آثار ازدواج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ازدواج، همسر گرفتن
مرد یا
زن است که به سبب عقد ازدواج همراه با شرایط آن، تحقّق مییابد.
حکمتها و آثار مهمّی بر ازدواج مترتّب میشود که
قرآن کریم در آیاتی چند به آثار آن پرداخته است.
در برخی ازدواجها، هرچند
زن و
مرد با یکدیگر زندگی میکنند، لکن اهدافی که باید در زندگی
حاکم باشد از میان میرود و دو طرف بهرهای از زندگی مشترک نمیبرند.
خداوند متعال در قرآن، خلقت زن و شوهر و
محبّت و
مودّت میان آنها را از نشانههای
حکمت خود معرفی میکند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: هیچ کانونی در
اسلام بر پا نشده که نزد خداوند محبوبتر و عزیزتر از ازدواج باشد.
و همچنین
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: "دو رکعت نماز انسان متاهل افضل و بالاتر از هفتاد رکعت نماز انسان مجرّد است.
در
خلقت بشر زن و مرد مکمل نیازهای روحی و روانی یکدیگرند و هر یک بدون دیگری احساس فقر و نیاز نموده و در وجود خود خلاء و کمبودی احساس میکند. انسان به عنوان موجودی طبیعی و با داشتن بعد مادی و جسمانی ناچار با جهان طبیعت در ارتباط حیاتی و وابستگی متقابل میباشد.
دختر در ساختار وجودی خویش متمایل به مرد آفریده شده و به دنبال تکیهگاه
محکمی است که در فراز و نشیب زندگی یار و یاور و حامی او باشد، او طالب آن است که مردی را متوجه شخصیت و موقعیت عاطفی خود نماید.
خانم جنینا لمب روزو میگوید: زن چون بوته نیلوفری است که طالب چوب خشک یا دیوار عریانی است تا آن را از گل و سبزه بپوشاند، و اگر چنین چوب خشک و دیواری نیابد خشک و نابود خواهد شد.
پسر نیز پس از
بلوغ به طور طبیعی سرشار از تمایلات غریزی است و نیازمند روابطی دوستانه و محبتآمیز بوده و بدون جنس مخالف نه در مراقبت از تمایلات سرکش و شهوانی خود تواناست و نه در رشد استعدادهای اجتماعی موفق است. او در پی کسی است که کمبود روحی و عاطفی او را جبران کند و با نرمی و لطافت، خشکی و خشونت زندگی را هنرمندانه از یادش ببرد.
پس با توجه به نیاز طبیعی دختر و پسر به یکدیگر، ازدواج پاسخی درست و کامل به این نیاز است که در آن زن و مرد زندگی مشترکی را آغاز میکنند و پیمان میبندند که مصاحب و یاور و غمخوار یکدیگر باشند.
ازدواج بهترین پاسخ به نیازهای عاطفی و جنسی انسان است و هدفها و نیازهای بیشماری را تامین میکند که از جمله مهمترین هدفها و آثار ازدواج میل به
آرامش و سکون، حرکت به سود تکامل دین و معنویت، تامین نیازهای جنسی، بقای نسل، تکمیل و تکامل فردی و اجتماعی، سلامت و امنیت و سرانجام، تامین نیازهای روانی و اجتماعی فرد را میتوان نام برد.
برخی گفتهاند:هرجا نشانههای الفت و
حکمتهای زوجیت چه در
دنیا و چه در
آخرت برقرار باشد، قرآن واژه
زوجیت را بهکار برده است.
و هرگاه جای این نشانهها و
حکمتها را
بُغض و
خیانت یا تفاوت عقیده زن و مرد با یکدیگر پر کند، قرآن واژه «امرأة» را آورده است.
همچنین آنجا که
حکمت زوجیت (بقای نسل انسان) از میان برداشته میشود، باز قرآن واژه «امرأة» را بهکار برده است.
بدین سبب وقتی دوباره این
حکمت شکوفا میشود و نهال زوجیت به بار مینشیند، باز قرآن تعبیر را عوض کرده، کلمه «زوج» را بهکار میبرد.
