• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقش شریعت در زندگی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در بخش قبلی این نوشتار، به مباحثی همچون، واکنش متفکران اسلامی به چالش‌های استعماری در باب شریعت، تمایز میان قلمرو و محتوای شریعت و همچنین، دیدگاه پروتستانتیزم اسلامی اشاره شد.



نویسنده ضمن رد طبقه بندی رایج متفکران اسلامی به تجددگرا، و گاه به سنت گرا، رهیاف خود را درباره طبقه بندی متفکران بر این اساس ارائه می‌دهد که اولاً موضع آن متفکر درباب قلمرو شریعت چیست و ثانیاً در همان قلمروی که شریعت را در آن به رسمیت شناخته است از چه نوع اصلاحی و تا چه حدی جانبداری می‌کند. در قسمت پایانی این نوشتار نویسنده ضمن رد استدلال‌های قائلین به محدود بودن قلمرو شریعت، بحث جامعیت قلمرو شریعت را مطرح و از این‌اندیشه دفاع می‌کند. امید است بخش پایانی این مقاله نیز مورد استفاده خوانندگان محترم قرار گیرد.


استدلال دیگر قائلین به پروتستانتیزم اسلامی در چالش مستقیم با شیوه تحصیل «علما» است. ادعا شده که از آن جا که علما به تحصیل علوم جدیدی نظیر فیزیک و جامعه شناسی نوین نپرداخته‌اند، صلاحیت فتوا دادن در حیطه‌های تخصصی‌ای نظیر سیاست، اقتصاد یا حکومت را ندارند. اما باز باید گفت: مقدمات این استدلال برای نتیجه مطلوب، کافی نیست. این امر که «عالم» دینی در مورد اقتصاد جدید تحصیلاتی ندارد، به هیچ وجه از قدر و ارزش این فتوای وی که «ربا حرام است» نمی‌کاهد. البته از سوی دیگر، مسائلی نظیر این که آیا نظام بانکی رایج در کشور خاصی آلوده به «رباست» یا خیر و یا این که اساسا چه نوع نزول و بهره‌ای رباست و مسائلی از این دست، نیازمند آشنایی با اقتصاد جدید است. اما این امر هیچ خدشه‌ای به موقعیت فقیه وارد نمی‌سازد. در واقع، این وضع بیش تر شبیه به وضعیت شیمیدانی است که می‌داند انفجار خاصی، معلول ترکیب دو ماده شیمیایی است. اگر او نداند که در درون دو جعبه مختلف چه نوع مواد شیمیایی‌ای وجود دارد، نمی‌تواند مشخص کند که آیا می‌توان آن‌ها را بدون خطر، ترکیب کرد یا خیر. اما این امر بدان معنا نیست که او نسبت به این نظریه خاص شیمیایی هیچ گونه علمی ندارد؛ بلکه بدان معناست که به کار بردن یک نظریه شیمی در مورد خاصی ممکن است نیازمند مشورت با کسانی باشد که از شرایط ویژه حاکم بر آن مورد آگاهند.

۲.۱ - اجرای موفقیت آمیز شریعت

به همین ترتیب کسانی که درصدد اجرای شریعت در جوامع متجدد اسلامی‌اند، بر تخصص کسانی تکیه می‌کنند که در رشته‌ها و زمینه‌های مختلفی که شریعت در آن‌ها به کار برده می‌شود، تحصیل کرده‌اند و غالبا کارشناسان تحصیل کرده در غرب را در موقعیت‌های بالای اداری که مثلا مربوط به بانکداری و بازرگانی است، منصوب می‌کنند تا از تخصص آن‌ها بهره برند. آنچه در اجرای موفقیت آمیز شریعت مورد نیاز است، همیاری درست میان کارشناسان و علما است. در این مورد، خطر آن نیست که ولو به احتمال بسیار کمی جوامع مدرن به همان کارها و اعمال قرون وسطی بازگردند (آن گونه که نویسندگان غربی پنداشته و قائلین به پروتستانتیزم اسلامی به تبع آن‌ها ادعا می‌کنند)، بلکه خطر آنجاست که به خاطر ملاحظه و احترام به عقاید و نظرات تکنوکرات‌ها، از سعی و تلاش واقعی جهت اجرای شریعت دست بشوییم.

