• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تلف در فقه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از بین رفتن عین یا منافع مال، خودبه‌خود یا به سبب حادثه‌ای را تلف گویند. از عنوان تلف در بسیاری از بابها نظیر زکات، حج، تجارت، رهن و نکاح سخن رفته است.

فهرست مندرجات

۱ - تلف در لغت و اصطلاح
۲ - اقسام تلف
۳ - تلف در برابر اتلاف
۴ - احکام تلف
۵ - تلف در عبادات
       ۵.۱ - تلف زکات
              ۵.۱.۱ - نظر اهل سنت
              ۵.۱.۲ - منشا اختلاف
       ۵.۲ - تلف قربانی
              ۵.۲.۱ - عدم ضمان
              ۵.۲.۲ - نظر اهل سنت
۶ - تلف در معاملات
       ۶.۱ - قبل از قبض
              ۶.۱.۱ - دلیل قاعده
              ۶.۱.۲ - مصادیق
              ۶.۱.۳ - انفساخ بیع
       ۶.۲ - فرض‌های مختلف
       ۶.۳ - دیدگاه اهل سنت
       ۶.۴ - تلف بعض مبیع
       ۶.۵ - نظر حنفیه
       ۶.۶ - نقص در اوصاف
۷ - منافع کالا
۸ - تلف بعد از قبض
       ۸.۱ - نظر اهل تسنن
۹ - تلف ثمن
       ۹.۱ - قائلین به تعمیم
       ۹.۲ - مخالفین شمول
۱۰ - تلف در زمان خیار
       ۱۰.۱ - مستند قاعده
       ۱۰.۲ - اختصاص به چند خیار
       ۱۰.۳ - دلیل اختصاص
۱۱ - نظر فقهای سنی
۱۲ - تلف در امانت
۱۳ - تلف و عبادات
۱۴ - تلف و معاملات
۱۵ - تلف مال امانتی
۱۶ - تلف مهر
۱۷ - پانویس
۱۸ - منبع


تلف در لغت به معنای تباه شدن و نابود گردیدن است. کاربرد آن در کلمات فقها گاه با اضافه به جان یا عضو انسان است؛ لیکن استعمال رایج آن اضافه به مال است؛ به‌گونه‌ای که در مقام اطلاق آن بدون قرینه، تلف مال به ذهن تبادر می‌کند.


تلف از جهات گوناگون تقسیم‌پذیر است. به عنوان مثال از جهت سبب تلف به تلف ناشی از حوادث آسمانی و تلف ناشی از فعل انسانی. قسم دوم نیز به تلف حسی (از بین رفتن مال) و تلف شرعی (منع شارع از بهره‌بری عین موجود) تقسیم می‌گردد.
تلف به لحاظ موضوع آن به تلف مال و تلف جان انسان یا عضوی از بدن او تقسیم می‌شود. تلف ناشی از فعل انسان، اتلاف محسوب می‌گردد که موضوع جریان‌ قاعدۀ اتلاف است و تلف جان یا عضو، تحت عنوان قصاص و دیات مطرح است.


از آنجا که در کلمات فقها تلف در مقابل اتلاف به کار می‌رود، تلف تنها با از بین رفتن مال خودبه‌خود یا به سبب بروز حوادث تحقق می‌یابد.


هر چند در ابواب گوناگون عبادات و معاملات احکامی بر تلف مترتب شده (از جمله ثبوت ضمان در برخی موارد)، با تأمل در این موارد شاید بتوان نتیجه گرفت که تلف به خودی خود دارای حکم وضعی خاص مانند ضمان نیست و حصول ضمان در برخی موارد تلفِ کلی یا جزئی اشیا، ناشی از وجود یکی از اسباب اصلی آن، مانند ضمان ید (غصب)، اتلاف یا تسبیب است؛ ازینرو، در بیش‌تر منابع معتبر فقهی، تلف از اسباب ضمان قلمداد نشده است.
[۱] محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۳۶۳ـ۳۶۴، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۲] جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۱۰، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.

البته برخی فقها تلف را به گونه اقتضایی از جمله اسباب ضمان دانسته‌اند.
[۳] محمدحسین آل کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ج۱، ص۵۸، نجف ۱۳۵۹ـ۱۳۶۲، چاپ افست تهران.
[۴] عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۵۴، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.



