• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسن صباح

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حسن صبّاح، بنیان‌گذار دولت اسماعیلیه در ایران و نیز بانی دعوت مستقل اسماعیلیه نزاری می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ - دوره کودکی و جوانی صباح
۲ - کتاب سرگذشت سیدنا
       ۲.۱ - نویسنده و موضوع کتاب
       ۲.۲ - استفاده مورخان از کتاب
۳ - زادگاه صباح
۴ - پدر صباح
۵ - تغییر عقیده صباح
۶ - توجه ابن عطاش به صباح
۷ - ورود صباح به قاهره
۸ - سفر صباح به اسکندریه
۹ - بازگشت صباح به اصفهان
۱۰ - ارزیابی صباح از دولت سلجوقیان
۱۱ - قلعه الموت
       علویان" name="پناه‌"گاه علویان" title="پناه‌"گاه علویان" >۱۱.۱ - پناه‌"گاه علویان
       ۱۱.۲ - انتخاب قلعه الموت
       ۱۱.۳ - سیاست مستقل صباح
       ۱۱.۴ - تبلیغ کیش اسماعیلی
       ۱۱.۵ - ورود مخفیانه به الموت
       ۱۱.۶ - تسخیر قلعه الموت
۱۲ - علل ضدیت صباح به سلجوقیان
۱۳ - نفوذناپذیر شدن الموت
۱۴ - گسترش دامنه نفوذ صباح
۱۵ - کتاب‌خانه الموت
۱۶ - درگیری‌های صباح با سلجوقیان
       ۱۶.۱ - حمله یورنتاش به الموت
       ۱۶.۲ - یاری مردم قهستان از صباح
       ۱۶.۳ - مرگ نظام‌الملک
       ۱۶.۴ - افزایش سلطه صباح
       ۱۶.۵ - تسخیر لمسر
       ۱۶.۶ - نفوذ به حومه اصفهان
۱۷ - علل روش‌های قیام صباح
       ۱۷.۱ - ماهیت غیرمتمرکز سلجوقیان
       ۱۷.۲ - سیاسیت کشتن اشخاص مهم
۱۸ - دو شاخه شدن اسماعیلیه
       ۱۸.۱ - جانشینی مستنصربالله
              ۱۸.۱.۱ - حمایت صباح از نزار
              ۱۸.۱.۲ - به قتل رسیدن نزار
              ۱۸.۱.۳ - لقب اسماعیلیان ایران
       ۱۸.۲ - دوره سَتر اسماعیلیان
       ۱۸.۳ - دعا و سلام به نزار
۱۹ - نظرات کلامی صباح
       ۱۹.۱ - نسبت یافتن اعتقادات به صباح
       ۱۹.۲ - کتاب فصول اربعه صباح
       ۱۹.۳ - تبیین معلم صادق
       ۱۹.۴ - واکنش دستگاه عباسی
       ۱۹.۵ - شهرت اسماعلیه ایران
۲۰ - توافق برکیارق و سنجر
۲۱ - اقدامات محمد بن ملکشاه
۲۲ - مرگ محمد بن ملکشاه
۲۳ - دوران وقفه
۲۴ - ویژگی‌های شخصیتی صباح
۲۵ - وفات صباح
۲۶ - فهرست منابع
۲۷ - پانویس
۲۸ - منبع



درباره آغاز زندگی و دوره جوانی او اطلاعات کمی وجود دارد.
اینکه حسن صباح و خواجه نظام‌الملک و عمر خیام در کودکی باهم در مکتبی در نیشابور به تحصیل مشغول بودند،
[۱] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۱، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۲] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۳] میرخواند، ج۴، ص۱۹۹.
[۴] خواندمیر، ج۲، ص۴۶۰.
افسانه است و سند تاریخی ندارد.




۲.۱ - نویسنده و موضوع کتاب


مؤلفی مجهول وقایع دوران حکم‌رانی حسن صباح، اولین خداوند الموت و رهبر اسماعیلیان ایران ،
[۵] در دو رساله مختصر در حقیقت مذهب اسمعیلیه، یعنی هفت باب بابا سیدنا، و مطلوب المؤمنین، چاپ و ایوانوف، بمبئی ۱۹۳۳.
را در کتابی به نام سرگذشت سیدنا جمع کرده بود که در واقع آغاز یک سنت تاریخ‌نگاری در دوره الموت از تاریخ اسماعیلیان نزاری ( نزاریه ) ایران نیز بوده است.
قسمت اول این کتاب احتمالاً به قلم خود حسن صباح است.

۲.۲ - استفاده مورخان از کتاب


سرگذشت سیّدنا به جانمانده است، اما گروهی از مورخان ایرانی دوره ایلخانی ( عطاملک جوینی و رشیدالدین فضل‌اللّه و عبداللّه‌ بن علی کاشانی ) از آن استفاده کرده و قسمت‌هایی از آن را در بخش مربوط به حسن صباح، در تواریخ اسماعیلیه خود نقل کرده‌اند.
کتاب‌های این سه مورخ ، مهم‌‌ترین منابع موجود درباره حسن صباح‌اند.
[۶] فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۳۷۰ـ۳۸۱، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.




