بارداری همسر زکریا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
همسر
حضرت زکریا و مادر
حضرت مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز، نازا و
عقیم بودند، هنگامی که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین
فرزند شایستهای شد و زکریا
اخلاص و سایر ویژگیهای شگفت آور او را دید،
آرزو کرد که او هم صاحب فرزندی پاک و با
تقوا همچون مریم شود، به همین دلیل هنگامی که مشغول
نیایش بود از خداوند تقاضای فرزند کرد و چه جالب است که خدا دعاى بنده اش را این چنین بپذیرد و با
بشارت دادن او را از انجام خواسته اش آگاه سازد و در برابر درخواست فرزند، پسرى به او بدهد، و نام
پسر را نیز خودش بگذارد، و اضافه کند این فرزند از جهاتى بى سابقه است .
قرآن کزیم در مورد بشارت خدا به زکریا علیه السلام در سن پیری، به باردار شدن همسر نازای وی چنین می فرماید: «هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعآء• فنادته الملـئکة وهو قآئم یصلی فی المحراب ان الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله وسیدا وحصورا ونبیا من الصـلحین• قال رب انی یکون لی غلـم وقد بلغنی الکبر وامراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشآء» در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگی در
مریم ،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه ای (نیز) به من
عطا فرما، که تو
دعا را میشنوی!•و هنگامی که او در
محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: خدا تو را به یحیی بشارت میدهد، (کسی) که کلمه خدا (مسیح) را
تصدیق میکند، و رهبر خواهد بود، و از هوسهای سرکش بر کنار، و پیامبری از صالحان است.
طیب هر چیز، آن فردی است که برای چیز دیگر سازگار و در برآمدن
حاجت آن دخیل و مؤ ثر باشد، مثلا شهر طیب آن شهری است که برای زندگی اهلش سازگار، و دارای آب و هوائی ملایم، و رزقی
پاکیزه باشد، و کار و کسب و سایر خواستهها برای اهلش هم فراهم باشد که خدای تعالی درباره چنین شهری میفرماید: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه» (و سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار میروید).
همچنین
عیش طیب، و
حیات طیب، آن عیش و حیاتی است که ابعاض و شؤون مختلفش با هم سازگار باشد، به طوری که دل صاحب آن عیش به زندگی گرم و بدون نگرانی باشد، و یکی از مشتقات کلمه طیب بر وزن سیب است که به معنای
عطر پاکیزه است، پس
ذریه طیبه آن فرزند صالحی است که مثلا صفات و افعالش با آرزوئی که پدرش از یک فرزند داشت مطابق باشد.
پس انگیزه
زکریا از اینکه گفت : «رب هب لی من لدنک ذریة طیبة» این بود که در این درخواست کرامتی بود که از خدای تعالی درباره خصوص مریم مشاهده کرد، کرامتی که دلش را از
امید پر کرده و
اختیار را از دستش ربود و وادارش ساخت که چنین درخواست عظیم و
کرامت مهمی را بکند، لذا باید گفت : منظورش از ذریه طیبه فرزندی بوده که نزد خدا کرامتی شبیه به کرامت مریم و شخصیتی چون او داشته باشد، و به همین جهت است که خدای تعالی عین همین درخواست را درباره اش مستجاب نمود،
یحیی علیه السلام را باو داد که شبیهترین
انبیا به عیسی علیه السلام است و جامعترین پیغمبری است که همه صفات کمال و کرامتهای موجود در مریم و عیسی را واجد بود، و بخاطر همین جامعیت فرزند زکریا بود که خدا او را یحیی نامید و درباره اش فرمود: «مصدقا بکلمه من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین» و این صفات نزدیکترین صفات است برای انسانی که شبیه به مریم و فرزندش
عیسی علیه السلام باشد.
