• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آسیب‌های فهم قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آسیب‌های فهم قرآن، که از قدیمی‌ترین بحث‌های قرآنی است عبارت‌اند از ناآگاهی از ویژگی‌های قرآن، ناآگاهی به ابزارهای فهم و ناآگاهی و بی‌توجهی به منابع فهم آن. که در این مقاله به بررسی آنها پرداخته می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - برخی آسیب‌ها
       ۲.۱ - ناآگاهی از ویژگی‌های قرآن
              ۲.۱.۱ - راهنمایی معلمان قرآن
              ۲.۱.۲ - محکمات و متشابهات
              ۲.۱.۳ - قیدها و مخصص‌ها
              ۲.۱.۴ - ظاهر و باطن قرآن
              ۲.۱.۵ - جنبه‌های آسیب
       ۲.۲ - ناآگاهی به ابزارهای فهم
              ۲.۲.۱ - قرینه‌های درونی
              ۲.۲.۲ - قرینه‌های بیرونی
              ۲.۲.۳ - قرینه‌های غیرلفظی
              ۲.۲.۴ - ناآگاهی از دانش‌های مورد نیاز
                     ۲.۲.۴.۱ - دانش‌های ادبی
                     ۲.۲.۴.۲ - دانش‌های قرآنی
                     ۲.۲.۴.۳ - دانش‌های دینی
                     ۲.۲.۴.۴ - دانش‌های تجربی
                     ۲.۲.۴.۵ - دانش‌های انسانی
       ۲.۳ - ناآگاهی و بی‌توجهی به منابع فهم
۳ - آسیب‌های فهم قرآن با قرآن
       ۳.۱ - بسنده‌کردن به قرآن
       ۳.۲ - مهجور داشتن قرآن
       ۳.۳ - بر هم زدن آیه‌ها
۴ - آسیب‌های فهم قرآن با روایت
       ۴.۱ - بسنده کردن به روایات
       ۴.۲ - پذیرش روایات غیر قابل استناد
۵ - آسیب‌های فهم واژگان
       ۵.۱ - پی‌جویی معانی از منابع ضعیف
       ۵.۲ - عدم دقت در کاربرد قرآنی
۶ - ناآگاهی از زمینه‌های تاریخی آیات
۷ - آسیب‌های رفتاری
       ۷.۱ - ناتوانی پژوهشی
       ۷.۲ - پیش داوری
       ۷.۳ - غرض ورزی
۸ - پانویس
۹ - منبع


فهم متون دینی، (کژ فهمی متون دینی منحصر به متون اسلامی نیست، بلکه سابقه‌ای دیرینه دارد که هم در قرآن و هم در روایات به چشم می‌خورد؛ مانند: «یحرفون الکلم عن مواضعه») به ویژه قرآن، همانند فهم گفته و نوشته‌های دیگر قانونمند است. علاوه بر آن، قرآن به دلیل ویژگی‌های منحصر به فردش، ملاک‌های افزون‌تری برای فهم دارد که غفلت از آن انسان را از شناخت صحیح مراد خداوند از آیه‌های نورانی‌اش باز می‌دارد. بدین سبب، از دیر باز کژ فهمی‌های بسیاری دامن‌گیر مراجعان به قرآن بوده و هست. کژی‌هایی که ممکن است در زمینه فهم قرآن پدید آید به «آسیب‌های فهم» نامبردار است. توجه ‌به ‌این‌ آسیب‌ها و راه‌های رفع آن هم ‌زاد خود قرآن است.
پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و جانشینان گرامی‌اش (علیهم‌السّلام) هماره مخاطبان قرآن را به فهم صحیح و بایسته راهنمایی کرده، آنان را از انحراف در فهم کتاب خدا بازداشته‌اند. اعتراض‌های پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) به برهم زنندگان آیه‌های قرآن و ایستادگی اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در پاسداری از حریم قرآن در برابر مدعیان فهم آن در این راستاست.
حضرت علی (علیه‌السّلام) از یکی از قاضیان زمان خود پرسیدند: آیا تو ناسخ و منسوخ (قرآن) را از یکدیگر باز می‌شناسی؟ پاسخ داد: نه. حضرت فرمودند: خود و دیگران را نابود کردی. آن حضرت در نامه‌ای به معاویه نوشتند: تو با تاویل قرآن به دنیا دست یازیدی. امام باقر (علیه‌السّلام) در دیدار با قتاده - که یکی از فقیهان و مفسران بصره بود - فرمودند: اگر قرآن را از پیش خود (بدون توجه به ویژگی‌ها و معیارهای فهم آن) تفسیر کنی، هم خود را نابود کرده‌ای و هم دیگران را و اگر سخن دیگران را بازگویی، خود و دیگران را به نابودی کشانده‌ای...
[۷] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۳۵.
امام صادق (علیه‌السّلام) در پاسخ صوفیان (که آیه‌های زهد و ایثار را شاهدی برای خود دانسته و علیه امام (علیه‌السّلام) استدلال و احتجاج می‌کردند) فرمودند: آیا شما به ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن آگاهید؟ گمراهان و نابود شدگان این امت‌ به امثال این‌گونه آیه‌ها گمراه و نابود شدند.
[۹] فخر رازی، محمدبن‌ عمر، تفسیر کبیر، ص۱۳۵.



بنابراین، آسیب‌های فهم قرآن از قدیمی‌ترین بحث‌های قرآنی است که معلمان قرآن بدان هشدار داده و به دامن‌گیر شدن آیندگان نیز خبر داده‌اند، آن‌گونه که در سخن حضرت علی (علیه‌السّلام) آمده است: زمانی فرا رسد که... کالایی نزد آنان ارزان‌تر از قرآن نیست، آن‌گاه که به حق خوانده شود (و معنای درست آن بیان شود) و کالایی پرفروش‌تر و گران ‌قیمت‌تر از قرآن نیست. آن‌گاه که ناروا معنا شود. آسیب‌های باد شده بدین قرار است:

۲.۱ - ناآگاهی از ویژگی‌های قرآن

گام نخست در راه فهم و بهره‌گیری از قرآن شناخت ویژگی‌های این کتاب ارجمند است؛ زیرا قرآن علاوه بر جنبه‌هایی که در هر نوشته‌ای وجود دارد و نویسندگان و خوانندگان بدان آگاهند، دارای ویژگی‌هایی است که بدون آگاهی نسبت ‌به آن‌ها فهم صحیح آن ممکن نیست.

