بیتوجهی به واجبات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیتوجهی به
واجبات و ترک کردن چیزی از واجبات الهی، از
رذائل اخلاقی و گناهانی است که به کبیره بودنش تصریح شده است. اهتمام به فرایض، کاشف از روح انقیاد و موجب تقویت اساس
تقوا و
ایمان و
اخلاق است.
یکی از مهمترین نقاط آغاز، اداء فرایض و اهتمام به
واجبات است به ویژه
نماز،
روزه،
زکات،
حج،
جهاد،
امر به معروف و نهی از منکر.
مؤمن سالک باید نماز را در وقت بخواند، نه تنها در وقت که در اول وقت و همیشه باید پیش از وقت خود را آماده کند تا در اول وقت به نماز برخیزد، که
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «اوَّل الْوقْتِ رِضْوانُ اللهِ و اخرُهُ عَفْوُاللهِ و الْعفْوُ لا یکونُ الا منْ ذَنبٍ.»
نماز اول وقت سرشار از خشنودی خدا و در پایان وقت مشمول
عفو و بخشش
خداوند میشود. بدیهی است عفو و بخشش جز در مورد
گناه صدق نمیکند. (پس معلوم میشود که تاخیر نماز به آخر وقت
گناه است و حتی المقدور باید سعی کرد که بدون عذر، نماز از اول وقت به تاخیر نیفتد.)
اهتمام به فرایض، کاشف از روح انقیاد و موجب تقویت اساس
تقوا و
ایمان و
اخلاق است.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اعْمل بِفَرائِض اللهِ تَکُن اَتْقَی النّاسِ؛به آنچه خدا
واجب کرده عمل کن تا باتقواترین مردم باشی.»
ابوحمزه ثمالی از
امام سجّاد (علیهالسّلام) نقل میکند که فرمود: «مَن ْعمِلَ بمَا افْتَرَضَ الله عَلَیْهِ فَهُو مِنْ خیرِ النّاس؛ هر کس عمل کند به آنچه خدا بر او واجب کرده از بهترینِ مردم است.»
و در حدیث دیگر فرمود: «فَهُو منْ اعْبَدِ النّاس؛ هر کس بجای آورد آنچه را که خدا واجب کرده از عابدترینِ مردم است.»
و در
حدیث قدسی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است: «قال اللهُ تبارَکَ و تَعالی ما تَحبَّبَ الیَّ عبْدی بِاحَبَّ ممَّا افْترضْتُ علیِه؛ هیچ عبادتی بهاندازه ادای واجبات، بندهام را نزد من محبوب نمیکند.»
قطب راوندی میگوید روایت شده است که فرشتهای از
کعبه ندا در میدهد: «هر کس فرایض و واجبات خدا را ترک کند از امان خدا بیرون آمده است.»
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: «وَلا عباده کَاداءِ الْفرائِض؛ هیچ عبادتی مانند ادای فرایض و واجبات نیست.»
و در بعضی از کتابها، حدیث قدسی را با این عبارت آوردهاند: «ما تَقَرَّبَ الیَّ عَبْدی بِشَیْ ءٍ احبَّ الیَّ ممَّا افْترضْتُهُ علیْهِ و انَّهً لیَتَقَرَّبُ الیَّ بِالنّافِله؛ بنده من تقرّب نجوید به سوی من به چیزی محبوبتر و بهتر از آنچه من بر او واجب کردهام و به وسیله
نوافل نیز به من نزدیک میشود.»
