• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

چیستی و ضرورت دین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گرايش انسان به دین امری ذاتي، عميق و ريشه‌دار است. دين نه‌تنها تأمين‌كنندة بسياری از نيازهای انسان، بلكه خود نيازی بنيادين و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. نياز انسان به دين، امري جاویدان و زوال‌ناپذير است. لازمه ذاتي بودن دين‌ورزي اين است كه دين همچون ديگر غرايز و نيازهای ذاتي انسان هم‌پاي حیات بشر بپايد و آينده بشريت را همچون گذشته درنوردد. لاجرم گسست بين انسان و دين را هرگز نمي‌توان و نبايد انتظار داشت.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی دین
۲ - واژه دین در ادبیات عرب
۳ - واژة دین در قرآن کریم
       ۳.۱ - مکافات و جزا
       ۳.۲ - تسلیم و انقیاد
       ۳.۳ - توحید و یگانه‌پرستی
       ۳.۴ - هرگونه پرستش
       ۳.۵ - هرگونه قانون و دستورالعمل زندگی
       ۳.۶ - احکام و قوانین اسلامی
۴ - تعریف دین
       ۴.۱ - دیدگاه بزرگان
              ۴.۱.۱ - دیدگاه بحرانی
              ۴.۱.۲ - دیدگاه علامه طباطبایی
              ۴.۱.۳ - دیدگاه علمای معاصر
       ۴.۲ - تعریف برگزیده دین
۵ - ضرورت دین
۶ - دین و هدایت
       ۶.۱ - مراد از هدایت در آیات فوق
       ۶.۲ - مراد از واژه «قَیِم»
       ۶.۳ - کتاب‌های هدایت
۷ - هدایت و اختیار
       ۷.۱ - نمونه اول
       ۷.۲ - نمونه دوم
۸ - هدایت و معرفت
       ۸.۱ - ابعاد جهان‌بینی
       ۸.۲ - توضیح مطلب
       ۸.۳ - روایات
              ۸.۳.۱ - روایتی از پیامبر
              ۸.۳.۲ - روایتی از امام صادق
              ۸.۳.۳ - روایتی از امام علی
              ۸.۳.۴ - روایتی دیگر
۹ - ابزار معرفت
       ۹.۱ - راه حسی
              ۹.۱.۱ - ویژگی‌ها
       ۹.۲ - راه عقلی
              ۹.۲.۱ - ویژگی‌ها
       ۹.۳ - راه کشف و شهود باطنی
       ۹.۴ - راه وحی
۱۰ - کمال مطلوب و نیاز به دین
۱۱ - دیدگاه فلاسفه اسلامی
       ۱۱.۱ - مقدمات برهان
              ۱۱.۱.۱ - مقدمه اول
              ۱۱.۱.۲ - مقدمه دوم
              ۱۱.۱.۳ - مقدمه سوم
              ۱۱.۱.۴ - مقدمه چهارم
              ۱۱.۱.۵ - مقدمه پنجم
              ۱۱.۱.۶ - مقدمه ششم
              ۱۱.۱.۷ - مقدمه هفتم
              ۱۱.۱.۸ - مقدمه هشتم
۱۲ - قاعدة لطف و لزوم دین
       ۱۲.۱ - جهت اول
       ۱۲.۲ - جهت دوم
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


واژة دین در لغت کاربردهای مختلفی دارد. برخی کاربردهای آن که در فرهنگ‌های لغت عربی ذکر شده است، عبارت‌اند از: جزا و مکافات، حساب و بررسی، اطاعت و انقیاد، ملت و آیین، روش و عادت، چیرگی و برتری، تدبیر امور، و آن‌چه وسیلة پرستش خداوند است.
[۱] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۳۶۲.
[۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴.



