نصر بن سیار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نصر بن سیار بن رافع بن حری بن ربیعة الکنانی (۴۶ - ۱۳۱ ق، ۶۶۶ - ۷۴۸ م)، از شاعران و خطیبان برجسته عرب و والی
بلخ بود. که در لشکرکشیهای
قتیبة بن مسلم باهلی در سال ۸۵ ه. ق به خراسان و
ماوراءالنهر تحولات شرق
ایران به ویژه سرکوب شورشهای این منطقه حضوری فعال داشت.
نصر بن سیار بن رافع بن حری بن ربیعة الکنانی (۴۶ - ۱۳۱ ق، ۶۶۶ - ۷۴۸ م)، از شاعران و خطیبان برجسته عرب و والی
بلخ بود.
که در لشکرکشیهای
قتیبة بن مسلم باهلی در سال ۸۵ ه. ق به خراسان و
ماوراءالنهر و تحولات شرق
ایران به ویژه سرکوب شورشهای این منطقه حضوری فعال داشت.
در ربیع الاول سال ۱۲۰ ه. ق اسد بن عبدالله القسری، والی
خراسان، قبل از وفاتش
جعفر بن حنظلة البهرانی را به جای خود بر خراسان نهاد. چهار ماه بعد در
رجب ۱۲۰ ه. ق،
هشام بن عبدالملک با اطلاع از نا آرامیهای خراسان، نصر را که شیخ مضریان خراسان و والی یکی از شهرستانهای خراسان بود،
به جای جعفر بر خراسان گمارد.
نصر در سال ۱۲۱ هجری برای نبرد با
حارث بن سریج و ترکان که بر علیه خلیفه با هم متحد شده بودند، به چاچ لشکر کشید.
وی در مدت
حکومت خود چندین بار نیز با ترکان جنگید، و در بیشتر جنگها پیروزی از آن او بود. وی در سال ۱۲۳ با سغدیان
صلح نمود.
حارث بن سریج، سرور
قوم ازد در خراسان بود که در سال ۱۱۶، عزل شد. پس بر هشام بن عبدالملک شورید و شورش گسترده و طولانی را بر علیه
بنی امیه بر پا نمود.
توانایی نصر در سرکوب شورش حارث موجب شد وی طی چند سال نتواند
اقدام جدی در
مبارزه با نصر بن سیار انجام دهد. از این رو تا سال ۱۲۶ در
ترکستان اقامت گزید.
با آغاز قیام
یحیی بن زید، نصر بن سیار با لشکری به فرماندهی
هدبة بن عامر سغدی، یحیی را که به خراسان گریخته بود،
اسیر و در
قهندز مرو حبس نمود.
با مرگ هشام بن عبدالملک (۱۲۵هجری)، یحیی از زندان گریخت و در همان سال همراه شیعیان خراسان، با حاکم
نیشابور،
عمر بن زراره قسری، جنگید و لشکر نصر بن سیار را شکست داد. سرانجام نصر بن سیار،
سلم بن احوز را به جنگ یحیی فرستاد.
در هنگامه ی این نبرد، در دهکده ارعونه، واقع در
جوزجان، با اصابت تیری به گیجگاه یحیی، وی جان سپرد و نیروهایش پراکنده شدند.
نصر در سال ۱۲۵ هجری از سوی
ولید بن یزید بار دیگر به امارت خراسان رسید. در سال ۱۲۷ نصر از خلیفه، ولید بن یزید، برای حارث
امان خواست و حارث به خراسان بازگشت.
در این زمان نصر حکومت خراسان را به حارث پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت و بر مبارزه با ستم و عمل به کتاب
خدا و
سنت تاکید ورزید.
پس از چندی یوسف بن عمر جماعتی را نزد ولید فرستاد و نصر و کارگزارانش را از او خرید. ولید نیز خراسان را به او بازگردانید.
