• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تحیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف







تحیر، مصدر باب تفعّل از ریشه «ح - ی - ر» است که به معنای خجالت، دهشت ، بهت
[۵] تاج العروس ج‌۳، ص‌۱۹. «بهت».
، وَلَه و شیدایی
[۸] مجمع‌البحرین ج‌۴، ص‌۵۵۳. «وله».
، گمراهی
[۹] تاج العروس ج‌۶، ص‌۳۲۴، «حیر».
[۱۰] مشارق الانوار ج‌۱، ص‌۳۳۱.
، سردرگمی
[۱۲] تاج‌العروس ج۱۹، ص۶۸، «عمه».
و تردید در امور
[۱۴] لسان العرب ج‌۱۲، ص‌۴۳۰ و ج‌۱۳، ص‌۵۱۹.
به کار رفته است.
مصدر ثلاثی مجرد آن، «حیرت» نیز به همین معناست.
[۱۶] المغرب، ص‌۱۳۴، «الحیره».
در فارسی به معنای سرگشتگی، سرگردانی، آشفتگی، دهشت، تعجب و شگفتی به کار رفته است.
[۱۷] لغت‌نامه ج‌۶، ص‌۹۲۵۰، «حیرت».




از این خانواده تنها صفت مشبهه «حَیران» یک بار در قرآن به کار رفته(آیه ۷۱ انعام) و به معنای کسی است که در گرفتاری خود سرگشته شده، راه حلی برای برون رفت از آن نمی‌یابد .
افزون بر آن برخی مفردات‌ دیگر قرآنی مانند نظر (آیه ۴۵ شوری و آیه ۱۹۸ اعراف)
[۲۲] مفردات، ص‌۸۱۳، «نظر».
، ضلال به معنای گمراهی( فرقان آیه۹)
[۲۴] . مشارق الانوار ج‌۱، ص‌۳۳۱.
، بهت (بقره آیه۲۵۸)
[۲۷] تاج العروس ج‌۳، ص‌۱۹، «بهت».
، تیه به معنای سرگردانی (مائده آیه ۲۶) ، عَمَه به معنای تردید در امری(بقره آیه ۱۵)
[۳۱] تفسیر نسفی ج‌۱، ص‌۲۲.
[۳۲] تفسیر قرطبی ج‌۱، ص‌۲۰۹.
و ابلاس به معنای تحیر و فقدان حجت و دستاویز (روم آیه ۱۲)
[۳۷] التبیان ج‌۹، ص‌۲۱۶.
در مواردی به معنای تحیر یا معنایی نزدیک و ملازم آن به کار رفته‌اند.



مفهوم تحیر در زبان عربی بیشتر دارای بار منفی و در خصوص افراد سرگشته و گمراه و در برابر مفهوم هدایت و راه‌یافتگی به کار می‌رود. کاربردهای این کلمه در اشعار عرب قبل و معاصر اسلام نیز همین را تأیید می‌کند.
[۳۸] فصل‌المقال ج‌۱، ص‌۵۰۹.
[۳۹] المفضلیات ج‌۱، ص‌۲۹۶.
[۴۰] جمهره اشعار العرب ج‌۱، ص‌۲۱۴.

تحیر در وصف حالات فراق و دوری از معشوق نیز در زبان عربی به کار رفته است.
[۴۱] محاضرات الادباء ج۲، ص۷۴.
[۴۲] البلیغ فی‌المعانی، ص‌۲۷۷.




در قرآن نیز تحیر به معنای منفی آن بیشتر مورد توجه بوده و پیامد ضلالت در برابر هدایت تلقی شده، خود نیز نقطه مقابل هدایت قرار گرفته است.
[۴۵] خدا و انسان در قرآن، ص‌۱۷۹ـ ۱۸۲.


