• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سیره امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این مقاله به پـرتـوی از سیـره و سیمای امیرالمومنین امام علی (علیه‌السّلام) خواهیم پرداخت.



امیرالمومنین امام علی (علیه‌السّلام) چهارمین پسر ابوطالب، در حدود سی سال پـس از واقعه فیل و بیست و سه سال پیـش از هجرت در مکه معظمه، از مادری بزرگـوار و با شخصیت، به نام فاطمه، دختر اسد بن هشام بـن عبـدمناف روز جمعه سیزده رجب در کعبه به دنیا آمد. علی (علیه‌السّلام) تا شش سالگی در خانه پدرش ابوطالب بود در این تاریخ که سن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ســـی ســال گذشته بـود در مکه قحطی و گرانی پیـش آمد وایـن امر سبب شد که علـی (علیه‌السّلام) به مدت هفت سال در خانه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، تا اول بعثت زندگـی کند و در مکتب کمال و فضیلت آن حضـرت تربیت شـود.


امیـرالمـومنیـن در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه مـی فرماید:
ولقـد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما، و یامرنی بالاقتداء به.
[۱] امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغة، صبحی صالح، خطبه ۱۹۲.
و مـن در پی او بـودم چنانکه بچه در پی مادرش، هر روز برای من از خلق و خوی خویـش نشانه‌ای برپا می‌داشت و مرا به بیرون آن مـی‌گماشت. بعد از آن که محمـد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پیامبری مبعوث گردید، علی (علیه‌السّلام) نخستین مردی بود که به او گروید. برای اولیـن بار ابوطالب پسر خود را دید که با پسر عموی خـود مشغول نمازاند. گفت: پسرجان چه کار می‌کنی؟ گفت:
پدر، مـن اسلام آورده‌ام و برای خدا با پسر عموی خویش نماز می‌گزارم. ابوطالب گفت: از وی جدا مشـو که البته تـو را جز به خیر و سعادت، دعوت نکرده است،
[۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.
ابن عباس می‌گـوید: نخستیـن کسی که با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نماز گزارد، علی بود.


روز دوشنبه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مقام نبوت برانگیخته شد، و از روز سه شنبه علی نماز خـواند.
[۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳-۵۶.
در سال سوم بعثت بعد از نزول آیه (وانذر عشیرتک الاقربیـن). یعنی خـویشان نزدیک‌تر خـود را انذار کـن رسـول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنی عبدالمطلب را که حدود چهل نفر بـودند دعوت کرد و به آنها ناهار داد، اما آن روز نشـد سخـن بگـوید، روز دیگر آنها را دعوت کرد و بعد از صرف ناهار به آنها فرمود: کدام یک از شما مرا یاری کرده و به من ایمان مـی‌آورد تا برادر و جانشیـن بعد از مـن باشد، علـی (علیه‌السّلام) برخاست و فرمود: ‌ای رسول خدا مـن حاضرم تو را در این راه یاری دهـم. فرمود: بنشیـن. آن گاه سخـن خویش را تکرار کرد و کسی برنخاست و فقط علی (علیه‌السّلام) برخاست و فرمود: مـن آماده‌ام فرمود بنشیـن. بار سوم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخـن خود را تکرار کرد. باز علی (علیه‌السّلام) برخاست و آمـادگـی خـــود را بـرای یاری و همراهـی پیامبر اعلام کـرد. پیامبـراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمـود:
ان هذا اخی و وصییی و وزیری و وارثی وخلیفتـی فیکـم مـن بعـدی.
[۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۲-۶۳.
[۶] ابن اثیر، ابو الحسن، تـاریخ کـامل، ج۲، ص۴۱-۴۲.
این علی، برادر و وصی و وارث و جانشین من در میان شما پس از من می‌باشد.


بعد از سیزده سال دعوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه، مقدمات هجرت آن حضرت به مدینه فراهـم شد، در شب هجرت، پیـامبر اکـرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بــه علـی (علیه‌السّلام) فــرمـود: لازم است در بستر مـن بخوابـی، علـی (علیه‌السّلام) در بستر رسـول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خـوابید و آن شب که اول ربیع الاول سال چهاردهـم بعثت بـود، لیله المبیت نامیده می‌شود و بر اساس روایات در همیـن شب آیه‌ای درباره علی (علیه‌السّلام) نازل شد.


