• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم آتش بس (نهایی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آتش بس قرارداد متارکه جنگ در مدّت محدود می باشد.



آتش بس، در اصطلاح عبارت از قرارداد ترک جنگ در مدّت محدود است؛ اعمّ از این‌که در برابر دریافت عوض یا بدون آن انجام گیرد؛
[۱] المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
بدین ترتیب، آتش بس نوعی صلح و آشتی موقّت است که در عربی با « هُدنه » و « مهادنه » از آن یاد می‌شود.


با توجّه به این‌که آتش بس، در فضای نبرد انجام می‌گیرد، وقوع آن در سیزده سال حضور پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در مکه و دعوت مردم به اسلام ، مصداق ندارد؛ زیرا در این دوران، به سبب ضعف مسلمانان و نبودن حکومت اسلامی و هرگونه ساز و برگ نظامی، امکان جنگ و جهاد با مشرکان وجود نداشته است؛ بنابراین، سخن از آتش بس، فقط به دوران پس از هجرت پیامبر به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی ناظر است.

۲.۱ - مهمترین مصداق

مهم ‌ترین مصداق آتش بس در تاریخ اسلام ، صلح حدیبیه است. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سال ششم هجرت ، برای انجام مناسک عمره رهسپار مکه شد. مشرکان مکه، با آگاهی از مقصد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، از طریق نماینده ای در حدیبیه با وی پیمان صلح امضا کردند و دو طرف متعهّد شدند که به مدّت ده سال از جنگ بپرهیزند.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، به تمام مواد و شرایط این عهدنامه پای بند ماند؛ امّا مشرکان، با شبیخون به گروهی از هم پیمانانِ مسلمانان، پیمان شکنی کردند و در پی آن، مکه در سال هشتم هجری به دست مسلمانان گشوده شد.
[۶] جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج ۲، ج ۲، ص ۲۶۸.
[۷] الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.



در قرآن کریم ، از آتش بس‌ به‌طور صریح و با عنوان « مهادنه » سخنی به میان نیامده؛ بلکه به گونه های مختلف بدان توجّه شده است:

۳.۱ - ماده سلم

۱. در دو مورد، عنوان «سَلْم» آمده: «وَ إن جَنحُوا لِلسَّلم فَاجنَح لَها وَ تَوکل عَلی اللّهِ إنَّهُ هُوَ السَّمیعُ العَلیمٌ
و اگر (مشرکان) به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل کن که او شنوای دانا است».
«فَلاتَهِنوا و تَدعُوا إلی السَّلم و أنتم الأعلَون وَ اللّهُ مَعکم وَ لَن یتِرَکم أعملَکم
پس سستی نورزید و ( کافران را) به آشتی مخوانید (که) شما برترید و خدا با شما است و از (ارزش) کارهایتان هرگز نخواهد کاست».
در دو مورد، با عنوان «سَلَم» ذکر شده است:
«فإنِ اعتَزَلوکم فَلَم یقتِلوکم وَ ألقَوا إلَیکم السَّلَم فما جَعَل اللّهُ لکم عَلیهم سَبیلاً
پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد صلح دادند، (دیگر) خدا برای شما راهی (برای تجاوز ) بر آنان قرار نداده است».
در آیه بعد می‌فرماید: اگر از شما کناره نگرفتند و به شما پیشنهاد صلح ندادند و (از پیکار با شما دست برنداشتند)، آنان را هر کجا یافتید، به اسارت بگیرید و بکشید:
«فإن لَم یعتزِلوکم و یلقُوا إلیکم السَّلَمَ و یکفُّو ا أیدِیهُم فَخُذوهم وَ اقتُلوهم حَیثُ ثَقِفتُموهُم».
معنای دقیق «سَلَم»، مطلق صلح و آشتی خواهی است،
[۱۳] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۵، ص ۱۸۸، «سلم».
امّا از آن‌جا که آتش بس نیز نوعی آشتی خواهی موقّت به شمار می‌رود،برخی مفسّران، «سلم» در آیات پیشین را به معنای «مهادنه» و «آتش بس» نیز دانسته و شرایط و احکام آتش بس را در ذیل همین دسته از آیات آورده اند.
[۱۶] جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج ۴، ج۵، ص۲۷۱.
[۱۷] الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.


