• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید محمد باقر میرداماد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



میر محمد باقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد» در نیمه دوم قرن دهم هجری پا به عرصه حیات گذاشت. هر چند درباره سال تولد او، اطلاعات کافی در دست نیست؛ ولی کتاب «نخبه المقال فی اسماء الرجال»، تولد وی را سال ۹۶۹ ق. ذکر کرده است.
عین عبارت «نخبه المقال» این چنین است:
«ظفرت بتاریخ میلاده (میرداماد) سنه ۹۶۹»
[۱] . غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکری فلسفی در جهان اسلام، طرح نو، ص ۳۰۱.

اما آن چه مسلم است، وی در خانه علم و معنویت پا به عرصه گیتی نهاد؛ پدرش، سید محمد حسینی استرآبادی و مادرش دختر محقق کرکی بود و نسب وی به امام حسین ـ علیه السلام ـ می رسد.
عنوان استرآبادی ظاهرا به دلیل انتساب پدرانش به «استرآباد» بوده و خود وی در استرآباد به دنیا نیامده است؛ چرا که پدرش مسلما در مرکز سیاسی کشور بوده و سند و مدرکی بر سکونت خانواده میرداماد در استرآباد، وجود ندارد.
[۲] . فصلنامه مشکوه، ش۴۳، تابستان ۱۳۷۳، ص ۹۳.

از آن جا که پدرش، داماد شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (معروف به محقق ثانی) بود، به «میرداماد» معروف شد که بعدا این لقب به میر محمد باقر نیز داده شد.
[۳] . حلبی، علی اصغر، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلام، اساطیر، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۴۶۱؛ فوائد الرضویه، ص ۴۱۹.





میر محمد باقر سال های کودکی را پشت سر نهاد و به جرگه دانش پژوهان پیوست. او در نخستین فرصت، به سمت توس هجرت کرد و در پرتو آستان قدس رضوی، به فراگیری دانش پرداخت و علوم دینی را نزد سید علی فرزند ابی الحسن موسوی عاملی و دیگر اساتید آن دیار آموخت.
[۴] . فصلنامه مشکوه، ش۴۳، ص ۹۴؛ میر محمد باقر داماد، قبسات، به اهتمام مهدی محقق، دوم، نشر دانشگاه تهران، ۱۳۶۷، مقدمه، ص ۲۵، به نقل از سایه اشراق، زندگی نامه میرداماد، عباس عبیری، گرگان، قم، ۱۳۷۶، ص ۱۷.
همچنین علوم فلسفه و ریاضیات را در دوران حضورش در توس آموخت. میر محمد باقر سپس راه قزوین پیش گرفت. قزوین در آن زمان، پایتخت «دولت صفویه» بود و دانشمندان زیادی در آن شهر مشغول تحقیق و تدریس بودند؛ وی نیز به تدریس علوم دینی پرداخت. در سال ۹۸۸ ق. دوباره به خراسان آمد و تا سال ۹۹۳ ق. در آن دیار ماندگار شد و سپس به کاشان مهاجرت کرد.



میر محمد باقر از محضر علمای بزرگی کسب فیض کرد؛ از جمله:
۱. شیخ عبدالعالی بن علی بن عبدالعالی کرکی (متوفای ۹۹۳ ق.)، (دایی میر محمد باقر).
۲. شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی (متوفای ۹۸۴ق.)، (پدر شیخ بهایی)
۳. سید نورالدین علی بن الحسین موسوی عاملی؛ وی از شاگردان شهید ثانی بود که به ایران مهاجرت کرد.
۴. علی بن ابی الحسن عاملی.
۵. تاج الدین حسین صاعد بن شمس الدین توسی.
۶. میر فخر الدین محمد حسینی سماک استرآبادی (۹۱۸ ـ ۹۸۴ ق.) ؛ وی مهمترین استاد میرداماد در علوم عقلیه بود.



میرداماد از علمای برجسته قرن یازدهم و از بزرگان فلاسفه و حکمای اسلامی بود. اسکندر بیگ منشی ـ که معاصر میرداماد بود ـ در کتاب «تاریخ عالم آرای عباسی»، او را چنین وصف می کند:
«در علوم معقول و منقول، سرآمد روزگار خود و جامع کمالات صوری و معنوی، کاشف دقائق انفسی و آفاقی بود. در اکثر علوم حکمیه و فنون غریبه و ریاضی و فقه و تفسیر و حدیث، درجه علیا یافته و فقهای عصر فتاوای شرعیه را به تصحیح آن جناب معتبر می شمارند».
[۵] . ریحانه الأدب، ج۶، ص ۵۸.

