• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آدم‌ربایی اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



این واژه، معادل تَخَطُّف است و در سه جای قرآن آمده‌است: آیه ۲۶ سوره انفال، آیه ۵۷ سوره قصص ، آیه ۶۷ سوره عنکبوت.



تخطّف، برگرفته ازخَطف به معنای گرفتن سریع و ربودن است.
[۴] لسان‌العرب، ج۴، ص۱۴۱، «خطف».
برخی، تخطّف را در این آیات ، به معنای اسیر شدن به دست دشمن یا کنایه از غلبه سریع او دانسته‌اند. از آیه ۱۰۶ نحل و نخستین آیات سوره یوسف نیز به‌گونه‌ای می‌توان پدیده آدم‌ربایی را استفاده کرد.


از آیه ۶۷ عنکبوت که پدیده آدم ربایی را به قبایل غیر متمدّن اطراف مکّه
[۸] جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۹۰.
و برخی قدرت‌های بیگانه
[۹] جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۹۰.
نسبت داده می‌توان استنباط کرد که این عمل، پیش از اسلام در میان ساکنان جزیرة‌العرب وجود داشته است:«أَوَ لَم‌یَروا أَنّا جَعَلنا حَرَماً ءَامِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِن حَولِهِم». از آیه ۲۶ انفال نیز که یادآور ترس مسلمانان از ربوده شدن پیش از هجرت است، به دست می‌آید که این پدیده، از سوی مشرکان برای مبارزه با اسلام دنبال می‌شده است:«وَاذکُروا إِذ أَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفونَ فِی‌الأَرضِ تَخافونَ أَن یَتَخَطّفَکُمُ النَّاسُ فَاولکُم و أَیَّدکُم بِنَصرِهِ». قرآن، با صراحت از ساکنان اطراف‌مکّه و مسلمانان پیش از هجرت که در معرض ربوده شدن بودند، نام برده؛ امّا از هویّت آدم‌ربایان فقط با کلمه « ناس » تعبیر کرده است:«تَخافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ = می‌ترسیدید که مردم شما را بربایند». برخی مفسّران، ناس را کافران قریش و قبایل هم‌پیمان آن‌ها،
[۱۳] المنار، ج‌۹، ص‌۶۳۹‌.
و برخی، حکومت فارس یا فارس و روم دانسته‌اند
[۱۴] جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۹۰.
که به سبب ضعف مردم جزیرة‌العرب، گاهی به آن‌ها حمله‌کرده، به‌ قتل و غارت و آدم‌ربایی می‌پرداختند. مجاهد، در شأن نزول آیه‌۱۰۶ نحل ربوده شدن گروهی از مؤمنان را به دست کافران گزارش کرده است. براساس این نقل ، مؤمنان زیر شکنجه آدم‌ربایان ناچار به گفتن سخنان کفرآمیز شدند تا رهایی یابند که آیه «إِلاَّ مَن أُکرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمئِنٌّ بِالإِیمن» نازل شد و آنان را در این گفتار معذور دانست.
[۱۵] روض‌الجنان، ج‌۱۲، ص‌۱۰۴.‌
[۱۶] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۹۷‌.
آیات نخستین سوره یوسف نیز از آدم‌ربایی دیگری خبر می‌دهد. براساس این آیات، برادران حضرت یوسف با دروغ و نیرنگ، یوسف را از پدر می‌ربایند و با انداختن او در چاه ، میان پسر و پدر جدایی می‌افکنند. بر پایه روایتی از امام صادق (علیه‌السلام)، سارق خوانده شدن برادران یوسف در آیه «أَیَّتُهَا العِیرُ إِنَّکُم لَسرِقون» نیز به سرقت برده شدن یوسف از یعقوب را می‌رساند؛ پس نسبت دادن سرقت به آنان دروغ نبود؛ گرچه هنگام دریافت کمک از یوسف مرتکب سرقت نشده بودند.
[۱۸] علل‌الشرایع، ج‌۱، ص‌۶۸‌.