سالک الی الله پیش از شروع به هر کار باید آن را بشناسد و وظیفه و
حکم شرع را درباره آن بداند و پس از علم، رفتار و کردار خویش را با موازین
شریعت منطبق سازد. ادای وظیفه و تادّب به آداب بدون علم به وظایف و مقررات شرعی امکان پذیر نیست. بنابراین، بر همه لازم است که احکام دینی خود را بهاندازه ضرورت و نیاز (تقلیداً یا اجتهاداً) بدانند و حدّاقل گروهی میبایست در تفقّه در
دین و یادگیری مسائل و
معارف دینی پیشگام باشند تا بتوانند دیگران را نسبت به وظایف دینی آگاه سازند. خداوند متعال میفرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَه مِنْهُمْ طائِفَه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛
چرا از هر فرقهای گروهی بسیج نمیشوند تا اینکه معارف دینی را خوب یاد بگیرند و آنگاه که به
وطن خویش برگشتند قوم خود (: خویشاوندان و بستگان) را به وظایفشان آگاه سازند. (و آنها را از بی تفاوتی در برابر مسئولیتها بر حذر دارند، باشد که آنان متنّبه شوند و از بیراهه بازگردند؟)»
در
حدیث آمده است: «عَنِ الصّادق (علیهالسّلام) انَّه سُئِل عن قوْلِهِ تعالی «فَللّهِ الْحُجَّه الْبالغه» فقال: انَّ اللهَ تعالی یقولُ لِلْعبدِ یوْم القیمَه عبدی اکُنْتَ عالماً؟ فانْ قال نَعَمْ قال لَهُ افلا عَمِلْتَ بما علِمتَ و انَ کانَ جاهلاً قالَ لهُ افلا تَعَلَّمْتَ حتی تَعْمَلَ؟؛
از امام صادق (علیهالسّلام) درباره معنی این
آیه که میفرماید «برای خدا دلیل رسا (و قاطع) است.» سؤال شد، فرمود: خداوند در
روز رستاخیز به بنده گنهکار خود میگوید: بنده من! چرا تکالیف خود را خوب انجام ندادی؟ آیا میدانستی و گناه کردی؟ اگر بگوید آری، میفرماید: چرا به آنچه میدانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید نمیدانستم، میگوید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟»
نتیجه آنکه
بندگی و
عبادت با دو شرط متحقّق میشود:
محبّت و
اطاعت، و اطاعت بدون علم و سپس عمل به خواست معبود و رضای محبوب امکان ندارد. آنها که از خود چیزی میتراشند و پیش خود مطالبی را سرهم میکنند و به عنوان عبادت و اطاعت انجام میدهند آنها بنده خویشند نه بنده خدا.
از گناهانی که به کبیره بودنش، تصریح شده، ترک کردن چیزی از واجبات الهی است. چنان که در صحیحهی عبدالعظیم (علیهالسّلام) از
حضرت امام جواد،
حضرت امام رضا،
حضرت امام کاظم و حضرت امام صادق (علیهمالسّلام) است که میفرمایند: «ترک کردن چیزی از آنچه خدا واجب فرموده
گناه کبیره است.» زیرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «هر کس نماز را عمداً ترک کند پس از ذمه و امان خدا و
رسول او بیرون است.»؛ «او شیئاً مما فرض الله، لان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من ترک الصلوه متعمداً فقد بریء من ذمه الله و ذمه رسوله.»
حضرت امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «ترک کردن چیزی را که خداوند به آن امر فرموده، از
کفر است.» چنان که خداوند فرموده: «افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض؛
آیا به بعضی از دستورات
کتاب آسمانی و فرمان الهی میگروید و به بعضی دیگر کافر میشوید؟» چیست سزای هر که از شما این کار را میکند جز خواری در زندگی
دنیا و در
قیامت به سختترین
عذاب دچار شود و خداوند از آنچه شما میکنید غافل نیست. امام (علیهالسّلام) فرمود: «خدا آنها را کافر دانسته به واسطهی ترک آنچه خدا به آنها فرمان داده است و نسبت
ایمان بدآنها داده ولی از آنها نپذیرفته و ایمانشان را سودمند برای آن در نزد خودش ندانسته و فرموده است: نیست جزای ایشان جز رسوایی در دنیا و عذاب سختتر در
آخرت نیست.»