به گفتة بعضی پژوهشگران، واژة دین در ادبیات عرب قبل از اسلام در معانی اطاعت، طریقه و آیین، مکافات و جزا به کار رفته است.
[۵] ایزوتسو، توشی هیکو، خدا و انسان در قرآن، ص۲۹۶ ـ ۲۸۳، ترجمة احمد آرام.



در هر حال واژة دین در قرآن کریم در معانی زیر به کار رفته است:

۳.۱ - مکافات و جزا

ـ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ».
ـ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ».

۳.۲ - تسلیم و انقیاد

ـ «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ».
ـ «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».

۳.۳ - توحید و یگانه‌پرستی

ـ «قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ».
ـ «أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى».

۳.۴ - هرگونه پرستش

هرگونه پرستش (خواه پرستش خدای یکتا باشد، یا پرستش غیر خدا):
«لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ».

۳.۵ - هرگونه قانون و دستورالعمل زندگی

«ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ».

۳.۶ - احکام و قوانین اسلامی

ـ «فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ».
ـ «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ».


جامعه‌شناسان دین، فیلسوفان دین و متکلمان برای دین تعاریف گوناگونی ذکر نموده‌اند، که این کتاب گنجایش بررسی آن‌ها را ندارد.
[۱۶] جعفری، محمدتقی، دین‌پژوهی.
در هر حال به طور اجمال می‌توان گفت: دین مورد نظر ما، عبارت است از:
«مجموعة معارف و احکام الهی که از طرف خداوند برای هدایت بشر مقرر گردیده است» و از مطالعة قرآن کریم و روایات اسلامی به‌روشنی به دست می‌آید که در طول تاریخ بشر پنج دین و شریعت آسمانی توسط پیامبران الهی (علیهم‌السلام) به بشر ابلاغ شده است که عبارت‌اند از: شریعت حضرت نوح، شریعت حضرت ابراهیم، شریعت حضرت موسی، شریعت حضرت عیسی، و شریعت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) که آخرین شریعت آسمانی است.

۴.۱ - دیدگاه بزرگان

اینک نمونه‌هایی از تعاریف متکلمان اسلامی را از دین یادآور می‌شویم:

۴.۱.۱ - دیدگاه بحرانی

ابن میثم بحرانی (رحمة‌الله‌علیه) در تعریف اصطلاحی دین گفته است: «دین در اصطلاح و عرف شرع به شرایعی گفته می‌شود که از جانب خداوند و به واسطة پیامبران (علیهم‌السلام) برای بشر آورده شده است».
[۱۷] بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۸.


۴.۱.۲ - دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ در تعریف دین حق می‌فرماید: «روش ویژه‌ای برای زندگی بشر که مصلحت دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده می‌سازد؛ از‌این‌رو لازم است شریعت، در برگیرندة قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید».

۴.۱.۳ - دیدگاه علمای معاصر

برخی اساتید معاصر در تعریف دین چنین گفته‌اند: «دین، عبارت است از مجموع عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی که برای ادارة امور جامعه انسانی و پرورش انسان‌ها باشد. گاهی همة این مجموعه، حق، و گاهی باطل ، و زمانی مخلوطی از حق و باطل باشد. اگر همة مجموعه، حق باشد، آن را دین حق، و در غیر آن، دین باطل یا التقاطی از حق و باطل نامند».
[۱۹] جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آیینة معرفت، ص۹۳.


۴.۲ - تعریف برگزیده دین

در پایان این بحث، تعریف برگزیدة خود را از دین، با توجه به این‌که عقل و وحی دو راه برای شناخت معارف و احکام الهی یعنی دین می‌باشند، می‌توان دین حق را چنین تعریف کرد:
«دین، عبارت است از مجموعة معارف اعتقادی و برنامه‌های عملی (احکام و اخلاق) که از طریق عقل و وحی، به بشر ابلاغ شده است».


