسین و پاداشهای الهی و نیز هدف‌مندی و حکمت‌داری جهان آفرینش، سهولت تحمّل و نادیده گرفتن آزار مخالفان و فروبردن خشم و غضب را در پی دارد؛ از این رو، قرآن کریم پس از یادآوری این هدف‌مندی و حتمی بودن وعده قیامت، به رسول اکرم دستور می‌دهد تا در برابر نادانیهای مشرکان ملایمت نشان دهد و به زیبایی از آنان روی گرداند: "و ما خلقنا السموات و الأرض و ما بینهما إلا بالحقّ و إنّ الساعة لآتیة فاصفح الصفح الجمیل".
«ما آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است را جز به حق نیافریدیم، و ساعت موعود (قیامت) قطعاً فراخواهد رسید، پس از آنان (دشمنان) به زیبایی (بدون ملامت) صرف نظر کن».
این تفریع معنادار، نشان‌دهنده آن است که زیربنای مسائل اخلاقی و از جمله عفو، ایمان به مبدأ و معاد است و چنین اعتقادی، تحمّل خشونت مخالفان را آسان می‌گرداند.
۳. صبر و تقوا
از دیگر مبانی اخلاقی عفو و مدارا از دیدگاه قرآن، صبر و پرهیزگاری است.
قرآن کریم برای تقویت روحی مؤمنان و بالابردن میزان تحمّل آنان در برابر سخنان آزاردهنده مخالفان، دستور می‌دهد، صبر و تقوا پیشه سازند.
و آن‌گاه که به پاسخ گفتن به بدیها با حلم و مدارا دستور می‌دهد، مبانی اخلاقی چنین برخوردهایی را در عبارتی کوتاه و پرمعنا این چنین بیان می‌کند: «به این خصلت، جز کسانی که دارای صبر و استقامت هستند و بهره بزرگی (از ایمان و تقوا و کمالات انسانی) دارند، نایل نمی‌گردند».

۱۱.۲ - مقابله با خاستگاه‌های خشم


ب) مقابله با خاستگاه‌های خشم
خشونتهای ناروا، گاه برخاسته از خود برتربینی و خودخواهی ناشی از قدرت، ثروت و نژادپرستی است و گاه بر اثر علاقه شدید به کسب جاه و مقام و ثروت؛ از این رو، جدال و درگیری، زمانی ناشی از لجاجت، خودرأیی، تعصّب و تنگ‌نظری است و گاهی در اثر همنشینی با افراد خشمگین که اِعمال خشم را شجاعت می‌پندارند و عفو را ذلّت! گاهی نیز خشم به دلیل مشکلهای روحی از قبیل احساس یأس، ناکامی و افسردگی یا جسمی مانند بیماری، خستگی مفرط، تشنگی و گرسنگی زیاد و کم‌خوابی و عواملی از این قبیل است.
روشن است که تا وقتی علل و عوامل شعله‌ورشدن آتش خشم، شناسایی و کنترل نشوند، مهار خشم برافروخته‌شده چندان آسان نیست.
[۱۶۴] محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۹۰‍ـ۲۹۵.
[۱۶۵] محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، بیروت، دارالقلم، بی‌تا، ج۳، ص۱۶۵.


۱۱.۳ - توجّه به آثار مثبت مدارا و عفو


ج) توجّه به آثار مثبت مدارا و عفو
توجّه مستمر به آثار عفو و مدارا بر جسم و جان و آرامش روحی انسان و نقش اعجازگونه‌اش در کاستن از کینه‌ها و دشمنیها و تحکیم پیوندها، به همراه آثار فراوان معنوی و پاداشهای اخروی آن، که پیشتر به تفصیل بیان شد، از مؤثرترین عوامل انگیزه‌ساز رویکرد به گذشت و مدارا و پرهیز از اعمال خشم و خشونت است؛ به‌گونه‌ای که شیوه ارشادی آیات و روایات مربوط نیز بیش از همه، بر همین نکته متمرکز است.

۱۱.۴ - تمرین و مراقبت


د) تمرین و مراقبت
رسوخ فضایل اخلاقی در دل، نیازمند تمرین و مراقبت مستمر و پی‌درپی است. شخص در مراحل اولیّه، باید بکوشد تا در حدّ امکان از اِعمال خشونت و واکنشهای منفی پرهیز کند و خشم خویش را فرونشاند.
با تکرار این کار، به تدریج تسلّط بر خشم به صورت یک عادت مثبت درمی‌آید؛ به گونه‌ای که به راحتی، خشمگین نمی‌گردد و در صورت خشم، بدون زحمت می‌تواند آن را کنترل کند؛ در این صورت، گام‌به‌گام به کسب فضیلت حلم و مدارا نزدیک‌تر می‌گردد.
امیرمؤمنان در این باره می‌فرمایند: «اگر بردبار نیستی، خود را به بردباری وادار؛ چه اندک است کسی که خود را همانند گروهی کند و از جمله آنان نشود»!
[۱۶۶] سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، حکمت ۱۹۸.