از جمله موارد احکام تلف در عبادات، تلف مالی است که به آن زکات تعلق گرفته است.

۵.۱ - تلف زکات

بر پایه نظر مشهور در فقه امامی، که زکات را متعلق به عین مال می‌داند نه به ذمه شخص،
[۵] احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۹، ص۲۱۶، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
[۶] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۱۳۸ـ۱۳۹، بیروت ۱۹۸۱.
در صورت تلف چنین مالی، زکات دهنده چنانچه توانایی ادای آن را نداشته و تلف بدون تفریط او رخ داده باشد، ضامن نیست اما در صورت توانایی پرداخت، خواه تفریط کرده باشد یا نه، ضامن است.
[۷] حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۵، ص۱۹۰ـ۱۹۱، قم ۱۴۱۴ـ.
[۸] احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۹، ص۲۲۷ـ ۲۲۸، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
[۹] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۱۴۵، بیروت ۱۹۸۱.

همچنین در صورتی که زکات فطره بدون تفریط زکات دهنده تلف شود، وی ضامن نیست.
[۱۰] احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۹، ص۴۲۹، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
[۱۱] محمدتقی حسینی جلالی، فقه العترة فی زکاة الفطرة، ج۱، ص۲۴۶، قم ۱۴۱۶.


۵.۱.۱ - نظر اهل سنت

به نظر بعضی فقهای اهل سنّت، در صورت تلف مال زکوی، زکات دهنده ضامن است، برخی نیز او را ضامن ندانسته‌اند.
[۱۲] الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۶۸، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.


۵.۱.۲ - منشا اختلاف

منشأ اختلاف نظر این است که آیا زکات به ذمه تعلق می‌گیرد یا به عین مال.
در فرض نخست چون زکات حکم دَیْن را دارد، زکات دهنده ضامن است ولی در فرض دیگر، ضامن نیست.
[۱۳] ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۶۸۲ـ۶۸۳، بیروت: عالم الکتب.
[۱۴] علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمدبن حنبل، ج۳، ص۳۹ـ۴۰، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت.
[۱۵] محمدجواد مغنیه، فقه الامام جعفر الصادق: عرض و استدلال، ج۱، ص۱۷۵ـ۱۷۶، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴ الف.

این اختلاف نظر در باره زکات فطره نیز وجود دارد.
[۱۶] الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۶۹، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.


۵.۲ - تلف قربانی

نمونه دیگر در باب عبادات، تلف هَدْی (چهارپایی که برای قربانی به مکه برده شود) است.

۵.۲.۱ - عدم ضمان

فقهای امامی حج گزارنده را در صورتی که هَدْی بدون تفریط او تلف شود، ضامن نمی‌دانند، هر چند اگر هدی از باب کفاره بر او واجب شده باشد، جایگزین کردن قربانی دیگر لازم است.
[۱۷] حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۳۲۸، قم ۱۴۱۴ـ.
[۱۸] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۹، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، بیروت ۱۹۸۱.


۵.۱.۱ - نظر اهل سنت

به نظر بیش‌تر فقهای اهل سنّت، چنانچه گوسفندِ معیّن شده برای قربانی، در دست صاحب آن تلف شود او ضامن نیست ولی فقهای حنفی بین شخص غنی و فقیر تفاوت گذاشته و غنی را ضامن دانسته‌اند.
[۱۹] علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمدبن حنبل، ج۴، ص۹۶ـ۹۷، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت.
[۲۰] الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۶۹، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.

به نظر مالکیان چنانچه هدی قبل از ذبح، تلف یا معیوب شود، جایگزین کردن هَدْی دیگر بر حج گزارنده لازم است ولی اگر گوشت آن پس از ذبح تلف شود، ضامن نیست.
[۲۱] علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمدبن حنبل، ج۴، ص۹۸ـ۹۹، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت.
[۲۲] الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۷۰، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.



در باب معاملات، احکام وضعی مترتب بر تلف در عقود معاوضی و غیرمعاوضی متفاوت است.