میرداماد در زمینه علوم اسلامی، دارای آثار ارزشمندی است و در ابواب مختلف فقه و اصول، نیز صاحب نظر بود.
لکن آن چه در شخصیت علمی اش غلبه دارد، مهارت وی در حکمت و فلسفه است؛ به طوری که او را «معلم ثالث» خوانده اند و او نیز خود را «معلم» می خواند و شأن خود را کمتر از ابونصر فارابی نمی دید. از این رو، در برخی از تألیفات خویش می گوید: «قال شریکنا فی التعلیم ابونصر الفارابی».
[۶] . محمد بن سلیمان، تنکابنی، تذکره العلما، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۱۷۸.
و بهمنیار را ـ که بزرگترین شاگرد ابن سینا بود ـ شاگرد خویش می پنداشت، و اگر می خواست از او قولی نقل کند، می گفت:
«قال تلمیذنا بهمنیار؛ شاگرد ما بهمنیار گفت».
[۷] . محمد تنکابنی، قصص العلماء، علمیه اسلامیه، تهران، ص ۳۳۳.

همچنین در رشته فلسفه، خود را هم ردیف شیخ الرئیس ابوعلی سینا می دانست:
«کتاب الشفا لسهیمنا السالف و شریکنا الدارج الشیخ الرئیس»
[۸] . محمد باقر موسوی خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۲، اسماعیلیان، قم.

نام آور ترین شاگرد میرداماد؛ یعنی صدرالمتألهین، در اولین عبارتش هنگام بازگویی گفتار معصومان ـ علیهم السلام ـ، این گونه استادش را می ستاید:
اخبرنی سیدی و سندی و استادی و استنادی فی المعالم الدینیه و العلوم الالهیه و المعارف الحقه و الاصول الیقینیه، السید الاجل الانور العالم المقدس الاطهر، الحکیم الالهی و الفقیه الربانی، سید عصره و صفوه دهره، الامیر الکبیر و البدر المنیر، علامه الزمان و اعجوبه الدوران المسمی بمحمد الملقب بباقر الداماد الحسینی قدس الله عقله بالنور الربانی ...
[۹] . جلال الدین آشتیانی، شرح حال و آراء فلسفی ملا صدرا، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۰، ص ۵ به نقل از سایه اشراق، ص ۴۰.

میرداماد علاوه بر این که در علوم ذکور شهرت یافته، در فصاحت و بلاغت نیز استاد و خطیبی جامع و پیشوایی مسلم بود؛ به عصر خویش خطیبی کامل؛ به جمعه و جماعت مواظبتی دائم و قاطبه افراد زمان به حضورش حاضر می شدند.
[۱۰] . محمد باقر، موسوی خوانساری اصبهانی، روضات الجنات، ج۲، اسماعیلیان، قم، ص ۶۲.




میرداماد مانند بسیاری از حکما و عرفا، که ذوق شعر و شاعری داشته اند، به سرودن شعر عربی و فارسی می پرداخته و به «اشراق» تخلص می نموده است. مجموعه اشعار او بعد ها به نام «دیوان میرداماد» گرد آوری شده است.



از جمله شاگردان وی عبارتند از:
۱. صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملا صدرا، (متوفای ۱۰۵۰ق) ؛
۲. حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجی (متوفای ۱۰۷۱ق).
۳. ملا محسن فیض کاشانی (متوفای ۱۰۹۱ق).
۴. حکیم قطب الدین لاهیجی (متوفای ۱۰۷۵ ق).
۵. سید احمد علوی عاملی.
۶. ملا خلیل قزوینی (۱۰۰۱ ـ ۱۰۸۹ق).
۷. علی نقی کمره ای، شاعر (متوفای ۱۰۲۹ق).
۸. نظام الدین امیر احمد بن زین العابدین عاملی.
۹. محمد تقی بن ابی الحسن حسینی استر آبادی.
۱۰. عبدالغفار بن محمد بن یحیی گیلانی.
۱۱. امیر فضل الله استرآبادی.
۱۲. دوست علی بن محمد.
۱۳. عادل بن مراد اردستانی.
۱۴. شمس الدین محمد گیلانی (شمسای گیلانی).
۱۵. میرزا شاهرخ بیگار.
۱۶. محمد حسین حلبی.
۱۷. عبدالمطلب بن یحیی طالقانی.
۱۸. ابوالفتح گیلانی.
۱۹. میر منصور گیلانی.
۲۰. شیخ عبدالله سمنانی.
۲۱. محمد حسن زلالی خوانساری.
۲۲. شیخ محمد گنابادی.
۲۳. حسین بن محمد بن محمود حسینی آملی (سلطان العلما).