۲.۱.۱ - راهنمایی معلمان قرآن

گرچه مخاطبان قرآن در عصر نزول، ظاهر بخش مهمی از آن را می‌فهمیدند و از پیش خود به مرحله‌ای از فهم قرآن می‌رسیدند، ولی چنان نبود که هیچ آیه‌ای بر آنان مبهم نماند و مراتب عالی فهم آیه‌ها را همگی دریابند. پس معلم و مفسری لازم بود تا آیه‌های الهی را بر مردم بیان کند و مشکلات فهم مردم را برطرف نماید. معلم قرآن کسی جز پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) نبود که وظیفه پیام ‌رسانی الهی را به تعلیم خداوند بر عهده داشت. او نخستین کسی بود که قرآن را در همه ابعاد و مراتب درک کرده بود و به مقتضای فرمان الهی، وظیفه داشت‌ برای مردم نیز شرح و توضیح دهد: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم.».
برخی از مفسران مفاد آیه مزبور را منحصر به شرح آیه‌های متشابه و مشکل قرآن کرده‌اند؛ بدان دلیل که آیه‌هایی که نص یا ظاهر است نیازی به بیان و شرح ندارد
[۱۲] ابی‌حیان، البحر المحیط، ج۵، ص۴۹۴.
و اگر همه آیه‌ها نیاز به توضیح داشته باشد لازمه‌اش آن است که همه مجمل باشد. اما باید توجه داشت که اولا، «ما نزل» اطلاق دارد و تمامی آیه‌ها را دربر می‌گیرد. ثانیا، آیه در مقام بیان یکی از وظایف حضرت رسول (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) است و این بیان برای همه آیه‌ها موضوعیت دارد، هرچند مفاد آیه پیچیده نباشد. علاوه بر آن، گاهی مفاد اولیه آیه روشن بوده. ولی ایشان مراتب بالاتری از آن را بر مردم بیان کرده‌اند. به این ترتیب، بیان و شرح پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) درباره آیه‌های قرآن، اعم از نص و ظاهر و متشابه و...، حجت است و این وظیفه پس از ارتحال پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) بر عهده عترت آن گرامی نهاده شد و به مقتضای حدیث‌ شریف ثقلین بیان آنان نیز برای طالبان فهم قرآن حجت است. («انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.») بر این اساس، جویای فهم قرآن باید به این ویژگی قرآن آگاه بوده و توجه داشته باشد قرآن کتابی است که در کنار آن معلم نهاده‌اند تا معارف آن را به مردم بیاموزد و مراجعه‌ به آن از پیش خود، انسان را آن‌چنان که شایسته است ‌به مقصد نمی‌رساند و حتی در برخی موارد، بر حیرت و گمراهی او می‌افزاید، مگر این‌که از شیوه‌ای که پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در فهم قرآن ارائه داده‌اند پیروی کند و از تفاصیل و قیدها و توضیح‌هایی که درباره آیه‌ها بیان نموده‌اند بهره‌مند شود.(بر معلم بودن و مرجع بودن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آیه‌های ذیل نیز دلالت دارد)

۲.۱.۲ - محکمات و متشابهات

آیه‌های قرآن از لحاظ بیان مطالب یکسان نیست و در دو طیف جداگانه تقسیم‌بندی می‌شود: نخست آیه‌هایی که «محکم»‌اند؛ یعنی، در دلالتشان بر مراد و مقصود خداوند استوار و قطعی‌اند و احتمالات‌ گوناگون درباره مفاد آن‌ها وجود ندارد و دیگر آیه‌هایی که معانی ‌گوناگونی را بر می‌تابد و در دلالت ‌بر مقصود گویایی و استواری دسته ‌پیشین را ندارد. این آیه‌ها به «متشابهات» نامبر دارند. قرآن ‌خود به این نکته اشاره فرموده است:
«هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن‌ام ‌الکتاب و اخر متشابهات»
شناخت این دو دسته عامل مهمی در برداشت و فهم صحیح از قرآن به شمار می‌آید؛ زیرا در پرتو این آگاهی، تکیه‌گاه فهم متشابهات، که آیه‌های محکم‌اند، به خوبی روشن می‌شود و مخاطب برای فهم آن مستقیما به سراغ محکمات می‌رود، بی‌ آن‌که دچار لغزشی شود یا ندانسته احتمال غیر مراد آیه را بر قرآن تحمیل کند. بنابراین، آن‌که به این ویژگی قرآن آگاهی ندارد یا آگاه است و از روی عمد بدان توجهی نمی‌کند دچار لغزش و انحراف می‌شود و چه بسا، گمان کند که آیه‌های قرآن با هم اختلاف و تناقض دارند - چنان‌که عده‌ای در صدر اسلام به این گمان دچار شده بودند
[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحار‌الانوار، ج‌۹۳، ص۹۸.
و یا براساس این آیه‌ها به جبر گرایش پیدا کنند - آن‌گونه که برخی از مسلمانان از آیه‌هایی ‌مانند «لیس‌لک من الامر شی‌ء...» و «و الله خلقکم و ما تعملون» عقیده جبر را فهمیده‌اند و از آیه‌های دیگر، جسمانیت‌ خداوند و دیده شدن او به چشم (در قیامت) را بر گرفته‌اند؛ مانند: آیه «الرحمن‌علی العرش استوی» و آیه «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة.» .
به هر روی، ناآگاهی و بی‌دقتی درباره محکم و متشابه یا ناسخ و منسوخ (که مصادیقی از متشابهات است) موجب به هم ریختن آیه‌ها (ضرب القرآن بعضه ببعض) خواهد شد، چنان‌که ممکن است کسی آیه متشابهی را محکم تصور کند و بر اساس آن، آیه‌های دیگر را وارونه بفهمد؛ چه این‌که پیروان بسیاری از مذاهب انحرافی به آیه‌های قرآن تمسک کرده و درستی رای و مذهب خود را با آن تایید نموده‌اند.

