• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مشترکات قرآن و نهج‌البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کتاب هدایت و روشنگری است و نهج البلاغه نیز تالی تلو قرآن کریم می‌باشد. محتوای این گوهر گرانبها، همواره به دنبال یک هدف مشترک می‌باشند، مطالب و موضوعاتی که در قرآن و نهج البلاغه به طور مساوی و با یک مضمون بیان شده است عبارتند از: حمد و ستایش خداوند، دین پسندیده خدا، پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) ، قرائت قرآن، و ... .

فهرست مندرجات

۱ - حمد و ستایش خداوند
       ۱.۱ - کلام شیخ طوسی در تفسیر تبیان
       ۱.۲ - موارد حمد در قرآن و نهج البلاغه
۲ - دین پسندیده خدا
       ۲.۱ - معنای دین
       ۲.۲ - معنای اسلام
۳ - بعثت پیغمبر اسلام در زمان فترت
       ۳.۱ - معنای فترت
۴ - ترتیل قرآن
       ۴.۱ - معنای ترتیل
۵ - هدف خلقت انسان
۶ - شکر نعمت
۷ - تقدیر روزی مخلوق
       ۷.۱ - ایصال روزی
۸ - پاداش حسنه
۹ - گناه شرک
۱۰ - ترغیب و تشویق به دعا
۱۱ - بازگشت نتیجه خوبی و بدی
۱۲ - متاع دنیا و ذخیره آخرت
۱۳ - کم فروشی
۱۴ - جهل انسان
۱۵ - جمع دنیا و آخرت
۱۶ - امتحان خداوند
۱۷ - هدف بعثت
۱۸ - حسرت در قیامت
۱۹ - تلافی نیکی به نیکی بهتر
۲۰ - دلیل تغییر نعمت
۲۱ - خوف و رجا
۲۲ - صدقه در تنگدستی
۲۳ - رهن عمل
       ۲۳.۱ - راهن و مرتهن
۲۴ - نعمتهای خدا از اندازه خارج است
۲۵ - خداوند بر انسان سخت گیری نکرده است
۲۶ - تنها خردمندان پند می‌پذیرند
۲۷ - مرگ در غفلت
۲۸ - فرار از جهاد
۲۹ - میانه روی در خرج کردن
۳۰ - گواهی رخسار انسان بر ضمیر
۳۱ - سرزنش در راه خدا
۳۲ - منت گذاشتن
۳۳ - دلیل زنده شدن پس از مرگ
       ۳۳.۱ - خلقت دوباره انسان
۳۴ - نفس اماره
۳۵ - سفارش حضرت لقمان
۳۶ - پانویس
۳۷ - منبع


قرآن مجید و نهج البلاغه ی شریف، بعد از تسمیه با کلمه «الحمدلله» آغاز می‌شوند که عین این کلمه بیست و دو مورد در قرآن و سی و یک مورد در نهج البلاغه آورده شده است؛ به علاوه ترکیب‌های دیگری که مفید این معنی باشد، بیشتر از این مقدار است تا دستوری باشد برای مردم که در ابتدای خطابه خود، منعم و رازق خویش را ستایش کنند و متذکر عظمت و جلال او در ضمن صفاتی که بعد از این کلمه بیان می‌شود، بشوند؛ چنانکه علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاحا لذکره؛ یعنی سپاس سزاوار خداوندی است که سپاسگزاری را کلیدی جهت یادآوری خود قرار داد.»
و چون علمای بیان الف و لام کلمه «الحمدلله» را استغراقیه و لام جر را مفید اختصاص دانسته‌اند، معنی این کلمه این است: «به طور کلی هر گونه ستایش مختص خداوند است».

۱.۱ - کلام شیخ طوسی در تفسیر تبیان

از بیان شیخ طوسی در تفسیر تبیان پیرامون آیات اول سوره انعام ، استفاده می‌شود که صفاتی که بعد از کلمه الحمدلله ذکر می‌گردد، علت امر به تحمید بندگان و مانند «دعوی الشییء ببینة و برهان» است. شیخ جلیل بعد از ذکر آیه «الحمد لله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور؛ می‌گوید: «اخبر الله تعالی فی هذه الآیة ان المستحق للحمد من خلق السموات و الارض؛ یعنی خداوند متعال در این آیه خبر می‌دهد که سزاوار ستایش کسی است که آسمانها و زمین را آفریده و تاریکی‌ها و نور را قرار داده است.»
و ملا عبدالله ـ مؤلف حاشیه معروف در منطق ـ نیز به این معنی تصریح کرده و آن را از لطایف کلام شمرده است و نیز در علم معانی و بیان خلاصه این مطلب را به این عبارت بیان می‌کند: «تعلیق الحکم الوصف یشعر بعلیة ماخذ الاشتقاق.» بنابراین می‌توان گفت معنی آیه «الحمد لله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین؛ این است که چون خداوند ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داد، سزاوار است که او را ستایش کنیم. معنی آیه شریفه «الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب» این است که چون خداوند قرآن را بر بنده اش محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرو فرستاد، سزاوار ستایش است. همچنین در جمله نهج البلاغه «الحمدلله الناشر فی الخلق فضله و الباسط فیهم بالجود یده؛ معنی این است که چون خداوند احسانش را بر مردم پراکنده و همه را مشمول بخشش خود قرار داده است، سزاوار ستایش است.»