۳.۲ - میثاق و معاهده

۲. در برخی آیات، عنوان « میثاق و معاهده » آمده است. در آیه ۴ سوره توبه از محترم شمردن پیمان مشرکان که تعهّدشان را نشکستند، سخن به میان آمده:
«إلاّ الّذینَ عهدتُّم مِنَ المُشرِکینَ ثُمَّ لَم ینقُصوکم شَیئاً و لم یظـهِروا عَلیکم أحداً فَأتمُّوا إلیهم عَهدَهُم إلی مُدَّتِهم إنّ اللّه یحِبُّ الْمُتَّقین»
و در آیه ۸۹ و ۹۰ سوره نساء از هم پیمانان مشرکان سخن گفته و این‌که مسلمانان با آن‌ها صلح و مدارا داشته باشند:
«.. فخُذُوهُم و اقتُلوهم.. إلاّ الّذین یصِلونَ إلی قوم بَینَکم و بَینَهم میثقٌ..».
در این آیات، از مفاد پیمان ، گفت و گو نشده؛ امّا چنان‌که بسیاری از مفسّران گفته اند، مقصود، پیمانی است که براساس آن، افزون بر سایر مواد پیمان، نبرد بین دو طرفِ معاهده نیز برای مدّتی متروک اعلام شده است.
[۱۸] جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج۴، ج ۵، ص۲۶۸.


۳.۳ - رعایت زمان و مکان

۳. در برخی آیات، مسجد الحرام و ماه های حرام ، مکان و زمان‌هایی که شایسته متارکه جنگ است، دانسته شده و از مسلمانان خواسته شده که ضمن پای بندی به معاهده آتش بس، فقط زمانی به جنگ اقدام کنند که مشرکان این پیمان را نقض کرده، حرمت مسجدالحرام و ماه های حرام را شکسته، به جنگ برخیزند؛ نظیر آیه :
«الشَّهر الحَرام بالشَّهرِ الحرامِ و الحُرُمت قِصاصٌ فمَنِ اعتدی علَیکم فَاعتَدوا عَلیه بِمِثلِ ما اعتدی عَلیکم».
در آیات ۱۹۱ سوره بقره و ۵ سوره توبه همین معنا با مقداری تفاوت آمده است.
==============================================================




۴.۱ - عدم محبوبیت جنگ

۱. محبوب نبودن جنگ:
جنگ‌ به‌طور ذاتی مورد تشویق اسلام نیست؛ بدین جهت، هرگاه دشمن برای صلح اعلام آمادگی کند، اسلام صلح را ترجیح می‌دهد
[۲۲] تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰.
تا بدان جا که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمان می‌دهد آتش بس را بپذیرد و به احتمال خدعه دشمن توجّه نکرده، بر خداوند توکل کند.
[۲۳] تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۶۹.
[۲۴] المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۱۸.


۴.۲ - تجدید قوا

۲. تجدید قوای مسلمانان :
زمانی که مسلمانان دچار ضعفند یا به سبب طولانی شدن جنگ، از توان آن‌ها کاسته شده، اسلام به پذیرش آتش بس سفارش می‌کند تا با استفاده از فرصت پیش آمده، به تقویت بنیه نظامی و تجدید قوا بپردازند.
[۲۸] الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۲۷.


۴.۳ - گرایش به اسلام

۳. زمینه سازی برای گرایش به اسلام :
ایجاد فرصت مناسب برای مطالعه دشمنان درباره اسلام و احیاناً بازگشت آن‌ها به دامن این مکتب حیات بخش می‌تواند یکی دیگر از اسرار پذیرش آتش بس باشد.
[۲۹] تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۱۳.

مشرکان پس از انعقاد پیمان صلح حدیبیه توانستند با آزادی تمام، بین مسلمانان رفت و آمد کنند و این امر باعث شد با اسلام آشنا و بسیاری از آن‌ها مسلمان شوند و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از گذشت دو سال، با شماری از پیروان که چندین برابر تعداد مسلمانان پیش از پذیرش این صلح بودند، رهسپار فتح مکه شود و بدون مواجهه با مقاومتی قابل توجّه، مکه را بگشاید؛ به همین جهت، صلح حدیبیه، فتح مبین معرّفی شده است.


قرآن کریم در آیه ۶ سوره توبه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمان می‌دهد که هرگاه مشرکی هنگام جنگ برای شنیدن سخن الهی پناه خواست، به او پناه دهد و پس از آن، او را به مکان امنش برساند. این امر نشان می‌دهد که اسلام برای فروکش کردن نبرد، هرچند برای مدّتی کوتاه (آتش بس) برای فراهم آوردن زمینه آشنایی دشمن از اسلام، اهمّیت ویژه ای قائل است.
[۳۱] المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۶.

