افضلیت امام علی بر انبیاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از ویژگیها و فضائل
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) افضلیت و برتری آن حضرت نسبت به همه
انبیاء غیر از
خاتم انبیاء است. این فضیلت از سه محور
کتاب و
سنت و
عقل قابل اثبات است که در این مقاله آنرا اثبات خواهیم کرد.
شاید شما خواننده محترم با دیدن این عنوان که
علی (علیهالسّلام) از تمام
پیامبران (علیهمالسّلام) غیر از
خاتم انبیاء (صلواتاللّهعلیه) برتر است تعجب کنید و قبل از هرگونه تحقیق و مطالعه ما را متهم به غلوّ و خروج از محدوده
شرع و
عقل بدانید، ولی توصیه میکنیم که قبل از هر نوع داوری با ما همراه شوید تا با
استدلال و
برهان پرده از راز قضیه کنار بزنیم، آنگاه خود قضاوت خواهید نمود که دریافت و رسیدن به حقیقت چندان هم دشوار نیست بلکه با عبور از دیوارهای ضخیم شک و بدبینی آسان نیز میشود.
چرا که برتری
علی بن ابوطالب (علیهالسّلام) در بین افراد بشر حقیقتی است غیر قابل انکار، زیرا
کتاب و
سنت این اعتقاد را تایید و آن را اثبات میکند، اگرچه دستهای ناپاک از آغاز تاکنون همواره سعی در انکار فضائل و ویژگیهای برتر این مرد الهی را داشته و باتلاش در تحریف واقعیتهای تاریخی ذهن بسیاری از
مسلمانان را به گمراهی کشاندهاند، از این روی بحث در اثبات برتری علی (علیهالسّلام) را در سه محور یعنی کتاب و سنت و عقل دنبال میکنیم.
آیاتی از قرآن کریم در بیان و توصیف و شرح برتری مقامات معنوی امام علی (علیهالسّلام) میباشد.
اولین
آیه از بین دهها آیه
قرآن که به اعتراف محدثان و مفسران در بیان و توصیف و شرح برتری مقامات معنوی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میباشد این آیه است:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا؛
جز این نیست که
خداوند میخواهد هرگونه پلیدی را از شما خاندان ببرد و شما را به تمام معنا پاکیزه سازد.»
در این آیه که معروف به
آیه تطهیر است علی و اولاد معصوم او (علیهمالسّلام) از همه پیامبران جز خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برتر معرفی شدهاند زیرا خداوند متعال با صراحت تمام پاکی و عصمت خاندان رسولش را اعلام فرموده است.
واژهها سخن میگویند
واژهها و کلمات مهم در این آیه از قبیل: انّما، یرید، لیذهب، الرجس، اهل البیت، رموز و کلید فهم این آیه هستند که بدون شناخت آن امکان راهیابی به محتوای عمیق آن میسور نخواهد بود و لذا قبل از هر سخنی تفسیر و توضیح این لغات را جویا میشویم.
کلمه انّما در ابتدای آیه بیانگر عنایت ویژه به موضوع و محتوای آن است زیرا این کلمه با ایجاد محدودیت و انحصار در مفهوم و محتوای آیه عظمت مطلب را بیشتر میفهماند.
ابن منظور میگوید:
ومعنی انما اثبات لما یذکر بعدها ونفی لما سواه کقوله: وانما یدافع عن احسابهم انا او مثلی المعنی: ما یدافع عن احسابهم الا انا او من هو مثلی.
و کلمه انّما مفهومی را برای آنچه که بعد از او آمده است اثبات میکند مانند: این سخن که کسی به گوید: من و مانند من از شرف و حیثیّتم دفاع میکنم یعنی در واقع میگوید: فقط من و مثل من چنین هستیم نه فردی دیگر.
توجه به این نکته لازم است که حصر در این آیه از نوع حصر حکم در موضوع است مانند
آیه ولایت: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله والذین آمنوا...» که در این آیه ولایت فقط مخصوص خدا و رسول و مؤمن تعریف شده با ویژگیهای خاص که پرداخت
زکات در حال
نماز است میباشد.
بطور قطع تطهیر در آیه مورد بحث از نوع اوّل یعنی حصر حکمی است نه حصر موضوعی؛ یعنی پاکی و طهارت و دوری از پلیدی اختصاص به افرادی دارد که تحت عنوان
اهلالبیت (علیهمالسّلام) قرار گرفتهاند و این ویژگی مخصوص آنان است و هیچ فردی غر از آنان را شامل نخواهد شد.
علاوه بر استفاده حصر از کلمه انّما، کلمه «عنکم» هم تاکید بر انحصار بیشتر است، زیرا مفعول فعل «لیُذهب» که الرجس است باید در پی فعل و پس از آن قرار گیرد ولی این چنین نشده و جمله «عنکم» بین آن دو فاصله شده است که بدون حکمت و علت نیست چون به قول اهل فن: «تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر» یعنی کلمهای که جایگاه آن در آخر یک جمله است وقتی که جلوتر میآید و مقدم میشود بیانگر انحصار مفهوم و حکم در آن جمله است.
ابن حجر در فصل آیات نازل شده در فضائل اهل بیت مینویسد:
الآیة الاولی: قال الله تعالی: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.
اکثر المفسرین علی انها نزلت فی علی وفاطمة والحسن والحسین لتذکیر ضمیر عنکم وما بعده.
بیشتر مفسران به دلیل ضمیر مذکّر «عنکم» آیه را در شان علی و
فاطمه و
حسن و
حسین دانستهاند.
سپس احتمالاتی را با لفظ (قیل) میآورد که انتساب آن مشخص نیست و همچنین پس از نقل روایاتی میگوید: درباره خاندان نسبی و سببی یعنی همسران و همه
بنیهاشم نازل شده است.
جا دارد که از او و دیگر هم فکرانش که سعی در شریک کردن افراد عادی و غیر لایق در فضائلی این چنین بزرگ و مهم را دارند سؤال شود که: چرا با وجود اعتراف اکثر مفسران در نزول آیه در شان افرادی خاص از خاندان نسبی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سخن اقلیت و افرادی غیر موجّه استناد و در تقویت آن میکوشید؟ آیا این روش جز عناد با علی و فاطمه و فرزندان آن دو چیز دیگری میتواند باشد؟
جناب ابن حجر در نهایت آیه را منبع همه فضائل اهل بیت (علیهمالسّلام) معرفی میکند و حصر آن را که با کلمه «انّما» آغاز شده است در شان اهل بیت با صراحت اعلام میدارد.
ثم هذه الآیة منبع فضائل اهل البیت النبوی لاشتمالها علی غرر من مآثرهم والاعتناء بشانهم حیث ابتدئت بانما المفیدة لحصر ارادته تعالی فی امرهم علی اذهاب الرجس الذی هو الاثم او الشک فیما یجب الایمان به عنه وتطهیرهم من سائر الاخلاق والاحوال المذمومة.
این آیه منبع همه فضائل و برتریهای خاندان نبوت است و توجهی خاص به اهل بیت دارد زیرا با کلمه «انما» هرگونه پلیدی و گناه و شکی را درباره آنان نفی کرده و پاکی آنان را از اخلاق زشت و ناپسند تثبیت کرده است.
