• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

rtger

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برادر به پسر یا مردی گفته می‌شود که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد.
[۱] لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۸۹۷.
[۲] فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۹۱، «برادر».




در عربی به وی «اخ» گویند. تثنیه آن «اَخَوان» و جمع آن «اِخْوَه» یا «اِخْوان» است.
[۳] لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۸۹‌-‌۹۰، «اخا».
[۴] التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۷‌-‌۴۸، «اخو».
این واژه افزون بر معنای یاد شده، بر شریک در شیر که به آن «برادر رضاعی» گویند و همچنین شریک در جنس و بشر بودن، دوستی و محبت، قبیله، دین و مذهب و عمل یا صفتی خاص نیز اطلاق شده است.
[۵] التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۵۴.
[۶] تاج‌العروس، ج‌۱۹، ص‌۱۴۴.
[۷] التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۷‌-‌۴۸، «اخو».
به نظر برخی کاربرد واژه «اخ» در معانی شریک در ولادت و رضاع حقیقت و در سایر معانی استعاره و مجاز است.
[۸] مفردات، ص‌۶۸‌، «اخ».



برادر در قرآن بیش از ۹۰‌بار با واژه «اخ» و دیگر مشتقات آن به کار رفته است که در بیش‌تر آیات مقصود از آن برادر نَسَبی است؛ مانند:«... ائتونی بِاَخ لَکُم...» و گاه مقصود از این ماده، برادر یا خواهر رضاعی است؛ مانند:«... واَخَوتُکُم مِنَ الرَّضاعَةِ...» و در آیاتی نیز مراد از آن اعم از برادر نسبی و رضاعی است؛ مانند:«... اَو بُیوتِ اِخونِکُم‌...». در برخی آیات این واژه به همقبیله اطلاق شده است
[۱۵] التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۵۴.
[۱۶] تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۵۰.
؛ مانند:«و اِلی عاد اَخاهُم هودًا...». به نظر برخی این اطلاق از آن روست که نسب افراد هر قبیله به یک پدر می‌رسد.
[۲۱] التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۸، «اخو».
برخی نیز مراد از برادر را در این آیات، شریک در جنس و بشر بودن دانسته‌اند، چون همه فرزندان آدم‌اند
[۲۲] التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۵۴.
[۲۳] تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۵۰.
و عده‌ای گفته‌اند:مراد صاحب یا پیامبر آن قوم است.
[۲۵] تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۵۰.
در شماری از آیات این واژه به معنای شریک در دین و عقیده به کار رفته است؛ چه دین و عقیده حق باشد؛ مانند:«اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ...» و چه کیش و عقیده باطل ؛ مانند:«... لاتَکونوا کَالَّذینَ کَفَروا و قالوا لاِِخونِهِم...». در برخی آیات مراد شریک در عمل و رفتار است؛ مانند:«اِنَّ المُبَذِّرینَ کانوا اِخونَ الشَّیاطینِ...»، زیرا اینان همانند شیطان از حق و عدالت تجاوز کرده، دچار اسراف شده‌اند
[۳۲] التفسیر الکبیر، ج‌۲۰، ص‌۱۹۳‌-‌۱۹۴.
[۳۳] التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۹، «اخو».
[۳۴] جامع البیان، مج‌۷، ج‌۱۵، ص‌۹۵.
و همچنین است آیه «و اِخونُهُم یَمُدّونَهُم فِی الغَیِّ‌...» یعنی شیاطین که برادران مشرکان‌اند آنان را گمراه می‌سازند
[۳۷] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۰.
یا مراد آیه انسانهای فاسق دیگر هستند که چون پیرو شیطان‌اند، برادران شیطان خوانده شده‌اند.
[۳۸] تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۲۳.
افزون بر واژه «اخ» واژه‌ها و تعبیرهایی دیگر در قرآن مصداق برادر دانسته شده است؛ مانند:«کلاله» که طبق روایات اهل‌بیت بر خواهر و برادر میتی که پدر و مادر و نیز فرزند ندارند تطبیق شده است
[۴۱] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۹.
:«... اِن کانَ رَجُلٌ یورَثُ کَلالَةً...»، «ابنی آدم» یعنی دو فرزند آدم، «غلامین یتیمین و کان ابوهما صالحاً» به معنای دو پسر یتیم» و «یابن امّ» یعنی ای پسر مادرم.
برادر در تاریخ و ملل گذشته:
پیشینه رابطه نَسَبی و برادری به آفرینش اوّلیه بشر بازمی‌گردد؛ از زمانی که [[|خداوند]] آدم را آفرید و برای او فرزندانی قرار داد برادر و برادری نیز پدید آمد.