۱.۲ - موارد حمد در قرآن و نهج البلاغه

به طوری که در قرآن و نهج البلاغه تفحص و استقصا نمودیم، حمد و ستایش الهی در شش مورد آورده شده است.
۱ـ در موقع بیان نعمتی از نعم الهی مانند سه مثال سابق.
۲ـ هنگام ذکر صفات الهی مانند آیه‌ای که از شیخ طوسی در تفسیر تبیان بیان شد.
۳ـ زمان تذکر نعمت و احسانی که از جانب خداوند به انسان ارزانی شده است مانند آیه «الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل»
۴ـ موقعی که بلا و مصیبتی از انسان دفع شود، مانند: «الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن؛ سپاس خدایی را سزاست که اندوه را از ما برد.»
۵ـ در اوقات مخصوصی از شبانه روز مانند آیه: «و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب؛ »
۶ـ ستایش در همه اوقات به صورت صنعت تابید مانند: «الحمد لله کلما وقب لیل و غسق و الحمد لله کلما لاح نجم و خفق؛ » سپاس خداوندی را سزا است تا هر زمان که شب فرا رسد و تاریکی فراگیر شود و هرگاه که ستاره هویدا و پنهان گردد.»


«ان الدین عند الله الاسلام؛ همانا دین نزد خدا اسلام است.»
«و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین؛ کسی که غیر از اسلام دینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است.»
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را دین شما انتخاب کردم.»
«ثم ان هذا الاسلام دین الله الذی اصطفاه لنفسه و اصطنعه علی عینه؛ این اسلام، دین خدا است و آن را برای خود برگزیده و به نظر عنایت خویش پرورده است.»
«فمن یبتغ غیر الاسلام دینا تتحقق شقوته و تنفصم عروته و تعظم کبوته و یکن ما به الی الحزن الطویل و العذاب الوبیل؛ کسی که غیر از اسلام دینی جوید، بدبختی و تیره، روزیش ثابت می‌گردد و رشته او گسیخته می‌شود و بر او سخت می‌افتد و بازگشت او به اندوه بسیار و عذاب دردناک است.»

۲.۱ - معنای دین

دین در لغت به معنی جزا و پاداش است، مانند آیاتی که کلمه دین در آنها مضاف الیه یوم گشته است، چون «مالک یوم الدین؛؛ به معنی اطاعت و انقیاد است مانند آیه «ما کان لیاخذ اخاه فی دین الملک؛ ولی اکنون که می‌گوییم دین، به معنی قوانین و مقررات خاصی است که ازجانب خداوند توسط یکی از پیغمبران برای سعادت بشر نازل گشته است؛ چنانکه در آیه شریفه: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق؛ در این معنی به کار رفته است.

۲.۲ - معنای اسلام

اما اسلام به معنی دخول در سلامت است زیرا شخص به برکت اسلام، عقاید و حیثبات خود را در دنیا و آخرت در حصار محکم و استوار الهی از گزند و شرور، سالم نگه می‌دارد؛ یا به معنی تسلیم و انقیاد است و این معنی از آیات بسیاری استیناس (انس گرفتن، مانوس شدن) می‌شود مانند: «فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین؛ خدایتان خدای یگانه است، مطیع او شوید و فروتنان را مژده بده.»
و به ملاحظه همین معنی شریعتهای گذشته را قرآن مجید ، اسلام نام نهاده است مانند: «اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون؛ زمانی که پروردگار ابراهیم به او گفت: اسلام آور. گفت: به پروردگار جهانیان اسلام آوردم و ابراهیم همین طریقه را به پسران خویش و یعقوب سفارش کرد‌ای فرزندان من خدا این دین را برای شما برگزید، نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید.»


«یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فترة من الرسل؛ ‌ای اهل کتاب فرستاده ما در دوران فترت پیغمبران، به سوی شما آمد که حق را برای شما روشن کند.»
«ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الامم؛ خداوند پیغمبرش را در زمان فترت رسولان و خواب طولانی امتها فرستاد.»

۳.۱ - معنای فترت

«فترت» در لغت به معنی انقطاع و سستی در کار است و در آیه شریفه به اتفاق جمیع مفسرین مراد انقطاع وحی و فاصله یی است که بین آمدن پیغمبران حاصل می‌شود و در اینجا مقصود فاصله یی است که بین حضرت عیسی و پیغمبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رخ داد که حدود ۶۰۰ سال بوده است و ذکر این مطلب در آیه برای امتنان و اتمام حجت خداوند بر بندگان است تا نگویند چرا بعد از این مدت طولانی برای ما راهنما و پیغمبری نفرستادی، چنانکه این معنی از ذیل آیه شریفه و خطبه مبارکه نیز ظاهر می‌گردد.


در سوره مزمل خداوند متعال بعد از آنکه به پیغمبر اکرمش امر به قیام لیل می‌کند، می‌فرماید: «و رتل القرآن ترتیلا؛ و قرآن را با ترتیل بخوان.»
علی (علیه‌السّلام) در خطبه همام که صفات متقین را ذکر می‌کند، می‌فرماید: «اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القران یرتلونه ترتیلا؛ چون شب شود برای نماز برپا می‌ایستند، آیات قرآن را با ترتیل می‌خوانند.»

۴.۱ - معنای ترتیل

«ترتیل» را مفسرین شمرده شمرده و بدون شتاب خواندن، معنی می‌کنند به طوری که کلمات و حروف از یکدیگر جدا و متمایز باشد. ولی با تایید روایات دیگر می‌توان گفت که مقصود از «ترتیل» خواندن با اندیشه و تامل است که در صورت عجله و تند خواندن میسر نمی‌شود.


«ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون؛ مگر پنداشتید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما بازگشت نمی‌کنید؟»
«فان الله سبحانه لم یخلقکم عبثا و لم یترککم سدی؛ خداوند شما را بیهوده نیافریده و مهمل رها نکرده است.»
در قسمت دوم این رساله بیان می‌کنیم که قرآن و نهج البلاغه منظور از خلقت انسان را چه می‌داند.