حسن صباح در حدود سال ۴۴۵ در قم ، در خانواده‌ای از شیعیان امامی ، به دنیا آمد.



پدرش، علی بن محمد بن جعفر صبّاح حِمیَری ، اصلش از کوفه بود ولی ادعا می‌کرد که نسبش حمیری یَمنی است.
او که از کوفه به قم مهاجرت کرده بود، به شهر ری نقل مکان کرد که مرکز مهم دیگری برای تعالیم شیعه و فعالیت‌های داعیان اسماعیلی بود.



حسن در ری به عنوان شیعه دوازده امامی تعلیم و تربیت یافت، اما در هفده سالگی از طریق یکی از داعیان اسماعیلی، به نام امیره ضَراب ، با تعالیم اسماعیلیه آشنایی پیدا کرد.
سپس از داعی دیگری، به‌نام ابونصر سراج، اطلاعات بیشتری کسب کرد و سرانجام به مذهب اسماعیلی گروید و نسبت به امام اسماعیلی زمان، یعنی خلیفه فاطمی ، مستنصرباللّه ، سوگند عهد به جای آورد.



اندکی بعد در ۴۶۴، حسن صباح توجه ابن ‌عطّاش (رهبر اسماعیلیانِ سرزمین‌های سلجوقی) را، که به ری آمده بود، جلب کرد.
ابن ‌عطّاش که متوجه استعداد و کفایت او شده بود، در سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه، مقامی به ‌وی داد.
در ۴۶۷، حسن صباح همراه ابن ‌عطّاش به اصفهان (مرکز مخفی دعوت اسماعیلیه ایران) رفت و در ۴۶۹، به توصیه او، عازم قاهره ، پایتخت فاطمیان ، شد تا در آن‌جا تعلیم بیشتری ببیند.



وی در صفر ۴۷۱ به قاهره وارد شد.
در آن زمان، بدرالجمالی ، امیر جیوش و وزیر فاطمیان، به عنوان داعی الدعاة، جانشین مؤیَّد فی الدین شیرازی شده بود.
درباره اقامت سه ساله حسن در مصر اطلاعات چندانی در دست نیست.



وی ابتدا در قاهره و سپس در اسکندریه به سر برد و مستنصرباللّه را ندید.
به نظر می‌رسد که حسن در مصر با بدرالجمالی درگیری پیدا کرد و از قاهره به اسکندریه، که پای‌گاه مخالفان بدرالجمالی بود، رفت.
[۷] جوینی، ج۳، ص۱۸۷ـ۱۹۱.
[۸] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۹۷ـ ۱۰۳، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۹] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۰] عبداللّه‌ بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۳، چاپ محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

بنابر قول منابع نزاری که مورخان ایرانی نقل کرده‌اند، منازعه حسن با بدرالجمالی بر سر جانشینی مستنصرباللّه بود و این‌که حسن حمایت خود را از ولیعهد او، یعنی نزار ، اظهار کرده بود.
[۱۱] جوینی، ج۳، ص۱۹۰ـ۱۹۱.
[۱۲] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۱۳] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۳۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۴] عبداللّه‌ بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ج۱، ص۱۹۳، چاپ محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

طبق روایت دیگری،
[۱۶] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۷۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۱۷] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۱۴، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۸] احمد بن علی مقریزی، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۳۲۳، ج ۲، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ج ۳، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
[۱۹] احمد بن علی مقریزی، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۳، ص۱۵، ج ۲، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ج ۳، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
مستنصرباللّه شخصاً به حسن گفته بود که جانشین وی نزار خواهد بود.



در هر صورت، حسن سرانجام از مصر اخراج شد و در ذی‌حجه ۴۷۳ به اصفهان بازگشت.
[۲۰] جوینی، ج۳، ص۱۹۱.
[۲۱] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۳، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.




به نظر می‌رسد که حسن در سال‌های اقامت در مصر چیزهایی فرا گرفت که بعداً از آن‌ها در تدوین سیاست انقلابی خود استفاده کرد.
وی به‌خوبی می‌دانست که دولت فاطمیان رو به زوال است و امکانات لازم را برای کمک به اسماعیلیان ایران، در مبارزاتشان با سلجوقیان ترک ، ندارد.
حسن، پس از بازگشت به ایران ، نُه سال به‌عنوان داعی اسماعیلی ، در ایران سفر کرد و در همین دوره ، سیاست انقلابی خود را طرح نمود و قدرت نظامی سلجوقیان را در مناطق گوناگون ارزیابی کرد.
[۲۲] محمد بن زین‌العابدین خراسانی فدائی، کتاب تاریخ اسمعیلیه، ج۱، ص۸۹ـ۹۰، یا، هدایت المؤمنین الطالبین، چاپ آلکساندر سمیونوف، (تهران) ۱۳۶۲ش.