و خلاصه معنی حدیث شریف این است که: ترک کردن واجبی از واجبات الهی، مرتبهای از مراتب کفر است چنان که در آیهی مزبور میفرماید: «و به پارهای از دستورهای، کفر میورزید.» از این حدیث معلوم میشود که ترک واجب از گناهانی است که در قرآن مجید بر آن وعدهی عذاب داده شده است. چنان که در آخر آیه میفرماید: «و سزای چنین کسی چیزی، جز رسوائی در دنیا و عذاب سختتر در آخرت.»
و نیز آن حضرت میفرماید: «ولا ینظر الله الی عبده ولا یزکیه لو ترک فریضه من فرائض الله او ارتکب کبیره من الکبائر قلت لاینظر الله الیه قال (علیهالسّلام) نعم قد اشرک بالله قلت اشرک بالله قال (علیهالسّلام) نعم ان الله امره بامرو امره ابلیس بامر فترک ما امر الله عزوجل و به صار الی ما امر به ابلیس فهذا مع ابلیس فی الدرک السابع من النار؛ بندهای که یکی از واجبات الهی را ترک کند یا یکی از گناهان کبیره را به جا آورد، خداوند به نظر
رحمت به او نمینگرد و او را پاک نمیفرماید. راوی تعجب کرده، گفت: آیا خدا به چنین کسی نظر رحمت نمیفرماید؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: بلی، زیرا چنین شخصی مشرک شده و برای خدا شریکی قرار داده است. باز تعجب میکند و میگوید: آیا مشرک شده؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: آری، زیرا خداوند امر به چیزی فرموده و
شیطان هم او را به چیزی امر کرده (یعنی ترک آنچه خدا به او امر فرموده است)، پس آنچه را خدا امر فرموده بود، ترک کرده و به امر شیطان رو آورده (از ترک واجب و فعل حرام). پس چنین شخصی در اثر اطاعتش از شیطان در درکهی هفتم
دوزخ (که جای منافقین است.) با شیطان خواهد بود.»
از بیان امام (علیهالسّلام) ظاهر میشود که مراد به
شرک در اینجا، شرک در مقام اطاعت است.
از جمله آیاتی که در آن سخت تهدید شده و وعدهی عذاب بر مخالفت
امر وجوبی خداوند شده، در
سوره نور است که میفرماید: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبم فتنه او یصیبهم عذاب الیم؛
باید بترسند کسانی که از اطاعت امر خدا مخالفت میوزند که به ایشان بلایی یا عذاب دردناکی برسد.» بعضی از مفسران گفتهاند: ممکن است مراد از
فتنه، بلای دنیوی و عذاب الیم در آخرت باشد و ممکن است فتنه و عذاب هر دو اخروی باشد.
در باب اهمیت ادای واجبات، روایات بسیار رسیده، از آن جمله پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «قال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال الله تعالی لیله المعراج و ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضت علیه؛ خداوند
شب معراج به من فرمود: نزدیک نمیشود بندهای از بندگانم به من به چیزی مانند عمل کردن به آنچه بر او واجب کردهام.»
و نیز فرمود: «قال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اعمل بفرائض الله تکن اتقی الناس؛ به واجبات عمل کن تا با تقواترین مردم باشی.»
و در
روایت دیگر فرموده: «بهترین مردم خواهی بود.»
هر چیزی که خداوند به آن امر فرموده، به طوری که در به جا آوردنش
ثواب و در ترکش وعدهی عذاب داده باشد، آن را فریضه و واجب میگویند. و فریضههای الهی بسیار است، ولی مهمترین آنها که اساس و بنای دین اسلام بر آنها است، پنچ چیز است: نماز، روزه، حج، زکات،
ولایت. در پارهای از
روایات، از این پنج چیز، به ارکان دین و شرایع اسلام تعبیر شده است.
صاحب وسائل پس از نقل چندین روایت به این مضمون میفرماید: که امر به معروف و نهی از منکر یکی از اقسام جهاد است و جهاد هم از توابع ولایت است. چنان که در روایت به این مطلب اشاره شده است و چون
خمس برای سادات بدل زکات است و تبری هم جزء مهم ولایت میباشد. پس
فروع دین و ارکان آن ده تا است: نماز، روزه، حج، زکات، خمس، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر،
تولی و
تبری.
