• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علی اکبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



علی اکبر (۳۳-۶۱ق)، فرزند امام حسین (علیه‌السلام) می‌باشد. در منابع تاریخی او را نخستین شهید از بنی‌هاشم در روز عاشورا و شبیه‌ترین مردم به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دانسته‌اند.



پسر بزرگ امام حسین (علیه‌السلام) مادرش لیلی بنت أبی ‌مُرّة بن عروة بن مسعود، از قبیله بنی‌ ثقیف بود.
معاویه او را سزاوارترین مردم به امر خلافت می‌دانست، زیرا در او شجاعت بنی‌هاشم، سخاوت بنی‌امیه و فخر ثقیف، یکجا گرد آمده بود.


الف) بیشتر منابع کهن تاریخی
[۹] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۷.
[۱۳] نجاری، ابو نصر سهل ‌بن عبدالله، سر السلسلة العلویة، ص۳۰.
از او با لقب علی‌ اکبر یاد کرده‌اند و ابن‌ ادریس حلّی نیز شواهدی در تأیید آن آورده است،
ب) اما برخی نیز او را علی‌ اصغر و امام سجاد (علیه‌السلام) را علی ‌اکبر دانسته‌اند.
ج) در منابع شیعی متأخر نیز، لقب علی ‌اصغر برای فرزند نوزاد امام حسین (علیه‌السلام)، که در کربلا شهید شد، ذکر شده است.


از تاریخ ولادت و سوانح حیات علی‌ اکبر، اطلاع دقیقی در دست نیست. سن او را هنگام شهادت، ۱۸، ۲۳ یا ۲۵ سال ضبط کرده‌اند.
[۲۶] بیهقی، علی بن زید، لباب الأنساب و الألقاب والأعقاب ج۱، ص۳۹۷.

از آنجا که سن امام سجاد (علیه‌السلام) در کربلا ۲۳ سال، ذکر شده
[۲۹] علی بن زید ذهبی، عمیر، اعلام‌البلاد، اختصارات، ج۴، ص۳۸۶.
و علی‌ اکبر از امام سجاد بزرگ‌تر بوده است ، ظاهرا علی‌ اکبر در ۲۵ سالگی شهید شده است. به علاوه، ابوالفرج اصفهانی تولد علی ‌اکبر را در زمان خلافت عثمان( ۲۳ـ۳۵) دانسته و گفته شده از جدش علی ‌بن ابی‌طالب و عایشه، روایت، نقل کرده است، که این نیز مؤیدی دیگر، بر احتمال شهادت علی‌ اکبر در ۲۵ سالگی است.


روز عاشورا تا هنگامی که اصحاب (غیر‌هاشمی) امام حسین (علیه‌السّلام) زنده بودند، عملاً آنها به میدان جنگ رفتند، و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و جنگ و مبارزه و شهادت بنی‌هاشم، پس از شهادت آنان آغاز شد.
بعد از اینکه اصحاب (غیر‌هاشمی) امام حسین (علیه‌السّلام) کشته شدند و کسی نماند جز اهل بیتش که فرزندان علی (علیه‌السّلام)، فرزندان جعفر، فرزندان عقیل، فرزندان امام حسن و فرزندان خود او بودند؛ آنها جمع شدند و با هم خداحافظی کردند و تصمیم به جنگ گرفتند.
اکثر قریب به اتفاق منابع دست اول و معتبر تاریخی، حضرت علی اکبر را اولین شهید از بنی‌هاشم ذکر کرده‌اند.
[۳۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۷.

