آثار استغفار (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استغفار (طلب آمرزش)، از ریشه غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی میآید که
انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین، استغفار، درخواست مصونیت از
عذاب با گفتار و رفتار است.
استغفار به درگاه خداوند، زمینه ساز آمرزش
گناه است که در آیات متعددی از
قرآن کریم به آن اشاره شده است:
واذ قیل لهم... وقولوا حطة وادخلوا الباب سجدا نغفر لکم خطیــتکم... «و (یاد کن) هنگامی را که بدیشان گفته شد در این شهر
سکونت گزینید و از آن هر جا که خواستید بخورید و بگویید (خداوندا) گناهان ما را فرو ریز و سجده کنان از دروازه (شهر) درآیید تا گناهان شما را بر شما ببخشاییم (و) به زودی بر (
اجر) نیکوکاران بیفزاییم»
و اذ قلنا ادخلوا هـذه القریة... وادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة نغفر لکم خطـیـکم... « (نیز به یادآرید) هنگامی را که گفتیم بدین
شهر درآیید و از (نعمتهای) آن هر گونه خواستید فراوان بخورید و
سجده کنان از در (بزرگ) درآیید و بگویید (خداوندا) گناهان ما را بریز تا خطاهای شما را ببخشاییم و (
پاداش) نیکوکاران را خواهیم افزود.»
(
باب الحطه)«
حطة»، یعنی «خدایا! گناهان ما را بریز» و این نوعی
استغفار است.
خداوند به بنی اساییل فرمود: از نعمتهای آن بطور فراوان هر چه میخواهید بخورید (فکلوا منها حیث شئتم رغدا). و از در (بیت المقدس) با
خضوع و
تواضع وارد شوید (و ادخلوا الباب سجدا). و بگوئید: خداوندا گناهان ما را بریز (و قولوا حطة). تا خطاهای شما را ببخشیم و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد (نغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین).
باید توجه داشت که
حطه از نظر لغت به معنی ریزش و پائین آوردن است، و در اینجا معنی آن این است که : خدایا از تو تقاضای ریزش گناهان خود را داریم.
خداوند به آنها دستور داد که برای
توبه از گناهانشان این جمله را از صمیم قلب بر زبان جاری سازند، و به آنها
وعده داد که در صورت عمل به این دستور از خطاهای آنها صرفنظر خواهد شد، و شاید به همین مناسبت یکی از درهای
بیت المقدس را
باب الحطه نامگذاری کردهاند، چنانکه
ابو حیان اندلسی میگوید که منظور از باب در
آیه فوق یکی از بابهای بیت المقدس است که معروف به باب حطه است.
در پایان اضافه میکند برای افراد پاک و نیکوکار علاوه بر
مغفرت و بخشش گناهان، اجر دیگری نیز اضافه خواهیم داد (و سنزید المحسنین).
فاصبر ان وعد الله حق و استغفر لذنبک... «پس
صبر کن که
وعده خدا حق است و برای گناهت
آمرزش بخواه و به
سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستایشگر باش»
معنای آیه این است که : وقتی مطلب از این قرار است، پس تو باید در مقابل آزار
مشرکین و
مجادله آنان به
باطل صبر کنی که
وعده خدا حق است، و به زودی به آن
وفا میکند. و مراد از (وعده ) همان وعده چند آیه قبل است که میفرمود: (انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا ) و در آن وعده نصرت میداد.
و در جمله (و استغفر لذنبک) به آن جناب دستور
استغفار میدهد، البته استغفار از عملی که نسبت به ساحت
قدس آن جناب
گناه باشد، هر چند که گناه به معنای معروف یعنی مخالفت امر مولوی نباشد، چون آن جناب دارای
عصمت است، و در سابق هم گفتاری در معنای گناه و
مغفرت در اواخر جلد ششم این کتاب گذراندیم.
البته گناهی که به آن جناب منسوب شود، معنای دیگری هم دارد که - ان شاءالله - در اول
سوره فتح بدان اشاره می شود. بعضی از مفسرین گفتهاند: مراد از گناه آن جناب گناه
امت اوست، آن گناهانی که ممکن باشد با
شفاعت آن جناب آمرزیده شود.
