عباس بن عبدالمطلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عباس عموی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بوده و در حوادثی که در
مکه بر آن حضرت گذشت، در جمع
بنی هاشم، از مدافعان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به شمار میرفت. پس از رحلت پیامبر نیز وفادار به حضرت علی ماند. وی در چهاردهم رجب سال ۳۲ در عهد
خلافت عثمان در سن ۸۹ سالگی چشم از جهان فرو بست و در
بقیع دفن شد.
"عباس" پسر "
عبدالمطلب" سه سال پیش از
عام الفیل و ۵۶ سال قبل از
هجرت در مکه و در خانوادهای که ریاست
قریش را داشت، متولد شد.
نام مادرش "
نقیله" بود.
عباس سه سال از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بزرگتر بود و به جهت هم سن و سالی با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کودکی هم بازی ایشان بود و بعدها در نوجوانی هم پیوسته همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، چنان که هر کس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشان میگرفت، او را سراغ عباس میفرستادند.
وی سالها پس از
بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
اسلام نیاورد؛ اما هیچ گاه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مخالفت نکرد؛ گرچه به اعتقاد "
بلاذری" پیوسته پشتیبان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و بارها در حمایت از او با
ابوجهل که سرسختترین
دشمن پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، به
مشاجره و درگیری پرداخت و حتی جانش را نیز به خطر افکند.
وی در محاصرهی سه ساله
شعب نیز با سایر بنیهاشم در
حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضور داشت.
عباس؛ مانند دیگر قریشیان پیشهی
تجارت را برگزید و یکی از ثروتمندان قریش شد. وی مدت زمانی در زمان حیات ابوطالب و پس از او عهدهدار منصب
سقایت و
رفادت بود و بعدها منصب
عمارت مسجد الحرام هم به آن افزوده شد. وی در قحط سالی مکه برای سبک کردن بار زندگی ابوطالب "
جعفر" پسر او را به خانه برد و سرپرستی او را به عهده گرفت.
او در مکه در حجرهای نزدیک
کعبه به داد و ستد پارچه و عطریات مشغول بود
و گاهی هم برای تجارت به مناطق مختلف
جزیرة العرب سفر میکرد و به سبب همین سفرهای تجاری بسیاری از قبیلههای عرب او را میشناختند. او از بازرگانانی که از جاهای دیگر برای تجارت به مکه میآمدند، استقبال و پذیرایی میکرد و از این جهت بسیاری از بازرگانان بزرگ او را میشناختند و با او مراوده داشتند.
برخی معتقدند، علت متمول بودن عباس این است که مادر او زنی ثروتمند بود و در وفای به
نذر خود در روزگار کودکی عباس برای کعبه پوششی ابریشمی تهیه کرد.
وی با بخشی از سرمایه خود تجارت و بخشی دیگر را در کاروانهای تجاری سرمایهگذاری میکرد و قسمتی دیگر از اموالش را
قرض و
ربا میداد و برخی از مفسرین معتقدند که آیههای ۲۷۵، ۷۸، ۲۸۲ سوره بقره در مورد رباخواری وی نازل شده است.
عباس به جهت
ثروت سرشار خویش توانست، دو منصب رفادت و سقایت را از برادرش ابوطالب بگیرد. وی در «
طائف» باغ انگوری داشت که کشمش آن را به مکه میآورد و از آن شربت میساخت و به حاجیان میداد
و در «ینبع» نیز ملکی داشت که چون برای
سقایت حاجیان وقفش کرده بود، «سقایه» نام گرفته بود. عباس لباسهای گرانبها میپوشید و در ظرف سیمین زراندود آب مینوشید.
وی در جنگ بدر لشکر قریش را که هر وعده نُه تا ده شتر جیرهاش بود،
اطعام کرد و در همین جنگ بیست خونبهای خود و دو برادر زادهاش و هم "عتبة بن عمرو بن حجدم" هم پیمانش را پرداخت.
خونبهای عباس صد اوقیه معادل چهل هزار
درهم بود که پرداخت آن از جانب عباس نشانه ثروت فراوان اوست. عباس پس از مسلمان شدن افزون بر ثروت فراوانی که داشت، از
اسلام نیز بهرهی زیادی برد؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از فتح خیبر از درآمد سالیانه
خیبر برای او دویست بار خرما مقرر کرد؛
در زمان
خلافت عمر برای او پنج هزار و به عبارتی دوازده هزار مقرری تعیین شد.