یوسف بن عمر، طی نامهای نصر بن سیار را با اموال و
زن و فرزندش نزد خود فراخواند و از یکی از فرستادگان خویش خواست در میان مردم
ندا دهد که نصر بن سیار از خراسان خلع شده است؛ ولی نصر او را جایزهای داد تا چنین نکند.
ولید نیز از نصر تعدادی
بربط و
طنبور و
ابریق و ساغرهای زر و سیم و اسبان راهوار و بازان شکاری درخواست کرد. نصر همه را با اموال مردم خراسان خرید و نزد او آورد.
نصر پیش از حضور نزد یوسف بن عمر،
عصمة بن عبدالله الاسدی را به جای خود در خراسان،
موسی بن ورقاء را در چاچ و
حسان چغانی را در
سمرقند و
مقاتل بن علی السغدی را بر
آمل نهاد، و در نهان از آنها خواست، کاری کنند که ترکان بار دیگر بر ماوراء النهر حمله کنند. در راه رفتن به عراق، در
بیهق یکی از موالی
بنی لیث به او خبر داد که ولید کشته و در
شام هرج و مرج و آشوب بر پا شده و
منصور بن جهور بر عراق چیره گشته و یوسف بن عمر گریخته است.
یزید بن ولید بن عبدالملک در ذی حجه سال ۱۲۷ جانشین ولید شد. وی مدت شش ماه
خلیفه بود، و در
ماه جمادی الاول درگذشت. پس از وی
ابراهیم بن ولید به خلافت رسید، وی نیز پس از ۳ ماه
خلافت بر کنار شد و فرار کرد.
سپس
مروان بن محمد با وعده نیکی به مردم، به همراهی مردم جزیره
حمص برای رسیدن به خلافت
قیام و شام را تصرف کرد و کارش بالا گرفت. در نتیجه آن مردم عراق و
حجاز نیز با او بیعت کردند، وی نیز کارگزاران خود را به شهرها فرستاد.
از جمله، وی
یزید بن عمر بن هبیره را به امارت عراق برگزید. نصر با مروان
بیعت کرد و یزید بن عمر، او را در حکومت خراسان ابقاء نمود.
حارث بن سریج که مروان امان نامه او را
امضاء نکرد، بار دیگر به مخالفت برخاست و از نصر خواست کار
امارت خراسان را به شوری واگذارد، نصر سرباز زد.
سرانجام دو طرف نمایندگانی برگزیدند. پس از گفتگو قرار شد چهار تن، یعنی مقاتل بن سلیمان و
مقاتل بن حیان از جانب نصر و
مغیرة بن شعبة الجهضمی و
معاذ بن جبله از جانب حارث، امارت سمرقند و
طخارستان را به شخص برگزیدهی خویش واگذار کنند.
چندی بعد نصر حکومت ماوراء النهر را همراه با سیصد هزار درهم به حارث پیشنهاد کرد، حارث نپذیرفت و اختلافات دیگر بار بالا گرفت و به داوری مقاتل بن حیان و
جهم بن صفوان برای تعیین والی رضایت دادند. نمایندگان به حکومت شورایی و کناره گیری نصر رای دادند، اما وی نپذیرفت.
هم زمان با خلافت مروان، اختلافات شدید میان قبایل یمانی و مضری به ویژه مخالفتهای سخت میان نصر بن سیار سردسته مضریان و
جدیع بن علی کرمانی سردسته قبایل یمنی به اوج رسیده بود.
جدیع از رقبای جدی نصر بن سیار و فرمانده نامدار ازدی خراسان بود که به
امید سود بردن از شورشهای سیاسی زمان خویش و رسیدن به حکومت خراسان مدتی طولانی با نصر بن سیار جنگید. جدیع برای کمک به
اسد بن عبدالله قسری (۱۱۷ ـ ۱۲۰) در دوره دوم حکومتش در خراسان در سال ۱۱۸ قلعهای از آن حارث بن سریج را در
تخارستان فتح و اهالی آنجا را اسیر کرد و در بازار بلخ فروخت.
