• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قیام‌های پس از کربلا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حادثه عظیم و اثرگذار قیام امام حسین (علیه‌السلام) که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش همراه شد، سبب اعتراضات و قیام‌های متعددی در جهان اسلام شد. از اعتراضات فردی زید بن ارقم، انس بن مالک و عبدالله بن عفیف ازدی گرفته تا سخنرانی‌های امام سجاد (علیه‌السلام) و حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و تا قیام مردم مدینه(واقعه حره) قیام توابین و قیام مختار، همگی از جمله اعتراضات و قیام‌های پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) محسوب می‌شوند. این اعتراضات و قیام‌ها ـ که مثاثر از حادثه کربلا بودند ـ هر چند سرکوب شدند؛ اما زمینه‌های سقوط حکومت بنی‌امیه را فراهم کردند. ما در این‌جا به طور مختصر به برخی از این اعتراضات و قیام‌ها اشاره می‌کنیم.



از جمله فریادهای اعتراضی که پس از واقعه کربلا علیه نماینده یزید در کوفه بلند شد، فریاد اعتراضی بود از سوی «زید بن ارقم انصاری». وی هنگامی ‌که دید ابن‌ زیاد با چوب بر دندان‌های مبارک امام حسین (علیه‌السلام) می‌زند، گفت: «والذی لا اله غیره لقد رایت شفتی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) علی ‌هاتین الشفتین یقبلهما»؛ «به خدا قسم! دیدم دو لب رسول ‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بر این دو لب بود و بر آن بوسه می‌زد. آن‌گاه گریست. ابن زیاد به او گفت: برای چه می‌گریی؟ خدا چشمت را گریان دارد. به خدا سوگند! اگر نه این بود که پیری خرف شده‌ای، گردنت را می‌زدم».
[۳] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۰۵ ـ ۳۰۶، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.

او از نزد ابن زیاد بیرون رفت. وی به مردم می‌گفت: «قتلتم ابن فاطمه و امرتم ابن مرجانة، فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم، فرضیتم بالذل، فبعدا لمن رضی بالذل»؛ «پسر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید تا نیکان شما را بکشد و اشرار شما را برده کند. به ذلت رضا دادید، پس ملعون باد کسی که به خواری رضایت دهد».
[۶] سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۴۳، ترجمه محمدرضا عطایی، مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۹.



از جمله کسان دیگری که عمل زیاد را در آن مجلس تقبیح کرد، انس بن مالک است که خود یکی از راویان قضیه می‌باشد. او می‌گوید: هنگامی ‌که سر حسین (علیه‌السلام) را پیش عبیدالله بن زیاد آوردند، حاضر بودم. ابن زیاد با چوب‌دستی که همراه داشت شروع به کوبیدن به دندان‌های حسین (علیه‌السلام) کرد و می‌گفت: چه «نیکو دندان» بوده است. گفتم: به خدا سوگند! همانا که من خود دیدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) همین جای چوب‌دستی تو را می‌بوسید.
[۸] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۷، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳.



عبدالله بن عفیف ازدی نیز علیه عبیدالله بن زیاد نماینده حکومت یزید در کوفه سخن گفت. وی که نابینا بود، هنگامی‌ که ابن‌زیاد در مسجد جامع کوفه به منبر رفت و با خشم و کینه گفت: «الحمدلله الذی اظهر الحق و اهله و نصر امیرالمومنین یزید و حزبه و قتل الکذاب ابن الکذاب الحسین و شیعته؛ سپاس خدای را که حق و اهلش را آشکار ساخت و امیرمؤمنان یزید و حزب او را یاری داد و دروغ‌گو پسر دروغ‌گو، حسین، و یارانش را کشت!»، به پا خاست و گفت: «یا ابن مرجانة! الکذاب ابن الکذاب انت و ابوک و من استعملک و ابوه، یا عدو الله اتقتلون ابناء النبیین و تتکلمون بهذا الکلام علی منابر المؤمنین؟»؛ ای پسر مرجانه! دروغ‌گوی پسر دروغ‌گو، تو و پدرت و کسی که تو را امارت داد و پدرش می‌باشید. ‌ای پسر مرجانه! فرزندان پیامبر را می‌کشی و سخن راستگویان را می‌گویی. ابن‌زیاد برآشفت و گفت: گوینده این سخنان که بود؟ و عبدالله پاسخ داد: ای دشمن خدا! گوینده آن سخنان منم. ابن‌زیاد به مأموران انتظامی ‌خود دستور داد وی را دستگیر کنند. عبدالله بن عفیف با این‌که نابینا بود، در خانه خود با لشکریان عبیدالله درگیر شد و با شمشیرش دلاورانه از خود دفاع می‌کرد تا آن‌که سرانجام با افزایش نظامیان، وی مغلوب شد و به اسارت درآمد. او را نزد ابن‌زیاد آوردند و او نیز دستور داد گردنش را بزنند.
[۱۳] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۵۲، ترجمه علی بن حسین زواره‌ای، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۲.
[۱۵] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۱۹۶، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
[۱۷] موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، ص۲۳۰، ترجمه محمدمهدی عزیز اللهی کرمانی، قم، نوید اسلام، بی‌تا.



پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام)، فرزند بزرگوار آن حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) و خواهرش گرامی‌اش حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) توانستند پیام خونین عاشورائیان را به شهرهای اسلامی‌آن روز برسانند و مردم را به فجایع حکومت یزید و امویان آگاه سازند. سخن‌رانی حضرت زینب در کوفه و سرزنش آن مردم، آن‌ها را دگرگون کرد.
[۲۰] سید بن طاووس، اللهوف في قتلى الطفوف، ص۲۲۸، ترجمه سید احمد فهری زنجانی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۸، سوم.
هم‌چنین در اثر سخنان کوبنده حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در شام، یزید در مرکز حکومت خود در پیش دیدگان مردم رسوا شد. سخنان امام سجاد (علیه‌السلام) ـ به‌ویژه بر منبر شام ـ در جمع مردم و نیز روشنگری‌هایی که در برابر رفتار برخی شامیان نمود، موجب آگاهی مردم از اصل واقعه و نگرانی و بیم یزید از عاقبت فاجعه‌ای که انجام داده شد.
[۲۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۲۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۲۲] شیخ مفید، أبي‌عبد‌الله، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۱۸۲، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.



مراد از قیام مردم مدینه (واقعه حره) است.
مردم مدینه در ذی‌الحجه سال ۶۳ هجری علیه بی‌عدالتی و ستمگری نظام اموی و حکومت یزید قیام کردند. این قیام توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد.
[۲۴] دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۲۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰.

در منابع آمده است: پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت مدینه، وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود گروهی از بزرگان مدینه را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند. این گروه با آن‌که یزید به آن‌ها بخشش کرد و درهم و دینار داد، چون به شهر باز گشتند، به عوض تمجید، در مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: که ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.
[۲۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۰۹۷، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
مردم از یزید بیزاری جستند و او را از خلافت خلع شد و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسید. یزید دوازده هزار سپاهی را به فرمان‌دهی مسلم بن عقبه ‌مری (یکی از سرداران خون ریز خود) و معاونت حُصین بن نُمیر سکونی به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بی‌فایده بود. در این واقعه هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.
[۲۷] دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۲۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰.
[۲۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۱۴ ـ ۳۱۱۷، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.



پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری و فرار عبیدالله از عراق، نا آرامی‌در این منطقه حکم‌فرما شد. یاران امام حسین (علیه‌السلام) به هدف خون‌خواهی آن حضرت به یک‌دیگر پیوستند. آن‌ها بخشش گناه خویش را در این می‌دیدند که به خون‌خواهی امام حسین (علیه‌السلام) قیام کنند و انتقام خون حضرت را بگیرند.
[۳۱] ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۵، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.
[۳۲] محمد بن علی بن طباطبا، فخری، ص۱۶۳، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ دوم.

توابین معتقد بودند: گناهی که در کار قتل امام حسین (علیه‌السلام) داشته‌اند، جز به کشتن قاتلان وی یا کشته شدن در این راه پاک نمی‌شود.
[۳۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۸۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۳۴] ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۷۷۴، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم.

