سایت اندیشه قم سال ۱۲۶۷ هجری ق. در روستای «مهرجرد» یزد در خانه مردی پاکدل و پرهیزکار به نام «محمد جعفر» کودکی پا به عرصه حیات گذاشت و عبدالکریم نام گرفت. [۲۲]
. مجله حوزه، ش ۱۲، سال ۶۴؛ فصلنامه یاد، ش ۴، سال ۶۵.
وی دوران کودکی را در دامان پر مهر مادری سپری کرد تا به شش سالگی رسید. در آن روزگار که عبدالکریم بایستی پایش به مکتب باز میشد در مهرجرد از مدرسه و مکتب خبری نبود و کودکانی که بزرگ میشدند به دنبال کار و حرفه پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپری میکردند. اما عبدالکریم که گویی سرنوشتی جز این داشت مورد لطف الهی قرار گرفت و خیلی زود وسیلهدرس و دانش اندوزی برایش فراهم شد.==!== «روزی یکی از بستگانش به نام محمد جعفر معروف به (میرابوجعفر) - که خود عالم و در کسوت روحانیّت بود - به مهرجرد آمد و (در دیدار نخست) آثار استعداد و پرتو نبوغی خارقالعاده را در سیمای این کودک مشاهده نمود و این بود که تحصیل عبدالکریم را عهده دار شد و در همین سفر با رضایت پدر و مادرش، او را به اردکان برد و به مکتب سپرد.» [۲۳]
. یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری (فرزند بزرگ ایشان).
عبدالکریم، در این شهر ناآشنا چندین سال در رفت و آمد بود. روزها در درس استادان حاضر میشد و شبها در خانه میر ابوجعفر به سر میبرد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش میگرفت. عبدالکریم هر چند با رحلت پدر مدتّی از تحصیل باز ماند امّا این فراق از مکتب چندان طول نکشید و دیگر بار شوق مدرسه و مکتب، قرار از کف اختیار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و این بار راه حوزه علمیه یزد را در پیش گرفت. در آن دوران (اواخر قرن سیزدهم) یزد حوزه علمی پر رونقی داشت. پنج مدرسه علوم دینی در این شهر، بخش عمدهای از دانشجویان علوم اسلامی را در خود جای داده بود و دانشمندان بزرگی که تربیت یافته حوزه پر آوازه نجف و شاگردان شیخ بزرگ انصاری و میرزای شیرازی بودند، در آنجا به تدریس علوم مختلف اسلامی اشتغال داشتند. «در میان مدرسههای مختلف علوم دینی، مدرسه بزرگ (و زیبای) «محمدتقی خان» از معروفترین آنها به شمار میرفت.» [۲۴]
. تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی، ص ۴۲۸.
که بسیاری از درسهای دوره سطح و خارج در آنجا تدریس میشد. عبدالکریم جوان، در چنین جوّ معنوی وارد دارالعباده یزد گردید و در مدرسه محمدتقی خان سکنی گزید و سالها با شور و اشتیاق فراوان در پای درس استادان بزرگ به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.هنوز بیش از ۱۸ بهار از عمر عبدالکریم سپری نگردیده بود که شوق دیدار عتبات در دل وی جوشیدن گرفت و راهی سرزمین عراق شد. چهار شهر مذهبی عراق (نجف، کربلا، کاظمین و سامرا) که فرزندان پیامبر خدا را میزبان هستند و خاکشان وجود پاک امامان بزرگوار ما را در آغوش خود کشیده است، عتبات میگویند. او به همراه مادر خویش با کاروان زیارتی راهی آنجا شد و بیدرنگ به حلقه دانشوران و عالمان بزرگی که گرداگرد امامان را گرفته بودند، پیوست. عبدالکریم ابتدا چند سالی در حوزه علمیه کربلا در محضر آیة الله فاضل اردکانی بود و پس از آن با راهنمایی استادش به حوزه علمیه سامرا و به محضر میرزای بزرگ شیرازی شتافت. میرزای شیرازی در آن زمان مرجع وقت و در رأس حوزه علمیه سامرا بود. وی از آنجا که به علم و معنویت آیة الله اردکانی احترام زیادی میگذاشت شیخ عبدالکریم را مورد توجه قرار داد. میگویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند رو به عبدالکریم کرد و فرمود: «من به شما اخلاص پیدا کردم». [۲۵]
. آیت الله موسس، کریم جهرمی، ص ۳۱، به نقل از یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری.
