خوف و رجاء در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پارهای از مفاهیم عام اخلاقی عهدهدار تنظیم موضع نفسانی
انسان نسبت به عاقبت و پایان کار خویش است. شاخصترین مفاهیمی که در این باب مطرحاند، عبارتاند از: خوف، رجا، یأس و قنوط و ایمنی از
مکر خداوند. چون یأس و قنوط به عنوان آفتی برای «بیم و خوف» و ایمنی از مکر خداوند آسیبی برای «امید و رجاء» محسوب میگردند.
در اینجا مباحث مربوط به موضوع بیم را بررسی میکنیم:
بیم یعنی احتمال بروز امری ناخوشآیند برای انسان در آینده براساس نشانههای قطعی یا ظنی
که به طور طبیعی، دردمندی و نگرانی را در پی خواهد داشت.
بنابراین «خوف و بیم» با «جبن و ترس» تفاوت اساسی دارند؛ زیرا «جبن» عبارت است از خودداری نفس از
دفاع و
انتقام و امثال آن در جایی که اقدام به آن عقلاً و شرعاً مجاز و نیکوست.
عالمان
اخلاق در یک
تقسیم اولیه خوف را به دو نوع پسندیده و ناپسند تقسیم نمودهاند. خوف ناپسند، همان بیمناکی از غیر
خداوند است و خوف پسندیده، بیم از
عذاب الهی، سرانجام بد و در واقع بیم از آثار و عواقب ناخوشآیند
اعمال و رفتار خویش است. موضوع بحث ما در اینجا خوف پسندیده است.
منابع رایج
اخلاق اسلامی، «ورع»، «تقوا» و «
صدق» را از درجات «خوف» دانستهاند.
بدین ترتیب پایینترین درجه خوف آن است که باعث شود که او از ارتکاب ممنوعات و محظورات اخلاقی خودداری نماید. این درجه از «خوف» را «ورع» مینامند.
هرگاه بر قوت و
قدرت «خوف» افزوده گردد و باعث شود که آدمی علاوه بر خودداری از
محرمات، از ارتکاب شبهات هم خودداری نماید، به آن «تقوا» گفته میشود.
صدق در
تقوا به آن است که حتی از انجام برخی امور مجاز و
مباح بپرهیزد، تا مبادا زمینه ارتکاب
حرام را فراهم کنند.
و سرانجام آنگاه که انسان در نتیجه شدت خوف از خداوند سر تا پا آماده خدمت میشود و بیش از نیازش مسکنی نمیسازد و مالی نمیاندوزد و توجهی به مالی که میداند آن را روزی ترک خواهد نمود، نمیکند و هیچ نفسی از نفسهای زندگیاش را در راه غیر
خدا صرف نمینماید، در
حقیقت در وادی «صدق» قدم نهاده است و صاحب چنین مقامی را «صدیق» میگویند. بنابراین مقام «صدق»، تقوا و
ورع را نیز در خود دارد و «تقوا» دربردارنده ورع نیز هست و البته «ورع» نیز عفت را به همراه دارد؛ زیرا
عفت چیزی جز خودداری از
شهوات نیست؛ ولی عکس آن صادق نیست.
درباره ارزش بیم به چند مورد
اشاره میکنیم:
نقش
خوف از خداوند در سعادتآفرینی برای انسان بسیار بنیادین است؛ زیرا طبق مباحث پیش گفته، سعادت آدمی جز در ملاقات پروردگار و منزل گزیدن در جوار قرب او نیست و این امر در سایه
محبت و
انس الهی میسر است و آن خود در گرو معرفت الهی است.
معرفت خود رهین فکر است و انس در بند محبت و ذکر.
فکر و ذکر الهی جز در سایه بریدگی دل از
محبت دنیا حاصل نگردد و قطع
علاقه دل از محبت دنیا را جز بریدن از شهوات و لذتها راهی نیست و
آتش خوف خداوند سلاح کارآمدی در راه پای گذاردن بر لذتها و شهوتهاست.