خداوند از قول موسی بن عمران به بنی اسرائیل حکایت می‌کند: «و اذ تاذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید؛ زمانی که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاسگزاری کنید، افزونتان دهم و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من بسیار سخت است.»
«اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر؛ هرگاه نمونه‌ها و اوایل نعمت به شما رسید باقیمانده آن را به کمی سپاس ، دور نسازید.»
«ان لله فی کل نعمة حقا فمن اداه زاده منها و من قصر فیه خاطر بزوال نعمته؛ همانا خدای را در هر نعمتی حقی است که هر کس آن را به جا آورد، خدا از آن نعمت او را فراوان دهد و هر کس در انجام آن حق، کوتاهی کند در خطر زوال آن نعمت افتد.»
علی (علیه‌السّلام) در خطبه‌ای که بعد از برگشتن از جنگ صفین قرائت نموده، می‌فرماید: «احمده استتماما لنعمته؛ خدا را برای تمام گردانیدن نعمتش، سپاس می‌گزارم.»


«و الله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق؛ خدا بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داد.»
«الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر؛ خدا روزی را برای هر که خواهد گشایش دهد یا تنگ گیرد.»
و نیز می‌فرماید: «نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات؛ ماییم که معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم و بعضی از آنها را بر بعضی دیگر به مرتبت بالا بردیم.»
«و قدر الارزاق فکثرها و قللها و قسمها علی الضیق و السعة فعدل فیها؛ روزی‌ها را اندازه گیری کرد و به تنگی و فراخی قسمت کرد و دراین قسمت به عدالت رفتار نمود.»

۷.۱ - ایصال روزی

کم و زیاد روزی در مقام تقدیر و تقسیم غیر از مقام ایصال آن به مخلوق است زیرا رتبه تقدیر، مقدم و رتبه ایصال (رسانیدن، پیوند دادن)، مؤخر است و از قرآن و نهج البلاغه استفاده می‌شود که این اندازه گیری در رتبه اول می‌باشد و برای رتبه دوم علت و موجب دیگری لازم است که طلب و سعی و کوشش باشد. پس اگر دو نفر با وجود طلب مساوی، روزی مختلف بدست آوردند، کاشف از این است که در مرحله تقدیر و تقسیم روزی این دو نفر مختلف بوده است.
و اما راجع به علت این اختلاف در رتبه تقدیر در قرآن بیان شده است: «لیتخذ بعضهم بعضا سخریا؛ تا بعضی از آنان بعض دیگر را مسخر خود گرداند.»
مقصود این است که چون انسان حوایجی دارد که به تنهایی از عهده انجام آنها برنمی آید، به کمک روزی بیشتر و ثروت زیادتری که دارد، می‌تواند دیگران را برای انجام آن حوایج مسخر خود کند. در نهج البلاغه علت این اختلاف چنین بیان شده است: «لیبتلی من اراد میسورها و معسورها و لیختبر بذلک الشکر و الصبر من غنیها و فقیرها؛ تا به آسانی و دشواری روزی هر که را بخواهد، آزمایش نماید و به همین طریق، سپاسگزاری را از ثروتمند و صبر و بردباری را از فقیر و مستمند بیازماید.»


«من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون؛ هرکس کار نیکی را انجام دهد، ده برابر آن اجر دارد و هر کس گناهی را مرتکب شود جز مثل آن سزایش ندهند و ستمشان نکنند.»
علی ـ علیه‌السّلام ـ در نامه یی که به پسرش امام حسن (علیه‌السّلام) نوشته است بعد از آنکه رحمت و لطف خدای مهربان را شرح می‌دهد، می‌فرماید: «و لم یوئسک من الرحمة بل جعل نزوعک عن الذنب حسنة و حسب سیئتک واحدة و حسب حسنتک عشرا؛ ترا از رحمت خود ناامید نکرده، بلکه بازگشت ترا از گناه حسنه یی قرار داده و گناه ترا یکی و کار نیکت را ده برابر حساب کرده است.»


«ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء و من یشرک بالله فقد افتری اثما عظیما؛ محققا خدا نمی‌آمرزد که به او شرک آورند و جز این، هر که را بخواهد می‌بخشد و هر کس به خدا شرک آورد، گناهی بزرگ مرتکب شده است.»
علی (علیه‌السّلام) در آخر خطبه یی که با موعظه و نصیحت شروع می‌شود، ظلم را سه قسمت نموده و راجع به قسم اول که شدیدترین اقسام آن است، می‌فرماید: «فاما الظلم الذی لا یغفر فالشرک بالله قال الله سبحانه: «ان الله لا یغفر ان یشرک به»؛ اما ظلمی که بخشیده نمی‌شود، شرک به خدا است و خدا فرموده است: «محققا» خدا نمی‌آمرزد که به او شرک آورند.»


«و قال ربکم ادعونی استجب لکم؛ پروردگارتان گفته است، مرا بخوانید تا اجابتتان کنم.»
«و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان؛ و اگر بندگانم درباره ی من از تو پرسند، من نزدیک هستم و چون صاحب دعا مرا بخواند، دعای او را اجابت می‌کنم.»
«و من سئله اعطاه؛ و هر کسی که چیزی از او خواست، عطا فرمود.»
در نامه یی که علی (علیه‌السّلام) به پسرش نوشته است، یادآور می‌شود: «و اعلم ان الذی بیده خزائن السموات و الارض قد اذن لک فی الدعاء و تکفل لک بالاجابة و امرک ان تساله لیعطیک و تسترحمه لیرحمک؛ خدایی که خزانه‌های آسمان و زمین به دست اوست به تو اجازه دعا داده و اجابت آن را برای تو ضامن گشته و به تو فرموده که از او بخواهی تا عطا کند و مهربانی طلبی تا مهربانی کند.»
«ولا لیفتح علی عبد باب الدعاء و یغلق عنه باب الاجابة؛ نمی‌شود که خدا بر بنده یی در دعا را بگشاید و در اجابت را بر او ببندد.»


«ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها؛ اگر نیکی کنید به خویش نیکی کرده‌اید و اگر بدی کنید برای خودتان است.»
«یا ایها الناس انما بغیکم علی انفسکم؛ ‌ای مردم سرکشی کردن شما به ضرر خودتان است.»
و نیز می‌فرماید: «فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانما یضل علیها؛ هر که هدایت یابد برای خویشتن است و هر که گمراه شود به ضرر خویش گمراه می‌شود.»
«من کفر فعلیه کفره و من عمل صالحا فلانفسهم یمهدون؛ هر که کافر شود، زیان کفرش بر خود اوست و کسانی که عمل شایسته یی انجام دهند برای خودشان آماده می‌کنند.»
در نامه یی که علی _علیه‌السّلام) به قثم بن عباس بن عبدالمطلب حاکم مکه نوشته‌اند، می‌فرماید: «و لن یفوز بالخیر الا عامله و لا یجزی جزاء الشر الا فاعله؛ و هرگز به خیر و نیکی نرسد مگر نیکوکار و هرگز کیفر بدی نبیند مگر بدکردار.»


«المال و البنون زینة الحیاة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا؛ مال و فرزندان زیور زندگی این دنیا است و کارهای شایسته ماندنی نزد پروردگارت، از نظر پاداش بهتر و امید آن بیشتر است.»
«ان المال و البنین حرث الدنیا و العمل الصالح حرث الاخرة؛ همانا مال و فرزندان کشت دنیا و کار شایسته، کشت آخرت است.»


«و اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تاویلا؛ و چون به وزن کردن پرداختید، پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست وزن کنید که این بهتر و سرانجام آن نیکوتر است.»
علی ـ علیه‌السّلام ـ در نامه یی که به مالک اشتر نوشته است، تذکر می‌دهد که: «ولیکن البیع بیعا سمحا بموازین عدل؛ داد و ستد باید آسان و به ترازوهای بی کم و زیاد باشد.»


چون از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) راجع به روح سؤال کردند، این آیه نازل شد: «و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا؛ از تو درباره ی روح می‌پرسند، بگو روح مربوط به پروردگار من است و شما جز اندکی از علم ، داده نشده‌اید.»
در ذیل آیه شریفه امانت می‌فرماید: «انه کان ظلوما جهولا؛ همانا انسان ستم پیشه و بسیار نادان است.»
علی (علیه‌السّلام) در نامه یی به امام حسن (علیه‌السّلام) بعد از آنکه راجع به مبدا و معاد و امتحان خدا سفارش کرده‌اند، می‌فرماید: «فان اشکل علیک شیء من ذلک فاحمله علی جهالتک به فانک اول ما خلقت جاهلا ثم علمت و ما اکثر ما تجهل من الامور و یتحیر فیه رایک و یضل فیه بصرک ثم تبصره بعد ذلک؛ پس اگر چیزی از این مطالب بر تو مشکل شد، آن را بر نادانی خود حمل کن زیرا تو در ابتدای آفرینشت نادان بودی و سپس دانش آموختی و چه بسیار است آنچه را که نمی‌دانستی و اندیشه ات در آن سرگردان و بیناییت، گمراه بود و سپس بینا گشتی.»


قرآن مجید بعد از آنکه گفتار سربازان غزوه احد را نقل می‌کند که آنها دعا می‌کردند خدایا قدمهای ما را استوار کن و بر گروه کافران پیروزمان ساز، می‌فرماید: «فآتاهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخرة؛ خدا پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنها داد.»
«من کان یرید ثواب الدنیا فعند الله ثواب الدنیا و الآخرة و کان الله سمیعا بصیرا؛ هرکس پاداش دنیا را می‌خواهد پس پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و خدا شنوا و بینا است.»
«ان المال و البنین حرث الدنیا والعمل الصالح حرث الاخرة و قد یجمعها الله لاقوام؛ مال و فرزندان متاع دنیا و کار شایسته، متاع آخرت است و گاهی خداوند هر دو را برای گروهی جمع می‌کند.»
علی (علیه‌السّلام) در نامه یی به محمد بن ابی بکر چنین می‌نویسد: «و اعلموا ـ عباد الله ـ ان المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا و اجل الاخرة... سکنوا الدنیا بافضل ما سکنت و اکلوا بافضل ما اکلت فحظوا من الدنیا بما حظی به المترفون و اخذوا منها ما اخذه الجبابرة المتکبرون ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ و المتجر الرابح... و تیقنوا انهم جیران الله غدا فی اخرتهم لا ترد لهم دعوة و لا ینقص لهم نصیب من لذة؛ ‌ای بندگان خدا، بدانید پرهیزگاران دنیا و آخرت را به دست آوردند... در دنیا در بهترین منزل جا گرفتند و نیکوترین خوردنی را خوردند پس از دنیا بهره یی بردند که مردم خوش گذران بردند و کامی گرفتند که گردنکشان گرفتند؛ سپس از دنیا رفتند با توشه یی که به مقصد می‌رساند و تجارتی که سود دارد... یقین دارند که فردا در آخرت در جوار خدا هستند، درخواستشان رد نشود و بهره شان از لذت کم نشود.»
و نیز در کلمات قصار آن حضرت چنین می‌فرماید: و دیگر کسی است که در دنیا برای آخرت کار می‌کند. برای او آنچه از دنیا مقدر است، بی آنکه کار کند، می‌رسد. پس او هر دو بهره را بدست آورده و هر دو سرا را مالک شده است.