۲.۱.۳ - قیدها و مخصص‌ها

نزول قرآن در زمان طولانی سبب شد تا عام‌ها و مطلق‌ها در کلام الهی در برخی موارد، جدای از قیدها و مخصص‌ها باشد و از آن‌جا که‌ تمامی‌ قرآن‌ مجموعه ‌واحدی ‌است و مطالب آن با یکدیگر ارتباط دارد و آیه‌ها شاهد و مصدق هم قرار می‌گیرند، لازم است‌به هنگام فهم، از وجود یا عدم قید یا مخصصی در آیه‌های دیگر که مربوط به موضوع مورد بحث آیه است ‌با خبر شویم و آن‌را در فهم آیه دخالت دهیم. علاوه بر این، گاهی قیدی در خارج از قرآن‌ در بیان معلمان قرآن (علیهم‌السّلام) آمده که باید مورد توجه قرار گیرد و بر اساس‌ آن، آیه شرح و معنا شود. بر این مبنا یکی از آسیب‌های جدی فهم، نادیده انگاشتن قیدهای قرآنی و غیر قرآنی است که در فهم آیه مؤثر است. در چند آیه قرآن، خون جزو خوردنی‌های حرام معرفی شده است؛ مانند: «انما حرم علیکم المیتة و الدم.» در این آیه و آیه‌های‌۳ مائده و ۱۱۵ نحل، خون به طور مطلق و به هر شکلی که باشد حرام اعلام شده، ولی در آیه ۱۴۵ انعام قید «ریخته شده» را نیز بر آن افزوده است «او دما مسفوحا.» بنابراین، با توجه به این قید، خون‌هایی که پس از سربریدن حیوان در رگ‌ها باقی می‌ماند حرام نیست و مراد از حرمت‌ خوردن خون در آن چند آیه نیز صرفا حرام بودن خونی است که پس از سر بریدن از بدن حیوان خارج می‌شود.
نمونه‌های دیگر از آیاتی که قید آن در روایات وجود دارد آیه ۲ سوره نور است: «الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما ماة جلدة.» آیه کریمه درباره حد زناست و اطلاق آن شامل همه زناکاران می‌شود، چه آنان که همسر دارند و در کنار او زندگی می‌کنند، چه کسانی که در جایی دیگر دور از او هستند و چه آنان که بی‌همسرند. اما روایت ‌حکم آیه را مختص غیر محصنه می‌داند (وقتی که زانی و زانیه همسر نداشته یا دسترسی به همسر خود نداشته باشند.) بنابراین، آیه به همین مورد مقید و از شمول آن کاسته می‌شود. پیداست که عدم پی‌جویی از چنین مواردی یا ناآگاهی با این ویژگی قرآن تا چه حد فهم ما را از مراد خدای متعال دگرگون می‌سازد.

۲.۱.۴ - ظاهر و باطن قرآن

معارف قرآن همه آن نیست که از دلالت ظاهر آیات به دست می‌آید، بلکه در ورای آنچه از ظاهر آیه فهمیده می‌شود مراحل بالاتری وجود دارد که در زبان معلمان قرآن از آن به «باطن قرآن» یاد شده است. به عقیده برخی از عالمان قرآن‌ پژوه، با تدبر در قرآن می‌توان از ظهور معنای ساده و ابتدایی گذشت و به معانی پیچیده‌تر که در پس این معنا نهفته است دست ‌یافت؛ مثلا، از آیه کریمه «و لا تشرکوا به شیئا» در ابتدا فهیمده می‌شود که نباید بت‌ها را پرستید، ولی با نظری وسیع‌تر، این معنا را می‌یابیم که انسان نباید به غیر اذن خدا از دیگران اطاعت کند و با نظری گسترده‌تر، از این‌که انسان حتی از دلخواه خود نباید پیروی کند و با نظری عمیق‌تر، نباید از خدا غفلت کرد و به غیر خدا توجه داشت؛ زیرا پرستش بت‌ها به این دلیل ممنوع است که خضوع در برابر غیر خداست و بت ‌بودن معبود خصوصیتی ندارد، چنان‌که قرآن اطاعت‌ شیطان را عبادت او شمرده است: «ان لا تعبدوا الشیطان» با تحلیلی دیگر، معلوم می‌شود که فرقی در اطاعت از دیگران با پیروی از خواهش‌های نفسانی خود وجود ندارد، چنان‌که قرآن می‌فرماید: «افرایت من اتخذ الهه هواه» با تحلیل دقیق‌تر، معلوم می‌شود که اصلا نباید به غیر خدای متعال توجه و التفات داشت و از او غفلت کرد؛ زیرا توجه به غیر خدا همان استقلال برای غیر او و تواضع نشان دادن در برابر عبادت و پرستش خداست و خداوند غفلت کنندگان را وعده عذاب داده است: «و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس... اولئک هم الغافلون».
[۳۵] طباطبائی، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، ص‌۲۷ - ۲.

اما می‌توان گفت که همه معانی باطنی قرآن در دسترس فهم افراد عادی نیست و در این زمینه، باید به معلمان قرآن مراجعه کرد؛ زیرا دانش ظاهر و باطن قرآن در همه سطح‌ها در اختیار آنان است. (عن ابی‌جعفر (علیه‌السّلام) انه قال: «ما یستطیع احد ان یدعی ان عنده جمیع القرآن کله ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء»؛ جز اوصیا (جانشینان پیامبر (علیهم‌السّلام) کسی نمی‌تواند مدعی دانش تمامی قرآن (ظاهر و باطن) باشد.) بنابراین، همه نمی‌توانند مدعی دانستن معارف باطنی قرآن باشند، به ویژه اگر بخواهند از پیش خود و بدون شاهد قرآنی یا روایی یا عقلی معنای نهفته در ورای ظاهر آیه را بیان کنند؛ چه در این صورت راه سوء فهم و برداشت‌ به خوبی باز است و دلیلی بر درستی آن نخواهیم داشت.