دربارهی اسلام عباس روایات گوناگونی وجود دارد؛
بلاذری اسلام آوردن او را در اوایل ظهور اسلام میداند،
"
ابنعساکر" گرویدن وی به اسلام را در شب
هجرت و "
ابنهشام" پیش از جنگ بدر
و "
یعقوبی" بعد از اسارت در
بدر و "
ابنسعد" پس از فتح خیبر میداند.
"
ذهبی" به جهت مطالبه فدیه از عباس در
جنگ بدر روایاتی را که اسلام عباس را به قبل از هجرت و پیش از بدر میرساند، ضعیف میشمرد.
در برابر ذهبی، "ابناثیر" فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر نکشتن عباس در جنگ بدر را دلیل بر
مسلمان بودن او بر میشمرد.
عباس پس از آزادی در جنگ بدر به مکه برگشت. برخی از منابع آوردهاند که اقامت عباس در مکه به دستور شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و به جهت گزارش اقدامات قریش به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است.
در مورد جنگهای بدر و
اُحد و
احزاب نامههایی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نوشت و او را از تصمیم
قریش آگاه ساخت.
وی کمی قبل از
فتح مکه به مدینه
مهاجرت کرد و به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیوست
و در فتح مکه و
تسلیم بدون قید و شرط قریش نقش به سزایی ایفا کرد.
عباس در
جنگ حنین کهاندکی پس از فتح مکه رخ داد، حضور فعال داشت؛ هنگامی که سپاه مسلمانان در اثر شبیخون
مشرکان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را تنها گذارده و فرار میکردند، عباس یکی از گروه اندک هاشمیان بود که مردانه پایداری کردند و از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر هجوم مشرکان
دفاع کردند.
شیخ مفید در
ارشاد مینویسد: عباس در سمت راست پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و فرزندش "فضل" در سمت چپ وی و علی (علیهالسّلام) در جلو او میجنگیدند و آنقدر پایداری کردند، تا آیه شریفه:
«ثم انزل الله سکینة علی رسوله و علی المومنین»
در مورد آنان نازل شد.
در آن جنگ عباس که مردی درشت پیکر و بلند آواز بود، به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اصحاب و به ویژه
انصار را فرا خواند و پیمانشان را یادآوری کرد؛ بدینسان مسلمانان برگشتند و بر دشمن پیروز شدند. عباس خود در مورد این روز شعر سروده که مضمون دو بیت آن این است: «ما در جنگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نُه نفری یاری کردیم و گروهی از جنگ فرار کردند و پراکنده شدند و سخن من به فضل آنگاه که با شمشیرش بر دشمن حمله میبرد، این بود که فرزندم دیگری، پس او باز میگشت. »
بعد از درگذشت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جریان
سقیفه، عباس از
بیعت با
ابوبکر خودداری کرد و در کنار
حضرت علی (علیهالسّلام) قرار گرفت. اشعاری به او منسوب است که نشان میدهد، بیعت با غیر علی (علیهالسّلام) را انحراف
خلافت از مسیر اصلی خود میداند.
ما کنت احسب هذا الامر منحرفا عنهاشم ثم منها عن ابیحسن
الیس اول من صلی لقب لتکم و اعلم الناس بالآشار و السنن
و اقرب الناس عهدا بالنبی و من جبریل عون له بالغسل و الکفن
من فیه ما فی جمیع الناس کلهم و لیس فی الناس من فی الحسن
«گمان نمیکردم که این امر (
خلافت) از
بنیهاشم و مخصوصاً ابوالحسن (کنیهی حضرت علی (علیهالسّلام) ) به شخص دیگری داده شود، آیا او نبود که اولین نمازگزار و آگاهترین مردم به
سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و نزدیکترین افراد به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و
جبرئیل در مراسم
غسل و
خاکسپاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او کمک کرد. آنچه در او به تنهایی یافت میشود، در تمامی مردم یافت نمیشود. »
بعدها با همه کوششی که
خلیفه اول و اطرافیانش برای جذب عباس و جدا کردن او از علی کردند و به او وعدهی مشارکت در
حکومت دادند؛ ولی او وعدههای آنان را نپذیرفت و همچنان ثابت و استوار در کنار علی (علیهالسّلام) باقی ماند.