«ا حسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم؛ مگر این مردم پنداشته‌اند، به صرف اینکه گویند ایمان آوردیم، رها می‌شوند و امتحان نمی‌شوند، در حالی که کسانی را که پیش از ایشان بودند، امتحان کردیم.»
علی (علیه‌السّلام)در نهج البلاغه می‌فرماید: «ایها الناس... ان الله قد اعاذکم من ان یجور علیکم و لم یعذکم من ان یبتلیکم؛ ‌ای مردم... همانا خدا شما را پناه داده است از اینکه بر شما ستم کند، ولی پناه نداده اینکه امتحان کند.»


قرآن بعد از اینکه دوازده نفر از پیغمبران را به نام یاد می‌کند، می‌فرماید: «رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل؛ اینها پیغمبرانی بودند نوید آور و بیم رسان تا مردم را پس از آمدن این پیغمبران، بر خدا دست آویزی نباشد.»
مولی الموحدین نیز در نهج البلاغه می‌فرماید: «بعث رسله بما خصهم به من وحیه و جعلهم حجة له علی خلقه لئلا تجب الحجة لهم بترک الاعذار الیهم؛ خداوند پیغمبرانش را با اختصاص وحی ، برانگیخت و ایشان را بر مخلوقش، حجت گردانید تا آنها را بر خدا دستاویزی و عذری نباشد.»


قرآن کریم بعد از آنکه به متابعت و پیروی از اوامر خویش دستور می‌دهد و از عذاب ناگهانی برحذر می‌سازد، می‌فرماید: «ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الساخرین... او تقول حین تری العذاب لو ان لی کرة فاکون من المحسنین؛ تا، کسی نگوید دریغا از آنچه من درباره خدا کوتاهی کردم و از مسخره کنان بودم... یا هنگامی که عذاب را ببیند بگوید: ‌ای کاش برای من بازگشتی بود تا از نیکوکاران می‌شدم.»
علی (علیه‌السّلام) در نامه یی به یکی از عمالش می‌نویسد: «فکانک قد بلغت المدی و دفنت تحت الثری و عرضت علیک اعمالک بالمحل الذی ینادی الظالم فیه بالحسرة و یتمنی المضیع فیه الرجعة؛ به آن ماند که تو به آخرت رسیده یی و زیر خاک پنهان گشته یی و کردارت به تو نمایانده شده است در جایی که ستمگر به صدای بلند، دریغ می‌گوید و تبهکار آرزوی برگشت به دنیا می‌کند.»


«و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان علی کل شی ء حسیبا؛ چون شما را درود گفتند، درودی بهتر از آن بگویید یا همان درود را باز گویید، همانا خدا همه چیز را حسابگر است.»
«اذا حییت بتحیة فحی باحسن منها و اذا اسدیت الیک ید فکافئها بما یربی علیها و الفضل مع ذلک للبادی؛ چون کسی به تو درود فرستد، درودی بهتر از آن فرست و هرگاه دستی سویت دراز شد، آن را به زیادتر پاداش ده، چرا که فضیلت برای کسی است که ابتدا کرده است.»


«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ و خدا نعمتی را که نزد گروهی هست، تغییر نمی‌دهد تا آنچه را در ضمیرشان هست، تغییر دهند.»
«و‌ایم الله ما کان قوم قط فی غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها؛ سوگند به خدا هرگز قومی در فراخی نعمت و خوشی نبوده‌اند که از ایشان گرفته شده باشد مگر بر اثر گناهانی که مرتکب شده‌اند.»


«اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیلة ایهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه... ؛ قرآن مجید، مردمی را که: «به رحمت خدا امیدوارند و از عذابش بیم دارند» می‌ستاید و همچنین در ضمن ستایش خانواده زکریا می‌فرماید:
«و یدعوننا رغبا و رهبا؛ و ما را با امید و بیم می‌خوانند.»
علی (علیه‌السّلام) در خطبه «همام» و ضمن بیان صفات متقین می‌فرماید: «و لولا الاجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب؛ و اگر نبود اجلی که خدا برایشان تعیین فرموده از شوق ثواب و بیم عذاب، چشم برهم زدنی جان در بدنشان قرار نمی‌گرفت.»
و نیز در خطبه‌ای که در طلب باران بیان نموده‌اند، می‌فرماید: «اللهم انا خرجنا الیک... راغبین فی رحمتک و راجین فضل نعمتک و خائفین من عذابک و نقمتک؛ رو به سوی تو آورده‌ایم در حالی که خواهان رحمتت و امیدوار به زیادی نعمتت و بیمناک از خشمت می‌باشیم.»


«و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله لا یکلف الله نفسا الا ما آتاها سیجعل الله بعد عسر یسرا؛ و هر که روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده است انفاق کند. خدا، هیچکس را بیش از آنچه به او داده، مکلف نمی‌کند. خدا از پس سختی آسانی قرار می‌دهد.»
«استنزلوا الرزق بالصدقة و من ایقن بالخلف جاد بالعطیة؛ روزی را به وسیله صدقه طلب کنید و کسی که به گرفتن عوض باور داشته باشد به بخشش جوانمردی کند.»
«اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقة؛ چون تنگدست گشتید به وسیله صدقه دادن با خدا معامله کنید.»


«کل امرئ بما کسب رهین؛ هر کسی در گرو کاری است که انجام داده است.»
«فانکم مرتهنون بما اسلفتم و مدینون بما قدمتم؛ شما درگرو آنچه پیش فرستاده‌اید، می‌باشید و به خاطر آنها مجازات می‌شوید.»