در آیه ۴۰
سوره آل عمران،
زکریا (علیهالسلام) با اعجاب از
بشارت الهی به
یحیی (علیهالسلام) از پیری خود و نازابودن همسرش سخن میگوید: «وامرَاَتی عاقِرٌ»؛ ولی وقتی دعای او اجابت میشود، میفرماید: «واَصلَحنا لَه زَوجَهُ».
در اسلام حفظ نسب، پایه
احکام و حقوقِ فراوانی است. بعضی از
احکام فقهی، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر یا بر شناخت نسبتهای فامیلی دیگر، مبتنی است.
تبعیت فرزند از پدر و مادر در
کفر و
اسلام، در
طهارت و
نجاست، در
بردگی و
حریت، جواز
ربا بین پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن
شهادت پسر بر ضدّ پدر، وجوب قضای نمازهای
میت بر پسر بزرگتر، مسائل
ارث،
حبوه (اموالی از
ترکه میت که اختصاص به پسر بزرگتر دارد مانند قرآن، انگشتر، شمشیر و
لباس)،
نظر به محارم و ازدواج با آنان،
دیه قتل خطایی که بر
عاقله (خویشان پدری قاتل، مانند برادران، عموها و فرزندان آنها)
واجب است،
ولایت پدر و جدّ، حقوق طرفینی مانند
حق حضانت و نفقات،
عقوق والدین و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقی مانند
صله رحم،
هبه به اقارب،
عقیقه فرزند و مسائل فراوان دیگری، بر حفظ انساب متوقّف است.
عدّه زن بین دو ازدواج و انتظار برای ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدّت ۴ ماه و ۱۰ روز
، عدّه زن به مدّت سه دوره پاکی پس از
طلاق و انتظار باردار برای ازدواج مجدّد تا هنگام وضع حمل
، همه این مقرّرات گویای اهمّیت حفظ نسب است.
حرمت ازدواج با زن شوهردار
، و حرمت
زنانیز بر پایه
حکمت حفظ نسب قرار داده شده است.
برای ازدواج اهداف و آثاری ذکر شده است:
نیاز به آرامش که ریشه در سرشت آدمی داشته و با اهمّیتتر از
نیاز جنسی است. بر اساس تعالیم مکتب اسلام یکی از مهمترین و شاید اوّلین انگیزه ازدواج محسوب میگردد. ازدواج در حقیقت، کانونی تشکیل میدهد که در آن، زن و مرد احساس آرامش کنند؛ زیرا زنان و مردان آرامشدهنده روانی یکدیگرند و خداوند میفرماید: یکی از نشانهها این است که برای شما همسری از جنس خودتان بیافرید تا با او انس گیرید و در کنارش آرامش بیابید.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «برای
مؤمن چه سودی بهتر از زن شایسته که هرگاه او را میبیند، شادمان شود.»
همسر شایسته در پیشآمدهای زندگی، راه وصول به آرامش و سعادت را نزدیک میکند: «ومِن ءایتِهِ اَن خَلَقَ لَکم مِن اَنفُسِکم اَزوجًا لِتَسکنوا اِلیها...
، «...وجَعَل مِنها زَوجَها لِیسکنَ اِلیها...».
برخی مفسّران،
مقصود از
لباس را در آیه ۱۸۷ سوره بقره
سکون و آرامش دانستهاند؛ همانگونه که خدا، شب را
لباس (مایه آرامش و سکون) دانسته:«وجَعَلنا الَّیلَ
لِباسًا»
بنابراین، آیه ۱۸۷
سوره بقره«هُنَّ
لِباسٌ لَکم و اَنتُم
لِباسٌ لَهُنّ» نیز به سکون و آرامشی که با همسر حاصل میشود، اشاره خواهد داشت.
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی و مقدّسترین نهاد بشری است و در بردارنده پاکترین و عمیقترین مناسبات انسانی است که برای
سلامت و
امنیت و
سعادت فرد و اجتماع، سودمند و ضروری است.
