خاندان بلوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَلَوی، خاندان، خاندانی از مشاهیر
علما و
صلحا و
قضات ، از سده های اول تا نهم است.
آنان نسبت خود را از نیای
قبیله بلّی ،
بلی بن عمر بن حافی بن قضاعه قحطانی یا عدنانی، گرفته اند.
این
قبیله پیش از
اسلام ، در سواحل
یمن در مآرب و مشرق دریای قلزم سکونت داشتند و در زمان ظهور
مسیح علیهالسلام در
مصر به
تجارت با
هند مشغول بودند؛ سپس در نقاط مختلف
جزیره العرب متفرق شدند.
از
تاریخ دقیق اسلام آوردن آنان اطلاعی نیست، افرادی از این قبیله در
جنگ بدر همراه
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم جنگیدند و از
شهدای بدر محسوب میشوند.
گروه دیگری از افراد این خاندان در
سال ۸ با
هرقل ،
امپراتور روم ،
پیمان بستند و در
جنگ مؤته با
سپاه اسلام جنگیدند و تعدادی از آنان کشته شدند.
پس از این شکست، باقیمانده افراد این قبیله در سال ۹ به حضور پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم رسیدند و اسلام آوردند.
زهیر بن قیس بلوی که به گفته خودش از طریق
ولاء با این قبیله پیوند داشته و از سرداران
سپاه اموی در فتح افریقیّه بوده است.
از تاریخ تولد وی اطلاع دقیقی در دست نیست؛ از منابع چنین برمی آید که وقتی
حکومت امویان در افریقیه، از دو طرف گرفتار هجوم
بربرها و
رومیان شده بود، او (زهیر) مهاجمان روم شرقی و بربرها، به سرکردگی ابن کاهنه بربری مشهور به داهیا را دوبار عقب نشاند.
در ۶۲، پس از شهادت
عقبه بن نافع ، والی قیروان، جانشین او شد.
سپس در ۶۵، عبدالملک وی را به امارت افریقیه برگزید.
او تا ۶۹، در برابر تهاجمات رومیها و بربرها به افریقیه مقاومت کرد، لکن زمانی که قیروان از دست امویان خارج شد، برای بازپس گیری آن شهر از بربرها لشکرکشی کرد و بربرها را شکست داد.
در همان سال، هنگامی که سرگرم رسیدگی به اوضاع اجتماعی و سیاسی
مغرب بود، رومیها فرصت را مغتنم شمردند و با لشکری انبوه بر سپاهیان وی تاختند.
در این حمله، زهیر و بسیاری از سپاهیانش کشته شدند.
بِشْر بلوی، از زمان ولادت، وفات و نام مشایخ او منابع اطلاعی نمیدهند.
وی در اوایل
خلافت عباسیان در یمن میزیسته و با والیان منصور و مهدی و
هارون الرشید هم عصر بوده است.
درباره وی گفتهاند که
ظلم ستیز بوده و علاوه بر آن در ادب
عرب و نگارش رسالات بلیغ مهارت داشته است؛ از ویژگیهای نامه های وی اقتباس نیکوی او از
آیات قرآنی بوده است.
برخی از نامه های بشر به والیان، که در آنها ایشان را
اندرز یا
بیم داده، نگهداری شده است.
ابوالقاسم
عبدالرحمان بن ابی الرجاء بلوی، مقری،
محدّث و خطیب قرن ششم.
از زمان تولد او در منابع ذکری به میان نیامده، ولی از آنجا که در ۵۴۵ در ۷۸ سالگی درگذشته
می توان دریافت که تولدش در حدود ۴۶۷ بوده است.
وی در غرناطه و جاهای دیگر قرائات هفتگانه
قرآن را آموخت.
در ۴۹۸ به
مکه رفت و در آنجا با عبدالله بن عمربن رجاء ملاقات کرد و در
علم قرائت از وی بهره مند شد.
با
ابوحامد غزالی نیز دیدار کرد و از وی اجازه گرفت.
سپس به «مهدیّه»
تونس رفت و از ابوالحسن بن محمدبن ثابت خولانی (ابن حَدّاد اقطع)
علم آموخت.
در ۵۰۵، به
اندلس بازگشت و در
مسجد جامع مریّه به
امامت جماعت و جمعه و تعلیم
قرآن پرداخت.
جماعتی از وی بهره بردند، از جمله
ابن حبیش و
ابن بشکوال که از وی
روایت کرده اند.
سرانجام در ۵۴۱ مریّه را ترک کرد و در وادی آش، از شهرهای اندلس، ساکن شد و تا آخر
عمر در آنجا بود.
ابوالحجاج
یوسف بن محمد بن عبدالله بلوی مالکی، معروف به ابن الشیخ.