چند شب پیـش از هجرت، شبی رسول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همراه علی (علیه‌السّلام) به جانب کعبه حرکت کردند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علـی (علیه‌السّلام) فرمود: روی شانه مـن سوار شو. علی (علیه‌السّلام) روی شانه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سوار شد و مقداری از بتهای کعبه را از جا کندند و در هـم شکستند و آنگاه متـواری شدند تا قریش نداننـد که‌ ایـن کار را چه کسـی انجام داده است.
[۸] مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۹۴.
بعداز هجرت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی (علیه‌السّلام) به فاصلـه سه روز، بعد از آنکه امانت‌های رسول خدا را به صاحبانـش داد، همــراه فـواطـم؛ یعنـی مادرش فاطمه بنت اسـد و فاطمه دختر رسول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و فاطمه دختر زبیر و مسلمانانی که تا آن روز موفق به هجرت نشـده بـودند، عازم مدینه گردید. وقتی وارد مدینه شد پاهایـش مجروح شده بـود، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چون او را دید از فـداکاری آن حضرت قـدردانی و تشکر کرد. در سال اول هجرت که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) میان مهاجر انصار رابطه برادری را برقرار ساخت به علـی (علیه‌السّلام) فرمـود: انت اخـی فـی الدنیا و الاخره. تو در دنیا و آخرت برادر مـن هستی.
[۹] ابن اثیر، ابو الحسن، اسدالغابه، ج۴، ص۱۶.



در سال دوم هجرت، امیرالمـومنین (علیه‌السّلام) با فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)، ازدواج کرد در رمضان سال دوم هجـرت، دو افتخار بزرگ نصیب علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام ) شــد؛ روز نیمه ماه رمضان سال دوم (یاسوم) خداوند، امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) را بــه علی (علیه‌السّلام) داد و در هفدهم ماه رمضان سال دوم، جنگ بدر پیش آمد که شجاعت و قهرمانی امیرالمومنین (علیه‌السّلام) زبانزد خاص و عام گردید.


شیخ مفید می‌گـوید: مســلمانان در جنگ بدر هفتاد نفـر از کفار را کشتند که ۳۶ نفـر آنها را علی (علیه‌السّلام) بـه تنهایی کشت و در کشتـن بقیه هـم دیگران را یاری نمود.
[۱۰] شیخ مفید، الارشاد، ص۳۵ـ ۳۷.
در شوال سال سوم هجرت، غزوه معـروف احد پیـش آمـد. نام علی (علیه‌السّلام) در‌ ایـن غزوه هم مانند بدر پرآوازه است در همیـن غزوه بود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره علی (علیه‌السّلام) فرمـود:
ان علیا منی و انا منه
[۱۱] محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۴.
«همانا علی از من است و مـن از اویـم». و در همیـن غزوه بـود که منـادی در آسمان نـدا کــرد:
لاسیف الا ذوالفقار و لا فتـی الا علی.
[۱۲] محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۳۰۱.
«شمشیری جز ذوالفقار و جـوانمردی جز علـی نیست».


در سال سـوم (یا چهارم) هجـرت بـود که خداوند متعال، امام حسین (علیه‌السّلام) را به امیرالمومنیـن عطا فرمود. پسـری که نه نفـر امام بـر حق از نسل مبارک وی پدید آمدند.


در شوال سال پنجــم، غزوه خندق (یـا احـزاب) پیش آمد و علی (علیه‌السّلام) در مقابل عمرو بن عبدود به مبـارزه ایستـاد، رسـول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فـرمـود: بـرز الایمان کله الی الشرک کله.
[۱۳] محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۵۹.

(تمام ایمان که علی است در مقابل تمام شرک که عمرو بن عبدود است به جنگ ایستاد) و نیز فرمود: لمبارزه علی لعمرو افضل مـن اعمال امتی الی یوم القیمه
[۱۴] محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷۵.

