امامرضا (علیه السلام) در شمار کسانی است که خداوند در آیه تطهیر فرموده است آنان را از هر عیب و نقصی پیراستهام.
از این رو، او نیز همانند دیگر امامان (علیه السلام) سرشتی قدسی و منزّه داشت و از رذیلتهای اخلاقی دور بود.
دانشامامرضا (علیه السلام) را نمیتوان با کسی از مردمان زمانهاش به قیاس نهاد. فضل و برتری علمیاش همواره در مناظراتی که با علما و بزرگان دیگر ادیان و فِرَق برگزار میشد، آشکار بود و هیچ کس نتوانست نکتهای بدو آموزد یا خردهای علمی از او گیرد.
امامرضا (علیه السلام) همچون پدرانپاک خویش در این صفت شهره دوست و دشمن بود. یک بار در روزعرفه همه دارایی خویش را بخشید.
اصحاب با شگفتی تمام پرسیدند، آیا چنین بخششی روا است؟ فرمود: «نه تنها روا است که غنیمت است؛ غنیمتی برای کسب اجر و ثواب و کرامت.»
چون امامرضا (علیه السلام) در تشریح و بیان موضوعی لب به سخن میگشود، هر شنوندهای را به سکوت وا میداشت و بر هر کسی اثر مینهاد. او نیز همچون پدران پاکش بسیار فصیح و بلیغ بود.
مقام امامت تنها با نصب الهی ثابت میشود و دست بندگان از تعیین کسی به عنوان امام کوتاه است. امامرضا (علیه السلام) به نصب الهی به امامت رسیده است و بر این حقیقت احادیثی که از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و دیگر بزرگانمعصوم رسیدهاند، گواهی میدهند.
از عهدامامرضا (علیه السلام)، عصر جدیدی از شکوفایی و بالندگی فرا روی شیعه پدیدار گشت و این به سبب کوششها و رنجهایامامان پیشین بود. پدید آمدن پایگاههایعظیم مردمیِ شیعهگرا از پیامدهای این کوششها بود. شیعیان به نیرویی رسیده بودند که میتوانستند حکومت را در دست گیرند. امّا این وضعیت، حاکمان عباسی را به هراس انداخت و به چارهجویی واداشت. واگذاری منصبولایتعهدی به امامرضا (علیه السلام) از چارههایی بود که برای گریز از خطرشیعه یافتند.
بدین سان، میتوان دوران امامتامامرضا (علیه السلام) را به دو دوره پیش و پس از ولایتعهدی تقسیم کرد.
مدت امامت ایشان پیش از پذیرش ولایت عهدی، هفده سال بود که ده سال از این سالها را در عصرهارون، پنج سال را در عصرامین و دو سال را در عهد مأمون و در مدینه سپری کرد.
چون پدر گرامیاش به شهادت رسید، در مدینه بود و رسیدگی به امور شیعیان را آغاز کرد. شاگردان پدر را پیرامون خویش گرد آورد و به تعلیممعارف ناب دینی پرداخت. در این سالها شیعیان بهرهها از او برگرفتند و هدایتها یافتند و معارف دینی نشو و قوام و دوام پیدا کردند.
شخصیتممتاز و برجسته امام در مدینه چنان جلوه مینمود که سراسر حجاز آن روزگار در همه مسائل مادی و معنوی خویش از او مدد میگرفت.
یکی از فعّالیتهایامام (علیه السلام) در این دوران آن بود که به شهرهای متعدّدی سفر کرد و مردم را به دیدار خویش برخوردار ساخت. آن امام همام (علیه السلام)، پیش از سفر، کسانی را به مقصد میفرستاد تا مردم را آگاه کنند و مقدمات سفر را آماده سازند. این تدبیرامام موجب میگشت که کسان بیشتری از وجودامام بهرهمند شوند و از آن سو نیز حکومت به هراسی بیشتر افتد.
مأمون از این کار چند هدف را پی میجست:
الف. راضی ساختن شیعیان؛
ب. فروکش ساختن قیامهایعلویان؛
ج. استوار کردن پایههای حکومت خویش از گذر ربط آن به امامرضا (علیه السلام)؛
د. ترساندن و تنبیهعبّاسیانمتمرّد؛
ه. لکهدار ساختن شخصیت معنوی امام (علیه السلام) به آلودگیهای حکومت.
هر چند امامرضا (علیه السلام) چارهای جز پذیرفتن ولایتعهدی در پیش نداشت، امّا شرطهایی برای آن نهاد که مأمون را در رسیدن به اهداف خویش ناکام ساختند. شرطهایامام (علیه السلام) این بود که:
۱. در امر و نهی حکومت دخالت نکند؛
۲. فتوا ندهد؛
۳. قضاوت نکند؛
۴. در عزل و نصبشرکت نجوید؛
۵. امور و سنن دینی را جابه جا نکند.
در نظر تاریخ نگاران، بر نهادن چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایتعهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت میکردند و اینکه امامرضا (علیه السلام) به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمیدهد.
از سوی دیگر امام (علیه السلام) فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیشتری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص مأمون را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهارعجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه عید فطر به امامت امامرضا (علیه السلام) که مأمون چارهای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغازممنوع سازد و نماز بارانامام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتشمحبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعلهور ساخت، از فعّالیتهای این دوره است.
مأمون که به دست خود، کار را بر خویش سخت کرده و به اهداف خویش نیز نرسیده بود، تصمیم بر قتلامامرضا (علیه السلام) گرفت و به سال ۲۰۳ه. آن امام همام را در پنجاه و پنج سالگی به شهادت رساند.
مرقدمطهّرامامرضا (علیه السلام) در مشهدمقدس جای دارد.