۲.۱.۵ - جنبه‌های آسیب

بنابراین، آسیبی که از این ناحیه به نظر می‌رسد از دو جنبه است:
۱- محدود و منحصر کردن مفاد آیه بر ظاهر آن؛ زیرا در این صورت، اگر راه صحیحی به دست‌یافتن آدمی بر معنای باطنی باشد - مانند این‌که شاهدی از قرآن یا روایت معتبر داشته باشیم - از معارف درون آیه محروم خواهیم ماند.
۲- بی‌پروایی و بی ضابطگی در بیان معنای باطنی؛ که هر چه به نظر آید به عنوان باطن آیه مطرح گردد.
نکته‌ای که یادآوری آن در این‌جا ضروری است آن که برخی افراد از باطن داشتن آیه‌های قرآن سوء استفاده کرده و معتقد شده‌اند که مراد از قرآن باطن آن است، نه ظاهرش که با دانش لغت و اصول محاوره فهمیده شود و نسبت‌باطن به ظاهر مانند نسبت مغز است‌به پوست و عمل به باطن قرآن آدمی را از ظاهر آن بی‌نیاز می‌سازد.
[۳۷] سبحانی، جعفر، سخنرانی‌های اولین کنفرانس دارالقرآن قم، ص۹۱- ۹۲، به نقل از الفرق بین الفرق، ص۱۸.
[۳۸] بغدادی، عبد القاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۸.
اینان، که به دلیل این عقیده به «باطنیان» مشهورند، هیچ دلیلی شرعی بر این باور خود ندارند، بلکه حتی همه آیه‌های اعتقادی و احکام قرآن و روایات و سیره پیشوایان دین برخلاف این مدعاست.

۲.۲ - ناآگاهی به ابزارهای فهم

الف: ناآگاهی نسبت به اصول و معیارهای فهم عدم دست‌یابی به قالب قرآن؛ از نخستین گام‌های فهم قرآن، تلاش در جهت دست‌یابی به قالب قرآن است. قرآن در عصر نزول و سالیانی پس از آن، به خط کوفی و بدون نقطه و اعراب نوشته می‌شد، گرچه وجود حافظان فراوان و تلاوت گسترده قرآن مانعی در راه پیدایش اشتباه بود، اما نتوانست هرگونه اختلافی را پیشگیری کند و بدین ترتیب، قرائت‌های هفت‌گانه و بیش‌تر شکل گرفت. درست است که اختلاف قرائت مغیر معنا در سراسر قرآن‌ اندک است، ولی دقت در فهم اقتضا می‌کند که جویای فهم قرآن در صدد یافتن قرائت صحیح بر آید تا مطمئن شود آنچه می‌فهمد و برداشت می‌کند برگرفته از کلام الهی است. اما اگر بخواهد بدون ضابطه، قرائت‌های گوناگون را ملاک فهم خود قرار دهد قطعا به مراد خداوند نخواهد رسید و خشت اولی است که چون کج نهاده شود تا ثریا کج فهمی و انحراف ادامه می‌یابد.
ب: بی‌توجهی به اصول محاوره؛ قرآن همانند دیگر نوشته‌ها از الگوهای زبانی ویژه برخوردار است. همان‌گونه که مردم در سخنان و نوشته‌های خود معیارهایی دارند و براساس آن می‌گویند و می‌نویسند و گفته و نوشته‌های دیگران را می‌فهمند، همه پیامبران (علیهم‌السّلام) نیز با زبان مخاطبان خود سخن گفته‌اند تا در فراخوانی مردم به دین حق، خللی راه نیابد و تفهیم و تفهم به طور کامل و بایسته انجام شود. «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.» بنابراین، کسی که در پی فهم این کتاب ارجمند است‌ باید قواعد و اصول محاوره را - به طور کلی - و معیارهای زبان عربی را - به طور خاص - بشناسد. یکی از چیزهایی که در اصول محاوره عقلایی برای فهم سخن یا نوشته مورد توجه است ‌مراجعه ‌به قرینه‌های پیوسته یا ناپیوسته و یا حتی قرینه‌های غیر لفظی است. عدم توجه به قرینه‌های یاد شده موجب سوء فهم و نسبت دادن مطالب غیر واقعی به گوینده‌ یا نویسنده است. از آن‌جا که در قرآن و سخن پیشوایان دین (علیهم‌السّلام) نه تنها مخالفتی با این روش نشده، بلکه بر همان اساس سخن گفته شده، بنابراین، آگاهی و توجه به این قرینه‌ها ضروری است. در ادامه، مروری گذرا بر این قرینه‌ها خواهیم داشت:

۲.۲.۱ - قرینه‌های درونی

قرینه‌های درونی پیوسته؛ این قرینه‌ها چنان‌که از نامشان پیداست، همواره همراه سخن‌اند؛ از آن جمله، آیه‌های پیشین و پسین آیه مورد نظر و یا لحن و مقام آیه‌های یک قسمت است که به «قرینه سیاق» نامبردار است؛ مثلا، آیه‌۴۹ دخان که می‌فرماید: «ذق انک انت العزیز الکریم.» اگر بدون توجه به آیه‌های قبل و بعد، که درباره عذاب قیامت است، این آیه را معنا کنیم، عزیز و کریم به معنای واقعی خود است و جمله مدح‌آمیز می‌شود. اما اگر توجه کنیم که قبل از آن آمده است «خذوه فاعتلوه الی سواء الجحیم ثم صبوا فوق راسه من عذاب الحمیم» و در آیه ۵۰ پس از این آیه آمده «ان هذا ما کنتم به تمترون» کاملا در می‌یابیم که مراد از «عزیز کریم» یعنی: ذلیل و حقیر که برای سرزنش و توبیخ بیش‌تر چنین آورده
[۴۲] سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، تیسیر الکریم الرحمن، ج۱، ص۲۲، به نقل از ابن قیم، بدائع الفوائد.
و در این صورت، جمله در مقام مذمت و توبیخ مخاطب است. بنابراین، کسی که آیه‌ها را بدون توجه به سیاق ویژه‌اش مورد بررسی و فهم قرار می‌دهد به مفاد واقعی آن دست نمی‌یابد.
[۴۳] مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱، ص‌۱۳۶۷.