قرآن کریم در آیات متعددی از وجود و سرگذشت برخی برادران در جوامع گذشته و چگونگی رابطه آن‌ها با یکدیگر سخن به میان آورده و مؤمنان را به مطالعه این سرگذشتها و عبرت‌گیری از آن‌ها فراخوانده است:

۳.۱ - فرزندان حضرت آدم

در آیات ۲۷ مائده به بعد به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خطاب شده که سرگذشت دو فرزند آدم را برای مؤمنان بازگو کند که هر یک از این دو برادر برای تقرب به خدا کاری کردند؛ ولی تنها عمل یکی از آنان پذیرفته شد:«واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ ابنَی ءادَمَ بِالحَقِّ اِذ قَرَّبا قُربانا فَتُقُبِّلَ مِن اَحَدِهِما ولَم یُتَقَبَّل مِنَ الأخَرِ...». در روایات و منابع اسلامی نام این دو برادر هابیل و قابیل
[۴۹] جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۵۵.
[۵۰] جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص۲۵۷.
و در تورات هابیل و قاین آمده است.
[۵۲] کتاب مقدس، پیدایش، ۴:۱‌-‌۲۶.
از میان قربانی آنان، قربانی هابیل - که از بهترین گوسفندانش برگزیده بود برخلاف قربانی قابیل که از پست‌ترین محصولات کشاورزی‌اش برای تقرب به درگاه الهی انتخاب کرده بود - پذیرفته شد
[۵۳] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۸۲.
[۵۵] کتاب مقدس، پیدایش، ۴:۵‌-‌۷.
، در نتیجه قابیل به برادرش حسادت ورزید و او را به قتل تهدید کرد:«... قالَ لاََقتُلَنَّکَ قالَ اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین...» و در نهایت برادرش را کشت:«فَطَوَّعَت لَهُ نَفسُهُ قَتلَ اَخیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصبَحَ مِنَ الخاسِرین». در برخی منابع علت قربانی و اختلاف آنان ازدواج هر یک با خواهر دیگری دانسته شده؛
[۵۸] تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۸۸‌.
[۵۹] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۸۳.
ولی در منابعی دیگر علت این امر جانشینی هابیل پس از آدم شمرده شده است.
[۶۰] قصص الانبیاء، ص‌۶۵‌.
پس از کشته شدن هابیل، خداوند با فرستادن کلاغی چگونگی دفن مردگان را به قابیل آموخت و وی جنازه برادرش را دفن کرد و در نهایت از کار خود پشیمان شد:«فَبَعَثَ اللّهُ غُرابا یَبحَثُ فِی الاَرضِ لِیُرِیَهُ کَیفَ یُوری سَوءَةَ اَخِیهِ قالَ یوَیلَتی اَعَجَزتُ اَن اَکونَ مِثلَ هذا الغُرابِ فَاُورِیَ سَوءَةَ اَخی فَاَصبَحَ مِنَ النّدِمین». مراد از ندامت به نظر برخی پشیمانی قابیل از دفن نکردن هابیل و به‌نظر برخی دیگر، پشیمانی از کشتن برادر بوده‌است.
[۶۴] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۲۱۰.
برخی نیز گفته‌اند:وی بدان جهت پشیمان گردید که به هدف خود از کشتن برادر دست نیافت.
[۶۷] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۲۱۰.


۳.۲ - حضرت یوسف و برادران

در آیاتی دیگر قرآن از سرگذشت حضرت یوسف (علیه‌السلام) و برادرانش یاد کرده و آن را نشانه و عبرتی برای جستوجوکنندگان حق
[۶۸] جامع البیان، مج‌۷، ج‌۱۲، ص‌۲۰۱.
[۶۹] مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۳.
یا نشانه‌ای بر قدرت و تدبیر خداوند یا حقانیت پیامبر اسلام
[۷۱] مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۳.
- که بدون خواندن کتابی از سرگذشت آنان خبر داده - دانسته است:«لَقَد کانَ فی یوسُفَ واِخوَتِهِ ءایاتٌ لِلسّائِلین». سپس قرآن سرگذشت یوسف و برادرانش را از آن‌جا آغاز می‌کند که وی در خواب مشاهده کرد که خورشید و ماه و ۱۱ ستاره بر او سجده می‌کنند:«... اِنّی رَاَیتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوکَبا والشَّمسَ والقَمَرَ رَاَیتُهُم لی سجِدین». به نظر مفسران مقصود از۱۱‌ستاره ۱۱ برادر حضرت یوسف‌اند که با یکی از آنان (بنیامین) از یک مادر بود و بقیه برادران از مادری دیگر بودند.
[۷۵] مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۰.
[۷۶] المنیر، ج‌۱۲، ص‌۲۰۷.
محبوبیت بیش‌تر یوسف و بنیامین در نزد پدر باعث حسادت برادران و تصمیم آنان بر قتل یا دور کردن یوسف از پدر گردید ولی برخی از آنان با کشتن وی مخالفت کردند
[۷۹] مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۵.
، ازاین‌رو به ناچار آن حضرت را با بهانه‌ای از پدر جدا کرده، او را در چاه افکندند. پس از گذشت سالها یوسف خزانه‌دار مصر گردید و برادران بر اثر خشکسالی و نیاز به آذوقه نزد او رفتند؛ ولی یوسف را نشناختند:«وجَاءَ اِخوَةُ یوسُفَ فَدَخَلوا عَلَیهِ فَعَرَفَهُم وهُم لَهُ مُنکِرون». در پی این دیدار، یوسف از آنان خواست برادرش بنیامین را نزد او آورند. سپس آن حضرت با طرح نقشه‌ای از بازگشت بنیامین جلوگیری کرد لیکن آنان در پی این ماجرا هم بنیامین و هم حضرت یوسف را به سرقت متهم کردند:«قالوا اِن یَسرِق فَقَد سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِن قَبلُ...». این سخن برادران حکایت از آن دارد که آنان هنوز حسادت یوسف و برادرش را در دل داشتند ؛ ولی آن حضرت این تهمت برادران را نادیده گرفت و خداوند را عالم‌تر به حقایق امور دانست
[۸۷] تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۱۵۷.
[۸۸] مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۸۹‌-‌۳۹۰.
:«... فَاَسَرَّها یوسُفُ فی نَفسِهِ ولَم یُبدِها لَهُم قالَ اَنتُم شَرٌّ مَکانا واللّهُ اَعلَمُ بِما تَصِفون». آنان پس از بازگشت مجدد نزد حضرت یوسف آن حضرت را شناخته، به خطاهای پیشین خویش اعتراف کردند:«قالوا اَءِنَّکَ لاََنتَ یوسُفُ... قالوا تاللّهِ لَقَد ءاثَرَکَ اللّهُ عَلَینا واِن کُنّا لَخطِین». در اینجا نیز یوسف (علیه‌السلام) با بزرگواری و گذشت تمام خطاهای آنان را بخشید و دعا کرد تا خداوند نیز آنان را ببخشاید:«قالَ لا تَثریبَ عَلَیکُمُ الیَومَ یَغفِرُ اللّهُ لَکُم و هُوَ اَرحَمُ الرّاحِمین».