از همین رو آن طلبهجوان و پر تلاش را در منزل خود جای داد.آیة الله حائری پس از اینکه به مقام اجتهاد نایل گشته بود از این دروان به نیکی یاد کرده، از خانه میرزا خاطراتی را این گونه نقل میکند: «سرداب خانه میرزا هم محل مطالعهام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارک رمضان سحری را نیز در آنجا میخوردم اما برای افطار به خانه میرزا باز نمیگشتم، بلکه به علت گرمای طاقت فرسای هوا، به سوی فرات رفته، آب مفصلی میخوردم و شنا میکردم.» [۲۶]
. آیت الله موسس، کریم جهرمی، ص ۳۰.• . حائر در لغت به گودالی گفته میشود که در آنجا آب جمع میشود. از این رو زمین کربلا را حائر میخوانند. (مجمع البحرین، ماده حار).
شیخ عبدالکریم در حوزه عملیه سامرا دوازده سال تمام به تحصیل علم پرداخت. او در این مدّت. با همه رنجها و مشقتها ساخت و فارغ از هر گونه اشتغال دیگری با دلی پرامید، به آینده روشن خویش چشم میدوخت و سرانجام نیز به کمالات علمی و معنوی نایل گشت. گذشته از اراده محکم و تلاش خستگی ناپذیر شیخ عبدالکریم در راه تحصیل دانش، استادان پرمایه نیز در شکلگیری شخصیّت علمی و معنوی او نقش اساسی ایفا میکردند. وی در سالهایی که در حوزه علمیه سامرا حضور داشت از خرمن دانش فقهای بزرگی چون آیة الله سید محمد فشارکی، آیة الله نوری، که هر یک از ستارههای درخشان آسمان فقاهت به شمار میرفتند. خوشه علم و معنویت چید. آیة الله حائری پس از رحلت میرزای شیرازی راهی نجف گردید و در آنجا رحل اقامت افکند اما به زودی دریافت که حوزه علمیه کربلا اکنون به وجود او نیاز بیشتر دارد. به همین سبب شهر امام مظلومان حسین ـ علیه السلام ـ را برگزید و راهی کربلا گردید. کربلا که روزگاری حوزه علمیه معروف و باشکوهی داشت در آن روزها دیگر شکوه و رونق خود را از دست داده بود هیچ جنب و جوشی در مدرسههای علمیه به چشم نمیخورد و از تراکم طلاب مثل سالهای دوران تحصیل او خبری نبود. بارگاه مقدس حسینی نیز آرام و خالی از درس و بحث علمی، روزگار خود را تنها با زمزمه شیفتگان اهل بیت و زائران مشتاق ضریح حسین ـ علیه السلام ـ میگذراند. وی به موجب همین اوضاع تأسف بار حوزه علمیه، این شهر را انتخاب کرد و اینجا بود که او لقب حائری را برای خود برگزید با حضور اندک مدّت خود در حوزه علمیه کربلا، غبار عزلت و فراموشی سالهای گذشته را از چهره این شهر زدود و پس از سالها آرامش و سکوت بار دیگر همهمه طلاب در مدارس پیچید و بارگاه امام حسین ـ علیه السلام ـ نیز با طنین افکندن بحثهای علمی دانش پژوهان در آن، جلوهای دیگر گرفت. آیه الله حائری در این مدّت دو درس عمده خارج اصول و فقه تدریس میکرد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد و علاوه بر اینها، در مقام کسی که آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت. آیة الله حائری در اواخر سال ۱۳۳۲ هجری ق. وقتی ماجراجویی انگلیس در عراق شدت گرفت و دامنه آشوب به شهر کربلا نیز کشیده شده به دعوت مردم اراک عزم سفر به ایران کرد. و تا سال ۱۳۴۰ که عازم قم شد در کنار مردم این دیار و در خدمت حوزه علمیه اراک بود. گویند در این ایّام امام خمینی (ره) جوانی بیست ساله بود که با شنیدن آوازه حوزه علمیه اراک، از عزیمت به حوزه اصفهان صرف نظر کرد و به سوی اراک شتافت و تا انتقال این حوزه به شهر مقدس قم از حوزه دانش و معرفت این مرد بزرگ بهرهها جست. [۲۷]
. فصلنامه یاد، ش ۱۷.
