• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تساهل و تسامح (کلام جدید)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مفهوم تساهل و تسامح در تاريخ مغرب زمين، ابتدا صبغه دينى داشت و در زمينه مذهب پديد آمد. از آن جا كه یونانیان به خدايان متعدد اعتقاد داشتند، نسبت به مراسم و نهادهاى دينى گوناگون چندان حساسيت نشان نمى‌دادند و اعتقادات كلامى گوناگون را مى پذيرفتند.
در دهه‌ها و سده‌های پس از آن، مبانی اومانیسم، عقل‌گرایی و فردگرایی موجب رواج آن شد. هر چند تولد تسامح در حوزه مذهب و مربوط به انتخاب دیانت بود اما به تدریج این قلمرو گسترش یافته و شامل تحمل هر نوع تنوع و گوناگونی در هر عرصه معرفتی و رفتاری اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، دینی، فرهنگی و غیره شد.
از جمله عوامل اصلى شكل‌گيرى پديده تساهل و تسامح در مغرب زمين، سخت‌گيرى و حاكميت مطلق و بى‌چون و چراى ارباب کلیسا در قرون وسطی، نزاع و كشمكش ميان دولت و كليسا در عصر نوزايى و نيز تأكيد بر خلوص ایمان و پرهيز از نفاق و ریاکاری بود؛ زيرا تحميل عقيده موجب تظاهر و رياكارى است و هر كس آزاد است مذهب مورد نظر خود را انتخاب نمايد.
اسلام نيز مانند ساير ادیان توحیدی، از يك سو، با کفر و شرک و بت‌پرستی به شدت مبارزه نموده و هرگز اهل مسامحه و مدارا و تسامح نيست. در عين حال، در اصل پذيرش دین و در شيوه عمل به احكام دين و با شرايط خاصى، اهل مدارا و مسامحه و آسان‌گيرى است. از سوى ديگر، روح غالب آموزه هاى دينى و تعاليم وحيانى سهل‌گيرى و آسان‌گيرى است، مگر در جايى كه عفت و اخلاق عمومى در معرض تباهى قرار گرفته و مصلحت عمومى به خطر افتد و نرمش و ملاطفت كارساز نباشد. در آن جاست كه به سخت‌گيرى و مصالحه نكردن سفارش نموده است. بنابراین مراد از تساهل و تسامح دينى آن است كه خداوند در جعل قوانين شرعى، بندگان را به سختى نينداخته و تكاليف طاقت‌فرسا نيز مقرر نكرده است.




تسامح، تساهل، تحمل، مدارا و روامداری واژه‌هایی هستند که در ادبیات امروز در مقابل واژه تلورانس toleration به کار می‌روند. واژه toleration از ریشه لاتینی tolero به معنای تحمل کردن است. معنای اصطلاحی تسامح و تساهل، عدم مداخله و ممانعت، یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی به اعمال یا عقایدی است که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد.
[۱] فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۱۲.
یعنی افراد یک جامعه در مواردی که از عمل یا عقیده مخالفان خود ناخشنودند با اینکه توان مداخله و اعمال قدرت نسبت به ایشان دارند از این کار سرباز زنند.


تسامح در فرهنگ غربی ابتدا صبغه‌ای دینی داشت. یونانیان باستان به دلیل وجود خدایان و مراسم گوناگون، نسبت به مراسم و نهادهای دینی گوناگون چندان حساسیت نشان نمی‌دادند مسیحیت اولیه نظم اجتماعی امپراطوری روم را که معتقد به پرستش خدایان بود برهم زد و با عدم‌تساهل از سوی رومیان مواجه شد. در اواخر قرون وسطی به ویژه سده دوازدهم به بعد عدم‌تساهل به شدت بر کلیسا حاکم شد. در کنار کلیسای کاتولیک، کلیسای پروتستان نیز با مخالفان خود با خشونت رفتار می‌کرد و سابقه سوزاندن و یا غرق‌کردن مخالفان در کارنامه هر دو موجود است.
[۲] فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۸-۹.