آیا بشر از این نظر که دارای حیات طبیعی و غریزی است، به دین نیاز دارد؟
آیا انسان از این نظر که دارای حیات فکری و عقلی است، ضد دین است؟
آیا بشر از این نظر که زندگی فردی دارد، دین می‌خواهد؟
آیا انسان از این نظر که زندگی اجتماعی دارد، دین می‌خواهد؟
آیا بشر از این نظر که با آفریدگار خود رابطه‌ای آگاهانه و آزادانه دارد، نیازمند دین است؟
آیا انسان برای حیات دنیوی خود، به رهبری دین نیازمند است؟
آیا بشر برای حیات اخروی خود، به رهبری دین نیاز دارد؟
و آیا...؟
برای پاسخ به این پرسش‌ها، بحث را طی نکاتی به هم پیوسته پی می‌گیریم:


از مطالعة آیات قرآن به دست می‌آید که دین نوعی هدایت است؛ چنان‌که می‌فرماید:
«فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ». «اگر از جانب من هدایتی برای شما آمد، پس آن کس که هدایت مرا پی‌روی کند، بر آنان بیمی نیست و نه آنان محزون خواهند بود».
نیز در جای دیگر می‌فرماید:
«فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُّ وَ لايَشْقى».

۶.۱ - مراد از هدایت در آیات فوق

مقصود از هدایت در این دو آیة شریفه که از آیات مربوط به خلقت حضرت آدم (علیه‌السلام) و خروج او از بهشت و هبوط به زمین می‌باشد، هدایت غریزی و حتی هدایت عقلی نیست؛ بلکه هدایتی مراد است که از طریق وحی تشریعی به حضرت آدم (علیه‌السلام) و نسل او خواهد رسید.
در جای دیگر فرموده است:
«قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ». «بگو به درستی که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است و آن دینی استوار (یعنی) آیین حنیف ابراهیم است؛ او از مشرکان نبود».

۶.۲ - مراد از واژه «قَیِم»

«قَیِم» مخفف «قیام» است، و توصیف دین به آن برای این است که بفرماید دین بهترین تأمین‌کنندة مصالح دنیوی و اخروی انسان است. نیز گفته شده است «قَیِم» وصف به معنای «قَیِم» (قوام بخش) است.

۶.۳ - کتاب‌های هدایت

بنابراین اگر کتاب‌های آسمانی چون تورات و انجیل و قرآن به عنوان کتاب‌های هدایت توصیف شده‌اند، روشن است که به دلیل این است که این کتاب‌ها عقاید و احکام و آداب دینی را دربر دارند. دربارة قرآن می‌فرماید:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ»؛ « ماه رمضان، ماهی که قرآن، برای راه‌نمایی مردم، در آن نازل شده است».
و دربارة تورات و انجیل می‌فرماید:
«وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ»؛ «قبل از این، تورات و انجیل را برای هدایت انسان‌ها نازل کرد».
بنابراین دین، رسالت هدایت بشر را برعهده دارد.


هدایت دینی بر پایة اختیار استوار است؛ چون که اختیار با عقل و ارادة عقلانی ملازمه دارد؛ از‌این‌رو اختیار به عنوان اصلی‌ترین شرط تکلیف دینی شناخته شده است، و هم از‌این‌روی است که موجوداتی که از عقل و اختیار بهره‌ای ندارند، تکلیف دینی ندارند. این مطلب یعنی رابطة هدایت دینی با اختیار، در آیات بسیاری از قرآن بیان شده است. دو نمونه از آن‌ها را یادآور می‌شویم:

۷.۱ - نمونه اول

«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً ـ إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»؛ «ما انسان را از نطفة مختلطی آفریدیم، و او را می‌آزماییم، (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم. ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس».

۷.۲ - نمونه دوم

«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»؛ «بگو (آن‌چه بر من وحی گردیده و من آن را بر شما تلاوت نموده‌ام) حق، از جانب پروردگار شماست؛ پس هرکس می‌خواهد ایمان آورد، و هرکس می‌خواهد کافر شود».