آیة الله حائری به مدّت هشت سال در این حوزه پرشکوه بر مسند تدریس تکیه زد و در کنار مسؤولیت سنگین مرجعیت از پرورش و شکوفایی استعدادهای طلاب جوان نیز لحظهای غافل نبود و به موجب اهمیت فوقالعاده به این امر صدها جوان پاک طینت دیگر را که امید آن میرفت همه در زمره مراجع بزرگ بشمار آیند در دامان پر مهر و محبت پدرانه خود پرورش داد. قم از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیّع به شمار میآید که از روزگاران نخست تولد تشیع در ایران، به مرکزیّت شیعه شهرت داشته و تاکنون نیز مرکزیّت خود را در دانش و بینش اسلامی و تصمیمگیری درباره حوادث سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است. این شهر همانند شهرهای نجف و کربلا در سالهای پس از ظهور اسلام ایجاد گردید و با ورود دختر امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ و بعدها به سبب وجود بارگاه عظیم آن حضرت به عظمتش افزوده شد و مورد توجه مشتاقان اهل علم و ایمان قرار گرفت. قم تاریخ درخشانی در خصوص برپایی حوزه علمیه و پایگاه دینی مردم دارد. اوّلین کسانی که در این شهر برای تأسیس حوزه علمیه قیام کردند محدثان و روات قبیله اشعری بودند که از یاران امامان معصوم علیهم السلام به شمار میرفتند. سپس ظهور شخصیّتهای بزرگی چون شیخ کلینی و شیخ صدوق و پس از آنها رو آوردن شیعیان علوی بدین حوزه بر رونقش افزود. امّا با اینهمه این شهر روزگاری نیز خالی از عالمان بوده است و از قرن ششم هجری تا دوران صفویه چندان رونقی نداشته است و بر حجرههای مدارس آن گرد غربت و تنهایی نشسته بود. «در اوایل قرن یازدهم هجری ق. چند سالی شخصیتهای بزرگی چون صدرالدین شیرازی، فیاض لاهیجی و فیض کاشانی و بعدها میرزای قمی در مدارس این شهر به بحث و اشاعه علوم اسلامی در فقه، تفسیر، کلام، فلسفه و عرفان پرداختند.» [۲۸]
. ر.ک: آشنایی با حوزههای علمیه شیعه، سیّد حجه موحّدی ابطحی، ج ۱، ص ۲۹۱.
و با تشکیل جلسات پرشکوه علمی مدّتی کور سوی دانش را در این شهر روشن نگه داشتند. اما پس از آن تا روزی که آیة الله حائری پا به این شهر میگذارد وضع حوزههای علمیّه همچنان اسفبار و مدتها عظمت گذشته آن فراموش شده بود.آیة الله حائری پیش از آنکه از طرف اهالی قم به این شهر دعوت شود یک بار در سال ۱۳۳۲ هجری ق. در سفری که به مشهد رضوی عزیمت نمودند، از قم نیز دیدن کرده و چند شبی را در کنار حرم حضرت فاطمه معصومه علیهماالسلام گذرانده و اوضاع مدارس دینی را از نزدیک مشاهده نموده بود. مدرسه فیضیه را دیده بود که حجرههای پرغوغای دیروزش اکنون خالی از همهمه محصلان علوم دینی شده و بر قفسههای کتاب گرد فراموشی نشسته است. انگار هیچ گاه زمزمه دانش پژوهان اسلامی در فضای قم طنین انداز نبوده است! مدرسه دارالشفا را دیده بود که سالنهای درس و بحث آن اکنون محل اسکان فقرای شهر یا زائران شده است «و بعضاً کسبه اطراف حرم از حجرههایش به عنوان انبار اجناس استفاده میکردند.» و از همه غمناکتر حال و روز طلاب جوانی بود که به علت محروم بودن از استادان چیره دست و نبود نظم با چهرههای افسرده، عمر خود را به بیهودگی میگذرانیدند و در آن حجرههای تاریک و غبار گرفته با مباحثات سطحی، روزگار سپری میکردند. گویند ایشان پس از آنکه از نزدیک اوضاع اسفبار مدارس علمی این شهر را دید، بسیار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترک گفت و اطرافیانش بارها از او شنیدند که میگفت: «چه میشد اگر حوزه علمیه قم سر و سامان میگرفت!». آیة الله حائری در اواخر زمستان ۱۳۰۰ هجری ش. (۲۲ رجب ۱۳۴۰ ق.) بود که با فرزند بزرگش حاج شیخ مرتضی حائری به همراه آیة الله محمدتقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم، از اراک به سمت قم حرکت کردند و در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد شهر قم شدند. تأسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن قرنها پیش از حوزه علمیه نجف شروع شده بود و ریشه در روایات امامام معصوم علیهم السلام داشت امام صادق ـ علیه السلام ـ در قرن دوم هجری قمری به یاران خود درباره شهر قم و مرکزیت این شهر برای دانش اسلامی چنین فرموده بود: زود باشد که کوفه روزگاری از مؤمنان خالی گردد و دانش در آن ناپدید شود ... و به شهری که آن را «قم» گویند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل شود. [۲۹]
. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۳۲.