راهکارهای عملی در مهار خشم
از بحثهای پیش، روشن شد که انسان در راستای کنترل نیروی خشم، دو وظیفه دارد:

۱۲.۱ - دستیابی به ملکه حلم


الف) تلاش برای دستیابی به ملکه حلم و مدارا؛ به گونه‌ای که نیروی غضب را به خدمت عقل درآورد و به سادگی خشم نگیرد.
چنان که عالمان اخلاق گفته‌اند، ریشه‌کن ساختن غضب بر فرض امکان، مطلوب نیست؛ چرا که در مواقعی (برای خدا، دفاع از دین، جان، مال و...) ضرورت می‌یابد و ریشه‌کن‌سازی آن به بی‌غیرتی و ذلّت‌پذیری منتهی می‌شود.
مطلوب آن است که با پرهیز از افراط و تفریط، راه اعتدال پیموده شود و نیروی خشم در خدمت عقل قرار گیرد.
[۱۶۷] محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۸۶ـ۲۹۰.


۱۲.۲ - فرونشاندن خشم


ب) هنگام برافروخته شدن نابجای خشم، بتواند آن را فرونشاند و از اِعمال آن بپرهیزد.
شیوه‌هایی که تا کنون مطرح شد، بیشتر در راستای وظیفه نخست (دست‌یابی به ملکه حلم و مدارا) بود.



حال به راهکارهایی عملی برای کاستن از آثار منفی خشم و فرونشاندن آن به هنگام برافروخته شدن اشاره می‌کنیم:

۱۳.۱ - تغییر وضعیت فیزیکی خود


۱. تغییر وضعیت فوری به هنگام غضب؛ مثلاً اگر شخص غضب‌ناک، ایستاده است، لحظه‌ای بنشیند.
این دستور از پیامبر اکرم نقل شده است،
[۱۶۸] محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۷.
یا خود را سرگرم کار فیزیکی دیگری کند و در صورت امکان، برای مدّتی از آن موقعیت فاصله بگیرد تا خشمش فروکش کند.

۱۳.۲ - استعاذه کردن


۲. استعاذه کردن
یعنی گفتن «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم».
از وسوسه‌ها و تحریکات شیطانی و پناه بردن به خداوند.
این مطلب از پیامبر نقل شده است.
[۱۶۹] محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۷.


۱۳.۳ - وضو


۳. وضو گرفتن، به‌ویژه با آب سرد.
رسول خدا می‌فرمایند: «هرگاه یکی از شما خشمگین شد، با آب (سرد) وضو بگیرد...».

۱۳.۴ - عدم تصمیم گیری در حال خشم


۴. پرهیز جدّی از هرگونه اقدام، تصمیم‌گیری و داوری در حال خشم
چرا که در حال خشم، غالباً نیروی خرد، مقهور غضب می‌شود و قدرت دوراندیشی از انسان سلب می‌گردد.
عامل بسیاری از طلاقها، قتلها و خشونتها، تصمیم‌گیری در حال خشم بوده است.

۱۳.۵ - تخلیه ناراحتی از طرق طبیعی


۵. تخلیة ناراحتی و احساسات خشم‌آلود به طریقی غیر از پرخاشگری و انتقام
گاه کسانی که به طور موقّت، خشم خویش را فرومی‌برند، آن را در جایی دیگر و بر سر افراد دیگر خالی می‌کنند یا به صورت کینه‌های عمیق و طولانی، به درون خود سرازیر می‌سازند؛ از این رو، لازم است انسان خشمگین احساسات خود را سریع، مستقیم و به دور از توهین و تحقیر، با دیگران در میان گذارد.
اگر از کسی شکوه دارد، در شرایط مطلوبی با وی مطرح سازد تا احساس خشمش فروکش کند و اگر لازم بود کلمه‌ای دالّ بر معذرت‌خواهی و اظهار تأسف بر زبان آورد؛ چرا که با این کار، می‌تواند روان خود را بدون رنج دادن دیگران از تألّم تخلیه کند و به احساس بهتری برسد.
[۱۷۰] جان گری، زن، مرد، ارتباط، ترجمة مهدی قراچه‌داغی، چاپ دوم، نشر دایره، ۱۳۷۸ ش، ص۲۰۰ـ۲۰۳.
[۱۷۱] یوسف کریمی، روان‌شناسی اجتماعی، چاپ دوم، نشر آرَسباران، ۱۳۷۵ ش، ص۲۵۲۲۵۸.