قرآنکریم زن و شوهر را به
لباس یک دیگر تشبیه نموده است.
همانطور که انسان همیشه با
لباس است و
لباس، هم مایه آراستگی و زیبایی و هم جامه ستر و
عفاف اوست، زن و شوهر نیز همین گونهاند.
لباس از همه چیز به تن انسان نزدیکتر است و محرمتر؛ و آنگاه همین
لباس در عین نزدیکی به تن، بدن را از دیگران میپوشاند و دور میسازد؛ همانطور که از نوع
لباس فرد میتوان به شخصیت و افکار او پی برد، از نوع همسری که بر میگزیند نیز میتوان به شخصیت و هویت او پی برد.
ازدواج فوائد فردی و اجتماعی بیشماری دارد؛ افزایش قدرت جامعه، فقط ایمان و کاهش بزهکاری در جامعه، جلوگیری از به هم خوردن نسلها و حفظ ارزشها و سنتها از این قبیل است.
نکته: تفاوت عمده دختر و پسری که تشکیل خانواده میدهند با دختری و پسری که در یک جامعه بیبندوبار، رابطه جنسی بر قرار میکنند، این است که زن و شوهر مطابق تمثیل قرآنی در
حکم لباس یک دیگر و مایه
عفت و پوشیدگی هم میباشند و حال آنکه دو تای دیگر موجب برهنگی و بیعفتی یکدیگر میشوند.
«
ایور موریش»، جامعهشناس غربی معاصر، درباره نقش خانواده در زمینههای مختلف میگوید:
«برخی از وظایف روانی و اجتماعی، در نقش تربیتی خانواده مستترند. مناسبات جنسی و عاشقانه برای انسان نیاز اساسی محسوب میشود و هر چند واضح است که میتوان این نیازها را در خارج از نهادهای خانواده و ازدواج برآورده کرد؛ ولی این نکته نیز واضح است که ارضای کاملاً نامحدود خواستههای جنسی، به فروپاشی نظام جامعه و مناسبات آن منجر میشود...
خانواده، واحد بسیار تخصّصی تامین محبتّی است که به حصول اطمینان از ثبات عاطفی کمک میکند. تحقّق این امر هنگامی است که زن و مرد در شرایطی امروزی، زندگی موفّقیتآمیز داشته باشند. ثبات عاطفی در بلندمدت، بسیار بیشتر از هیجانات جسمانی برای انسان جنبه حیاتی دارد.
هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست؛ به همین جهت پیوسته در صدد این است که
نقص و کمبود خویش را جبران کند، جوانان با گزینش همسری شایسته، موجبات رشد و تکامل خود را فراهم میکنند و در مسیر زندگی، از نظرات و تشویقها و حمایتهای یکدیگر بهرهمند میشوند.
شهید مطهری درباره نقش تربیتی ازدواج میگوید: یک پختگی هست، که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود، در مدرسه پیدا نمیشود، در
جهاد نفس،
نماز شب و ارادت نیکان پیدا نمیشود، این را فقط در همین ازدواج و تشکیل خانواده باید به دست آورد.
طبق بیان قرآن، ازدواج وسیلهای برای تولید و بقای نسل در
انسان و
حیوان است: «...جَعَل لَکم مِن اَنفُسِکم اَزوجًا و مِن الاَنعـمِ اَزوجًا یذرَؤُکم فِیه...».
گرچه جمله «یذرَؤُکم فِیه»، تکثیر نسل انسان را بیان داشته است، در این جهت، میان انسان و چارپایان و گیاهان فرقی نیست.
در جای دیگری میفرماید: پروردگار، شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را نیز از جنس او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت: «...و بَثَّ مِنهُما رِجالاً کثیرًا و نِسآء...».
در آیه۷۲
سوره نحل «...وجَعَل لَکم مِن اَزوجِکم بَنینَ و حَفَدَة؛
میفرماید: از همسرانتان برای شما فرزندان و نوهها قرار داد ».