حضور آیة الله حائری در قم این نوید امامان بزرگوار شیعه را که همواره زبان به زبان نقل شده و در ذهن شیعیان جای گرفته بود. تحقق میبخشید. اوایل بهار ۱۳۰۱ ش، پس از دو ماه اقامت آیة الله حائری در شهر قم، در منزل آیة الله پایین شهری، جلسهای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم چون آیة الله بافقی، آیة الله کبیر و آیة الله فیض در آن شرکت داشتند. در این جلسه، گفتگو پیرامون حوزه علمیه قم، ساعتها به درازا کشید و سرانجام نظر نهایی به آیة الله حائری محوّل شد. همه علما و بزرگان علم و معرفت قبول این امر مهم را به آیة الله حائری اصرار کردند ونیز بسیاری از بازاریان و کسبه در تأمین مالی حوزه اعلام آمادگی نمودند. آیة الله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهده این امر خطیر نیز بر خواهند آمد. امّا چون اصرار بی حد علما را مشاهده کرد تکلیف را بر عهده خود ثابت دید و این نکته را بیان فرمود: «استخاره خواهیم کرد آیا صلاح است در قم مانده، به فضلا و محصلین حوزه اراک که انتظار بازگشت مرا دارند، بنویسم به قم بیایند یا نه؟». وی صبح روز بعد، پس از آنکه نماز صبح را به پایان رساند در حرم حضرت معصومه علیهما السلام به دعا و نیایش ایستاد و به قرآن روی آورد. نقل است که آیة الله حائری به قرآن استخار ه نمیکرد و میفرمود من درست نمیفهمم مثلاً «یسبح له ما فی السموات و الارض، نسبت به موضوع استخاره خوب است یا بد». اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره کرد و خود را به مشیت الهی سپرد، که آیهای زیبا و مناسب حالش « ... وَ أْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِینَ» [۳۰]
. سوره یوسف، آیه ۹۳؛ یعنی «پدر : و همه کسان خود را نزد من بیاورید».
خط مشی آینده او را ترسیم نمود و آیة الله حائری را مصمّم ساخت حوزه علمیه قم را سامان داده، شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خواند. [۳۱]
. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۸۷.