اراده خداوند در جمله (یرید الله)
اراده تکوینی است نه تشریعی زیرا در
اراده تشریعی همه بندگان خداوند مورد خطاب قرار میگیرند و احدی استثنا نمیشود، اما در اراده تکوینی لازم نیست که شمول و عمومیت داشته باشد و خداوند قادر است افرادی خاص را مخصوص به حکم یا فضیلت و ویژگیای قرار دهد که دیگران از آن محروم باشند.
بنابراین در آیه مورد بحث اراده فقط تکوینی است چون از بین بردن پلیدی و پاک شدن به صورت عام و کلی نیست تا همه انسانها و یا پیروان یک مکتب را شامل شود چون
رجس به معنای هرگونه پلیدی و آلودگیای است که سبب تنفر دیگران و دور شدن از بندگی خالصانه خداوند است و این حقیقت میسر نمیشود مگر با اراده تکوینی حضرت حق، و اراده تکوینی هم هیچگاه تخلفپذیر نیست.
واژه «اِذهاب» در اینجا به معنای از بین بردن و زدودن و دور کردن قبل از پیدایش است، زیرا در استعمالات و گفتگوها نیز با همین هدف کار برد دارد، مثلا کسی که میگوید: «اذهب اللّه عنکم الداء والسوء» خداوند بیماری و ناراحتی را از شما دور نماید، معنایش این نیست که هم اکنون در شخص وجود دارد و او دعا میکند تا از وی دور شود، بلکه این آرزو قبل از گرفتاری هم میتواند مورد داشته باشد.
پس اذهاب به معنای دفع است که قبل از پیدایش، موانعی از وجود و حضور آن جلوگیری میکند، نه به معنای رفع که بر داشتن و زدودن بعد از پیدایش است، به همین جهت در آیه شریفه تعبیر «لیذهب» آمده است نه «لیزیل».
یکی از واژههای کلیدی این آیه، کلمه «رِجس» است.
لغتشناس معروف،
فیومی مینویسد:
«الرجس: النتن. و الرجس: القذر. قال الفارابیّ: کلّ شی ء یستقذر فهو رجس».
رِجس یعنی هر چیز بدبو، فاریابی گفته است: هرچیزی که طبع انسان از آن بدش آید رجس و پلیدی است.
مؤلف کتاب
العین نیز چنین مینویسد:
«رجس: کل شی ء یستقذر فهو رجس کالخنزیر، و قد رجس الرجل رجاسة من القذر، و انه لرجس مرجوس. و الرجس فی القرآن العذاب کالرجز، و کل قذر رجس. و رجس الشیطان وسوسته و همزه...» .
رجس هر چیزی است که پلید است مانند «خوک، و در قرآن رِجس به معنای عذاب است مانند رِجز، و هر پلیدی رِجس است.
راغب اصفهانی نیز رِجس را به سه دسته طبیعی و عقلی و شرعی تقسیم کرده و در تعریف آن مینویسد:
«الرجس الشیء القذر».
رِجس هر چیز ناپاک و آلوده است.
بنابر آنچه در اظهارات
اهل لغت آمده است که به برخی اشاره نمودیم، رِجس هر چیزی است که وجود آن در آدمی زمینه نقص را فراهم کند و روح آدمی را بیازارد و موجب نفرت و دوری مردم شود، و اعم است از هرگونه
گناه و
معصیت و آلودگی و یا گرفتار شدن در دام و وسوسههای
شیطان.
اگرچه برخی سعی کردهاند تا دایره مفهوم و مصداق آیه را تنگ کرده و رجس را منحصر در
شرک بدانند و هدف از آیه را فقط تطهیر اهل بیت از شرک به خداوند تفسیر کنند و بگویند: شامل گناهان نمیگردد تا شاید بتوانند بعضی از وابستگان سببی را نیز در این آیه داخل نمایند، ولی با توجه به اطلاق و استفاده عموم و استغراق از کلمه «الرِجس» به جهت وجود الف و لام «ال» در کنار کلمه «رجس» بیتردید مفاد آن باید نفی و اِذهاب انواع پلیدیهای مادّی و معنوی، نقصها و عیبهای ظاهری و باطنی و یا هرگونه انحراف در همه زمانها باشد که نتیجه آن اثبات مقام
عصمت تامّه از همه گناهان خواهد بود.
خوشبختانه دانشمندان
اهل سنت همانند بزرگان و اندیشمندان
شیعه به این نکته اشاره کردهاند که مصداق رِجس نه تنها محدود در شرک نیست بلکه مراد مطلق پلیدیها و زشتیها و گناهان است که در ذیل به سخن تنی چند اشاره میکنیم:
فخر رازی در تفسیر آیه میگوید:
فقوله تعالی: «لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرجس» ای یزیل عنکم الذنوب ویطهرکمای یلبسکم خلع الکرامة...
خداوند گناهان را از شما دور کرده و لباس کرامت را بر شما پوشیده است.
جصّاص مفسر دیگر اهل سنت در
احکام القرآن میگوید:
قال تعالی (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا) یحتمل التطهیر من الذنوب.
احتمال دارد که مقصود طهارت از رجس و پاکی از گناهان باشد.
شوکانی در
فتح القدیر آورده است:
«والمراد بالرجس الاثم والذنب المدنسان للاعراض الحاصلان بسبب ترک ما امر الله به وفعل ما نهی عنه فیدخل تحت ذلک کل ما لیس فیه لله رضا».
مقصود از رجس گناهانی است که با نافرمانی خدا و انجام آنچه که دوست ندارد حاصل میشود.
مفسران دیگری مانند:
ابن عطیه اندلسی و
ثعالبی در تعبیری کاملا مشابه گفتهاند:
«و الرِّجْسَ اسم یقع علی الاثم و علی العذاب و علی النجاسات و النقائص، فاذهب اللّه جمیع ذلک عن اَهْلَ الْبَیْتِ».
رِجس اسمی است که شامل عذاب و نجاسات و هرگونه نقصی میشود، خداوند تمام آن را از اهل بیت دور کرده است.
آلوسی نیز در تفسیرش با تعبیر مشابه به این نکته اشاره کرده و مینویسد:
والرجس فی الاصل الشیء القذر...، وقیل: ان الرجس یقع علی الاثم وعلی العذاب وعلی النجاسة وعلی النقائص، والمراد به هنا ما یعم کل ذلک... وال فیه للجنس او للاستغراق، والمراد بالتطهیر قیل: التحلیة بالتقوی، والمعنی علی ما قیل: انما یرید الله لیذهب عنکم الذنوب والمعاصی فیما نهاکم ویحلیکم بالتقوی تحلیة بلیغة فیما امرکم، وجوّز ان یراد به الصون، والمعنی انما یرید سبحانه لیذهب عنکم الرجس ویصونکم من المعاصی صوناً بلیغاً فیما امر ونهی جل شانه.
رِجس در اصل پلیدی است... و گفته شده است که شامل گناه و عذاب و نجاست و هرگونه نقصی میشود، و مقصود از رِجس در آیه تطهیر اعم از همه این معانی است... و الف و لام التطهیر برای جنس و استغراق است، یعنی خداوند اراده کرده است از شما اهل بیت گناهان را دور و به
تقوا آراسته و از پلیدی حفظ نماید.