در آیه ۲۶ انفال پناه دادن مسلمانان در مدینه ، در برابر خطر آدم‌ربایی که پیش از هجرت در معرض آن بودند، قرار گرفته و در دو آیه دیگر و در کنار اعلان مکّه به صورت حرم امن، از این پدیده یاد شده که مردم اطراف مکّه به آن مبتلا بودند؛ در حالی که در نگاه اوّل، به نظر می‌رسد در مقابل جایگاه امن داشتن، می‌بایست از عنوان کلّی ناامنی یاد می‌شد؛ امّا قرآن ، به جای آن، در هر سه آیه، مصداقی از ناامنی، یعنی آدم‌ربایی را ذکرکرده است. این امر نشان می‌دهد که آدم‌ربایی، شاخصه بارز ناامنی و هرج و مرج اجتماعی است.




۴.۱ - استضعاف

باتوجّه به این‌که آدم‌ربایی بر قبایل اطراف مکه و دولت‌های قاهر، چون فارس و روم و مشرکان تطبیق شده می‌توان یکی از زمینه‌های آدم‌ربایی را استضعاف ، کمی تعداد و امکانات دانست. «وَاذکُروُا إِذ أَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفونَ‌فِی‌الأَرضِ تَخافونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَاس.»

۴.۲ - سیطره جاهلیّت

«أَوَ لَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً ءَامِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِن حَولِهِم.» از انتساب آدم‌ربایی به مردم اطراف مکّه براساس آیه ۲۶ انفال شاید بتوان استفاده کرد که سیطره جاهلیّت ، زمینه‌ساز قتل، غارت، نا امنی و آدم‌ربایی در جامعه آن روز بوده است.

۴.۳ - مبارزه با اسلام

قرآن ، در برابر عذر حارث‌ بن عثمان‌ بن نوفل بن عبد مناف یا گروهی از قریش
[۲۳] روض‌الجنان، ج‌۱۵، ص‌۱۵۴.
که از ترس ربوده شدن، از گرویدن به اسلام سرباز زدند، فرمود:خداوند، شما را در حرم امن مکّه حفاظت خواهد کرد. این امر نشان می‌دهد که ایجاد ناامنی و ربودن انسان‌ها به صورت ابزاری برای مقابله با اسلام از سوی دشمنان، امری شناخته شده بوده است. از شأن نزول آیه
[۲۴] روض‌الجنان، ج۱۲، ص۱۰۴.
[۲۵] مجمع‌البیان، ج۶‌، ص‌۵۹۷‌.
۱۰۶ نحل نیز به دست می‌آید که مشرکان مکّه، با آدم‌ربایی و آزار، قصد مبارزه با اسلام و پیش‌گیری از گسترش آن را داشتند؛ البتّه برخی، به بهانه ربوده شدن به پیامبر ایمان نمی‌آوردند و به حضرت گفتند:«إِن نَتَّبِعِ الهُدی مَعَکَ‌نُتَخَطَّفْ‌مِن‌أَرضِنا = اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان می‌ربایند». خداوند، در ردّ ادّعای آنان و برای اثبات این مطلب که سخن آن‌ها بهانه‌ای بیش نبوده، درادامه می‌گوید:«أَوَلَم نُمکِّن لَهُم حَرَماًءَامِناً= آیا آن‌ها را در حرمی امن جای ندادیم؟» آیه ۶۷ عنکبوت نیز بر امنیّت مکّه دلالت دارد.


براساس آیات، آدم‌ربایی در اطراف مکّه رایج بوده و مکّه از این جهت امنیت داشته است:«أَوَلَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً ءَامِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِن حَولِهِم = آیاندیده‌اند که ما (برای آنان) حرمی امن قرار دادیم و حال آن‌که مردم ازحوالی‌آنان ربوده می‌شوند؟» خداوند، به‌دنبال دعای‌ ابراهیم درباره‌مکّه (رَبِّ اجعَل هذاالبَلَدَ ءَامِناً = پروردگارا! این شهر را ایمن گردان) امنیّت این شهر را تضمین کرده‌است.
[۲۹] الفرقان، ج‌۲۰ ۲۱، ص‌۱۰۴.