با اقامت گزیدن آیة الله حائری در قم بنیان حوزه عملیه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که ایشان برداشت این حوزه بتدریج رشد کرد و در ردیف بزرگترین حوزههای علمیه جهان تشیّع در آمد. اساسیترین گام آیة الله حائری پس از تأسیس حوزه، تعمیر مدارس دینی و تغییر روش آموزشی بود که تحوّلی عظیم را در آنها به وجود آورد. و دوران نابسامان حوزه علمیه قم که پس از میرزای قمی وضع رقّت باری یافته بود، پایان گرفت. ابتکار آیة الله حائری پس از توجه دادن محصلان علوم دینی به ژرف نگری در درس و بحث علمی گزینش «هیأت ممتحنه» برای گرفتن امتحان از دروس حوزوی بود که امروز چنین روشی در آموزش و پرورش همه کشورها از ضروریات کار محسوب میشود. شکوه و عظمت حوزه علمیه قم از آغاز تا به امروز که بیش از هفتاد سال از شکل گیری آن میکذرد هر سال چشمگیرتر از گذشته در عرصههای مختلف، نمود داشته است و پرتو آثار وجودیاش افقهای جدیدی از دورترین نقاط عالم را در نوردیده است. این حوزه با شکوه گذشته از اینکه بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی است در رشتههای اعتقادات، فقه و حقوق، و عرفان، فلسفه، اقتصاد، تفسیر، کلام و ... پاسخگوی نیازهای اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه نیز بوده و هست و در این راه اندیشمندان و فرزانگان فراوانی در دامن خود پرورانده است و اکنون بیش از ۴۰ هزار دانشجوی علوم اسلامی از ایران و هزاران نفر از ۴۵ کشور اسلامی را در خود جای داده است. به طور کلی حوزه علمیه در زمینههای مختلف فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی آثار و برکات فراوانی به جای گذاشت که میتوان در یک کلام از آن، احیای عظمتهای فراموش شده این سرزمین تعبیر آورد. پس از تأسیس حوزه عملیه قم بود که در کمترین زمان، روح بالندگی و تحرّک علمی و فرهنگی در بسیاری از شهرهای ایران نمایان گردید. پرورش یافتگان حوزه علمیه قم به سایر بلاد سرازیر گشتند، و دهها کتابخانه و مدرسه علوم دینی در سراسر کشور تأسیس شد. در آن روزگار که چند مدرسه دولتی ایران محدود به شاهزادگان و حکومتیان بود درگاه حوزههای علمیه سراسر کشور، به روی فرزندان همه اقشار ملّت گشوده بود و حتی در دورترین نقاط کشور هم به همّت علمای اسلام آثار اسلامی انتشار مییافت و مکتبهای درسی رونق میگرفت و از هر خانه گلی در دل کوهها و میان جنگلها هم صدای دلنشین قرآن بچههای مسلمان در آسمان این کشور طنین انداز میشد و روز به روز فرهنگ اسلامی و معارف تشیع در ایران راه مییافت. به برکت شکل گیری حوزه علمیه قم در زمانی اندک فروغ درخشان آن به افقهای دور دست رسید. وضع مدارس دیگر شهرستانها - نیز با گسیل شاگردان مکتب آیة الله حائری بدان مناطق - رو به بهبود گذاشت. و در خود شهر قم علاوه بر احیای مدرسههای علمیه قدیمی چون، فیضیه، دارالشفا، مؤمنیه، خان، مدرسههای بزرگ دیگری نیز نأسیس شد که امروزه تعداد آنها «به بیش از ۷۰ » مدرسه میرسد. [۳۲]
. آشنایی با حوزههای علمیه، ص ۱۲۸.
مقارن با تاسیس حوزهی علمیهی قم رویدادهای مهمیدر ایران و جهان به وقوع پیوست که جناب آیتالله مؤسس با کیاست و دوراندیشی ویژهای از این رویدادها کمال بهرهبرداری را به نفع تاسیس حوزه، نمودند. اهم این وقایع عبارت بودند از: ۱۰.۱ - کودتای ۱۲۹۹ش و سردار سپهی رضاخانرضاخان برای رسیدن به قدرت به پشتیبانی علما نیاز داشت... از این رو تلاش میکرد با نزدیک شدن به علما [۳۳]
محمدی، ذكرالله، حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری...، ص۴۹، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳.
.به این مهم دست یابد. در این میان جناب آیتالله حائری با استفاده از فرصت پیش آمده، حوزه علمیه را بدون هیچ بازدارندهی سیاسی تاسیس نمودند.۱۰.۲ - آغاز جنگ جهانی اولبا آغاز جنگ جهانی اول، نجف و کربلا برای طلاب و علما ناامن گردیده بود، و آمد و شد طلاب در آن شهرها به سختی صورت میگرفت. این ناامنی سبب شد که بسیاری از علما، این شهرها را به مقصد قم که تنها بدیل این کانونهای علمیو جای امن برای کارهای علمیبود، ترک گویند... ناامن شدن این مراکز علمی... سبب شد... علما و فضلایی که از ناامنی این مرکزهای علمینگران بودند، جذب حوزهی قم گردند چرا که آیتالله حائری با تدبیرها، دوراندیشیها و شناخت دقیق از فرصتهای پیش آمده، ... حوزهی امن و آرامیرا برای تحصیل علم آماده کرده بود.۱۰.۳ - تبعید مراجع نجف به ایرانمرجعیت شیعه در زمان تاسیس حوزهی علمیه قم با سید ابوالحسن اصفهانی و نائینی بود. مراجع نجف به خاطر رویارویی با دولت استعمارگر انگلیس که میخواست، امتیاز دو رودبزرگ دجله و فرات را ویژهی خود گرداند، به ایران تبعید شدند. تبعید این بزرگان به ایران... قم را به عنوان یک مرکز مهم تعلیم و تربیت دینی و بدیل عتبات رسمیت بخشید. [۳۴]
محمدی، ذكرالله؛ حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری...، ص۴۹، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳.