در قرون وسطی و زمانی که دین یک نهاد دولتی بود عدم‌تسامح و افراط در خشونت، زمینه را برای واکنش شدید نسبت به این موضوع فراهم نمود تا آنجا که فشارهای کلیسا در تفتیش عقاید باعث شد هنوز نیز مفاهیمی چون باید و نباید، امر و نهی و تکلیف اجتماعی در بسیاری محافل اموری مطرود محسوب شوند.
بنابراین تسامح و تساهل در غرب بستری دینی داشت. در دهه‌ها و سده‌های پس از آن، مبانی اومانیسم، عقل‌گرایی و فردگرایی موجب رواج آن شد. هر چند تولد تسامح در حوزه مذهب و مربوط به انتخاب دیانت بود اما به تدریج این قلمرو گسترش یافته و شامل تحمل هر نوع تنوع و گوناگونی در هر عرصه معرفتی و رفتاری اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، دینی، فرهنگی و غیره شد.
[۳] فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۱۰-۱۱.
عوامل و زمینه‌های تاریخی تساهل و تسامح با کثرت‌گرایی فرهنگی ارتباطی وثیق دارد. نهادینه شدن تسامح و تساهل سبب رشد و ترویج جریان پلورالیزم فرهنگی نیز گشت.


مبانی نظری تسامح و تساهل غربی عبارت هست از:

۳.۱ - مبنای هستی شناختی

یکی از ریشه‌های تسامح و تساهل تبیینی از هستی و جهان بوده است که تمام اشیاء متضاد را در کنار هم می‌بیند و دوگانگی و اختلاف بارزی در مظاهر وجودی عالم دیده می‌شود. این امر برخلاف فلسفه افلاطون در فلسفه ارسطو دست مایه‌ای برای تسامح و تساهل شد. از دیدگاه ارسطو خشونت و نزاع یا بی‌صبری ونابردباری با جوهر انسانی در ستیز است و هرچه به خشونت و عدم تحمل بگراییم به مرحله حیوانی نزدیکتر شده‌ایم و هر چه از خشونت و عدم‌تساهل بپرهیزیم به مرحله انسانی بلکه خدایی نزدیک شده‌ایم.
[۴] ارسطو، اخلاق نیکو ماخوس، ۱۱۳۹ب.


۳.۲ - مبنای معرفت‌شناختی

یکی از مبانی معرفت‌شناختی تسامح عدم امکان دستیابی به یقین است که در قالب شک‌گرایی و نسبی‌گرایی با صورت‌ها و شکل‌های مختلف بیان می‌شود. با پذیرش این نکته که داوری و ارزیابی قطعی درباره عقاید و رفتارهای مختلف ممکن نیست زمینه برای تولد تسامح فراهم می‌شود. وقتی نتوان گفت کدام رای و نظریه و شیوه رفتار درست و کدام غلط است بهتر آن است که انسان از قضاوت و داوری دست کشیده و احتمال خطای خود را جدی بگیرد. در برابر نظریات و رفتارهای مخالفان نه تنها بردبار باشد بلکه از هرگونه ایستایی و پایداری در آراء خود دوری کند. تساهل و تسامح همزاد شک‌گرایی، نسبی‌گرایی و غیرواقع گرایی است.
[۵] فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۳۴.

نسبی‌گرایی در طول تاریخ فراز و فرودهای مختلفی داشته و هر از چندگاهی با چهره‌ای متفاوت پا به عرصه تفکر غرب نهاده است. در یونان باستان پروتاگوراس معتقد بود «انسان مقیاس همه چیز است، مقیاس هستی چیزهایی که هست و مقیاس نیستی چیزهایی که نیست.»
[۶] کاپلستون، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران، سروش، ۱۳۶۸، ص۱۰۶.