طنطاوی دیگر صاحب نظر اهل سنت در تفسیر قرآن مینویسد:
«و الرجس فی الاصل: یطلق علی کل شئ مستقذر. وارید به هنا: الذنوب والآثام وما یشبه ذلک من النقائص والادناس».
رِجس در اصل بر هر چیزی که پلید است اطلاق میشود، اما در این آیه (تطهیر) مقصود پاکی از گناه و هرگونه نقص است.
لفظ "اهل" در لغت، در مورد کسانی به کار میرود که نسبت به آنان نوعی وابستگی جسمی، روحی و فکری، دینی و اعتقادی و خانوادگی داشته باشد. بنابراین اعضای خانواده اعم از همسر، فرزند، نوه و... چون انسان با آنان انس و تعلق خاطر دارد "اهل" او به حساب میآیند، و لذا میتوان گفت: نکته اساسی در معنای " اهل " همان وابستگی و انس و تعلق خاطر داشتن است، اگرچه گاهی افرادی غیر از خویشان و نزدیکان نیز میتوانند جزو "اهل" انسان محسوب شوند، مانند
سلمان فارسی که عنوان " منّا اهل البیت " را میگیرد. اما در نقطه مقابل، افرادی نیز ممکن استبا وجود داشتن رابطه خویشاوندی ولی به علّت حرکت بر خلاف فرمان خداوند و سرپیچی از خواستههای پدر جزو " اهل" انسان به شمار نیایند، مانند فرزند نوح که خداوند میفرماید: «انّه لیس من اهلک».
این لفظ علاوه بر نشان دادن نسبت فامیلی و خانوادگی در برخی از استعمالات معانی دیگری نیز همراه دارد که با کلمه بعدی آن یعنی مضافالیه مشخص میشود.
مثلا: پیروان هر کتاب دینی و یا آئینی را به نام اهل همان کتاب و آئین میخوانند، و گفته میشود: اهل اسلام، اهل کتاب، اهل انجیل، اهل القری، اهل مدینه، اهل جنّت، اهل نار، ... که در قرآن کریم نیز استعمال شده است.
در آغاز نگاهی به آراء مفسران لغت در توضیح کلمه اهل داریم سپس سری به آثار نویسندگان قرآنپژوه و مورخان و محدثان خواهیم زد.
لغتشناسانی مانند: ابن منظور و دیگران مینویسند:
اَهْل الرجل عَشِیرتُه وذَوُو قُرْباه.
اهل الرجل خاندان و نزدیکان او هستند.
صاحب
فروق اللغه در فرق بین اهل و آل مینویسد:
ان الاهل یکون من جهة النسب والاختصاص.
اهل از جهت نسب، بین افراد و خویشاوندان و یا اختصاص است.
مرحوم
طریحی مینویسد:
(اهل) اهل الرجل: آله. و هم اشیاعه و اتباعه و اهل ملته... و قد مر فی (امر): انهم اهل بیته خاصة.
اهل رجل همان آل و خاندان وپیروان او هستند.
پس از بررسی واژگان آیه و نگاهی به سخنان و آراء اربابان لغت، اشارهای مختصر به شان نزول خواهیم داشت تا ببینیم آیا نام علی هم درکنار نام رسول خدا و فاطمه و فرزندان او دیده میشود تا از این فضیلت بزرگ بهره مند شود یا خیر؟
علامه
جلالالدین سیوطی در
تفسیر الدر المنثور بیست روایت از طرق گوناگون نقل کرده است که مراد از اهل بیت (علیهمالسّلام) رسول خدا، علی، فاطمه و حسنین هستند، که به یک مورد اشاره میکنیم:
اخرج ابن جریر وابن ابی حاتم والطبرانی وابن مردویه عنام سلمة رضی الله عنها زوج النبی صلی الله علیه وسلم: «ان رسول الله صلی الله علیه وسلم کان ببیتها علی منامة له علیه کساء خیبری، فجاءت فاطمة رضی الله عنها ببرمة فیها خزیرة فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم» ادعی زوجک، وابنیک، حسناً، وحسیناً، فدعتهم فبینما هم یاکلون اذ نزلت علی رسول الله صلی الله علیه وسلم {انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً} فاخذ النبی صلی الله علیه وسلم بفضلة ازاره، فغشاهم ایاها، ثم اخرج یده من الکساء واوما بها الی السماء، ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بیتی وخاصتی، فاذهب عنهم الرجس، وطهرهم تطهیراً، قالها ثلاث مرات. قالتام سلمة رضی الله عنها: فادخلت راسی فی الستر فقلت: یا رسول الله وانا معکم فقال: انک الی خیر مرتین «».
از
امسلمه نقل شده است که گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خانه من بود و عبایی خیبری پوشیده بود، فاطمه وارد شد رسول خدا فرمود: همسرت علی و دو فرزندت حسن و حسین را فراخوان، فاطمه آنان را فراخواند و مشغول تناول غذا شدند، ناگهان این آیه نازل شد: (خداوند اراده فرموده است تا رجس و پلیدی را از شما خاندان دور نماید و شما را پاکیزه کند) رسول خدا عبا را روی سر آنان کشید و همه را زیر عبا قرار داد سپس دست به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: (خداوندا! اینان اهل بیتمنند، خداوندا! هرگونه پلیدی را از آنان ببر و به تمام معنا پاکشان ساز). این سخن را سه بار تکرار کرد، امسلمه گفت: آیا من از ایشان نیستم؟ فرمود: تو به راه خیر هستی، و دو بار آن را تکرار نمود.
حسکانی دیگر ناقل روایات نازل شده پیرامون آیات قرآن نیز چندین روایت در ارتباط با این آیه آورده است از جمله:
روایت
جابر بن عبدالله انصاری که میگوید:
نزلت هذه الآیة علی النبی ص و لیس فی البیت الا فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فقال النبی ص: اللهم هؤلاء اهلی».
وقتی که این آیه نازل شد در خانه کسی نبود جز فاطمه، حسن، حسین و علی، رسول خدا عرض کرد: خدایا اینان اهلمنند.
نتیجه این بخش از بررسی پیرامون آیه تطهیر حضور امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) را در کنار رسول خدا و همسر و دو فرزندش را نشان میدهد که به بزرگترین منقبت و فضیلت از طرف خداوند بشارت داده میشوند و آن پاکی و طهارت و دور بودن از هرگونه آلودگی و پلیدی است، که خود برتری آن حضرت بر بسیاری از پیامبران را نشان میدهد، (اگرچه او پیامبر نیست و فقط منصب خلافت و جانشینی را دارد).
آیه مباهله یکی از آیاتی است که برتری امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) را بر همه پیامبران غیر از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اثبات میکند:
«فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم و نساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین.
(پس هرکه درباره آن (قرآن یا عیسی) با تو به بحث و
مجادله پرداخت پس از آن که علم آن به تو رسید، پس بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و جانهای خویش را بخوانیم آنگاه به درگاه خدا زاری کنیم و در حق یکدیگر نفرین کنیم و لعنت خدا را بر هر کدام از ما دو گروه که دروغگوست قرار دهیم).»