==================================================================




۵.۱ - شرایط پیشنهاد

الف. شرایط پیشنهاد آتش بس:
«فَلاتَهِنوا و تَدعُوا إلی السَّلم و أنتمُ الأعلونَ.»
صیغه نهی (لاتدعوا) ظهور در حرمت پیشنهاد آتش بس در حال قوّت مسلمانان دارد.
شاید از مفهوم آیه بتوان جواز پیشنهاد آتش بس در حال ضعف را استفاده کرد که ممکن است طبق مصالحی به حدّ وجوب برسد.

۵.۲ - شرایط پذیرش

ب. شرایط پذیرش آتش بس:
از جمله «فاجنح لها» در آیه ۶۱ سوره انفال ، لزوم پذیرش آتش بس به دست می‌آید؛ چنان که از آیه «فإن اعتَزَلوکم.. فَما جَعَل اللّهُ لکم عَلیهم سبیلا»
پرهیز از ادامه جنگ پس از پیشنهاد آتش بس استفاده می‌شود که لازمه اش لزوم پذیرش آتش بس است.
برخی مفسّران، این وجوب را به زمانی مقید دانسته‌اند که پذیرش آتش بس، یا به مصلحت اسلام باشد، نظیر این‌که با قبول آن، فرصت مطالعه برای دشمن درباره اسلام فراهم آید، چنان که از مفهوم آیه ۶ سوره توبه (و إن أحدٌ مِن المُشرِکینَ استَجارَک فَأجرهُ حتّی یسمَعَ کلـمَ اللّهِ) استفاده می‌شود
[۳۴] المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
یا به مصلحت مسلمانان باشد؛ مثل آن‌که توان ادامه جنگ را نداشته باشند.
بعضی پذیرش آتش بس در صورت عدم مصلحت را حرام دانسته اند.
=============================================================


شماری از مفسّران گفته اند: آیات ناظر به صلح و آتش بس ، مربوط به زمانی است که مسلمانان در ضعف به سر می‌برده اند؛ بنابراین، با آیاتی نظیر: «و قتلوا المُشرِکینَ کافّةً»، «فَاقتُلوا المُشرکین حَیثُ وَجَدتُموهُم» یا «وَ قتِلوهم حتّی لاتَکونَ فِتنةٌ» و ... نسخ شده است.
[۴۰] جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۲.
[۴۱] الناسخ والمنسوخ، ابن متوّج، ص۹۶.
،
[۴۲] الایضاح لناسخ القرآن، ص ۲۳۱.
[۴۳] الایضاح لناسخ القرآن، ص ۲۳۲.


۶.۱ - توجیه نسخ

برای توجیه نسخ آیات آتش بس، سه مرحله برای جهاد ذکر شده است:
۱. اجازه دادن به مسلمانان برای جهاد با دشمنان؛
۲. دعوت به پذیرش صلح در مقابل پیشنهاد صلح از جانب مشرکان؛
۳. دعوت به جهاد و جنگ همه جانبه.
[۴۷] التمهید فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۲۹۷.
[۴۸] التمهید فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۳۱۶.

این مراحل، از وضعیت مسلمانان و میزان برخورداری آنان از توان و ساز و برگ جنگی متأثّر بوده و از آن‌جا که در مرحله سوم و پایانی، به سبب توانمندی، به جهاد دعوت شده اند، مراحل پیشین نسخ شده است.


در مقابل، شماری از قرآن پژوهان معتقدند که آیات آتش بس ، نسخ نشده است؛ زیرا
اوّلا آیه «فَاقتلُوا المُشرِکینَ حَیثُ وَجَدتُموهم» در سال نهم هجری نازل شد و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از آن، با اهل نجران پیمان صلح و آتش بس برقرار کرد؛
[۵۰] کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۸۰.

ثانیاً همان مصلحتی که باعث شده مسلمانان در مرحله دوم از مراحل سه ‌ ‌گانه جهاد، به پذیرش آتش بس در مقابل پیشنهاد دشمنان مأمور شوند، ممکن است در سایر زمان‌ها برای مسلمانان پیش آید و پذیرش آتش بس به واقع مصلحت آنان را در پی داشته باشد؛ البتّه تشخیص این مصلحتِ نوآمد، برعهده امام و پیشوای مسلمانان است.
[۵۳] کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۸۰.



مسلمانان پس از انعقاد قرارداد آتش بس، موظّفند به قوانین آن گردن نهند. تأکید اسلام به رعایت این قوانین، از پافشاری آن بر رعایت پیمان ها ، پرهیز از عهدشکنی ، احترام به قوانین پذیرفته شده اجتماعی و.. نشأت گرفته است.
[۵۵] تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰.
[۵۶] المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰.