به نظر گرگیاس نیز اولاً هیچ واقعیتی وجود ندارد، ثانیاً اگر هم واقعیتی موجود باشد قابل شناخت نیست و ثالثاً حتی اگر واقعیت، شناختنی باشد این شناسایی قابل انتقال به دیگران نیست.
[۷] کاپلستون، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران، سروش، ۱۳۶۸، ص۱۱۲.

گزنفون معتقد بود ما برای معرفت ملاکی در دست نداریم و اگر تصادفاًٌ به حقیقتی برسیم قادر به تشخیص و تمییز آن از خطا نیستیم.
[۸] عارفی، عباس، تاریخچه نسبی گرایی در فلسفه علم، ذهن، ش ۱۹، پاییز ۱۳۸۳، ص۴۳.
سقراط، افلاطون و ارسطو درصدد نقد شکاکیت برآمده و در اثر تلاش ایشان قرن‌ها نسبی‌گرایی از رونق افتاد.
در قرن پانزدهم مونتنی، پدر شکاکیت معاصر، معتقد شد تنها چیز یقینی این است که هیچ چیز متیقن نیست.
[۹] عارفی، عباس، تاریخچه نسبی گرایی در فلسفه علم، ذهن، ش ۱۹، پاییز ۱۳۸۳، ص۴۷.
سیر شکاکیت غربی با نظرات هیوم و کانت شدت یافت و در بیشتر شاخه‌های علوم سرایت نمود. پس از دوران تجدد در دوران پست مدرنیسم حقیقت عینی و ثابت انکار شد به گونه‌ای که وانمود می‌شود که هیچ معیار و استاندارد معینی وجود ندارد.
[۱۰] عارفی، عباس، تاریخچه نسبی گرایی در فلسفه علم، ذهن، ش ۱۹، پاییز ۱۳۸۳، ص۵۱-۵۲.

باید دانست اولاً نسبیت و شکاکیت با دلائل مختلف ابطال شده ثانیا عوارض نامطلوبی در حوزه‌های مختلف به بارمی‌آورد. انکار یقین امری خلاف وجدان است. هرکس با هر فرهنگ و سلیقه‌ای یقین به برخی امور از جلمه یقین به وجود خود، حالات درونی، اراده، معلومات ذهنی و غیره را به وضوح می‌یابد و می‌تواند با کنارهم قراردادن همین امور یقینی به نتایج یقینی بی‌شماری دست یابد.
اگر تمام معارف بشری نسبی باشند و هیچ معرفت مطلقی وجود نداشته باشد این ادعا را به همین اصل نیز می‌توان سرایت داد. بنابراین خود این ادعا نیز نباید به طور کامل و مطلق درست باشد. نسبی‌گرایی بر علیه نظریه تسامح نیز قیام می‌کند بدین نحو که اگر هیچ ملاکی برای تعیین نظریه حق موجود نیست پس راهی برای اثبات درستی تسامح و نادرستی عدم‌تسامح نیز نباید وجود داشته باشد.

۳.۳ - اومانیسم و فردگرایی

با وجود تحولات تاریخی در تعریف اومانیسم و فردگرایی می‌توان به این نکته مشترک اشاره نمود که اومانیسم و فردگرایی هر یک به نحوی به حقوق انسان و ضرورت محترم شمردن این حقوق از سوی دولت تاکید کرده و معتقدند از سویی هیچ منبع و مرجعی ورای انسان وجود ندارد تا ملاک حقانیت باشد و از سوی دیگر همه انسان‌ها دارای ارزش و حقوق برابرند در نتیجه هیچ کس یا گروهی حق تحمیل ارزش‌ها و باورهای خود را بر دیگران ندارد. ارزش‌ها، سلایق و باورهای هر انسان و هر فرد محترم است مگر آنکه ضرر وزیانی برای انسان‌های دیگر ایجاد کند.
[۱۱] فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۴۱.