بدون شک آیه مباهله در حق
اهل عبا و پنج تن برگزیده خدا نازل شده است، چون این مطلب را بسیاری از محدثان و مفسران و مورخان و متکلمان در کتابهای خود آورده و جزء مسائل مسلم و غیر قابل تردید دانستهاند، و از سویی مدارک زنده در لابلای آثار تفسیری و تاریخی شهادت میدهد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در داستان
مباهله با
نصارای نجران از زنان جز پاره تن خود
فاطمه (علیهاالسّلام)، و از فرزندان جز دو نوهاش حسن و حسین و علی (علیهمالسّلام) که نفس وی به شمار میرود همراه نیاورد.
مسلم در کتاب صحیحش مینویسد:
ولمّا نزلت هذه الآیة: (فقل تعالوا ندع ابنائنا وابنائکم) دعا رسول اللّه ص علیّاً وفاطمة وحسناً وحسیناً فقال: اللهمّ هؤلاء اهلی.
پس از نزول این آیه رسول خدا علی، فاطمه، حسن و حسین را صدا زد، آنگاه چنین دعا کرد: خداوندا اینان خاندان من هستند.
اخرج الحاکم وصححه وابن مردویه وابو نعیم فی الدلائل عن جابر قال» قدم علی النبی صلی الله علیه وسلم العاقب، والسید، فدعاهما الی الاِسلام فقالا: اسلمنا یا محمد قال: کذبتما ان شئتما اخبرتکما بما یمنعکما من الاِسلام. قالا: فهات. قال: حب الصلیب، وشرب الخمر، واکل لحم الخنزیر، قال جابر: فدعاهما الی الملاعنة، فوعداه الی الغد، فغدا رسول الله صلی الله علیه وسلم، واخذ بید علی، وفاطمة، والحسن، والحسین، ثم ارسل الیهما فابیا ان یجیباه، واقرا له، فقال: والذی بعثنی بالحق لو فعلا لامطر الوادی علیهما ناراً. قال جابر: فیهم نزلت {تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم... } الآیة. قال جابر: انفسنا وانفسکم رسول الله صلی الله علیه وسلم وعلی، وابناءنا الحسن والحسین، ونساءنا فاطمة.
دو نفر از چهرههای سرشناس مسیحی به نام عاقب و سیّد محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیدند، به آن دو فرمود: مسلمان شوید، گفتند: ما مسلمانیم، فرمود: دروغ میگوئید، اگر بخواهید ثابت میکنم که شما مسلمان نیستید. گفتند: ثابت کن، فرمود: علاقه شما به صلیب و شراب نوشیدن و خوردن گوشت خوک، سپس آنان را به مباهله فرا خواند، و قرار شد صبح روز بعد حاضر شوند، هنگام صبح رسول خدا در حالی که دست علی را گرفته بود و فاطمه و حسنین با وی بودند از
مدینه بیرون رفت و سید و عاقب را دعوت به مباهله نمود ولی نپذیرفتند و تسلیم شدند، رسول خدا فرمود: قسم به آنکه مرا به حق مبعوث کرده است اگر دعوت به مباهله را میپذیرفتند از آسمان آتش بر آنان میبارید، جابر میگوید: این آیه در شان خاندان پیامبر نازل شد: {تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم... } سپس گفت: مراد از انفسنا رسول خدا و علی است و مراد از ابناءنا حسن و حسین و از نساءنا فاطمه است.
اخرج الحاکم وصححه عن جابر» ان وفد نجران اتوا النبی فقالوا: ما تقول فی عیسی؟ فقال: هو روح الله، وکلمته، وعبدالله، ورسوله، قالوا له: هل لک ان نلاعنک انه لیس کذلک؟ قال: وذاک احب الیکم؟ قالوا: نعم. قال: فاذا شئتم. فجاء وجمع ولده الحسن والحسین، فقال رئیسهم: لا تلاعنوا هذا الرجل فوالله لئن لاعنتموه لیخسفن باحد الفریقین فجاؤوا فقالوا: یا ابا القاسم انما اراد ان یلاعنک سفهاؤنا، وانا نحب ان تعفینا. قال قد اعفیتکم ثم قال: ان العذاب قد اظل نجران.
گروهی از مردم نجران محضر پیامبر رسیده و گفتند: درباره
عیسی چه میگوئی؟ فرمود: او روح خدا و کلمه او و عبدالله و فرستاده او است، گفتند: ما حاضریم با تو مباهله کنیم که او این چنین نیست، فرمود: هرگونه که میخواهید من حاضرم، سپس دو فرزندش حسن و حسین را آماده کرد تا مباهله نماید، ولی آنان نپذیرفته و تسلیم شدند.
علامه
حسکانی علاوه بر روایات فوق روایات دیگری هم با همان مضمون و با اندک تفاوتی نقل کرده است که به تعدادی اشاره میشود و چون محتوا یکی است از ترجمه آن صرف نظر میکنیم:
واخرج ابو النعیم فی الدلائل من طریق الکلبی عن ابی صالح عن ابن عباس ان وفد نجران من النصاری قدموا علی رسول الله صلی الله علیه وسلم وهم اربعة عشر رجلا من اشرافهم منهم السید وهو الکبیر والعاقب وهو الذی یکون بعده وصاحب رایهم فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم لهما: اسلما قالا: اسلمنا قال: ما اسلمتما قالا: بلی قد اسلمنا قبلک قال: کذبتما یمنعکم من الاسلام ثلاث فیکما: عبادتکما الصلیب واکلکما الخنزیر وزعمکما ان لله ولدا ونزل) ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب (الآیة) فلما قراها علیهم قالوا: ما نعرف ما تقول ونزل) فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم (یقول: من جادلک فی امر عیسی من بعد ما جاءک من العلم من القرآن) فقل تعالوا (الی قوله) ثم نبتهل (یقول: نجتهد فی الدعاء ان الذی جاء به محمد هو الحق وان الذی یقولون هو الباطل فقال لهم: ان الله قد امرنی ان لم تقبلواهذا ان اباهلکم فقالوا: یا ابا القاسم بل نرجع فننظر فی امرنا ثم ناتیک فخلا بعضهم ببعض وتصادقوا فیما بینهم قال السید للعاقب: قد والله علمتم ان الرجل نبی مرسل ولئن لاعنتموه انه لیستاصلکم وما لاعن قوم قط نبیا فبقی کبیرهم ولا نبت صغیرهم فان انتم لم تتبعوه وابیتم الا الف دینکم فوادعوه وارجعوا الی بلادکم وقد کان رسول الله صلی الله علیه وسلم خرج ومعه علی والحسن والحسین وفاطمة فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: ان انا دعوت فامنوا انتم فابوا ان یلاعنوه وصالحوه علی الجزیة.
واخرج ابو نعیم فی الدلائل من طریق عطاء والضحاک عن ابن عباس ان ثمانیة من اساقف العرب من اهل نجران قدموا علی رسول الله صلی الله علیه وسلم منهم العاقب والسید فانزل الله) فقل تعالوا ندع ابناءنا (الی قوله) ثم نبتهل (یرید ندع الله باللعنة علی الکاذب فقالوا: اخرنا ثلاثة ایام فذهبوا الی بنی قریظة والنضیر وبنی قینقاع فاستشاروهم فاشاروا علیهم ان یصالحوه ولا یلاعنوه وهو النبی الذی نجده فی التوراة فصالحوا النبی صلی الله علیه وسلم علی الف حلة فی صفر والف فی رجب ودراهم.