گفتنی است که ابن اعثم در کتاب الفتوح خوارزمی در مقتل الحسین و ابن شهرآشوب در مناقب آل ابی طالب،
[۴۱] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۴.
عبدالله بن مسلم را به عنوان اولین شهید از بنی‌هاشم ذکر کرده‌اند؛ اما (طبق بررسی‌ها) ابن شهرآشوب از خوارزمی پیروی کرده و خوارزمی نیز مطالب خود را از ابن اعثم گرفته است؛ لذا این نقل در بین منابع قدیم در واقع منحصر به فتوح ابن اعثم می‌شود و فتوح ابن اعثم از نظر اعتبار، در ردیف الاخبار الطوال دینوری و انساب الاشراف بلاذری و تاریخ طبری و الارشاد شیخ مفید قرار ندارد. برای آگاهی بیشتر در این‌باره، به جدول ترتیب شهدای بنی‌هاشم در صفحات آینده مراجعه فرمایید.
هنگامی که از میان جوانان بنی‌هاشم، پیش از همه، حضرت علی اکبر (آماده جنگ شد، او) که از زیبا صورتان و نیک سیرتان روزگار بود، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و (با ناامیدی از بازگشت او،) نگاهی مایوسانه به قامتش‌ انداخت، و آنگاه چشمانش را به زیر افکند (ابن اعثم و خوارزمی نوشته‌اند: امام محاسن شریفش را به سوی آسمان گرفت. و گریست. سپس گفت: اللهم اشهد فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولک (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و کنّا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه؛ (این جملات را با‌ اندکی تفاوت و با اضافاتی، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین،ابن اعثم در کتاب الفتوح، و خوارزمی در مقتل الحسین، و با تفاوت بیشتری شیخ صدوق در الامالی، آورده‌اند.) «بارالها، تو شاهد باش، جوانی به جنگ این مردم رفت که در صورت و سیرت و گفتار، شبیه‌ترین مردم به پیامبرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، و ما هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت میشدیم، به این جوان نگاه می‌کردیم».


سپس علی بن الحسین حمله کرد، در حالی که چنین رجز می‌خواند:
انا علی بن الحسین بن علی نحن و بیت الله اولی بالنبی
والله لایحکم فینا ابن الدّعی اطعنکم بالرمح حتی ینثنی
اضربکم بالسیف حتی یلتوی ضرب غلام‌هاشمی علوی
«منم علی، فرزند حسین بن علی؛ به خدای کعبه سوگند، ما به (جانشینی) پیامبر اولی هستیم. به خدا سوگند، حرامزاده (ابن زیاد) بر ما حکومت نخواهد کرد. شما را با نیزه آن قدر میزنم تا خم گردد، و با شمشیر چنان ضربت میزنم که شمشیر در هم پیچد؛ ضربت زدن جوانی‌ هاشمی علوی».
علی اکبر همواره می‌جنگید، تا جایی که ناله از کوفیان برخاست؛ زیرا شمار زیادی از آنها را کشت. (در منابع تاریخی و مقتل‌ها، رجز حضرت علی اکبر که در متن، از خوارزمی نقل شد، هم از نظر تعابیر و کلمات، و هم از نظر تعداد مصراع‌ها، متفاوت نقل شده است. طبری فقط سه مصراع اول آن را آورده است، اما شیخ مفید، علاوه بر آنها، دو مصراع دیگر نیز به این صورت نقل کرده است: اضرب بالسیف احامی عن ابی - ضرب غلام‌هاشمی قرشی.)


پیش از رفتن به میدان، جماعتی از سپاه دشمن، به دلیل خویشاوندی علی ‌اکبر با یزید (جدّه مادری علی‌ اکبر، میمونه بنت ‌ابی ‌سفیان، عمّه یزید بود)،(مقصود از خویشاوندی علی اکبر (علیه‌السّلام) با دودمان یزید از طرف مادر، این است که مادر لیلا، میمونه، دختر ابوسفیان بود.
[۵۴] ابونصر بخاری، سر السلسله العلوی، ص۳۰.
بنابراین او، از طرف مادر، نتیجه دختری ابوسفیان بود.) به او امان دادند، ولی علی‌اکبر نپذیرفت و در پاسخ گفت: «قرابت با رسول خدا باارزش‌تر از خویشاوندی با ابوسفیان است.» سپس به جنگ خود ادامه داد.
[۵۸] نجاری، ابو نصر سهل ‌بن عبدالله، سر السلسلة العلویة، ص۳۰.



پس از آنکه حضرت علی اکبر جنگ سختی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند، نزد پدر برگشت و گفت: یا ابة، العطش قد قتلتی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربة ماء من سبیل؟ «پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟». امام گریست و فرمود:
«پسر جان از کجا آب بیاورم؟‌ اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت رسول خدا را ملاقات می‌کنی و از جام سرشار او سیراب می‌شوی، که دیگر پس از آن تشنه نگردی». (ثم رجع الی ابیه وقال یا ابة العطش، قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شریة ماء من سبیل؟ فبکی الحسین (علیه‌السّلام) وقال: واغوثاه یا بنیّ من این اتی بالماء.قاتل قلیلاً، فما اسرع ما تلقی جدک محمدا فیسقیک بکاسه الاوفی شربة لا تظما بعدها خوارزمی گفت و گوی علی اکبر با پدر و پاسخ امام را درباره تشنگی، به گونه‌ای متفاوت آورده است.)


