• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَوْل، واژه‌ای عربی به معنای پیشاب /گُمیز می‌باشد.




برخی از حکیمان دوره اسلامی ‌برای بول آدمی ‌و بعض جانوران خواصی ذکر کرده‌اند که عمدتاً مأخوذ از نوشته‌های دو حکیم یونانی، جالینوس (قرن دوم میلادی)، و دیوسکوریدس (قرن اول میلادی) است
[۱] موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویه، ذیل اَبْوال، بتصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(جمعِ بول)، ص ۲۹۶ـ۲۹۷؛.
[۲] محمد بن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج۲۰، ص۱۵۷ـ۱۶۰، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
[۳] علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.

جالینوس،
[۴] ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۹، ترجمه قدیم عربی، بولاق ۱۲۹۱.
از جمله، می‌گوید: پیشاب، حارّ و حادّ و بسیار جالی (=زداینده، پاک کننده) است. لذا گازُران جامه‌های بسیار چرکین را با آن می‌شویند.
حرارت پیشاب آدمی ‌از حرارت گمیز دیگر جانوران کم‌تر است. به سبب همین قوّة جَلاءِ (زدایندگی) بول، پزشکان زخمهای عمیق، جَرَب، زخمهای ریمِن (و جز این‌ها) را با آن درمان می‌کردند. خلاصه‌ای از گفته‌های دیوسکوریدس
[۵] ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۹، ترجمه قدیم عربی، بولاق ۱۲۹۱.
[۶] ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۳ـ۱۲۴، ترجمه قدیم انگلیسی (۱۶۵۵ میلادی).
چنین است: خوردنِ پیشابِ خویش پادزهر افعی گزیدگی و سَمهای کُشنده است. ریختن آمیزه گمیز آدمی ‌و نَطرون (بوره) بر جای گزشِ سگ هار و بر‌اندامِ مبتلا به جَرَب و خارش، آن‌ها را درمان می‌کند.
جَلایِ (پاک کنندگیِ) گمیز کهن برای درمان زخمهای نمناکِ سَر، حَزاز (= «شوره سر»)، جربِ سر و آبله بیش از آنِ بولِ تازه است و از پراکنش زخمهایِ «خبیث» در بدن جلوگیری می‌کند.
چکاندن پیشاب در گوش، ریم گوش را می‌خشکاند.
خوردن پیشاب پسرِ نابالغ نَفَس تنگی را درمان می‌کند.
در مورد بیماری‌های چشم، گمیز و عسل جوشانده در آوندی مسین لکّه سفیدِ (قرنیه) چشم را می‌زداید و برای رفع رَمَد (=چشم درد) و تاری چشم سودمند است. با گمیز و مِسِ قُبرُسی چسبی می‌سازند که زرگران قطعات خود را با آن به هم می‌چسبانند.
مالیدن دُرْدِ (رسوبِ) پیشاب نسبتاً کهن بر حُمره (بادِ سرخ)، آن را آرام می‌کند.
چکاندن گمیز گاو نر آمیخته به گَردِ مُرّ (=مورْد) در گوش، گوشْ درد را تسکین می‌دهد.
خوردن گمیز گاو نر یا گورخر با سُنبل الطّیب حَبن (= استسقاء) لَحمی ‌را رفع می‌کند.
خوردن گمیز خر درمانگر درد گُرده است.
ابن بیطار از مؤلفی که نامش را نبرده است، شیوه دقیق تهیه چسب مذکور، معروف به «لِزاق الذَّهَب» (=چَسبِ زر)، را نقل کرده است: پیشاب پسر نابالغ را چند روز در آفتاب در هاونی که خود و دسته اش مِسی باشد می‌کوبند تا مس بسیاری به آن پیشاب آمیخته شود.
ضمناً این پیشاب مس آلود در علاج زخمهای «خبیث» دیر درمان اثر و «سود عجیبی دارد».
ا بن بیطار از شریف اِدریسی (متوفی ۱۱۶۶میلادی) نیز نقل کرده که شُست و شوی چشمان با پیشاب، هر بامداد و شام، «عمو» (کذا؛ ظاهراً= عَمَش: ضعف بینایی همراه با اشکریزش) را زایل می‌کند.
[۷] ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۹، ترجمه قدیم عربی، بولاق ۱۲۹۱.
[۸] ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۳ـ۱۲۴، ترجمه قدیم انگلیسی (۱۶۵۵ میلادی).