۳.۳ - سرگذشت موسی و خواهرش

قرآن در آیات دیگری به بخشی از سرگذشت خواهر موسی با برادر خود و نگرانی وی از سرنوشت او اشاره کرده است؛ از جمله آنگاه که مادر موسی از ترس کشته شدن فرزند، موسی را به دریا افکند به خواهرش سفارش کرد تا صندوقچه برادر را زیر نظر بگیرد:«وقالَت لاُِختِهِ قُصّیهِ...» و خواهر نیز دور از چشم فرعونیان از دور او را زیر نظر داشت:«... ‌فَبَصُرَت بِهِ عَن جُنُب وهُم لایَشعُرون». پس از آن‌که فرعونیان موسی را از دریا گرفتند و در پی دایه‌ای برای او بودند وی آنان را به منزل مادرش راهنمایی کرد.

۳.۴ - سرگذشت موسی با برادرش

در آیاتی نیز از روابط موسی با برادرش هارون و برخی ماجراهای میان آنان سخن به میان آمده است؛ از جمله وقتی موسی به مقام نبوت رسید و به فرمان الهی مأمور شد که به سوی فرعون حرکت کند، از خداوند خواست تا برادرش هارون را همراه او سازد تا در این مأموریت پشتیبان او باشد:«و اَخی هارونُ هُوَ اَفصَحُ مِنّی لِسانا فَاَرسِلهُ مَعِیَ رِدءًا یُصَدِّقُنی اِنّی اَخافُ اَن یُکَذِّبون» و خداوند این درخواست را اجابت فرمود. سپس آن حضرت را مأمور کرد تا همراه با برادرش به سوی فرعون رود:«اِذهَب اَنتَ و اَخوکَ بِایاتی ولا تَنیا فی ذِکری» همچنین آنگاه که موسی قوم خود را برای رفتن به میقات ترک کرد برادرش هارون را به جانشینی خود در میان بنی اسرائیل باقی گذارد:«... ‌وقالَ موسی لاَِخیهِ هارونَ اخلُفنی فی قَومی...» ولی در غیبت موسی، به رغم تلاشهای هارون، سامری بنی‌اسرائیل را گمراه کرد، ازاین‌رو موسی در بازگشت از میقات، به شدت بر برادر خشم گرفت:«و‌لَمّا رَجَعَ موسی اِلی قَومِهِ غَضبانَ اَسِفا... واَلقَی الاَلواحَ واَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ‌اِلَیه...» ولی هارون در مقابل، عذر خود را جلوگیری از تفرقه بنی‌اسرائیل و کشته شدن خویش عنوان کرد. به نظر برخی هدف از خشم گرفتن موسی بر برادرش هارون، نشان دادن عظمت گناهِ واقع شده و متوجه کردن بنی‌اسرائیل به آن بوده است، ازاین‌رو در پی این ماجرا آن حضرت دست به دعا برداشت و برای خود و برادر از خداوند رحمت طلبید:«قالَ رَبِّ اغفِر لی ولاَِخی واَدخِلنا فی رَحمَتِکَ واَنتَ اَرحَمُ الرّ‌حِمین». در آیاتی دیگر نیز از رسالت موسی و برادرش هارون سخن رفته است.

۳.۵ - سرگذشت حضرت مریم

در آیه ۲۸ مریم گروهی از بنی اسرائیل حضرت مریم (علیهاالسلام) را خواهر هارون خطاب کرده و متولد شدن فرزندی بدون پدر از وی را قبیح شمرده‌اند
[۱۱۲] مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
:«یااُختَ هارونَ ما کانَ اَبوکِ امرَاَ سَوء...». در این‌که مراد از هارون در این آیه چه کسی است اقوال متعددی مطرح است؛ برخی وی را مرد صالحی در میان بنی اسرائیل دانسته‌اند که هرکس کار خوب انجام می‌داد او را برادر یا خواهر وی خطاب می‌کردند.
[۱۱۳] مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
[۱۱۴] جامع البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۹۷.
برخی دیگر گفته‌اند:وی مردی فاسق بوده است که افراد گناهکار را برادر یا خواهر او می‌خواندند.
[۱۱۶] مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
[۱۱۷] تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۶۸‌.
برخی نیز وی را همان هارون برادر موسی دانسته‌اند و مریم را بدان جهت که از فرزندان اوست خواهر وی نامیده‌اند
[۱۱۸] تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۶۸‌.
[۱۲۰] جامع البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۹۸.
و شماری دیگر گفته‌اند که مریم خود برادری به نام هارون داشته است.
[۱۲۱] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
[۱۲۲] التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص‌۲۰۸.
[۱۲۳] تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۶۸‌.