تا حدود ۴۸۰، او توجه خود را به ایالات سواحل دریای مازندران ، به‌خصوص به منطقه کوهستانی دیلم ، معطوف کرده بود.

علویان" name="_پناه‌"گاه علویان" title="پناه‌"گاه علویان" >۱۱.۱ - پناه‌"گاه علویان


این منطقه از قدیم پناه‌گاهی برای علویان و شیعیان به شمار می‌آمد و از مراکز قدرت سلجوقیان در مرکز و مغرب ایران، دور بود.
علاوه بر این، دعوت اسماعیلیه در دیلم، که عمدتاً سنگر شیعیان زیدی بود، تا حدودی اشاعه پیدا کرده بود.

۱۱.۲ - انتخاب قلعه الموت


در این زمان، حسن صباح برای شورش برضد سلجوقیان نقشه می‌کشید و در جستجوی محل مناسبی بود که بتواند پای‌گاه عملیاتی خود را در آن‌جا مستقر کند.
به این منظور، سرانجام قلعه الموت را در منطقه رودبار انتخاب کرد.

۱۱.۳ - سیاست مستقل صباح


در آن زمان، دعوت اسماعیلی ایران کماکان تحت رهبری عبدالملک‌ بن عطاش بود، ولی حسن که سرانجام داعی دیلم شده بود، سیاست مستقلی در پیش گرفت و به تحکیم دعوت در شمال ایران پرداخت.
[۲۳] فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۳۸۵ـ۳۸۶، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.


۱۱.۴ - تبلیغ کیش اسماعیلی


حسن برای به دست آوردن الموت، که در آن هنگام در دست عُمال سلجوقیان بود، شماری از داعیان زیردست خود را به آن ناحیه فرستاد تا اهالی آن‌جا را به کیش اسماعیلی درآورند.

۱۱.۵ - ورود مخفیانه به الموت


در همان حال، وی اسماعیلیان را از جاهای دیگر فراخواند و در الموت مستقر ساخت.
حسن صباح در رجب ۴۸۳ مخفیانه وارد قلعه الموت شد.
وی تا مدتی هویت خود را پنهان می‌کرد و به عنوان معلمی به نام دهخدا، به کودکان محافظان قلعه درس می‌داد و بسیاری از محافظان نیز به کیش اسماعیلی در آمدند.

۱۱.۶ - تسخیر قلعه الموت


چون پیروان حسن در داخل و خارج قلعه الموت به تعداد لازم رسیدند، قلعه به آسانی در اواخر پاییز ۴۸۳ به دست او افتاد.
[۲۴] جوینی، ج۳، ص۱۹۱ـ۱۹۵.
[۲۵] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۳ـ ۱۰۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.

تسخیر قلعه الموت سرآغاز مرحله قیام مسلحانه اسماعیلیان ایران برضد سلجوقیان بود و ضمنآ تأسیس آن‌چه را که بعداً به دولت مستقل اسماعیلیه نزاری مشهور شد، نوید می‌داد.



حسن صباح برای قیام خود برضد سلجوقیان، مجموعه پیچیده‌ای از انگیزه‌های مذهبی ـ سیاسی داشت.
وی که شیعه اسماعیلی بود، با سیاست‌های ضد شیعیِ سلجوقیان ــ که به مثابه حامیان جدید اهل‌سنت ، سوگند خورده بودند دولت اسماعیلی فاطمیان را براندازندــ اصولاً مخالف بود و از ظلم عمال ملکشاه سلجوقی و نظام‌الملک وزیر شکایت داشت.
[۲۶] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۲۷] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.




حسن صباح بلافاصله پس از استقرار در الموت، به اصلاح و توسعه استحکامات و انبارهای آذوقه آن‌جا پرداخت، به طوری که از لحاظ دفاعی و مایحتاج، الموت را چنان قلعه تسخیرناپذیری کرد که می‌توانست در برابر محاصره‌های طولانی مقاومت کند؛ امتحانی که در سال‌های بعد بارها در آن موفق شد.



سپس حسن نفوذ خود را در سراسر رودبار و نواحی مجاور آن در دیلم گسترش داد، مردم بیشتری را به مذهب اسماعیلی درآورد و قلعه‌های دیگری را تسخیر کرد یا ساخت.



او در الموت کتاب‌خانه مهمی ایجاد کرد که مجموعه کتاب‌ها و ادوات علمی آن تا هنگام حمله مغول و تخریب الموت در ۶۵۴، گسترش یافت.




