تحیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تحیر،
مصدر باب تفعّل از ریشه «ح - ی - ر» است که به معنای
خجالت،
دهشت ، بهت
،
وَلَه و
شیدایی ،
گمراهی ،
سردرگمی و
تردید در امور
به کار رفته است.
مصدر
ثلاثی مجرد آن، «حیرت» نیز به همین معناست.
در
فارسی به معنای
سرگشتگی،
سرگردانی،
آشفتگی، دهشت،
تعجب و
شگفتی به کار رفته است.
از این
خانواده تنها صفت مشبهه «حَیران» یک بار در
قرآن به کار رفته(
آیه ۷۱ انعام)
و به معنای کسی است که در
گرفتاری خود سرگشته شده،
راه حلی برای برون رفت از آن نمییابد
.
افزون بر آن برخی مفردات دیگر
قرآنی مانند
نظر (آیه ۴۵
شوری و آیه ۱۹۸
اعراف)
،
ضلال به معنای
گمراهی(
فرقان آیه۹)
،
بهت (
بقره آیه۲۵۸)
،
تیه به معنای سرگردانی (
مائده آیه ۲۶)
،
عَمَه به
معنای تردید در امری(
بقره آیه ۱۵)
و
ابلاس به معنای تحیر و فقدان
حجت و
دستاویز (
روم آیه ۱۲)
در مواردی به معنای تحیر یا معنایی نزدیک و
ملازم آن به کار رفتهاند.
مفهوم تحیر در زبان
عربی بیشتر دارای بار منفی و در خصوص افراد سرگشته و
گمراه و در برابر مفهوم
هدایت و
راهیافتگی به کار میرود. کاربردهای این
کلمه در
اشعار عرب قبل و
معاصر اسلام نیز همین را تأیید میکند.
تحیر در وصف حالات
فراق و
دوری از
معشوق نیز در زبان عربی به کار رفته است.
در قرآن نیز تحیر به معنای منفی آن بیشتر مورد
توجه بوده و پیامد
ضلالت در برابر
هدایت تلقی شده، خود نیز نقطه مقابل هدایت قرار گرفته است.
در آیه اصلی بحث
خداوند از
پیامبر میخواهد تا به
کافران بگوید که آیا جز
خدا، دیگری را بخوانیم که نه
سودی از او به ما میرسد و نه
زیانی و با این کار خود، پس از هدایت گرفتار
واپس گرایی میشویم:«قُل اَنَدعوا مِن دونِ اللّهِ ما لا یَنفَعُنا ولا یَضُرُّنا ونُرَدُّ عَلی اَعقابِنا بَعدَ اِذ هَدنَا اللّهُ»
و بهسان کسی گردیم که
شیطانها او را
فریفته و در
زمین سرگشته و حیران شده و در همان حال
یارانش او را به هدایت فرا میخوانند: «کالَّذِی استَهوَتهُ الشَّیـطینُ فِی الاَرضِ حَیرانَ لَهُ اَصحـبٌ یَدعونَهُ اِلَی الهُدَی ائتِنا قُل اِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الهُدی».(
انعام آیه۷۱)
این آیه شرح حال
مؤمنان و کافران است که هر یک راهی جدا داشته
و کافران به اندرز مؤمنان توجهی نمیکنند
، به ویژه آنان که خود ابتدا با اهل
ایمان بودند و سپس از
دوستان دوره ایمان جدا شده، به
اندرزهایشان پشت میکنند.
آنان که در گمراهی سرگشته و حیراناند،
بصیرت و
عزیمت را از کف داده و راه بهتر و مطمئن را ترک کرده، در بین شیاطین به درّه
هلاک و
سقوط معنوی سرازیر میشوند.
تعبیر «استَهوَتهُ» در مواردی به کار میرود که چیزی از بلندی رها شود و سقوط کند
؛ گویا شیاطین بهسان
پرندگانی شکاریاند که انسان را از زمین در ربوده، به
آسمان میبرند و ناگاه رهایش میکنند.
شبیه این تعبیر در آیه۳۱
سوره حجّ درباره
مشرکان چنین آمده که
انسان مشرک بسان کسی است که هنگام سقوط از آسمان، پرندهای
شکاری او را میرباید یا
تند بادی او را در مکانی دور میافکند: «ومَن یُشرِک بِاللّهِ فَکَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّیرُ اَو تَهوی بِهِ الرّیحُ فی مَکان سَحیق.