و ترک نماز و حج و زکات و خمس، گناه کبیره است.
حضرت باقر (علیهالسّلام) میفرماید: «بنی الاسلام علی خمس: علی الصلوه و الزکوه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشیء کما نودی بالولایه؛ اساس اسلام، بر پنچ چیز بنا شده است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت و خوانده نشده به چیزی مانند خوانده شدن (و امر شدن) به ولایت.»؛ «الولایه بالفتح المحبه و النصره و بالکسر الاماره و السلطنه.»
در حدیث دیگر میفرماید: «و ولایه و لینا و عداوه عدونا و الدخول مع الصادقین؛ از اساس دین، دوستی با دوستان اهلبیت (علیهمالسّلام) و دشمنی با دشمنان ایشان و پیروی و متابعت آنها است.»
حضرت صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لاصحابه: أی عری الایمان اوثق؟ فقالوا الله و رسوله اعلم و قال بعضهم الصلوه و قال بعضهم الزکوه و قال بعضهم الصیام و قال بعضهم الحج و العمره و قال بعضهم الجهاد فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لکل ما قلتم فضل و لیس به و لکن اوثق عری الایمان الحب فی الله و البغض فی الله و توالی اولیاء الله و التبری من اعداء الله؛ پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از اصحاب خود پرسید: محکمترین رشتههای ایمان (که صاحبش را نجات میدهد و به
سعادت همیشگی میرساند.) چیست؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر میداند. و بعضی گفتند: نماز، و برخی، روزه، و پارهای زکات، و گروهی حج و
عمره، و عدهای جهاد را گفتند. آن حضرت فرمود: برای آنچه گفتید، فضیلت است. لیکن محکمترین وسائل، اینها نیست، بلکه آن دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا و دوستی کردن با دوستان خدا و بیزاری جستن از دشمنان خدا است.»
در مکتوب حضرت رضا (علیهالسّلام) در ضمن بیان شرایع اسلام میفرماید: «واجب است
برائت و بیزاری از کسانی که به آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
ظلم نمودند. و بیزاری با
ناکثین و
قاسطین و
مارقین (
اصحاب جمل و جنگ کنندگان در
صفین در رکاب
معاویه ملعون و
خوارج نهروان) و بیزاری از کسانی که منکر ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) شدند اولشان و آخرشان.
و واجب است دوستی علی (علیهالسّلام) و تابعین او مانند
سلمان و
ابوذر و
مقداد و
عمار و
ابو الهیثم و
سهل بن حنیف و
عباده بن الصامت و
ابو ایوب الانصاری و
خزیمة بن ثابت و
ابو سعید خدری و نظایر ایشان از کسانی که مثل آنها بودند.»
حضرت صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «من سره ان یلقی الله و هو مؤمن فلیتول الله و رسوله و الذین آمنوا و لیبرء الی الله من عدوهم؛ کسی که میخواهد لقای خدا را با ایمان دریابد، باید خدا ور سول و مؤمنین را (که در راس ایشان ائمهی هدی هستند.) دوست بدارد و باید از دشمنان ایشان بیزار باشد.»
حضرت باقر (علیهالسّلام) میفرماید: «و الله لو احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدین الا الحب و البغض؛ به خدا اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور خواهد فرمود. و آیا حقیقت دین جز دوستی و دشمنی (به تفصیلی که گذشت) چیزی هست؟»
در کتاب وسائل، در باب تعیین کبائر، ضمن حدیثی که در شمارهی کبائر از حضرت صادق (علیهالسّلام) روایت نموده میفرماید: «و انکار حقنا یعنی از جملهی گناهان کبیره، منکر حق
اهلبیت (علیهمالسّلام) شدن است.» و در حدیث دیگری میفرماید: «و انکار ما انزل الله یعنی از بزرگترین کبائر، منکر شدن چیزی است که خداوند در
قرآن مجید نازل فرموده.»