میرداماد، از دو طریق بر اندیشه های بعد از خود، تأثیر گذاشت:
الف) در مقیاس کمتر، با نوشته ها و تألیفاتش؛ که بیش از یکصد جلد کتاب و رساله می باشد.
ب) با مقیاسی بالاتر، از طریق تربیت شاگردان بسیار ؛ که هر کدام آثار با ارزشی از خود برجای گذاشته اند، همانند «ملا صدرا» که تأثیر عمیقی بر اندیشه های فلسفی پس از خویش داشته است.
[۱۱] . تاریخ ایران اسلامی دفتر چهارم، صفویه از ظهور تا زوال، ص ۲۵۲.




میرداماد برای تدریس «حکمت»، واژه ها و اصطلاحاتی وضع کرد که افراد عادی از آن چیزی نمی فهمیدند؛ در واقع میرداماد از حیث به کار بردن زبان مخصوص علمی، پیرو مکتبی بود که سه هزار سال قبل از او، توسط دانشمندان مصری ابداع شده بود. وضع این نوع کلمات از سوی میرداماد، سبب شد که امروز، محققان ایرانی به آن اصطلاحات آشنایی نداشته باشند.
[۱۲] . ملاصدرا ـ صدرالدین شیرازی، ص ۴۹ ـ ۴۸.

علت این که وی مباحث حکمت را با اسلوبی دشوار و غامض می نوشته چنین بیان شده است:
۱. ترس از تکفیر کج فهمان و تحجر گرایان.
۲. با این روش قصد داشت مطالب حکمت و دقایق معرفت از دسترس افکار منحرف به دور باشد.
[۱۳] . فصلنامه مشکوه، ش ۴۳، ص ۱۱۲ و ۱۱۱.

شاهد بر این مدعا، جریان رویای شاگردش (ملاصدرا) است:
وی استاد گرانقدرش را در خواب دید، و از آزار مردم شکوه کرد و از استاد پرسید: با آن که مذهبی غیر مذهب شما ندارم، چرا مردم شما را می ستایند ومرا تکفیر می کنند؟ استاد در جواب گفت:
من حقایق حکمت را آن چنان نوشتم که دانشوران نیز از درکش ناتوانند و جز مردان این راه، کسی نمی تواند آن را بفهمد؛ ولی تو مطالب فلسفی را چنان روان نوشتی که حتی افراد بی سواد آن را می فهمند و بدین جهت، تکفیرت می کنند.
[۱۴] . قصص العلما، ص ۳۳۵.




میرداماد در علوم عقلی (ریاضی، هیئت، فلسفه و کلام) و علوم نقلی (فقه، اصول و حدیث) از دانشمندان نام آور به شمار می رفت؛ برخی از آثار ارزشمند و متنوع او، بدین قرار است:
۱. قبسات؛ مهم ترین کتاب اوست که به شرح یکی از مهمترین مباحث فلسفی یعنی حدوث و قدم عالم پرداخته است.
۲. الایقاضات؛ در مسئله جبر و اختیار.
۳. صراط المستقیم؛ در فلسفه.
۴. الافق المبین؛ در فلسفه و عرفان.
۵. الحبل المتین؛ در فلسفه.
۶. جذوات؛ در فلسفه و علم حروف.
۷. تقویم الایمان؛ در اثبات وجود خدا و صفات باری تعالی.
۸. شارح النجاه؛ در فقه.
۹. الرواشح السماویه فی شحرا الحادیث الامامیه؛ در حدیث.
۱۰. رساله ای در تولی و تبری؛ جهت گیری های میرداماد درباره مذهب شیعه است.
۱۱. خلسه الملکوتیه.
۱۲. الجمع و التوفیق بین رایی الحکیمین؛ در حدوث عالم.
۱۳. رساله فی حدیث العالم ذاتا و قدمه زماناً؛ این رساله در حاشیه قبسات چاپ شده است.
۱۴. اللوامع الربانیه فی رد شبه النصرانیه.
۱۵. رساله فی تحقیق مفهوم الوجود.
۱۶. رساله فی المنطق.
۱۷. السبع الشداد؛ درباره چند علم.
۱۸. سدره المنتقی، در تفسیر قرآن (حمد، جمعه و منافقون).
۱۹. رساله فی خلق الاعمال.
۲۰. نبراس الضیاء؛ در معنی «بداء»
۲۱. عیون المسائل.
۲۲. تفسیر قرآن.
۲۳. شرح استبصار؛ در حدیث.