جدیع در ۱۱۹ جانشین اسد در بلخ شد و از سوی او به
جنگ ترکان رفت.
پس از مرگ اسد بن عبدالله در سال ۱۲۰ (ه. ق)، جدیع، به سبب عشیره ی بسیارش، به دستور والی عراق،
یوسف بن عمر ثقفی (متوفی ۱۲۷)، امیر خراسان و کمی بعد در همان سال معزول و نصر بن سیار جانشین او شد. این
انتقال قدرت، سرآغاز منازعات بعدی میان آنان شد.
در
اوایل سال ۱۲۸ (ه. ق) نصر، که از
اتحاد حارث با کرمانی؛ که میان ازد و ربیعه یاران بسیار داشت، هراسان بود، برای اتحاد با کرمانی نمایندهای فرستاد.
کرمانی پس از گرفتن امان نزد نصر آمد. نصر با او به درشتی سخن گفت و کرمانی از بیم جانش بازگشت.
حارث پسر خود حاتم را نزد کرمانی فرستاد و از او برای رویارویی با نصر یاری خواست. یاران کرمانی گفتند: بگذار تا نصر و حارث، یک دیگر را از پای درآورند. اما دو روز بعد کرمانی برای کمک به حارث بر سپاه نصر تاخت و آنان را تار و مار کرد و بر مرو چیره شد.
در این هنگام زمزمههای مخالفت یاران حارث از همکاری وی با کرمانی آغاز و متهم به فرو غلتیدن در تعصبات قبیلهای و نادیده گرفتن اصل مبارزه برای تحقق عدالت شد.
حارث نیز کرمانی را به سبب ویران کردن خانههای مضریان و غارت اموال آنان سخت سرزنش کرد و او را به
شورا دعوت کرد. کرمانی مخالفت کرد و اتحادشان از هم گسیخت و حارث در نبردی با جدیع شکست خورد و در ۲۴ رجب سال ۱۲۸ به
قتل رسید.
با قتل ولید دوم، خلیفه اموی، در
جمادی الاخره ۱۲۶، درگیری میان جدیع و نصر بن سیار شدت یافت.
زیرا خلیفه جدید، یزید سوم (متوفی ۱۲۶)، یوسف بن عمر ثقفی را بر کنار کرد و چون خراسان از نظر سیاسی به عراق وابسته بود، چنین شایع شد که نصر نیز بر کنار و جدیع بن علی به جای او منصوب خواهد شد. علاوه بر آن نصر بن سیار، همواره
بنی تمیم (مضریان) را به کار میگماشت و بر ضد ربیعه و یمنیها تعصب میورزید. جدیع بارها نارضایتی خود را از این اقدام نصر آشکار کرده، اما جز درشتی پاسخی نشنیده بود.
از این رو در پی منازعات مداوم نصر و جدیع، برای کسب
قدرت، آنان در اطراف مرو خندقهایی حفر و در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند و هر یک نظارت بخشی از خراسان را بر عهده گرفتند. با اتحاد جدیع بن علی و
شیبان بن سلمه حروری، از شورشیان خوارج، بر ضد نصر اوضاع پیچیده تر شد.
با خروج
ابومسلم خراسانی در سال ۱۲۹ (ه. ق) و آشکار نمودن دعوت عباسیان،
کرمانی با ابومسلم
صلح کرد و از
شیبان جدا شد. شیبان هم که تاب پایداری بر ادامه جنگ با نصر را نداشت، از
مرو خارج شد. چون کار ابومسلم بالا گرفت به شیبان پیغام داد که با وی بیعت کند؛ اما شیبان نپذیرفت و از فرزند کرمانی خواست که او را یاری کند، شیبان نپذیرفت و به
سرخس رفت و در آنجا عده بسیاری از قبایل
بکر بن وائل به او ملحق شدند.