بعضی از مفسرین گفتهاند: این آیه نتیجهای است که از همه آیات قبلی گرفته میشود، یعنی از سعادت مؤمنین و
شقاوت کفار . گویا فرموده : حال که معلوم شد سعادت آن طائفه و شقاوت این دسته چه دلیلی دارد، پس نسبت به علمی که به
وحدانیت خدای
سبحان داری ثابت قدم باش. در نتیجه معنای (فاعلم )، (ثابت در علم باش ) است.
ممکن هم هست آیه شریفه تفریع بر دو آیه قبل باشد، یعنی آیه (و منهم من یستمع الیک... و اتاهم تقواهم ) که میفرماید خدای تعالی مهر میزند بر دلهای مشرکین و به حال خود رهایشان میکند تا هر گناهی خواستند بکنند، و نسبت به کسانی که به راه
توحید و
ایمان به او هدایت یافتهاند، عکس این عمل را رفتار میکند، پس گویا گفته شده : حال که جریان بدین قرار است، پس
توبه علمی که به وحدانیت اله داری تمسک بجوی و از گناهت و گناه زنان و مردان مؤمن امتت طلب مغفرت کن، تا از آنهایی نباشی که
خدا بر دلهایشان مهر زده و آنها را به سبب این که رهایشان کرده از نعمت تقوی محرومشان ساخته. مؤ ید این وجه ذیل آیه است که میفرماید: (و الله یعلم متقلبکم و مثویکم).
پس معنای جمله (فاعلم انه لا اله الا الله) به طوری که سیاق هم تأییدش میکند، این است که : تو به علمی که نسبت به (لا اله الا الله ) داری تمسک بجوی و آن را رها نکن و برای گناهت طلب
مغفرت کن. در سابق در معنای نسبت
گناه به
رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- توضیحی گذشت، و نیز به زودی در تفسیر اول
سوره فتح توضیحی در این زمینه خواهد آمد.
والذین اذا فعلوا فـحشة او ظـلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب الا الله... «و آنان که چون کار زشتی کنند یا بر خود
ستم روا دارند
خدا را به یاد میآورند و برای گناهانشان
آمرزش میخواهند و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد و بر آنچه مرتکب شدهاند با آنکه میدانند (که
گناه است) پافشاری نمیکنند»
کلمه
فاحشه به معنای هر عملی است که متضمن
فحش یعنی زشتی باشد، ولی بیشتر در زنا استعمال میشود، پس مراد از
ظلم به قرینه مقابله سایر
گناهان کبیره و
صغیره است، و ممکن هم است فاحشه را به معنای گناهان کبیره بگیریم، و ظلم را به معنای گناهان صغیره بدانیم، و اینکه فرمود: (ذکروا الله...) دلالت دارد بر اینکه ملاک در
استغفار این است که یاد خدا داعی بر آن باشد، نه صرف کلمه ((استغفر الله)) که به
لقلقه زبان صورت گیرد و به مجرد عادت از زبان جاری شود، و جمله : (و من یغفر الذنوب الا الله) تشویق گنه کاران به توبه است و میخواهد قریحه پناه بردن به خدا را در انسان گنه کار بیدار کند.