۱۶.۱ - حمله یورنتاش به الموت


دیری نگذشت که قوای سلجوقی محلی، به سرکردگی امیر یورنتاش ، که نواحی الموت در اقطاع او بود، به الموت حمله کردند و از این زمان اسماعیلیان ایران وارد منازعات نظامی طولانی مدتی با سلجوقیان شدند.
[۲۸] جوینی، ج۳، ص۱۹۹ـ۲۰۴.
[۲۹] جوینی، ج۳، ص۲۱۴.
[۳۰] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۰۹، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۳۱] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.


۱۶.۲ - یاری مردم قهستان از صباح


در ۴۸۴ حسن، یکی از داعیان به نام حسین قائنی را به قهستان ( کوهستان )، در جنوب‌شرقی خراسان ، گسیل داشت تا در آن‌جا برای جنبش کمک فراهم آورد.
مردم قهستان، که تحت حکومت امیر سلجوقی بودند، بلافاصله و‌ به‌طور گسترده به قیام عمومی برضد سلجوقیان دست زدند و چند شهر عمده (مانند قائن ، طبس ، تون و زوزن ) را گرفتند.
بدین ترتیب، اسماعیلیان در قهستان هم، مانند رودبار ، موفق به تثبیت استقلال خود از سلجوقیان شدند و آن منطقه، دومین سرزمین عمده اسماعیلیان ایران شد که آن را رهبری اداره می‌کرد که از الموت منصوب می‌شد و او را مُحتَشَم می‌نامیدند.
حسن صباح در آن هنگام در رودبار و قهستان دولت مستقلی برای اسماعیلیان ایران تشکیل داده و با سلطه سلجوقیان به مبارزه برخاسته بود.
[۳۲] جوینی، ج۳، ص۲۱۴.
[۳۳] عثمان‌ بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۲، ص۱۸۳ـ۱۸۵، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۳۴] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۰۹، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۳۵] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.


۱۶.۳ - مرگ نظام‌الملک


در ۴۸۵، ملکشاه به صلاح‌دید نظام‌الملک، لشکریانی به جنگ اسماعیلیان در رودبار و قهستان فرستاد اما این عملیات ، با مرگ ملکشاه و نظام‌الملک در همان سال، نافرجام ماند.
با این اتفاق و رقابت پسران ملکشاه برای جانشینی ، حسن فرصت مناسبی برای تحکیم و بسط موقعیت خود یافت.

۱۶.۴ - افزایش سلطه صباح


اسماعیلیان قلعه گردکوه و قلعه‌های دیگری را در اطراف دامغان و قسمت‌های شرقی کوه‌های البرز (در منطقه قومس)، و چند قلعه را در ناحیه اَرَّجان ، منطقه مرزی بین ایالات خوزستان و فارس ، تصاحب کردند.
رهبر اسماعیلیه اَرَّجان ابوحَمزَه نام داشت که، مانند حسن صباح، چند سالی را برای تکمیل معلومات اسماعیلی خود در مصر گذرانده بود.
در رودبار نیز اسماعیلیان قلعه‌های بیشتری را گرفتند که از همه مهم‌تر لَمَسَر / لَنبَسر در ناحیه علیای شاهرود و در مغرب الموت بود.
[۳۷] جوینی، ج۳، ص۲۰۷ـ۲۰۸.
[۳۸] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۹، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۳۹] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۴۰] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۴۱] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.


۱۶.۵ - تسخیر لمسر


کیابزرگ امید ، جانشین بعدی حسن، لَمسر را در ۴۸۹،
[۴۲] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۴۳] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
یا به قول جوینی
[۴۴] جوینی، ج۳، ص۲۰۸ـ۲۰۹.
در ۴۹۵، تسخیر کرد و حکم‌ران آن بود تا زمانی که به الموت احضار گردید تا جانشین حسن شود.

۱۶.۶ - نفوذ به حومه اصفهان


اسماعیلیان توجه خود را به نواحی نزدیک‌تر به مقرّ سلجوقیان در اصفهان نیز معطوف کرده بودند.
در این منطقه، رهبری اسماعیلیه با احمد ، فرزند عبدالملک‌ بن عطّاش ، بود و وی با تصاحب قلعه شاه دز / دژ در ۴۹۴، پیروزی مهمی در حومه اصفهان کسب کرد، به طوری که حدود سی هزار نفر را در ناحیه اصفهان به کیش اسماعیلی درآورد.
[۴۵] ظهیرالدین ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۳۲ش.
[۴۶] محمد بن علی راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۷، چاپ محمد اقبال، لندن ۱۹۲۱.
[۴۷] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۲۰، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۴۸] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.




قیام اسماعیلیان ایران ، با توجه به مسائلی از جمله ساختار قدرتِ حکومت سلجوقی، روش‌های مبارزه خاصی پیدا کرد.