۳.۶ - سرگذشت دو برادر یتیم

در آیه ۸۲ کهف از دو برادر یتیم یاد شده که پدرشان برای آنان گنجی پنهان کرده بود و حضرت خضر و موسی برای حفظ آن، دیوار روی گنج را بازسازی کردند تا آنان پس از بزرگ شدن، گنج پنهان شده را خارج کنند:«و اَمَّا الجِدارُ فَکانَ لِغُلامَینِ یَتیمَینِ فِی المَدینَةِ و کانَ تَحتَهُ کَنزٌ لَهُما وکانَ اَبوهُما صالِحا فَاَرادَ رَبُّکَ اَن یَبلُغا اَشُدَّهُما و یَستَخرِجا کَنزَهُما رَحمَةً مِن رَبِّکَ...». مفسران نام این دو برادر را «أصرم» و «صریم» ذکر کرده‌اند
[۱۲۵] تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۶.
[۱۲۶] زاد المسیر، ج‌۵‌، ص‌۱۸۱.
و گنج آنان را طلا یا مال فراوان یا لوحی دانسته‌اند که در آن علومی نگاشته شده بود.
[۱۲۸] مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۵۳.
[۱۲۹] تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۶‌-‌۲۷.


۳.۷ - سخن منافقان در مورد برادرانشان

در آیه‌ای دیگر قرآن به سخن برخی از منافقان صدر اسلام اشاره کرده که در مورد برادرانشان که در جنگ کشته شده بودند می‌گفتند:اگر آنان نزد ما بودند کشته نمی‌شدند:«... ‌قالوا لاِِخونِهِم و قَعَدوا لَو اَطاعونا ما قُتِلوا...». طبق برخی روایات، آیه فوق درباره عبدالله‌ بن أبی و یارانش نازل گردید که برخی از برادران نَسَبی و مؤمن آنان در جنگ احد کشته شدند.
[۱۳۱] زاد المسیر، ج‌۱، ص‌۴۹۹.
[۱۳۲] مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۹‌.
قول دیگر این است که مقصود همفکران منافقان است که عده‌ای از آنان در جنگها کشته شدند.
[۱۳۳] روض الجنان، ج‌۵‌، ص‌۱۱۹.
[۱۳۴] تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۱۵۸.

حقوق و احکام برادر


از جمله حقوق برادر بر برادر و خواهر ارتباط داشتن با اوست که قرآن به صورتی کلی و در قالب دستور به برقراری پیوند با همه خویشاوندان بدان توصیه کرده است:«والَّذینَ یَصِلونَ ما اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یوصَلَ...... اُولئِکَ لَهُم عُقبَی الدّار». مقصود از برقراری پیوند در این آیه ارتباط با خویشاوندان دانسته شده است.
[۱۳۶] مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۴۴۴.
از دیدگاه قرآن، رابطه دوستی و محبت میان دو برادر مستحکم‌ترین رابطه است، به گونه‌ای که قرآن در آیه ۱۲ حجرات غیبت کردن را به مثابه خوردن گوشت برادر مرده دانسته و در آیه‌ای دیگر این رابطه را الگویی برای ارتباط همه مؤمنان معرفی کرده است:«اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ فَاَصلِحوا بَینَ اَخَوَیکُم...». البته پیوند کامل و تمام عیار با برادر، ویژه برادر مؤمن است و در صورت کافر بودن برادر، دوستی با او جایز نیست:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذُوا ءاباءَکُم واِخونَکُم اَولِیاءَ‌اِنِ استَحَبُّوا الکُفرَ عَلَی الاِیمنِ ومَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم‌فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون قُل اِن کانَ ءاباؤُکُم و‌اَبناؤُکُم و اِخونُکُم...». این آیات درباره حاطب‌ بن ابی بلتعه نازل گردید که به سبب پیوند دوستی با برادر کافر خود و دیگر خویشاوندانش در نامه‌ای برای قریش خبرچینی کرد.
[۱۴۰] روح المعانی، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۰۳.
[۱۴۱] مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۲۵.
قول دیگر این است که این آیات درباره آن دسته از مسلمانان نازل شد که به سبب دوستی و محبت برادران و دیگر خویشاوندان خود از هجرت به مدینه خودداری کردند.
[۱۴۲] جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۲۷.
[۱۴۳] تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۶۱‌.
البته مراد از دوستی مذموم در این آیه، دوستی در امر دین
[۱۴۵] مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۲۵.
و یاری کردن آنان به گونه زیانبار برای دین و اعتقادات است و بیش‌تر مربوط به برادران و خویشاوندان کافری است که با اسلام دشمنی داشته، کافر محارب محسوب شوند، چنان‌که در آیه‌ای دیگر قرآن ترک دوستی با چنین افرادی را از صفات مؤمنان حقیقی شمرده و به آنان وعده پاداش اخروی داده است:«لا تَجِدُ قَوما یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ یوادّونَ مَن حادَّ اللّهَ ورَسولَهُ ولَو کانوا ءاباءَهُم اَو اَبناءَهُم اَو اِخونَهُم اَو عَشیرَتَهُم اُولئِکَ... یُدخِلُهُم جَنّات تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فیها...» اما به تصریح روایات و گفته فقیهان، پیوند خانوادگی و احسان کردن به برادر و دیگر خویشاوندان کافر در صورتی که برای دین زیانبار نباشد اشکالی ندارد.