از سوی دیگر، همه‌جا نمی‌توان به وجود سیاق باور داشت؛ زیرا چینش آیه‌های قرآن همه‌ جا براساس ترتیب نزول نیست؛ چون پس از نزول کامل هر سوره، که بیش‌تر طی فاصله‌های زمانی نازل می‌شد، قطعه‌های گوناگون را در کنار یکدیگر قرار می‌دادند. (البته غیراز سوره‌هایی که به یکباره تمامی آن فرود آمده است.)
اضافه بر این، براساس اصول محاوره، گاهی گوینده در میان سخن خود جمله‌ای می‌آورد که ارتباطی به قبل و بعد ندارد و نسبت‌به آن‌ها ناپیوسته است (جمله معترضه است.) اگر بپذیریم که آیه‌۳ مائده در اصل، به همین ترتیب فرود آمده می‌توان باور داشت که جمله‌هایی در میان آن معترضه است؛ («الیوم یئس الذین» تا «رضیت لکم الاسلام دینا» معترضه است.) زیرا هیچ ارتباطی با جمله‌های پیشین و پسین خود ندارد و اگر آن‌را از این میان برداریم و آغاز و پایان آیه به هم بپیوندد سخن یکپارچه‌ای را نشان می‌دهد که در ابتدا، حکمی را آورده و سپس استثنای آن‌را مطرح کرده است. در این هنگام، معترضه بودن جمله‌های میانی بسیار روشن است. بنابراین، نمی‌توان گفت که چون جمله‌های میانی دراین قسمت مطرح شده و در بیان حرمت‌ برخی از خوراکی‌هاست، آن‌ها را باید بر اساس همین سیاق ارزیابی کرد و مشمول همین حکم دانست. پس به صرف قرار گرفتن قسمت‌هایی در اطراف جمله یا آیه مورد بحث، سیاق واحدی از آن فهمیده نمی‌شود. حتی وجود مناسبت‌ بین دو آیه، دلیل باهم فرود آمدن آن‌ها یا یکی بودن سیاقشان نیست.
[۴۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج۴، ص۳۷۵.
(مرحوم طبرسی، آیه تطهیر را دارای سیاقی غیر از سیاق آیه‌های قبل و بعد (که درباره زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است) می‌داند.) نتیجه آن‌که هم صرف‌ نظر کردن از این قرینه نارواست و هم بی‌دقتی در تشخیص و استفاده از آن.
قرینه‌های درونی ناپیوسته؛ منظور از این دسته، آیه‌هایی است که در جای دیگر سوره یا در سوره‌های دیگر در رابطه با آیه مورد بحث وجود دارد و در توضیح مراد آیه به کار می‌آید یا قید و استثنایی است که از دامنه شمول و کلیت آن می‌کاهد و.... بی‌توجهی به این‌گونه قراین موجب برداشت ناورا از آیه‌ها و نسبت‌سخنان غیر واقع به خدای متعال می‌شود؛ مانند کسی که علم غیب را مخصوص خدای متعال می‌داند و از دیگران نفی می‌کند - گرچه به تعلیم الهی بدانند - و مستند خود را آیه ۶۵ نمل قرار می‌دهد: «قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب»، در حالی‌که در سوره جن آمده است: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول» بنابراین، می‌توان گفت که دانش غیب در اصل، مخصوص خدای متعال است، ولی او آن را به برخی از بندگان خالص خود می‌دهد و آنان نیز به واسطه عنایت الهی عالم به غیب‌اند.

۲.۲.۲ - قرینه‌های بیرونی

بخشی از این قرینه‌ها شرایط و اوضاع و احوال زمان نزول آیه است که مخاطبان قرآن به آن اشراف کامل داشته‌اند. طالبان فهم قرآن باید به این زمینه‌های نزول آشنایی یابند. کسی‌که زمینه نزول آیه مربوط به صفا و مروه را نمی‌داند گمان می‌کند که طواف بر آن دو جایز است، نه واجب، در حالی‌که آیه بر اصل تشریع سعی بین صفا و مروه نازل شده و ربطی به بیان استحباب سعی ندارد، ولی بدان دلیل به «لاجناح» تعبیر شده که مسلمانان گمان می‌کردند سعی میان صفا و مروه از بدعت‌های مشرکان است و یا به نقلی دیگر، آنان بر روی هر یک از آن دو کوه بتی گذارده بودند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مشرکان شرط کرده بودند که در هنگام حج مسلمانان، بت‌ها را بردارند. آنان نیز چنین کردند، ولی هنگامی‌که یکی از مسلمانان مشغول سعی بود بت‌ها را باز گرداندند و آیه نازل شد «ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما»
بخش دیگری از قرینه‌ها سخنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهل بیت (علیهم‌السّلام) درباره آیه‌های قرآنی است که در بحث از ویژگی‌های قرآن در قسمت پراکندگی قیدها و قرینه‌ها نمونه‌ای از آن بیان شد.

۲.۲.۳ - قرینه‌های غیرلفظی

در محاورات عرفی، گاه بر قرینه‌های غیر لفظی تکیه می‌شود و بر اساس آن، گفته‌ها را تحلیل و بررسی می‌کنند؛ یعنی شنوندگان با ویژگی‌هایی که از گوینده سراغ دارند برخی از احتمال‌ها را از کلام او نفی یا اثبات می‌کنند و در نتیجه، ویژگی او قرینه‌ای است بر مراد او از سخنانی که گفته است. (مانند شعرهایی که از برخی از عالمان عارف نقل می‌شود و ما بر اساس همین قرینه، مراد آنان را چیزی غیر از ظاهر الفاظ و عبارات می‌دانیم) در فهم قرآن نیز می‌توان از این قرینه‌ها بهره‌مند شد. ویژگی‌های خداوند، فرشتگان و پیامبران (علیهم‌السّلام) از این‌گونه قرینه‌هاست. شریف رضی (رحمة‌اللّه) بر اساس همین قرینه، سخن اکرمه و سدی را که طبری نقل کرده مردود می‌داند. آن دو گفته‌اند: چون ملائکه به حضرت زکریا بشارت دادند، شیطان بر این صدا و بشارت اعتراض کرد و حضرت زکریا را وسوسه کرد که آنچه شنیده‌ای از سوی ملائکه نبوده، بلکه از ناحیه شیطان است؛ چون اگر از طرف حق تعالی بود ناگزیر به صورت وحی نازل می‌شد. لذا، شک کرد و گفت: «انی یکون لی غلام.».
وی (شریف رضی (رحمة‌اللّه)) در رد این سخن گفته است: این حرف بیانگر نادانی کامل و بی بصیرتی گوینده‌اش به مقام پیامبران (علیهم‌السّلام) است. انبیای الهی (علیهم‌السّلام) مقامشان برتر از آن است که ملعبه شیاطین قرار گیرند و نتوانند صدای شیطان و ملائکه را از هم تشخیص دهند.... چه دلیلی روشن‌تر از قرآن که نشان دهد حضرت زکریا ذره‌ای شک نکرده از این‌که طرف خطاب خود را خدا می‌داند.
[۵۱] شریف رضی، حقائق التاویل فی متشابه التنزیل، ترجمه فاضل مطلق، ص‌۱۹۷-۱۹۸.