در نتیجه خوف الهی سنگ بنیادین
حرکت انسان به سوی مقصد است.
آیات و
روایات فراوانی به زبانهای مختلف بر اهمیت و منزلت خوف از خداوند تأکید ورزیدهاند؛ از جمله
قرآن برای پرواپیشگان از خداوند،
رحمت و رضوان و
هدایت را وعده داده است:
ـ «... وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ»؛
«برای کسانی که از پروردگارشان بیمناک بودند، هدایت و رحمتی بود».
ـ «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ»؛
«خدا از آنان خشنود است و (آنان نیز) از او خشنودند. این (پاداش) کسی است که از پروردگارش بترسد».
همچنین
قرآن، ادعای بیمناکی از خداوند را تنها از عالمان حقیقی میپذیرد:
«إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»؛
«از بندگان خدا تنها دانایاناند که از او میترسند».
در جای دیگر خوف از خداوند را از لوازم
ایمان دانسته است:
ـ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»؛
«
مؤمنان، همان کسانیاند که چون
خدا یاد شود، دلهایشان بترسد».
ـ «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»؛
«اين فقط
شیطان است که پيروان خود را (با سخنان و شايعات بىاساس) مىترساند. از آنها نترسيد! و تنها از من بترسيد، اگر ايمان داريد!».
و سرانجام آنکه قرآن به خداترسان وعده
بهشت داده است:
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوي فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوي»؛
«و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس خود را از هوس باز داشت، پس جایگاه او همان بهشت است».
در گفتوگوی خداوند با
حضرت عیسی (علیهالسلام) آمده است: «ای عیسی، از من بیمناک باش و بندگان مرا نسبت به من بیم ده، تا شاید گنهکاران از آنچه میکنند، دست بردارند و در نتیجه هلاک نشوند، مگر آنکه میدانند».
بیمناکی از پروردگار به منزله تازیانهای است برای سلوک بندگان در وادی قرب الهی؛ همچنان که فقدان و ضعف این تازیانه، سالک کوی الهی را بیزادوتوشه بر راه مینهد، شدت و فزونی بیش از حد آن نیز فروغ
امید را نسبت به امکان وصول به سرمنزل مقصود در دل او خاموش نموده توان
حرکت را از او خواهد گرفت. بنابراین
افراط در بیمناکی از خداوند «قنوط و یأس» (برخی ارباب
لغت، قنوط را درجه شدید یأس دانستهاند.)
از رحمت الهی است که آفت بزرگ، خوف از خداوند است و از رذیلتهای بزرگ اخلاقی به شمار میآید. بر همین اساس قرآن قنوط از
رحمت الهی را گمراهی محض میداند:
«... وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ»؛
«چه کسی ـ جز گمراهان ـ از رحمت پروردگارش نومید میشود»؟
و در جای دیگر نومیدی از رحمت خداوند را فقط شایسته
کافران میانگارد:
«إِنَّهُ لا يايْئسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»؛
«همانا جز گروه کافران، کسی از
رحمت خدا نومید نمیشود».
در بسیاری از موارد، بیم آدمی از فرجام بد زندگی و عاقبت شوم است؛ بیم از آنکه مبادا انسان در حال
کفر و
انکار خداوند یا
شک و
تردید از دنیا رود؛ یا در حالی دنیا را ترک کند که قلبش خالی از انس و محبت به
خداوند باشد و در نتیجه از
اعمال خویش شرمگین و به عذاب الهی گرفتار شود. بدیهی است که هر کس چنین بیم و هراسی در دل داشته باشد، از اکنون در پی تغییر منش و رفتار خود خواهد بود. و این همان رمز فضیلت بیم از پروردگار است.