علی اکبر به میدان جنگ برگشت و مجدداً به دشمنان یورش برد و این بار چنین رجز می‌خواند:
الحرب قد بانت لها الحقائق وظهرت من بعدها مُصادق
والله رب العرش لانفارق جُمُوعَکُم او تُغمد البوارق
«حقیقت‌های جنگ آشکار گشت و آنگاه مردان جنگاور راستین هویدا شدند. به خدای آفریدگار عرش سوگند، دست از شما بر نمی‌داریم تا (جنگ پایان یافته،) شمشیرها غلاف شود.»

۸.۱ - آمار کشته‌های دشمن

او (با وجود تشنگی شدید) جنگ نمایانی کرد و تعداد زیادی از دشمنان را به هلاکت رساند. (مورخان متقدم همانند بلاذری، دینوری، طبری، ابوالفرج اصفهانی، ابن اعثم و شیخ مفید، هیچ‌گونه آماری از کشته‌های سپاه عمر سعد توسط حضرت علی اکبر ارائه نکرده‌اند. ابن نما؛ سید بن طاووس نوشته‌اند که جمع زیادی به دست حضرت علی اکبر کشته شدند. اما مورخان مقتل‌نویس و محدثانی که متعرض آمار کشته‌ها به دست وی شده‌اند. آمار کشته‌ها را یک گونه گزارش نکرده‌اند: شیخ صدوق، ۴۴ نفر؛ خوارزمی، ۲۰۰ نفر؛ ابن شهرآشوب ۷۰نفر
[۷۰] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۸.
و قندوزی، ۸۰ نفر نوشته‌اند. البته در این میان برخی نویسندگان، آمار اغراق آمیز و افسانه‌ای از تعداد کشته‌ها توسط حضرت علی اکبر داده‌اند. فاضل دربندی (۱۲۸۹ق)، با استناد به منبعی غیر معتبر آمار کشته‌ها توسط علی اکبر را، ۲۰۰۰ سواره و ۸۰ پیاده نوشته است.
[۷۲] فاضل دربندی، اکسیرالعبادات فی اسرارالشهادات، ج۲، ص۶۴۲-۶۴۳.
) او بارها رجز خواند و حمله کرد.

۸.۲ - قاتل علی اکبر

کوفیان از کشتن او پروا داشتند (گویا نمی‌خواستند در خون او شریک شوند) تا اینکه مرة بن منقذ بن نعمان عبدی لیثی او را دید و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر این جوان از کنار من بگذرد و این کار را تکرار کند و من پدرش را به عزایش ننشانم. علی اکبر بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را می‌زد تا آنکه مرة بن مُنقذ عبدی ضربتی بر او زد و او را نقش زمین کرد و آن گروه او را محاصره کرده، پیکر مطهرش را با شمشیر قطعه قطعه کردند.
خوارزمی بعد از ضربت مرة بن منقذ چنین اضافه می‌کند. در این هنگام او دست به گردن اسبش گرفت و اسب او را به سوی لشکر دشمن برد و دشمنان، او را با شمشیر قطعه قطعه کردند.

