• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفلیس‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ممنوع كردن ورشکسته از تصرّف در اموالش را تَفلیس گویند.
برخی «مُفَلَّس» را عنوان بابی مستقل قرار داده و برخی دیگر در باب حجر از احکام آن سخن گفته‏اند.




اِفلاس در اصطلاح عبارت است از عدم کفایت دارایی شخص برای پرداخت بدهی‌های وی. به چنین فردی «مُفْلِس» گویند و بعد از حکم حاکم شرع به محجوریت و ممنوعیت او از تصرّف در اموالش، شرعا «مُفَلَّس» نامیده می‏شود.



محجوریت مُفْلِس تنها با حکم حاکم شرع تحقّق می‏یابد و حکم حاکم به محجوریت، مشروط به چهار شرط است:
۱. ثبوت بدهی فرد نزد حاکم.
۲. عدم کفایت دارایی وی برای پرداخت دیون او.
۳. رسیدن زمان ادای بدهی‌ها.
۴. درخواست حجر مفلِس از سوی همه یا بعض طلب‌کاران.




۳.۱ - ممنوعیت تصرّف مفلَّس


مفلَّس نمی‏تواند در دارایی موجود هنگام حکم به حجر وی تصرّف کند. در ممنوعیت وی از تصرّف در اموال به دست آمده پس از حجر، اختلاف است.
تصرّف‌‌های غیر مالی ـ مانند ازدواج، طلاق و قصاص ـ و نیز تصرّف‌هایی که موجب افزایش دارایی می‏گردد ـ مانند قرض گرفتن، جمع کردن هیزم جهت فروختن آن، شکار و قبول وصیّت و بخشش ـ و همچنین تصرّف‌های غیر ابتدایی ـ مانند اِعمال خیار یا اجازه در معامله صورت گرفته قبل از حجر ـ جایز است.

۳.۱.۱ - منظور از منع تصرّف


در مراد از منع تصرّف اختلاف است که آیا مراد، اهلیّت نداشتن مفلَّس برای تصرّف در اموال خویش است تا تصرّفات وی باطل باشد و یا مراد عدم نفوذ تصرّفات او است که نتیجه آن صحّت معامله انجام گرفته است؟
بنابر قول دوم، نفوذ تصرّف، منوط به تقسیم دارایی مفلَّس است. اگر دارایی او به سبب افزایش قیمت یا غیر آن بیش از مقدار دیونش باشد، معامله او نافذ است و گرنه باطل خواهد بود.

۳.۲ - تقسیم مال مفلَّس


حاکم شرع پس از حکم به حجر مفلِس اقدام به فروش دارایی وی می‏کند و پول آن را میان طلب‌کاران به نسبت طلبشان تقسیم می‏نمایدو اگر عین مال طلبکاری موجود باشد، مالک می‏تواند آن را برای خود بردارد و یا با دیگر طلبکاران به نسبت طلبش در آن مشارکت نماید.
این در حقیقت همان خیار تفلیس است که مالک عین بین امضای معامله و مشارکت با دیگر بستانکاران در قیمت عین و بین فسخ آن به جهت تفلیس خریدار و بازپس گرفتن عین مال خود، مخیّر است.
بنابر قول مشهور، در ثبوت این حق برای مالک عین، فرقی بین وجود مالی دیگر برای مفلَّس و عدم وجود آن نیست.
از دارایی‌های مفلَّس آنچه در زندگی، ضروری و مورد نیاز او است، مانند خانه مسکونی، لباس، ابزار کسب، فرش، روانداز و مانند آن از اثاث ضروری منزل، فروخته نمی‏شود.
بر حاکم واجب است تا زمان تقسیم دارایی مفلَّس، نفقه او و افراد واجب النفقه وی را به صورت روزانه تأمین کند.
اگر بعد از تقسیم دارایی مفلَّس، بستانکار جدیدی پیدا شود و مالی نزد مفلَّس نمانده باشد که وی برای خود بردارد، آیا قسمت باطل می‏شود، یا آنچه انجام گرفته صحیح است و طلبکار جدید به دیگر طلبکاران مراجعه و از هریک سهمی از طلب خود به نسبت، دریافت می‏کند؟ مسئله اختلافی است.
اموال مفلَّس تنها بین بستانکارانی که زمان ادای طلب آنان رسیده تقسیم می‏گردد.
پس از تقسیم دارایی مفلَّس بین بستانکاران، حجر از او زایل می‏شود و نیازی به حکم حاکم بر رفع حجر نیست.



اگر مفلَّس پس از محجوریت، بر بدهکاری خویش به فردی قبل از حجر، اقرار کند، ذمّه‌اش بدان مشغول خواهد شد؛ لیکن در این‌که مُقَرٌّلَه در تقسیم مال موجود با دیگر طلب‌کاران شریک می‏شود یا نه، اختلاف است.
اگر دین مورد اقرار پس از حجر ـ به سبب معامله و مانند آن که با رضایت دو طرف صورت گرفته ـ بر ذمّه‏اش آمده باشد، مقرٌّلَه در تقسیم مال با دیگر طلبکاران شریک نخواهد بود، مگر آن‌که منشأ استقرار دین، اتلاف مال یا جنایت و مانند آن باشد که اختلاف مطرح در مسئله پیشین این‏جا نیز مطرح است.
اگر مفلَّس به عین مالی برای کسی اقرار کند صحیح است؛ لیکن در نفوذ اقرار و در نتیجه بازگرداندن آن به مقرٌّلَه و یا عدم نفوذ اقرار و تقسیم آن میان بستانکاران و ثبوت مثل یا قیمت آن بر عهده مفلَّس، اختلاف است.



بر حاکم شرع مستحب است حکم حجر مفلَّس را به دیگران نیز اعلام کند تا مردم بدانند و از معامله با او متضرر نشوند،برخی، آن را واجب دانسته‏اند.
[۱۷] الکافی فی الفقه، ص۳۴۱.

بدهی‌های زمان‌دار (دیون مؤجّل) مفلَّس با تفلیس حالّ نمی‏گردد.


 
۱. جامع المقاصد، ج۵، ص۲۲۳-۲۲۲.    
۲. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۷۹-۲۷۷.    
۳. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۸۰-۲۷۹.    
۴. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۸۲-۲۸۴.    
۵. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۹۰.    
۶. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۸۵-۲۸۴.    
۷. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۳۲۸.    
۸. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۹۶-۲۹۵.    
۹. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۳۳۹-۳۳۴.    
۱۰. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۳۴۲-۳۴۰.    
۱۱. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۴۷-۲۴۶.    
۱۲. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۳۵۰.    
۱۳. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۳۶۱.    
۱۴. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۸۸-۲۸۷.    
۱۵. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۸۹-۲۸۸.    
۱۶. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۲۸۲.    
۱۷. الکافی فی الفقه، ص۳۴۱.
۱۸. جواهر الکلام، ج۲۵، ص۳۲۳.    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۲۶۳.    



جعبه ابزار