پس از استقرار حکومت "ابوبکر" همچنان عباس در مدینه باقی ماند و فرزندانش در
فتوحات شرکت میکردند.
صحابه و
خلفا به فضل عباس معترف بوده و به لحاظ نسبت او با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نیز سن زیادی که داشت و مسنترین بنیهاشم بود، بسیار به او
احترام میگذاشتند و در کارهای خود با او مشورت میکردند و به رای او عمل میکردند.
آمده است که هر گاه "عمر" و "عثمان" در راه به او میرسیدند، از مرکب خود پیاده میشدند و به حالت احترام میایستادند، تا عباس عبور کند.
با وجود آن که
خلیفه دوم به بنیهاشم زیاد میدان نمیداد و آنها را به منصب و مقامی نمیگماشت، در سفرش به
بیتالمقدس عباس را با خود برد و به وی احترام بسیار کرد و همه جا او را به عنوان «عم النبی» معرفی میکرد.
در دورهی "
عثمان" هم عباس از مشاوران عالی خلیفه به شمار میآمد، به گونهای که هر گاه خلیفه به مشکلی به ویژه با بنیهاشم بر میخورد، برای رفع آن با وی به
مشورت میپرداخت.
عباس بن عبدالمطلب در روز
جمعه، چهاردهم رجب سال ۳۲ در عهد خلافت عثمان در سن ۸۹ سالگی چشم از جهان فرو بست.
علی (علیهالسّلام) و فرزندان عباس او را غسل دادند و
خلیفه سوم نیز در مراسم خاکسپاری وی حاضر شد. علاوه بر قاصدان بنیهاشم، فرستادههای عثمان هم به روستاها و قبایل رفتند و مردم را برای شرکت در تشییع جنازهی وی فراخواندند. در بقیع به امامت عثمان بر جنازهی وی نماز خوانده شد و مردم برای دیدن جنازهی وی چنان هجوم آوردند که کار
دفن مشکل شد و بر اثر ازدحام جمعیت پارچه روی جنازهی او پاره شد.
شرطههای (نگهبانان) خلیفه فرستاده شدند، تا مردم را از اطراف جنازه دور کنند و بنیهاشم عهدهدار دفن او شوند. در هر حال پیکر او با شکوهی کم نظیر تشییع و در
بقیع به خاک سپرده شد.
عباس در مکانی در بقیع به خاک سپرده شد که بعدها حضرت
امام حسن (علیهالسّلام)،
امام سجاد (علیهالسّلام)،
امام باقر (علیهالسّلام) و
امام صادق (علیهالسّلام) در کنار وی به خاک سپرده شدند و بر قبر آنان گنبد و بارگاهی با شکوه برافراشته شد که تا زمان تسلط
وهابیان بر
حجاز پا برجا بود و وهابیان آن را ویران کردند.
زمانی که
عباسیان به
قدرت رسیدند، عنایت خاصی به
مقبره جدشان در بقیع داشتند.
زمان ناصر عباسی (۵۷۵ ـ ۶۲۲) که گرایش زیادی به
مذهب تشیع داشت،
بقعهای روی مقبره عباس و چهار
امام ساختند.
آمده است که وی مردی شریف، عاقل، با ابهت،
بردبار،
بخشنده، زیبا، بسیار سفید، بلند قامت، تنومند و بلند آواز بوده است، از دو سوی سرش دو گیسو فرو ریخته بود و موهای سرش نه ساده بود و نه مجعد، ریشی زیبا و کم پشت و پیشانی گشاده، با چشمانی درشت و گونههایی هموار داشت. ذهبی مینویسد: عباس از بلندترین، زیباترین، با ابهتترین، بلند آوازترین، بردبارترین و آقاترین مردان بود.
آثار اسلامی مکّه و مدینه، ص۳۴۵، رسول جعفریان. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عباس بن عبدلمطلب» تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۲۰