شیخ عبدالکریم حائری با تلاش و همتی مثال زدنی از مجموعه رویدادهای فوق در جهت تشکیل، توسعه و رسمیت بخشیدن به حوزهی علمیه قم استفاده نمود. ۱۰.۴ - منش و رفتار سیاسی آیتالله حائریرفتار سیاسی رهبران شیعی را اگر نخواهیم آن را به دوران حیات پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسط دهیم، باید از اولین روز بعد از رحلت رسولاکرم بررسی نمود. از همان هنگامیکه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)تجهیز و تدفین پیکر مطهر پیامبراکرم را به حضور در سقیفه و تعیین سرنوشت خلافت و پس از آن سکوت در برابر فتنه را؛ به جهت مصلحتاندیشی برای اسلام و مسلمین، بر قیام ترجیح داد. به همین گونه رهبران سیاسی شیعه در طول تاریخ پرفراز و نشیبی که طی کردهاند، همواره مصلحت جامعهی مسلمین را در نظر گرفته و آن عملی را انجام دادهاند که بیشترین منفعت و مصلحت اسلام و مسلمین را تضمین مینموده است.در ایران به خصوص بعد از تاسیس سلسلهی صفویه و اعلام مذهب تشیع به عنوان دین رسمیایرانیان، علمای شیعه مهمترین طبقهی تاثیرگذار در اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران بودهاند و نقطهی عطف این تاثیرگذاری را باید نهضت تنباکو دانست که بعد از آن قدرت و نفوذ علمای شیعه به عنوان رهبران مذهبی ایران بر همگان روشن گردید. آیتالله حائری، در اغلب حوادث و وقایع سیاسی که در زمان ایشان رخ داده است، سیاست سکوت و مدارا را در پیش گرفته است؛ چرا که تاسیس و حفظ حوزهی علمیهی قم را از اهم واجبات میدانستهاند و با کیاست و دوراندیشی و تدبیر خود سعی میکردند که بهانهای به دست دشمنان نداده و از نهال نوپای حوزهی علمیه به شدت حفاظت نمایند تا به باروری و باردهی رسد؛ به نحوی که در ماجراهایی نظیر آیتالله بافقی،(در نوروز ۱۳۰۶، همسر و خانواده رضاخان بدون حجاب و چادر در غرفهی بالای ایوان آینه در حرم حضرت معصومه (س)، حاضر شدند كه این امر موجب اعتراض آیت الله بافقی گردید، و پس از آن كه خانوادهی رضاخان به پیغام ایشان وقعی ننهادند، آیت الله بافقی شخصا در حرم حاضر شده و به آنان اعتراض میكند. این امر سبب گردید كه رضاخان شخصا به قم آمده و آیت الله بافقی را در حرم شلاق بزند و ... سرانجام ایشان را از قم تبعید نماید.) آیتالله حائری که با هوشیاری مخصوص خود دریافته بود که رضاخان فقط به دنبال بهانهی مختصری است که حوزهی علمیه را از ریشه برکند، سکوت را پیشه ساختند، رضاخان خود گفته بود: «اگر حاج شیخ عبدالکریم نفس میکشید، یک کلمهای میگفت، فوری ماشین در خانهاش حاضر میکردم و میفرستادمش آن جا که عرب نیانداخت.» [۳۵]
. شکوری، ابوالفضل، مرجع دوراندیش و صبور آیتالله حائری، موسس حوزه علمیه قم، فصلنامه یاد، ص۱۴۶، شماره ۱۷، سال ۵، زمستان ۱۳۸۶.