در اینجا مباحث مربوط به موضوع
امید را بررسی میکنیم:
«رجا» عبارت است از احساس راحتی
قلب در نتیجه
انتظار تحقق امری که محبوب و خوشآیند است؛ البته در صورتی که اکثر اسباب و موجبات آن امر محبوب، محقق باشد؛
ولی هرگاه وجود یا عدم اسباب آن معلوم نباشد، به چنین انتظاری «تمنا» و «آرزو» گفته میشود.
اگر اسباب و علل پیدایش امر محبوب فراهم نبود و در عین حال شخص انتظار تحقق آن را دارد، به چنین انتظاری «غرور» و «حماقت» میگویند، و هرگز مفهوم «رجا و امید» بر آن صادق نیست. «امید» نیز همانند «بیم» در جایی مطرح میشود که بروز حادثه عادتاً محتمل باشد نه قطعی. بنابراین
امید نسبت به طلوع و غروب خورشید که تحقق آن قطعی است، صادق نیست.
در
قرآن و
روایات، امید به رحمت خداوند و سرانجام نیکو، از جهات مختلف و به زبانهای گوناگون مورد تأکید و ترغیب واقع شده است که در زیر تنها به محورهای اصلی آن اشاره میشود:
آیات و روایاتی که در مذمت و محکومیت یأس و قنوط از رحمت خدا ـ که در مقابل «امید» قرار دارد ـ وارد شده است که برخی از آنها بیان گردید.
آنچه بندگان را صریحاً ترغیب و
تشویق به امیدواری به فضل خداوند مینماید؛ از جمله خداوند به
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید:
عملکنندگان (
مؤمنان) به اعمالی که برای کسب
ثواب من انجام میدهند، تکیه نکنند؛ چه، اگرتمام عمرشان را در
عبادت من بکوشند و زحمت بکشند باز کوتاهی کرده باشند و به کنه عبادتم، که به سبب آن کرامتی را که نزد من است و نعمتهای بهشتم را میجویند، نرسند، بلکه باید به رحمت من
اعتماد کنند و به بخشایش من امیدوار باشند.
در قرآن و روایات آمده است که
فرشتگان و انبیای الهی دائماً از خداوند برای مؤمنان درخواست
گذشت و
مغفرت میکنند و این خود موجب امیدواری به رحمت الهی میگردد. در قرآن آمده است:
«وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ»؛
«فرشتگان به سپاس پروردگارشان
تسبیح میگویند و برای کسانی که در
زمین هستند آمرزش میطلبند».
آیات و روایاتی که بر مغفرت و گذشت بیکران الهی دلالت دارد:
«وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ»؛
«و به راستی پروردگار تو نسبت به مردم ـ با وجود ستمشان ـ بخشایشگر است».
همچنین آنچه در باب
شفاعت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به امتش وارد شده،
یا بیانگر آن است که
جهنم تنها برای
کافران فراهم گشته: «واتقوا النار التی اعدت للکافرین»،
و یا جاودانگی مؤمنان را در آتش نفی میکند و همچنین گناهکاران را به تعجیل در درخواست گذشت از خداوند فرا میخواند، همگی در واقع، تشویق به امیدواری به خداوند و حسن عاقبت است.
امید به
رحمت خداوند و سرانجام نیک از دو ناحیه به شدت
تهدید میشود که در زیر به آنها اشاره میشود.
در تعریف «امید» گفته شد که راحتی
قلب در نتیجه انتظار تحقق امری خوشآیند، در صورتی امیدواری نامیده میشود که اغلب اسباب و علل آن فراهم باشد و الا انتظار سرانجامی خوش بدون تحقق اسباب آن، چیزی جز «حماقت» و «غرور» نخواهد بود.
یکی از آفات مهم امیدواری در واقع امیدهای کاذب و بیاساس است. در نظام اخلاقی
اسلام، سعادتمندی جز از مسیر
عمل صالح نمیگذرد؛ ولی بسیارند افرادی که بدون تلاش و
علم نیک مدعی امیدواری به سرانجام نیکو هستند.