اخرج مسلم والترمذی وابن المنذر والحاکم والبیهقی فی سننه عن سعد بن ابی وقاص قال: «لما نزلت هذه الآیة {فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم} دعا رسول الله صلی الله علیه وسلم علیاً، وفاطمة، وحسناً، وحسیناً، فقال» اللهم هؤلاء اهلی «».
واخرج ابن جریر عن غلباء بن احمر الیشکری قال «لما نزلت هذه الآیة {فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم... } الآیة. ارسل رسول الله صلی الله علیه وسلم الی علی، وفاطمة، وابنیهما الحسن، والحسین، ودعا الیهود لیلاعنهم فقال شاب من الیهود: ویحکم الیس عهدکم بالامس اخوانکم الذین مسخوا قردة وخنازیر؟ لا تلاعنوا. فانتهوا»
یکی از آیاتی که از آن استفاده برتری علی (علیهالسّلام) از همه افراد بشر حتی از
انبیا (علیهمالسّلام) غیر از
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میشود آیه مباهله است، زیرا خداوند او را نفس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خوانده است، و از روایات و گفتار مورخان و محدثان نیز استفاده میشود که مراد از انفسنا علی (علیهالسّلام) است.
ابن کثیر مینویسد:
قال جابر: (انفسنا وانفسکم) رسول اللّه وعلی بن ابی طالب (وابنائنا) الحسن والحسین (ونسائنا) فاطمة. وهکذا رواه الحاکم فی مستدرکه... ثمّ قال: صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه.
جابر گفته است مراد از (انفسنا و انفسکم) رسول خدا و علی است. و مراد از (ابنائنا) حسن و حسین و مراد از (نسائنا) فاطمه است.
این روایت را حاکم در مستدرکش نقل کرده و مینویسد: طبق شرائط مسلم در صحیحش این روایت صحیح است اگرچه او و
بخاری آن را نقل نکردهاند.
زمخشری میگوید:
وفیه دلیل لا شئ اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء علیهم السلام.
این آیه قویترین و محکمترین دلیل بر برتری
اصحاب کساء است.
محمد بن طلحه شافعی ضمن بیانی در فضیلت زهرا (علیهاالسّلام) در این آیه، میگوید: اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را میان خود و میان علی (علیهالسّلام) که به منزله جان او بوده است قرار داد دلیل بر آن است که میخواست فاطمه از هر سو حراست گردد و بدینسبب اهمیت شان او روشن شود، زیرا حراست با احاطه انفس بیش از حراست با احاطه ابناء است.
ابن حجر هیتمی میگوید:
واخرج الدارقطنی ان علیا قال للستة الذین جعل عمر الامر شوری بینهم کلاما طویلا من جملته انشدکم بالله هل فیکم احد قال له رسول الله صلی الله علیه وسلم (یا علی انت قسیم الجنة والنار یوم القیامة غیری قالوا اللهم لا).
دارقطنی روایت کرده است که: علی (علیهالسّلام) در روز شورا با حاضران احتجاج کرد و گفت: شما را به خدا سوگند که آیا در میان شما کسی هست که خویشاوندی اش از من به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم نزدیکتر باشد؟ و غیر از من کسی هست که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم او را نفس خود قرار داده و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را به منزله بلکه برتر از همسر خویش خوانده باشد؟ گفتند: نه، خدایا.
فخر رازی در نقل ذیل، حقیقت مطلب را گویا پذیرفته و بر خلاف روش همیشگیاش که اگر نقل مطلبی به نفع
شیعه و عقائد وی بود آن را نقد و با تلاش فراوان آن را رد میکرد ولی در این مورد سخنی قابل قبول در برابر دیدگاه و موضع حق شیعه نداشته و با استناد به
اجماع به برتری رسول خدا قبل از پیدایش علی، میگذرد و پاسخی مناسب از وی دیده نمیشود، او مینویسد:
المسالة الخامسة: کان فی الری رجل یقال له: محمود بن الحسن الحمصی، وکان معلم الاثنی عشریة، وکان یزعم ان علیاً رضی الله عنه افضل من جمیع الانبیاء سوی محمد علیه السلام، قال: والذی یدل علیه قوله تعالی: {وَاَنفُسَنَا واَنفُسَکُمْ} ولیس المراد بقوله {وَاَنفُسَنَا} نفس محمد صلی الله علیه وسلم لان الانسان لا یدعو نفسه بل المراد به غیره، واجمعوا علی ان ذلک الغیر کان علی بن ابی طالب رضی الله عنه، فدلت الآیة علی ان نفس علی هی نفس محمد، ولا یمکن ان یکون المراد منه، ان هذه النفس هی عین تلک النفس، فالمراد ان هذه النفس مثل تلک النفس، وذلک یقتضی الاستواء فی جمیع الوجوه، ترک العمل بهذا العموم فی حق النبوة، وفی حق الفضل لقیام الدلائل علی ان محمداً (علیهالسّلام) کان نبیاً وما کان علی کذلک، ولانعقاد الاجماع علی ان محمداً (علیهالسّلام) کان افضل من علی رضی الله عنه، فیبقی فیما وراءه معمولاً به، ثم الاجماع دل علی ان محمداً (علیهالسّلام) کان افضل من سائر الانبیاء (علیهمالسّلام) فیلزم ان یکون علی افضل من سائر الانبیاء.
در
ری مردی بود به نام
محمود بن حسن حمصی که معلم
شیعیان دوازده امامی بود. وی میپنداشت که علی (رضیاللهعنه) از همه پیامبران غیر از حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افضل است و دلیل او آیه انفسنا بود. میگفت: مراد از انفسنا نمیتواند خود محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد، زیرا انسان هیچگاه خودش را دعوت نمیکند، پس مراد از آن کس دیگری است، و همه اجماع دارند بر آن که مراد علی بن ابیطالب (رضیاللهعنه) است. بنابراین آیه دلالت دارد بر آن که نفس علی همان نفس محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. و نیز نمیتواند نفس او عین نفس آن حضرت باشد پس مراد آن است که نفس او مانند نفس آن حضرت است، و این مقتضی مساوات از همه جهت است، ولی مساله
نبوت و فضیلت به دلایلی از این عموم بیرون است، زیرا محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبر بود وعلی نبود و نیز اجماع منعقد است بر آن که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از علی (رضیاللهعنه) افضل است، میماند بقیه فضایل که در آنها با یکدیگر برابرند، و چون اجماع قائم است که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سایر پیامبران (علیهمالسّلام) افضل است پس علی (علیهالسّلام) نیز از همه پیامبران برتر است.
سپس در پاسخ میگوید:
والجواب: انه کما انعقد الاجماع بین المسلمین علی ان محمداً (علیهالسّلام) افضل من علی، فکذلک انعقد الاجماع بینهم قبل ظهور هذا الانسان، علی ان النبی افضل ممن لیس بنبی، واجمعوا علی ان علیاً رضی الله عنه ما کان نبیاً، فلزم القطع بان ظاهر الآیة کما انه مخصوص فی حق محمد صلی الله علیه وسلم، فکذلک مخصوص فی حق سائر الانبیاء علیهم السلام.