۲۳.۱ - راهن و مرتهن

شیخ توسی در بیان آیه فوق می‌فرماید: «با هر انسانی طبق آنچه عملش استحقاق دارد، معامله می‌شود؛ اگر طاعت انجام داده است، پاداش می‌بیند و اگر گناه کرده، مجازات می‌شود و هیچکس به گناه دیگری مواخذه نمی‌شود و همچنان که گروگان نزد مرتهن (وام دهنده) حبس می‌شود تا آنچه لازم است، راهن (وام گیرنده) بپردازد و سپس گروگان آزاد می‌شود، انسان هم در مقابل اعمالش محبوس است تا زمانی که معلوم شود آن اعمال را طوری که لازم بوده، انجام داده است آن گاه خلاص می‌شود وگرنه گرفتار می‌گردد.»


خداوند پس از آنکه مقداری از نعمتهای خویش را از قبیل خلقت زمین و آسمان و باران و دریا و میوه‌ها تذکر می‌دهد، می‌فرماید: «و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها؛ و اگر بخواهید نعمت خدا را بشمارید، نمی‌توانید آن را شماره کنید.»
و نیز در سوره نحل نعمتهای بیشتری را متذکر می‌شود و سپس همین جمله را تکرار می‌کند.
در ابتدای نهج البلاغه مذکور است: «ولا یحصی نعماءه العادون؛ و شماره کنندگان، نعمتهای او را شماره نتوانند کرد.»


قرآن مجید بعد از آنکه راجع به معاف بودن مریض و مسافر از گرفتن روزه دستور داده می‌فرماید: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر؛ خدا برای شما آسانی می‌خواهد و مشقت و سختی نمی‌خواهد»
«و ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛ خدا برای شما سختی و مشقتی در دین قرار نداده است.»
علی (علیه‌السّلام) در هنگام مراجعت از جنگ صفین ضمن جوابی که به مرد شامی داده است، می‌فرماید: «ان الله سبحانه... کلف یسیرا و لم یکلف عسیرا؛ خداوند به کار آسان تکلیف کرده و به کار دشوار دستور نداده است.»


خداوند در ذیل بسیاری از آیاتی که نعمتهای خود را شرح می‌دهد، می‌فرماید: «ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون؛ همانا در آنچه ذکر شد، نشانه‌ها و عبرتهایی برای گروه خردمندان است.»
در سوره روم بعد از آنکه برای کسانی که برای خدا شریک قرار می‌دهند، مثالی می‌زند، می‌فرماید: «کذلک نفصل الآیات لقوم یعقلون؛ این آیه‌ها را برای گروهی که خرد دارند، شرح می‌دهیم.»
علی (علیه‌السّلام) در خطبه‌ای که مزایای اسلام را شرح می‌دهد، می‌فرماید: «فجعله (الاسلام). .. فهما لمن عقل و لبا لمن تدبر؛ دین اسلام باعث فهم است، برای کسی که خرد خود را به کار اندازد و موجب عقل و خرد است، برای کسی که تفکر و اندیشه نماید.»
و بعد از آن راجع به مردن می‌فرماید: «فکفی واعظا بموتی؛ و مرگ برای پند دادن خردمند، کافی است.»


«اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون؛ وقت حساب دادن مردم نزدیک شد و آنها در حالت بی خبری روی گردانند.»
علی ـ علیه‌السّلام ـ بعد از آنکه بندگان خدا را از فریب شیطان و انجام گناه به امید توبه برحذر می‌دارد، می‌فرماید: «والشیطان موکل به... حتی تهجم منیته علیه اغفل ما یکون عنها؛ تا اینکه ناگاه مرگ بر او حمله کند در حالتی که از آن بسیار غافل باشد.»


قرآن مجید درباره کسانی که نسبت به رفتن به جنگ بهانه جویی کرده و می‌خواستند فرار کنند، می‌فرماید: «قل لن ینفعکم الفرار ان فررتم من الموت او القتل و اذا لا تمتعون الا قلیلا قل من ذا الذی یعصمکم من الله ان اراد بکم سوءا او اراد بکم رحمة؛ بگو اگر از مردن یا کشته شدن فرار کنید، فرار کردن سودتان ندهد و در این صورت جز مدت کمی برخوردار نخواهید شد. بگو کیست که شما را در برابر خدا، اگر محنتی و یا رحمتی برایتان بخواهد، نگه می‌دارد؟»
علی (علیه‌السّلام) ضمن کلامی که اصحابش را به جهاد ترغیب می‌کند، می‌فرماید: «و‌ایم الله لئن فررتم من سیف العاجلة لا تسلموا من سیف الاخرة... ان فی الفرار موجدة الله و الذل اللازم و العار الباقی و ان الفار لغیر مزید فی عمره و لا محجوز بینه و بین یومه؛ سوگند به خدا اگر از شمشیر دنیا فرار کنید از شمشیر آخرت به سلامت نمی‌مانید... همانا فرار از جنگ سبب خشم خدا و ذلت و بیچارگی و ننگ همیشگی است و به عمر فرار کننده افزوده نمی‌شود و فرار مانع از مرگش نمی‌گردد.»


قرآن کریم ضمن بیان صفات بندگان حقیقی خدا می‌فرماید: «و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما؛ و کسانی هستند که چون خرج کنند، اسراف نکنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند.»
«کن سمحا و لا تکن مبذرا و کن مقدرا و لا تکن مقترا؛ بخشنده باش ولی نه به حد اسراف و میانه رو باش و سخت گیر مباش.»