۸.۳ - آخرین لحظات عمر

علی اکبر در آخرین لحظات عمر، ندا داد: یا آبتاه علیک منی السلام هذا جدی یقرئک السّلام و یقول لک عجّل القدوم علینا؛ «پدر جان، خداحافظ. این جدم رسول خداست که تو را سلام می‌رساند و می‌گوید: سریع‌تر به ما ملحق شو».
آن‌گاه علی فریادی زد و جان داد. حسین آمد و بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد، و گفت: قتل الله قوماً قتلوک ما اجراهم علی الله و علی انتهاک حرمة الرسول علی الدنیا بعدک العفا؛ (گزارش شیخ مفید تفاوت‌ اندکی با این نقل دارد و چنین است: قتل الله قوماً قتلوک یا بنی، ما اجراهم علی الرحمن وعلی انتهاک حرمة الرسول وانهملت عیناه بالدموع ثم قال علی الدنیا بعدک العفا.) «خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چقدر این مردم بر خدا و هتک حرمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گستاخ و بی‌باک گشته‌اند. بعد از تو، خاک بر سر دنیا».
در این هنگام زینب، دختر فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) با سرعت (از خیمه‌ها) بیرون آمد و فریاد زد: «وای برادرم، وای فرزند برادرم» و خود را بر پیکر آن جوان‌ انداخت. حسین به سوی او آمد و او را به خیمه برد. آن‌گاه حسین به جوانانش گفت: احملوا اخاکم؛ «برادرتان را (به خیمه‌گاه) ببرید». جوانان، او را بردند و در جلوی خیمه‌ای که در مقابل آن می‌جنگیدند بر زمین نهادند.

۸.۴ - نفرین امام

امام حسین (علیه‌السّلام) زبان به نفرین گشود و چنین گفت: «خدایا اینها ما را دعوت کردند تا ما را یاری کنند؛ اما حرمت ما را نگه نداشتند و ما را کشتند. خدایا، باران آسمان را بر آنها حبس کن و برکات زمین را از آنها منع کن و اگر آنها را مدت زمانی از نعمت خویش بهره دادی، اما در میانشان تفرقه و جدایی بینداز و آنان را فرقه‌ها و گروه‌های پراکنده قرار بده و همیشه حاکمان را از آنان، ناخشنود ساز».
آن‌گاه امام خطاب به عمر سعد فریاد زد. مالک، قطع الله رحمک ولا بارک الله فی امرک و سلط علیک من یذبحک علی فراشک، کما قطعت رحمی ولم تَحفظ قرابتی من رسول الله؛ (طبق نقلی خوارزمی و ابن اعثم، امام این نفرین را هنگام عزیمت علی اکبر به میدان کرد، اما خود سخن امام که فرمود: کما قطعت رحمی (همچنان که نسل مرا قطع کردی (پسرم را کشتی)) نشان می‌دهد که پس از شهادت او بوده است.) «تو را چه شده است؟ خداوند نسل تو را قطع کند (با توجه به شواهد و قراین و با عنایت به فهم عرب، مقصود از قطع رحم در سخنان امام، قتل نسل و فرزند است، نه قطع رحم در نقطه مقابل صله رحم، و نه قطع نسل به معنای کشتن همه فرزندان.از این‌رو قطع رحم به قتل فرزند ترجمه شد. نفرین امام در حق او اجابت شد و در جریان قیام مختار، پسر او (حفص) کشته شد و خود عمر سعد بسترش به انتقام خون امام حسین (علیه‌السّلام) به قتل رسید.) (فرزندت را بکشد) و کارت را مبارک نگرداند و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا سازد، همان‌گونه که تو نسل مرا قطع کردی (پسرم را کشتی) و حرمت قرابت من با رسول خدا را حفظ نکردی».
سپس با صدای بلند، این آیه شریفه از قرآن را تلاوت کرد: «ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم وآل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم؛ خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید؛ فرزندانی هستند برخی از نسل برخی دیگر؛ و خدا شنوا و داناست».