خدای تعالی در
آیه مورد بحث استغفار را مقید کرد به جمله (و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون)، در نتیجه فهمانید که تنها استغفار کسی مؤثر است که نخواهد آن عمل زشت را همچنان مرتکب شود، برای اینکه اصرار داشتن بر گناه هیأتی در نفس ایجاد میکند که با بودن آن هیات ذکر مقام پروردگار نه تنها مفید نیست، بلکه
توهین به امر خدای تعالی نیز هست، و دلیل بر این است که چنین کسی از هتک حرمتهای الهی و ارتکاب به محرمات او هیچ باکی ندارد، و حتی نسبت به خدای عزوجل
استکبار دارد، با این حال دیگر عبودیتی باقی نمیماند، و ذکر
خدا سودی نمیبخشد، و به خاطر همین علت بود که جمله نامبرده را با جمله : (و هم یعلمون) ختم فرمود، و این خود قرینهای است بر این که کلمه (ظلم) در صدر آیه شامل
گناهان صغیره نیز میشود، چون اصرار بر گناه موجب
اهانت به امر خدا است، و نشانه آن است که چنین کسی هیچ احترامی و اهمیتی برای امر خدا قائل نیست، و مقام او را
تحقیر میکند، و در این دلالت هیچ فرقی بین
گناه صغیره و
کبیره نیست، پس جمله : (ما فعلوا) اعم است از گناهان کبیره، و مراد از آن همان چیزی است که در صدر آیه ذکر کرد، چیزی که هست گناه صغیره اگر فاحشه نیست
ظلم به نفس هست (زیرا بتدریج ملکه گناهکاری را در نفس پدید میآورد)
ربنآ اننا سمعنا منادیا ینادی للایمـن... ربنا فاغفر لنا ذنوبنا وکفر عنا سیـاتنا... • فاستجاب لهم ربهم.. «پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگری به
ایمان فرا میخواند که به پروردگار خود
ایمان آورید پس ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را بزدای و ما را در زمره نیکان بمیران... ؛ پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد (و فرمود که) من عمل هیچ صاحب عملی از شما را از
مرد یا
زن که همه از یکدیگرید تباه نمیکنم پس کسانی که هجرت کرده و از خانههای خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شدهاند بدیهایشان را از آنان میزدایم و آنان را در باغهایی که از زیر (درختان) آن نهرها روان است درمی آورم (این) پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست»
... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جآءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به
توفیق الهی از او
اطاعت کنند و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و
پیامبر (نیز) برای آنان طلب آمرزش میکرد قطعا خدا را
توبه پذیر
مهربان مییافتند»
در تفسیر المیزان آمده: می فرماید اگر رسول را مخالفت کردند، و با این مخالفتشان از او اعراض کردند، اگر به سوی خدا و رسول برگردند و
توبه کنند، برایشان بهتر است از این که
سوگند بخورند، که به
خدا ما منظورمان مخالفت نبوده، و برای توجیه عمل خود سخنانی به هم ببافند، و عذرهایی غیر موجه بتراشند که نه سودی دارد، و نه
رسول خدا - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- را راضی میسازد، چون خدای تعالی قبل از این که اینان عذر بدتر از
گناه خود را بیان کنند، حقیقت و باطن امرشان را برای رسول خود بیان کرده، و به وی فرموده : (و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک...).
ومن یعمل سوءا او یظـلم نفسه ثم یستغفر الله یجد الله غفورا رحیما. «و هر کس کار بدی کند یا بر خویشتن ستم ورزد سپس از خدا
آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده مهربان خواهد یافت»
افلا یتوبون الی الله ویستغفرونه والله غفور رحیم. «چرا به درگاه خدا توبه نمیکنند و از وی آمرزش نمیخواهند و خدا آمرزنده مهربان است»
و اذ قیل لهم اسکنوا هـذه القریة وکلوا منها حیث شئتم و قولوا حطة وادخلوا الباب سجدا نغفر لکم خطیــتکم... «و (یاد کن) هنگامی را که بدیشان گفته شد در این شهر سکونت گزینید و از آن هر جا که خواستید بخورید و بگویید (خداوندا) گناهان ما را فرو ریز و
سجده کنان از دروازه (شهر) درآیید تا گناهان شما را بر شما ببخشاییم (و) به زودی بر (اجر) نیکوکاران بیفزاییم»
... فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب. «و به سوی (قوم)
ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید برای شما هیچ
معبودی جز او نیست او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد پس از او آمرزش بخواهید آنگاه به درگاه او توبه کنید که پروردگارم نزدیک (و) اجابت کننده است»
قالوا یـابانا استغفر لنا ذنوبنآ انا کنا خـطـین• قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم. «هر چند هر گونه آیتی برایشان بیاید تا وقتی که
عذاب دردناک را ببینند؛ چرا هیچ شهری نبود که (اهل آن) ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد مگر قوم یونس که وقتی (در آخرین لحظه)
ایمان آوردند عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی آنان را برخوردار ساختیم»
قال رب انی ظـلمت نفسی فاغفر لی فغفر له... «گفت پروردگارا من بر خویشتن
ستم کردم مرا ببخش پس
خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است»
دعائی که
قرآن کریم از
حضرت یونس در ایامی که در شکم ماهی بسر میبرد حکایت میکند: (و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین) یونس -علیهالسّلام -به طوری که قرآن داستانش را آورده از پروردگار خود درخواست
عذاب بر قوم خود کرده و خدا هم اجابتش کرده بود، او نیز جریان را به قوم خود گوشزد کرده بود، تا اینکه نزدیک شد عذاب بر آنان نازل شود، در این هنگام مردم
توبه و بازگشت نموده و عذاب از آنان برطرف شد، وقدتی یونس چنین دید قوم خود را ترک گفت و راه بیابان در پیش گرفت، و گذارش به کنار
دریا افتاد و بر کشتی نشست، در بین راه ماهی بزرگی راه را بر کشتی و سرنشینانش بست و معلوم شد که تا یک نفر از سرنشینان را نبلعد دست بردار نیست، سرنشینان کشتی بنا را بر
قرعه گذاشتند و قرعه به نام یونس در آمد، یونس به دریا انداخته شد و آن ماهی او را بلعید، مدتی در شکم ماهی مشغول
تسبیح خدای تعالی بود تا آنکه خداوند ماهی را فرمود تا یونس را در ساحل دریا بیفکند، این بود داستان یونس به نقل قرآن کریم.