 
۱. انعام/سوره۶، آیه۱۲.    
۲. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.    
۴. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد سیدگیلانی، بیروت، دارالمعرفه، ص۱۶۸.    
۵. ابن منظور، لسان العرب، سوم، چاپ بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، ج۱۴، ص۲۵۵.    
۶. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، بیروت، دار الجیل، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۱.
۷. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۲۵۵.    
۸. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۷.
۹. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۲۵۵.    
۱۰. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۴.    
۱۱. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۰۹.    
۱۲. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۴۱.    
۱۳. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۰۱.    
۱۴. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۱۷.    
۱۵. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۵۶.
۱۶. نیز خلیل بن احمد، العین، چاپ اوّل، بیروت، مؤسسی الاعلمی، ۱۴۰۸ ق، ج۲، ص۲۵۸.    
۱۷. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۷۲.    
۱۸. معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۶۱.
۱۹. اعراف/سوره۷، آیه۹۵.    
۲۰. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۵۸ـ۵۹.
۲۱. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۴، ص۵۸.
۲۲. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۲، ص۴۱۸.
۲۳. خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۱۴۹.    
۲۴. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۱۶۹.
۲۵. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۲، ص۴۱۸.
۲۶. خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۱۴۹.    
۲۷. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۱۶۹ـ۱۷۲.
۲۸. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۸۲.
۲۹. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۲، ص۳۰۸.
۳۰. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، چاپ اوّل، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ ق، ج۱۰، ص۵۰۱.
۳۱. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۵۰.
۳۲. متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسی الرسالی، ج۷، ص۲۲۱.
۳۳. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۴۰.
۳۴. محمد حسین فضل‌الله، خطوات علی طریق الاسلام، چاپ سوم، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۲ ق، ص۶۰ـ۶۱.
۳۵. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۶ م، ج۱۸، ص۲۳۱.
۳۶. قلم/سوره۶۸، آیه۸.    
۳۷. قلم/سوره۶۸، آیه۹.    
۳۸. علی‌اکبر نوایی، «سماحت و سهولت یا تسامح و تساهل اسلامی»، اندیشة حوزه، شمارة ۲۴، ۱۳۷۹، ص۱۷۲ـ۱۷۴.
۳۹. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۴۰. توبه/سوره۹، آیه۷۳.    
۴۱. توبه/سوره۹، آیه۱۲۳.    
۴۲. تحریم/سوره۶۶، آیه۹.    
۴۳. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۸.    
۴۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۱-۶۰.    
۴۵. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسی الاعلمی، ج۴، ص۳۶.
۴۶. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسی الاعلمی، ج۴، ص۵۳.
۴۷. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، ص۳۴۳۴۰۶.    
۴۸. نور/سوره۲۴، آیه۲.    
۴۹. نور/سوره۲۴، آیه۲۲-۱۱.    
۵۰. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.    
۵۱. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۵.    
۵۲. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، خطبة ۲۲۴.
۵۳. شوری/سوره۴۲، آیه۴۱.    
۵۴. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱۱، ص۱۳۸.    
۵۵. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، حکمت ۱۰.
۵۶. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۹.    
۵۷. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۴۲۱.
۵۸. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، نامة ۴۶.
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۶۰. مائده/سوره۵، آیه۳۴-۳۳.    
۶۱. حسین نوری، مستدرک الوسائل، چاپ اوّل، قم، آل البیت، ۱۴۰۸ ق، ج۱۸، ص۳۴.    
۶۲. اعراف/سوره۷، آیه۶۱-۶۰.    
۶۳. اعراف/سوره۷، آیه۶۷-۶۶.    
۶۴. مریم/سوره۱۹، آیه۴۷-۴۲.    
۶۵. طه/سوره۲۰، آیه۴۴.    
۶۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۹-۲۳.    
۶۷. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۶۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۹.    
۶۹. آل عمران/سوره۲، آیه۱۳۴.    
۷۰. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۱۶.    
۷۱. آل عمران/سوره۲، آیه۱۵۹.    
۷۲. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۷۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۷۵. آل عمران/سوره۲، آیه۱۸۶.    
۷۶. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۷۷. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۴.    
۷۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۹.    
۷۹. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۸۰. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.    
۸۱. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۸۲. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳.    
۸۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۹.    
۸۴. آل عمران/سوره۲، آیه۱۳۴-۱۳۳.    
۸۵. شوری/سوره۴۲، آیه۱۷.    
۸۶. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.    
۸۷. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۸۸. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۳، ص۲۹۳.