۲.۲.۴ - ناآگاهی از دانش‌های مورد نیاز

ج: کسی که در پی فهم قرآن است‌ به دانش‌هایی نیاز دارد که بدون آگاهی از آن‌ها، راه به جایی نمی‌برد و در نادانی خود سرگردان می‌ماند. دانش‌های مورد نیاز از این قرار است:

۲.۲.۴.۱ - دانش‌های ادبی

قرآن به زبان عربی است. بنابراین، دانش‌های وابسته به آن در فهم قرآن مورد نیاز است: صرف، نحو، فقه اللغة، معانی و بیان، آشنایی با اشعار معاصر نزول قرآن و.... به هر‌اندازه که جویای فهم قرآن از دانش‌های یاد شده بی‌بهره باشد، به همان مقدار در فهم قرآن ناتوان است، گرچه در دانش‌های دیگر استاد و صاحب‌نظر باشد. کسی که تفاوت «ان» نافیه را با «ان» مخففه نداند چگونه به معنای ظاهری قرآن دست می‌یابد، چه رسد به این‌که بخواهد در صدد شرح و توضیح آن برآید؟ بر این اساس، هم باید در شناخت دانش‌های یاد شده کوشید و هم در کاربرد آن‌ها دقت کرد. مرحوم بلاغی بر ادیب ماهری چون زمخشری خرده می‌گیرد که چگونه در جایی «لا» را زاید دانسته، اما در جای دیگر آن را نافیه قرار داده است. او معتقد است صاحب کشاف در مواردی که «لا» بر حرف قسم وارد می‌شود با جایی که بر سرفعل، قسم می‌آید خلط کرده است.

۲.۲.۴.۲ - دانش‌های قرآنی

با این‌گونه دانش‌هاست که برخی ویژگی‌های قرآن - که پیش‌تر بدان اشاره شد - شناخته می‌شود. در این بحث‌ها، مطالبی از قبیل ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، تاریخ قرآن، وحی و انواع آن، اعجاز قرآن، شیوه‌های فهم و تفسیر قرآن و... مورد بررسی قرار می‌گیرد. شناخت این موارد جایگاه مهمی در فهم قرآن دارد؛ زیرا تا کسی شناختی از متشابه نداشته باشد، به معنای ظاهری آن بسنده کرده و با اعتقاد به آن، در فهم آیه‌های دیگر ناتوان است و چنین می‌پندارد که گویا آیه‌های قرآن با یکدیگر در تعارض‌اند. کسی که «الی ربها ناظرة» را به معنای ظاهری‌اش گرفته است، در بیان آیه «لا تدرکه الابصار» متوقف خواهد شد.
بر اثر همین ناآگاهی‌ها بود که افرادی در صدر اسلام مدعی وجود تناقض و اختلاف در قرآن شدند، غافل از آن‌که در قرآن کریم آیات متشابهی وجود دارد که باید به شیوه صحیح با آن‌ها مواجه شد.

۲.۲.۴.۳ - دانش‌های دینی

از دیگر دانش‌هایی که در فهم قرآن دخیل است، دانش‌های مربوط به دین‌شناسی است. این دانش‌ها بر دو دسته‌اند: نخست آنچه به ریشه‌ها و باورهای دینی می‌پردازد دو دیگر دانشی که در باب شناخت وظایف دین‌داران است. گرچه قرآن شامل بخش مهمی از معارف دینی است و کلیات وظایف را بیان کرده، ولی جامع همه مسائل نیست؛ به این معنا که معمولا در تفصیل احکام، سخنی نگفته و آن را به عهده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گذارده است. بنابراین، مراجعه کننده به قرآن باید از دانش‌هایی که در زمینه‌های یاد شده با کمک بیانات پیامبر و جانشینان او (علیهم‌السّلام) فراهم آمده است و با دلیل‌های عقلی قطعی مبرهن شده، برخودار گردد.
دانشی که عهده‌دار بحث از باورها و عقاید است «کلام» و دانشی که بیانگر فروع و وظایف است «فقه» و سایر پیش‌ نیازهای آن دانش‌هایی از قبیل اصول فقه، فقه‌الحدیث، رجال و درایه است. ناآگاهی از این قبیل دانش‌ها در واقع، از دست دادن زمینه‌های فهم بایسته بخشی از قرآن است (آیه‌هایی که در ارتباط با باورها یا احکام است.) مهم‌ترین آسیبی که از این ناحیه، فهم قرآن را تهدید می‌کند تطبیق و تحمیل داده‌های کلامی و فقهی بر قرآن است. نمونه‌های آن را می‌توان در تفسیرهای مذاهب منحرف مشاهده کرد.

۲.۲.۴.۴ - دانش‌های تجربی

قرآن کتاب دانش‌های تجربی نیست، بلکه برای هدایت مردم است و هرچه در این مسیر مفید بوده در آن طرح شده است. در این میان، به تناسب، به برخی پدیده‌های جهان آفرینش نیز اشاره شده است، گرچه در زمان نزول، سطح علمی مردم چنان نبوده که نکته‌های علمی قرآن را به خوبی دریابند. اما بعدها با رشد علوم، برخی از ابعاد اعجاز علمی قرآن آشکار شده و برخی در صدد برآمده‌اند تا آیه‌های قرآن را با داده‌های علوم گوناگون تطبیق دهند، گرچه معمولا دچار زیاده‌روی شده و از مرز تفسیر خارج گردیده‌اند.
[۵۵] طنطاوی، جوهری، جواهر القرآن.

