قطاعی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«کاغذبری» یا چنانکه مصطلح زمانهای پیشین بوده،«قطاعی» یکی از
هنرهای دستی و کهن
ایران زمین بودهکه در این زمان کمتر کسی از
تاریخچه و
سرنوشت استادان آن آگاه است.
مهمترین و جالبترین ویژگی این هنر در جنبة
آذینی و
آرایشی و چشمنوازی آن است. از اینرو در متن برخی
قرآنها و
دیوانها، از آغاز تا انجام هنر
کاغذگری به انجامرسیده است که نمونهای از حد اعلای حوصله و پرکاری و دقت و ظرافت است.
مرحوم
دکتر بیانی سالها پیش یادآوری کرده بود که یک
مجله از
قرآن کریم در
کتابخانه «
سرکاری»
رامپور هندوستان نگاهداری میشود که به لحاظ هنر قطاعی، کاری بیمانند و سخت شگفتانگیز است.
اما کاغذگری یا هنر قطاعی چیست، تاریخچه پیدایش آن به چه زمان میرسد و چه
هنرمندانی در این زمینه به عرصه
وجود رسیدهاند و از همه مهمتر این هنر چه تأثیراتیاز
کتاب آسمانی قرآن گرفته است.
عمل و
پیشه
قطاع و آن
خطاطی را گویند که نخست
ابیات یا بیتی از نگاشتهای را بر روی
کاغذ الوان طرح میافکند و سپس آن را با دقت کامل از زمینه صفحه جدامیسازد، به طوری که اطراف و
کرسیهای خط هیچگونه خدشهای پیدا نکند. آنگاه این
خط بریده شده را بر روی صفحهای دیگر که عموماً دارای
لونی دیگر بوده است سوار میکند و میچسباند، گاهی زمینه
صفحه نخست که خط رااز آن جدا کرده است، هم به مانند قطعه خطی دیگر مینماید.
«
آصفی» به هنر قطاعی چنین اشاره دارد:
خطی که یار تراشیده نو برون آمد
شد آصفی پیِ قطع تو جهت قاطع
قابل
ذکر است که عمل قطاعی تنها در مورد خط معمول نبوده، بلکه در خصوص
تصویر و
نقش و نگاهها نیز رواج
داشته است، چنانکه «
عالی افندی» مینویسد: «
فخری بروسوی» در قطاعی بینظیر بود و در ترتیب
باغچه و
شکوفه و در قطع انواع
ازهار... همه جا
مقبول و
مسلم است.»
مرحوم آقای
یحیی ذکاء در
تعریف خود از کاغذبریآورده است: «کاغذبری یکی از رشتههای
ظریف و دقیق و زیبای هنری است که در آن هنرمند پس از طراحی روی کاغذ ساده یا رنگین، نقش را با
مقراض (
قیچی) یا کارد مخصوص (
شفره) آن چنان با دقت و ظرافت از میان کاغذ در میآورد که شکل اصلی خود را کاملاً نگاه می
داشت و با چسبانیدن آن بر زمینهای به رنگ دیگر، خود را همچون قطعهای خوش یا
نقاشی زیبا نشان میداد.
قاطع به کسی میگفتند که قطاعی کرده است. عدهای از
مذهبان و کتابسازان که در این فن تسلط داشتند به این نام خوانده میشده و یا خودشان، خود را به آن منسوب می
داشتهاند، مانند
مولانا قاطعی مجلد.
مرحوم ذکاء با پژوهشهایی که دربارة پیشینه کاغذبری در ایران انجام داده است، مینویسد: «چنین مینماید که تاریخ پیدایش این هنر در ایران زمین از
سده نهم
هجری قمری فراتر نمیرود یا بهتر بگوییم، پیشتر از این
تاریخ در نوشتهها نه از کاغذبری و کاغذبران یاد شده است و نه نمونهای از آن به دست آمده است.» و اضافه میکند که در مقدمه
گلستان هنر گفته شده «قطاعی از اواخر عهد
سلطان حسین میرزا یعنی در آغاز سده دهم معمول گردیده» در حالی که این نظر به گفته مرحوم ذکاء درست نیست و در کتاب «سهم ایرانیان در پیدایش و
آفرینش خط در
جهان» نیز نوشته شده: «در آغاز
دولت صفویه، هنری نیز در زمینة خوشنویسی ابداع شد و آن قطاعی بود و این هنر چنین است که هنرمندانی خطوط خوش را با
مهارت از کاغذ اصلی قطع میکردند و روی کاغذهای رنگین میچسبانیدند. این هنر بیش از صد سال دوام نکرد و جای آن را
رنگهنویسی گرفت.» که این تاریخ یاد شده هم در مورد سرآغاز تاریخ هنر کاغذبری و هم مدت دوم آن نادرست است.»