۶.۱ - قبل از قبض

یکی از قواعد مهم فقهی و حقوقی در عقود معاوضی قاعده «تلف قبل از قبض» (یا «تلف مبیع قبل از قبض») است که به موجب آن در صورت تلف مبیع قبل از تحویل دادن به مشتری، آن عقد از زمان تلف منفسخ شده و ثمن به خریدار باز گردانده می‌شود.
[۲۳] احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱۴، ص۴۲۶، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
[۲۴] روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۴۸۴، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.


۶.۱.۱ - دلیل قاعده

مستند این قاعده علاوه بر حدیثی از پیامبر اکرم،
[۲۵] حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۳، ص۳۰۳، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
اجماع فقهاست،
[۲۶] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۲۷] محمدجواد مغنیه، فقه الامام جعفر الصادق: عرض و استدلال، ج۳، ص۲۴۹، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴ الف.
[۲۸] محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۱۲، قم ۱۴۲۱.
هر چند که در حجیت این اجماع مناقشه شده است.
[۲۹] محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۷، ص۴۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۳۰] محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۱۲، قم ۱۴۲۱.


۶.۱.۲ - مصادیق

حسینی مراغی
[۳۱] عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۵۵، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.
علاوه بر تلف مورد معامله به سبب آفت آسمانی، مصداق دیگری هم برای این قاعده ذکر کرده است.

۶.۱.۳ - انفساخ بیع

مادّه ۳۸۷ قانون مدنی نیز تلف مبیع قبل از قبض را موجب انفساخ بیع و استرداد ثمن به خریدار دانسته است.
بنا بر این مادّه، در صورت رجوع فروشنده به حاکم یا قائم مقام او برای تحویل دادن کالا، تلف از مال مشتری محاسبه می‌شود.

۶.۲ - فرض‌های مختلف

قاعده تلف مبیع قبل از قبض، با فرض‌های گوناگونی بحث شده است، از جمله: تلف تمام مبیع قبل از قبض، تلف قسمتی از مبیع قبل از قبض و تلف منافع مبیع.
در فرض نخست فقهای امامی بر آن‌اند که هرگاه مبیع عین معیّن بوده و سبب تلف آن آفت آسمانی یا فعل خود مبیع (در مواردی که مبیع حیوان است) باشد، بیع منفسخ می‌شود و ضمان مبیع بر عهده فروشنده است.
در صورتی که فروشنده قیمت را از مشتری گرفته باشد، باید آن را بر گرداند ولی اگر مشتری از گرفتن کالا امتناع کرده باشد یا به ماندن آن نزد فروشنده رضایت داده باشد، خود او ضامن است.
[۳۲] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۳، بیروت ۱۹۸۱.


۶.۳ - دیدگاه اهل سنت

فقهای حنفی و شافعی نیز تلف کالا را قبل از قبض به سبب آفت آسمانی یا فعل خود مبیع، موجب فسخ بیع می‌دانند ولی مالکیان تنها در موارد خاصی ضمان مبیع را پیش از قبض بر عهده فروشنده دانسته‌اند، از جمله در مورد بیع فاسد.
حنبلیان تنها در صورتی که مبیع از کالا‌های کیل یا وزن شدنی یا شمردنی (مَکیل، موزون یا معدود) باشد، به این ضمان قائل‌اند.
[۳۳] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۷۶ـ ۳۳۷۸، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.


۶.۴ - تلف بعض مبیع

در فرض تلفِ قسمتی از کالا قبل از گرفتن مشتری، به نظر فقهای امامی چنانچه در مقابل جزء تلف شده بخشی از ثمن قرار گیرد، به گونه‌ای که به تنهایی قابل معامله باشد (مانند این‌که یکی از دو گوسفند فروخته شده تلف شود)، عقد در خصوص بخش تلف شده منفسخ می‌شود و قیمت آن به مشتری باز می‌گردد.
خریدار در مورد بخش باقی‌مانده کالا می‌تواند با استفاده از خیار تَبَعُّضِ صَفْقه تمام عقد را فسخ کند یا کالا را با همان حالت بپذیرد،
[۳۴] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۱۶۱، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۵] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۳۵ـ۳۳۳۶، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
اما اگر به ازای بخش تلف شده کالا، قسمتی از ثمن قرار نگیرد، مشتری میان تأیید عقد با همان حالت ناقص یا فسخ عقد مخیر است.
[۳۶] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۷] روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۴۸۴، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

برخی فقها در این فرض او را بین فسخ عقد یا امضای آن همراه با گرفتن ارش (تفاوت بهای هر کالای سالم و معیوب) مخیر می‌دانند.
[۳۸] احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱۴، ص۴۲۸ـ ۴۲۹، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.