«فنادته الملئکة و هو قائم یصلی فی المحراب ان الله یبشرک بیحیی... » ضمیرهای غایب در «نادته»، و در «هو قائم» و در «یصلی»و
ضمیر خطاب در «یبشرک» همه به کلمه زکریا بر میگردد، و کلمه
بشارت که ریشه کلمه یبشر به معنای خبر خوشی است که شنونده را مسرور سازد. و جمله : «ان الله یبشرک» دلالت دارد بر اینکه نامگذاری فرزندش بنام یحیی از ناحیه خدای سبحان است.
استفهام زکریا در جمله «انی یکون لی غلام» بمنظور
استبعاد نبوده است، این جمله استفهامی است شگفت انگیز، میخواهد
حقیقت حال را بپرسد نه اینکه بخواهد فرزند دار شدن خود را امری بعید بشمارد، چون بعد از آنکه خدای تعالی او را با
صراحت بشارت داد، دیگر ممکن نیست شخصی مثل زکریا استبعاد کند، علاوه بر اینکه خود آن جناب همین دو امری که در استفهام خود گنجانده و آنرا باعث
تعجب شمرده، در
سوره مریم در ضمن در خواستش نیز گنجانده، و گفته بود: (پروردگارا استخوانم سست و سرم سفید شده، ولی هرگز از دعای تو نومید نبودم، و من از موالی بعد از خود میترسم، همسرم نازا است، پس از ناحیه خود وارثی بمن بده).
چیزی که هست مقامی که سخن زکریا در آن مقام
اظهار شده نکتهای دیگر را میرساند، گویا و وقتی از مشاهده وضع مریم منقلب شده، بیاد فرزند نداشتن خود افتاده، و غیر از درخواست فرزند به یاد هیچ چیز دیگر نبوده، و در دعای خود نام آن عاملی را که سهم زیادی در تاثرش داشته بوده است، و آن دو چیز است، یکی پیری، و دوم نازائی همسرش، و بعد از آنکه از ناحیه خدا بشارت یافت که صاحب
فرزند خواهد شد، گویا به خود آمد و حالت انقلابش برطرف شد آنگاه متعجب شد، که بعد از پیری، و از زنی نازا فرزند دار میشود، خلاصه بشارت الهی وضعش را از یأس و اندوه به تعجبی آمیخته با مسرت دگرگون ساخت.
و اگر بعد از بشارت یافتن به فرزند شروع کرد که موانع این کار و چگونگی برطرف شدن آنها را پرسید، برای این بود که خصوصیات
افاضه الهی و
انعام او را بفهمد و در نتیجه از درک آن لذت ببرد و قدرش را بیشتر بشناسد، این استفهام نظیر سؤال
حضرت ابراهیم است، نظیر همان سؤ الی که ابراهیم بعد از بشارت فرشتگان به صاحب فرزند شدن نمود و پرسید: چگونه مرا چنین بشارتی میدهید، با اینکه پیری بر من مسلط شده است؟
همسر زکریا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز، نازا و
عقیم بودند، هنگامی که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین فرزند شایستهای شد و زکریا
اخلاص و سایر ویژگیهای شگفت آور او را دید،
آرزو کرد که او هم صاحب فرزندی پاک و با
تقوا همچون مریم شود، فرزندی که چهره اش آیت و عظمت خداوند گردد، و با اینکه سالیان درازی از عمر او و همسرش گذشته بود، و از نظر معیارهای طبیعی بسیار بعید به نظر میرسید که صاحب فرزندی شود، ولی
ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوههای تازه در غیر فصل، در کنار
محراب عبادت مریم، قلب او را لبریز از امید ساخت که شاید در فصل پیری، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود، به همین دلیل هنگامی که مشغول
نیایش بود از خداوند تقاضای فرزند کرد، و آنگونه که
قرآن در نخستین آیه فوق میگوید: در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت : پروردگارا! فرزند پاکیزهای از سوی خودت به من (نیز) عطا فرما که تو دعا را میشنوی و
اجابت میکنی.
«یـزکریآ انا نبشرک بغلـم... • قال رب انی یکون لی غلـم وکانت امراتی عاقرا وقد بلغت من الکبر عتیا» ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت میدهیم ...•گفت: پروردگارا! چگونه فرزندی برای من خواهد بود در حالی که همسرم
نازا است، و من نیز از پیری افتاده شدهام؟! .