در «کتابآرایی در تمدن اسلامی» نیز آورده شده است: «که این
هنر از اواخر عهد
تیموریان رواج یافت و با توجه به این عمل در خصوص
مرقعات و قطعات خط، نمونههایارزنده به وجود آمد.»
با بررسی نمونهها و نامهای زندگی کاغذبران، چنین پیداست که رواج و گسترش این هنر در میان مردم شهرهای
هرات،
تبریز و
شیراز بیش از جاهای دیگر ایران بوده است.
درباره پیدایش این هنر و سرچشمههای آن سه نظر میتوان انگاشت.
۱ -
بنیاد و سرچشمه کاغذبری از ساختن
لعبتها یا
فیگورها و صورتکهای
چرمی و مقوایی هنر «
سایهبازی» پدید آمده است و چون پیشینه این هنر
نمایشی در
ایران پیشتر از کاغذبری است، از اینرو آغاز
تاریخ هر دو هنر رامیتوان یکسان دانست.
۲ - نظر دوم این که این هنر نخست در میان سازندگان جلدهای «سوخت» پدید آمد و سپس هنری مستقل گردیده است و نخستین کاغذبران همان جلدسازانی بودهاند که با استادی و ظرافت تمام، چرمهای نازک را با نقشهای
اسلیمی، گل و بوته، پرندگان و جانوران مشبک ساخته، به روی زمینه روی و پشت جلدها میچسبانیدند و سپس آنها را داغ زده،
زرنگار و
تذهیب میکردند.
لازم به یادآوری است که اتفاقاً هنر جلدسازی به شیوه سوخت به خصوص، مدیون
قرآن کریم بوده که از قرن پنجم تا هفتم هجری در مرحله اول قرآن کریم و سپس کتب دیگر از موضوعات
تجلید مجلدگران ایرانی قرار گرفته و این آثار را صحافان در این زمان با جلدهای نفیس که برخی طلاکوب شده، یا انواع چرمها میساختند و دوران شکوفایی و
عظمت هنر
تجلید و کتابسازی در ایران، دو قرن هشتم و نهم هجری است. در این دوران در شهر
هرات مرکز
خراسان به دستور
شاهرخ
فرزند امیرتیمور و فرزند وی
بایسنقرمیرزا که هر دو از هنر
خوشنویسی،
صورتگری و
صحافی بهره وافی داشتند، جمع کثیری از هنرمندان در محافل
علم و
ادب و کتابخانه
سلطنتی این شهر گرد آمده بودند. این هنرمندان آثاری زیبا از خود به جای گذاشتند که بسیاری از کتب
مکتب هرات و سایر مکاتیب
ایران با مجلدات نفیس و
عالی که با
صنعت سوخت و بعداً با فنون لاکی و روغنی نگارگری شده و در کتابخانهها و
موزههای سراسر
جهان
وجود دارند، از این جملهاند. در این میان جلدهای قرآن کریم چنان با جلال و شکوه از هنرهای تذهیب عالی و نقوش ظریف
گل و
برگ الهام گرفته که نمونههای خیرهکننده آنها حاکی از عشق سرشار و ایثارگری هنرمندان این عصر میباشد و در این رابطه نقش کاغذبری در ایجاد این مجلدات زیبا غیر قابلا نکار است.
در این رشته هنرمندان بزرگی پدید آمده بودند که نمونه کارهای آنان در دست است و از دیده دقت، ظرافت،
منبتکاری و زیبایی شگفتانگیز است و پیداست کهاینگونه جلدسازی، نخستین بار در
تبریز و
بغداد در
دربار جلایریان پدید آمده، سپس در دیگر شهرهای ایران رواج یافته است.