۶.۵ - نظر حنفیه

فقهای حنفی بر آن‌اند که اگر تلف قسمتی از کالا موجب نقص در کمیّت آن شود (مانند حالتی که کالا از سنخ اشیای معدود، مکیل یا موزون است)، عقد در خصوص بخش تلف شده منفسخ می‌شود، در مورد بخش دیگر، مشتری مختار است که بیع را فسخ کند یا قیمت را تعدیل کند.

۶.۶ - نقص در اوصاف

اما اگر تلف موجب نقص در اوصاف کالا گردد، بیع منفسخ نمی‌شود، بلکه مشتری میان فسخ عقد یا امضای آن به همان حالت موجود مخیر است.
حکم عقد در حالتی که تلف به سبب فعل خود مبیع باشد، نیز همینطور است.
[۳۹] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۷۸، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.



منافع کالا تا زمانی که نزد بایع است و تحویل ندادن آن به مشتری وی را در حکم غاصب قرار نداده، در حکم امانت است و چنانچه بدون تعدی یا تفریط او تلف شود، ضامن نیست زیرا قاعده ضمان تلف قبل از قبض تن‌ها شامل اصل کالا است و در مورد منافع آن جریان پیدا نمی‌کند.
[۴۰] الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۷۷، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
[۴۱] محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ذیل «تلف نماء»، تهران ۱۳۷۸ ش.

البته چنانچه مبیع، ثمره یک چیز باشد، در صورت تلف، مصداق قاعده مزبور خواهد بود.
[۴۲] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۴، ص۸۷، بیروت ۱۹۸۱.



به نظر فقهای امامی هر گاه تلف کالا پس از قبض مشتری و نیز پس از انقضای زمان خیار صورت گیرد، مشتری ضامن است.
همچنین است در صورتی که کالا پس از قبض مشتری (بدون تعدی یا تفریط او) و در زمان اختیار فسخ فروشنده تلف شده باشد، زیرا مشتری در این مورد مالک کالاست و قاعده تلف مبیع قبل از قبض هم این موارد را در بر نمی‌گیرد
[۴۳] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۵، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۴] محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۷، ص۴۷۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
اما اگر تلف بعد از قبض و در زمان اختیار فسخ مشتری رخ داده باشد، فروشنده ضامن خواهد بود.
حتی برخی فقها مشتری را تا پایان زمان اختیار فسخ، مالک کالا نمی‌دانند.
[۴۵] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۵، بیروت ۱۹۸۱.


۸.۱ - نظر اهل تسنن

فقهای اهل سنّت نیز بر آن‌اند که تلف کلی یا جزئیِ کالا پس از قبض به سبب آفات آسمانی یا فعل مبیع، ضمان را برعهده مشتری قرار می‌دهد.
[۴۶] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۷۶ـ۳۳۷۹، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.



فقها نسبت به تعمیم این قاعده به ثمن (در مقابل مبیع) یا دیگر عقود معاوضی که جنبه تملیکی دارند (مانند صلح، اجاره، هبه، مزارعه و مساقات) اختلاف نظر دارند:

۹.۱ - قائلین به تعمیم

برخی قائل به تعمیم‌اند و دلیل این تعمیم را آن می‌دانند که پس از انجام یافتن معامله و انتقال ملکیت دو مورد معامله (عوض و معوّض)، هر یک از دو طرف قرارداد مکلف به انجام دادن تعهد خود نسبت به طرف دیگر است و منشأ ایجاد حق حبس (خودداری کردن از تحویل مورد معامله بدون دریافت عوض آن از طرف دیگر) برای دو طرف قرارداد نیز همین امر است (در باره پذیرش این حق رجوع کنید به مادّه ۳۷۷ قانون مدنی).
پس در هر عقد معاوضی، در صورت تلف شدن عوض یا معوض قبل از قبض، ضمان آن بر عهده کسی است که مال را در اختیار دارد نه مالک.