مبارزه علی در مقابل عمرو، بـرتـر از اعمال امتم تا روز قیامت است.


در سال هفتـم هـجـرت غزوه خیبر روی داد که رسـول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فـرمــــود:
انـی دافع الرایه غدا الـی رجل یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کـرار غیر فرار لایرجع حتـی یفتح الله له.
[۱۵] محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۹.
فـردا‌ ایـن پـرچـم را به دست کسـی می‌دهم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد، و خدا و رسولـش هـم او را دوست می‌دارند، و حمله کننده‌ای است که گریزنـده نیست و بـر نمـی‌گردد تا خـداونـد به دست او فتح و پیـروزی آورد.


در سال هشتم هجـرت، در بیستـم ماه رمضان، رسـول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مکه را فتح کرد و آخریـن سنگر مستحکـم بت‌پرستـی را از میان برداشت و به حسب بعضـی از روایــات امیـر الـمـومنیـن علـی (علیه‌السّلام) در روز فـتـح مکـه بـه افتخـار پا نهادن روی شانه رسـول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای شکستـن بتها نائل گردید. بعد از فتح مکه غزوه حنین و سپـس غزوه طائف پیـش آمد و علـی (علیه‌السّلام) همراه رســول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بـود، در غزوه حنین فـقط نـه نـفر از جمله امیر المـومنیـن با رسـول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باقـی ماندند و دیگران گریختند.


در سال نهم هجرت، غزوه تبوک پیـش آمد، و از ۲۷ غزوه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقط در این غزوه علی (علیه‌السّلام) همراه آن حضرت نبـود، چون پیغمـبر او را بـه جانشینـی خـــود در مدینه گذاشت، و حدیث معروف منزلت در همیــن باره است کـه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علی (علیه‌السّلام) فرمود: اما ترضـی ان تکـون منی بمنزله هارون مـن مـوسـی الا انه لا نبـی بعدی.
[۱۶] محمد حسن المظفر، دلائل الصدق ج۲، ص۲۵۱.
آیا خشنود نیستی که منزلت تو نسبت به مـن، همانند منزلت هارون نسبت به موسی باشـد، جز آن که پـس از مـن پیامبری نیست. و در همیـن سال بـود که علـی (علیه‌السّلام) دستـور یافت تا آیات سوره برائت را از ابـوبکر بگیرد و آنها را از طرف پیغمبر بر بت‌پرستان بخواند.


در سال دهم هجرت، در پنجـم ذی‌القعده، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی (علیه‌السّلام) را به یمن فـرستاد تا مردم را به اسلام، دعوت کنـد، و بـر اثـر دعوت وی بسیاری از مردم به دین مبین اسلام در آمدند. در همیـن سال بـود که قضیه غدیر خم پیـش آمد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن روز ضمـن معرفی امیرالمومنین به عنوان جانشیـن خود فرمود: من کنت مولاه، فهذا علی مـولاه
[۱۷] علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴-۲۱۳.

هر که مـن رهبر اویـم، ‌ایـن علی رهبر اوست‌ ایـن حـدیث را ۱۱۰ نفــر صحـابـی و ۸۴ نـفـر از تـابـعیـن و ۳۶۰ نـفــر از دانشمندان سنـی از قرن دوم تا قرن سیزدهم هجری روایت کرده‌اند.


در سال یازدهـم هجـری، رسـول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رفت، علـی (علیه‌السّلام) مـی‌گـویـد: و فاضت بیـن نحری و صدری نفسک.
[۱۸] امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغة، صبحی، خطبه ۱۰۲.

جان گرامـی‌ات میان سینه و گردنـم از تـن مفارقت نمـود. در حالی که بنا بـه وصیت نبـی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وصی او علی (علیه‌السّلام) مشغول غسل و کفن و دفـن حضرتـش بـود، اصحاب سقیفه در سقیفه بنـی‌ساعـده دسـت به نوعی کودتا زدند.