قرآن، بقای نسل انسان و اجتماع مدنی را به ازدواج منوط میداند و روی آوردن به
زنا و
لواط را نابودکننده راه بقای نسل میشمارد: «ولاتَقرَبُوا الزِّنی اِنّه کان فـحِشةً و ساءَ سَبیلاً»
، «اَئِنَّکم لَتَأتونَ الرِّجالَ و تَقطَعونَ السَّبیلَ...»
زیرا با رواج راههای نامشروع، رغبت به
نکاح کم میشود؛ جاذبهاش از بین رفته، فقط بار تأمین
مسکن و
نفقه و به دنیا آوردن اولاد و تربیت آنان، باقی میماند؛ در نتیجه، آسانترین راههای اشباع غرایز که نامشروع است، رایج میگردد و هدف بقای نسل، رنگ میبازد.
انسان دارای مجموعهای از نیازها و غرایز است که عدم ارضا و یا نقص در ارضای هر کدام از آنها موجب ایجاد تزلزل در شخصیت میگردد و ازدواج، بهترین پاسخ به این
غریزه است و
رهبانیت و پس زدن آن را صحیح نمیداند، چون جز تشنگی سیریناپذیر و
تنوّعطلبی و
اضطراب، چیز دیگری در پی نخواهد داشت؛ بنابر این باید به ضرورت تامین نیاز جنسی توجّه نمود، اما نه تنها از بعد مادّی و جسمانی؛ بلکه در نتیجه تامین صحیح، فرد از لحاظ روانی و اخلاقی نیز به آرامش میرسد.
بنابراین فرد پس از ازدواج میتواند این غریزه مهمّ حیاتی را با شیوهای مطلوب و معقول و اجتماع پسند ارضا کند و در سایه آن، به آرامش دست یابد.
غریزه جنسی، نیرویی است که در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسیلهای مجاز برای اطفای نیروی
شهوت و پاسخی به این غریزه خدادادی است: «والَّذین هُم لِفُروجِهِم حفِظون اِلاّ عَلی اَزْوجِهم اَو مامَلَکت اَیمنُهم فَاِنَّهم غَیرُ مَلومین».
میل به داشتن فرزند و تداوم نسلها و پرورش انسانها از انگیزه و اهداف مهمّی است که در طول دورههای گوناگون، همواره عامل مهمّ ازدواج و تشکیل خانواده بوده است. تشکیل خانواده، ایجاد کانون پذیرایی نسل آینده است و سعادت نسلها بستگی به وضع خانوادگی دارد و سلامت امنیت فرزندان در گرو
استحکام خانواده میباشد.
یکی از خواستههای غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن است و پاسخ به این خواسته با ازدواج تأمین میشود. در سایه ازدواج است که نسلی دارای اصل و نسب پدید میآید.
قرآن در آیاتی، فرزند را زینت زندگی دنیا شمرده که بیانگر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر و مادر با فرزند است:«اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدّنیا».
داشتن فرزند بهصورت ثمره ازدواج، با تعبیرهای گوناگونی در قرآن آمده است.
در آیه ۲۲۳ سوره بقره
پس از اینکه میگوید: «نِساؤُکم حَرثٌ لَکم فَأتوا حَرثَکم اَنّی شِئتُم...»، یادآور میشود که بکوشید از این فرصت بهره گیرید و با پرورش فرزندان صالح و شایسته که به حال
دین و دنیای شما مفید باشند، اثر نیکی برای خود از پیش بفرستید:
«...وقَدِّموا لاَِنفُسِکم...».
در آیه ۱۸۷ سوره بقره
پس از آنکه از
آمیزش با همسر سخن بهمیان آمده است، میفرماید: «...وابتَغوا ما کتَبَ اللّهُ لَکم...» که به نظر بسیاری مقصود، طلب فرزند است.
درخواست فرزندِ صالح از خداوند در موارد متعدّدی از قرآن، آمده است.