۳ - سرانجام نظر سوم آن است که کاغذبری از هنر دیگری پدید نیامده، خود مستقلاً از سرزمین دیگری گام بر این
آب و
خاک نهاد و مورد
تقلید و
اقتباس هنرمندان ایرانی قرار گرفته است و چون آغاز پیدایش این هنر در کشور
چین بسیار پیشتر از ایران است، از اینرو میتوان گمان برد که این هنر از آن سرزمین به ایران نفوذ کرده و رواج یافته است، همچنان که از سدة هفتم هجری، رابطه تاریخی ایرانیان و
چینیها بیش از پیش گسترش یافته و بسیاری از شیوهها و رشتههای هنری آن سازمان در میان ایرانیان رواج گرفت و رفته رفته جزو هنرهای
بومی ایران زمین درآمد.
منابع
فارسی و ایرانی،
اختراع خطبری را به دوران
سلطان حسین بایقرا (۸۷۸ - محرم ۹۱۲ ه.ق) نسبت میدهند، ولی بیگمان پیشتر از آن
زمان بوده است
نخستین هنرمند از ایرانیان که در دوره کاغذبران از او نام برده شده،
شیخ عبدالله کاتب هروی است. این استاد گذشته از خوشنویسی در رشته کاغذبری، نیز هنرمندی بلندآوازه بود و در این زمینه، سرسلسله کاغذبران
ایران به شمار میآید و چون، پیش از سده نهم هجری در نوشتهها و کتابها هیچ از «قطاعی» و «قطاعان» در ایران یادی به میان نیامده است، از این رو نمیدانیم که آیا او نخستین کسی است که در ایران زمین به این هنر دست یازیده یا نخستین هنرمندی است که نام او در رشتة کاغذبری برای ما بازمانده است.
از هنرمندان و کاغذبران نیمه سده دهم هجری ایرانزمین، «
میرقاسم مذهب» است که گفته شده به
هندوستان رفته و به دربار
همایون و
اکبر پیوسته بوده است. از این هنرمند در نوشتههای مربوط به نگارگران، خوشنویسان، مذهبان و قطاعان، کمتر یاد شده است.
سپهر
مرگ او را سال ۹۵۰ ه.ق نوشته که درست نیست، زیرا اکبر پس از ۹۶۳ ه.ق
پادشاهی یافته است و اگر او دربار او را
درک کرده باشد، باید
تاریخ مرگ او پس از این سالها باشد.
احمد سهیلی خوانساری نیز در میان نوشتههای خود زیر عنوان «نامه صورتگران» ضمن
ترجمه احوال
سید علی مصور چنین آورده است: «... چنانکه «مولانا
قاسم مذهب» و «
عبدالصمد مذکور» و «
دوست مصور» در مسافرتها ملتزم رکاب بودهاند و
پادشاه (اکبر) نزد آن جناب (سیدعلی)مشق تصویر میفرمود...
».
هم او در مقدمه و زیرنویس گلستان هنر نیز دو بار از اونام برده است.
از بریدههای قاسم مذهب، یک قطعه بسیار ممتاز و زیبا به یادگار مانده است که در آن نماد «
شیرخدا،(
مظهرالعجایب،
اسدالله الغالب،
علی بن ابی طالب) را در پیکر شیری که از ترکیب و نگارش واژههای «ناد علیا مظهرالعجایب، تجده عونا لک فی النوائب، کل هم و غم سینجعلی بولایتک یا علی یا علی یا علی» پدید آورده و با استادی تمام بریده است که اینک در مجموعه «
هانسکرائوس» نگاهداری میشود.
دکتر
ارنست گرابه این قطعه را در کتاب نگارههای
اسلامی از سده یازدهم تا هجدهم شناسانیده است،
لیک شیوه هنری آن را بهاشتباه «
استنسیل» تشخیص داده و نیز نتوانسته نام قاطع و کاتب آن را دریابد و اکنون برای نخستین بار، این شاهکار کاغذبری به نام برندهاش (قاسم مذهب) در کتاب هنر کاغذبری در ایران تألیف مرحوم یحیی ذکاء معرفی میشود.
رقم هنرمند در این قطعه به شکل «
قاطعه،
کاتبه،
قاسممذهب» پاهای
شیر را پدید آورده و «سین» و «میم» قاسم و
واژه «مذهب» به طور
چلپ نگاشته شده که دریافتن و خواندن آن نیاز به باریکبینی و آشنایی با «
انگارهنگاری» دارد.