۸.۵ - شهادت ایشان در زیارت‌نامه

در روایتی که ابوحمزهٔ ثمالی از امام صادق (علیه‌السّلام) دربارهٔ کیفیت زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) نقل کرده است، در ادامه آن، کیفیت زیارت حضرت علی اکبر نیز نقل شده است و در آن، به نکاتی تاریخی درباره شهادت آن حضرت اشاره شده است که در منابع تاریخی و مقتل‌ها نیامده است؛ از جمله اینکه امام حسین (علیه‌السّلام) شهادت علی اکبر را به حساب خدا گذاشت و خون او را با دستش به سمت آسمان پاشید که یک قطره هم از آن برنگشت! در قسمتی از آن زیارت، از زبان امام صادق (علیه‌السّلام) چنین آمده است: «...پدر و مادرم فدای تو، ‌ای سربریده و کشته بی‌گناه، پدر و مادرم فدای خون تو، که با آن خون به سوی حبیب خدا پر کشیدی، پدر و مادرم فدای تو، که پیش روی پدرت، روانهٔ جنگ شدی، در حالی که او شهادت تو را به حساب خدا گذاشته و بر تو می‌گریست و دلش بر تو می‌سوخت؛ خون تو را با دستش به اوج آسمان می‌پاشید که قطرهای از آن بر زمین بازنگشت و هنگام وداع تو با پدرت، آه و ناله او لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت. جایگاه تو و پدرت همراه نیاکان گذشته و مادرانت نزد خداست، و در بهشت از نعم الهی برخوردارید.
من در درگاه الهی از آن کسی که تو را کشت و سرت را برید، بیزاری می‌جویم.» (بایی انت وامّی من مذبوح ومقتول من غیر جرم وبابی انت وامّی دمک المُرتقی به الی حبیب الله، وبابی انت وامّی من مقدّم بین یدی ابیک یحتسبک و یبکی علیک محرقا علیک قلبه یرفع دمک بکفّه الی اعنان السماء لا ترجع منه ققطرة و لاتسکن علیک من ابیک زفرة ودّعکللفراق، فمکانکماعندالله مع آبائک الماضین و مع امهاتک فی الجنان منعٍمین ابرا الی الله ممّن قتلک و ذبحک)

۸.۶ - مقتل‌های غیر معتبر

(آنچه در متن نگاشته شد، گزارش چگونگی مبارزه و شهادت حضرت علی اکبر و واکنش امام و اهل بیت وی در فقدان وی بود، که مورخان و مقتل‌نویسان متقدم و متاخر به آن پرداخته بودند، اما برخی گزارش‌ها و نقل‌ها دراین باره وجود دارد که گاهی در محافل منبری و روضه‌خوانی نقل می‌شود، اما اثری از آنها در منابع کهن و معتبر تاریخی نیست و در برخی منابع متاخر نقل شده است و اعتبار ندارد. به عنوان نمونه، این جمله که امام حسین (علیه‌السّلام) وقتی با بدن بیجان حضرت علی اکبر روبه رو شد فرمود. اما انت یا بنیّ، فقد استرحت من کرب الدنیا و غمّها، و ما اسرع اللّحوق بک؛ «اما تو از غم و غصهٔ دنیا راحت شدی و چه زود است ملحق شدن به تو»،
[۹۱] طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب للطریحی، ص۴۳۸.
یا یا ولدی، امّا انت فقد استرحت من همّ الدنیا و غمّها و صرت الی روح ورّاحة و بقی ابوک، فما اسرع لحوقه بک؛ «ای پسرم، اما تو از غم و غصه دنیا راحت شدی و به رحمت و راحتی رسیدی، ولی پدرت تنها ماند و به زودی به تو ملحق خواهد شد»،
[۹۲] ابی مخنف، لوط بن یحیی، مقتل ابو مخنف، ص۸۳.
[۹۳] فاضل دربندی، ملا آقا، اکسیر العبادات، ج۲، ص۶۴۴.
[۹۴] بهبهانی، محمد باقر، الدمعة الساکبه، ج۴، ص۳۳۱.
[۹۵] خراسانی، محمدباقر، کبریت احمر فی شرائط المنبر، ص۱۰۹، ۱۸۶
[۹۶] مازندرانی، محمدمهدی، معالی السبطین، ج۱، ص۲۵۲
در منابع متقدم نیامده است و چنین نقلی از قرن یازدهم به بعد وارد مقتل‌ها شده است و به امام حسین (علیه‌السّلام) نسبت داده شده است. همچنین وقتی حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) با پیکر بی‌جان حضرت علی اکبر رو به رو شد، این جمله به آن بانو نسبت داده شده است. لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیاء لیتنی و سدت تحت اطباق الثری. چنانکه ملاحظه می‌شود. این نقل نیز در منابع متقدم یافت نشد و از قرن یازدهم به بعد در برخی مقتل‌ها راه یافته است.)


امام حسین (علیه‌السلام) در مصیبت او گفت: «دنیا پس از تو هیچ ارزشی ندارد».
روز بعد، گروهی از قبیله بنی‌ اسد، جسد او را در کنار پدرش امام حسین (علیه‌السلام) به خاک سپردند.
[۱۰۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۵۰۳.
[۱۰۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر ج۳، ص۲۵۹.