تـوطئه شـومی که آثار و عوارض آن تاریخ را سیاه و سرنوشت مردم را تیره و تباه کرد و سنت سیئه‌ای پایه‌گذاری شـد که از آن پـس در هـر عصـر و نـسـل در ظلمت شب، بوزینگان اموی و عباسی یکی پس از دیگری بر تخت جستند و رهبری امت اسلامی را به بازی گرفتند. به عبارت دیگر آنچه در سقیفه اتفاق افتاد زیر بنای خیانتی بـزرگ و تاریخـی به مسلــمانان بـود، زیرا به تعبیر فنـی کلمه، با تقدم (مفضـول) بر افضل اصحـاب سقیفه بـا تـردستـی تمـام در‌ ایـن مـاجـرا پیـروز شـدنــد و امیرالمومنین (علیه‌السّلام) را با آن همه سوابق درخشان جهاد و دانش و تقوا، خانه‌نشیـن نمـودنـد. و ۲۵ سال تمام، نه تنها حق مسلـم علـی (علیه‌السّلام) زیر پای زور و تزویـر نهاده شـد، بلکه مهم‌تر آن که حق تمامـی آحاد و افراد ملتـی که باید زمامـداری عادل و آگـاه بـر آنها حکومت کنـد پـایمـال گـردیـد.


سرانجام همین نوع خلافت بود که زمینه سلطه و حاکمیت بنی‌امیه و سپس بنی‌عباس را فراهـم ساخت، و همیـن سنت سیئه تقدم مفضول بر افضل بـود که بهانه‌ای به دست بهانه‌جویان داد تا حقیقت را فـدای مصلحت نفسانی خـویـش کننـد. در دوران حکـومت پنج ساله امیرالمـومنین، عواملی دست به دست هم داد و مانع اصلاحات و عدالتی که علی (علیه‌السّلام) می‌خـواست شد. در این مدت وقت امیرالمومنیـن بیشتر صرف خنثـی کردن تـوطئه‌ها و مبارزه با ناکثین؛ یعنی پیمان شکنانی چـون طلحه و زبیر و قاسطین؛ یعنی ستمگران و زورگـویانی چـون معاویه و پیروانـش و مارقین؛ یعنـی خـارج شـونـدگـان از اطاعت علـی (علیه‌السّلام) چـون خوارج نهروان گـردید.


امیرالمومنین (علیه‌السّلام) در تمام دوران عمر ۶۳ ساله خـود، در حد اعلای پاکی و تقوا، درستی، ایمان و اخلاص، روی حساب لاتاخذه فـی الله لـومه لائم زندگی کرد و جز خدا هدفـی نداشت و هر کاری که مـی کرد به خاطر خـدا بـود، و اگر به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن همه شیفته بود برای خدا بـود. او غرق ایمان و اخلاص به خدای متعال بـود، آن تمام عمـرش رابا طهارت و تقـوا سپـری کـرد و طیب و طاهر و آراسته به تقـوا خدا را ملاقات نمود، در خانه خدا به دنیا آمد و در خانه خدا هـم از دنیا رفت. او به راستی دلباخته حق بـود همان وقتـی که شمشیر بر فرق مبارکـش رسیـد فرمـود:
فزت و رب الکعبه به خدای کعبه رستگار شدم شهادت آن حضرت در شب ۲۱ رمضان سال چهلـم هجـری اتفاق افتاد. «برای آگاهی بیشتر به کتاب ارزشمند سیمای علی (علیه‌السّلام) نوشته دکتر محمد ابراهیـم آیتی مراجعه شود».


در سیره معصومین (علیهم‌السلام) نکات فراوانی وجود دارد که مهم توانایی و ظرفیت استفاده مامومین از آن نکات هست که در سیر الی‌الله سود می‌بخشد و
إلّا نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) افرادی بودند که نه تنها خودشان هدایت نیافتند بلکه موجب انحراف سایرین هم شدند.