برخی او را، به دلیل زادگاهش، اشبیلی خواندهاند و برخی دیگر از آنجا که در مالقه میزیسته، مالقی نامیده اند.
در ۵۲۷ یا ۵۲۹ متولد شد.
در مالقه و سایر بلاد علم آموخت.
قرائات را از ابن فَخّار و حدیث را از ابوالقاسم سُهیلی، صاحب الروض الاُنف، و
فقه را در بجایه از عبدالحق و ابوطاهر سلفی آموخت.
در ۵۶۰ به
حج رفت و در مکه از ابوالحسن بن مؤمن
حدیث شنید، سپس به اسکندریه رفت و از احمدبن محمد اصفهانی و عبدالله بن عبدالرحمان عثمانی علم آموخت.
افرادی مثل ابوسلیمان بن حوط و ابوالربیع بن سالم از وی علم آموختند.
گویند وی زاهدی کم نظیر و عالمی عامل بوده است.
مشهور است که در مالقه دوازده
مسجد ، و به قول دیگر ۲۵ مسجد و چاههای
آب ، از مال خود ساخته بود.
ابوالحجاج در بیشتر نبردهای
مسلمانان و
مسیحیان (جنگهای منصور در مغرب و
صلاح الدین ایوبی در
شام ) شرکت داشت.
از وی دو کتاب باقی است: الف باء که به قصد تربیت فرزندش عبدالرحیم تألیف کرده و مجموعه ای از آموخته های ابوالحجاج در زمینه های گوناگون از قبیل
لغت ،
نحو ،
فقه ،
حدیث ،
تاریخ ،
قصص ،
حکایات ،
کلام ،
نجوم ،
ریاضیات و
طبیعیات است.
این کتاب را دایره المعارف عصر ابوالحجاج دانستهاند و نسخه های متعددی از آن در کتابخانه های جهان موجود است.
این اثر تربیتی در ۱۲۸۷ در قاهره چاپ شده است.
کتاب دیگر وی، تکمیل الابیات، شامل
شعر ،
حکایات ، مکاتبات و مراسلات است.
ابوالحجاج در ۶۰۴ در مالقه وفات یافت.
ابوعامر
محمد بن احمد بن عام ر بلوی، ادیب،
طبیب و مورخ قرن ششم.
به القاب طُرْطوشی و سالمی (منسوب به شهر سالم) نیز شناخته میشده است.
زمان تولد و نام مشایخ او معلوم نیست.
وی ساکن مُرَسِیّه بود.
سیوطی ، به نقل از ابن زبیر، وی را ادیب، لغوی،
کاتب و
مورخ دانسته است.
کسانی مثل قاضی عبدالمنعم ابن عبدالرحمان و ابوالقاسم ابن البرّاق از وی روایت کرده اند.
او آثار مختلفی در
لغت و
شعر و
تاریخ نوشته است.
همچنین کتاب شفا در
طب و کتاب دیگری در تشبیهات به او منسوب است.
معروفترین اثر او دُرَرُالفواید و غرَرُالقلائد فی اخبار اندلس و طبقات علماءها است.
ابوعامر در ۵۵۹ وفات کرد.
ابوالبقاء
خالد بن عیسی بلوی، فقیه و قاضی اندلسی.
از اهالی قَنتوریه مریّه در اندلس بوده است.
وی با ابواسحاق بن حاج نُمیری غرناطی، صاحب ایقاظ الکرام، مصاحب بود و هر دو نزد استاد محمودبن سلیمان حلبی (متوفی ۷۲۵) تحصیل میکردند.
وی مدتی به
قضاوت پرداخت و سپس با ترک این سمت از ۷۳۷ به سوی بلاد
حجاز و
شرق مسافرت کرد که تا ۷۴۰ به طول انجامید.
پس از پایان سفر کتاب تاج المفرق فی تحلیه اهل المشرق را نوشت که در حقیقت سفرنامه اوست.
مقری این کتاب را بسیار مهم شمرده است.
ابوالبقاء در بازگشت از سفر مدتی در
تونس اقامت کرد و کاتب امیر تونس شد،
سپس به اندلس برگشت.
سال وفات وی بدرستی مشخص نیست؛ زرکلی وفات او را در ۷۶۷ و
حاجی خلیفه بعد از ۷۳۷ ثبت کرده اند.
از ابوالبقاء اشعاری به جای مانده که نمونه ای از آنها در منابع آمده است.
ابوالحسن
علی بن احمد بن داود بلوی وادی آشی.
قاضی و مدرس بود.