۱۷.۱ - ماهیت غیرمتمرکز سلجوقیان


حسن صباح از ابتدا به ماهیت غیرمتمرکز بودن حکومت سلجوقی واقف بود و به‌خوبی میدانست که پس از ملکشاه دیگر سلطان قدرتمندی نیست که لازم باشد وی را با سپاهی بزرگ براندازد.
قدرت سیاسی و نظامی سلجوقیان عمدتاً میان امیران بسیاری تقسیم شده بود که هر یک از آنان ناحیه‌ای را به‌ اقطاع در اختیار داشتند.
[۵۱] ظهیرالدین ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، تهران ۱۳۳۲ش.

بنابراین، حسن صباح کوشید تا ناحیه به ناحیه، از طریق قلعه‌های نفوذناپذیر بسیار بر سلجوقیان غلبه کند.
فرماندهان این قلعه‌ها دستورهای کلی خود را از الموت می‌گرفتند ولی در محل خود، آزادی عمل داشتند.

۱۷.۲ - سیاسیت کشتن اشخاص مهم


اتخاذ سیاست کشتن اشخاص مهمِ نظامی و سیاسی ـ مذهبی نیز واکنشی به غیرمتمرکز بودن قدرت سلجوقیان بود.
حسن صباح در این امر به روشی متوسل شده بود که قبلا و در همان زمان نیز گروه‌های مختلف، از جمله غُلات و خوارج و خود سلجوقیان، به کار گرفته بودند، اما این سیاست به گونه‌ای اغراق‌آمیز به اسماعیلیه ایران و شام انتساب پیدا کرد و به همین دلیل، هر قتل مهمی که در دوره الموت در سرزمین‌های مرکزی دنیای اسلام رخ می‌داد، به فداییان اسماعیلی نسبت داده می‌شد.



در همان حال که قیام اسماعیلیان ایران به رهبری حسن صباح گسترش می‌یافت، مستنصرباللّه ( خلیفه فاطمی و امام اسماعیلی ) در ۴۸۷ در قاهره درگذشت و نزاع بر سر جانشینی او اسماعیلیه را به دو شاخه نزاری و مُستعلوی ( مستعلویه ) تقسیم کرد.

۱۸.۱ - جانشینی مستنصربالله


چند سالی بود که حسن صباح سیاست انقلابی مستقلی اتخاذ کرده و رهبری اسماعیلیان سرزمین‌های سلجوقی را نیز برعهده گرفته بود.

۱۸.۱.۱ - حمایت صباح از نزار


وی در مورد جانشینی مستنصرباللّه، از دعوی و حقوق نزار حمایت کرد.
نزار ولیعهد مستنصر بود ولی وزیر قدرتمند فاطمی، افضل، او را از حقوق جانشینی محروم کرده بود.

۱۸.۱.۲ - به قتل رسیدن نزار


نزار در ۴۸۸ به قتل رسید.
[۵۳] عبداللّه‌ بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴، چاپ محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.


۱۸.۱.۳ - لقب اسماعیلیان ایران


حسن صباح بلافاصله مناسبات خود را با دولت فاطمی و دستگاه مرکزی دعوت اسماعیلیه در قاهره، که اینک در خدمت دعوت مستعلوی درآمده بود، قطع کرد و بدین ترتیب، مستعلی را که بر تخت فاطمی نشانده شده بود، به عنوان جانشین مستنصرباللّه در امامت نشناخت.
با این تصمیم ، حسن صباح دعوت مستقل نزاریه را بنیان نهاد ولی در حیات خودش هیچ‌گاه نام جانشین نزار را در امامت فاش نساخت.
از این به بعد، اسماعیلیان ایران با نام نزاریه نیز شهرت پیدا کردند.

۱۸.۲ - دوره سَتر اسماعیلیان


در این زمان، اسماعیلیان نزاری ، امامی در دسترس نداشتند و مانند دوره پیش از فاطمی، بار دیگر دوره سَتر (دوره غیبت امامشان) را تجربه می‌کردند.
در چنین وضعی، حجت نماینده تام‌الاختیار امام بود.
نزاریان در این دوره سَتر، حسن صباح را به عنوان حجت امام غایبشان پذیرفتند.
حسن نیز، که ظهور قریب‌الوقوع امام را پیش‌گویی می‌کرد، خود را حجت او می‌دانست.
[۵۴] هفت باب بابا سیدنا، در دو رساله مختصر در حقیقت مذهب اسمعیلیه، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، یعنی هفت باب بابا سیدنا، و مطلوب المؤمنین، چاپ و ایوانوف، بمبئی ۱۹۳۳.
[۵۵] فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۴۰۰ـ۴۰۳، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.


۱۸.۳ - دعا و سلام به نزار


تا حدود هفتاد سال بعد از مرگ نزار، روی سکه‌هایی که در الموت ضرب می‌شد، نام او حک می‌گردید و به ذریه وی، بدون آن‌که اسمی از آن‌ها ذکر شود، دعا و سلام فرستاده می‌شد.