این جریان جز
تادیبی که خدای تعالی انبیای خود را بر حسب اختلاف احوالشان به آن مودب میکند نبود، کما اینکه در
قرآن هم فرموده : (فلو لا انه کان من المسبحین. للبث فی بطنه الی یوم یبعثون) پس حال یونس در بیرون شدن از قوم خود و براه خود ادامه دادن و بسوی آنان برنگشتن حال بندهای را میماند که بعضی از کارهای مولای خود را نپسندد و بر مولای خود
خشم کرده و از
خانه او بگریزد و خدمت او را ترک گوید، و حال آنکه وظیفه
عبودیت او این نیست، و چون خدای تعالی این حرکت را برای
یونس نپسندید خواست تا او را
ادب کند، پس او را آزمود و او را در زندانی انداخت که حتی نمیتوانست به قدر یک سر انگشت پا دراز کند، زندانی که در چند طبقه از ظلمات قرار داشت، ناچار در چنین ظلماتی به زاری گفت : (پروردگارا جز تو معبودی نیست منزهی تو، به درستی که من از ظالمین بودم).
و همه این
بلیات فقط برای این بود که یونس آنچه را تاکنون میپنداشت کاملا درک کند و بلکه برایش مجسم شود که خدای
سبحان قادر است بر اینکه او را گرفته و هر جا که بخواهد زندانیش کند و هر بلائی که بخواهد بر سرش بیاورد و او جز به سوی خود خداوند گریزگاهی ندارد و نتیجه این پیشامد و این
تدبیر الهی این شد که حالتی که در آن زندان و در شکم ماهی برایش مجسم شده بود او را وادار سازد به اینکه
اقرار کند که او معبودی است که جز او معبودی نبوده و از بندگی و عبودیت برای او گریزی نیست و لذا گفت : (لا اله الا انت).
یونس -علیهالسّلام- تنها کسی است که در بین
انبیاء چنین دعائی کرده که در آغاز آن کلمه
رب به کار نرفته، پس از این
اقرار ، ماجرای خود را که قومش را پس از نزول
عذاب و هلاک نشدن آنان، ترک گفته بود به یاد آورده و
ظلم را برای خود اثبات نموده و خدای سبحان را از هر چیزی که شائبه ظلم و نقص در آن باشد منزه کرده و گفت : (سبحانک انی کنت من الظالمین). یونس -علیهالسّلام - در این
مناجات حاجت درونی خود را که عبارت بود از رجوع به مقام عبودی قبلیش اظهار نکرد، گویا خود را لایق برای چنین درخواستی ندید و به خود اجازه تقاضای چنین عطائی نداد، و خود را مستحق آن ندانست و خلاصه خواست رعایت ادب کرده و بگوید من غرق در عرق خجالت و شرمنده هستم.