از علی‌اکبر، نسلی باقی نمانده است.
[۱۰۵] نجاری، ابو نصر سهل ‌بن عبدالله، سر السلسلة العلویة، ص۳۰.



(۱) ابن‌ ادریس حلی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰.
(۲) ابن‌ اعثم کوفی، کتاب‌ الفتوح، چاپ علی‌ شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳) ابن‌ خشاب بغدادی، تاریخ موالید الائمة علیهم‌السلام و وفیاتهم، قم ۱۴۰۶.
(۴) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵
(۵) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، چاپ سیدهاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۲۶.
(۶) ابن ‌طاووس، مقتل‌الحسین علیه‌السلام المسمی باللهوف فی قتلی الطفوف، قم ۱۴۱۷.
(۷) ابن‌ قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۸) ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، چاپ کاظم مظفر، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۹) ابو نصر سهل ‌بن عبدالله نجاری، سر السلسلة العلویة، چاپ سیدمحمد صادق بحرالعلوم، نجف ۱۹۶۲/۱۳۸۱.
(۱۰) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷.
(۱۱) ابن ‌فندق بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، چاپ سیدمهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
(۱۲) خلیفه ‌بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۱۳) خوارزمی، مقتل‌ الحسین، چاپ محمد سماوی، قم ۱۴۱۸.
(۱۴) احمد بن داود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامره، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۵) علی بن زید ذهبی، عمیر اعلام‌ البلاد، (اختصارات).
(۱۶) مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، چاپ سوی پرونسال، قاهره ۱۹۵۳.
(۱۷) فضل بن حسن طبرسی، إعلام‌ الوری بأعلام الهدی، چاپ موسسة آل‌البیت (ع) لاحیاءالتراث، قم ۱۴۱۷.
(۱۸) محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری (تاریخ الامم والملوک)، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/۱۹۶۲ـ.۱۹۶۷.
(۱۹) محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، قم ۱۴۱۳.
(۲۰) محمد بن حسن طوسی، رجال‌ الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
(۲۱) قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمةالاطهار، چاپ سیدمحمد حسینی جلالی، قم.
(۲۲) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، چاپ شارل پلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(۲۳) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج‌ اللّه علی‌ العباد، چاپ مؤسسه آل‌البیت (ع) الاحیاء التراث، قم.