۴.۱ - آیه ۷۱ سوره انعام


در آیه اصلی بحث خداوند از پیامبر می‌خواهد تا به کافران بگوید که آیا جز خدا، دیگری را بخوانیم که نه سودی از او به ما می‌رسد و نه زیانی و با این کار خود، پس از هدایت گرفتار واپس گرایی می‌شویم:«قُل اَنَدعوا مِن دونِ اللّهِ ما لا یَنفَعُنا ولا یَضُرُّنا ونُرَدُّ عَلی اَعقابِنا بَعدَ اِذ هَدنَا اللّهُ»
و به‌سان کسی گردیم که شیطانها او را فریفته و در زمین سرگشته و حیران شده و در همان حال یارانش او را به هدایت فرا می‌خوانند: «کالَّذِی استَهوَتهُ الشَّیـطینُ فِی الاَرضِ حَیرانَ لَهُ اَصحـبٌ یَدعونَهُ اِلَی الهُدَی ائتِنا قُل اِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الهُدی».(انعام آیه۷۱)
این آیه شرح حال مؤمنان و کافران است که هر یک راهی جدا داشته و کافران به اندرز مؤمنان توجهی نمی‌کنند
[۵۰] تفیسر عبدالرزاق، ج‌۲، ص‌۲۱۲.
، به ویژه آنان که خود ابتدا با اهل ایمان بودند و سپس از دوستان دوره ایمان جدا شده، به اندرزهایشان پشت می‌کنند.
[۵۱] جامع البیان ج‌۷، ص‌۳۰۶.
آنان که در گمراهی سرگشته و حیران‌اند، بصیرت و عزیمت را از کف داده و راه بهتر و مطمئن را ترک کرده، در بین شیاطین به درّه هلاک و سقوط معنوی سرازیر می‌شوند.
تعبیر «استَهوَتهُ» در مواردی به کار می‌رود که چیزی از بلندی رها شود و سقوط کند ؛ گویا شیاطین به‌سان پرندگانی شکاری‌اند که انسان را از زمین در ربوده، به آسمان می‌برند و ناگاه رهایش می‌کنند.

۴.۲ - آیه ۳۱ سوره حج


شبیه این تعبیر در آیه۳۱ سوره‌ حجّ درباره مشرکان چنین آمده که انسان مشرک بسان کسی است که هنگام سقوط از آسمان، پرنده‌ای شکاری او را می‌رباید یا تند بادی او را در مکانی دور می‌افکند: «ومَن یُشرِک بِاللّهِ فَکَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّیرُ اَو تَهوی بِهِ الرّیحُ فی مَکان سَحیق.

۴.۳ - آیه۲۷۵ سوره بقره


حالت سرگشتگی کافران و مشرکان که در قالب مفهوم «سقوط از آسمان» در این آیات به آن توجه شده، در آیه نخست به شیطان نسبت داده شده و در آیه ۲۷۵ بقره نیز چنین آمده که رباخواران مانند جن‌زدگان به هنگام برخاستن، تعادل خود را از دست داده، گاه بر زمین می‌افتند و گاه برمی‌خیزند: «لایَقومونَ اِلاّ کَما یَقومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطـنُ مِنَ المَسِّ».
از نظر برخی مفسران در این آیات به این عقیده عرب جاهلی ارجاع داده شده که شیاطین و جنیان گاه تماسهایی با انسان داشته و بر‌اثر آن بر وی چیره شده، او را دیوانه و سرگشته می‌سازند
[۵۷] الکشاف ج‌۲، ص‌۳۲۰.
یا آنکه در بیابان برای گمشدگان دامهایی گسترده، آنان را شکار می‌کنند.
[۶۰] الوجیز ج‌۱، ص‌۳۶۱.
[۶۱] تفسیر بغوی ج‌۲، ص‌۱۰۶.
[۶۲] تفسیر‌نسفی ج‌۱، ص‌۳۳۰.
در این صورت این تعبیر صرفاً جنبه تمثیلی دارد و بدین معناست که هرکس از اسلام رویگردان و به دعوت مسلمانان بی‌توجه باشد، به‌سان کسی است که در دام جنیان افتاده باشد.
[۶۵] الانصاف ج‌۲، ص‌۲۸.