... وظن داود انما فتنه فاستغفر ربه وخر راکعا واناب• فغفرنا له ذلک... « (داوود) گفت قطعا او در مطالبه میش تو (اضافه) بر میشهای خودش بر تو ستم کرده و در حقیقت بسیاری از شریکان به همدیگر ستم روا میدارند به استثنای کسانی که
ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و اینها بس اندکند و داوود دانست که ما او را
آزمایش کردهایم پس از پروردگارش
آمرزش خواست و به رو درافتاد و
توبه کرد؛ و بر او این (ماجرا) را بخشودیم و در حقیقت برای او پیش ما
تقرب و فرجامی خوش خواهد بود»
... واستغفروا الله ان الله غفور رحیم. «پس از همان جا که (انبوه) مردم روانه میشوند شما نیز روانه شوید و از خداوند آمرزش خواهید که
خدا آمرزنده مهربان است.»
واستغفر الله ان الله کان غفورا رحیما. «و از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است.»
... واستغفر لهم الله ان الله غفور رحیم. «جز این نیست که مؤمنان کسانیاند که به
خدا و پیامبرش گرویدهاند و هنگامی که با او بر سر کاری
اجتماع کردند تا از وی کسب
اجازه نکنند نمیروند در حقیقت کسانی که از تو کسب اجازه میکنند آنانند که به خدا و پیامبرش
ایمان دارند پس چون برای برخی از کارهایشان از تو اجازه خواستند به هر کس از آنان که خواستی اجازه ده و برایشان آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است»
... و یستغفرون لمن فی الارض الا ان الله هو الغفور الرحیم. «چیزی نمانده که آسمانها از فرازشان بشکافند و (حال آنکه) فرشتگان به سپاس پروردگارشان
تسبیح میگویند و برای کسانی که
زمین در زمین هستند آمرزش میطلبند آگاه باش در حقیقت خداست که آمرزنده
مهربان است»
مقصود از
استغفار ملائکه برای زمینیان (و یستغفرون لمن فی الارض) در خواست
تشریع دین برای آنها است
(و الملئکه یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض (یعنی فرشتگان، خدای را از هر چه که لایق به ساحت قدسش نیست منزه داشته، و او را با شمردن کارهای جمیلش
ثنا میگویند. و یکی از چیزهایی که لایق ساحت قدس او نیست همین است که امر بندگان خود را مهمل گذارد، و آنان را به سوی دینی که خود تشریع میکند، و از راه
وحی ابلاغ میفرماید هدایت نکند، با اینکه این هدایت یکی از کارهایی است که انجامش از ناحیه خدا جمیل و پسندیده است. و از خدای
سبحان درخواست میکنند که اهل
زمین را بیامرزد. و معلوم است که حصول این آمرزش سببی دارد که قبلا باید حاصل شده باشد، و آن سبب عبارت است از پیمودن طریق بندگی، و آنهم احتیاج به هدایت خود خدا دارد. پس برگشت درخواست
مغفرت برای اهل زمین به این درخواست است که خدا برای آنان دینی تشریع کند، و آنگاه کسانی را که به آن دین میگروند بیامرزد. پس معنای جمله مورد بحث این میشود: که ملائکه از خدای سبحان درخواست میکنند که برای ساکنین زمین از طریق وحی دینی تشریع کند، و آنگاه به وسیله آن دین ایشان را بیامرزد.
شاهد بر این معنا این است که جمله مورد بحث در خلال سیاقی واقع شده که در صدد بیان صفت
وحی است. و نیز شاهد دیگرش این است که برای اهل زمین
طلب مغفرت میکنند، و معنا ندارد ملائکه برای همه اهل زمین طلب مغفرت کنند، و از خدا بخواهند حتی مشرکین را که میگفتند (اتخذ الله ولدا) بیامرزد، با اینکه قبلا از خود ملائکه حکایت کرده بود که (و یستغفرون للذین آمنوا ) پس ناگزیر باید بگوییم منظور از طلب مغفرت، طلب وسیله و سبب مغفرت است، و آن همین است که نخست برای اهل زمین دینی تشریع کند، تا سپس متدینین به آن
دین را بیامرزد.
فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا. «و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است.»
... واستغفروا الله ان الله غفور رحیم. «لیکن کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند برای ایشان غرفههایی است که بالای آنها غرفههایی (دیگر) بنا شده است نهرها از زیر آن روان است
وعده خداست خدا خلاف وعده نمیکند.»