باردار شدن همسر نازای زکریا، به خواست خداوند و به صورت خارق العاده ای صورت گرفت: «هنالک دعا زکریا ربه... • فنادته الملـئکة... ان الله یبشرک بیحیی... • قال رب انی یکون لی غلـم وقد بلغنی الکبر وامراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشآء» در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگی در مریم،) پروردگار خویش را خواند ...•و ...فرشتگان او را صدا زدند که: خدا تو را به یحیی بشارت میدهد...•او عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که پیری به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟ فرمود: بدین گونه خداوند هر کاری را بخواهد انجام میدهد.
«یـزکریآ انا نبشرک بغلـم اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا• قال رب انی یکون لی غلـم وکانت امراتی عاقرا وقد بلغت من الکبر عتیا• قال کذلک قال ربک هو علی هین وقد خلقتک من قبل ولم تک شیـا» ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت میدهیم که نامش یحیی است، پسری همنامش پیش از این نبوده است•گفت: پروردگارا! چگونه فرزندی برای من خواهد بود در حالی که همسرم نازا است، و من نیز از پیری افتاده شدهام؟!•فرمود: اینگونه پروردگارت گفته (و اراده کرده) این بر من آسان است من قبلا تو را آفریدم و چیزی نبودی! .
این آیات
استجابت دعاى زکریا را در پیشگاه پروردگار، استجابتى آمیخته با
لطف و عنایت ویژه او بیان مى کند، و با این جمله شروع مى شود اى زکریا ما تو را بشارت به پسرى مى دهیم که نامش یحیى است پسرى که همنام او پیش از این نبوده است.
چه جالب است که خدا دعاى بنده اش را این چنین بپذیرد و با بشارت دادن او را از انجام خواسته اش
آگاه سازد و در برابر درخواست فرزند، پسرى به او بدهد، و نام پسر را نیز خودش بگذارد، و
اضافه کند این فرزند از جهاتى بى سابقه است . زیرا جمله «لم نجعل له من قبل سمیا» گرچه ظاهرا به این معنى است که کسى تاکنون هم نام او نبوده است ، ولى از آنجا که نام به تنهائى دلیل بر شخصیت کسى نیست ، معلوم مى شود که این اسم ، اشاره به مسمى است ، یعنى کسى که داراى امتیازاتى همچون او باشد قبلا نبوده است. .
عاقر در اصل از واژه عقر به معنی ریشه و اساس یا به معنی
حبس است، و اینکه به زنان نازا
عاقر میگویند به خاطر آنست که کار آنها از نظر فرزند به پایان رسیده،
یا اینکه تولد فرزند در آنها محبوس شده است.
عتی به معنای کسی است که بر اثر طول زمان، اندامش خشکیده شده همان حالتی که در سنین بسیار بالا برای
انسان پیدا میشود.
اما بزودی زکریا در پاسخ سؤالش این پیام را از
درگاه خداوند دریافت داشت فرمود: مطلب همین گونه است که پروردگار تو گفته و این بر من آسان است.
این مساله عجیبی نیست که از پیرمردی همچون تو و همسری ظاهرا نازافرزندی متولد شود، من تو را قبلا آفریدم در حالی که هیچ نبودی، خدائی که توانائی دارد از هیچ، همه چیز بیافریند، چه جای تعجب که در این سن و سال و این شرائط فرزندی به تو
عنایت کند.
«وزکریآ اذ نادی ربه... • فاستجبنا له ووهبنا له یحیی واصلحنا له زوجه...»و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند ...• ما دعای او را
مستجاب کردیم، و یحیی را به او بخشیدیم، و همسرش را برای او
اصلاح کردیم ... .
سالها بر عمر زکریا گذشت، و
برف پیری بر سرش نشست، اما هنوز فرزندی نداشت، و از سوی دیگر همسری عقیم و نازا داشت. او در آرزوی فرزندی بود که بتواند برنامههای الهی او را
تعقیب کند و کارهای تبلیغیش نیمه تمام نماند، و فرصت طلبان بعد از او بر معبد
بنی اسرائیل و اموال و هدایای آن که باید صرف راه خدا میشد پنجه نیفکنند.