۴.۴ - آیه ۱۷ سوره بقره


در گروهی دیگر از آیات، مفهوم تحیر از تعابیری دیگر به قرینه سیاق آیات یا تحلیل مفهومی واژگان استفاده می‌شود که مفسران نیز به آنها توجه کرده‌اند.
در آیه ۱۷ بقره حیرت ناشی از گمراهی منافقان به حالت کسی تشبیه شده که در دل تاریکی آتشی بر می‌فروزد و به محض آنکه نور می‌افشاند، خدا آن را خاموش و در تاریکی رهایشان می‌کند: «کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارًا فَلَمّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنورِهِم و تَرَکَهُم فی ظُـلُمـت لایُبصِرون».
[۶۷] تفسیر قمی ج‌۱، ص‌۳۴.
[۶۸] التفسیر الکبیر ج‌۲، ص‌۷۳.

در این آیه نیز سخن از کسانی است که به رغم شناخت حق از آن روی برتافته، به کفر خویش باز می‌گردند، از این رو ایمان آنها همانند آتشی است که به محض برافروختن درجا خاموش شده، به صاحبش سودی نمی‌رساند و روشن است که سرگردانی و سردرگمی چنین کسی بیش از فردی است که از آغاز در تاریکی بوده است.

۴.۵ - آیه۱۴۳ سوره نساء


از آنجا که منافقان در زندگی دنیوی خود نه حقیقتاً اهل ایمان‌اند و نه صراحتاً با اهل کفر همراهی می‌کنند، به نوعی سرگردان و حیران‌اند: «مُذَبذَبینَ بَینَ ذلِکَ لا اِلی هـؤُلاءِ و لا اِلی هـؤُلاء».(نساء آیه۱۴۳)
[۷۱] التبیان ج‌۳، ص‌۳۶۶.
[۷۳] زاد المسیر ج‌۲، ص‌۲۱۱.


۴.۶ - آیه ۱۱۰ سوره انعام


تعبیر «یَعمَهون» در آیات دیگری چون «و نَذَرُهُم فی طُغیـنِهِم یَعمَهون»(انعام آیه۱۱۰) نیز گویای سردرگمی و سرگشتگی مشرکان است.
[۷۶] تفسیر قرطبی ج‌۷، ص‌۶۶.
[۷۷] فتح القدیر ج‌۲، ص‌۱۵۲.


۴.۷ - آیه۴۵ سوره توبه


آنان که خداوند بر چشم و گوششان مهر زده است در بیراهه‌های کفر، حیران و سرگردان در جست‌و‌جوی راه رهایی‌اند.
[۷۸] جامع البیان ج‌۱، ص‌۱۹۷.
[۸۰] فتح القدیر ج‌۱، ص‌۴۵.
دلهای آنان آلوده به‌ شک و تردید و سرگردان بین حق و باطل است: «وارتابَت قُلوبُهُم فَهُم فی رَیبِهِم یَتَرَدَّدون».(توبه آیه۴۵)
[۸۲] جامع البیان ج‌۱۰، ص‌۱۸۵.
این حیرت، در تکبر، زیاده‌خواهی و حق ستیزی آنان نمود یافته، سبب گرفتاری به سنت استدراج و خذلان می‌شود
[۸۳] فتح القدیر ج‌۲، ص‌۴۲۸ ـ ۴۲۹.
، در حالی که کردارشان را زیبا و پسندیده شمرده، به آن دل‌بسته و هدف خود را در میان راه گم می‌کنند. آنان چون خود حجت خویش را از کف داده‌اند ، در برابر استدلال و حجت محکم مؤمنان نیز حیران و بهت‌زده می‌شوند که ماجرای گفت و گوی ابراهیم و نمرود، نمونه‌ای از آن است. (بقره آیه۲۵۸)
[۹۰] زاد المسیر ج‌۱، ص‌۲۶۹.
[۹۱] تفسیر جلالین، ص‌۴۶.