آشکار کردن زینت خواهر در برابر برادر جایز است:«و قُل لِلمُؤمِناتِ... لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعولَتِهِنَّ... اَو اِخونِهِنَّ...» همچنین قرآن در آیه ۱۵۳ احزاب زنان پیامبر را به رعایت حجاب توصیه کرده و در ادامه این امر را در برابر گروهی از مردان از جمله برادران لازم ندانسته است:«لا جُناحَ عَلَیهِنَّ فی... اِخونِهِنَّ...». از این آیات استفاده می‌شود که در مقابل، برادر نیز می‌تواند بدون قصد لذت به خواهر و زینتهای او نگاه کند
[۱۵۳] مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۲۱۷.
؛ اما در این‌که آشکار کردن چه زینتهایی از خواهر در برابر برادر و نگاه وی به این زینتها جایز است آرای متفاوتی میان فقیهان مطرح است؛ به نظر فقیهان شیعه و بسیاری از فقیهان اهل سنت مقصود زینتهای باطن و مواضع آن به جز عورتین است.
[۱۵۴] تذکرة الفقهاء، ج‌۲، ص‌۵۷۴‌.
[۱۵۵] زبدة البیان، ص‌۶۸۸‌.
[۱۵۶] المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۱۴۹.
(‌=>‌تزیین)
همچنین ازدواج برادر با خواهر نسبی و رضاعی خود حرام است:«حُرِّمَت عَلَیکُم... اَخَوتُکُم... و اَخَوتُکُم مِنَ الرَّضاعَةِ...». از این آیه برمی‌آید که در مقابل، بر خواهر نیز ازدواج با برادر نسبی و رضاعی خود حرام است. در مورد برادر یا خواهر رضاعی میان این‌که آنان با هم از مادر شیر خورده یا یکی با فرزند قبلی مادر و دیگری با فرزند بعدی او شیر خورده باشد تفاوتی نیست و در همه موارد ازدواج حرام است
[۱۶۱] تفسیر قرطبی، ج‌۵‌، ص‌۷۴.
[۱۶۲] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۴۶.
؛ همچنین آیه فوق افزون بر حرمت عقد و آمیزش
[۱۶۵] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۴۶ - ۴۷.
هر نوع بهره‌گیری جنسی از یکدیگر و حتی تملک را شامل است.
[۱۶۶] مختلف الشیعه، ج‌۷، ص‌۴۵.
این حرمت نیز دائمی است؛ نه موقت.
[۱۶۷] تذکرة الفقهاء، ج‌۲، ص‌۶۱۳‌.



برادر در طبقه دوم وارثان و پس از طبقه نخست یعنی فرزندان و پدر و مادر میّت قرار دارد:
[۱۶۸] مواهب الرحمن، ج‌۷، ص‌۳۰۴.
بنابراین در صورتی ارث می‌برد که میت وارثی در طبقه اوّل نداشته باشد «... و هُوَ یَرِثُها اِن لَم یَکُن لَها ولَدٌ...». این نکته از آیات «... واولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعض فی کِتابِ اللّهِ...» که برخی از خویشاوندان را در ارث بردن، بر دیگران مقدم دانسته
[۱۷۸] تحریر الاحکام، ج‌۲، ص‌۱۶۲.
[۱۷۹] مواهب‌الرحمن، ج‌۷، ص‌۳۰۴.
نیز استفاده می‌شود. با فقدان وارث طبقه اول، در صورتی که برادرِ میت، برادرِ پدری و مادری یا برادر پدری میت باشد و میت برادر و خواهر دیگری نداشته باشد همه اموال میت را به ارث می‌برد:
[۱۸۰] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۲۹.
[۱۸۱] تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۲۰‌-‌۲۱.
«... اِنِ امرُؤٌا هَلَکَ لَیسَ لَهُ وَلَدٌ ولَهُ اُختٌ فَلَها نِصفُ ما تَرَکَ و هُوَ یَرِثُها اِن لَم یَکُن لَها ولَدٌ...» اما اگر برادر پدری و مادری خواهر یا خواهران پدر و مادری نیز داشته باشد در این صورت هر برادر دو برابر سهم هر خواهر ارث می‌برد
[۱۸۵] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۲۹.
:«... و اِن کانوا اِخوَةً رِجالاً و نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنثَیَینِ...» و اگر میت یک برادر یا خواهر مادری داشته باشد هریک یک ششم مال میت را به ارث خواهند برد
[۱۸۷] المغنی، ج‌۷، ص‌۴.
:«... و اِن کانَ رَجُلٌ یورَثُ کَلالَةً اَوِ امرَاَةٌ ولَهُ اَخٌ اَو اُختٌ فَلِکُلِّ واحِد مِنهُمَا السُّدُسُ...» و در صورتی که برادر و خواهر مادری بیش از یک نفر باشند همگی‌ به‌طور مجموع یک سوم مال را به ارث خواهند برد
[۱۹۲] المجموع، ج‌۱۶، ص‌۸۵‌.
:«... ‌فَاِن کَانوا اَکثَرَ مِن ذلِکَ فَهُم شُرَکاءُ فِی الثّلُثِ...». کلاله به معانی گوناگون از جمله، غیر از فرزند و پدر
[۱۹۵] تفسیر قرطبی، ج‌۵‌، ص‌۵۱‌.
، میت، وارث و میراث
[۱۹۷] تفسیر ماوردی، ج‌۱، ص‌۴۶۱.
تفسیر شده است؛ ولی امامیه با توجه به روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) آن را برادر و خواهر میت می‌دانند.
[۲۰۱] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۹.
همه این سهام در صورتی به برادر می‌رسد که میت وصیت یا دَیْنی زیانبار نداشته باشد:«... مِن بَعدِ وصِیَّة یوصی بِها اَو دَین غَیرَ مُضارّ...».


