• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قاعده میسور

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ميسور، اسم مفعول از ریشه (ی– س- ر) و به معناي چيزي است كه انجامش مقدور مي‌باشد.




در اصطلاح فقهي به اين معناست كه وقتي، شارع به چيزي كه مركب از اجزاء و شرايط و موانعي است امر فرمود و انجام برخي از اجزاء و شرايط آن واجب يا ترك برخي از موانع آن مقدور مكلف نبود، وجوب مابقي اجزاء و شرايط، باقي است
[۱] . بجنوردي، محمد حسن، قواعد فقهيه، التحقيق مهدي مهريزي و محمد حسين درايي ، قم، نشر الهادي، ۱۴۱۹ ق، اول ج ۴، ص ۱۲۷.
به شرطي كه مابقي اجزاء و شرايط عرفاً، ميسور همان واجب باشد
[۲] . خوانساري، موسي بن محمد؛ منتهی الطالب، تقيرات محقق نائيني، قم، نشر اسلامي، ۱۴۱۸ ق، اول، ج ۳، ص ۴۰۳.
و آن عمل، داراي مراتبي باشد كه بر برخي از آن مراتب، عنوان میسور صدق كند و بر برخي مراتب، عنوان ميسور و ممكن
[۳] . همان، آقا رضا؛ مصباح الفقيه، تهران، نشر صدرا، بي‌تا، ح ۱، ص ۱۸۸.
مگر در مواردي كه شارع اجزاء و شرايطعنوان پیوند را به مثابه امر واحد غير قابل تفكيكي اعتبار نموده باشد.



این قاعده علاوه بر واجبات در مستحبات هم معتبر مي‌باشد؛ چون قيود در مستحبات از باب تعدد مطلوب هستند كه هر قيدي علت جداگانه‌اي دارد، نه از قبیل تقييد كه اجزاء و قيود به صورت مجموعي مصلحت دارند.
[۴] . مكارم شيرازي، ناصر؛ قواعد فقهيه، قم، نشر مدرسه اميرالومنين، ۱۴۱۱ ق ، سوم، ج ۱، ص ۵۵۰.[۱]    
البته، این قاعده در مستحبات و واجباتي جريان دارد كه مصلحت نفسي داشته باشند و خودشان واجب باشد نه اينكه مقدمه‌اي براي انجام واجب ديگري باشند. چون در واجبات مقدمی، (مثل وضوء) اتیان برخي از اجزاء، تأثيري در اتیان ذي‌المقدمه ندارد و نمي‌تواند مقدمه قرار بگيرد.
[۵] . سيد يزدي، محمد كاظم؛ حاشية المكالب، قم، موسسه اسماعيليان، ۱۳۷۸ ق، ج ۱، ص ۸۵.





۳.۱ - دلیل عقلی


عقلا در اموري كه توان انجام برخي از اجزاء و قسمتهايش را ندارند، به بهانه عدم توان بر برخي قسمتها، كل امر را ترك نمي‌كنند. ايراد اين دليل اين است كه اين بنا و سيره عقلاء، در عمومات افرادي كه شخص قدرت بر انجام برخي از افراد يك حكم عام را ندارند، جاري مي‌شوند نه در مركبات محل بحث ما كه عدم قدرت، در انجام برخي اجزاء و شرايط است.
[۶] . قواعد فقهيه، مكارم شيرازي، ج ا، ص ۵۵۰.[۲]    



۳.۲ - دلیل نقلی


دلایل نقلی متعددی بر اثبات این قاعده اقامه شده است که می توان به موارد ذیل اشاره نمود.

۳.۲.۱ - روايت نبوي یک


«اذا امرتكم بشي‌ءٍ فأتوامنه ما استطعتم»
[۷] . بيهقي، جليل ابي بكر؛ سنن كبري، قم، دارالفکر، بي‌تا، ج ۴، ص ۳۲۶.

اين روايت هم شامل امور مركبي است كه اجزاء و شرايطي دارند و هم شامل عام­های افرادي(مثل حج)؛ چون اين موارد، مصداق «شي‌ء» هستند كه امر به آنها باقي است ولو با وجود عدم قدرت بر برخي از اجزاء (در نماز)، يا عدم قدرت بر برخي از افراد (رفتن به حج در دو سال)
[۸] . قواعد فقهيه، بجنوردي، ج ۴، ص ۱۳۸.[۳]    
.

۳.۲.۲ - روايت نبوي دو


«لايُترك الميسور بالمسعور»
[۹] . احساني، ابي‌جمهور؛ عوالي الئالی، تحقيق مجتبي عراقي، قم، نشر سيد الشهداء، ۱۴۰۵ ق، اول، ج ۴، ص ۵۸ ح ۲۰۵.