ابومسلم مردانی از قبیله ازد را نزد شیبان فرستاد و از او خواست که بیعت کند. او نمایندگان را بازداشت کرد. ابومسلم
بسام بن ابراهیم (از موالی بنی لیث که در
ابیورد بود)
را به جنگ شیبان گسیل کرد که در نتیجهی آن شیبان کشته شد.
در این هنگام کرمانی تصمیم گرفت به ابومسلم بپیوندد. کرمانی شبانه با گروهی از قوم خویش پیش ابومسلم آمد که در شش فرسنگی مرو
اردو زده بود و از او امان گرفت و مورد
اکرام ابومسلم قرار گرفت. این کار بر نصر گران آمد و یقین به نابودی خود کرد.
نصر در نامهای، به کرمانی پیشنهاد کرد که هر دو از فرماندهی کنار روند و آن را به مردی از
ربیعه واگذارند که هر دو در مورد او موافقت کنند. کرمانی پذیرفت و شبانه از اردوگاه ابومسلم به لشکرگاه خود برگشت و با نصر آمد و شد میکرد. نصر از
غفلت او استفاده کرد و کرمانی را کشت. برخی هم گفتهاند کرمانی در راه بازگشت از اردوگاه نصر توسط یکی از سرداران نصر کشته شد.
ابومسلم همچنین در نامهای به نصر بن سیار، او را به
کتاب خدا و سنت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دعوت کرد، اما نصر هجده ماه پس از قیام ابومسلم سپاهی به سرداری یکی از اطرافیان خود به نام «یزید» به جنگ ابومسلم فرستاد که در نتیجه، این سردار در جنگ با سپاه ابومسلم اسیر شد و سپاهیان نصر گریختند و به این ترتیب ابومسلم در نخستین نبرد با عمال بنی امیه به
پیروزی رسید.
نصر در نامهای به مروان بن محمد، او را از وضعیت ابومسلم و قیام وی و بسیاری پیروان و
دعوت به ابراهیم بن محمد خبر داد: «پس اکنونای امیرمؤمنان کار خویش را دریاب و لشکرهایی پیش من بفرست که قوی شوم و از آنان برای جنگ با مخالفان یاری بخواهم».
اما مروان خلیفه اموی به علت گرفتاری انقلابات در شام نصر را از فرستادن نیروی کمکی مایوس کرد.
علی
پسر کرمانی نیز که پدرش به
حیله نصر از بین رفت، با جمعی انبوه به ابومسلم پیوست و در نبردی با نصر بن سیار، او را از
دار الاماره بیرون کردند، نصر سوی یکی از خانههای مرو رفت. آنگاه ابومسلم بر مرو چیره شد و علی بن جدیع کرمانی بر ابومسلم
سلام امارت گفت.
نصر شبانه با زن و
فرزند و یکی از نزدیکان به حیله از دست ابومسلم گریخت.
پس از فرار نصر، ابومسلم عدهای هم چون قحطبه» - از سران بزرگ
شیعه بنی عباس - و
خالد بن برمک - از خاندان
برامکه - را مامور تعقیب او کرد و به تحکیم وضع خود در مرو پرداخت. آنها در
طوس و حوالی نیشابور به پیشرفتهای شگرفی نایل شدند و تمیم پسر نصر را به قتل رساندند و نصر چون از اوضاع اطلاع یافت از نیشابور به
کومش و از آن جا به گرگان گریخت. قحطبه نیز در تعقیب وی به گرگان رفت و در جنگ خونینی که در همان سال روی داد باز هم غلبه با خراسانیان بود و
گرگان نیز بر قلمرو حکومت ابومسلم افزوده شد.
نصر بن سیار در حال گریز به نواحی مرکزی ایران، جنگهایی به کمک «ابن هبیره» حاکم معروف بنی امیه در عراق، تدارک دید که منجر به شکست او شد و نهایتا به
ساوه رفت و در ساوه، براثر بیماری و کهولت سن در دوازدهم
ربیع الاول سال ۱۳۱ (ه. ق) به سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نصر بن سیار»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/.