۱۸.۱ - خلافت عثمان

در جریان شـورای شـش نفری که به دستور عمر برای انتخاب خلیفه بعــد از او تشکیل شد، عبدالرحمان بن عوف که خود از را خلافـت معــذور داشته بود ظاهرا در مقام بـی‌طرفی قرار گرفت و نامزدی خلافت را در امام علی (علیه‌السّلام) و عثمان منحصـر دانست و بر آن شد تا در میان آنان یکی را برگزیند. از علی خـواست تا با او به کتاب خدا و سنت رسول الله و روش ابـوبکر و عمر بیعت کند. اما امام علـی (علیه‌السّلام) فرمود: مـن بر اساس کتاب خدا و سنت رسول خدا و طریقه و روش خود در‌رایـن کار می‌کوشم. اما همیـن مساله چون به عثمان پیشنهاد شد، در دم پذیرفت و به آسانی به خلافت رسیـد.

۱۸.۲ - کیفیت حکومت امام علی

امام علـی (علیه‌السّلام) پـس از قتل عثمـان آنگـاه که بنا بـه درخـواسـت اکثـریت قاطع مردم مسلمان ناچار به پذیرش رهبری بـر آنــــــــان گردیـد، در شـرایطـی حکومت رابه دست گرفت که دشـواری‌ها در تمام زمینه‌ها آشکار شده بـود، ولی امام با همه مشکلات موجـود سیاست انقلابی خـود را در سه زمینه: حقوقی، مالی و اداری، آشکار کرد.

۱۸.۲.۱ - کیفیت حقوقی حکومت

اصلاحات او در زمینه حقوقی، لغو کردن میزان برتری در بخشش و عطا و یکسانی و بـرابـر دانستـن همه مسلمـان‌ها در عطـایـا و حقـوق بـود و فـرمود: خوار نزد من گرامی است تا حق وی را باز ستانـم، و نیرومند نزد مـن ناتـوان است تـا حق دیگـری را از او بگیـرم.

۱۸.۲.۲ - کیفیت مالی حکومت

امام علی (علیه‌السّلام) همه آنچه را که عثمان از زمین‌ها بخشیده بود و آنچه از اموال که به طبقه اشراف هبه کرده بـود، مصادره نموده و آنان را در پخـش اموال به سیاست خود آگاه ساخت، و فرمود: ‌ای مردم، من یکی از شمایم، هر چه مـن داشته باشم شما نیز دارید و هر وظیفه که بر عهده شما باشد بر عهده من نیز هست. مـن شما را به راه پیغمبر مـی‌برم و هر چه را که او فـرمان داده است در دل شما رسـوخ مـی دهـم. جز‌ ایـن که هر قطعه زمینی که عثمان آن را به دیگران داده و هر مالی که از مال خـدا عطا کرده باید به بیت‌المال باز گردانیده شـود. همانا کـه هیچ چیز حق را از میان نمی‌برد، هر چند مالـی بیابـم که با آن زنـی را به همسری گرفته باشند و کنیزی خریده باشند حتی مالی را که در شهرها پراکنده باشند آنان را باز می‌گردانـم. در عدل، گشایش است و کسـی که حق بـر او تنگ بـاشـد، ستم بـر او تنگتـر است.
[۱۹] ابـن الحـدیـد، شـرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۹۶.


۱۸.۲.۳ - کیفیت اداری حکومت

‌امـام علـی (علیه‌السّلام) سیـاست اداری خـود را بـا دو کـار عملـی کرد:
۱ـ عزل والیان عثمان در شهرها
۲ـ واگذاشتـن زمامداری به مردانی که اهل دیـن و پاکی بودند. به همیـن جهت فرمان داد تا عثمان بـن حنیف، والی بصره گردد و سهل بن حنیف، والی شام، و قیـس بـن عباده، والی مصر و ابو موسی اشعری، والی کوفه، و درباره طلحه و زبیر که بر کوفه و بصره، ولایت داشتند نیز چنیـن کرد و آنها را با ملایمت از کار بـر کنار ساخت. امام (علیه‌السّلام) معاویه را عزل نمـود و حاضر به حاکمیت چنان عنصر ناپاکی بر مردم شام نبـود. موضع امام در آن شرایط و اوضاع، هجوم به معاویه و پاکسازی او از نظر سیاسی بود، او خویشتـن را مسئول می‌دید که مستقیما انشعاب و کـوشـش در تمرد و سرپیچـی غیر قانـونی را از بین ببرد و‌ ایـن خلل را معاویه و خط بنی امیه به وجود آورده بـودند. امام (علیه‌السّلام) می‌بایست‌ ایـن متمردان را پاکسازی کند؛ زیرا پاکسازی کالبـد اسلام از پلیدی‌ها، وظیفه امام بـود؛ هر چنـد امری دشـوار مـی‌نمـود. به عبارت دیگـر علت عزل معاویه و اعلان جنگ بـر ضـد او، انگیزه مکتبی بود که انگیزه‌ای بزرگ به شمار می‌رفت.