۱. خلیفه‌بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۹.    
۲. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۵۷.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۵۸.    
۴. دینوری، ابن‌ قتیبه، المعارف، ص۲۱۳.    
۵. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۵۲.    
۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۱.    
۷. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۵۷.    
۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۰۰.    
۹. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۷.
۱۰. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۵۶.    
۱۱. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۴۶.    
۱۲. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۵۲.    
۱۳. نجاری، ابو نصر سهل ‌بن عبدالله، سر السلسلة العلویة، ص۳۰.
۱۴. حلی، ابن‌ادریس، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی ج۱، ص۶۵۷.    
۱۵. قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمةالاطهار ج۳، ص۱۵۲.    
۱۶. قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمةالاطهار ج۳، ص۲۶۵۲۶۷.    
۱۷. شیخ مفید، محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد ج۲، ص۱۳۵.    
۱۸. طوسی، محمد بن حسن، رجال‌الطوسی، ص۱۰۲.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام‌الوری بأعلام الهدی ج۱، ص۴۷۰.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام‌الوری بأعلام الهدی ج۱، ص۴۷۸.    
۲۱. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۱۸۱.    
۲۲. بغدادی، ابن‌خشاب، تاریخ موالید الائمة علیهم‌السلام و وفیاتهم، ص۲۱.    
۲۳. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب ج۳، ص۲۵۷.    
۲۴. کوفی، ابن‌ اعثم، کتاب‌ الفتوح ج۵، ص۱۱۴.    
۲۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین ج۲، ص۳۴.    
۲۶. بیهقی، علی بن زید، لباب الأنساب و الألقاب والأعقاب ج۱، ص۳۹۷.
۲۷. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۵۷.    
۲۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص ۵۷.    
۲۹. علی بن زید ذهبی، عمیر، اعلام‌البلاد، اختصارات، ج۴، ص۳۸۶.
۳۰. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۸۰.    
۳۱. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۵۳.    
۳۲. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۰.    
۳۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۷.
۳۴. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۵۶.    
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری ج۵، ص۴۴۶.    
۳۶. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۵۲.    
۳۷. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۷۶.    
۳۸. شیخ مفید، محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد ج۲، ص۱۰۶.    
۳۹. کوفی، ابن ‌اعثم، کتاب‌الفتوح ج۵، ص۱۱۵.    
۴۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، ج۲، ص۳۵ به بعد.    
۴۱. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۴.
۴۲. کوفی، ابن‌ اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴.    
۴۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، ج۲، ص۳۴.    
۴۴. ابن‌طاووس، علی بن موسی، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۶۶.    
۴۵. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب ج۳، ص۲۵۷.    
۴۶. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۷۷.    
۴۷. ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴.    
۴۸. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین ج۲، ص۳۰.    
۴۹. شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۰، ص۲۲۶.    
۵۰. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۵.    
۵۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۶.    
۵۲. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۶.    
۵۳. قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص۱۵۲-۱۵۳.    
۵۴. ابونصر بخاری، سر السلسله العلوی، ص۳۰.
۵۵. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۹.    
۵۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۵۷.    
۵۷. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۵۷.    
۵۸. نجاری، ابو نصر سهل ‌بن عبدالله، سر السلسلة العلویة، ص۳۰.
۵۹. ابن سعد، ترجمة الحسین (علیه‌السّلام) و مقتله، ص۷۳.    
۶۰. قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص۱۵۲-۱۵۳.    
۶۱. سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۶۶.    
۶۲. کوفی، ابن‌ اعثم، الفتوح ج۵، ص۱۱۵.    
۶۳. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین ص۷۷.    
۶۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، ج۲، ص۳۵.    
۶۵. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۵.    
۶۶. ابن نما، مثیرالاحزان، ص۶۸.    
۶۷. سید بن طاووس، الملهرف علی قتلی الطفوف، ص۱۶۶.    
۶۸. شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۰، ص۲۲۶.    
۶۹. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۵.    
۷۰. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۸.
۷۱. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۳، ص۷۸.    
۷۲. فاضل دربندی، اکسیرالعبادات فی اسرارالشهادات، ج۲، ص۶۴۲-۶۴۳.
۷۳. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۵۶.    
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری ج۴، ص۳۴۰.    
۷۵. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۷۶.    
۷۶. شیخ مفید، محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد ج۲، ص۱۰۶.    
۷۷. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۵.    
۷۸. سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۶۷.    
۷۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۶.    
۸۰. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.    
۸۱. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۶.    
۸۲. طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۵.    
۸۳. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۷.    
۸۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۶-۴۴۷.    
۸۵. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.    
۸۶. ابن سعد، ترجمه الحسین (علیه‌السّلام) و مقتله، ص۷۳.    
۸۷. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۵.    
۸۸. ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴.    
۸۹. آل عمران/سوره۳، آیه۳۴و۳۳.    
۹۰. ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۲۵۳.    
۹۱. طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب للطریحی، ص۴۳۸.
۹۲. ابی مخنف، لوط بن یحیی، مقتل ابو مخنف، ص۸۳.
۹۳. فاضل دربندی، ملا آقا، اکسیر العبادات، ج۲، ص۶۴۴.
۹۴. بهبهانی، محمد باقر، الدمعة الساکبه، ج۴، ص۳۳۱.
۹۵. خراسانی، محمدباقر، کبریت احمر فی شرائط المنبر، ص۱۰۹، ۱۸۶
۹۶. مازندرانی، محمدمهدی، معالی السبطین، ج۱، ص۲۵۲
۹۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری ج۴، ص۳۴۰.    
۹۸. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۷۶.    
۹۹. شیخ مفید، محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد ج۲، ص۱۰۶.    
۱۰۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۵۰۳.
۱۰۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر ج۳، ص۲۵۹.
۱۰۲. شیخ مفید، محمد، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد ج۲، ص۱۱۴.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام‌الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۰.    
۱۰۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری ج۵، ص۲۱۱.    
۱۰۵. نجاری، ابو نصر سهل ‌بن عبدالله، سر السلسلة العلویة، ص۳۰.
۱۰۶. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۵۲.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله «علی بن حسین»، ص۵۹۰۷.    
پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۱۷-۸۲۳.







جعبه ابزار