در این هنگام با تمام
قلب به درگاه خدا روی آورد، تقاضای فرزند صالح و برومندی کرد، و با دعائی که توأم با نهایت
ادب بود خدا را خواند، نخست از
رب شروع کرد، همان پروردگاری که از نخستین لحظات زندگی لطفش شامل انسان میشود، سپس با
تعبیر «لا تذرنی» که از ماده وذر
(بر وزن مرز) به معنی
ترک کردن چیزی به خاطر کمی و بی اعتنائی آمده، این حقیقت را بازگو کرد که اگر تنها بمانم فراموش خواهم شد، نه من که برنامههای من نیز به دست فراموشی سپرده میشود، و سرانجام با جمله «و انت خیر الوارثین» این حقیقت را بازگو کرد که من میدانم این
دنیا دار بقاء نیست، و نیز میدانم تو بهترین وارثانی، ولی از نظر عالم اسباب دنبال سببی میگردم که مرا به هدفم رهنمون گردد.
خداوند این دعای خالص و سرشار از عشق به حقیقت را اجابت کرد، و خواسته او را
تحقق بخشید آنچنان که میفرماید: ما دعوت او را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم. و برای رسیدن به این مقصود همسر نازای او را اصلاح و قادر به آوردن فرزند کردیم .
باردار شدن همسر زکریا در سن پیری، امری شگفت آور برای زکریا علیهالسّلام بود: «هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعآء• فنادته الملـئکة وهو قآئم یصلی فی المحراب ان الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله وسیدا وحصورا ونبیا من الصـلحین• قال رب انی یکون لی غلـم وقد بلغنی الکبر وامراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشآء» در آنجا بود که زکریا، (با
مشاهده آن همه شایستگی در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه ای (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را میشنوی!•و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: خدا تو را به یحیی بشارت میدهد، (کسی) که کلمه خدا (
مسیح ) را تصدیق میکند، و رهبر خواهد بود، و از هوسهای سرکش بر کنار، و پیامبری از صالحان است•او عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که
پیری به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟ فرمود: بدین گونه خداوند هر کاری را بخواهد انجام میدهد.
«یـزکریآ انا نبشرک بغلـم اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا• قال رب انی یکون لی غلـم وکانت امراتی عاقرا وقد بلغت من الکبر عتیا»ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت میدهیم که نامش یحیی است، پسری همنامش پیش از این نبوده است•گفت: پروردگارا! چگونه فرزندی برای من خواهد بود در حالی که همسرم نازا است، و من نیز از پیری افتاده شدهام؟!.
زکریا علیه السلام با اینکه خودش در دعایش
اعتراف به پیری خود و نازائی هم سرش کرد، و با این حال خدا را توانای بر استجابت دعایش دیده و دعا کرد، چرا در آیه مورد بحث وقتی این بشارت را میشنود که خدا دعایش را مستجاب نموده و فرزندی به نام یحیی به او میدهد، از روی تعجب میپرسد: مگر ممکن است سر پیری آنهم از زنی نازا فرزنددار شوم؟.
جواب این سؤ ال این است که این تعجب خاصیت بشریت است، و با ایمان به
قدرت خدا منافات ندارد، و در حقیقت
استفسار از خصوصیات آن است، که چطور صورت میگیرد، نه
انکار . به هر بشری بشارتی بدهند که به خاطر وجود موانع و نبود وسائل و اسباب،
انتظار و توقعش را ندارد آنا دلش مضطرب گشته و به محض شنیدن شروع میکند به پرسش از خصوصیات آن بشارت، تا به این وسیله آن اضطراب درونی را ساکن و آرام کند، با اینکه از همان اول
یقین دارد که بشارت راست است. آری،
علم و ایمان جلو خطورهای قلبی را نمیگیرد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بارداری همسر زکریا».