در آیه ۱۸۹
سوره اعراف از قول پدر و مادری نقل میکند که عرضه میدارند: اگر فرزند صالحی نصیبشان شود، شکرگزار خواهند بود: «...دَعَوُا اللّهَ رَبَّهُما لـَئِن ءاتَیتَنا صــلِحـًا لَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکرین». در چندجا از قرآن، درخواست
حضرت زکریا (علیهالسلام) مطرح شده که از
خداوند، فرزندی خواسته است تا لیاقت جانشینی او را داشته: «...فَهَب لِی مِن لَدُنک وَلیا...»
، و مورد رضایت پروردگار باشد: «...واجعَلهُ رَبِّ رَضِیا».
در
سوره آلعمران، پس از مشاهده شایستگیهای
مریم (علیهاالسلام)، پروردگار خویش را میخواند که: «...هَب لی مِن لَدُنک ذُرِّیةً طَیبَةً اِنّک سَمیعُ الدُّعاءِ؛
خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهای به من عطا فرما».
از دیگر آثار ازدواج،
موّدت و
رحمت است: «...وجَعَلَ بَینَکم مَوَدَّةً و رَحمَةً...»
آنچه در آغاز زندگی مشترک بین
زن و
شوهر، یگانگی برقرار میکند و اثر آن در مقام عمل ظاهر میشود، مودّت است؛
ولی پس از گذشت زمان و رسیدن دوران ضعف و ناتوانی، رحمت جای مودّت را پر میکند.
مودّت غالباً جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است پرورش کودکان و خدمات بلاعوض به همسر نیازمند،
ایثار و رحمت است.
در اینجا برای حفظ نظام خانوادگی، مودّت رنگ میبازد؛ ولی رحمت جایگزین آن میشود.
در حدیث آمده است: میان لذّتهای مادّی و جسمانی در
دنیا و
آخرت، هیچکدام به پایه لذت
زناشویی نمیرسد؛ سپس
امام به آیه ۱۴ سوره آل عمران
استشهاد میکند که در بیان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدّم داشته است:
«زُینَلِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوتِ مِنَالنِّساءِ والبَنینَ والقَنـطیرِ المُقَنطَرَة...».
در آیه ۱۸۷ سوره بقره «...عَلِمَ اللّهُ اَنَّکم کنتُم تَختانونَ اَنفُسَکم فَتابَ عَلَیکم و عَفا عَنکم فالـنَ بـشِروهُنَّ...؛
میفرماید: خداوند دانست که شما به خود خیانت میکردید و آمیزش با همسر را که ممنوع شده بود انجام میدادید؛ بدین سبب، ممنوعیت برداشته شد».
این آیه، به نیاز
غریزه جنسی اشاره دارد که به رغم ممنوعیت شرعی، مردم بهسوی آن کشیده میشوند؛ البتّه این امر نمیتواند انگیزه اصلی و هدف نهایی ازدواج باشد؛ زیرا غریزه جنسی در زن و مرد، دوره محدودی دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط این جهت باشد، باید زوجین هنگام ناتوانی جنسی، یکدیگر را رها کنند یا زن و مردی که توانایی جنسی خویش را از دست دادهاند، هیچگاه پیمان زناشویی نبندند.
یکی از آثار ازدواج برای زن و مرد، ایجاد زمینه
تقوا و دوری از گناهان است. با اشباع غریزه جنسی در زن و شوهر، زمینه گناهان شهوتانگیز از میان میرود.
اینکه در
قرآن از کسی که ازدواج کرده، به «
محصن و
محصنه» تعبیر شده: «فَاِذا اُحصِنَّ...»
، به جهت این است که زن و مرد، با ازدواج در حصن و سنگر مستحکمی قرار میگیرند و خود را حفظ میکنند تا وسوسههای شهوانی در آنان اثر نگذارد؛
بلکه ازدواج، زمینه گناهان دیگر را نیز از بین میبرد؛ زیرا پذیرفتن مسئولیت تأمین و تربیت اولاد، انسان را به استفاده بهینه از
عمر وامیدارد و برای
گناه و معاشرتهای گمراهکننده، جایی باقی نمیماند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «مَن تزوّج فقد اَحرز نصف دینه».