جواب این
استدلال آن است که: همانگونه که اجماع میان مسلمانان منعقد است که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افضل از علی است، همچنین پیش از ظهور این شخص (حمصی) اجماع منعقد است که هر پیامبری از کسی که پیامبر نیست افضل است، و همه اجماع دارند که علی (رضیاللهعنه) پیامبر نبوده است، پس قطعا ظاهر آیه میرساند که همانگونه که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افضل از علی است سایر انبیا نیز از علی افضل میباشند.
علامه مجاهد شیخ
محمدحسن مظفر (رحمةالله) پیرامون سخن رازی میگوید: از سخنان رازی در تفسیر آیه استفاده میشود که وی دلالت آیه بر افضلیت علی (علیهالسّلام) از سایر
صحابه را پذیرفته است، زیرا استدلال شیخ محمود حمصی را نقل کرد که چون علی (علیهالسّلام) نفس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و پیامبر از سایر انبیا برتر است پس علی (علیهالسّلام) نیز از آنها برتر است، و نیز از شیعیان نقل کرد که آنان به این آیه استدلال کردهاند بر افضلیت آن حضرت از سایر صحابه، و فخر رازی تنها مطلب اول (برتری علی (علیهالسّلام) از سایر انبیا (علیهمالسلام)) را رد کرد و درباره مطلب دوم چیزی نگفت، اما این که مدعی شده است که پیش از ظهور حمصی اجماع منعقد شده بر افضلیت پیامبران بر دیگران، سخن درستی نیست. زیرا اجماع بر آن است که صنف پیامبران از اصناف دیگر
بشر برترند و هر پیامبری از افراد امت خویش برتر است، اما چنین نیست که هر پیامبری از هر غیر پیغمبری برتر باشد گرچه آن غیر، از امتهای دیگر باشد... و نیز قول به برتری امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از پیامبران جز حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختصاص به شیخ محمود حمصی ندارد تا با اجماعی که فخر رازی ادعا نموده منافات داشته باشد، بلکه شیعیان پیش از وجود این شیخ و پس از او قائل به آن بودهاند و در اینباره به آیه مباهله و آیات دیگر استدلال نمودهاند.
علامه
سید شرفالدین نیز پس از نقل سخن رازی میگوید: دقت کن ببین او به روشنی دلالت آیه را بر برتری علی (علیهالسّلام) بیان نموده و ناخود آگاه به درستی آن اعتراف کرده است. وی با آنچه از شیعیان چه در گذشته و حال نقل کرده است معارضهای ننموده و کلمهای در رد آنان بر قلم نیاورده است، گویی اعتقاد آنان را پذیرفته و به دلالت آیه بر عقیده آنان اعتراف نموده است، و تنها بر محمود بن حسن خرده گرفته است، در صورتی که اجماعی که رازی آن را بهانه قرار داده و بر حمصی حمله کرده است چیزی است که مورد قبول محمود حمصی و هم عقیدههای او نیست.
یکی دیگر از آیاتی که دلیل بر برتری علی (علیهالسّلام) از همه افراد بشر از گذشته و آینده حتی
پیامبران اولوا العزم (علیهمالسّلام) به جز خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است این آیه است: «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة؛
(آنان که
ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، آنان بهترین آفریدگانند).»
شان نزول آیات قرآن در بسیاری از موارد کمک به فهم مراد و مقصود از آیه را دارد و در واقع پلی است برای عبور و ورود به گذشته تاریخ و زمان نزول، اما حکم و یا هر نکته ی دیگری که به عنوان پیام در آیات وحی وجود دارد، در محدوده زمان و یا هر چیز دیگری محبوس و مدفون نمیشود، آیه مورد بحث نیز از جمله آیاتی است که مصداق خیر البریه را به روشنی بیان میکند.
واخرج ابن مردویه عن عائشة قالت: قلت یا رسول الله: من اکرم الخلق علی الله قال: یا عائشة اما تقرئین «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة»
واخرج ابن عساکر عن جابر بن عبدالله قال کنا عند النبی صلی الله علیه وسلم فاقبل علی فقال النبی صلی الله علیه وسلم: والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة ونزلت «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» فکان اصحاب النبی صلی الله علیه وسلم اذا اقبل علی قالوا: جاء خیر البریة
واخرج ابن عدی وابن عساکر عن ابی سعید مرفوعا: علی خیر البریة
واخرج ابن عدی عن ابن عباس قال: لما نزلت) ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة (قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لعلی: هو انت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین
واخرج ابن مردویه عن علی قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم: الم تسمع قول الله: ) ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة (انت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض اذا جئت الامم للحساب تدعون غرا محجلین
اخرج ابن مردویه عن عائشة قالت: «قلت یا رسول الله: من اکرم الخلق علی الله؟ قال: » یا عائشة اما تقرئین «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة»
واخرج ابن عساکر عن جابر بن عبدالله قال: «کنا عند النبی صلی الله علیه وسلم فاقبل علیّ فقال النبی صلی الله علیه وسلم: » والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة، ونزلت «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» فکان اصحاب النبی صلی الله علیه وسلم اذا اقبل علیّ قالوا: جاء خیر البریة.»
عائشه میگوید: از رسول خدا پرسیدم: گرامیترین آفریده نزد خدا چه کسی است؟ فرمود: مگر این آیه قرآن را نخواندهای؟ «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة»
ابن عساکر از
جابر بن عبدالله روایت کرده است که گفت: ما نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودیم که علی از راه رسید، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: سوگند به آن که جانم به دست او است، این و شیعیان اویند که در
روز قیامت رستگارند. و این آیه نازل شد: «ان الذین آمنوا...» و یاران رسول خدا هر گاه علی از راه میرسید میگفتند: بهترین آفریدگان آمد.
واخرج ابن عدی وابن عساکر عن ابی سعید مرفوعاً: علیّ خیر البریة.
واخرج ابن عدی عن ابن عباس قال: «لما نزلت «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لعلی: » هو انت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین «».
واخرج ابن مردویه عن علیّ قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم: «الم تسمع قول الله: «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» انت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض اذا جئت الامم للحساب تدعون غرّاً محجلین».
و نیز
ابن عدی و ابن عساکر از ابو سعید به سند مرفوع روایت کردهاند که: علی بهترین آفریدگان است.
ابن عدی از
ابن عباس روایت کرده که گفت: چون آیه خیر البریه نازل شد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی فرمود: اینان تو هستی و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیدهاند.
ابن مردویه از علی (علیهالسّلام) آورده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: آیا این آیه را نشنیدهای: «ان الذین آمنوا...» آنان تو و شیعیان تو هستند، قرارگاه من و تو و شیعیانت
حوض کوثر است.
طبری در تفسیر آیه میگوید:
قوله: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»
یقول تعالی ذکره: ان الذین آمنوا بالله ورسوله محمد، وعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء، واقاموا الصلاة، وآتوا الزکاة، واطاعوا الله فیما امر ونهی (اُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ) یقول: من فعل ذلک من الناس فهم خیر البریة. وقد: حدثنا ابن حمید، قال: ثنا عیسی بن فرقد، عن ابی الجارود، عن محمد بن علیّ (اُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ) فقال النبی صلی الله علیه وسلم: "انْتَ یا عَلی وَشِیعَتُکَ".