۴.۸ - آیه۴۰ سوره انبیاء


نزول عذاب الهی بر آنان نیز آن چنان ناگهانی است که آنان را شگفت‌زده و حیران می‌سازد: «بَل‌تَأتیهِم بَغتَةً فَتَبهَتُهُم فَلا یَستَطیعونَ رَدَّها و لا هُم یُنظَرون». (انبیاء آیه۴۰)
[۹۳] جامع‌البیان ج۱۷، ص۳۹.
[۹۴] تفسیر قرطبی ج‌۱۱، ص‌۲۹۰.


۴.۹ - آیه۲ سوره حج


شدت عذاب آنها را چنان دچار دهشت و از خود بی‌خود می‌کند که گویا مست و لایعقل‌اند: «و تَرَی النّاسَ سُکـری و ما هُم بِسُکـری و لـکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید».(حجّ آیه۲)
[۹۷] تفسیر قمی ج‌۲، ص‌۷۸.




بنابر آنچه گذشت، تحیر در شبکه معنایی خود با مفاهیم بنیادی دیگری در حوزه هدایت و گمراهی پیوند می‌یابد؛ حیرت در واقع بیانگر حالت گمراهی (ضلال) در انسان بی‌ایمان است؛ ضلال به معنای گم کردن راه و خارج شدن از راه درست است که گاه با همین توضیح در آیات آمده: «ضَلَّ سَواءَ السَّبیل»(بقره آیه۱۰۸) و همان مفهوم سرگردانی و سردرگمی را تداعی می‌کند
از همین‌رو در آیه ۷۱ انعام در نقطه مقابل حیرت از هدایت (متضاد ضلال) یاد شده است: «اِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الهُدی».
مفهوم ظلمت در قرآن نیز به ظرف حیرانی و سرگشتگی کافران اشاره دارد که بر اثر آن راه درست را از کف می‌دهند.
[۱۰۲] جامع البیان ج‌۱، ص‌۲۰۹.
مفهوم کوری نیز که در برخی آیات قرآن (برای نمونه ر. ک: آیه۱۹ سوره رعد) در وصف گمراهان آمده به حیرت آنان و نیافتن راه درست اشاره دارد.
[۱۰۴] تفسیر ابن عطیه ج۳، ص‌۳۰۹.
[۱۰۵] التسهیل ج‌۲، ص‌۱۷۶.
[۱۰۶] تفسیر ثعالبی ج‌۳، ص‌۴۸۷.




در نگاهی دیگر به مفهوم تحیر در قرآن، به گونه مثبت آن بر می‌خوریم. در آیات گوناگونی به اندیشه و تأمل در آیات آفاقی و انفسی توصیه شده که بر اثر آن شگفتی و حیرتی بر انسان چیره می‌شود:
«اِنَّ فی خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفِ الَّیلِ والنَّهارِ لاَیـت لاُِولِی الاَلبـب • اَلَّذینَ یَذکُرُونَ اللّهَ قِیـمـًا وقُعودًا وعَلی جُنوبِهِم ویَتَفَکَّرونَ فی خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا بـطِلاً سُبحـنَکَ فَقِنا عَذابَ النّار».(آل عمران آیات ۱۹۰ و ۱۹۱)
این تحیر بر خلاف گونه پیشین، ناشی از تفکر و تأمل صحیح و نتیجه ایمان، توحید و تقواست.
[۱۰۸] التفسیر الکبیر ج‌۹، ص‌۱۳۴ ـ ۱۳۵.