نمونه دیگری از همین سده متعلق به «
علی قاطع» به همان شکل و شیوه و آرایش پیکره شیر قبلی، از مرقعی در مجموعه کتابخانه
دانشکده
ادبیات استانبول موجود است که بیشترین برگهای آن از بهترین خطهای
شاه محمود نیشابوری است و از دیده
آرایش و
تذهیب و جدولکشی از شاهکارهای آغاز دوران صفوی به شمار میرود.
فرجامین قطعه این مرقع، بریده پیکر مذهب شیری است که از عبارت «ناد علیا...» پدید آمده است. زمینه کاغذی که این بریده به روی آن چسبانیده شده، ساده و بیآرایش است، لیک پیکره شیر در میان مربع مستطیلی از جدولهای زرین قرار گرفته که بیرون آنها اسلیمی و گل و برگهای شاهعباسی زرین آرایش یافته است و یکی از بهترین نمونههای کاغذبری ایران است.
بنیاد تبریزی از خوشنویسان و کاغذبران گمنام سده یازدهم هجری است. مرحوم
دکتر بیانی دربارة او در احوال و آثار خوشنویسان آورده است:
«از خوشنویسان گمنام بود و به خط وی یک قطعه
نستعلیق گلزار چهاردانگ و کتابت خوش در کتابخانه ملی
پاریس است که رقم دارد: «
بنده آل علی بنیاد تبریزی» و این قطعه به صورت
نستعلیق کتیبه شده، متن آن
سوره یس از
قرآن به خط
غبار است که رقم «
عبدالله شهابی»دارد.»
از دیگر کاغذبران این دوره علیرضای تبریزی است که نمونهای از بریدههای او در هشت سطر از کاغذ نخودی رنگ بریده و به روی کاغذ فستقی چسبانیده شده و میان سطرها نیز جابهجا، طلااندازی گردیده است. این قطعه در موزه هنرهای تزئینی تهران نگهداری میشود. مضمون این بریده چنین است:
هو العزیز
«سبحان ذی الملک والملکوت، سبحان ذی العزةوالعظمة و القدرة والکبریاء و الجبروت، سبحان الملکالحیّ الذی لایموت سبوح قدوس (ربّنا) ربّ الملائکة والروح یا مقلب القلوب والابصار یا خالق اللیل والنهار»
«قاط... علیرضای تبریزی ۱۰۵۱»
گمان میرود کاتب و قاطع این قطعه همان
علیرضایعباسی تبریزی خطاط و
خوشنویس معروف روزگار
شاهعباس بزرگ صفوی و رقیب
میرعماد قزوینی باشد. زیرا شیوه خط این قطعه بیشباهت به خط دو لوحه طلایی مشبک و کندهکاری شده از علیرضای عباسی و قطعات بازمانده از او نیست.
اگر این نظر از سوی خط شناسان مورد تأیید قرار گیرد و نیز معلوم شود که علیرضای تبریزی حتماً تا این تاریخ زنده بوده است، در آن صورت باید گفت این استاد خط، گذشته از
ثلث و نستعلیقنویسی، قطاعی نیز میکرده است.
میرزا محمدعلی قوچانی که نخست
تخلص «
سکوتیخراسانی»
داشت و سپس به «
سنگلاخ» معروف شد، از چهرههای شگفتانگیز سدة سیزدهم هجری ایران است. او مردی خوشنویس و هنرمند با ویژگیها و کوششها و کارهای خاص خود بود. معروف و مهمترین آثار میرزا سنگلاخ یک قطعه سنگ مرمر عظیم است به طول دو متر و هفتاد سانتیمتر و عرض یک متر و سی سانتیمتر که سطح آن پوسیده از عبارات مختلف و متن اصلی آن یک «
بسمالله الرحمن الرحیم» به قلم یک دانگ کتیبهای
نستعلیق خوش و تمامی خطوط و نقوش آن برجسته است و سنگلاخ آن را برای روی
مرقد پیامبر اسلام آماده ساختهبود که بنا به علل مختلف، امکان این استفاده پیش نیامد.