قرآن مجید درباره منافقین که خلاف آنچه در دل داشتند به زبان می‌آوردند، خطاب به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌فرماید: «فلعرفتهم بسیماهم و لتعرفنهم فی لحن القول؛ آنها را به وجناتشان شناختی و آهنگ گفتارشان می‌توان بشناسی.»
«ما اضمر احد شیئا الا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه؛ کسی چیزی را در دل پنهان نمی‌کند مگر آنکه در سخنان بی اندیشه و پرده‌های رخسارش هویدا می‌گردد.»


قرآن حکیم در ستایش قومی می‌فرماید: «فسوف یاتی الله... بقوم یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم؛ در راه خدا کارزار کنند و از ملامت ملامتگران نهراسند.»
علی (علیه‌السّلام) به پسر ارجمندش امام حسن (علیه‌السّلام) می‌نویسد: «و جاهد فی الله حق جهاده و لا تاخذک فی الله لومة لائم؛ در راه خدا جهاد کن، جهادی که شایستة اوست و در راه خدا از سرزنش ملامتگر باک نداشته باش.»


«یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی؛ شما که ایمان دارید صدقه‌های خویش را با منت و اذیت باطل نکنید.»
در نامه یی که علی (علیه‌السّلام) به مالک اشتر نوشته، تذکر داده است: «و ایاک والمن علی رعیتک باحسانک... فان المن یبطل الاحسان... ؛ بپرهیز از اینکه به احسانی که می‌کنی به رعیتت منت گذاری... زیرا منت گذاشتن احسان را باطل می‌کند.»


قرآن مبین در پاسخ به اشکال فردی که استخوان پوسیده انسانی را نزد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آورد و گفت که چگونه ممکن ست این دوباره زنده شود، می‌فرماید: «و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحی العظام و هی رمیم؟ قل یحییها الذی انشاها اول مرة؛ برای ما مثلی می‌زند در حالی که خلقت خویش را از یاد برده است؛ می‌گوید چه کسی استخوانهای پوسیده را زنده می‌کند، بگو: همان که دفعه اول آن را ایجاد کرده است، زنده اش می‌کند.»
«و عجبت لمن انکر النشاة الاخری و هو یری النشاة الاولی؛ و شگفت دارم از کسی که خلقت دیگر را انکار می‌کند و حال آنکه خلقت اول را می‌بیند.»

۳۳.۱ - خلقت دوباره انسان

خداوند در ابتدا انسان را از کتم عدم بوجود می‌آورد و پس از آنکه مدتی زندگی کرد، بدن ظاهریش را معدوم می‌کند و از بین می‌برد. بار دوم طبق قانون معاد جسمانی، او را زنده می‌کند و به ظاهر زندگی اول برمی گرداند. اگر انسان خلقت اول خویش را از یاد ببرد و نسبت به آن غافل باشد، زنده شدن پس از مرگ را مستبعد می‌شمرد و بلکه منکر می‌شود و می‌گوید چگونه ممکن است استخوانهای پوسیده و بدن خاک شده انسان زنده شود و به حالت اول برگردد؟
قرآن مجید، این اشکال را نقل می‌کند و جوابش را که همان تذکر به خلقت اول است، بیان می‌کند. چگونه ممکن است انسان متذکر باشد که قدرتی خارج از تصور انسان به ایجاد معدوم صرف، تعلق گرفت و انسانی ایجاد کرد و اکنون همان قدرت از ایجاد دوباره آن عاجز باشد، در صورتی که از بدیهیات اولیه به شمار می‌رود: «چونکه صد آمد نود هم پیش ماست» و خلقت دوباره به مراتب آسانتر از خلقت اول است.
البته این سنجش و قیاس نسبت به قدرت محدود مخلوق و ممکن است که خلقت دوم را آسان تر نام می‌نهد وگرنه نسبت به قدرت نامحدود و بی پایان ذات باری آسان و آسان تر معنی ندارد و به ملاحظه همین سنجش و قیاس است که قرآن مجید در آیه دیگری کلمه «اهون» به کار برده و فرموده است:
«و هو الذی یبدؤا الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه؛ اوست که مخلوق را ایجاد کرده و سپس آن را برمی گرداند و برگردانیدن برای او آسانتر است.»


قرآن حکیم از قول حضرت یوسف (علیه‌السّلام) نقل می‌کند: «ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی؛ همانا ضمیر انسانی پیوسته به گناه فرمان می‌دهد مگر آن که پروردگارم رحم کند.»
علی (علیه‌السّلام) نیز به نماینده خویش ـ مالک اشتر ـ طی نامه‌ای امر می‌فرماید: «و امره ان یکسر نفسه عند الشهوات و یزعمها عند الجمحات فان النفس امارة بالسوء الا ما رحم الله؛ هنگام شهوات، نفس خود را فرو نشان و هنگام سرکشی‌ها بازش دار زیرا نفس به گناه فرمان می‌دهد مگر آن را که خدا رحم کند.»


قرآن عظیم، وصایای حضرت لقمان را به پسرش یادآور شده، می‌فرماید: «و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم؛ و آن دم که لقمان به پسر خویش که پندش می‌داد، گفت: پسرکم به خدا شرک نیاور که شرک ستمی بزرگ است.»
علی (علیه‌السّلام) هنگامی که از ضربت شمشیر ابن ملجم ملعون در بستر خوابیده بود و اندکی بعد بدرود حیات گفت، به فرزندانش املا فرمود: «وصیتی لکم ان لا تشرکوا بالله شیئا؛ سفارش من به شما این است که چیزی را شریک خدا نسازید.»
و نیز در خطابه‌ای که در همان حال احتضار بیان می‌نمود، فرموده است: «اما وصیتی فالله لا تشرکوا به شیئا؛ اما سفارش من به شما درباره خدا است که چیزی را شریک او قرار ندهید.»


۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.    
۲. انعام/سوره ۶، آیه ۱.    
۳. طوسی، محمدحسن، تفسیر تبیان، ج۴، ص۷۶.    
۴. نمل/سوره ۲۷، آیه ۱۵.    
۵. کهف/سوره ۱۸، آیه ۱.    
۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۰۰.    
۷. ابراهیم/سوره ۱۴، آیه ۳۹.    
۸. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۴.    
۹. ق/سوره۵۰، آیه۳۹.    
۱۰. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۴۹.    
۱۱. آل عمران/سوره۳، آیه ۱۹.    
۱۲. آل عمران/۳، آیه ۸۵.    
۱۳. مائده/سوره۵، آیه ۳.    
۱۴. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰.    
۱۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱.    
۱۶. فاتحة الکتاب/سوره ۱، آیه ۴.    
۱۷. یوسف/سوره ۱۲، آیه ۷۶.    
۱۸. فتح/سوره ۴۸، آیه ۲۸.    
۱۹. حج/سوره۲۲، آیه ۳۴.    
۲۰. بقره/۲، آیه۱۳۱.    
۲۱. مائده/۳، آیه ۱۹.    
۲۲. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۸۹.    
۲۳. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.    
۲۴. مزمل/۷۳، آیه ۴.    
۲۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.    
۲۶. مؤمنون/۲۳، آیه ۱۱۵.    
۲۷. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۸۶.    
۲۸. ابراهیم/۱۴، آیه ۷.    
۲۹. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۱۳.    
۳۰. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۲۴۴.    
۳۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۲.    
۳۲. نحل/سوره۱۶، آیه ۷۱.    
۳۳. رعد/۱۳، آیه ۲۶.    
۳۴. زخرف/۴۳، آیه۳۲.    
۳۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۹۱.    
۳۶. زخرف/۴۳، آیه۳۲.    
۳۷. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۹۰.    
۳۸. انعام/سوره۶، آیه ۱۶۰.    
۳۹. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۳۱.    
۴۰. نساء/۴، آیه ۴۸.    
۴۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.    
۴۲. غافر/سوره۴۰، آیه ۶۰.    
۴۳. بقره/سوره۲، آیه ۱۸۶.    
۴۴. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۹۰.    
۴۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۳۱.    
۴۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۴۳۵.    
۴۷. اسراء/سوره۱۷، آیه ۷.    
۴۸. یونس/سوره۱۰، آیه ۲۳.    
۴۹. زمر/سوره۳۹، آیه ۴۱.    
۵۰. روم/سوره۳۰، آیه ۴۴.    
۵۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۳۳.    
۵۲. کهف/سوره۱۸، آیه ۴۶.    
۵۳. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۲۳.    
۵۴. اسراء/سوره۱۷، آیه ۳۵.    
۵۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۵۳.    
۵۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۵.    
۵۷. احزاب/سوره۳۳، آیه ۷۲.    
۵۸. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۳۱.    
۵۹. آل عمران/سوره۳، آیه ۱۴۸.    
۶۰. نساء/سوره۴، آیه۱۳۴.    
۶۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۲۳.    
۶۲. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۲۷.    
۶۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه ۲ -۳.    
۶۴. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۰۲.    
۶۵. نساء/سوره۴، آیه ۱۶۵.    
۶۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.    
۶۷. زمر/سوره۳۹، آیه ۵۶ -۵۸.    
۶۸. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۴۱.    
۶۹. نساء/سوره۴، آیه ۸۶.    
۷۰. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۵۶.    
۷۱. رعد/سوره۱۳، آیه ۱۱.    
۷۲. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۷۷.    
۷۳. اسراء/سوره۱۷، آیه ۵۷.    
۷۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه ۹۰.    
۷۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۹۳.    
۷۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۴۳.    
۷۷. طلاق/سوره۶۵، آیه ۷.    
۷۸. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۱۳۷.    
۷۹. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۲۵۸.    
۸۰. طور/سوره۵۲، آیه ۲۱.    
۸۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۹۰.    
۸۲. طوسی، محمدحسن، تبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۰۹.‌    
۸۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه ۳۴.    
۸۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۸.    
۸۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱.    
۸۶. بقره/سوره۲، آیه ۱۸۵.    
۸۷. حج/سوره۲۲، آیه ۷۸.    
۸۸. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۷۸.    
۸۹. رعد/سوره۱۳، آیه ۴.    
۹۰. روم/سوره۳۰، آیه ۲۸.    
۹۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۰۵.    
۹۲. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۲۳۰.    
۹۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱.    
۹۴. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۶۳.    
۹۵. احزاب/سوره۳۳، آیه ۱۶ -۱۷.    
۹۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۲۴.    
۹۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۹۸. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۳۲.    
۹۹. محمد/سوره۴۷، آیه۳۰.    
۱۰۰. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۲۶.    
۱۰۱. مائده/سوره۵، آیه۵۴.    
۱۰۲. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۳۱.    
۱۰۳. بقره/سوره۲، آیه۲۴۸.    
۱۰۴. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۵۳.    
۱۰۵. یس/سوره۳۶، آیه۷۸- ۷۹.    
۱۰۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حکمت۱۲۱.    
۱۰۷. روم/سوره۳۰، آیه۲۷.    
۱۰۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۳.    
۱۰۹. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۵۳.    
۱۱۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۳.    
۱۱۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، نامه۲۳.    
۱۱۲. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۴۹.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مشترکات قرآن و نهج‌البلاغه».    



جعبه ابزار