۹.۲ - مخالفین شمول

مخالفان تعمیم با رد این استدلال گفته‌اند که حدیث مورد استناد در خصوص مبیع و نیز اجماع فقها صرفاً در مورد بیع است؛ بنابراین، قاعده تلف مبیع قبل از قبض به ثمن و عقود دیگر تعمیم نمی‌یابد.
[۴۷] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۵، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۸] عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۵۴ـ۴۵۶، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.
[۴۹] محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۱۱ـ۱۱۳، قم ۱۴۲۱.
[۵۰] محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ذیل «تلف قبل از قبض»، تهران ۱۳۷۸ ش.



قاعده دیگری که در عقود معاوضی کاربرد دارد، قاعده تلف در زمان خیار است («التَلَفُ فی زَمانِالخِیارِ مِمَّنْ لاخیارَلَهُ» یا «التلفُ فی زمان الخیار من مال البایع».
[۵۱] محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۰۸، قم ۱۴۲۱.


۱۰.۱ - مستند قاعده

مستند این قاعده احادیثی است که به موجب آن‌ها جبران تلف کالا پس از قبض مشتری و در زمان اختیار فسخ او بر عهده بایع است.
[۵۲] محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۲۵، چاپ محمدجواد فقیه و یوسف بقاعی، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
[۵۳] حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۴ـ ۱۵.


۱۰.۲ - اختصاص به چند خیار

این قاعده تنها در مورد خیار حیوان و خیار شرط، آن هم در مواردی که خیار از آنِ مشتری باشد، جاری است.
[۵۴] حسن موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۲، ص۱۱۰، نجف ۱۹۶۹ـ ۱۹۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۲.
[۵۵] محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ذیل «تلف در زمان خیار»، تهران ۱۳۷۸ ش.

هر چند ظاهراً از سخن شیخ انصاری
[۵۶] مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۳، ص۷۰، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
تمایل او به تعمیم دادن قاعده مذکور به خیار مجلس بر می‌آید، اما وی صریحاً تعمیم آن را به تلف ثمن و انواع دیگر خیار بعید دانسته است.
[۵۷] مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۳، ص۷۰ـ۷۵، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.


۱۰.۳ - دلیل اختصاص

از جمله ادله عدم شمول آن نسبت به سایر خیارات، این است که احادیث مرتبط با آن صرفاً در باره خیار حیوان و خیار شرط است و تعمیم دادن آن نیازمند دلیل است.
همچنین قاعده مزبور با این اصل اولیه، که اصولاً جبران تلف مال بر عهده مالک است، تنافی دارد.
[۵۸] حسن موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۲، ص۱۱۳، نجف ۱۹۶۹ـ ۱۹۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۲.

مادّه ۴۵۳ قانون مدنی ایران قاعده را در مورد خیار مجلس، حیوان و شرط جاری دانسته است.


بیشتر فقهای اهل سنّت در صورت تلف کالا پس از قبض و در زمان خیار مشتری، اصولاً خیار را منتفی و عقد را لازم (قطعی) دانسته‌اند ولی فروشنده را ضامن کالا نمی‌شمارند.
[۵۹] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۵۴۵ـ۳۵۴۷، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.



تلف مال در عقود غیر معاوضی، در فرضی که مالِ تلف شده، امانت یا در حکم امانت باشد، موجب ضمان نیست.
در برخی عقود (مانند ودیعه، عاریه، اجاره، وکالت، مضاربه، مساقات و رهن) به محض انعقاد، مالِ موضوع عقد نزد طرف قرارداد امانت یا در حکم امانت تلقی می‌شود.
بر این اساس، در صورتی که آن مال به دلیل آفت آسمانی یا به خودی خود تلف شود، امین ضامن نیست، مگر آن‌که از قرارداد تخطی کرده و در نگاهداری مال، تعدی یا کوتاهی کرده باشد، که در این صورت ضامن است، حتی اگر مال به سبب آفت آسمانی یا خود به خود از بین برود.
[۶۰] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۵، ص۱۷۴، بیروت ۱۹۸۱.
[۶۱] محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۵، ص۱۷۷، بیروت ۱۹۸۱.
[۶۲] محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ذیل واژه، کویت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
[۶۳] الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۷۷ـ۲۸۱، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.