با ازدواج، نیمی از دین صیانت میشود.
در روایتی دیگر آمده است: بدترین مردم، کسانیاند که ازدواج نمیکنند.
در تفسیر آیه ۱۸۷ سوره بقره
«هُنَّ
لِباسٌ لَکم و اَنتُم
لِباسٌ لَهُنّ» برخی گفتهاند: آنگونه که انسان، با
لباس از سرما و گرما و حشرات و آسیبهای پوستی، محافظت میشود، زن و مرد، با ازدواج، یکدیگر را از گناه حفظ میکنند.
در آیه ۲۸
سوره نساء حکمت تشریع ازدواج با کنیزان اینگونه بیان شده است: «یریدُ اللّهُ اَن یخَفِّفَ عَنکم...»؛ زیرا پیروی از شهوات و در دام گناه افتادن، برای انسان،
وزر و سنگینی میآورد و تشریع ازدواج و فراهم شدن امکان آن برای کسی که نمیتواند با زنان آزاد ازدواج کند، از
فساد و گناه جلوگیری میکند و انسان از عواقب آن در امان میماند و این نوعی توسعه برای انسان شمرده میشود.
نگرانی از تنگدستی، یکی از بهانههایی است که برای گریز از ازدواج، مطرح میشود.
قرآن اینگونه به انسان امیدواری میدهد: «واَنکحوا الاَیـمی مِنکم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکم واِمائِکم اِن یکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِه؛
از
فقر و تنگدستی بیهمسران، غلامان و کنیزانِ درستکارِ خود نگران نباشید و در ازدواج آنها بکوشید؛ چرا که اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بینیاز میسازد».
برخی گفتهاند: مفاد این آیه،
وعده خداوند به بینیاز کردن کسانی است که تشکیل خانواده میدهند.
روایاتی نیز این معنا را تأیید میکند.
در حدیثی، امام صادق (علیهالسلام)، ترک ازدواج به سبب ترس از فقر و تنگدستی را
سوءظن به پروردگار دانسته؛
زیرا پس از وعده قرآن به توسعه
رزق، نگرانی در این زمینه جز بدگمانی به خدا نیست.
با توجّه به اینکه افرادی در جامعه، پس از ازدواج، نه تنها ثروتمند نمیشوند، بلکه بر فقرشان افزوده میشود و اگر این آیه، متضمّن وعده خداوند باشد
خلف وعده لازم میآید و خلف وعده قبیح است، گروهی برآنند که برای وعده در این آیه باید
مشیت الهی در تقدیر گرفته شود؛ یعنی پس از ازدواج اگر خدا بخواهد، آنان را بینیاز میکند؛ چنانکه در آیه ۲۸
سوره توبه، برای وعده الهی به غنا و بینیازی، به مشیت خدا تصریح شده است: «وَاِن خِفتُم عَیلَةً فَسَوف یغنیکمُ اللّهُ مِن فَضلِه اِن شاءَ...».
ممکن است گفته شود: همانطور که غنا و بینیازی متأهّلان، به مشیت منوط است، غنا و بینیازی مجرّدها و کسانی که همسر ندارند (بلکه هر پدیدهای) نیز به مشیت توقّف دارد، پس این چه وعدهای است که خدا برای ازدواج داده است؛ زیرا همانگونه که متأهلها، با مشیت الهی، به دوگونه (فقیر و غنی) تقسیم میشوند، مجرّدها نیز چنین هستند و اتّفاقاً این وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «...واِن یتَفَرَّقا یغنِ اللّهُ کلاًّ مِن سَعَتِه...؛
اگر وضعیتی پیش آید که زن و شوهر نتوانند باهم زندگی کنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بینیاز خواهد کرد».
پاسخ آن است که بسیاری از مردم میپندارند ازدواج و فراوانی عائله سبب فقر، و تجرّد سبب اندوختن ثروت میشود.