استغفار پیش از
دعا ، زمینه ساز اجابت آن است:
قال رب اغفر لی وهب لی ملکا... فسخرنا له... «گفت پروردگارا مرا ببخش و ملکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد در حقیقت تویی که خود بسیار بخشندهای؛ (گفتیم) این
بخشش ماست (آن را) بی شمار ببخش یا نگاه دار.»
برداشت یاد شده با توجه به
استغفار سلیمان - علیه السلام- پیش از دعا و اظهار نیاز و درخواست پادشاهی از خداوند است که آیات بعد هم به اجابت آن اشاره دارد.
از ظاهر سیاق برمی آید که این
استغفار مربوط به آیه قبلی و داستان انداختن جسد بر تفسیر کرسی سلیمان- علیهالسّلام- است، و اگر واو عاطفه نیاورده، برای این است که کلام به منزله جواب از سؤالی است که ممکن است بشود، گویا بعد از آنکه فرموده: (ثم اناب )کسی پرسیده : در انابه اش چه گفت؟ فرموده : (گفت پروردگارا مرا بیامرز... )
چه بسا از مفسرین که بر این درخواست سلیمان که گفت : (ملکی به من بده که بعد از من سزاوار احدی نباشد، اشکال کردهاند که این چه بخلی است که سلیمان مرتکب شده، و از
خدا خواسته مثل سلطنت او را بعد از او به احدی ندهد؟).
و جواب آن این است که : درخواست او درخواست برای خودش است، نه درخواست منع از دیگران، نمیخواهد درخواست کند که دیگران را از سلطنتی چون سلطنت او محروم کند، و فرق است بین اینکه ملکی را مختص به خود درخواست کند، و اینکه اختصاص آن را به خود بخواهد.
معنای اینکه فرمود: فسخرنا الریح تجری بامره رخاء... این آیه فرع و نتیجه درخواست ملک است و از استجابت آن درخواست خبر میدهد و ملکی را که سزاوار احدی بعد از او نباشد بیان میکند و آن ملکی است که دامنه اش حتی باد و
جن را هم گرفته، و آن دو نیز مسخر وی شدند.
آمرزش خواهی از پروردگار، سبب افزایش
توان می شود:
و یـقوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوة الی قوتکم... «وای قوم من از پروردگارتان
آمرزش بخواهید سپس به درگاه او
توبه کنید (تا) از
آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید و تبهکارانه روی بر مگردانید»
اگر شما چنین کنید به
آسمان فرمان میدهد قطرههای حیاتبخش
باران را بر شما پی در پی فرو فرستد (یرسل السماء علیکم مدرارا)
تا
کشت و
زرع و باغهای شما به کم آبی و بی آبی تهدید نشوند و همواره سرسبز و خرم باشند. به علاوه در سایه
ایمان و
تقوا و
پرهیز از
گناه و بازگشت به - سوی
خدا نیروئی بر نیروی شما میافزاید (و یزدکم قوة الی قوتکم).
هرگز فکر نکنید که ایمان و تقوا از نیروی شما میکاهد، نه هرگز. بلکه نیروی جسمانی شما را با بهره گیری از نیروی معنوی افزایش میدهد و با این پشتوانه مهم قادر خواهید بود اجتماعی آباد، جمعیتی انبود، اقتصادی سالم، و ملتی پرقدرت و آزاد و مستقل داشته باشید.
بنابراین از راه
حق روی بر نتابید و در جاده گناه قدم مگذراید (و لا تتولوا مجرمین).
استغفار، زمینه ساز مددرسانی خداوند به مستغفران به وسیله فرزندان آنان می گردد:
فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا• و یمددکم بامول و بنین... «و گفتم از پروردگارتان
آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ . . ؛ و شما را به
اموال و پسران یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.»
درخواست آمرزش از خدا، باعث مددرسانی از سوی خدا به
انسان به وسیله
مال خواهد شد:
فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا• و یمددکم بامول و بنین... «و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ . . ؛ و شما را به اموال و پسران یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد»
استغفار، منشا بهره مندی ازامکانات خوب
دنیایی است:
وان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یمتعکم متـعا حسنا الی اجل مسمی... «و اینکه از پروردگارتان
آمرزش بخواهید سپس به درگاه او
توبه کنید (تا اینکه) شما را با بهره مندی نیکویی تا زمانی معین بهره مند سازد و به هر شایسته نعمتی از
کرم خود
عطا کند و اگر رویگردان شوید من از
عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم.»