برادر افزون بر ارث بردن، گاهی مانع از ارث بردن دیگران شده یا سهم آنان را در ارث کاهش می‌دهد؛ مثلاً وجود برادر که در طبقه دوم قرار دارد مانع ارث بردن وارثان طبقات بعدی می‌شود :«... واولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعض فی کِتابِ اللّهِ...» همچنین در صورتی که از میت تنها پدر و مادر باقی بماند مادر یک سوم مال را به ارث می‌برد؛ اما اگر میت برادرانی نیز داشته باشد آنان سهم مادر را به یک ششم کاهش می‌دهند: «... فَاِن لَم یَکُن لَهُ وَلَدٌ وورِثَهُ اَبَواهُ فَلاُِمِّهِ الثُلُثُ فَاِن کَانَ لَهُ اِخوَةٌ فَلاُِمِّهِ‌ السُّدُسُ...». طبق رأی فقیهان امامیه برادران در صورتی می‌توانند حاجب باشند که الف. دو نفر و بیش‌تر از دو نفر باشند. ب. برادران پدر و مادری یا پدری میت باشند. ج. برادران و نیز پدر زنده باشد. د. مانعی برای ارث بردن آنان نباشد؛ اما فقیهان اهل سنت همه این موارد را شرط نمی‌دانند.
[۲۱۳] بدایة المجتهد، ج‌۲، ص‌۲۷۹.
[۲۱۴] المجموع، ج‌۱۶، ص‌۷۲.



وارد شدن برادر و خواهر به خانه برادر و تناول کردن از غذای موجود در آن جایز است
[۲۱۵] تفسیر آیات الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۸۲.
:«لَیسَ عَلَی الاَعمی حَرَجٌ... ولا عَلی اَنفُسِکُم اَن تَأکُلوا مِن... بُیوتِ اِخونِکُم...». برخی از فقیهان اهل سنت این کار را در صورتی جایز شمرده‌اند که صاحب خانه اجازه داده باشد.
[۲۱۷] تفسیر قرطبی، ج‌۱۲، ص‌۲۰۷.
برخی دیگر آن را مشروط به آگاهی شخص به رضایت صاحب خانه کرده‌اند
[۲۱۸] روح المعانی، مج‌۱۰، ج‌۱۸‌، ص‌۳۲۳.
ولی فقیهان امامیه بر این باورند که این کار در صورتی جایز است که علم یا ظن قوی به عدم؛ رضایت صاحب طعام نداشته باشیم.
[۲۲۱] کفایة الاحکام، ص‌۲۵۳.
[۲۲۲] الروضة البهیه، ج‌۲، ص‌۲۸۹.
البته در صورت ورود شخص به منزل برادر و دیگر خویشاوندان و استفاده از طعام وی باید از اسراف بپرهیزد.
[۲۲۳] مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۲۴۶.



بحارالانوار؛ بدایة المجتهد و نهایة المقتصد؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر آیات الاحکام؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر الصافی؛ التفسیر الکبیر؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جامع المدارک فی شرح المختصر النافع؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ زبدة‌البیان فی براهین احکام القرآن؛ فرهنگ فارسی؛ فقه القرآن، راوندی؛ قصص الانبیاء، راوندی؛ کتاب الخلاف؛ کتاب السرائر؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کفایة الاحکام (کفایة الفقه)؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ المبسوط؛ المبسوط فی فقه الامامیه؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مجمع الفائدة و البرهان؛ المجموع فی شرح المهذب؛ مختلف الشیعة فی احکام الشریعه؛ مسالک الافهام الی آیات الاحکام؛ المغنی و الشرح الکبیر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ الموسوعة الفقهیة المیسره؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النکت والعیون، ماوردی.