شیعیان کوفه به ریاست «سلیمان بن صرد خزاعی» نام «توابین» را بر خود نهادند و شعارشان خون‌خواهی از امام حسین (علیه‌السلام) بود.
[۳۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۸۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
در همین زمان، در عراق (بصره و کوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمع‌آوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخیله برای جذب نیرو تجمع کردند.
[۴۰] ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۶، ص۴۷۲، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.

توابین در ۵ ربیع الثانی سال ۶۵ هجری قیام کردند.آن‌ها در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به کربلا رفتند و چند روز در آن‌جا به گریه و زاری پرداختند و از این‌که در حق حضرت کوتاهی کرده بودند، توبه کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با عبیدالله بن زیاد بروند.
[۴۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۲۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.

توابین در «عین الورده» واقع در «جزیره» شمال عراق اردو زدند.
[۴۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۳۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
مروان بن حکم، حاکم اموی در دمشق، عبیدالله را به جنگ آنان فرستاد.
توابین در این جنگ نابرابر شکست خوردند و رهبران آن‌ها به جز رفاعة بن شداد کشته شدند. وی با همراه باقی‌مانده گروه توابین به کوفه بازگشت.
[۵۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۴۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.



در زمان قیام امام حسین (علیه‌السلام)، مختار در کوفه سکونت داشت و از شیعیان محسوب می‌شد. (مسلم سفیر اعزامی ‌امام حسین (علیه‌السلام) ابتدا به خانه او وارد شد).
[۵۴] دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۲۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰.
[۵۶] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۲۷۹، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
[۵۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۲۹۲۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۵۸] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ص۸۴۳، (ترجمه).
در جریان حادثه کربلا مختار در زندان عبیدالله بن زیاد به سر می‌برد.
[۵۹] شیخ مفید، أبي‌عبد‌الله، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۲۵، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.
[۶۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.

پس از واقعه کربلا، مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.
[۶۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
او پس از آزادی به مکه رفت و به زبیریان پیوست؛
[۶۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
اما پس از مدتی از زبیریان جدا شد. در رمضان سال ۶۴ هجری وارد کوفه شد
[۶۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۱۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۶۶] ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ج۲، ص۴۲، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول.
و مردم را به سوی خود دعوت کرد. او از شیعیان می‌خواست به یاری‌اش شتافته، در امر قیام وی را کمک کنند.
مختار پس از شکست توابین به سازمان‌دهی شیعیان پرداخت و زمینه‌های قیام خویش را فراهم کرد.

۷.۱ - جلب حمایت شیعیان

گروهی از شیعیان به منظور بررسی ادعای مختار که خود را نماینده محمد بن حنفیه معرفی می‌کرد،
[۶۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۶۸] ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۳۱۷، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.
به حجاز نزد محمد بن حنفیه رفتند.
[۷۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۹۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۷۱] ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۶۹، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.
محمد بن حنفیه آن‌ها را نزد امام سجاد (علیه‌السلام) برد تا کسب تکلیف کنند. امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: عمو جان! اگر بنده‌ای زنگی به خاطر ما اهل بیت تعصبی داشته باشد (قیام کند)، بر مردم واجب است که او را یاری کنند. سپس فرمود: من این امر را به تو می‌سپارم. هرگونه که خود صلاح می‌دانی، عمل کن. شیعیان از نزد حضرت خارج شدند و می‌گفتند امام زین العابدین (علیه‌السلام) و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند. («یا عم! لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ما شئت.») به همین جهت شیعیان کوفه پیرامون مختار را گرفتند.

۷.۲ - جلب حمایت ابن مالک

مختار پس از جلب حمایت شیعیان، ابراهیم بن مالک اشتر را نیز به سوی خویش جلب کرد (مختار با ارائه نامه‌ای از طرف محمد بن حنفیه که خطاب به ابراهیم نوشته شده بود و از او خواسته بود که مختار را در خون‌خواهی از قاتلان حسین (علیه‌السلام) یاری کند، موفق به جلب حمایت ابراهیم شد).
[۷۳] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۳۴، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
[۷۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۹۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.


۷.۳ - زمان آغاز قیام

و قیام خویش را در سال ۶۶ هجری با شعار «یا منصور امت»
[۷۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۳۰۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۷۸] ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۷۳.
‌ای یاری‌شده بمیران و شعار «یا لثارات الحسین»
[۸۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۳۰۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۸۲] ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۷۳.
آغاز کرد.