شاید بتوان گفت که ضمان در این موارد مستند به تلف مال نیست، بلکه به سبب تعدی و کوتاهی شخص امین است که خود از اسباب ضمان شمرده شده است.
[۶۴] عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۴۶، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.




بنابر نظر مشهور که قائل‌اند زکات به عین مال تعلّق می‌گیرد نه به ذمّۀ شخص، با تلف مال متعلّق زکات، چنانچه شخص در رساندن آن به مستحق یا امام علیه السّلام کوتاهی کرده باشد، ضامن است.
در حج قران اگر حیوانی که حاجی برای قربانی همراه می‌برد (هدی) بدون تفریط در بین راه تلف شود، ضامن نیست مگر آنکه قربانی به سببی دیگر همچون کفّاره، واجب شده باشد که با تلف شدن آن، قربانی دیگری جایگزین می‌شود.


از قواعد مشهور در بخش معاملات، قاعدۀ تلف قبل از قبض (تلف مبیع قبل از قبض) است. براساس این قاعده چنانچه مبیع پیش از تحویل به خریدار تلف شود، عقد باطل و ثمن به خریدار بازگردانده می‌شود.
از دیگر قواعد مشهور، قاعدۀ تلف در زمان خیار است که برپایۀ آن جبران تلف کالا پس از قبض مشتری و در طول مدّتی که وی اختیار فسخ دارد برعهدۀ فروشنده است.
در معاطات- بنابر قول به عدم لزوم بیع معاطاتی- با تلف حقیقی یکی از دو عوض یا تلف شرعی- مانند نقل آن به عقد لازم- معامله لازم می‌شود.


تلف مال امانتی یا در حکم امانت، موجب ضمان نیست مگر آنکه امانت‌دار در حفظ آن کوتاهی کرده باشد. در این صورت ضامن است؛ حتی اگر سبب تلف، آفت آسمانی باشد یا خودبه‌خود از بین رفته باشد.


مهری که عین معیّن در خارج- و نه کلّی در ذمّه- است چنانچه قبل از رسیدن به دست زوجه تلف شود، عقد باطل نمی‌گردد، لیکن زوج ضامن آن است؛ در مثلی مثل، و در قیمی قیمت آن.