ابن سینا
[۹] ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب دوم، ص۲۷۹، بولاق ۱۲۹۴.
چند مطلب نسبتاً تازه درباره بول دارد، مثلاً: بول گرم و خشک است. ضماد پیشاب آدمی ‌آمیخته به خاکستر چوب رَز بر جای خونریزی، خون را بند می‌آورد.
ضماد پیشاب، بویژه اگر به بورَق و شیره ترش اُترج آمیخته شود، برای رفع تقشّر (= پوست پوست شدن)، خارش و بَرَص سودمند است.
به جای گمیزِ منعقد شده در آوند مسین (مذکور در بالا) می‌توان از پیشابِ پخته شده با کُرّاث (=تَره) استفاده کرد.
شستن موی سر با گمیز سگِ ماده، موی را، همچون بهترین خضاب، سیاه می‌کند.
مجوسی
[۱۰] علی بن عباس مجوسی، کامل الصناعة الطبیه، ج۲، ص۱۳۵، بولاق ۱۲۹۴.
فصل کوتاهی به خواص گمیزِ برخی از جانوران اختصاص داده است: نَطول (=کُمپرسِ گرم، شست و شو) با گمیز دَواب یا نشستن در آن برای درد مفاصل سودمند است.
گمیز شُتر گرم، خشکاننده و قابض است؛ درد سپرز و «الماء الاصفر» را درمان می‌کند؛ شستن سر با آن برای حَزاز و سَعْفَه (=گَری ؟)، چکاندن آن در گوش برای زخمهای گوش، خوردن آن با یک نوشیدنی برای بادهای معده و روده‌ها و زهدان، و استنشاق آن برای درمان نارسایی حس بویایی سودمند است.
مالیدنِ گمیز سگ، بر زگیل، آن را از میان می‌برد.
گمیز بز برای استسقاء خوب است.
گمیز گاو، اگر اشنان در آن خیسانده شود، برای دل درد ناشی از «سردی» و برای بواسیر سودمند است.
گمیز گاومیش آمیخته به مُرّ، اگر در گوش چکانند، گوش درد ناشی از برودت را آرام می‌کند.
گمیز شب پَره برای رفع سفیدی در (قرنیه چشم) سودمند است.



بول انسان و هر حیوان حرام گوشتی که دارای خون جهنده باشد نجس است.
[۱۱] محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳، قم ۱۴۰۴.
[۱۲] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی‌و ادلته، ج۱، ص۱۵۱، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
این حکم تنها به استناد روایاتی است که به بحث حلال گوشتی و خون جهنده داشتن حیوانات پرداخته‌اند
[۱۳] محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲، ص۱۰۰۱ـ۱۰۰۲، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۴] محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲، ص۱۰۰۷، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۵] محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲، ص۱۰۱۳، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۸] سید سابق، فقه السنّه، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
روایاتی وجود دارد مبنی بر این‌که بول حیوانات حلال گوشت نجس نیست.
[۲۰] محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

جدا از مسئله نجاست، پاره‌ای از فقهای امامیه، بول را یکی از خبائث، و آیه یُحلُ لَهُمُ الطَیِّباتِ وَ یُحَّرِمُ عَلیَهمُ الخبائِثِ را دلیل قرآنیِ حرمت شرب و خرید و فروشِ همه انواع بول دانسته‌اند.
[۲۲] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲۲، ص۲۰ـ۲۱، بیروت ۱۹۸۱.
[۲۳] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۳۶، ص۳۹۱، بیروت ۱۹۸۱.
با اینهمه، خرید و فروش و نوشیدن بول برخی از چارپایان، به ویژه شتر، به دلیل مستندات روایی و خواص دارویی آن جایز بوده است، تا آن‌جا که در برخی روایات بول شتر را از شیرش سودمند‌تر دانسته‌اند.
[۲۵] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۲۶] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۹۳، بیروت.
ازینرو برخی فقیهان نیز خرید و فروش بول شتر را بر این اساس، و بول دیگر حیوانات حلال گوشت را به شرط وجود منفعت قابل اعتنا جایز دانسته‌اند.
[۲۷] علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، ج۱، ص۱۷ـ۲۲، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.

خروج بول در هر شرایطی ناقض وضو و غسل است.
[۲۸] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۹۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۲۹] ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۱۶۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

مکان یا شیئی که به بول متنجس شده می‌تواند با آب، و در پاره‌ای موارد با زمین پاک یا تابش آفتاب تطهیر شود، اما به عکس سایر نجاسات، نجاست بول با دو بار شستن از بین می‌رود.
[۳۰] محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰۷، تهران.
[۳۱] محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰۹، تهران.
[۳۲] محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۲۴، تهران.
[۳۳] محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۲۹، تهران.