«
میرزا محمد حسین یزدی» از کاغذبران چیرهدست و استاد سدة سیزدهم هجری ایران است که متأسفانه از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست. قطعهای از بریدههای او در مجموعه مهندس «عباس فردا» عبارت است از بته جقهای از کاغذ سفید که در میان آن
سوره قدر و سوره «فتح» بریده شده و دور جقه یا گل و بته آرایش یافته و در زمینه آبی فیروزهای چسبانیده شده و چنین رقم خوردهاست:
«عمل محمدحسین یزدی سنه ۱۲۷۲»
در قطعهای از این هنرمند متعلق به مجموعه
کریمزادهتبریزی،
سوره توحید به قلم
رقاع از کاغذ سفیدرنگ در زمینة مشکی که فاصله حروف و حاشیه آن با گل و برگهای ظریف آرایش یافته است. تاریخ این قطعه ۱۲۷۹ه.ق است و مهر قاطع با عبارت «نور چشم محمد حسین» در دو جای آن زده شده است. هیچ یک از بریدههای متعلق به نویسنده، رقم و
تاریخ ندارد، ولی از روی سنجش شیوهبرش و موضوع برخی از آنها با قطعه
دکتر خسرو مرات، بیگمانیم که قطعه همه از همین استاد یزدی است.
به جز اینها سه بریده از این هنرمند نیز در سه مجموعه خصوصی در ایران و
انگلستان نگاهداری میشود که یکیاز آنها عبارت «یا ستار العیوب» به خط نستعلیق
جلی که
حاشیة آن با برگهای شبدری بریده و
آرایش یافته است، میباشد.
از کاغذبران سالهای نخست سدة چهاردهم هجری،
ابراهیم نامی است که قطعهای درشت از بریدههای او که ترکیبی از «بسمالله الرحمن الرحیم» و «یا علی مدد» و «
الله،
محمد،
علی،
فاطمه،
حسن و
حسین» با رقم و تاریخ «ابراهیم ۱۳۰۹» که چندان هم استادانه بریده نشده است، در مجموعهای خصوصی در
تهران نگاهداری میشود. «
محمد مهدی شریف شریعتمداری از کتیبهنگاران و کاغذبران استاد سدة چهاردهم هجری دارای سه قطعه بریده به قطع بزرگ و کوچک که پیش از این در مجموعه
محمدعلی مسعودی بوده است با شرح: قطعه بریده به قلمنستعلیق «یا کاشف الغم...»، همچنین قطعه بریده باعبارت «بسمالله الرحمن الرحیم، اللهم یا فارج، صلوات الله علی فاطمه و ابیها و بعلها و بینها» در مجموعه
استاد غلامحسین امیرخانی، قطعهای بریده «و ان یکادالذین کفروا...» به
قلم شکسته نستعلیق به روی زمینة مشکی، قطعهای به خط نستعلیق ششدانگ عالی در سه سطر باعبارت «قال یقول الله عزوجل ولایة علی بن ابی طالب...»، قطعه خط نستعلیق جلی با نام
چهارده معصوم از کاغذ مشکی به روی مقوای زمینه قهوهای روغن خورده در مجموعه مرحوم
رضا مافی نگارگر و خوشنویس معاصر (پیکره ۳۴ س)، قطعه خط نستعلیق جلی بریده به رنگ زرد با عبارت «ناد علیا...» به روی کاغذ زمینه سرمهای روغنخورده بیرقم با تاریخ ۱۳۱۰ ه.ق در مجموعه مرحوم رضا مافی (پیکره ۳۵ س)، قطعه خط نستعلیق درشت بریده از کاغذ نخودی رنگ بر زمینه قهوهای به مضمون «سلام علی ابراهیم» در مجموعه
مستوفی مدیر کتابفروشی مستوفی و از همه جالب توجهتر، بریدهای از این هنرمند است که به مدلول بیت:
بر صفحه چهرهها نوشتست خدا
از
روز الست یا علی الاعلی
که در دو سوی قطعه نوشته شده، از ترکیب «یا حق» و«علی الاعلی» به خط توأمان مشکی به طور قرینهسازی و چپ و راست یا معکوس بریده و به روی مقوای زمینه نخودی رنگ به شکل
چهره آدمی چسبانیده شده است(پ۲۰، ۲۱، ۲۲/۱).
چنین پیداست که در میان کاغذبران ایران برای نشان دادن استادی و چیرهدستی گاهی سابقهای برگزار میشدهاست و ضمن سرودن اشعار فیالمجلس باید آن را کاغذبری میکردند و با سلیقه در زمینهای میچسباندند و با نظر
داوران برنده و شاید
پاداش و
جایزهای نیز دریافت میکردند.