حکیم فرزانه در حکمت علمی و اخلاق فردی، ممتاز بود و به همراهی حکمت نظری با تهذیب اخلاق، تأکید داشت و حکمت بدون تهذیب را باعث گمراهی و ضلالت می دانست. او به دستور ها و فرایض دینی به عنوان «آداب سیر و سلوک» بسیار اهمیت می داد. به قرآن علاقه ای بسیار عمیق داشت؛ به طوری که هر شب نصف قرآن را تلاوت می کرد. آن اندازه می خوابید که برای پرداختن به کارهایش تجدید قوا کرده باشد و غذا به اندازه ای می خورد که توان تحقیق و کارهای دیگرش را داشته باشد.
[۱۵] . فصلنامه مشکوه، ش ۴۳، ص ۱۱۳ و ۱۱۲.

اغلب اوقات، به ذکر خدا و تزکیه نفس مشغول بود و شب ها در حال تهجد. اهمیت زیادی به ادای نوافل می داد و هیچ یک از نوافل را ترک نمی کرد و این وضع را از سن بلوغ تا زمان وفات ادامه داد.
[۱۶] . فلاسفه شیعه، ص ۴۰۹.




در سال ۱۰۴۰ ق. شاه صفی جهت زیارت عتبات عالیات عازم عراق شد؛ وی از میرداماد خواست که در این سفر، همراه او باشد. میرداماد که عاشق اهل بیت بود و نمی توانست به راحتی از کنار این پیشنهاد بگذرد، قبول کرد.
در بین راه، دانشور کهنسال شیعه، سخت مریض شد و مسیر کربلا به نجف دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش را به نجف اشرف منتقل و در جوار قبر امیر مومنان علی ـ علیه السلام ـ دفن کردند.
[۱۷] . شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا، ص ۵.




 
۱. . غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکری فلسفی در جهان اسلام، طرح نو، ص ۳۰۱.
۲. . فصلنامه مشکوه، ش۴۳، تابستان ۱۳۷۳، ص ۹۳.
۳. . حلبی، علی اصغر، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلام، اساطیر، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۴۶۱؛ فوائد الرضویه، ص ۴۱۹.
۴. . فصلنامه مشکوه، ش۴۳، ص ۹۴؛ میر محمد باقر داماد، قبسات، به اهتمام مهدی محقق، دوم، نشر دانشگاه تهران، ۱۳۶۷، مقدمه، ص ۲۵، به نقل از سایه اشراق، زندگی نامه میرداماد، عباس عبیری، گرگان، قم، ۱۳۷۶، ص ۱۷.
۵. . ریحانه الأدب، ج۶، ص ۵۸.
۶. . محمد بن سلیمان، تنکابنی، تذکره العلما، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۱۷۸.
۷. . محمد تنکابنی، قصص العلماء، علمیه اسلامیه، تهران، ص ۳۳۳.
۸. . محمد باقر موسوی خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۲، اسماعیلیان، قم.
۹. . جلال الدین آشتیانی، شرح حال و آراء فلسفی ملا صدرا، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۰، ص ۵ به نقل از سایه اشراق، ص ۴۰.
۱۰. . محمد باقر، موسوی خوانساری اصبهانی، روضات الجنات، ج۲، اسماعیلیان، قم، ص ۶۲.
۱۱. . تاریخ ایران اسلامی دفتر چهارم، صفویه از ظهور تا زوال، ص ۲۵۲.
۱۲. . ملاصدرا ـ صدرالدین شیرازی، ص ۴۹ ـ ۴۸.
۱۳. . فصلنامه مشکوه، ش ۴۳، ص ۱۱۲ و ۱۱۱.
۱۴. . قصص العلما، ص ۳۳۵.
۱۵. . فصلنامه مشکوه، ش ۴۳، ص ۱۱۳ و ۱۱۲.
۱۶. . فلاسفه شیعه، ص ۴۰۹.
۱۷. . شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا، ص ۵.




سایت اندیشه قم    



جعبه ابزار