۲.۲ - عدم آشنایی علما با علوم روز

استدلال دیگر قائلین به پروتستانتیزم اسلامی، که از عمق بیش تری برخوردار است، آن است که می‌گویند: همه علوم و معرفت‌ها از ارتباطی درونی و متقابل برخوردارند و عدم آشنایی علما با علوم روز موجب تحریف و کج فهمی در شناخت خود فقه می‌شود. اما مشکل این استدلال این جاست که طرفداران آن، به همه لوازم این مدعای خود واقف نیستند، زیرا اگر واقعا همه علوم از ارتباطی درونی و متقابل برخوردار باشند، در این صورت، می‌توان علم دانشمندان علوم اجتماعی را هم بدان جهت که با علوم سنتی اسلامی آشنا نیستند، زیر سوال برد و در واقع شماری از متفکران مسلمان خواهان اسلامی کردن علومی هستند که به نظرشان با کفر فاسد و آلوده شده‌اند. آموزه کلیت گرایی معرفتی (holism) مبنی بر این که همه شاخه‌های علمی و معرفتی ارتباط درونی و متقابل دارند، عملا با دیدگاه کسانی که شریعت را به مناسک عبادی محدود می‌کنند، سازگار نیست؛ زیرا اگر همه اشکال علم و معرفت در واقع با یکدیگر ارتباط درونی و متقابل داشته باشند، دراین صورت این که علم علما را صرفا مربوط به تفاصیل و جزئیات عبادی دانسته و در سایر قلمروها رد کنیم، هیچ پایه و اساسی نخواهد داشت.


کسانی که برای شریعت قلمرو محدودی قائلند، دلایلی دارند.برخی نظیر انجمن حجتیه با توسل به دلایل کلامی استدلال می‌کنند که در عصر غیبت، شریعت اسلام نمی‌تواند قلمرو وسیعی داشته باشد. کانون توجه و وجهه همت امام خمینی در بسیاری از آثاری که در مورد حکومت اسلامی دارد، در رد چنین استدلال‌هایی است. دکتر شریعتی نیز با شدت تمام، علیه این نحوه انزوا و عدم دخالت در سیاست و امور اجتماعی، که وی آن را مشخصه بارز مرجئه می‌داند، موضع گیری می‌کند، مرجئه دسته‌ای از مسلمانان نخستین بودند که واکنش شان نسبت به مشکلات و مسائلی که پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گریبانگیر جامعه مسلمین شد، آن بود که در مساجد عزلت گزیده و به نماز و راز و نیاز با خدا مشغول باشند.

