• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مناظره حضرت زینب با یزید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مناظره حضرت زینب با یزید، مناظره‌ای در مورد محکوم شدن یزید و خسران وی در روز قیامت و عاقبت بخیر شدن اهل بیت (علیهم‌السلام) است.



چون اسیران اهل بیت (علیهم‌السّلام) وارد کاخ یزید شدند و در گوشه‌ای که در نظر گرفته شده بود، قرار گرفتند یزید دستور داد تا سر مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) را در میان طشتی نهادند. لحظه‌ای بعد او با چوبی که در دست داشت به دندان‌های امام (علیه‌السّلام) می‌زد و اشعاری را «که عبدالله بن زِبَعری سهمی» در زمان کافر بودن خود گفته بود و یادآور کینه‌های جاهلی بود خواند و چنین گفت:
لِیتَ اشیاخی بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الخَزرَج مِنْ وَقعِ الاَسَلِ
لَاَهَلّوُا و استَهَلُّوا فَرَحاً ثُمَّ قالوا یا یزیدُ لا تَشَلُ
فَجَزَیناهُمْ بِبَدْرٍ مِثلُها وَ اَقَمنا میل بَدرٍ فَاعْتَدل
ترجمه: «کاش بزرگان من که در بدر حاضر بودند و گزند تیرهای قبیله خزرج را دیدند، امروز در این مجلس حاضر بودند و شادمانی می‌کردند و انتقام خود را از آنان گرفتیم...»


زینب (سلام‌الله‌علیها) چون این سخنان یاوه را از یزید شنید، همچون شیری شرزه خروشید و با قدرت و شهامت تمام چنین پاسخ داد:
یزید! چنین می‌پنداری که چون اطراف زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما را به دستور تو مانند اسیران از این شهر به آن شهر بردند، ما خوار شدیم و تو عزیز گشتی؟
‌ای پسر آزاد شدگان! «وقتی پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، مکه را فتح کرد، بزرگان قریش و در راس آنان ابوسفیان، جدّ یزید، از گذشته خود پشیمان شدند و ترسیدند که پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) آنان را مجازات کند، ولی حضرت (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) به آنان فرمود: «بروید، شما آزاد شدگانید.» زینب (سلام‌الله‌علیها) با این بیان اشاره به آن عفو بزرگ جدّ خود در مورد جدّ یزید نمود.» آیا این عدالت است که زنان و دختران و کنیزکان تو در پس پرده عزّت بشینند و تو دختران پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) را اسیر کنی و پرده حرمت آنان را بدری و آنان را بر پشت شتران از این شهر به آن شهر بدون سرپرست و محرمی بگردانی؟
می‌گوئی کاش پدرانم که در جنگ بدر کشته شدند اینجا بودند و هنگام گفتن این جمله با چوب، به دندان پسر پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) می‌زنی؟ ابداً به خیالت نمی‌رسد که گناهی کرده‌ای و رفتار زشتی مرتکب شده‌ای! بی‌جهت شادی مکن! چون بزودی در پیشگاه خدا حاضر خواهی شد، آن وقت است که آرزو می‌کنی کاش کور و لال بودی و این روز را نمی‌دیدی.

۲.۱ - معاویه در محکمه الهی

و اما آن کسی که تو را چنین به ناحق برگردن مسلمانان سوار کرد (یعنی معاویه) در محکمه الهی حاضر خواهد شد. روزی که دادخواه، محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، دادستان خدا، و دست و پای شما گواه جنایات شما در آن محکمه باشد. در آن روز خواهی دانست که تو بدبخت‌تری یا پدرت معاویه.

۲.۲ - تحقیر یزید

یزید! ‌ای دشمن خدا! و پسر دشمن خدا! سوگند به خدا تو در دیده من ارزش آن را نداری که سرزنشت کنم و کوچک‌تر از آن هستی که تحقیرت نمایم.
اگر گمان می‌کنی با کشتن و اسیر کردن ما سودی به دست آورده‌ای و به زودی خواهی دید آنچه سود می‌پنداشتی جز زیان نیست. آن روز جز آنچه کرده‌ای حاصلی نخواهی داشت، آن روز تو پسر زیاد را به کمک می‌خوانی و او نیز از تو یاری می‌خواهد! تو و پیروانت در کنار میزان عدل خدا جمع می‌شوید، آن روز خواهی دانست بهترین توشه سفر که معاویه برای تو آماده کرده است این بود که فرزندان رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) را کشتی. به خدا قسم من جز از خدا نمی‌ترسم و جز به او شکایت نمی‌کنم. هرکاری می‌خواهی بکن! هر نیرنگی که داری به کار زن! هر دشمنی که داری نشان بده! به خدا این لکه ننگ که بر دامن تو نشسته است هرگز سترده نخواهد شد.


سپاس خدای را که کار سروران جوانان بهشت (یعنی امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام)) را به سعادت پایان داد و بهشت را برای آنان واجب ساخت. از خدا می‌خواهم رتبه‌های آنان را فراتر برد و رحمت خود را بر آنان بیشتر گرداند. چون سرپرست و یاوری تواناست.


سکوتی مرگبار سراسر کاخ را فراگرفت، یزید که ناتوانی خود و قدرت حریف را دید و آثار ناخوشایندی را در چهره حاضران دید، گفت: «خدا بکشد پسر مرجانه را، من راضی به کشتن حسین نبودم!...».


۱. ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، قم، مکتبه بصیرتی، ص ۲۵.    
۲. ابن ابی طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، قم، مکتبه بصیرتی، ص ۲۶.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره حضرت زینب با یزید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۱۴.    



جعبه ابزار