در فقه اسلامی‌در شرایطی خاص بول کردن ـ به دلیل حرمت یا کراهت ـ نهی شده است، از جمله: بول کردن رو به قبله، در ملک غصبی، در آب و به ویژه در آب راکد، در حال ایستاده، زیر درختان میوه دار، در معابر عمومی‌، در لانه حیوانات یا حشرات، یا در حال خوردن و آشامیدن یا سخن گفتن.
[۳۴] عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۹۳ـ۹۷، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۳۵] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۵۹، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۶] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۷۰، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۷] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۷۳، بیروت ۱۹۸۱.
نیز در روایات امامیه توصیه شده است که مکان دفع بول (مبال یا بالوعه) حَدِّ معینی از چاه آب آشامیدنی فاصله داشته باشد. این فاصله به نسبت سختی یا نرمی‌ زمین و هم سطحی چاه آب با بالوعه و عدم آن، متفاوت است.
[۳۸] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۹، بیروت ۱۹۸۱.




(۱) قرآن.
(۲) ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴.
(۳) علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۴) محمد بن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
(۵) علی بن عباس مجوسی، کامل الصناعة الطبیه، بولاق ۱۲۹۴.
(۶) موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویه، بتصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۷) ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ترجمه قدیم انگلیسی (۱۶۵۵ میلادی).
(۸) ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ترجمه قدیم عربی، بولاق ۱۲۹۱.
(۹) ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت.
(۱۰) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۱) مرتضی بن محمد امین انصاری، کتاب المکاسب، قم ۱۴۱۱.
(۱۲) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۳) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۴) عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۵) محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۶) محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، قم ۱۴۰۴.
(۱۷) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی‌و ادلته، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۸) سید سابق، فقه السنّه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۹) محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، تهران.
(۲۰) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
(۲۱) محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت ۱۹۸۱.


 
۱. موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویه، ذیل اَبْوال، بتصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
۲. محمد بن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج۲۰، ص۱۵۷ـ۱۶۰، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
۳. علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴. ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۹، ترجمه قدیم عربی، بولاق ۱۲۹۱.
۵. ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۹، ترجمه قدیم عربی، بولاق ۱۲۹۱.
۶. ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۳ـ۱۲۴، ترجمه قدیم انگلیسی (۱۶۵۵ میلادی).
۷. ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۹، ترجمه قدیم عربی، بولاق ۱۲۹۱.
۸. ابن بیطار، الجامعِ لمفردات الادویة و الاغذیه، ج۱، ص۱۲۳ـ۱۲۴، ترجمه قدیم انگلیسی (۱۶۵۵ میلادی).
۹. ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب دوم، ص۲۷۹، بولاق ۱۲۹۴.
۱۰. علی بن عباس مجوسی، کامل الصناعة الطبیه، ج۲، ص۱۳۵، بولاق ۱۲۹۴.
۱۱. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۳، قم ۱۴۰۴.
۱۲. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی‌و ادلته، ج۱، ص۱۵۱، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۱۳. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲، ص۱۰۰۱ـ۱۰۰۲، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۴. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲، ص۱۰۰۷، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۵. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲، ص۱۰۱۳، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۶. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۷، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۱۷. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۰۶، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۱۸. سید سابق، فقه السنّه، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۹. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۷، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۲۰. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۲۱. سوره اعراف:آیه ۱۵۷    .
۲۲. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲۲، ص۲۰ـ۲۱، بیروت ۱۹۸۱.
۲۳. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۳۶، ص۳۹۱، بیروت ۱۹۸۱.
۲۴. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳۸، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۲۵. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۲۶. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۹۳، بیروت.
۲۷. علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، ج۱، ص۱۷ـ۲۲، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲۸. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۹۳، بیروت ۱۹۸۱.
۲۹. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۱۶۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۳۰. محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰۷، تهران.
۳۱. محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰۹، تهران.
۳۲. محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۲۴، تهران.
۳۳. محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۲۹، تهران.
۳۴. عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۹۳ـ۹۷، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۳۵. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۵۹، بیروت ۱۹۸۱.
۳۶. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۷۰، بیروت ۱۹۸۱.
۳۷. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۷۳، بیروت ۱۹۸۱.
۳۸. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۹، بیروت ۱۹۸۱.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بول»، شماره۲۱۰۷.    



جعبه ابزار