۳.۱ - پست بودن امور سیاسی

برخی از صوفیان دروغین (متصوفه) ادعا می‌کنند که مسائل و امور سیاسی پست و حقیرند و آن کسی که قدم در سیر و سلوک معنوی می‌گذارد باید از سیاست دوری کند. در پاسخ باید گفت: اولا این سخن، نوعی تحریف و یا کج فهمی سیر و سلوک معنوی اسلام است، خواه آن را تصوف بدانیم یا عرفان. سالک، یعنی کسی که قدم در سیر و سلوک می‌گذارد، نباید از سیاست به ماهو سیاست دوری گزیند، بلکه باید از نیرنگ و فسادی که امروزه بسیاری از عرصه‌های سیاسی را آلوده کرده است، پرهیز کند و نیز سالک نباید از مدعیاتی که مربوط به شان و منزلت معنوی است جهت پیشبرد و دفاع از آمال سیاسی خود سود جوید. وظایف حکومت نیز همانند تدبیر منزل و سایر امور در قلمرو شریعت قرار می‌گیرند، اما قلمرو عرفان سیر و سلوک معنوی است و نباید به وسیله عرفان از مدعیات سیاسی دفاع کرد. همان طور که عارف نیز نمی‌تواند از مدعیاتی که در ارتباط با عناصر و ابعاد ظاهری اسلام دارد براساس عرفان دفاع کند. (البته اگر عارف بر حسب اتفاق، فقیه نیز باشد، ممکن است همانند سایر فقها مباحث فقهی هم داشته باشد؛ اما این کار بر اساس تخصص وی در فقه خوانده بود نه براساس تخصصش در عرفان. درواقع طبق نظر بزرگترین عرفا و صوفیان، در عرفان، پای بندی به شریعت همواره معیار بی چون و چرایی بوده است، چنان که شعار آنها این است که «هیچ طریقتی بدون شریعت وجود ندارد.» نباید عالی در خدمت دانی قرار گیرد. بلکه باید همه ابعاد زندگی- هر قدر هم که این جهانی باشد- از طریق آن که در خدمت خدا قرار گیرند، تقدس یابند و مادام که قلمرو شریعت را وسیع ندانیم زمینه و بستر تقدس عمیق تر و پیش تر بخشیدن به زندگی، که صوفی درصدد آن است، به دست نخواهد آمد. ثانیا حتی اگر- به هر دلیلی- کسی وارد شدن و دخالت در امور سیاسی را مناسب نداند، این بدان معنا نیست که شریعت هیچ ارتباطی با امور سیاسی ندارد؛ به صرف این که کسی نخواهد قصاب شود نمی‌تواند نتیجه گرفت که شریعت هیچ ارتباطی با این شغل ندارد. این که شریعت ارتباطی با سیاست ندارد یا نه، مسئله‌ای فقهی است و تشخیص چنین مسائلی به دست فقها- که تخصصشان در فقه است. می‌باشد.
[۱] نام مقاله Islamic Law and Muslim Life Contemporary Topics of Islamic Thought Muhammad Legenhausen Tehran: Alhoda P ۵۰۱-۶۱۱


۳.۲ - اختلاف در برداشت از شریعت

استدلال دیگر قائلین به محدود بودن قلمرو شریعت، با پیش کشیدن اختلاف نظر درباره شریعت آغاز می‌شود؛ از آن جا که هیچ گونه توافق عامی درباره تفسیر درست شر یعت وجود ندارد، بنابر این باید قوانین را مجلسی که با انتخاب مردم به وجود آمده است، وضع کنند. اما باید گفت این نتیجه، از مقدمه این استدلال به دست نمی‌آید. این استدلال به منزله آن است که کسی بگوید از آن جا که هیچ گونه توافق عامی درباره قوانین فیزیک وجود ندارد، باید این قوانین را با آراء مردم وضع کرد. به همان نحو که نمی‌توان قوانین فیزیک را وضع و قرارداد کرد، قوانین خدا نیز قابل وضع و قرارداد نیستند. اختلاف در محتوای شریعت را باید همانند اختلافاتی که در قوانین فیزیک وجود دارد، با تحقیق و بررسی حل کرد. البته روش تحقیق در این دو متفاوت است: تحقیق در قوانین فیزیک مستلزم استفاده از شواهد و قرائن تجربی است، اما تحقیق در قوانین اسلام (شریعت) مستلزم استفاده از شواهد تاریخی و مربوط به متن است و همین امر است که پایه گذار علم و تحقیقی می‌شود که علمای اسلام به آن روی می‌آورند. متاسفانه امروزه حتی در جهان اسلام شمار زیادی هستند که چنان شیفته دانش غربی شده‌اند که می‌پندارند این دانش برپایه محکم شواهد تجربی، که کاملاً مستقل از‌اندیشه فلسفی است، بنا نهاده شده است.اما باید گفت از زمان افول پوزیتویسم یکی از اتفاق نظرهای کم نظیر در فلسفه علم، این واقعیت است که شواهد تجربی معیار کافی‌ای برای ارزیابی مدعیات نظری رقیب نیست.با این حال، لازمه اختلاف نظر در علوم، آن نیست که نظرات مختلف از اعتبار یکسانی برخوردار باشند، زیرا هر چند اختلاف نظرهای موجود در میان فیزیکدانان نظریه پرداز مطمئناً بیش از اختلاف نظرهایی است که در میان مجتهدین وجود دارد، اما به هر حال در هر دو مورد لازمه رفع اختلاف نظرها، تحقیق، تحلیل و استدلال نقادانه درباره میزان اهمیت یافته‌های مختلف و نیز میزان قوت و ضعف تبیین‌ها و استنباط‌های گوناگون می‌باشد و منظور ما از مجتهد دقیقاً همان کسی است که در این نحوه استدلال و تحقیقات درباره شریعت وارد شده و به بررسی بپردازند.
[۲] see annemarie Schimmel Deciphering the Signs of God Albany: Suny Prees ۴۹۹۱ P ۷۰۲- ۸۰۲