زمان تولد او مشخص نیست، ولی از آنجا که
سخاوی وفات او را در ۸۹۶ و تقریباً در شصت سالگی ذکر کرده، ولادت او باید در دهه چهارم قرن نهم روی داده باشد.
فرزندش ابوجعفر
نیز تاریخ ولادت او را در حدود ۸۳۶ دانسته است.
ابوالحسن در شهر خود پیش مشایخی مانند بُرشانی، ابی عبدالله منتوری، سرقُسطی و دیگران علم آموخت؛ همچنین در غرناطه نزد مشایخ آن شهر تحصیل علوم کرد.
در فقه و ادب عرب استاد شد.
پس از آن با سمت
امام جماعت ، در جامع شهر خود به خطابه و تدریس پرداخت.
همچنین در مسجد غرناطه به امامت و قضاوت میان مردم مشغول شد.
وی پس از حدود یک ماه از این سمت کناره گیری کرد و به تدریس و
تعلیم اکتفا کرد.
بسیاری از وی علم آموختند، از جمله فرزندش ابوجعفر.
ابوالحسن در ۸۹۰ با خانواده خود از غرناطه به تلمسان
مهاجرت کرد و در ۸۹۸ در شَشَمه، در
آسیای صغیر ، درگذشت.
ابوجعفر
احمد بن علی بلوی.
عالم، فقیه و ادیب و مؤلف کتاب ثَبتُ در وادی آش متولد شد.
درباره زمان ولادت او در منابع چیزی نیامده، ولی بتقریب، در فاصله سالهای ۸۶۰ـ۸۷۰ به دنیا آمده و در ۹۳۸ از دنیا رفته است.
ابوجعفر در زادگاه خود تعالیم اولیه، مانند
حفظ قرآن و متون کتب رایج آن عصر، را فرا گرفت و اولین معلم وی پدرش ابوالحسن بود.
پس از مدتی، از وادی آش به غرناطه رفت تا از مشایخ آنجا بهره علمی ببرد.
اولین استاد ابوجعفر در غرناطه، قَلْصَادی (متوفی ۸۹۱) بود.
ابوجعفر در ۸۹۰، به اتفاق خانواده اش، از غرناطه به تلمسان مهاجرت کرد و از مشایخ آن دیار مثل ابن مرزوق و عبدالجلیل تنسی و دیگران علم آموخت و از ابن مرزوق اجازه گرفت.
در ۸۹۶ خانواده بلوی تلمسان را به سوی وهران ترک کردند و بعد از توقفی کوتاه در وهران به سوی تونس رفتند.
ابوجعفر تا ۸۹۸ در تونس بود و از مشایخ بزرگ آن عصر در آفریقا استفاده های علمی زیادی کرد.
وی سپس به
قسطنطنیه رفت
و مدت زیادی در آنجا اقامت کرد و در ۹۰۸ یکی از کتابهای خود را به نام شرح خزرجیّه (در عروض و قوافی) در غَلَطه، از قلعه های قسطنطنیه، به پایان رساند.
ظاهراً ابوجعفر در سایه حمایت دولت عثمانی در همان بلاد ماندگار شد و به تألیفات خود ادامه داد.
کتاب ثَبت وی در حقیقت معجمی در شرح حیات علمی اساتید وی و اسانید مرویات آنهاست.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۸ ـ ۱۴۰۸/ ۱۹۷۸ ـ ۱۹۸۸.
(۲) احمدبن علی بلوی وادی آشی، ثَبَت، چاپ عبدالله عمرانی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴) محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النُّبلاء، ج ۲۱، چاپ بشار عوّاد معروف و محبی هلال سرحان، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۵) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶.
(۶) جرجی زیدان، العرب قبل الاسلام، چاپ حسین مؤنس، قاهره (بی تا).
(۷) محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الاعلانُ بالتوبیخ لِمَن ذَمَّ التاریخ، چاپ فرانز روزنتال، بیروت (بی تا).
(۸) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبدالله عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۹) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیه الوعاه فی طبقات اللغویین و النّحاه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۱، مصر ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۱۰) خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۲، چاپ س دیدرینغ، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۱۱) احمد زکی صفوت، جَمهره رسائل العرب فی عصور العربیّه الزاهره، قاهره ۱۳۵۶/۱۹۳۷.
(۱۲) احمدبن یحیی ضبّی، بغیه الملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس، مادرید ۱۸۸۴.
(۱۳) محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم والملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۳، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۸۲).
(۱۴) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ ـ ۱۹۷۸.
(۱۵) محمد عبدالله عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش.
(۱۶) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱.
(۱۷) احمدبن محمد مقری، نَفح الطّیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۱۸) عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری، التکمله لوَفیاتِ النَّقله، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان بلوی»، شماره۱۷۶۷.