فردگرایی یکی از پایه‌های مهم لیبرالیسم است و سبب شد آزادی طلبی در عرصه‌های گوناگون به سرعت رشد کند و در عرصه دین به نوعی تساهل مذهبی بینجامد. تساهل مذهبی نشان کاملی از فردگرایی بود. دین و مذهب از جمله امور شخصی هر فرد است که بنابر ایده فردگرایی، محترم است و هیچ‌کس حق ندارد شخصی را به خاطر مذهبش از حقوق مختلف اجتماعی و انسانی محروم نماید.
[۱۲] حمیدیه، بهزاد، بازشناسی فردگرایی و پیامدهای آن، نشریه راهبرد یاس، ش۶، سال۲، ص۲۲۲.

اومانیسم و فردگرایی نیز به دلایل مختلف ابطال شده است. اومانیسم مفروض گرفته است که هیچ امری خارج از انسان نمی‌تواند معیار درستی و قضاوت باشد. این تفکر در تضاد با خدامحوری ادیان الهی است. اومانیسم با تکیه بر عقل انسانی خود را در وضع قوانین و تعیین مصالح فردی و اجتماعی بی‌نیاز از وحی می‌داند در حالی که عقل آمیخته با احساسات و نقایص متعدد نمی‌تواند حقوق انسانی و مصالح ایشان را به طور جامع تحلیل کند.
فرد گرایی نیز دارای تناقضات بسیار است. از یک سو احترام به انسان و فرد را سرلوحه قرار داده و او را هدف معرفی می‌کند و از سوی دیگر افراد دیگر را وسیله‌ای برای رسیدن فرد به هدف می‌نمایاند. یکبار جامعه را مجموع افراد دانسته و برای آن هویتی قائل نیست و بار دیگر به تقابل فرد و جامعه تن می‌دهد. سکولاریسم، جدایی دین از اخلاق، بی‌معنایی گزاره‌های دینی، تبیین مادی از منشا دین، تبیین غیر دینی از خدا و غیره از دیگر نتایج باطل فردگرایی است.
[۱۳] حمیدیه، بهزاد، بازشناسی فردگرایی و پیامدهای آن، نشریه راهبرد یاس، ش۶، سال۲، ص۲۳۷.



در آموزهای اسلام گاهی مصادیقی از تسامح و تساهل توصیه شده است که ماهیتاً با تساهل و تسامح مصطلح متفاوت است. مثلاً گاهی در رفتارهای اجتماعی و زندگی با سایر مومنین دعوت به پرهیز از تندخویی و خشونت شده است. گاهی نیز تسامح و تساهل به معنای آن است که درقوانین شرعی اسلام اصل بر آسان‌گیری و پرهیز از زحمت و مشقت بر مومنان است. قواعد فقهی نظیر لاحرج، لاضرر، نفی اضطرار، جهل و نسیان و غیره، مصادیقی از همین اصل هستند.
[۱۵] نیکزاد، عباس، تسامح و تساهل در آموزه‌های پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تفاوت‌های آن با تسامح و تساهل در لیبرالیسم،‌اندیشه تقریب، ش۹، زمستان ۱۳۸۵، ص۹۸.