همچنین یکی از نظریه‌ها در تفسیر واژه «اِله» آن است که این کلمه از ریشه «وَلَه» به معنای تحیر است.
[۱۰۹] زاد المسیر ج‌۱، ص‌۹.
البته اله به معنای ذاتی و نه وصفی از این ریشه بوده و به آن اشاره دارد که عقول و اذهان در شناخت او متحیّرند و خردها در کنه عظمتش سردرگم شده ، به آگاهی کاملی دست نمی‌یابند و اذهان در شناخت ذات معبود مدهوش و سرگردان می‌شوند.
[۱۱۳] الکشاف ج‌۱، ص‌۶.




(اله) زمخشری سعی کرده این مفهوم از تحیر را با مفهوم منفی پیشین این‌گونه پیوند دهد که تحیر در شناخت و ادراک صحیح و بی‌پیرایه از خدا زمینه گمراهی و سردرگمی پدید آورده و اندیشه استوار در این بین فراوان نیست.
[۱۱۴] الکشاف ج‌۱، ص‌۶.




به مفهوم تحیر در شاخه‌های گوناگون اندیشه اسلامی توجه و درباره آن بحث شده است.

۹.۱ - تحیر در علم کلام


در دانش کلام، خرد آدمی از ادراک ژرفای ذات خداوند ناتوان و تفکر در ذات موجب تحیر و امری نکوهیده شمرده شده است.
[۱۱۵] توحید الامامیه، ص‌۲۰۰.
[۱۱۶] ریاض السالکین ج‌۵، ص‌۲۶ ـ ۲۸.


۹.۲ - تحیر در علم اخلاق


در اخلاق از شک و حیرت به ناتوانی از تحقیق حق و ابطال باطل تعبیر شده و آن را از رذایل قوه ناطقه شمرده‌اند که در برابر فضیلت یقین قرار دارد.
[۱۱۷] جامع السعادات ج‌۱، ص‌۱۵۲ـ ۱۵۴.


۹.۳ - تحیر در عرفان


در عرفان، حیرت مورد اشاره قرآن به حیرت برخی آدمیان در اوهام و تخیلات نفسانی خویش تفسیر شده است ، افزون بر آن به گونه مثبت تحیر نیز توجه و مرتبه‌ای از مراتب سلوک عملی شمرده شده که به هنگام مشاهده انوار ذات الهی و اشراقات درخشان ربانی و حجابهای نورانی رخ می‌دهد
[۱۲۰] بحرالمعارف ج‌۳، ص‌۸۰۹.
و انسان محبّ با مشاهده جمال محبوب از همه آفریدگان و از خود نیز غافل و حیران می‌شود.