۱. محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۳۶۳ـ۳۶۴، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۲. جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۱۰، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
۳. محمدحسین آل کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ج۱، ص۵۸، نجف ۱۳۵۹ـ۱۳۶۲، چاپ افست تهران.
۴. عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۵۴، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.
۵. احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۹، ص۲۱۶، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
۶. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۱۳۸ـ۱۳۹، بیروت ۱۹۸۱.
۷. حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۵، ص۱۹۰ـ۱۹۱، قم ۱۴۱۴ـ.
۸. احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۹، ص۲۲۷ـ ۲۲۸، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
۹. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۱۴۵، بیروت ۱۹۸۱.
۱۰. احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۹، ص۴۲۹، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
۱۱. محمدتقی حسینی جلالی، فقه العترة فی زکاة الفطرة، ج۱، ص۲۴۶، قم ۱۴۱۶.
۱۲. الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۶۸، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۱۳. ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۶۸۲ـ۶۸۳، بیروت: عالم الکتب.
۱۴. علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمدبن حنبل، ج۳، ص۳۹ـ۴۰، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت.
۱۵. محمدجواد مغنیه، فقه الامام جعفر الصادق: عرض و استدلال، ج۱، ص۱۷۵ـ۱۷۶، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴ الف.
۱۶. الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۶۹، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۱۷. حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۳۲۸، قم ۱۴۱۴ـ.
۱۸. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۹، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، بیروت ۱۹۸۱.
۱۹. علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمدبن حنبل، ج۴، ص۹۶ـ۹۷، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت.
۲۰. الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۶۹، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۲۱. علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمدبن حنبل، ج۴، ص۹۸ـ۹۹، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت.
۲۲. الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۷۰، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۲۳. احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱۴، ص۴۲۶، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
۲۴. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۴۸۴، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۵. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۳، ص۳۰۳، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
۲۶. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۳، بیروت ۱۹۸۱.
۲۷. محمدجواد مغنیه، فقه الامام جعفر الصادق: عرض و استدلال، ج۳، ص۲۴۹، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴ الف.
۲۸. محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۱۲، قم ۱۴۲۱.
۲۹. محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۷، ص۴۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۳۰. محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۱۲، قم ۱۴۲۱.
۳۱. عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۵۵، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.
۳۲. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۳، بیروت ۱۹۸۱.
۳۳. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۷۶ـ ۳۳۷۸، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳۴. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۱۶۱، بیروت ۱۹۸۱.
۳۵. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۳۵ـ۳۳۳۶، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳۶. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۳، بیروت ۱۹۸۱.
۳۷. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۴۸۴، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۳۸. احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱۴، ص۴۲۸ـ ۴۲۹، (قم)، ج ۹، ۱۴۱۶، ج ۱۴، ۱۴۱۸.
۳۹. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۷۸، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۴۰. الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۷۷، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۴۱. محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ذیل «تلف نماء»، تهران ۱۳۷۸ ش.
۴۲. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۴، ص۸۷، بیروت ۱۹۸۱.
۴۳. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۵، بیروت ۱۹۸۱.
۴۴. محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۷، ص۴۷۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۴۵. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۵، بیروت ۱۹۸۱.
۴۶. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۳۷۶ـ۳۳۷۹، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۴۷. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۳، ص۸۵، بیروت ۱۹۸۱.
۴۸. عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۵۴ـ۴۵۶، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.
۴۹. محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۱۱ـ۱۱۳، قم ۱۴۲۱.
۵۰. محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ذیل «تلف قبل از قبض»، تهران ۱۳۷۸ ش.
۵۱. محمدکاظم مصطفوی، القواعد: مائة قاعدة فقهیة معناً و مدرکاً و مورداً، ج۱، ص۱۰۸، قم ۱۴۲۱.
۵۲. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۲۵، چاپ محمدجواد فقیه و یوسف بقاعی، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
۵۳. حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۴ـ ۱۵.
۵۴. حسن موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۲، ص۱۱۰، نجف ۱۹۶۹ـ ۱۹۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۲.
۵۵. محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ذیل «تلف در زمان خیار»، تهران ۱۳۷۸ ش.
۵۶. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۳، ص۷۰، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۵۷. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۳، ص۷۰ـ۷۵، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۵۸. حسن موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۲، ص۱۱۳، نجف ۱۹۶۹ـ ۱۹۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۲.
۵۹. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۳۵۴۵ـ۳۵۴۷، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۶۰. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۵، ص۱۷۴، بیروت ۱۹۸۱.
۶۱. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۵، ص۱۷۷، بیروت ۱۹۸۱.
۶۲. محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ذیل واژه، کویت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
۶۳. الموسوعة الفقهیّـة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۷۷ـ۲۸۱، ج ۱، ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۶۴. عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۴۴۶، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.
۶۵. مستند الشیعة ج۹، ص۲۱۶.    
۶۶. جواهر الکلام ج۱۵، ص۱۳۸.    
۶۷. مستند الشیعة ج۹، ص۲۲۷-۲۲۸.    
۶۸. جواهر الکلام ج۱۵، ص۱۴۵.    
۶۹. جواهر الکلام ج۱۹، ص۱۹۷-۱۹۸.    
۷۰. مستند الشیعة ج۱۴، ص۴۲۵-۴۲۶.    
۷۱. جواهر الکلام ج۲۳، ص۸۳.    
۷۲. الحدائق الناضرة ج۱۹، ص۴۰۶.    
۷۳. جواهر الکلام ج۲۳، ص۸۸.    
۷۴. جواهر الکلام ج۲۲، ص۲۲۹-۲۳۲.    
۷۵. جواهر الکلام ج۲۵، ص۱۷۴.    
۷۶. جواهر الکلام ج۳۱، ص۳۸-۴۱.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۱۵-۶۱۷.    



جعبه ابزار