هدایت، شرایط و مقدماتی دارد که معرفت از مهم‌ترین و اساسی‌ترین آن‌ها است؛ یعنی انسان برای آن که از هدایت دینی بهره‌مند گردد، باید از جهان‌بینی استواری برخوردار باشد.

۸.۱ - ابعاد جهان‌بینی

این جهان‌بینی از ابعاد زیر تشکیل می‌گردد:
۱. شناخت خدا و صفات جمال و جلال او؛
۲. شناخت جهان و هدف از آفرینش ؛
۳. شناخت انسان و هدف از آفرینش او؛
۴. شناخت راه وصول به هدف خلقت؛
۵. شناخت شرایط و وسایل لازم برای پیمودن این راه و شیوة تحصیل آن‌ها؛
۶. شناخت موانع و خطرهای راه و شیوة مبارزه با آنها.

۸.۲ - توضیح مطلب

مطالب یادشده که با تحلیل عقلی نیز قابل اثبات و تبیین است، به‌روشنی از آیات و روایات استفاده می‌شود؛ زیرا می‌بینیم که قرآن کریم در آیات مربوط به بعثت، از تعلیم کتاب و حکمت به عنوان یکی از وظایف پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) یاد کرده و می‌فرماید:
«يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»؛ «پیامبر اسلام، آیات الهی را بر مردم تلاوت کرده آنان را تزکیه می‌نماید، و کتاب و حکمت را به آنان می‌آموزد».
نیز آیات قرآن در زمینة دعوت به خداشناسی و شناخت عجایب آفرینش انسان و جهان، و هدف و فرجام آفرینش بسیار است، و وضوح این مطلب، ما را از ذکر نمونه بی‌نیاز می‌سازد؛ چنان‌که روایات این باب نیز بسیار است.

۸.۳ - روایات

ما در این‌جا تنها به ذکر چند روایت بسنده می‌کنیم:

۸.۳.۱ - روایتی از پیامبر

حدیث نبوی معروف که دانش‌آموزی را یک فریضة دینی و همگانی به شمار آورده و می‌فرماید:
«طَلَبُ الْعِلْم فريضةٌ عَلي كُل ملسمٍ».

۸.۳.۲ - روایتی از امام صادق

در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) محورهای مهم معرفت به شرح زیر بیان شده است:
أ. شناخت خداوند: «أنْ تَعرِفُ رَبُك»؛
ب. شناخت صنع خداوند به ویژه در مورد خلقت انسان: «أن تَعريفُ ما صَنَعُ بِك»؛
ج. شناخت دستورها و برنامه‌های الهی: «أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ».

۸.۳.۳ - روایتی از امام علی

در روایتی از امام علی (علیه‌السلام) کمال دین، به شناخت دین و عمل به آن به شمار آمده، و کسب دانش از به دست آوردن ثروت ضروری‌تر شناخته شده است.
[۳۲] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، باب ۱، ح۴.


۸.۳.۴ - روایتی دیگر

در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است: «هر کس عملش بر مبنای بصیرت و آگاهی نباشد، بسان فردی خواهد بود که از بی‌راهه می‌رود، که هر چه سریع‌تر رود از مقصد دورتر می‌شود».


به طور کلی انسان از چهار طریق می‌تواند به شناخت تکوین و تشریع نائل آید. این راه‌ها، عبارت‌اند از:

۹.۱ - راه حسی

طریق حسی، همان شناخت حسی است:
چشم و گوش از مهم‌ترین ابزارهای آن است.

۹.۱.۱ - ویژگی‌ها

ویژگی‌هایی معرفت حسی بدین قرار است:
اولاً: جزئی و شخصی است؛
ثانیاً: محدود به واقعیت‌های مادی است؛
ثالثاً: در محدودة ظواهر پدیده‌های مادی است، و به ذوات اشیا راهی ندارد.
بنابراین شناخت حسی ـ هر چند سهم اثرگذار در تحقیق جهان‌بینی دارد و بشر از آن بی‌نیاز نیست ـ ولی هرگز نمی‌تواند جهان‌بینی جامع و استواری را برای انسان فراهم سازد.