 
۱. الصحاح ج۴، ص‌۱۶۸۲.    
۲. لسان العرب ج‌۱۱، ص‌۲۰۰.    
۳. مجمع البحرین ج‌۱، ص‌۶۲۴. «خجل».    
۴. لسان العرب ج‌۲، ص‌۱۳.    
۵. تاج العروس ج‌۳، ص‌۱۹. «بهت».
۶. الصحاح ج۶، ص‌۲۲۵۶.    
۷. العرب ج‌۱۳، ص‌۵۱۶.    
۸. مجمع‌البحرین ج‌۴، ص‌۵۵۳. «وله».
۹. تاج العروس ج‌۶، ص‌۳۲۴، «حیر».
۱۰. مشارق الانوار ج‌۱، ص‌۳۳۱.
۱۱. الفروق‌اللغویه، ص۴۴۵.    
۱۲. تاج‌العروس ج۱۹، ص۶۸، «عمه».
۱۳. الصحاح ج۶، ص۲۲۴۱.    
۱۴. لسان العرب ج‌۱۲، ص‌۴۳۰ و ج‌۱۳، ص‌۵۱۹.
۱۵. مفردات، ص‌۳۴۸، «عمه».    
۱۶. المغرب، ص‌۱۳۴، «الحیره».
۱۷. لغت‌نامه ج‌۶، ص‌۹۲۵۰، «حیرت».
۱۸. انعام/سوره۶، آیه۷۱.    
۱۹. غریب القرآن، ص‌۲۳۷.    
۲۰. شوری/سوره۴۲، آیه ۴۵.    
۲۱. اعراف/سوره۷، آیه ۱۹۸.    
۲۲. مفردات، ص‌۸۱۳، «نظر».
۲۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۹.    
۲۴. . مشارق الانوار ج‌۱، ص‌۳۳۱.
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۲۶. لسان العرب ج‌۲، ص‌۱۳.    
۲۷. تاج العروس ج‌۳، ص‌۱۹، «بهت».
۲۸. مائده/سوره۵، آیه۲۶.    
۲۹. الفروق اللغویه، ص‌۴۴۵.    
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۱۵.    
۳۱. تفسیر نسفی ج‌۱، ص‌۲۲.
۳۲. تفسیر قرطبی ج‌۱، ص‌۲۰۹.
۳۳. المیزان ج‌۱۵، ص‌۴۹.    
۳۴. روم/سوره۳۰، آیه۱۲.    
۳۵. التبیان ج۷، ص۳۸۵.    
۳۶. التبیان ج۸، ص۲۳۵.    
۳۷. التبیان ج‌۹، ص‌۲۱۶.
۳۸. فصل‌المقال ج‌۱، ص‌۵۰۹.
۳۹. المفضلیات ج‌۱، ص‌۲۹۶.
۴۰. جمهره اشعار العرب ج‌۱، ص‌۲۱۴.
۴۱. محاضرات الادباء ج۲، ص۷۴.
۴۲. البلیغ فی‌المعانی، ص‌۲۷۷.
۴۳. معانی القرآن ج‌۱، ص‌۱۰۰.    
۴۴. التبیان ج‌۱، ص‌۱۱۸.    
۴۵. خدا و انسان در قرآن، ص‌۱۷۹ـ ۱۸۲.
۴۶. انعام/سوره۶، آیه۷۱.    
۴۷. التبیان ج‌۴، ص‌۱۶۹.    
۴۸. مجمع البیان ج‌۴، ص‌۸۵.    
۴۹. تفسیر ابن کثیر ج‌۲، ص‌۱۵۰.    
۵۰. تفیسر عبدالرزاق، ج‌۲، ص‌۲۱۲.
۵۱. جامع البیان ج‌۷، ص‌۳۰۶.
۵۲. المیزان ج‌۷، ص‌۱۴۴.    
۵۳. التبیان ج‌۴، ص‌۱۶۹.    
۵۴. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۸۴.    
۵۵. حج/سوره۲۲، آیه۳۱.    
۵۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    
۵۷. الکشاف ج‌۲، ص‌۳۲۰.
۵۸. تفسیر الصافی ج‌۲، ص‌۱۳۰.    
۵۹. الاصفی ج‌۱، ص‌۳۲۸.    
۶۰. الوجیز ج‌۱، ص‌۳۶۱.