خدای متعال میفرماید: آنان که به خدا و رسولش محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آوردند و
خدا را خالصانه و یگانه و بدون شریک پرستیدند، و نماز را به پاداشتند و زکات دادند، و خدا را در همه اوامر و نواهی او اطاعت نمودند، آنانند که بهترین آفریدگانند. میگوید: از مردم آنان که چنین کنند بهترین آفریدگانند.
ابن حمید از
عیسی بن فرقد از
ابوالجارود از محمد بن علی (
امام باقر (علیهالسلام)) مرا
حدیث کرد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای علی، خیرالبریه تو و شیعیان تو هستند.
علامه گنجی نقل میکند:
اخبرنا ابراهیم بن برکات القرشی، اخبرنا الحافظ علی بن الحسن الشافعی، اخبرنا ابو القاسم بن السمرقندی، اخبرنا عاصم بن الحسن، اخبرنا الحافظ ابو العباس، حدثنا محمد بن احمد القطوانی، حدثنا ابراهیم بن الانصاری، حدثنا ابراهیم بن جعفر بن عبدالله بن محمد بن مسلمة عن ابی الزبیر عن جابر بن عبدالله قال: کنا عند النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاقبل علی بن ابی طالب فقال صلوات الله علیه: قد اتاکم اخی ثم التفت الی الکعبة فضربها بیده ثم قال: والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة ثم انه اولکم ایمانا واوفاکم بعهد الله واقومکم بامر الله واعدلکم فی الرعیة واقسمکم بالسویة واعظمکم عند الله مزیة قال: ونزلت: (ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة).
جابر بن عبدالله میگوید: ما نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودیم که علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) از راه رسید، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: برادرم نزد شما آمد. آنگاه رو به
کعبه نمود و دست به آن زد و فرمود:
سوگند به آن که جانم به دست او است، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند، او نخستین ایمان آورنده شما، و وفادارترین شما به عهد خدا، و قیام کنندهترین شما به امر خدا، و عادلترین شما در میان رعیت، و مساوی تقسیم کنندهترین شما، و ارجمندترین شما در نزد خداست. آنگاه این آیه نازل شد: «ان الذین آمنوا...»
از میان دهها روایت پیرامون آیه خیر البریه شماری از آن را ملاحظه نمودید که با صراحت مصداق و فرد مورد نظر خداوند را معرفی میکرد که برای اهل فکر و تحقیق باید کافی باشد و در نوع خود مشت تحریفگران و بدخواهان علی و فرزندان او را باز و رسوا میکند و از سوئی برتری آن امام همام را بر پیامبران، غیر از رسول خاتم و منصب نبوت اثبات میکند، چرا که جمله «خیر البریه» به معنای برترین آفریده است و صفتی است که بدون شک از آغاز خلقت تا پایان نظام هستی را شامل میشود و این افتخاری است که نصیب علی بن ابوطالب (علیهالسّلام) شده است.
تصویر چهره ملکوتی امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) و بازخوانی سیمای معنوی و و مجسم ساختن زیبائیهای رفتاری و عملی و گفتاری او از میان هزاران سخن رسول گرامی اسلام نیازمند خلق و آفرینش کتابها است، اگرچه بزرگانی در گذشته و حال به این مهم دست یازیدهاند، احادیث و سخنان پیامبر اعظم، مربی و معلم امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) در بیان شخصیت و فضائل آن حضرت از حد و اندازه خارج است، که از بین این روایات حدیث ذیل را که موافق و مخالف نقل کردهاند و سند گویائی است بر مدعای ما و در حقیقت مکمل آیات پیشین و در وصف برتری امام علی (علیهالسّلام) بر تمام پیامبران غیر از خاتم انبیا است، به تفسیر و توضیح آن میپردازیم.
«من اراد ان یری آدم فی علمه، ونوحاً فی طاعته، وابراهیم فی خلته، وموسی فی هیبته، وعیسی فی صفوته، فلینظر الی علی بن ابی طالب رضی الله عنه»
(هر کس به خواهد علم آدم، طاعت
نوح، محبوبیت
ابراهیم، هیبت
موسی و برگزیدگی عیسی را ببیند باید به علی بن ابیطالب بنگرد).
قوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): (من اراد ان ینظر الی نوح فی عزمه، والی آدم فی علمه، والی ابراهیم فی حلمه، والی موسی فی فطنته، والی عیسی فی زهده، فلینظر الی علی بن ابی طالب). اخرجه البیهقی فی صحیحه، والامام احمد بن حنبل فی مسنده).
این حدیث را همانگونه که در پایان حدیث قبل مشاهده میکنید از دو تن محدث و نویسنده مشهور و صاحب آثار و تالیفات معتبر یعنی
احمد حنبل و
بیهقی نقل کردهاند که متاسفانه در چاپهای فعلی دیده نمیشود و گویا دست تحریف این حدیث را نیز به سرنوشتی همانند تحریف و اسقاط دیگر احادیث و منقولات تاریخی در فضائل اهل بیت و علی (علیهمالسّلام) دچار کرده است.
ابن ابیالحدید معتزلی با اعتراف به ویژگیهای برتر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و بدون هیچگونه شبههای این حدیث را با استناد به همان دو شخصیت نقل کرده است.
الخبر الرابع: من اراد ان ینظر الی نوح فی عزمه، والی آدم فی علمه، والی ابراهیم فی حلمه، والی موسی فی فطنته، والی عیسی فی زهده، فلینظر الی علی بن ابی طالب.
رواه احمد بن حنبل فی المسند، ورواه احمد البیهقی فی صحیحه.
فخر رازی در ادامه داستان محمود حمصی که در استدلال به آیه مباهله سخن وی را نقل کردیم میگوید:
ویؤید الاستدلال بهذه الآیة، الحدیث المقبول عند الموافق والمخالف، وهو قوله (علیهالسّلام): (من اراد ان یری آدم فی علمه، ونوحاً فی طاعته، وابراهیم فی خلته، وموسی فی هیبته، وعیسی فی صفوته، فلینظر الی علی بن ابی طالب رضی الله عنه) فالحدیث دل علی انه اجتمع فیه ما کان متفرقاً فیهم، وذلک یدل علی ان علیاً رضی الله عنه افضل من جمیع الانبیاء سوی محمد صلی الله علیه وسلم...
در تایید این استدلال به آیه شریفه حدیثی است که مورد قبول موافق و مخالف است و آن سخن
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که فرمود: (هر که میخواهد به علم آدم، طاعت نوح، محبوبیت ابراهیم، هیبت موسی و برگزیدگی عیسی بنگرد باید به علی بن ابیطالب بنگرد). زیرا این حدیث دلالت دارد که همه این صفاتی که در این پیامبران بهطور پراکنده موجود است یکجا در علی (علیهالسّلام) گرد آمده است، و همین دلیل است که علی (علیهالسّلام) از همه پیامبران جز پیامبر ما (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افضل است.