آمرزش خواهی از
خدا ، باعث جلب
محبت او است:
واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود. «و از پروردگار خود آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من
مهربان و دوستدار (بندگان) است.»
استغفار، سبب جلب
رحمت الهی است:
... واستغفروا الله ان الله غفور رحیم. «پس از همان جا که (انبوه) مردم روانه میشوند شما نیز روانه شوید و از خداوند آمرزش خواهید که خدا آمرزنده مهربان است.»
... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جآءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به
توفیق الهی از او
اطاعت کنند و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو میآمدند و از
خدا آمرزش میخواستند و
پیامبر (نیز) برای آنان
طلب آمرزش میکرد قطعا خدا را توبه پذیر مهربان مییافتند.»
واستغفر الله ان الله کان غفورا رحیما. «و از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است.»
ومن یعمل سوءا او یظـلم نفسه ثم یستغفر الله یجد الله غفورا رحیما. «و هر کس کار بدی کند یا بر خویشتن ستم ورزد سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده مهربان خواهد یافت»
افلا یتوبون الی الله ویستغفرونه والله غفور رحیم. «چرا به درگاه خدا توبه نمیکنند و از وی آمرزش نمیخواهند و خدا آمرزنده مهربان است.»
واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود. «و از پروردگار خود آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار (بندگان) است.»
قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم. «گفت به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.»
... واستغفر لهم الله ان الله غفور رحیم. «جز این نیست که مؤمنان کسانیاند که به
خدا و پیامبرش گرویدهاند و هنگامی که با او بر سر کاری
اجتماع کردند تا از وی کسب
اجازه نکنند نمیروند در حقیقت کسانی که از تو کسب اجازه میکنند آنانند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای برخی از کارهایشان از تو اجازه خواستند به هر کس از آنان که خواستی اجازه ده و برایشان آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است.»
... لولا تستغفرون الله لعلکم ترحمون. «([[صالح]) گفتای قوم من چرا پیش از (جستن) نیکی شتابزده خواهان بدی هستید چرا از خدا آمرزش نمیخواهید باشد که مورد
رحمت قرار گیرید.»
... و یستغفرون لمن فی الارض الا ان الله هو الغفور الرحیم. «چیزی نمانده که آسمانها از فرازشان بشکافند و (حال آنکه) فرشتگان به سپاس پروردگارشان
تسبیح میگویند و برای کسانی که در
زمین هستند آمرزش میطلبند آگاه باش در قیقت خداست که آمرزنده مهربان است.»
... واستغفروا الله ان الله غفور رحیم. «لیکن کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند برای ایشان غرفههایی است که بالای آنها غرفههایی (دیگر) بنا شده است نهرها از زیر آن روان است وعده خداست خدا خلاف وعده نمیکند.»
آمرزش طلبی ، زمینه ساز رونق
کشاورزی و باغها است:
فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا• و یمددکم بامول و بنین و یجعل لکم جنت ویجعل لکم انهـرا. «و گفتم از پروردگارتان
آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ . . ؛ و شما را به اموال و پسران یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.»
استغفار به درگاه الهی، مایه
نجات از
عذاب عمومی می شود:
... و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون. «و (لی) تا تو در میان آنان هستی خدا بر آن نیست که ایشان را
عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش میکنند خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود.»
وما منع الناس ان یؤمنوا اذ جآءهم الهدی ویستغفروا ربهم الا ان تاتیهم سنة الاولین او یاتیهم العذاب قبلا. «و چیزی مانع مردم نشد از اینکه وقتی هدایت به سویشان آمد
ایمان بیاورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز اینکه (مستحق شوند) تا
سنت (
خدا در مورد
عذاب ) پیشینیان در باره آنان (نیز) به کار رود یا عذاب رویارویشان بیاید.»
استغفار، سبب
نزول فراوان
باران است:
فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا• یرسل السماء علیکم مدرارا. «و گفتم از پروردگارتان
آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ (تا) بر شما از
آسمان باران پی در پی فرستد.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آثار استغفار».
p dir=titr