۱۹.۱ - نسبت یافتن اعتقادات به صباح


بیرون از جماعت اسماعیلیه ایران ، با شروع فعالیت‌های انقلابی حسن صباح، این احساس به وجود آمده بود که اسماعیلیه ایران دعوت جدیدی در قیاس با دعوت قدیم اسماعیلیان دوره فاطمی آغاز کرده‌اند.
حال آن‌که در دعوت جدید عقاید تازه‌ای تبلیغ نمی‌شد، بلکه آن اساساً مبین عقیده‌ای کهن بود که در بین اسماعیلیه نیز سابقه‌ای طولانی داشت، یعنی تعلیم یا آموزش موثق از طریق معلمی صادق، که در آن زمان به صورت تازه‌ای عرضه می‌شد.
این عقیده به حسن صباح که متکلمی دانشمند و به سنّت‌های فلسفی نیز آگاه بود، نسبت داده شده است.

۱۹.۲ - کتاب فصول اربعه صباح


او نظریه تعلیم یا آموزش موثق از طریق معلمی صادق را به صورت جدّی در رساله‌ای کلامی ، به فارسی ، به نام چهار فصل ( فصول اربعه ) از نو بیان کرد.
این رساله باقی نمانده است، اما مورخان ایرانی آن را دیده و شرح کرده‌اند.
[۵۶] جوینی، ج۳، ص۱۹۵ـ۱۹۹.
[۵۷] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۵۸] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۵۹] محمد بن زین‌العابدین خراسانی فدائی، کتاب تاریخ اسمعیلیه، ج۱، ص۹۶ـ ۹۹، یا، هدایت المؤمنین الطالبین، چاپ آلکساندر سمیونوف، (تهران) ۱۳۶۲ش.

شهرستانی نیز، که از معاصران حسن صباح و با اصول عقاید اسماعیلیه آشنا بود، قسمت‌هایی از این رساله را نقل کرده است.
[۶۰] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۵ـ۱۹۸، چاپ عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۸.


۱۹.۳ - تبیین معلم صادق


حسن صباح در این رساله، نظریه شیعی تعلیم را، ضمن چهار قضیه، از نو شرح داده که در آن مبنایی منطقی برای تبیین مرجعیت یک معلم صادق به عنوان راهنمای روحانی افراد بشر ، به جای علمای متعدد اهل‌سنت ، بنیان نهاده است که بنابر آن، این معلم صادق شخصی غیر از امام اسماعیلی زمان نمی‌توانست باشد.

۱۹.۴ - واکنش دستگاه عباسی


اشاعه این عقیده واکنش دستگاه اهل‌سنّت و خلافت عباسی را برانگیخت و در این میان، غزالی از طرف خلیفه عباسی ، مستظهر ، مأموریت یافت که رساله جامعی در رد باطنیه ( اسماعیلیه ) بنویسد.
[۶۱] محمد بن محمد غزالی، فضائح الباطنیة، ج۱، ص۳ـ۵، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.

او در رساله‌ای که اندک زمانی قبل از ۴۸۸ نوشت و بعداً به المستظهری شهرت یافت، عقیده تعلیم را رد کرد.

۱۹.۵ - شهرت اسماعلیه ایران


در هر صورت، از این به بعد، اسماعیلیه ایران به تعلیمیه نیز شهرت یافت.
این امر نشان‌دهنده اهمیت عقیده تعلیم نزد آنان بود.
در واقع، عقیده تعلیم با تأکید بر مرجعیت تعلیم مستقلانه هر امام در زمان خودش، عقیده بنیادی نزاریان دوره الموت شد.
[۶۲] فرهاد دفتری، ج۱، ص۲۵۴، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
[۶۳] فرهاد دفتری، ج۱، ص۴۲۵، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.




در دوره سلطنت برکیارق ، اسماعیلیه ایران همچنان رو به گسترش بود و تا نزدیکی اصفهان ، پایتخت سلجوقیان ، نیز اشاعه پیدا کرد.
در چنین اوضاعی، برکیارق در مغرب ایران و سلطان سنجر در مشرق کشور از قدرت روزافزون اسماعیلیه هراسان شده بودند.
آنان در ۴۹۴ به توافق رسیدند که هر یک در قلمرو خود به‌نحوی مؤثرتر با اسماعیلیان به مقابله بپردازد ولی تا مرگ برکیارق در سال ۴۹۸، حسن صباح توانسته بود فعالیت‌های خود را با گسیل داشتن داعیان ایرانی، در شام نیز بسط دهد.
[۶۴] ابن ‌قلانسی، تاریخ دمشق، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۶، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۷] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۲۰ـ۱۲۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۶۸] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.