در زمان‌های گذشته برخی از مفسران آیات مربوط به آسمان‌های هفت‌گانه را بر افلاک نه‌گانه هیئت ‌بطلیموسی تطبیق داده بودند، اما با گذشت زمان و ابطال آن، نادرستی این فرضیه روشن شد و اساس آن فرو ریخت.
[۵۷] مصباح، محمدتقی، راه و راهنماشناسی، ص‌۶۲۷.
بنابراین، آگاهی از دانش‌های تجربی گرچه به فهم بخشی از قرآن، که درباره پدیده‌های طبیعی است، کمک می‌کند، اما باید جانب احتیاط را نگه داشت و در تطبیق آیه‌ها بر داده‌های علوم تجربی، دقت لازم را به کار بست تا مطلبی بر قرآن تحمیل نشود.

۲.۲.۴.۵ - دانش‌های انسانی

قرآن مجموعه‌ای از معارف درباره مبدا و معاد و احکام و آداب است و مباحث گوناگون آن به نوعی، در سازندگی انسان نقش دارد. امروزه همه مکاتب مطالعات فراوانی در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان و روابط و مناسبات حاکم بر آن داشته و دارند و متناسب با مبانی فکری و عقیدتی خود، آراء گوناگونی در هر بخش از علوم انسانی مطرح کرده‌اند، گرچه دانستن این علوم تاثیری مستقیم در فهم ما از قرآن ندارد، ولی آگاهی از آن‌ها سؤالات فراوانی را برای ما به وجود می‌آورد که هنگام مراجعه به قرآن در صدد پاسخ‌یابی آن‌ها بر می‌آییم و به سرعت، از آیه‌ها نمی‌گذریم، حتی از اشاره‌ها و دلالت ایمایی و التزامی آیه‌ها ممکن است‌ بهره ببریم. کسی که از این دانش‌ها بی‌بهره است ذهنی پر سؤال ندارد و به راحتی، از آیه‌ها می‌گذرد و در نتیجه، انتظار زیادی از مدلول‌های گوناگون آیات ندارد و به نکته‌های کم‌تری دست می‌یابد.
[۵۸] عثمان، نجاتی، قرآن و روان‌شناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس.


۲.۳ - ناآگاهی و بی‌توجهی به منابع فهم

از جمله مواردی که در بحث آسیب‌شناسی فهم باید مورد بررسی قرار گیرد «منابع فهم» است. شناخت منابع و میزان اعتبار آن، کیفیت‌ بهره‌برداری از آن و اولویت و اهمیت‌ بعضی نسبت ‌به بعضی دیگر از نکاتی است که باید بدان آگاهی داشت.


نخستین و مهم‌ترین منبعی که در فهم این کتاب مقدس به کار می‌آید خود قرآن است؛ زیرا چنان‌که پیش‌تر گفته شد، قرآن بر اساس اصول محاوره میان مردم سخن گفته است. گویندگان و نویسندگان در سخن خود نکاتی می‌آورند که با توجه به گفته یا نوشته خویش در جای دیگر معنا می‌یابد؛ یعنی، برخی گفته‌های خود را قرینه برخی دیگر قرار می‌دهند. مخاطبان نیز بدون توجه به آن گفته‌ها، که در فهم مراد گوینده مؤثر است، مطلبی را به صاحب سخن نسبت نمی‌دهند. قرآن نیز از این اصل برکنار نیست و فهم هر بخشی از آن در فهم بخش‌های دیگر مؤثر است، به ویژه آن‌ که نزول قرآن به یکباره نبوده و همه مقصود خود را در جای معینی بیان نکرده است.
پیشوایان دین نیز در مواردی، برای توضیح و تفسیر آیه‌ها از دیگر آیات استفاده کرده‌اند؛ مانند حدیث نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در توضیح آیه «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون» از آیه «لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم» استفاده کرده و به کمک این آیه، مراد از واژه «ظلم» در آیه اول را شرک به خداوند دانسته‌اند. اینک به ذکر مهم‌ترین آسیب‌ها در این زمینه می‌پردازیم:

۳.۱ - بسنده‌کردن به قرآن

برخی از مفسران که به استفاده از قرآن برای فهم گرایش داشته‌اند نسبت ‌به منابع دیگر کم‌ توجهی کرده و خواسته‌اند فقط با بهره‌گیری از آیه‌های قرآن به فهم معارف آن نایل آیند، ولی پیداست که فهم کامل قرآن با کاوش در همه منابع و استنباط از تمامی ادله و قراین شکل می‌گیرد. استفاده از یک منبع و وا نهادن دیگر منابع در واقع، از دست دادن زمینه‌های لازمی است که در فهم قرآن سرنوشت ‌ساز است و از آن‌جا که برخی توضیحات و قرینه‌ها تنها در روایات آمده و هیچ راهی برای فهم آن از قرآن نداریم، بسنده کردن به قرآن راه فهم درست بخشی از قرآن را بر ما می‌بندد. مرحوم علامه طباطبایی (رحمة‌اللّه)، که خود از استوانه‌های فهم قرآن با قرآن است، در موارد متعددی از تفسیر گران‌ سنگ المیزان، به نقش منحصر به فرد روایات در فهم قرآن تصریح فرموده‌اند؛ از جمله: در بیان مراد از «صلاة وسطی» در آیه ۲۳۸ بقره ( )، در بیان مقصود از «اشهر معلومات» در آیه‌۱۹۷ بقره ( )، درباره آیه‌۳۳ مائده (
[۶۶] طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۵، ص۲۹۱.
)، در تفسیر آیه ۳۸ این سوره، مراد از دستی که به جرم سرقت قطع می‌شود (دست راست)، مقداری که قطع می‌شود و میزان مالی که به سبب آن دست دزد را می‌برند ( ) و موارد متعدد دیگر - که بدون مراجعه به روایات قابل فهم نخواهد بود. از جمله کسانی که به این آسیب دچار شده، صاحب تفسیر الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن است.