و ظاهر این است که مراد از انکار حق اهلبیت (علیهمالسّلام)، همان ولایت است که ذکر شد. و همچنین مراد از انکار ما انزل الله؛ حقوق آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ولایت ایشان است. بعضی از علماء احتمال دادهاند که مراد از والمحاربه لاولیاء الله که در روایت دیگر از کبائر شمرده شده، مخالفت با آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و دشمنی کردن با آنها است.
بنابراین، مراد از این سه عبارت که در سه حدیث است، همان ولایت است. لیکن تحقیق آن است که انکار حق اهلبیت (علیهمالسّلام) مراد ولایت و ولایت (به کسر و فتح واو) هر دو است. اما حق ولایت و حکومت ایشان و اولوالامر دانستن آنها، پس اقرار به آن نزد امامیه جزء اصول مذهب و منکر آن قطعاً از ایمان خارج است.
اما حق ولایت (به فتح واو) یعنی
نصرت و محبت ایشان به تفصیلی که گذشت، فی الجمله از ضروریات دین اسلام، و منکرش مانند ناصبیها، از دین اسلام قطعاً بیرون و از هر نجسی هم نجستر میباشد. و اما انکار ما انزل الله، پس ظاهر آن تمام آنچه خداوند نازل فرموده است، در موضوعات مختلفه میباشد. بنابراین، منکر شدن یکی از آنچه خداوند (یقیناً) نازل فرموده گناه کبیره، و در پارهای موارد موجب کفر است. و چون مهمترین چیزی که خداوند با تاکید شدید نازل فرموده، موضوع ولایت است، پس انکار آن اشد مراتب این گناه کبیره، بلکه برخی از مراتب آن (مانند دشمنی با ایشان) موجب کفر قطعی است چنان که اشاره شد.
اما محاربهی با اولیای خدا، ظاهر آن مطلق دوستان خدا است. یعنی هر کس در مقام دشمنی و ستیزه با یکی از دوستان خدا باشد، مرتکب کبیره شده است. و چون آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در راس تمام دوستان خدایند، پس محاربه و دشمنی با ایشان، اشد مراتب کفر است.
حضرت صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «اذا کان یوم القیمه نادی مناد این الصدود لاولیائی فیقوم قوم لیس علی وجوههم لحم فیقال هؤلاء الذین آذوا المؤمنین و نصبوا لهم و عاندوهم و عنفوهم فی دینهم ثم یؤمر بهم الی جهنم؛ روز قیامت منادی ندا میکند: کجایند کسانی که متعرض و مزاحم دوستان من شدند؟ پس مردمی برخیزند که چهرهی ایشان گوشت ندارد. گفته میشود: ایشان کسانی هستند که مؤمنین را آزردند و در برابر ایشان ایستادند و با آنها دشمنی ورزیدند و در دینشان سخت گرفتند. پس امر میشود که ایشان را به دوزخ برند.»
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «عنه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی حدیث المعراج قال الله تعالی یا محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من اذل لی ولیاً فقد ارصدنی بالمحاربه و من حاربنی حاربته قلت یا رب و من ولیک هذا فقد علمت ان من حاربک حاربته قال تعالی لی ذلک من اخذت میثاقه لک و لوصیک و لذریتکم بالولایه؛ در شب معراج، از جمله وحیهای خداوند به من این بود که هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، هر آینه به نبرد با من کمین گرفته است. و هر کس با من بجنگد، من با او میجنگم: گفتم پروردگارا، این دوست تو کیست؟ من دانستم که هر کس با تو بجنگد، با او میجنگم. فرمود: آن کسی است که از او پیمان گرفتم بر دوستی و پیروی از تو و از
وصی تو (علی علیه السّلام) و از ذریه و نژاد تو وصی تو (یعنی ائمه اثنی عشر علیهم السّلام.)
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بی توجهی به واجبات»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۱۹.