حالت سرگشتگی کافران و مشرکان که در قالب مفهوم «سقوط از آسمان» در این
آیات به آن توجه شده، در آیه نخست به شیطان نسبت داده شده و در آیه ۲۷۵
بقره نیز چنین آمده که
رباخواران مانند
جنزدگان به هنگام برخاستن،
تعادل خود را از دست داده، گاه بر زمین میافتند و گاه برمیخیزند: «لایَقومونَ اِلاّ کَما یَقومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطـنُ مِنَ المَسِّ».
از نظر برخی مفسران در این آیات به این عقیده
عرب جاهلی ارجاع داده شده که شیاطین و
جنیان گاه تماسهایی با انسان داشته و براثر آن بر وی چیره شده، او را
دیوانه و سرگشته میسازند
یا آنکه در
بیابان برای
گمشدگان دامهایی گسترده، آنان را شکار میکنند.
در این صورت این تعبیر صرفاً جنبه
تمثیلی دارد و بدین معناست که هرکس از اسلام رویگردان و به
دعوت مسلمانان بیتوجه باشد، بهسان کسی است که در دام جنیان افتاده باشد.
در گروهی دیگر از آیات، مفهوم تحیر از تعابیری دیگر به قرینه سیاق آیات یا
تحلیل مفهومی واژگان استفاده میشود که
مفسران نیز به آنها توجه کردهاند.
در آیه ۱۷ بقره
حیرت ناشی از گمراهی
منافقان به حالت کسی
تشبیه شده که در دل
تاریکی آتشی بر میفروزد و به محض آنکه
نور میافشاند،
خدا آن را خاموش و در تاریکی رهایشان میکند: «کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارًا فَلَمّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنورِهِم و تَرَکَهُم فی ظُـلُمـت لایُبصِرون».
در این آیه نیز سخن از کسانی است که به رغم
شناخت حق از آن روی برتافته، به
کفر خویش باز میگردند، از این رو
ایمان آنها همانند آتشی است که به محض برافروختن درجا خاموش شده، به
صاحبش سودی نمیرساند و روشن است که سرگردانی و
سردرگمی چنین کسی بیش از فردی است که از آغاز در تاریکی بوده است.
از آنجا که منافقان در
زندگی دنیوی خود نه حقیقتاً اهل ایماناند و نه صراحتاً با اهل کفر همراهی میکنند، به نوعی سرگردان و حیراناند: «مُذَبذَبینَ بَینَ ذلِکَ لا اِلی هـؤُلاءِ و لا اِلی هـؤُلاء».(
نساء آیه۱۴۳)
تعبیر «یَعمَهون» در آیات دیگری چون «و نَذَرُهُم فی طُغیـنِهِم یَعمَهون»(
انعام آیه۱۱۰)
نیز گویای
سردرگمی و سرگشتگی
مشرکان است.
آنان که خداوند بر
چشم و
گوششان مهر زده است در
بیراهههای کفر، حیران و سرگردان در جستوجوی راه رهاییاند.
دلهای آنان
آلوده به
شک و تردید و سرگردان بین
حق و
باطل است: «وارتابَت قُلوبُهُم فَهُم فی رَیبِهِم یَتَرَدَّدون».(
توبه آیه۴۵)
این حیرت، در
تکبر،
زیادهخواهی و
حق ستیزی آنان نمود یافته، سبب
گرفتاری به سنت
استدراج و
خذلان میشود
، در حالی که
کردارشان را
زیبا و
پسندیده شمرده، به آن دلبسته و
هدف خود را در میان راه گم میکنند.