۹.۲ - راه عقلی

مواد این نوع شناخت را اصول و قواعد کلی عقلی، و صورت آن را تجزیه و تحلیل‌های عقلی، تشکیل می‌دهد.

۹.۱.۱ - ویژگی‌ها

این معرفت، ویژگی‌هایی دارد که عبارت‌اند از:
أ. کلی و فراگیر است؛
ب. متعلق آن، هستی مطلق اعم از مادی و مجرد است؛
ج. تا حدی به کنه و ذوات اشیا راه می‌برد، با این حال قادر بر درک و شناخت مصادیق و جزئیات امور نیست.
با توجه به مطالب گفته شده، نتیجه می‌گیریم که چون پاره‌ای از مصادیق و جزئیات از حوزة معرفت حسی نیز بیرون است؛ بنابراین معرفت حسی عقلی، نه به طور جداگانه و نه در کنار هم، نیازمندی معرفتی بشر را برآورده نخواهند ساخت؛ هر چند در این زمینه سهم بزرگی را ایفا می‌نمایند، و نظام معرفتی بشر بدون آن دو صورت نمی‌پذیرد.

۹.۳ - راه کشف و شهود باطنی

این نوع شناخت که از طریق ریاضت‌های روحی به دست می‌آید، و رکن مهم این راه، ریاضت و رعایت یک سلسله برنامه‌های عملی است؛ بنابراین کسب آن بر معرفتی پیشین مبتنی است. و از آن‌جا که گفتیم عقل و حس در به دست آوردن آن کافی نیستند، باید از طریق دیگری تحصیل نمود، که همان طریق وحی است.

۹.۴ - راه وحی

ثبوت این نوع شناخت هرچند مبتنی بر حس و عقل است، لیکن وحی به معرفت حسی و عقلی انسان وسعت و عمق می‌بخشد؛ زیرا وحی یعنی از حقایقی پرده برمی‌دارد که از شعاع معرفت حسی و عقلی انسان بیرون است. مانند شناخت جزئیات احکام و اخلاق (فروع دین)، و نیز مسائل مربوط به مراحل عالیه خداشناسی استدلالی مانند وحدت حقه، و یا موضوعات مربوط به جهان آخرت.


بر پایة مطالب گذشته می‌توانیم بگوییم:
جهان‌بینی دینی، کامل‌ترین نوع جهان‌بینی است که بشر می‌تواند به آن دست یازد؛ زیرا بدون داشتن جهان‌بینی دینی، تکامل در حوزة علم و عمل به دست نمی‌آید و انسان برای تحصیل در کمال علمی و عملی به دین نیازمند است و علت نیازمندی انسان به دین از آغاز تا پایان، همین دلیل است، و براهین و دلایلی که در متون دینی و کتاب‌های فلسفی و کلامی بیان گردیده است، در واقع شرح و تفسیر این علت بنیادین است. همین دلیل است که محقق طوسی، (رحمة‌الله‌علیه)، بعد از نقل کلام فخرالدین رازی دربارة فواید بعثت پیامبران (علیهم‌السلام) گفته است:
«ضَرورةُ وُجُودِ الْأنْبِياءِ لِتَكْميلِ الأشْخَاصِ بِالْعَقَائِدِ الْحَقَّة وَ الْأخْلاقِ الْفَاضِلَةِ وَ الْأفْعَالِ الْمَحْمُودَةِ النَّافِعَةِ لَهُمْ في عَاجِلِهِمْ وَ آجِلِهِمْ، وَ تَكْمِيلِ النُّوعِ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَي الْخَيْرِ وَ الْفَضِيلَةِ وَ تَسَاعُدِهِمْ فِي الْاُمُورِ الْدّينِيَّةِ وَ سِياسَةِ الْخَارِجِينَ عَنْ جَادَّةِ الْخَيْرِ وَ الصَّلاح...».
حاصل عبارت یادشده این است که ضرورت نبوت به خاطر تکمیل بشر در حیات فردی و اجتماعی او است؛ زیرا افراد بشر در پرتو عقاید حقه و اخلاق پسندیده و کارهای شایسته به کمال مطلوب دست می‌یازند؛ چنان‌که کمال حیات اجتماعی انسان نیز، در گرو این است که براساس خیر و فضیلت، گرد هم آمده، در کارهای دینی یک‌دیگر را یاری می‌نمایند، و نیز کسانی که از راه خیر و صلاح فاصله می‌گیرند، با تدبیر و سیاست دینی ادب شوند.