۱. لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۸۹۷.
۲. فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۹۱، «برادر».
۳. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۸۹‌-‌۹۰، «اخا».
۴. التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۷‌-‌۴۸، «اخو».
۵. التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۵۴.
۶. تاج‌العروس، ج‌۱۹، ص‌۱۴۴.
۷. التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۷‌-‌۴۸، «اخو».
۸. مفردات، ص‌۶۸‌، «اخ».
۹. المیزان، ج‌۸‌، ص‌۱۷۷.    
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۹.    
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۱۴. نور/سوره۲۴، آیه۶۱.    
۱۵. التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۵۴.
۱۶. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۵۰.
۱۷. التبیان، ج‌۴، ص‌۴۴۱.    
۱۸. اعراف/سوره۷، آیه۶۵.    
۱۹. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۲۰. اعراف/سوره۷، آیه۸۵.    
۲۱. التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۸، «اخو».
۲۲. التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۵۴.
۲۳. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۵۰.
۲۴. الصافی، ج‌۲، ص‌۲۰۹.    
۲۵. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۵۰.
۲۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۲۰.    
۲۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۶.    
۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۸.    
۳۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۷.    
۳۲. التفسیر الکبیر، ج‌۲۰، ص‌۱۹۳‌-‌۱۹۴.
۳۳. التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۹، «اخو».
۳۴. جامع البیان، مج‌۷، ج‌۱۵، ص‌۹۵.
۳۵. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۲.    
۳۶. المیزان، ج‌۸‌، ص‌۳۸۱.    
۳۷. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۰.
۳۸. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۲۳.
۳۹. التحریر و التنویر، ج‌۹، ص‌۲۳۴.    
۴۰. الخلاف، ج‌۴، ص‌۳۴.    
۴۱. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۹.
۴۲. التبیان، ج‌۳، ص‌۱۳۵.    
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۴۴. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۴۵. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۴۶. کهف/سوره۱۸، آیه۸۲.    
۴۷. طه/سوره۲۰، آیه۹۴.    
۴۸. مائده /سوره۵، آیه۲۷.    
۴۹. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۵۵.
۵۰. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص۲۵۷.
۵۱. التبیان، ج‌۳، ص‌۴۹۲.    
۵۲. کتاب مقدس، پیدایش، ۴:۱‌-‌۲۶.
۵۳. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۸۲.
۵۴. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۳۱۹.    
۵۵. کتاب مقدس، پیدایش، ۴:۵‌-‌۷.
۵۶. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۵۷. مائده/سوره۵، آیه۳۰.    
۵۸. تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۸۸‌.
۵۹. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۸۳.
۶۰. قصص الانبیاء، ص‌۶۵‌.
۶۱. بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۴۰.    
۶۲. مائده/سوره۵، آیه۳۱.    
۶۳. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۳۰۷.    
۶۴. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۲۱۰.
۶۵. التحریر و التنویر، ج‌۶‌، ص‌۱۷۴.    
۶۶. التبیان، ج‌۳، ص‌۵۰۱‌.    
۶۷. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۲۱۰.
۶۸. جامع البیان، مج‌۷، ج‌۱۲، ص‌۲۰۱.
۶۹. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۳.
۷۰. الکشاف، ج‌۲، ص‌۴۴۵.    
۷۱. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۳.
۷۲. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۸۷‌-‌۸۸‌.    
۷۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷.    
۷۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۴.    
۷۵. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۰.
۷۶. المنیر، ج‌۱۲، ص‌۲۰۷.
۷۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۸ - ۹.    
۷۸. المنیر، ج‌۱۲، ص‌۲۱۴.    
۷۹. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۲۵.
۸۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰.    
۸۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱ - ۱۶.    
۸۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۸.    
۸۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۹ - ۶۰.    
۸۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰ - ۷۶.    
۸۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۷.    
۸۶. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۲۲۷.    
۸۷. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۱۵۷.
۸۸. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۸۹‌-‌۳۹۰.
۸۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۷.    
۹۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰ - ۹۱.    
۹۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.    
۹۲. قصص/سوره۲۸، آیه۱۱.    
۹۳. قصص/سوره۲۸، آیه۱۱.    
۹۴. قصص/سوره۲۸، آیه۱۱-۱۲.    
۹۵. قصص/سوره۲۸، آیه۳۴.    
۹۶. طه/سوره۲۰، آیه۳۰.    
۹۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۳.    
۹۸. قصص/سوره۲۸، آیه۳۵.    
۹۹. طه/سوره۲۰، آیه۴۲.    
۱۰۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۱۰۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۰.    
۱۰۲. طه/سوره۲۰، آیه۹۴.    
۱۰۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۰.    
۱۰۴. طه/سوره۲۰، آیه۹۴.    
۱۰۵. المیزان، ج‌۸‌، ص‌۲۵۱‌-‌۲۵۲.    
۱۰۶. نمونه، ج‌۶‌، ص‌۳۷۸.    
۱۰۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۱.    
۱۰۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۴۸.    
۱۰۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۵ - ۴۶.    
۱۱۰. آیه۳۵.    
۱۱۱. مریم/سوره۱۹، آیه۲۸.    