در آتش بس، افزون بر این‌که نبرد ممنوع است
[۵۸] تفسیر راهنما، ج ۳، ص ۵۱۱.
جان و مال طرف معاهده نیز از طرف مسلمانان باید محفوظ باشد
[۶۰] تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۲۱.
و رعایت تمام موارد و شرایط ذکر شده در پیمان آتش بس ، لازم است
البته پای بندی به این قوانین از سوی مسلمانان، منوط به رعایت کامل آن از سوی طرف معاهده (مشرکان، کافران و..) خواهد بود.


شماری از مفسّران بر این نکته پای فشرده‌اند که بیش ‌ترین زمان آتش بس، هنگام ضعف مسلمانان ، ده سال، و کم ‌ترین آن هنگام قوّت مسلمانان، چهار ماه است.
[۶۳] التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۱۹.
[۶۴] الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۴۴.

استناد مدّعیان این دیدگاه، سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است؛ زیرا حضرت در دوران ضعف مسلمانان در حدیبیه ، با مشرکان به مدّت ده سال پیمان آتش بس امضا کرد و پس از نقض آن از سوی مشرکان که زمان قوّت مسلمانان بود، چهار ماه به آنان مهلت و پس از آن اعلان جنگ داد.
[۶۶] المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
[۶۸] التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص ۲۱۹.



معاهده آتش بس در شرایط ذیل شکسته می‌شود و مسلمانان اجازه می‌یابند آن را نقض کنند:
۱. از طرف دشمن، کوچک ‌ترین نشانه خیانت به پیمان آتش بس دیده شود که آیه ۵۸ سوره انفال به این مطلب ناظر است؛
[۶۹] التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۸۲.
[۷۰] تفسیر المنار، ج۱۰، ص۱۴۱.

با این حال، به صرف متّهم ساختن دشمن به نقض آتش بس و بدون داشتن دلیل روشن نمی‌توان آن را نقض کرد؛
[۷۱] الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۲۲.

۲. از سوی دشمن در مورد عمل به موادّ معاهده ، کوچک ‌ترین کوتاهی مشاهده شود.
[۷۲] تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۲۱.
جمله: «ثمّ لَم ینقُصوکم شَیئاً» در آیه ۴ سوره توبه ناظر به این امر است.
بسیاری از مفسّران، در بررسی آیات برائت و اعلان جنگ به مشرکان، برآنند که لغو آتش بس به دلیل خیانت و نقض صلح از سوی دشمن بوده است.
[۷۳] التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۲۱۷.

برخی گفته اند: مهلت آتش بس پایان یافته بود.
[۷۴] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۹.
گروهی نیز معتقدند مهلت آتش بس از ابتدا به وحی آسمانی مشروط بود؛ به این معنا که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به مشرکان اعلام کرد: این پیمان تا زمانی استمرار دارد که خداوند با فرود آوردن آیات قرآن آن را نقض نکند.
[۷۵] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۹.
[۷۶] التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۲۲۴.


۱۰.۱ - اعلان جنگ

در مواقعی که پیمان آتش بس، پیش از موعد مقرّر از سوی دشمنان نقض شود، شایسته است شروع جنگ و پایان یافتن پیمان آتش بس را به آنان اعلام کنند:
«براءةٌ مِنَ اللّهِ وَ رسُولِه إلَی الّذینَ عـهَدتّم مِنَ المُشرکینَ فَسیحُوا فِی الأرضِ أَربعة أشهُر واعلمُوا أنّکم غَیرُ معجِزِی اللّهِ وَ أنّ اللّهَ مُخزِی الکـفِرینَ
(این اعلام) بی زاری از جانب خدا و پیامبر او به کسانی از مشرکان است که با آنان پیمان بسته اید (و آنان پیمان شکنی کردند)؛ پس (ای مشرکان!) چهار ماه در زمین (ایمن از تعرّض) بگردید و بدانید که شما ناتوان کننده خدا نیستید و بدانید که خدا خوارکننده کافران است.»
بااستناد به آیه: «فَانبِذ إلیهم عَلی سَواء» لازم است این اعلام، روشن و بی پیرایه و بدون هرگونه نیرنگ انجام گیرد.
برخی، با استناد به آیه ۲ سوره توبه گفته اند: پیش از جنگ با دشمنانِ پیمان شکن، لازم است برای توبه و بازگشت به دامن اسلام ، فرصت مناسب به آن ها داده شود.
[۸۱] تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۱۳.