امام علی (علیهالسلام) در هشداری به این گروه میفرماید:
امید داری خدایت پاداش فروتنان دهد؛ در حالی که تو نزد او از گردن فرازان به شمار آیی، و طمع بستهای که
ثواب صدقهدهندگان یابی؛ در حالی که در نعمت غلتانی و آن را از بیچاره و بیوه زن دریغ میداری! آدمی
پاداش یابد بدانچه کرده است و درآید بدانچه از پیش فرستاده است.
زیادهروی در امید به بخشایش خداوند، موجب
احساس ایمنی از مکر او میگردد که یکی از
رذایل اخلاقی است. ایمن پنداشتن خویش از
عذاب و مکر الهی با خوف از خداوند منافات دارد و احساس ایمنی از مکر الهی سرآغاز غلتیدن در
عصیان خداوند است. بر همین اساس
انبیا و اولیا هرگز خویش را ایمن نمیپنداشتند و همواره از عذاب خداوند بیمناک بودند.
قرآن کریم در مذمت احساس ایمنی از مکر خداوند میفرمایند:
«أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»؛
«آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند؟ (با آنکه) جز مردم زیانکار (کسی) خود را از مکر خدا ایمن نمیداند».
به این امر از دو منظر میتوان توجه نمود: یکی از جهت و چگونگی و میزان حاکمیت هر یک بر
قلب انسان، و دوم از جهت مقام و منزلت و میزان ارزشمندی آن دو در مقایسه با یکدیگر؛ یعنی اینکه آیا
امید ارزشمندتر از بیم است، یا برعکس.
بیم و امید به مفهوم پیش گفته، در اصل وجود با هم ملازماند؛ زیرا «بیم» نگرانی قلبی در نتیجه انتظار وقوع امری ناخوشآیند و ممکن الحصول در آینده است. بنابراین همانطور که وقوع آن محتمل است، عدم آن نیز احتمال دارد و همچنان که وقوع آن ناخوشآیند است، عدم آن نیز خوشآیند بوده و انتظار عدم آن خود مایه امید خواهد بود. در نتیجه هر امیدی در دامن خود بیمی را به همراه دارد و بالعکس. اما در پاسخ به این پرسش که میزان حاکمیت آن دو بر
انسان چه مقدار باید باشد، میتوان گفت: این نسبت باید به میزانی باشد که هیچیک از آن دو از کارآمدی و
حرکت و عملآفرینی دیگری نکاهد؛ زیرا بیم و امید، ابزاری برای
عمل صالح و تقرب به سوی خداوندند، و این هنگامی محقق خواهد شد که آن دو در حالت تعادل قرار گیرند.
نسبت به میزان ارزشمندی آن دو در مقایسه با یکدیگر، به نظر میرسد که این قیاس را در دو سطح باید انجام داد: نسبت به تکتک افراد و مصادیق و با صرف نظر از مصادیق و تنها با توجه به
حقیقت بیم و امید. نسبت به افراد، تقدم هر یک از آن دو وابسته به وضعیت فرد است. برخی را «امید» به حرکت درمیآورد و برخی را «بیم». بدیهی است که داروی متناسب برای هر یک ارزشمندتر است؛ اما با صرف نظر از اشخاص معین و با توجه به حقیقت بیم و امید، از برخی
آیات و
روایات برمیآید که
عمل اگر برخاسته از امید به خداوند باشد، بر عمل ناشی از بیم او، برتری دارد.
از جمله از
امام علی (علیهالسلام) نقل شده است:
امید به رحمت الهی، قویتر از خوف از اوست؛ زیرا خوف تو از خداوند ناشی از
گناهان تو است و امیدت به او ناشی از بخشایش او. پس بیم از تو و امید از او است.
و در
دعای جوشن کبیر آمده است: «یا من سبقت رحمته غضبه».
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خوف و رجا در قرآن»، تاریه بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۲۲.