۶۱. تفسیر بغوی ج‌۲، ص‌۱۰۶.
۶۲. تفسیر‌نسفی ج‌۱، ص‌۳۳۰.
۶۳. جوامع الجامع ج‌۱، ص‌۵۸۲.    
۶۴. مجمع البیان ج‌۴، ص‌۸۵.    
۶۵. الانصاف ج‌۲، ص‌۲۸.
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷.    
۶۷. تفسیر قمی ج‌۱، ص‌۳۴.
۶۸. التفسیر الکبیر ج‌۲، ص‌۷۳.
۶۹. التبیان ج‌۱، ص‌۸۷ ۸۸.    
۷۰. نساء/سوره۴، آیه۱۴۳.    
۷۱. التبیان ج‌۳، ص‌۳۶۶.
۷۲. تفسیر ابن کثیر ج‌۱، ص‌۵۸۲.    
۷۳. زاد المسیر ج‌۲، ص‌۲۱۱.
۷۴. انعام/سوره۶، آیه۱۱۰.    
۷۵. معانی القرآن ج‌۱، ص‌۹۸.    
۷۶. تفسیر قرطبی ج‌۷، ص‌۶۶.
۷۷. فتح القدیر ج‌۲، ص‌۱۵۲.
۷۸. جامع البیان ج‌۱، ص‌۱۹۷.
۷۹. تفسیر ابن کثیر ج‌۱، ص‌۵۵.    
۸۰. فتح القدیر ج‌۱، ص‌۴۵.
۸۱. توبه/سوره۹، آیه۴۵.    
۸۲. جامع البیان ج‌۱۰، ص‌۱۸۵.
۸۳. فتح القدیر ج‌۲، ص‌۴۲۸ ـ ۴۲۹.
۸۴. التبیان ج‌۸، ص‌۷۵.    
۸۵. مجمع البیان ج‌۷، ص‌۳۶۳.    
۸۶. المیزان ج‌۱۵، ص‌۳۴۰.    
۸۷. المیزان ج‌۸، ص‌۳۴۹.    
۸۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۸۹. التبیان ج‌۲، ص‌۳۱۸.    
۹۰. زاد المسیر ج‌۱، ص‌۲۶۹.
۹۱. تفسیر جلالین، ص‌۴۶.
۹۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۴۰.    
۹۳. جامع‌البیان ج۱۷، ص۳۹.
۹۴. تفسیر قرطبی ج‌۱۱، ص‌۲۹۰.
۹۵. تفسیر ابن کثیر ج‌۳، ص‌۱۸۸.    
۹۶. حج/سوره۲۲، آیه۲.    
۹۷. تفسیر قمی ج‌۲، ص‌۷۸.
۹۸. المیزان ج‌۱۴، ص‌۳۳۹.    
۹۹. بقره/سوره۲، آیه۱۰۸.    
۱۰۰. المیزان ج‌۱، ص‌۲۹.    
۱۰۱. انعام/سوره۶، آیه۷۱.    
۱۰۲. جامع البیان ج‌۱، ص‌۲۰۹.
۱۰۳. رعد/سوره۱۳، آیه۱۹.    
۱۰۴. تفسیر ابن عطیه ج۳، ص‌۳۰۹.
۱۰۵. التسهیل ج‌۲، ص‌۱۷۶.
۱۰۶. تفسیر ثعالبی ج‌۳، ص‌۴۸۷.
۱۰۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۰-۱۹۱.    
۱۰۸. التفسیر الکبیر ج‌۹، ص‌۱۳۴ ـ ۱۳۵.
۱۰۹. زاد المسیر ج‌۱، ص‌۹.
۱۱۰. مجمع البیان ج‌۱، ص‌۵۲.    
۱۱۱. المیزان ج‌۱، ص‌۱۸.    
۱۱۲. مجمع البیان ج‌۱۰، ص‌۴۸۶.    
۱۱۳. الکشاف ج‌۱، ص‌۶.
۱۱۴. الکشاف ج‌۱، ص‌۶.
۱۱۵. توحید الامامیه، ص‌۲۰۰.
۱۱۶. ریاض السالکین ج‌۵، ص‌۲۶ ـ ۲۸.
۱۱۷. جامع السعادات ج‌۱، ص‌۱۵۲ـ ۱۵۴.
۱۱۸. تفسیر ابن عربی ج‌۱، ص‌۲۲۹.    
۱۱۹. شرح الاسماء الحسنی ج‌۱، ص‌۱۶۲.    
۱۲۰. بحرالمعارف ج‌۳، ص‌۸۰۹.
۱۲۱. تفسیر ابن عربی ج‌۱، ص‌۳۴۶.    




دانشنامه موضوعی قرآن.    




جعبه ابزار