ابوحیان آندلسی صاحب تفسیر
البحر المحیط چارهای ندیده است جز اینکه اصل حدیث را انکار و آن را از احادیث موضوعه معرفی کند، که البته دیدگاه افرادی از این قبیل کاملا روشن است، چون موضوع حدیث بیان مناقب علی (علیهالسّلام) از زبان فرستاده خدا و پیامبر بزرگ الهی رسول خاتم است و آثاری از این قبیل باید محکوم به جعل و وضع گردد. وی میگوید:
واما الحدیث الذی استدل به فموضوع لا اصل له. وهذه النزغة التی ذهب الیها هذا الحمصی من کون علی افضل من الانبیاء (علیهمالسّلام) سوی محمد صلی الله علیه وسلم)، وتلقفها بعض من ینتحل کلام الصوفیة، ووسع المجال فیها، فزعم ان الولی افضل من النبی... هذه المقالة مخالفة لمقالات اهل الاسلام. نعوذ بالله من ذلک...
حدیث برتری علی بر پیامبران جعلی و ساخته صوفی مسلکان است... فکر برتری ولیّ بر نبی با عقائد اسلامی سازگاری ندارد.
نویسنده و شارح کتاب «
شرح احقاق الحق» مرحوم
مرعشی، با تحقیقی عمیق و مفصل به استخراج این حدیث با الفاظ متنوع آن از منابع روائی اهل سنت پرداخته است که به دو حدیث اکتفا نموده و به منابع ذکر شده از سوی ایشان اشاره میکنیم:
الحدیث الرابع والعشرون (من اراد ان ینظر الی آدم، الی نوح، الی ابراهیم، الی موسی، الی عیسی، فلینظر الی علی بن ابی طالب علیه السلام) رواه جماعة من اعلام العامة فی کتبهم: منهم العلامة المولوی ولی الله اللکنهوئی فی (مرآة المؤمنین فی مناقب اهل بیت سید المرسلین) (ص ۳۵) قال: (فی حدیث) قال صلی الله علیه وسلم: من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه والی نوح فی تقواه والی ابراهیم فی حلمه والی موسی فی هیبته والی عیسی فی عبادته فلینظر الی علی بن ابی طالب.
(هر کس به خواهد علم آدم، تقوای نوح، بردباری ابراهیم، هیبت موسی و عبادت عیسی را ببیند باید به علی بن ابیطالب بنگرد).
سپس مرحوم مرعشی منابع متنوع و فراوانی از بزرگان
اهل سنت که این حدیث را با مضامین متعدد نقل کردهاند نام میبرد که در ذیل مشاهده میفرمائید:
علامة شهاب الدین احمد حسینی شافعی شیرازی فی (توضیح الدلائل) (ص ۲۳۲ نسخة مکتبة الملی بفارس) و علامة ابو حفص عمر بن محمد بن خضر ملا موصلی فی (الوسیلة) (ص ۱۶۸ ط حیدر آباد الدکن)، علامة شریف سید حسین علی شاه بن سید روشن علی شاه حسینی نقوی بخاری حنفی هندی، متوفی سنة ۱۳۲۲ فی (تحقیق الحقایق، کلزار مرتضوی، محبوب القلوب) (ص ۹ ط لاهور)، علامة سید احمد بن محمد بن احمد حسینی شافعی در (التبر المذاب) (ص ۳۳ نسخة مکتبتنا العامة بقم). علامة جمال الدین محمد بن مکرم انصاری جزرجی فی (مختصر تاریخ دمشق) (ج ۱۷ ص۱۴۸ نسخة طوب قبوسرای باسلامبول)، علامة یحیی بن موفق بالله شجری متوفی سنة ۴۹۹ فی (الامالی) (ج ۱ ص۱۳۳) علامة شیخ حسام الدین مردی حنفی فی (آل محمد) (ص ۴۲۴ نسخة مکتبة السید الاشکوری) علامة شریف ابو المعالی مرتضی محمد بن علی حسینی بغدادی فی (عیون الاخبار فی مناقب الاخیار) (ص ۲۶ نسخة مکتبة الفاتیکان).
علامه امینی نویسنده اثر گرانسنگ و ماندگار «
الغدیر» نیز با نقل این حدیث از منابع گوناگون اهل سنت همچون
مسند احمد و
فضائل الصحابه بیهقی و
مناقب خوارزمی و... گوشهای از امتیازات و برتریهای امرمؤمنان را اثبات و بر صحت حدیث مُهر تایید میزند.
۱ - اخرج امام الحنابلة احمد عن عبد الرزاق باسناده المذکور بلفظ: من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه، والی نوح فی فهمه، والی ابراهیم فی خلقه، والی موسی فی مناجاته، والی عیسی فی سنته، والی محمد فی تمامه وکماله، فلینظر الی هذا الرجل المقبل. فتطاول الناس فاذا هم بعلی بن ابی طالب کانما ینقلع من صبب، و ینحط من جبل.
و نیز برخی از مشاهیر اهل سنت در آثار خویش با الفاظ مشابه و گاه با تغییر آن را نقل کردهاند که از جمله آنان افراد ذیل است:
ابو بکر احمد بن حسین بیهقی متوفای ۴۵۸ در (فضایل الصحابة).
حافظ
احمد بن محمد عاصمی در کتاب (
زین الفتی فی شرح سوره هل اتی).
خوارزمی مالکی متوفای ۵۶۸ در (المناقب)
ابوسالم کمالالدین محمد بن طلحه شافعی متوفای ۶۵۲ در (
مطالب السئول) به نقل از کتاب (فضایل الصحابة) بیهقی.
عزالدین ابن ابیالحدید متوفای ۶۵۵ در (
شرح نهج البلاغه)
به نقل از احمد و بیهقی.
حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی متوفای ۶۵۸، در (
کفایة الطالب)
حافظ ابوعباس محبالدین طبری متوفای ۶۹۴ در (
الریاض النضره)
شیخالاسلام
حموئی متوفای ۷۲۲، در (
فراید السمطین)
قاضی عضد ایجی شافعی متوفای ۷۵۶، در (
المواقف)
تفتازانی شافعی متوفای ۷۹۲ فی (
شرح المقاصد)
ابن صباغ مالکی متوفای ۸۵۵ در (
الفصول المهمه)
به نقل از (فضایل الصحابه) بیهقی.
سیدمحمود آلوسی متوفای ۱۲۷۰ در
شرح عینیة عبد الباقی عمری.
صفوری در (
نزهة المجالس)
سیداحمد قادین خانی در (
هدایة المرتاب)
شهادت خداوند به پاکی و طهارت خاندان پیامبر اعظم و شخص
امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و ملقب شدن به نفس رسول خدا که برترین مقام معنوی برای آن حضرت است و حدیث معروف (اشباه) که در آن از ویژگیهای بارز و ممتاز پیامبران بزرگی همچون آدم، نوح، موسی، عیسی، ابراهیم و... (علیهمالسلام)، یاد شده و در آن فرد شایستهای که نمادی از این امتیازات و ویژگیهای بیمانند است معرفی میشود، تمامی این اوصاف و امتیازات گویای برتری او بر همه آنان غیر از رسول اعظم است.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا امیر مؤمنان علیه السلام از انبیاء افضل است ؟».