فلاسفة اسلامی، ضرورت دین و نبوت را براساس نیازمندی حیات اجتماعی بشر به قانونی کامل و عادلانه تبیین کرده‌اند. برهان آنان به گونه‌ای که ابن سینا در کتاب «اشارات» آورده و محقق طوسی (رحمة‌الله‌علیه) در «شرح اشارات» تبیین کرده است، از مقدمات زیر تشکیل می‌گردد:

۱۱.۱ - مقدمات برهان

مقدمان برهان فوق بدین شرح است:

۱۱.۱.۱ - مقدمه اول

انسان به‌تنهایی نمی‌تواند به نیازهای زندگی خود پاسخ گوید؛ بلکه در حل مشکلات زندگی به مشارکت و همکاری دیگران نیاز دارد.

۱۱.۱.۲ - مقدمه دوم

در زندگی اجتماعی، برای تعیین حدود وظایف و حقوق افراد، وجود قانون، امری ضروری است.

۱۱.۱.۳ - مقدمه سوم

تدوین قانون توسط مردم، زمینه ساز نزاع و اختلاف است، و از سوی دیگر چنین قانونی از ضمانت اجرایی لازم برخوردار نیست؛ زیرا انسان طبعاً از اطاعت دیگران گریزان است.

۱۱.۱.۴ - مقدمه چهارم

بدین جهت قانون‌گذار باید از ویژگی‌ای برخوردار باشد که او را از دیگران ممتاز، زمینه اطاعت از او را مطبوع و معقول سازد.

۱۱.۱.۵ - مقدمه پنجم

پیامبران الهی (علیهم‌السلام) از چنین امتیازی برخوردارند؛ زیرا آنان با معجزه، دعوی نبوت خود را اثبات می‌کنند، و اطاعت از آنان که فرستادگان خداوند ـ که آفریدگار و پروردگار بشر است ـ به حکم عقل، لازم است.

۱۱.۱.۶ - مقدمه ششم

امتیاز دیگری که قوانین آسمانی بر قوانین بشری دارد این است که دین، عمل به قوانین را امری مقدس می‌شمارد، و برای عمل به احکام دینی وعدة ثواب، و در برابر مخالفت با آن وعید عقاب می‌دهد؛ و این امر در التزام افراد به قوانین نقش اثرگذار و تعیین‌کننده دارد.

۱۱.۱.۷ - مقدمه هفتم

در دین، ایمان و معرفت خداوند و انجام یک رشته فرایض دینی مقرر گردیده است که بدون شک التزام جامعه به این امور نقش مهمی در پای‌بندی افراد به قوانین اجتماعی و رعایت حقوق دیگران دارد.

۱۱.۱.۸ - مقدمه هشتم

در نتیجه، قوانین دینی تجلی حکمت، نعمت و رحمت الهی است، و سعادت مادی و معنوی و مصالح دنیوی و اخروی انسان را تأمین می‌کند.