۸۹. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، چاپ سی و دوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱، ص۴۰۰.    
۹۰. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۳۸۶.
۹۱. شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.    
۹۲. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۱۰.    
۹۳. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۳۴۹.    
۹۴. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۰۷.    
۹۵. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۰۷.    
۹۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۹۷. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۹۸. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۹۹. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعة مدرسین، ج۱، ص۴۳۲.    
۱۰۰. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۱۰۱. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۵۸.    
۱۰۲. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۱۲.    
۱۰۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۱۰۴. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۱۰۵. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۲۱.    
۱۰۶. بقره/سوره۲، آیه۲۶۳.    
۱۰۷. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۲۱.    
۱۰۸. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۸۹.    
۱۰۹. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۱۶.    
۱۱۰. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۸۷.    
۱۱۱. ابن فارس، معجم مقاییس اللغی، ج۵، ص۱۸۴.
۱۱۲. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۲۷۳ـ۲۷۴.
۱۱۳. محمد بن احمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۹.
۱۱۴. آل عمران/سوره۲، آیه۱۰۵-۱۰۳.    
۱۱۵. انفال/سوره۸، آیه۴۶.    
۱۱۶. طه/سوره۲۰، آیه۹۴.    
۱۱۷. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۸۶.    
۱۱۸. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۸۵.    
۱۱۹. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۱۱.    
۱۲۰. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۰۲.    
۱۲۱. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۹۱.
۱۲۲. نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، چاپ دوم، مصر، دار المعارف، ۱۳۸۵ ق، ج۱، ص۸۳.
۱۲۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۴-۳۳.    
۱۲۴. اعراف/سوره۷، آیه۶۰.    
۱۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۶۱.    
۱۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۶۷-۶۶.    
۱۲۷. مریم/سوره۱۹، آیه۴۷-۴۲.    
۱۲۸. طه/سوره۲۰، آیه۴۴.    
۱۲۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۹-۲۳.    
۱۳۰. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۱۳۱. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۲۵۲۲۶.    
۱۳۲. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۳۲.
۱۳۳. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۶۷.
۱۳۴. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۷.    
۱۳۵. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۴.    
۱۳۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۹.    
۱۳۷. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۱۳۸. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۴.    
۱۳۹. توبه/سوره۹، آیه۷۳.    
۱۴۰. تحریم/سوره۶۶، آیه۹.    
۱۴۱. اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگران، تفسیر راهنما، چاپ اوّل، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸ ش، ج۹، ص۲۸۱.
۱۴۲. سید قطب، فی ظلال القرآن، چاپ پنجم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۸۶ ق.، ج۷، ص۲۴۱.
۱۴۳. سید رضی، نهج البلاغه، شرح و ترجمة فیض‌الاسلام، حکمت ۴۲۰.
۱۴۴. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۲۶.
۱۴۵. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۴۶.
۱۴۶. آل عمران/سوره۲، آیه۱۵۹.    
۱۴۷. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷.
۱۴۸. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۲.    
۱۴۹. احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، چاپ اوّل، بیروت، دار الکتب العلمیّه، ۱۴۱۱ ق، ج۵، ص۲۷۵.
۱۵۰. متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۸۰.
۱۵۱. متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۸۸.
۱۵۲. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۴.    
۱۵۳. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۷، ص۳۸۶ـ۳۸۷.
۱۵۴. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۱۵۵. آل عمران/سوره۲، آیه۱۳۴.    
۱۵۶. آل عمران/سوره۲، آیه۱۳۶.    
۱۵۷. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳.    
۱۵۸. رعد/سوره۱۳، آیه۲۴.    
۱۵۹. شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.    
۱۶۰. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۴.    
۱۶۱. آل عمران/سوره۲، آیه۱۸۶.    
۱۶۲. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۵.    
۱۶۳. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۹۲.    
۱۶۴. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۹۰‍ـ۲۹۵.
۱۶۵. محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، بیروت، دارالقلم، بی‌تا، ج۳، ص۱۶۵.
۱۶۶. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، حکمت ۱۹۸.
۱۶۷. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۸۶ـ۲۹۰.
۱۶۸. محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۷.
۱۶۹. محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۷.
۱۷۰. جان گری، زن، مرد، ارتباط، ترجمة مهدی قراچه‌داغی، چاپ دوم، نشر دایره، ۱۳۷۸ ش، ص۲۰۰ـ۲۰۳.
۱۷۱. یوسف کریمی، روان‌شناسی اجتماعی، چاپ دوم، نشر آرَسباران، ۱۳۷۵ ش، ص۲۵۲۲۵۸.




دانشنامه موضوعی قرآن    



جعبه ابزار