بدیـن‌گونه امام علی (علیه‌السّلام) در دو میدان نبرد مـی کرد: میدانی بر ضد تجزیه سیاسـی و میدانـی بر ضـد انحراف داخلـی در جامعه اسلامـی، انحـرافـی که در نتیجه سیاست سابق از جبهه گیری غیر اسلامـی شکل گرفته بـود. و از اینجا ارزش کارهای امام (علیه‌السّلام) در پاکسازی آن اوضاع منحرف و باز ستاندن‌امـوال از خائنان، بـی هیچ نرمی و مـدارا، آشکار مـی گردد. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرمـود: همانا که معاویه خطـی از خط‌های اسلام و مکتب بزرگ آن را نشان نمی‌دهد بلکه جاهلیت پـدرش ابوسفیان را مجسـم مـی سازد، او مـی خـواهـد مـوجـودیت اسلام را به چیزی دیگر تبـدیل سازد و جامعه اسلامـی را به مجمعی دیگر تغییر دهد، می‌خـواهد جامعه‌ای بسازد که به اسلام و قرآن ایمان نداشته باشند. او می‌خـواهد خلافت به صـورت حکـومت قیصر و کسری درآید.
[۲۰] ادیب، عادل، زنـدگـانـی تحلیل پیشـوایـان مـا، ص۸۸.
با همه مشکلاتی که برای امام (علیه‌السّلام) پیش آمد آن حضرت از مسیر خـویـش عقب‌نشینی نکرد، بلکه در خط خویش باقی ماند و کار ضربه زدن به تجزیه طلبان را تا پـایان زندگانی شریف خود ادامه داد و تا آن دم کـه در مسجد کوفه بـه خون خویــش در غلطید، برای از بیـن بـردن تجزیـه، با سپاهی آمـاده حرکت به سـوی شام بـود تا سپاهـی را که از باقـی سپـاهیـان اسلام جـدا شـده بـود به رهبـری معاویه اداره مـی شـد از بیـن ببرد. بنابراین امام (علیه‌السّلام) در چشم مسلمانان آگاه تنها کسی بـود که می‌تـوانست پـس از عمیق شدن انحراف و ریشه دوانیدن آن در پیکره اسلام، دست به کار شـود و با هر عامل جور و تبعیض و انحصار طلبی بجنگد.


۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغة، صبحی صالح، خطبه ۱۹۲.
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳-۵۶.
۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۲-۶۳.
۶. ابن اثیر، ابو الحسن، تـاریخ کـامل، ج۲، ص۴۱-۴۲.
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۰۷.    
۸. مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۹۴.
۹. ابن اثیر، ابو الحسن، اسدالغابه، ج۴، ص۱۶.
۱۰. شیخ مفید، الارشاد، ص۳۵ـ ۳۷.
۱۱. محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۴.
۱۲. محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۳۰۱.
۱۳. محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۵۹.
۱۴. محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷۵.
۱۵. محمد حسن المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۹.
۱۶. محمد حسن المظفر، دلائل الصدق ج۲، ص۲۵۱.
۱۷. علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴-۲۱۳.
۱۸. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغة، صبحی، خطبه ۱۰۲.
۱۹. ابـن الحـدیـد، شـرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۹۶.
۲۰. ادیب، عادل، زنـدگـانـی تحلیل پیشـوایـان مـا، ص۸۸.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «سیره امام علی».    



جعبه ابزار