۱۱۲. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
۱۱۳. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
۱۱۴. جامع البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۹۷.
۱۱۵. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۴۵.    
۱۱۶. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
۱۱۷. تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۶۸‌.
۱۱۸. تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۶۸‌.
۱۱۹. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۴۵.    
۱۲۰. جامع البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۹۸.
۱۲۱. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
۱۲۲. التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص‌۲۰۸.
۱۲۳. تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۶۸‌.
۱۲۴. کهف/سوره۱۸، آیه۸۲.    
۱۲۵. تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۶.
۱۲۶. زاد المسیر، ج‌۵‌، ص‌۱۸۱.
۱۲۷. بحار الانوار، ج‌۱۳، ص‌۲۸۵.    
۱۲۸. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۵۳.
۱۲۹. تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۶‌-‌۲۷.
۱۳۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۸.    
۱۳۱. زاد المسیر، ج‌۱، ص‌۴۹۹.
۱۳۲. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۹‌.
۱۳۳. روض الجنان، ج‌۵‌، ص‌۱۱۹.
۱۳۴. تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۱۵۸.
۱۳۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲۱ - ۲۲.    
۱۳۶. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۴۴۴.
۱۳۷. حجرات /سوره۴۹، آیه۱۲.    
۱۳۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.    
۱۳۹. توبه/سوره۹، آیه۲۳ - ۲۴.    
۱۴۰. روح المعانی، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۰۳.
۱۴۱. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۲۵.
۱۴۲. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۲۷.
۱۴۳. تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۶۱‌.
۱۴۴. المنیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۸.    
۱۴۵. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۲۵.
۱۴۶. التبیان، ج‌۵‌، ص‌۱۹۴.    
۱۴۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۱۴۸. التبیان، ج‌۵‌، ص‌۱۹۴.    
۱۴۹. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۴۵.    
۱۵۰. المنیر، ج۱۰، ص۱۵۳-۱۵۴.    
۱۵۱. نور/سوره۲۴، آیه۳۱.    
۱۵۲. احزاب /سوره۳۳، آیه۱۵۳.    
۱۵۳. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۲۱۷.
۱۵۴. تذکرة الفقهاء، ج‌۲، ص‌۵۷۴‌.
۱۵۵. زبدة البیان، ص‌۶۸۸‌.
۱۵۶. المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۱۴۹.
۱۵۷. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۱۵۸. جواهر الکلام، ج‌۲۹، ص‌۳۱۰.    
۱۵۹. جامع‌المدارک، ج‌۴، ص‌۱۷۷.    
۱۶۰. الحدائق، ج‌۲۳، ص‌۳۱۰.    
۱۶۱. تفسیر قرطبی، ج‌۵‌، ص‌۷۴.
۱۶۲. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۴۶.
۱۶۳. زبدة البیان، ص‌۵۲۳.    
۱۶۴. جواهر‌الکلام، ج‌۲۹، ص‌۲۴۳.    
۱۶۵. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۴۶ - ۴۷.
۱۶۶. مختلف الشیعه، ج‌۷، ص‌۴۵.
۱۶۷. تذکرة الفقهاء، ج‌۲، ص‌۶۱۳‌.
۱۶۸. مواهب الرحمن، ج‌۷، ص‌۳۰۴.
۱۶۹. الموسوعة الفقهیه، ج‌۱، ص‌۳۵۰.    
۱۷۰. الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۷۶.    
۱۷۱. السرائر، ج‌۳، ص‌۳۰۱.    
۱۷۲. مجمع‌الفائده، ج‌۱۱، ص‌۴۰۱.    
۱۷۳. المبسوط، طوسی، ج‌۴، ص‌۱۱۹.    
۱۷۴. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۱۷۵. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
۱۷۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
۱۷۷. السرائر، ج‌۱، ص‌۳۵۸.    
۱۷۸. تحریر الاحکام، ج‌۲، ص‌۱۶۲.
۱۷۹. مواهب‌الرحمن، ج‌۷، ص‌۳۰۴.
۱۸۰. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۲۹.
۱۸۱. تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۲۰‌-‌۲۱.
۱۸۲. الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۷۶.    
۱۸۳. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۱۸۴. المنیر، ج‌۶‌، ص‌۵۸‌.    
۱۸۵. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۲۹.
۱۸۶. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۱۸۷. المغنی، ج‌۷، ص‌۴.
۱۸۸. جواهرالکلام، ج‌۳۹، ص‌۱۵۱.    
۱۸۹. التبیان، ج‌۳، ص‌۱۳۵.    
۱۹۰. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۱۹۱. مسالک الافهام، ج‌۱۳، ص‌۱۴.    
۱۹۲. المجموع، ج‌۱۶، ص‌۸۵‌.
۱۹۳. الخلاف، ج‌۴، ص‌۳۴‌-‌۳۵.    
۱۹۴. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۱۹۵. تفسیر قرطبی، ج‌۵‌، ص‌۵۱‌.
۱۹۶. الکشاف، ج‌۱، ص‌۴۸۶.    
۱۹۷. تفسیر ماوردی، ج‌۱، ص‌۴۶۱.
۱۹۸. التبیان، ج‌۳، ص‌۱۳۵.    
۱۹۹. التبیان، ج‌۳، ص‌۱۳۵.    
۲۰۰. الخلاف، ج‌۴، ص‌۳۴.    
۲۰۱. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۹.
۲۰۲. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۲۰۳. الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۶۹‌.    
۲۰۴. جواهرالکلام، ج‌۳۹، ص‌۷۷.    
۲۰۵. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
۲۰۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
۲۰۷. مسالک الافهام، ج‌۱۳، ص‌۷۶.    
۲۰۸. السرائر، ج‌۳، ص‌۲۴۷.    
۲۰۹. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۲۱۰. مجمع‌الفائده، ج‌۱۱، ص‌۵۵۳‌.    
۲۱۱. الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۷۰.    
۲۱۲. فقه‌القرآن، ج‌۲، ص‌۳۳۲.    
۲۱۳. بدایة المجتهد، ج‌۲، ص‌۲۷۹.
۲۱۴. المجموع، ج‌۱۶، ص‌۷۲.
۲۱۵. تفسیر آیات الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۸۲.
۲۱۶. نور/سوره۲۴، آیه۶۱.    
۲۱۷. تفسیر قرطبی، ج‌۱۲، ص‌۲۰۷.
۲۱۸. روح المعانی، مج‌۱۰، ج‌۱۸‌، ص‌۳۲۳.
۲۱۹. المنیر، ج‌۱۸، ص‌۳۰۷.    
۲۲۰. مسالک الافهام، ج‌۱۲، ص‌۹۸‌-‌۹۹.    
۲۲۱. کفایة الاحکام، ص‌۲۵۳.
۲۲۲. الروضة البهیه، ج‌۲، ص‌۲۸۹.
۲۲۳. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۲۴۶.



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله برادر.    



جعبه ابزار