۳.۳ - دلیل هرمنوتیکی

اما گاه در این مورد به ادعاهایی توسل می‌شود که در سنت‌های مختلف هرمنوتیک غربی و نظریه ادبی مطرح می‌باشند، تا بدین وسیله نتیجه گرفته شود که هر متنی تفسیرهای گوناگونی می‌پذیرد و بر همین اساس استدلال شده است که قرائتی که علما از قرآن و احادیث دارند صرفاً یکی از شیوه‌های برخورد با «متن» است و از همین رو، همین متن می‌تواند برای دیگران و با شیوه‌های دیگر، معانی دیگری داشته باشد. این امر چندان مورد اختلاف نیست: آنچه بحث انگیز است این است که از آن نتیجه گرفته‌اند که قرائت‌های مختلف از اعتبار یکسانی برخوردارند و لذا باید رهیافتی دموکراتیک نسبت به فهم مقدس اتخاذ شود. اما این نتیجه گیری نامعقول و بی پایه و اساس است. آیا باید در مورد معنای عبارت‌های مورد اختلاف، رای گیری کنیم؟! به هر حال، این امر که می‌توان معانی گوناگونی از متون مقدس دریافت کرد، چیزی نیست که از نظریه پردازان ادبی غرب گرفته شود، زیرا یکی از بارزترین ویژگی‌های سنت اسلامی، روشی است که در آن برای متون اسلامی سطوح مختلفی از معانی، مسلم گرفته شده است.این که می‌توان متون مقدس را به شیوه‌های مختلف تفسیر کرد بدان معنا نیست که این متون نتوانند- به عنوان پایه و اساس محکمی برای نظام جامع شریعت- در خدمت آن قرار گیرند.

۳.۴ - برخورداری از نعمت عقل

یکی از دلایلی که بارها برای محدود کردن قلمرو شریعت آورده شده است، دلیل عقلی است و آن این که خداوند بشر را برخوردار از موهبت عقل کرده است تا خود او بتواند از عهده حل مشکلات زندگی اش برآید، و چنانچه بخواهیم راه حل همه مشکلات و مسائل زندگی را در احکام دینی جستجو کنیم، این کار خود نقض غرض و اراده خدا خواهد بود. در پاسخ باید گفت: اگر بگوییم که خداوند در قالب شریعتی که به واسطه پیامبرانش نازل کرده است، به راهنمایی و ارشاد عقل پرداخته است، هرگز از قدر و منزلت عقل چیزی کاسته نمی‌شود.پذیرش یا تسلیم شدن در برابر هدایت الهی در قالب یک شریعت مقدس هرگز از نیازمندی ما در به کار بردن عقل، نمی‌کاهد. اسلام را نباید راه حل سطحی همه مسائل و مشکلات زندگی دانست؛ بلکه باید آن را یک جهت دهنده و ارشاد کننده نسبت به این مسائل محسوب کرد، جهت دهنده‌ای که خواهان تلاش برای زیستن مطابق با اراده خداوند است، و البته مسائل علمی و فکری خاص خود را نیز مطرح می‌کند.
درک شریعت الهی و نحوه اجرای آن همچنان مستلزم به کارگیری عقل است، اما عقلی که در اسلام ممدوح است صرف قوه ابزاری‌ای نیست که هیوم و پیروان وی در فلسفه غرب از آن بحث می‌کنند، بلکه قوه‌ای است که با نور الهی روشن و هدایت شده است و با همان طبیعت و ماهیت خدادادیش به ارزیابی این سنت‌ها پرداخته و یکی از آنها را ترجیح دهد.
باری، باید مساله قلمرو و محتوا را از یکدیگر متمایز کرد. شاید بتوان برای ضرورت ایجاد اصلاحات در اجرای شریعت، براین اساس استدلال کرد که در این رابطه اطلاعات و علومی فراهم آمده است که به هنگام فتوا دادن باید ملحوظ شوند، اما این کار باید درچارچوب روند کلی‌اندیشه احیاگرانه اسلامی باقی بماند و نباید در درون‌اندیشه‌های انحرافی‌ای درغلتید که منکر حاکمیت شریعت در زمینه‌های گوناگون و بسیار مهم حیات اسلامی است. (واژه «احیاگر، احیاگرانه» را جامعه شناس ایرانی که اثر وی در باب اسلام و مدرنیسم در نیویورک نوشته شده پیشنهاد کرده است)