اطلاق اين روايت هر دو قسم عمومات افرادي و امور مركب را در بر مي‌گيرد.
[۱۰] . قواعد فقهيه مكارم شيرازي، ج ۱، ص ۵۴۷.[۴]    


۳.۲.۳ - روايت علوي


«مالا يُدرَك كلُّه، لاُيترك كلُّه»
[۱۱] . عوالي الئالی ،ج ۴، ص ۵۸، ح ۲۰۷.

اشكالي كه بر هر سه روايت وارد شده اين است كه ضعف سند ی دارند. ولي اين ضعف، با توجه به شهرت اين روايات در كتب اصحاب، و كثرت عمل آنها به اين روايات، قطعا جبران مي‌شود.
[۱۲] . حسين مراغي؛ عناوين فقهيه، قم، نشر اسلامي، ۱۴۱۷ ق، اول، ج ۱، ص ۴۷۰.


۳.۳ - استصحاب


مقتضاي اصل استصحاب وجوبي كه براي مركب ثابت بود اين است كه با معذور شدن اتیان برخي از اجزاء و شرايط، وجوب انجام باقي اجزاء و شرايط مقدور باقی است، به اين بيان كه پس از تعذر اتیان مركب از اجزاء و شرايط، در بقاي وجوب متعلق به اجزاي مقدور تردید مي‌كنيم و وجوب قبلي را براي اجزاء و شرايط مقدور، استصحاب مي‌كنيم. البته اين اصل در صورتي دليليت دارد كه اطلاقات ادله اوليه واجبات به عنوان مدرك قاعده قبول نشود وگرنه براساس حكومت امارات بر اصول عمليه، این اصل عملی نمي‌تواند دليل اين قاعده باشد.
[۱۳] . همان، ج ۴، ص ۱۲۹.

اين قاعده يكي از قواعدي است كه از شرع گرفته شده است و در فروع بسياري از فقه جريان دارد. البته در اكثر موارد تطبيق اين قاعده، دليل خاصي بر مردم اتیان باقي اجزاء و شرايط داريم كه علاوه بر اين قاعده، مدرك وجوب اتیان باقي عمل است.
[۱۴] . عناوين فقهيه، ج ۱، ص ۴۵۶.



 
۱. . بجنوردي، محمد حسن، قواعد فقهيه، التحقيق مهدي مهريزي و محمد حسين درايي ، قم، نشر الهادي، ۱۴۱۹ ق، اول ج ۴، ص ۱۲۷.
۲. . خوانساري، موسي بن محمد؛ منتهی الطالب، تقيرات محقق نائيني، قم، نشر اسلامي، ۱۴۱۸ ق، اول، ج ۳، ص ۴۰۳.
۳. . همان، آقا رضا؛ مصباح الفقيه، تهران، نشر صدرا، بي‌تا، ح ۱، ص ۱۸۸.
۴. . مكارم شيرازي، ناصر؛ قواعد فقهيه، قم، نشر مدرسه اميرالومنين، ۱۴۱۱ ق ، سوم، ج ۱، ص ۵۵۰.[۱]    
۵. . سيد يزدي، محمد كاظم؛ حاشية المكالب، قم، موسسه اسماعيليان، ۱۳۷۸ ق، ج ۱، ص ۸۵.
۶. . قواعد فقهيه، مكارم شيرازي، ج ا، ص ۵۵۰.[۲]    
۷. . بيهقي، جليل ابي بكر؛ سنن كبري، قم، دارالفکر، بي‌تا، ج ۴، ص ۳۲۶.
۸. . قواعد فقهيه، بجنوردي، ج ۴، ص ۱۳۸.[۳]    
۹. . احساني، ابي‌جمهور؛ عوالي الئالی، تحقيق مجتبي عراقي، قم، نشر سيد الشهداء، ۱۴۰۵ ق، اول، ج ۴، ص ۵۸ ح ۲۰۵.
۱۰. . قواعد فقهيه مكارم شيرازي، ج ۱، ص ۵۴۷.[۴]    
۱۱. . عوالي الئالی ،ج ۴، ص ۵۸، ح ۲۰۷.
۱۲. . حسين مراغي؛ عناوين فقهيه، قم، نشر اسلامي، ۱۴۱۷ ق، اول، ج ۱، ص ۴۷۰.
۱۳. . همان، ج ۴، ص ۱۲۹.
۱۴. . عناوين فقهيه، ج ۱، ص ۴۵۶.




سایت پژوهه    



جعبه ابزار