۷.۴ - شرکت ایرانیان در قیام

در این قیام ایرانیان ساکن کوفه که به «حمراء» مشهور بودند، شرکت داشتند. برخی مورخان، تعداد آن‌ها را ۲۰ هزار نفر نوشته‌اند.
[۸۳] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۳۳، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
مختار دستور داد هر کس به هر نحوی در فاجعه کربلا دست داشته، باید به حسابش رسیدگی شود.
[۸۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۳۴۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۸۵] ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ج۲، ص۴۸، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول.


۷.۵ - مقتولین قیام

از جمله کسانی که به دست مختار به قتل رسیدند، می‌توان به شمر بن ذی‌الجوشن، عمر بن سعد، سنان بن انس، خولی بن یزید، حرمله بن کاهل اسدی، بجدل بن سلیم، حکیم بن طفیل، مرة بن منقذ و زید بن رقاد اشاره کرد.
[۸۶] رضوی اردکانی، سید ابوفاضل، قیام مختار، ص۴۵۸ ـ ۴۵۹، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۹۰.

مختار سرهای برخی از آنان را نزد محمد بن حنفیه فرستاد و محمد پس از مشاهده آن‌ها در مورد مختار دعا کرد: «قال اللهم لا تنس هذا الیوم للمختار و اجزه عن اهل بیت نبیک محمد خیر الجزاء فو الله ما علی المختار بعد هذا من عتب».
مختار سپس سپاهی بزرگ متشکل از ایرانیان و اعراب به فرمان‌دهی ابراهیم بن مالک اشتر به مقابله با عبیدالله بن زیاد فرستاد.
[۸۸] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۳۸، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
ابراهیم موفق شد عبیدالله را در حوالی موصل شکست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.
[۹۱] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۴۰، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
[۹۲] ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۵، ص۲۱۸، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.
مختار سر عبیدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفیه
[۹۳] ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۵، ص۲۱۸، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.
[۹۵] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۴۰، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
[۹۶] مقدسی، پیشین، ج۲، ص۹۱۳.
و به نقلی نزد امام زین‌ العابدین (علیه‌السلام) فرستاد. محمد بن حنفیه و امام سجاد (علیه‌السلام) از دیدن سر عبیدالله خوشحال، و همراه خاندان [[|رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)]] از لباس عزا خارج شدند و بنی‌هاشم در مورد مختار به ثناگویی پرداختند. امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اَدْرَکَ لِی ثَاْرِی مِنْ اَعْدَائِی وَ جَزَی الْمُخْتَارَ خَیْرا؛ خدا را شکر که انتقام خون مرا از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزای خیر دهد». و محمد بن حنفیه در حق او این‌گونه دعا کرد: «جزاه الله خیر الجزاء فقد ادرک لنا ثارنا؛ خدا به مختار جزای خیر عنایت کند، او انتقام ما را گرفت».

۷.۶ - سرانجام قیام

سرانجام مصعب موفق شد مختار را شکست دهد و وارد کوفه شود.
[۱۰۲] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۵۰ ـ ۳۵۱، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
مختار که به قصر پناه برده بود، سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسید.
[۱۰۴] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۵۱، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
[۱۰۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۸، ص۳۴۱۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
[۱۰۸] ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۱۴۹، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.



۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۷، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۹۷۷.    
۳. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۰۵ ـ ۳۰۶، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۵. ابن اثیر، عز الدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۱، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.    
۶. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۴۳، ترجمه محمدرضا عطایی، مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۹.
۷. ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ص۴۸۲، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.    
۸. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۷، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳.
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۸، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۱۰. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۳، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱، اول.    
۱۱. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱، اول.    
۱۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۷۹.    
۱۳. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۵۲، ترجمه علی بن حسین زواره‌ای، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۲.
۱۴. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۳.    
۱۵. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۱۹۶، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۱۶. موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، ص۳۲۷.    
۱۷. موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، ص۲۳۰، ترجمه محمدمهدی عزیز اللهی کرمانی، قم، نوید اسلام، بی‌تا.
۱۸. شیخ مفید، أبي‌عبد‌الله، محمد بن محمد بن نعمان، الامالی، ‌ص ۳۲۱، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا.    
۱۹. سید بن طاووس، اللهوف في قتلى الطفوف، ص۸۶.    
۲۰. سید بن طاووس، اللهوف في قتلى الطفوف، ص۲۲۸، ترجمه سید احمد فهری زنجانی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۸، سوم.
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۲۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۲۲. شیخ مفید، أبي‌عبد‌الله، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۱۸۲، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.
۲۳. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۲۳۶ ۲۳۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵، اول.    
۲۴. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۲۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰.
۲۵. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۳۹.    
۲۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۰۹۷، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۲۷. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۲۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰.
۲۸. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۳۲ ۲۳۹.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۱۴ ـ ۳۱۱۷، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۳۰. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۲.    
۳۱. ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۵، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.
۳۲. محمد بن علی بن طباطبا، فخری، ص۱۶۳، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ دوم.
۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۸۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۳۴. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۷۷۴، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم.
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۱۸۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۳۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۹۷۷.    
۳۷. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۴۶، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، دوم.    
۳۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۷ ۵۸۹، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۳۹. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۰۹، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱، اول.    
۴۰. ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۶، ص۴۷۲، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.
۴۱. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱، اول.    
۴۲. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۷، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.    
۴۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۲۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۴۴. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱، اول.    
۴۵. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۸، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.    
۴۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۰، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، دوم.    
۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۳۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۴۸. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۴۸، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، دوم.    
۴۹. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۷، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۴۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۵۱. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۷ ۲۵۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۵۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۱ ۳۷۲، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۹۷۷.    
۵۳. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۹، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا.    
۵۴. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۲۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰.
۵۵. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۲۳۲ ۲۳۹.    
۵۶. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۲۷۹، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۵۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۲۹۲۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۵۸. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ص۸۴۳، (ترجمه).
۵۹. شیخ مفید، أبي‌عبد‌الله، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۲۵، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.
۶۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۶۱. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۶۳. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۶۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۱۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۶۶. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ج۲، ص۴۲، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول.
۶۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۰۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۶۸. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۳۱۷، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.
۶۹. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۷۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۹۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۷۱. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۶۹، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.
۷۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۶۵، تهران، اسلامیه، بی‌تا.    
۷۳. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۳۴، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۲۹۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۷۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۳۰۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۷۶. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۱۴۹، تهران، سروش، ۱۳۷۹، دوم.    
۷۷. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۲۰، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.    
۷۸. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۷۳.
۷۹. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۶، ص۵۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۲.    
۸۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۳۰۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۸۱. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۲۰، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.    
۸۲. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۷۳.
۸۳. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۳۳، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۸۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۷، ص۳۳۴۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۸۵. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ج۲، ص۴۸، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول.
۸۶. رضوی اردکانی، سید ابوفاضل، قیام مختار، ص۴۵۸ ـ ۴۵۹، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۹۰.
۸۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۷۹، تهران، اسلامیه، بی‌تا.    
۸۸. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۳۸، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۸۹. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۹۰. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۲۹۵.    
۹۱. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۴۰، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۹۲. ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۵، ص۲۱۸، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.
۹۳. ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه ۱، ج۵، ص۲۱۸، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴.
۹۴. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۱۰.    
۹۵. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۴۰، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۹۶. مقدسی، پیشین، ج۲، ص۹۱۳.
۹۷. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۹۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۴۴، تهران، اسلامیه، بی‌تا.    
۹۹. حلی، ابن نما، ذوب النضار، ص۱۴۴، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ اول.    
۱۰۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۸۵، تهران، اسلامیه، بی‌تا.    
۱۰۱. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۱۰.    
۱۰۲. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۵۰ ـ ۳۵۱، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۱۰۳. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۲۹۱.    
۱۰۴. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۳۵۱، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش، چهارم.
۱۰۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۸، ص۳۴۱۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۱۰۶. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۹، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی ‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.    
۱۰۷. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۲۰، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.    
۱۰۸. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۱۴۹، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « قيام‌های پس از كربلا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۱.    



جعبه ابزار