متکلمان اسلامی، لزوم دین و تکلیف الهی را براساس قاعدة لطف، تبیین کرده‌اند.
مفاد قاعده لطف، در اصطلاح متکلمان عدلیه این است که به مقتضای جود و حکمت خداوند، انجام دادن هر آن‌چه بشر را به هدف آفرینش انسان و وصول به مقام قرب الهی نزدیک می‌سازد، بر خداوند واجب و لازم است. اساس این قاعدة کلامی را لزوم هماهنگی میان فعل و فاعل (اصل سنخیت) تشکیل می‌دهد.
به عبارت دیگر، لازمة کمال در ذات و صفات ذاتی خداوند، کمال در فعل و صفات افعال است. بنابراین، شأن الوهیت و ربوبیت خداوند اقتضا می‌کند که هر آن‌چه بشر را در نیل به غایت مطلوب او کمک می‌کند، در اختیار او قرار دهد.
براساس این قاعده، در تبیین لزوم تکلیف و شریعت گفته‌اند: تکلیف و شریعت از دو نظر برای انسان مایة لطف است؛ و چون لطف، ضروری است، تکلیف و شریعت نیز ضروری خواهند بود. این دو جهت، عبارت‌اند از:

۱۲.۱ - جهت اول

به حکم عقل، شکر منعم واجب است؛ چنان‌که عدل، انصاف، وفای به عهد نیز واجب و کارهای مقابل آن‌ها قبیح و ناروا هستند (تکالیف عقلی).
از سوی دیگر، التزام به عبادات شرعی، در تقویت و تحکیم تکالیف عقلی مزبور مؤثر و کارساز است. بنابراین تکالیف شرعی نسبت به تکالیف عقلی لطف هستند، و لطف واجب است. پس تکالیف شرعی نیز واجب و ضروری‌اند.

۱۲.۲ - جهت دوم

علم به پاداش و کیفرهای اخروی، نقش تاثیرگذار در گرایش انسان به طاعت و دوری از معصیت دارد. و این آگاهی از طریق حس و عقل به دست نمی‌آید؛ بلکه راه آن منحصر در وحی و شریعت آسمانی است. بنابراین از این نظر نیز، تکلیف و دین لطف در حق انسان‌ها، ضروری است.
[۳۶] لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۵۳.



۱. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۳۶۲.
۲. اصفهانی، راغب، مفردات فی غریب القرآن، ص۳۲۳، کلمة دین.    
۳. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۲، ص۷۶ ۷۷.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴.
۵. ایزوتسو، توشی هیکو، خدا و انسان در قرآن، ص۲۹۶ ـ ۲۸۳، ترجمة احمد آرام.
۶. حمد/سوره۱، آیه۴.    
۷. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۱.    
۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۹. آل عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۱۰. زمر/سوره۳۹، آیه۱۴-۱۵.    
۱۱. زمر/سوره۳۹، آیه۳.    
۱۲. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.    
۱۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۱۴. توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.    
۱۵. نور/سوره۲۴، آیه۲.    
۱۶. جعفری، محمدتقی، دین‌پژوهی.
۱۷. بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۸.
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۰.    
۱۹. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آیینة معرفت، ص۹۳.
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۳۸.    
۲۱. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۳.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۲۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۹۳.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۲۵. انسان/سوره۷۶، آیه۲۳.    
۲۶. کهف/سوره۱۸، آیه۲۹.    
۲۷. آل ‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۲۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۰، باب اول، ح۱.    
۲۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۱، باب اول، ح۵.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۲، باب اول، ح۲.    
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۵۰، باب اول، ح۱۱.    
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، باب ۱، ح۴.
۳۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۳، باب من عمل بغیر علم، ح۱.    
۳۴. طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص۳۶۷.    
۳۵. طوسی، نصیرالدین، شرح اشارات، ج۳، ص۳۷۴ ۳۷۱.    
۳۶. لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۵۳.
۳۷. مقداد، فاضل، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۳۰۰ ۲۹۸.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «چیستی و ضرورت دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۱۲.    



جعبه ابزار