میرزا احمد تهرانی از فرجامین کاغذبران شناخته شدهسده چهاردهم از قرار با یکی از رقیبان و همگنان کاغذبر چنین سابقهای را انجام داده و قصیدهای سروده، بریده و چسبانیده بود که ایشان قطعه بریده رقمداری از کاغذ سیاه رنگ به خط نستعلیق مرکب از نامهای «الله، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین» دارد که از ترکیب نامها،چهرة آدمی پدید آورده شده و در مجموعهای خصوصی در تهران نگهداری میشود.
از جمله این کاغذبران «
عبدالحسین هزارجریبی» است که قطعهای بریده از
سوره حمد در مجموعه
خسرو زعیمی در تهران، از ایشان با تاریخ ۱۳۰۷ ه. ق
وجود دارد.
رقم این کاغذبر در پایان قطعه به صورت «اقل الطلبهعبدالحسین ساکن هزارجریب سنه ۱۳۰۷ قید گردیده و پیکره آن در این
کتاب به چاپ رسیده است.(پیکره ۳۹س)
غیر از این موارد، در موزه هنرهای تزئینی
تهران یک قطعه بریده با مضمون «سلام علی المرسلین» به خط نستعلیق درشت، بریدهای با کاغذ مشکی در زمینه کاغذ نخودی رنگ، دعاهایی به خط نسخ و جدول و
گل و
برگ( پیکره ۴۷ س) وجود دارند که متأسفانه از نام برندههای آنها ناآگاه هستیم.
ابزارهای کاغذبری بسیار ساده و انگشت شمار هستند از جمله
کاغذ، ساده یا رنگین،
مقراض یا
قیچی، کارد کوچک و یا کارد و گزنهای ویژه پوست بری «
شفره»، قلمهای فلزی گوناگون، پیش تخته و مقوا.
مهمترین و جالبترین ویژگی بریدهها در جنبة آذینی و آرایشی و چشمنوازی آنهاست. در برخی از کتابهای دستنوشت، چند برگ از آغاز و انجام کتاب را به جاینگاشتن
شمسه،
ترنج،
سرلوح و
خاتمه با بریدههایی از کاغذهای رنگین میآراستند، ضمن برخی از قرآنها و دیوانها از آغاز تا انجام با خط بریده ریز چیده و چسبانیده شده که نمونهای از حد اعلای حوصله، پرکاری، دقت و ظرافت است. مرحوم دکتر بیانی، سالها پیش به مرحوم ذکاء یادآوری کرد که یک مجلد از قرآن کریم که همه حرفها، آیهها و سورههایش از کاغذ بریده و بر زمینه سرخرنگی چسبانیده شده، در کتابخانه سرکاری رامپور هندوستان نگاهداری میشود که کاری بیمانند و سخت شگفتانگیز است.
گاه برخی از
دعاها،
حدیثها،
کلمات قصار،
شعرهای پندآموز، نامهای پیامبران و امامان و
مقدسان را برای پیشدیده داشتن یا
تیمن و
تبرک، قطعه کرده باآرایشهای دیگر از دیوار اتاقها میآویختند و یا آنها را در رده قطعه خطهای خوش استادان خط در مرقعها صحافی کرده، نگاه میداشتند.
مرحوم ذکاء در کتاب خود مینویسد: «با همه پیدایش هنر کاغذبری در سده نهم هجری در میان ایرانیان و رواج آن در این سرزمین، متأسفانه از همان آغاز در سنجش با هنرهای دیگر به این هنر ظریف توجه لازم مبذول نگردید و با
وجود هنرمندان چیرهدست و
ماهر، شماره کار آنها اندک و نمونه کارها و بریدههایشان
قلیل است، چون کاغذبری را گونهای بازی کودکانه یا در رده هنرهای دستی توده مردم میشمردند و بزرگان و هنرشناسان زمان، چنانکه میبایست از آن پشتیبانی و
حمایت نکردند، ناچار در اثر بیتوجهی و نداشتن
انگیزه برای هنرمندان این هنر کم کماز دیدهها افتاده و فراموش گردید.
دانشنامه موضوعی قرآن