آنان چون خود
حجت خویش را از کف دادهاند
، در برابر
استدلال و
حجت محکم
مؤمنان نیز حیران و
بهتزده میشوند که ماجرای گفت و گوی
ابراهیم و
نمرود، نمونهای از آن است. (
بقره آیه۲۵۸)
نزول
عذاب الهی بر آنان نیز آن چنان ناگهانی است که آنان را شگفتزده و حیران میسازد: «بَلتَأتیهِم بَغتَةً فَتَبهَتُهُم فَلا یَستَطیعونَ رَدَّها و لا هُم یُنظَرون». (
انبیاء آیه۴۰)
شدت
عذاب آنها را چنان دچار دهشت و از خود بیخود میکند که گویا
مست و
لایعقلاند: «و تَرَی النّاسَ سُکـری و ما هُم بِسُکـری و لـکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید».(
حجّ آیه۲)
بنابر آنچه گذشت، تحیر در شبکه معنایی خود با مفاهیم بنیادی دیگری در حوزه
هدایت و
گمراهی پیوند مییابد؛ حیرت در واقع بیانگر حالت گمراهی (ضلال) در
انسان بیایمان است؛ ضلال به معنای گم کردن راه و خارج شدن از راه درست است که گاه با همین توضیح در
آیات آمده: «ضَلَّ سَواءَ السَّبیل»(بقره آیه۱۰۸)
و همان مفهوم
سرگردانی و
سردرگمی را
تداعی میکند
از همینرو در آیه ۷۱ انعام
در نقطه مقابل حیرت از هدایت (متضاد ضلال) یاد شده است: «اِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الهُدی».
مفهوم
ظلمت در
قرآن نیز به ظرف حیرانی و سرگشتگی
کافران اشاره دارد که بر اثر آن راه درست را از کف میدهند.
مفهوم
کوری نیز که در برخی آیات
قرآن (برای نمونه ر. ک: آیه۱۹ سوره
رعد)
در وصف گمراهان آمده به حیرت آنان و نیافتن راه درست اشاره دارد.
در نگاهی دیگر به مفهوم تحیر در قرآن، به گونه مثبت آن بر میخوریم. در آیات گوناگونی به
اندیشه و
تأمل در آیات
آفاقی و
انفسی توصیه شده که بر اثر آن شگفتی و حیرتی بر انسان چیره میشود:
«اِنَّ فی خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفِ الَّیلِ والنَّهارِ لاَیـت لاُِولِی الاَلبـب • اَلَّذینَ یَذکُرُونَ اللّهَ قِیـمـًا وقُعودًا وعَلی جُنوبِهِم ویَتَفَکَّرونَ فی خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا بـطِلاً سُبحـنَکَ فَقِنا عَذابَ النّار».(
آل عمران آیات ۱۹۰ و ۱۹۱)
این تحیر بر خلاف گونه پیشین، ناشی از تفکر و تأمل صحیح و نتیجه ایمان،
توحید و
تقواست.
همچنین یکی از
نظریهها در
تفسیر واژه «اِله» آن است که این کلمه از ریشه «وَلَه» به معنای تحیر است.
البته اله به معنای
ذاتی و نه وصفی از این ریشه بوده و به آن اشاره دارد که
عقول و
اذهان در
شناخت او متحیّرند و
خردها در کنه عظمتش
سردرگم شده
، به آگاهی کاملی دست نمییابند
و اذهان در شناخت
ذات معبود مدهوش و سرگردان میشوند.
(اله)
زمخشری سعی کرده این مفهوم از تحیر را با مفهوم منفی پیشین اینگونه پیوند دهد که تحیر در
شناخت و
ادراک صحیح و
بیپیرایه از
خدا زمینه گمراهی و
سردرگمی پدید آورده و
اندیشه استوار در این بین فراوان نیست.
به مفهوم تحیر در شاخههای گوناگون
اندیشه اسلامی توجه و درباره آن بحث شده است.
در
دانش کلام، خرد
آدمی از ادراک ژرفای ذات
خداوند ناتوان و
تفکر در ذات موجب تحیر و امری
نکوهیده شمرده شده است.
در
اخلاق از
شک و حیرت به ناتوانی از
تحقیق حق و
ابطال باطل تعبیر شده و آن را از
رذایل قوه ناطقه شمردهاند که در برابر
فضیلت یقین قرار دارد.
در
عرفان، حیرت مورد اشاره قرآن به حیرت برخی آدمیان در
اوهام و
تخیلات نفسانی خویش تفسیر شده است
، افزون بر آن به گونه مثبت تحیر نیز توجه و مرتبهای از مراتب
سلوک عملی شمرده شده
که به هنگام مشاهده
انوار ذات الهی و
اشراقات درخشان ربانی و حجابهای نورانی رخ میدهد
و
انسان محبّ با مشاهده
جمال محبوب از همه
آفریدگان و از خود نیز
غافل و
حیران میشود.
دانشنامه موضوعی قرآن.