صرف نظر از مشکلاتی که در اجرای شریعت در بستر زندگی مدرن وجود دارد، جامع دانستن قلمرو شریعت امری ضروری است. یکی از دلایل این امر مربوط به ماهیت خود اسلام است. تقوا اقتضا می‌کند که ما برای ترقی اسلام و ایمان خود هرچه بیش تر و به نحوی کامل تر خود را در اطاعت خدا درآوریم. دقیقاً به خاطر همین نحوه درک از تقواست که مسلمانان همواره و به نحوی جدی به فرامین الهی یعنی شریعت اسلام علاقمند و مقید بوده‌اند. یک مسلمان به هر‌اندازه که متقی تر باشد بیش تر تلاش می‌کند که همه ابعاد زندگی اش را تابع اراده الهی قرار دهد. کسانی که جامعیت شریعت را به تمسخر می‌گیرند، چنین اشکال می‌کنند که اموری چون ورزش اسلامی، مهندسی اسلامی، ریاضی اسلامی و نظایر آن وجود ندارند. اما حتی در مواردی که شریعت آزادی‌اندیشه و عمل را تجویز کرده است، این آزادی آزادی خودمختارانه، یعنی استقلال و آزادی اش که در آن نفس انسان حاکم باشد، نیست. بلکه آزادی جهت دار و هدایت شده است.

۴.۱ - آزادی از طریق قیود

آزادی‌ای که انسان از طریق آن راه خود را به سوی پرتو هدایت الهی پیدا می‌کند.این آزادی از طریق قیود و الزامات رهایی بخش شریعت به دست می‌آید. مثلا شریعت اقتضا می‌کند که با آداب اسلامی یعنی به نحوی عادلانه و بدون شرط بندی و قمار به ورزش بپردازیم. مهندسی و ریاضیات نیز در شریعت اسلام، افعالی مباح محسوب می‌شوند، اما همه این کارها و کارهایی نظیر آن‌ها را باید مطابق با شریعت و با پیروی از آن و بدون هیچ گونه پیمان شکنی یا غصب حقوق دیگران انجام داد.

۴.۲ - بر چسب اسلامی و غیر اسلامی

یکی از موجبات عمده سردرگمی و اشتباه دراین زمینه، همان برچسب «اسلامی» است، غالباً منظور از «علوم اسلامی» علومی است که در بستر فرهنگ‌های قدیم اسلامی پایه ریزی و توسعه یافته‌اند. اما واژه «غیراسلامی» برای اشاره به علومی است که با شریعت در تغایرند. و این خود، منجر به این سوء برداشت می‌شود که از نظر شریعت اسلام، علومی که رشد و توسعه آن‌ها در غرب بوده است دارای اشکال و ایرادند. از همین رو، دانشجویان این علوم جدید مجذوب دیدگاهی می‌شوند که می‌گوید رشته‌های علمی آن‌ها، که رشته‌هایی جدید و غربی‌اند، بیرون از قلمرو شریعت بوده و در آن نمی‌گنجد و شریعت را باید محدود به مسائل و امور عبادی کرد. متاسفانه این سردرگمی و اشتباه وقتی افزون می‌شود که ببینیم کسانی که داعیه دفاع از ویژگی اسلامی بودن علوم سنتی را دارند چنین تبلیغ می‌کنند که فقط همین علوم سنتی‌اند که منطبق و سازگار با شریعت اسلام می‌باشند.
[۳] Ernest Dector and Saint in Nikkie Keddie ed Scholars Saints an Sufis Berkely: University of California Prees ۲۷۹۱ P ۷۰۳-۶۲۳