سلطان محمد بن ملکشاه سلجوقی ، جانشین برکیارق، قاطعانه‌تر برضد اسماعیلیه اقدام کرد.
وی لشکرهای عظیمی به مقابله با الموت گسیل داشت و شخصآ نیز با سپاهیانش قلعه شاه دز را محاصره کرد و عاقبت آن‌جا را در سال ۵۰۰ از اسماعیلیه گرفت و به نفوذ آنان در منطقه اصفهان پایان داد.
[۶۹] ابن ‌قلانسی، تاریخ دمشق، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۵۰، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۷۰] جوینی، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۳.
[۷۱] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۳۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۷۲] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
[۷۳] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.




با مرگ سلطان محمد بن ملکشاه در ۵۱۱، سلجوقیان بار دیگر بر سر جانشینی سلطان دچار منازعات داخلی شدند و این به نزاریان ایران فرصت داد تا حدودی شکست‌های قبلی خود را جبران نمایند.



تا سال‌های پایان عمر حسن صباح، قیام ضد سلجوقیِ اسماعیلیان ایران قوّت اولیه خود را از دست داده بود.
از طرفی، لشکرکشی‌های طولانی سلجوقیان برای راندن اسماعیلیه از قلاعشان بدون نتیجه مانده بود و اسماعیلیان ایران توانسته بودند قلعه‌های زیادی را همچنان در رودبار و قومس و قهستان حفظ کنند.
بنابراین، اینک مرحله جدیدی آغاز شده بود که می‌توان آن را دوران وقفه نامید.
[۷۴] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۷۵] فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۴۱۸ـ۴۱۹، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.




حسن صباح که متکلم ، فیلسوف و منجم بود، در مدیریت و تدابیر سیاسی و جنگی نیز تبحر داشت.
وی زندگی زاهدانه‌ای داشت و شیوه زندگی او سرمشق دیگر نزاریان شده بود.
وی بیش از سی سال در الموت مانده بود و گفته شده است که هرگز از آن بیرون نیامد و همیشه در حجره کوچک خود ماند و خود را وقف مطالعه کتاب و انشای تعالیم دعوت اسماعیلیه نزاری و اداره امور دولت اسماعیلی کرد.
وی در مراعات دستورهای شریعت بسیار دقیق بود و با دوست و دشمن یکسان سخت‌گیری می‌کرد.
حسن صباح دو پسر داشت و هر دو را سیاست کرد، یکی را به جرم نوشیدن شراب و دیگری را به اتهام دخالت در قتل داعی حسین قائنی که بعداً معلوم شد اتهامی باطل بوده است.
[۷۶] جوینی، ج۳، ص۲۰۹ـ۲۱۰.

حسن در رهبری، صفاتی استثنائی داشت و به‌رغم شکست‌های مختلف هیچ وقت ایثارگری و هدف‌های خود را از دست نداد و توانست دولت و دعوت نزاریه را بنیان گذارد و آن‌ها را در سال‌های اولیه پرآشوب رهبری کند.
حسن صباح چون پایان عمرش را نزدیک دید، کیابزرگ امید را از لَمسر فراخواند و او را داعی دیلم و جانشین خود در الموت کرد.



حسن صباح در پی بیماری کوتاهی، در ربیع‌الآخر ۵۱۸ درگذشت.
او را در نزدیکی قلعه الموت به خاک سپردند.
مقبره او، که بعداً کیابزرگ امید و دیگر رهبران نزاریه ایران نیز در آن‌جا دفن شدند، تا هنگامی که به دست مغولان ویران گشت، زیارت‌گاه اسماعیلیان نزاری بود.
[۷۸] جوینی، ج۳، ص۲۱۵ـ۲۱۶.
[۷۹] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۸۰] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۶۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.




(۱) ابن ‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن ‌قلانسی، تاریخ دمشق، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳) جوینی.
(۴) عبداللّه‌ بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، چاپ محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۵) محمد بن زین‌العابدین خراسانی فدائی، کتاب تاریخ اسمعیلیه، یا، هدایت المؤمنین الطالبین، چاپ آلکساندر سمیونوف، (تهران) ۱۳۶۲ش.
(۶) خواندمیر.
(۷) فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
(۸) محمد بن علی راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، چاپ محمد اقبال، لندن ۱۹۲۱.
(۹) رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۰) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
(۱۱) ظهیرالدین ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، تهران ۱۳۳۲ش.
(۱۲) محمد بن محمد غزالی، فضائح الباطنیة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۱۳) عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۴) احمد بن علی مقریزی، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج ۲، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ج ۳، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۱۵) عثمان‌ بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۶) میرخواند.
(۱۷) هفت باب بابا سیدنا، در دو رساله مختصر در حقیقت مذهب اسمعیلیه، یعنی هفت باب بابا سیدنا، و مطلوب المؤمنین، چاپ و ایوانوف، بمبئی ۱۹۳۳.