همچنین گاهی تسامح و تساهل درباره دعوت مردم به دین اسلام به‌کار رفته است: در آیات متعدد قرآن به کار گیری زور و اجبار در دیندارکردن مردم نفی شده است. گاهی تسامح و تساهل یکی از سجایای اخلاقی مومنین معرفی می‌شود. روایات فراوان بر مدارا، نرم خویی، عفو و گذشت و کظم غیظ تاکید دارند. اما چنانکه گذشت تسامح و تساهل مصطلح دارای مبانی باطل و ناسازگار با اسلام است. موارد فوق با تسامح و تساهل مصطلح اختلاف جوهری دارند.
در غالب مسائلی که طرفداران تسامح و تساهل انسان‌ها را به آسان‌گیری دعوت می‌کنند اسلام قاطعیت و عدم سازش‌کاری را ارزش می‌داند. مثلاً پیامبران در رساندن پیام الهی نه دچار تردید شده و تسامح به خرج می‌دادند و نه از تهدیدهای دشمنان هراسی داشتند.
[۲۰] نیکزاد، عباس، تسامح و تساهل در آموزه‌های پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تفاوت‌های آن با تسامح و تساهل در لیبرالیسم،‌اندیشه تقریب، ش۹، زمستان ۱۳۸۵، ص۱۰۲.
همچنین قاطعیت در مبارزه با باطل یک دستور اسلامی است.
قاطعیت در بیان دین و مبارزه با انحرافات دینی یا کتمان دین؛ قاطعیت حکومت در استیفای حقوق مردم و مبارزه با ظلم؛ قاطعیت حکومت در اجرای حدود الهی؛ قاطعیت در برابر دشمنان اسلام و مسلمین که فتنه‌انگیزی می‌کنند؛ قاطعیت در نفی و طرد ولایت کفار بر مسلمیناز اصول غیرقابل انکار فرهنگ اسلامی است.

۴.۱ - زندگی مسالمت‌آمیز

اسلام در موارد متعددی مسلمین را به زندگی مسالمت‌آمیز با پیروان ادیان دیگر دعوت نموده است. برخورد متین و مودبانه با طرفداران مذاهب مختلف و فراهم کردن فضای طرح نظرات و افکار برای ایشان، تقریباً در هیچ نظام مذهبی و دینی و سیاسی به‌اندازه اسلام مورد توجه قرار نگرفته و تا این حد با صاحبان ادیان مدارا نشده است. این نوع برخورد و مدارا با پیروان سایر مذاهب الهام گرفته از سیره و سلوک اولیاءالهی است.
[۲۹] مصباح یزدی، محمدتقی، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۳۰۵.

امام صادق (علیه‌السّلام) شرکت در نمازها و تشییع جنازه برادران اهل سنت را توصیه نموده، از بیمارانشان عیادت کرده و از هرکمکی که می‌توانسته‌اند نسبت به ایشان مضایقه نمی‌کردند.
[۳۰] مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها وپاسخها، ، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ج۴، ص۷۰.

نص قرآن نیز به چنین رفتاری توصیه می‌کند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الانعبد الا الله؛ بگو‌ای اهل کتاب، از آن کلمه حق که بین ما و شما یکسان است پیروی کنیم و آن این‌که بجز خدای یکتا هیچ‌کس را نپرستیم.»؛ «و لاتجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن؛ با یهود و نصاری و مجوس که اهل کتابند جز به نیکوترین طریق بحث و مجادله نکنید.»


توصیه اسلام به همزیستی مسالمت‌آمیز با پیروان ادیان دیگر حکمت‌های متعددی دارد. یکی از این حکمت‌ها فراهم شدن زمینه هدایت برای ایشان است. تاریخ نشان داده است که بسیاری از اهل کتاب کسانی بودند که امر حق بر ایشان مشتبه شده اما در اثر زندگی درکنار مسلمانان به تدریج هدایت و مسلمان شده و به صورت جدی از مسلمانان حمایت می‌کردند. پدران بسیاری از علما و دانشمندان بزرگ اسلام مسیحی، یهودی، یا نصرانی بوده‌اند.
[۳۳] مصباح یزدی، محمدتقی، در پرتو آذرخش، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۱، ص۱۸۲.