(۱) الایضاح لناسخ القرآن و منسوخه؛
(۲) التبیان فی تفسیر القرآن؛
(۳) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛
(۴) تفسیر راهنما؛
(۵) التفسیر الکبیر؛
(۶) تفسیر المنار؛
(۷) تفسیر نمونه؛
(۸) التمهید فی علوم القرآن؛
(۹) جامع البیان عن تأویل آیات القرآن؛
(۱۰) الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛
(۱۱) جواهرالکلام؛
(۱۲) السیرة النبویه، ابن هشام؛
(۱۳) فقه القرآن، راوندی؛
(۱۴) الکامل فی التاریخ؛
(۱۵) الکشّاف؛
(۱۶) کنزالعرفان فی فقه القرآن؛
(۱۷) مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛
(۱۸) مسالک الافهام، کاظمی؛
(۱۹) مفردات الفاظ القرآن؛
(۲۰) المغنی، ابن قدامه؛
(۲۱) المیزان فی تفسیر القرآن؛
(۲۲) الناسخ و المنسوخ.


۱. المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
۲. مسالک الافهام، ج ۳، ص ۸۲.    
۳. جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۲۹۲.    
۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۷۸۲.    
۵. الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۰۴.    
۶. جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج ۲، ج ۲، ص ۲۶۸.
۷. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.
۸. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۹. محمد/سوره۴۷، آیه۳۵.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۱۱. نساء/سوره۴، آیه۹۱.    
۱۲. مفردات الفاظ القرآن، ص ۴۲۳، «سلم».    
۱۳. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۵، ص ۱۸۸، «سلم».
۱۴. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص ۲۸۷.    
۱۵. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۱۴۹.    
۱۶. جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج ۴، ج۵، ص۲۷۱.
۱۷. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.
۱۸. جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج۴، ج ۵، ص۲۶۸.
۱۹. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۹.    
۲۰. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۱۰.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۹۴.    
۲۲. تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰.
۲۳. تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۶۹.
۲۴. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۱۸.
۲۵. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۲۶. انفال/سوره۸، آیه۶۲.    
۲۷. مسالک الافهام، ج ۳، ص ۸۲.    
۲۸. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۲۷.
۲۹. تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۱۳.
۳۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۷۸۶.    
۳۱. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۶.
۳۲. محمد/سوره۴۷، آیه۳۵.    
۳۳. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۳۴. المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
۳۵. مسالک الافهام، ج ۳، ص ۸۲.    
۳۶. فقه القرآن، راوندی، ج ۱، ص ۳۵۴.    
۳۷. توبه/سوره۹، آیه۳۶.    
۳۸. توبه/سوره۹، آیه۵.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۹۳.    
۴۰. جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۲.
۴۱. الناسخ والمنسوخ، ابن متوّج، ص۹۶.
۴۲. الایضاح لناسخ القرآن، ص ۲۳۱.
۴۳. الایضاح لناسخ القرآن، ص ۲۳۲.
۴۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۹.    
۴۵. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۴۶. توبه/سوره۹، آیه۱۲۳.    
۴۷. التمهید فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۲۹۷.
۴۸. التمهید فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۳۱۶.
۴۹. توبه/سوره۹، آیه۵.    
۵۰. کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۸۰.
۵۱. التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۱۵۰.    
۵۲. مسالک الافهام، ج ۳، ص ۸۲.    
۵۳. کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۸۰.
۵۴. الکشّاف، ج ۱، ص ۲۳۵.    
۵۵. تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰.
۵۶. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰.
۵۷. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۵۸. تفسیر راهنما، ج ۳، ص ۵۱۱.
۵۹. توبه/سوره۹، آیه۴.    
۶۰. تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۲۱.
۶۱. توبه/سوره۹، آیه۴.    
۶۲. توبه/سوره۹، آیه۲.    
۶۳. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۱۹.
۶۴. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۴۴.
۶۵. فقه القرآن، راوندی، ج۱، ص ۳۵۴.    
۶۶. المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
۶۷. فقه القرآن، راوندی، ج ۱، ص ۳۵۴.    
۶۸. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص ۲۱۹.
۶۹. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۸۲.
۷۰. تفسیر المنار، ج۱۰، ص۱۴۱.
۷۱. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۸، ص ۲۲.
۷۲. تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۲۱.
۷۳. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۲۱۷.
۷۴. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۹.
۷۵. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۹.
۷۶. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۲۲۴.
۷۷. توبه/سوره۹، آیه۱.    
۷۸. توبه/سوره۹، آیه۲.    
۷۹. انفال/سوره۸، آیه۵۸.    
۸۰. تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۲۱۹.    
۸۱. تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۱۳.



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «آتش بس».    



جعبه ابزار