۴.۳ - توجه به شریعت

شاید بتوان یکی از راه‌های خروج از این اشتباه را تمایز میان اسلام، ایمان و احسان دانست. هر مسلمانی باید در همه کارها و تحقیقاتش این سه چیز را مدنظر داشته باشد. حداقل کاری که هر مسلمان می‌تواند انجام دهد این است که همواره به شریعت توجه کرده و مراقب باشد فعالیت‌هایش در تغایر با شریعت نباشد. اما علاوه بر آن، باید مؤمن هم باشد و تلاش کند تا اعمالش نشانه و مظهر ایمانش باشد و با عمل کردن به ایمان خود و به تعبیری با عملی کردن ایمان خود، «محسن» گردد. مسلمانان متقدم با چنین تلاش‌هایی مایه پایه ریزی و گسترش علوم به اصطلاح «اسلامی» گشته‌اند و از همین رو، این علوم در قالب یک جهان بینی شامل و جامع ادغام و ترکیب شده‌اند و دراین جهان بینی علم شامل و جامع، علوم طبیعی، ریاضیات، ادبیات، دین و فلسفه، همه و همه، با یکدیگر هماهنگ و سازگار شده‌اند و می‌توان نظام منتج از این ادغام و ترکیب را سرمشق و الگو قرار داد.اما نه بدان معنا که این نظام حجیت و اعتباری دائمی داشته باشد، تا چه رسد به این که بگوییم هرچیزی که مخالف آن بود، در تغایر با اسلام است. امروزه نیاز مبرمی به پرداختن به رشته‌های گوناگونی چون سیاست، فیزیک و...حس می‌شود، که همه ابعاد و جنبه‌های این علوم، با علومی که علمای بزرگ اسلام در اعصار قدیم با آن‌ها مانوس بودند، کاملا بیگانه است.اما این، بدان معنا نیست که چنین فعالیت‌ها و علوم جدیدی در تغایر با شریعت اسلام‌اند، و نیز بدان معنا نیست که شریعت هیچ گونه حاکمیتی براین فعالیت‌ها و علوم نداشته و این علوم خارج از قلمرو شریعت‌اند، و حتی بدان معنا نیست که آثار علمی علمای نخستین اسلام، هیچ گونه ارتباطی با مسائل امروزین ندارد، زیرا این علمای قدیم با تلاش پی گیر خود ایمان خود را به منصه ظهور رسانده‌اند و متفکران مسلمان معاصر نیز باید همانند علمای قدیم مشتاق باشند که ایمان خود را در همه فعالیت‌های خود به منصه ظهور برسانند تا کارها و تحقیقات خود را خوب، درست، زیبا و در یک کلمه «احسن» کنند. (این استدلال را مدیون دکتر سعید زیباکلام، عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ و فلسفه علم در مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، هستم)


۱. نام مقاله Islamic Law and Muslim Life Contemporary Topics of Islamic Thought Muhammad Legenhausen Tehran: Alhoda P ۵۰۱-۶۱۱
۲. see annemarie Schimmel Deciphering the Signs of God Albany: Suny Prees ۴۹۹۱ P ۷۰۲- ۸۰۲
۳. Ernest Dector and Saint in Nikkie Keddie ed Scholars Saints an Sufis Berkely: University of California Prees ۲۷۹۱ P ۷۰۳-۶۲۳



سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «نقش شریعت در زندگی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۰۲.    



جعبه ابزار