آیه درصدد آن است که این توهّم را از دلها بزداید و غفلت از
رزّاق حقیقی را بردارد و به ما بفهماند که گاه برکت و فراوانی، در مال
انسان (با وجود عائلهمند بودن) ایجاد میشود و گاهی هم انسان (در عین کمعائله بودن و مجرّد زیستن) هرچه میکوشد، در معیشت او پیشرفتی حاصل نمیگردد.
افزون بر آنکه پذیرفتن تأمین زن و فرزند، در او حسّ مسئولیت استفاده بهینه از وقت و کسب عزّت و اعتبار فراهم میآورد. بنابراین، آیه «اِنیکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ
بیان میدارد که گاهی با ازدواج، فقر از زندگی رخت برمیبندد، نه آنکه همیشه با ازدواج، فقر برطرف میشود و گرنه با آیه بعد «ولیستَعفِفِ الَّذین لایجِدونَ نِکاحًا»
تناقض مییافت.
فخر رازی معتقد است که آیه «اِنیکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللّهُ» در مقام وعده الهی نیست؛ بلکه مفاد آیه آن است که نباید ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زیرا مال، فناپذیر است و آنچه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است که باید در پی آن بود که از انباشتن ثروت بهتر است
آدمی در هر سن و مرحلهای از حیات خویش، به محبّت احتیاج دارد و علاقهمند است که دیگران به او مهر بورزند.
استاد
شهید مطهری در اینباره میگوید:
پسر و دختری که هیچکدام آنها در زمان تجرّدشان در هیچ چیزی نمیاندیشیدند مگر آنچه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همینکه به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند، برای اوّلین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقمند میبینند. شعاع خواستههایشان وسیعتر میشود و چون صاحب فرزند شدند، به کلّی روحشان عوض میشود.
و اگر به اتّحاد روح زن و شوهر و عواطف صمیمانهای که تا آخرین روزهای پیری که
غریزه جنسی فعّالیتی ندارد، توجه کنیم به این نقش ازدواج بهتر پی میبریم.
ازدواج افزون بر تکامل دینی، به پیشرفت اقتصادی میانجامد زیرا حس مسئولیت، پرهیز از اسرافگری و آیندهنگری برای خود و فرزندان، پس از ازدواج رخ میدهد وعده خداوند در
سوره نور و گفتار پیشوایان دینی در اینباره نیز به این معنی تاکید میکنند.
روانشناسان ریشه بسیاری از عوارض ناراحتکننده عصبی و بیماریهای روانی و اجتماعی را احساس محرومیت به ویژه در زمینه امور جنسی تشخیص دادهاند.
هرگونه
افراط و زیادهروی (آزادی کامل جنسی) یا
تفریط (کوتاهی کردن یا سرکوب کردن) و ازدواج نکردن؛ باعث
افسردگی،
اضطراب، هراس،
یاس و ناامیدی، بیقراری و ناآرامی، بیخوابی، بیاشتهایی، خستگی فکری و...میشود.
برخی بیماریهای جسمی و ناراحتیهای عصبی مانند: تنگی نفس، ناراحتی قلب، افزایش طبش قلب، خستگی و کوفتگی عمومی، ناراحتی معده، سردرد، ضعف عمومی و...از خطرهای توصیفناپذیر عدم ارضای غریزه جنسی است. از سوی دیگر، برآوردن این غریزه به روشهای نادرست مانند روابط جنسی آزاد، پی آمدهایی به مراتب بدتری چون بیماری سیفلیس، سوزاک، ایدز و...خواهد داشت.
پس تا انسان زنده است و زندگی میکند، نیازمند یار و یاوری مهربان و رفیقی همدل و همراه و پشتیبان لحظههای تنهایی است و همسر انسان بهترین فرد است. اینجاست که
دین مبین اسلام بر ازدواج تاکید فراوانی داشته و
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سایر
معصومین (علیهمالسّلام) و بزرگان بر آن تاکید و توصیه بسیار مینمودند. آثار دیگری نیز بر ازدواج مترتّب است؛ مانند حرمت برخی از زنان و ایجاد حقوق زوجیت.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آثار ازدواج»، تازیخ بازیابی۹۵/۸/۱۳. دانشنامه موضوعی قرآن