 
۱. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۱، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۲. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۳. میرخواند، ج۴، ص۱۹۹.
۴. خواندمیر، ج۲، ص۴۶۰.
۵. در دو رساله مختصر در حقیقت مذهب اسمعیلیه، یعنی هفت باب بابا سیدنا، و مطلوب المؤمنین، چاپ و ایوانوف، بمبئی ۱۹۳۳.
۶. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۳۷۰ـ۳۸۱، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
۷. جوینی، ج۳، ص۱۸۷ـ۱۹۱.
۸. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۹۷ـ ۱۰۳، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۹. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۰. عبداللّه‌ بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۳، چاپ محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۱. جوینی، ج۳، ص۱۹۰ـ۱۹۱.
۱۲. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۱۳. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۳۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۴. عبداللّه‌ بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ج۱، ص۱۹۳، چاپ محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۵. ابن ‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۳۷.    
۱۶. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۷۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۱۷. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۱۴، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۸. احمد بن علی مقریزی، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۲، ص۳۲۳، ج ۲، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ج ۳، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۱۹. احمد بن علی مقریزی، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج۳، ص۱۵، ج ۲، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ج ۳، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۲۰. جوینی، ج۳، ص۱۹۱.
۲۱. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۳، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۲۲. محمد بن زین‌العابدین خراسانی فدائی، کتاب تاریخ اسمعیلیه، ج۱، ص۸۹ـ۹۰، یا، هدایت المؤمنین الطالبین، چاپ آلکساندر سمیونوف، (تهران) ۱۳۶۲ش.
۲۳. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۳۸۵ـ۳۸۶، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
۲۴. جوینی، ج۳، ص۱۹۱ـ۱۹۵.
۲۵. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۳ـ ۱۰۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۲۶. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۲۷. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۲۸. جوینی، ج۳، ص۱۹۹ـ۲۰۴.
۲۹. جوینی، ج۳، ص۲۱۴.
۳۰. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۰۹، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۳۱. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۳۲. جوینی، ج۳، ص۲۱۴.
۳۳. عثمان‌ بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۲، ص۱۸۳ـ۱۸۵، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
۳۴. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۰۹، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۳۵. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۳۶. ابن ‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۳۱۹.    
۳۷. جوینی، ج۳، ص۲۰۷ـ۲۰۸.
۳۸. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۹، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۳۹. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۴۰. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۴۱. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۴۲. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۴۳. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۴۴. جوینی، ج۳، ص۲۰۸ـ۲۰۹.
۴۵. ظهیرالدین ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۳۲ش.
۴۶. محمد بن علی راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۷، چاپ محمد اقبال، لندن ۱۹۲۱.
۴۷. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۲۰، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۴۸. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۶، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۴۹. ابن ‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۱۱.    
۵۰. ابن ‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۳۱۷۳۱۹.    
۵۱. ظهیرالدین ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، تهران ۱۳۳۲ش.
۵۲. ابن ‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۳۷۲۳۸.    
۵۳. عبداللّه‌ بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴، چاپ محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.
۵۴. هفت باب بابا سیدنا، در دو رساله مختصر در حقیقت مذهب اسمعیلیه، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، یعنی هفت باب بابا سیدنا، و مطلوب المؤمنین، چاپ و ایوانوف، بمبئی ۱۹۳۳.
۵۵. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۴۰۰ـ۴۰۳، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
۵۶. جوینی، ج۳، ص۱۹۵ـ۱۹۹.
۵۷. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۵۸. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۵۹. محمد بن زین‌العابدین خراسانی فدائی، کتاب تاریخ اسمعیلیه، ج۱، ص۹۶ـ ۹۹، یا، هدایت المؤمنین الطالبین، چاپ آلکساندر سمیونوف، (تهران) ۱۳۶۲ش.
۶۰. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۵ـ۱۹۸، چاپ عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
۶۱. محمد بن محمد غزالی، فضائح الباطنیة، ج۱، ص۳ـ۵، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
۶۲. فرهاد دفتری، ج۱، ص۲۵۴، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
۶۳. فرهاد دفتری، ج۱، ص۴۲۵، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
۶۴. ابن ‌قلانسی، تاریخ دمشق، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۶، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۶۵. ابن ‌اثیر، ج۱۰، ص۳۱۴، الکامل فی التاریخ.    
۶۶. ابن ‌اثیر، ج۱۰، ص۳۲۴، الکامل فی التاریخ.    
۶۷. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۲۰ـ۱۲۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۶۸. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۶۹. ابن ‌قلانسی، تاریخ دمشق، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۵۰، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۷۰. جوینی، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۳.
۷۱. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۳۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۷۲. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۷۳. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۷۴. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۷۵. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ج۱، ص۴۱۸ـ۴۱۹، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
۷۶. جوینی، ج۳، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
۷۷. ابن ‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۶۲۵.    
۷۸. جوینی، ج۳، ص۲۱۵ـ۲۱۶.
۷۹. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسیزنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۸۰. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۶۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حسن صباح»، شماره۶۱۷۷.    



جعبه ابزار