ایشان سبب رفتار خود را این گونه شرح میدهند: «من در مسائلی که از کنه آن آگاهی ندارم، به هیچ وجه دخالت نمیکنم و از آن جایی که ایران کشور ضعیفی است و پیوسته تحت فشار و استعمار کشورهای قدرتمندی چون روس و انگلیس میباشد، امکان دارد سیاستها و خطوط سیاسی که در ایران وجود دارد، از سوی این قدرتهای استعماری ترسیم شده باشد و کسانی که در سیاست دخالت میکنند، امکان دارد ملعبه دست این قدرتها بوده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزند. من اگر در کشور فرانسه انگلیس و روس بودم، مسلما در سیاست دخالت میکردم، چون خطوط سیاسی در آن جا روشن بوده و از جایی دیگر این جریانات تحمیل نمیشود، بنابراین دخالت خود را در سیاست مقدور نمیبینم، گذشته از این، دخالت من در سیاست مستلزم درگیری و خونریزی است و من حاضر نیستم که باعث شوم خون بیگناهان ریخته شود.» [۳۶]
. فیاضی، عمادالدین، حاج شیخ عبدالکریم حائری، ص۷۹ – ۷۸، چاپ اول، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸.
نویسندهی کتاب معمار فضیلت در رابطه با خط مشی سیاسی آیتالله حائری این گونه اظهار نظر میکند که : ... رشد سیاسی مردم در آن زمان چندان بالا نبود که بتوان مبارزه را ساماندهی کرد. حتی وضع فرهنگی و معیشتی مردم قم به گونهای بود که گویا برخی مردم نمیتوانستند وضع جدید را بپذیرند و وجود طلبهها را تحمل کنند. به همین دلیل آیتالله حائری به طلبهها سفارش کرده بود که در برابر هرگونه بدرفتاری دیگران گذشت کنند تا حادثهای پیش نیاید.... برای نمونه در قضیهی مرحوم بافقی که معاون برجستهی ایشان در ادارهی حوزه بود، نیز واکنشی نشان دادند که دیگر گونه بود... آیتالله حائری بین دو موضوع اهم و مهم درگیر بود. موضوع اول این بود که با رضاخان درافتد. در این صورت قتل عامینظیر مسجد گوهر شاد رخ میداد. در نتیجه باقی ماندهی مردم، صحنه را رها میکردند، روحانیت شیعه شکست میخورد و سازمان حوزهی علمیهی قم برچیده میشد. موضوع دوم این بود که کجدار و مریز با رضاخان رفتار شود تا با ادامهی کار حوزهی علمیهی قم، مردان دانشمند و کارایی برای آیندهی ایران و دنیای اسلام پرورش یابند. [۳۷]
شعبانی، اولیاء، معمار فضیلت، ص ۲۶- ۲۷، چاپ اول، قم، مركز پژوهشهای صدا و سیما، ۱۳۸۰.
آیتالله حائری در طول زندگی خود از استادان برجستهای سود بردند که برخی از آنان بدین شرح میباشند: ۱. آیتالله فاضل اردکانی ۲. حاج میرزا حسن شیرازی (میرزای بزرگ) ۳. آیتالله فشارکی ۴. آخوندخراسانی ۵. سیدمحمدکاظم یزدی ۶. آیتالله میرزامحمدتقی شیرازی ۷. شیخ فضلالله نوری آیة الله حائری در دوران زندگی پربار خود علاوه بر خدمات بسیار ارزشمند فرهنگی و اجتماعی به اسلام و مسلمانان، در مکتب خود فرزانگان و اندیشمندان بزرگی را تربیت کرد. او که در دوران تدریس توجّه ویژهای نسبت به شاگردان تشویق مینمود و مورد حمایت خویش قرار میداد و بدین ترتیب توانست شخصیّتهای بارزی را به جهان اسلام تقدیم دارد که از میان آنان میتوان از آیة الله گلپایگانی، آیة الله العظمی آقای اراکی، آیه الله العظمی آقای مرعشی نجفی و صدها فرزانه دیگر نام برد. [۳۸]
. ر.ک: گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۹۰. (در این کتاب نام ۸۱ شاگرد آیت الله حائری ذکر شده است).