اما لازم به ذکر است که زندگی مسالمت‌آمیز با تساهل و تسامح متفاوت است. اسلام مسلمانان را با شرایط خاص به زندگی مسالمت‌آمیز با غیرمسلمانان فراخوانده است، اما هرگز ایشان را به تساهل و تسامح دعوت نکرده است؛ بلکه اساس قرآن بر عدم‌سازش با باطل و پیروان باطل است: «فلاتطع المکذبین• ودو لوتدهن فیدهنون؛ از تکذیب کنندگان اطاعت مکن. آنها دوست دارند در مسائل دینی نرمش نشان دهی تا آنها نرمش نشان دهند، نرمشی همراه با انحراف از حق.»
قرآن کریم به پیامبر هشدارداده که هرگز کمترین انعطافی در برابر پیشنهادهای انحرافی مشرکان از خود نشان ندهد و با اهل باطل سازش نکند. علی (علیه‌السّلام) فرمود: «به جان خودم قسم! در مبارزه با مخالفان حق؛ آنان که در گمراهی غوطه‌ورند، لحظه‌ای مدارا و سازش نمی‌کنم و در برابر آنان از خود سستی و وهن نشان نمی‌دهم.»
[۳۵] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۲۴.
انسان متدین نه در مقام عمل و نه در مقام اعتقاد در برابر دشمنان و مرام‌های باطل ضعف و سستی یا نرمش نشان نمی‌دهد.
[۳۶] جوادی آملی، عبدالله، دین شناسی، قم، اسراء، ۱۳۸۰، ص۲۰۰.



۱. فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۱۲.
۲. فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۸-۹.
۳. فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۱۰-۱۱.
۴. ارسطو، اخلاق نیکو ماخوس، ۱۱۳۹ب.
۵. فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۳۴.
۶. کاپلستون، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران، سروش، ۱۳۶۸، ص۱۰۶.
۷. کاپلستون، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران، سروش، ۱۳۶۸، ص۱۱۲.
۸. عارفی، عباس، تاریخچه نسبی گرایی در فلسفه علم، ذهن، ش ۱۹، پاییز ۱۳۸۳، ص۴۳.
۹. عارفی، عباس، تاریخچه نسبی گرایی در فلسفه علم، ذهن، ش ۱۹، پاییز ۱۳۸۳، ص۴۷.
۱۰. عارفی، عباس، تاریخچه نسبی گرایی در فلسفه علم، ذهن، ش ۱۹، پاییز ۱۳۸۳، ص۵۱-۵۲.
۱۱. فتحعلی، محمود، تسامح و تساهل: اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۴۱.
۱۲. حمیدیه، بهزاد، بازشناسی فردگرایی و پیامدهای آن، نشریه راهبرد یاس، ش۶، سال۲، ص۲۲۲.
۱۳. حمیدیه، بهزاد، بازشناسی فردگرایی و پیامدهای آن، نشریه راهبرد یاس، ش۶، سال۲، ص۲۳۷.
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۵. نیکزاد، عباس، تسامح و تساهل در آموزه‌های پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تفاوت‌های آن با تسامح و تساهل در لیبرالیسم،‌اندیشه تقریب، ش۹، زمستان ۱۳۸۵، ص۹۸.
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۱۸. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۸.    
۱۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۳.    
۲۰. نیکزاد، عباس، تسامح و تساهل در آموزه‌های پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تفاوت‌های آن با تسامح و تساهل در لیبرالیسم،‌اندیشه تقریب، ش۹، زمستان ۱۳۸۵، ص۱۰۲.
۲۱. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۲۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۹.    
۲۳. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۰-۱۹۱.    
۲۵. توبه/سوره۹، آیه۷۳.    
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.    
۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۰.    
۲۸. نساء/سوره۴، آیه۱۳۹.    
۲۹. مصباح یزدی، محمدتقی، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۳۰۵.
۳۰. مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها وپاسخها، ، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ج۴، ص۷۰.
۳۱. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۳۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۶.    
۳۳. مصباح یزدی، محمدتقی، در پرتو آذرخش، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۱، ص۱۸۲.
۳۴. قلم/سوره۶۸، آیه۸-۹.    
۳۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۲۴.
۳۶. جوادی آملی، عبدالله، دین شناسی، قم، اسراء، ۱۳۸۰، ص۲۰۰.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تسامح و تساهل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۰/۱۱.    



جعبه ابزار