قرآن، خطاب به مؤمنان مدینه می‌گوید:«وَاذکُرُوا إِذ أَنتُم قَلِیلٌ مُستَضعَفُونَ فِی الأَرضِ تَخافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فََاولَکُم... لَعَلَّکُم تَشکُرون = و به یاد آرید هنگامی را که در زمین (مکّه) گروهی اندک و مستضعف بودید و می‌ترسیدید مردم شما را بربایند؛ پس خدا به شما پناه داد...؛ باشد که سپاس‌گزاری کنید». مقصود آیه، پیش از هجرت است که شمار مؤمنان بسیار اندک بود و پیوسته در اضطراب به سر می‌بردند؛ به ویژه زمانی که در شِعب ابی طالب در محاصره کافران بودند که هر لحظه احتمال ربوده یا کشته شدن وجود داشت.
[۳۱] الفرقان، ج‌۹ ۱۰، ص‌۱۸۲.

به احتمال دیگر، مخاطب این آیه ، ساکنان جزیرة‌العرب است که پیش از اسلام، قومی حقیر، ذلیل و مدام در معرض قتل و غارت دولت‌های قدرتمند فارس و روم بودند؛ ولی اسلام به آن‌ها قدرت و عزّت داد و در پناه آن امنیّت یافتند که قرآن به همه آنان می‌گوید:موقعیّت گذشته خود را از یاد نبرید و در مقابل نعمت امنیّتی که خداوند به شما داده، شکرگزار باشید.
[۳۲] المنار، ج ۹، ص ۶۴۰.
در آیه ۶۷ عنکبوت نیز از غفلت مشرکان درباره امنیّت مکّه در مقابل ناامنی حاکم بر اطراف آن، با لحن عتاب‌آمیزی یاد، و‌از این‌که مشرکان در برابر این نعمت، ناسپاسی می‌کنند، نکوهش شده است.
[۳۳] جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۱۸.



(۱) ابن عاشور، تفسیرالتحریر و التنویر.
(۲) محمد رشید رضا، تفسیر المنار.
(۳) جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن.
(۴) روض‌الجنان و روح‌الجنان.
(۵) شیخ صدوق، علل‌الشرایع.
(۶) الفرقان فی تفسیر القرآن.
(۷) ابن منظور، لسان‌العرب.
(۸) شیخ طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن.
(۹) ابن‌ أثیر، النّهایة.


۱. انفال/سوره۸، آیه۲۶.    
۲. قصص/سوره۲۸، آیه۵۷.    
۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۴. لسان‌العرب، ج۴، ص۱۴۱، «خطف».
۵. النهایه، ج۲، ص‌۴۹، «خطف».    
۶. التحریروالتنویر، ج ۲۰، ص ۱۴۸.    
۷. التحریروالتنویر، ج۹، ص‌۳۲۰.    
۸. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۹۰.
۹. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۹۰.
۱۰. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۱۱. انفال/سوره۸، آیه۲۶.    
۱۲. انفال/سوره۸، آیه۲۶.    
۱۳. المنار، ج‌۹، ص‌۶۳۹‌.
۱۴. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۹۰.
۱۵. روض‌الجنان، ج‌۱۲، ص‌۱۰۴.‌
۱۶. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۹۷‌.
۱۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۱۸. علل‌الشرایع، ج‌۱، ص‌۶۸‌.
۱۹. سوره عنکبوت آیه ‌۶۷    
۲۰. قصص/سوره۲۸، آیه۵۷.    
۲۱. انفال/سوره۸، آیه۲۶.    
۲۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۲۳. روض‌الجنان، ج‌۱۵، ص‌۱۵۴.
۲۴. روض‌الجنان، ج۱۲، ص۱۰۴.
۲۵. مجمع‌البیان، ج۶‌، ص‌۵۹۷‌.
۲۶. قصص/سوره۲۸، آیه۵۷.    
۲۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۲۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۵.    
۲۹. الفرقان، ج‌۲۰ ۲۱، ص‌۱۰۴.
۳۰. سوره انفال آیه ۲۶.    
۳۱. الفرقان، ج‌۹ ۱۰، ص‌۱۸۲.
۳۲. المنار، ج ۹، ص ۶۴۰.
۳۳. جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۱۸.



فرهنگ و معارف قرآن،مقاله «آدم‌ربايى»    



جعبه ابزار