در کنار همه تلاشهای خستگی ناپذیر آیة الله حائری آثار قلمی مهمی نیز از ایشان به یادگار مانده است که از آن میان میتوان به کتابهای ذیل اشاره کرد: ۱. کتاب الصلوة - کتاب مفصّلی درباره مسائل نماز است. ۲. کتاب دور الاصول - این کتاب تقریرات درس آیة الله سید محمد فشارکی است. گویند آیة الله محمد حسین کمپانی اصفهانی، صاحب کتاب گرانقدر «نهایه الدرایه فی شرح الکفایه» بحثهای درس خارج خود را مطابق با سرفصلهای همین کتاب پیش میبرده و از مؤلف آن با عنوان «بعض الأجله» (یکی از مردان بزرگ) تعبیر میفرموده است. [۳۹]
. آیه الله مؤسس، ص ۱۰۳.
۳. کتابهای دیگر آیة الله حائری مجموعه رسائلی است که در ابواب مختلف فقهی مانند احکام ارث، احکام شیر دادن و مسائل ازدواج و [۳] به رشته تحریر در آورده است. ۱. تاسیس اولین بیمارستان در قم ۲. تاسیس بیمارستان سهامیقم ۳. تاسیس بیمارستان فاطمیقم ۴. تعمیر و بازسازی مدرسه دارالشفاء ۵. تعمیر مدرسه فیضیه ۶. تاسیس کتابخانه فیضیه ۷. ایجاد قبرستان و غسالخانه در قم ۸. ایجاد دارالاطعام در قم ۹. بنای سیلبند و سد در رودخانه قم ۱۰. احداث واحدهای مسکونی برای سیل زدگان شهر قم [۴۰]
. محمدی، ذکرالله، حضرت آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری... ، ص۶۴، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳
از خصوصیات بارز آیة الله حائری که سایر خصوصیات اخلاقی دیگر او را تحت الشعاع خویش قرار میداد، زهد و ساده زیستی و زندگی بیآلایش - قبل و پس از مرجعیت - او بود. پایبندی او به طلبگی زیستن تا آخر عمر، از او تندیسی از زهد ساخته بود. او همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند. روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیة الله حائری چون از آن مطلع گردید با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که «فرزندم، این عبا برای تو زیاد است» او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسط برای خود و دو طلبه دیگر تهیه نماید. در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوه گویی های پسر رضاخان پاسخ میدهد. با اشاره به زهد آیة الله حائری چنین میفرماید: «ما مفت خوریم! ... مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ما از دنیا میرود، همان شب آقازادههای ایشان شام ندارند، مفت خوریم!یا آنها که بانکهای خارج را پر کردهاند و باز دست از مملکت برنمیدارند مفت خور نیستند!». [۴۱]
. صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۹۲.
در جای دیگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرموده است: «جناب استاد معظم و فقیه مکرم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۵ ریاست تامّه و مرجعیت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.» [۴۲]
. چهل حدیث، امام خمینی، ص ۹۷.
از دیگر ویژگیهای روحی آیة الله حائری اینکه اخلاق بسیار در معاشرت با مردم داشت وی کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت. گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس میشد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان همواره تلاش میکرد. بارها میشد که به صاحبان مغازههای اطراف حرم مراجعه میکرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا مینمود. صبر و بردباری یکی دیگر از خصوصیات روحی آیة الله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پر استقامت ساخته بود. ایشان در مقابل حوادث و مسائل سیاسی در اوایل شکل گیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود همواره صبر و بردباری را پیشه خود ساخت و حراست از حوزه علمیه نوپا را که انهدام آن در رأس توطئه دشمنان دین بود، تلاش بسیاری نمود و همواره میفرمود: «من حفظ حوزه علمیه را اهم میدانم.» آیة الله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد و ستیز نمود. معروف است که: پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد ایشان هیچ گاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت. آیة الله حائری پس از عمری تلاش و تحمل رنج و مشقت، در ۸۱ سالگی، در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ هجری ق (۱۳۱۵ هجری ش) به دیار ابدی شتافت و در جوار مرقد مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام به آغوش خاک سپرده شد.
سایت اندیشه قم سایتپژوهه، برگرفته از مقاله « آیت الله شیخ عبدالکریم حائری» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۳ |