۳.۲ - مهجور داشتن قرآن

گرچه مفسران قرآن در طول تاریخ، برای فهم قرآن کم و بیش از این منبع بهره برده‌اند، ولی این بهره‌گیری چندان در خور این منبع شریف و ارجمند نبوده است. از جمله کاستی‌های فهم آنان، بی‌توجهی به این گنجینه ارزشمند است، حتی آنان که خود بهترین راه فهم قرآن را مراجعه به خود قرآن دانسته‌اند
[۶۸] ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص‌۳۹.
آن را در توضیح ابهام یا تبیین اجمال آیه‌ها و بیان تقیید و تخصیص منحصر کرده، در عمل از شمول آن نسبت ‌به همه معارف و قصص کاسته‌اند، در حالی‌که داده‌های قرآنی برای فهم در بیان ابهام و اجمال و خاص و ناسخ و... خلاصه نمی‌شود و حیطه بسیار گسترده‌تری دارد و کسی که به این راه وارد شود خواهد فهمید که چه گوهرهای بی‌نظیری دست نخورده باقی مانده است.
نباید گمان کرد که فهم قرآن با قرآن کاری سهل و کم دامنه است و هر کسی می‌تواند با یافتن آیه‌های همگون (از معجم) از عهده آن برآید؛ زیرا این کار، هم مشکل است و هم درازدامن و تنها از راه انس با قرآن و احاطه کامل بر سراسر آن با ژرف‌نگری و مو شکافی قابل دستیابی است. اگر کسی بخش‌هایی از تفسیر المیزان را بنگرد متوجه می‌شود که چگونه آیه‌هایی که به ظاهر هیچ‌گونه ارتباطی با آیه مورد بحث ندارند به هنگام تفسیر و مو شکافی در فهم به کار می‌آید «و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض» مصداق می‌یابد. نمونه آن بحثی است که مرحوم علامه (رحمة‌اللّه) درباره آیه «اهدنا الصراط المستقیم» آورده و در آن از۳۹ آیه دیگر بهره گرفته است.
توجه به سیاق آیه‌ها نیز شعبه‌ای از فهم قرآن با قرآن است که در بحث از قرینه‌ها بدان اشارت رفت. همچنین توجه به کاربرد قرآنی واژه‌ها و فهم معانی آن‌ها از رهگذر قرآن بخشی از این بحث (فهم قرآن با قرآن) است که در بخش واژه‌شناسی می‌آید.

۳.۳ - بر هم زدن آیه‌ها

از آسیب‌هایی که در زمینه بهره‌گیری از آیه‌ها در فهم آیات دیگر ممکن است رخ دهد، بر هم زدن آیه‌هاست؛ («ضرب القرآن بعضه ببعض»؛ برخی از قرآن را به برخی دیگر زدن. در چند روایت این موضوع مطرح شده است؛ از جمله: از امام صادق (علیه‌السّلام)) یعنی معانی آیه‌ها را به هم مخلوط کردن و ویژگی آیه‌ها را واژگونه دانستن؛ مثل این‌که آیه محکم را متشابه بدانند و بالعکس. چنین خطایی در برداشت از آیه‌ها نقص بزرگی بر جای می‌نهد. این آسیب، چنان‌که از روایت نبوی (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) پیداست، در امت‌های گذشته نیز بوده و موجب گمراهی آنان شده است. نتیجه بر هم زدن آیه‌ها پیدایش تناقض میان آن‌ها و تکذیب بعضی از آیه‌ها نسبت ‌به بعضی دیگر است، در حالی‌که بخش‌های گوناگون قرآن مصدق و مؤید یکدیگر است و عدم وجود اختلاف و ناهماهنگی یکی از ابعاد اعجاز این کتاب ارجمند می‌باشد. «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا».


ضرورت بهره‌گیری از روایات معصومان (علیهم‌السّلام) به عنوان یکی از قراین نا پیوسته در بحث‌های گذشته بیان شد. اکنون به اختصار، آسیب‌هایی که در استفاده و برداشت از منابع روایی برای فهم قرآن وجود دارد اشاره می‌شود:

۴.۱ - بسنده کردن به روایات

در بحث از فهم قرآن با قرآن، گفته شد که بسنده کردن به یک منبع کاری است ناروا که درهای معارف قرآن را به روی جویای فهم می‌بندد. برخی در بسنده کردن به روایات تا جایی پیش رفته‌اند که هیچ توضیح و تفسیری در کنار روایات تفسیری نیاورده‌اند. تفسیرهایی مانند البرهان و نورالثقلین روایات وارد شده درباره آیه‌ها را جمع‌آوری کرده‌اند، ولی حتی نوع روایات را مشخص ننموده‌اند. پیداست که با این تفکر نمی‌توان به معارف قرآنی رسید؛ زیرا:
اولا: روایات تفسیری در مقایسه با حجم زیاد آیه‌های قرآن‌ اندک است.
ثانیا: در بیان روایات مربوط به قرآن، روایاتی وجود دارد که در شرح و تفسیر آیه نیست، بلکه بیان مصداق یا بیان بطن یا تمثل به آیه و مانند آن است.
ثالثا: در خود روایات، به تدبر و فهم قرآن امر شده و بر این اساس نباید تنها به روایات اکتفا کرد. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عز و جل.»
[۷۸] حر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص‌۳۲۷.

رابعا:، برای ارزیابی روایات، راه‌هایی قرار داده‌اند که یکی از آن‌ها مخالفت‌ یا موافقت‌ با قرآن است و این فرع بر آن است که قرآن پیش از مراجعه به روایت قابل فهم و تفسیر باشد.

۴.۲ - پذیرش روایات غیر قابل استناد

مهم‌ترین آسیبی که دامن‌گیر طالبان فهم قرآن بوده و در برخی موارد، هنوز هم هست پذیرش روایات غیر قابل استناد است؛ زیرا از این راه دروغ‌های فراوانی به کتاب‌های تفسیری راه یافته و اساس فهم قرآن قرار داده شد است که عمده این دروغ‌ها از سوی راویان اسرائیلی جعل و نشر داده شده و به ویژه، در کتاب‌های اهل سنت نقل شده است. تهمت‌هایی که به حضرت سلیمان (علیه‌السّلام) و داود (علیه‌السّلام) و برخی دیگر از انبیای الهی (علیهم‌السّلام) نسبت داده شده
[۷۹] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ص‌۲۳.
[۸۰] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ص‌۸۹ به بعد.
از این طریق وارد فرهنگ اسلامی گردیده است.
بنابراین، جا دارد دقت و وسواس بیش‌تری در استفاده از منابع روایی اعمال شود و ملاک‌هایی که در علم رجال برای آگاهی از احوال راویان وجود دارد و معیارهایی که در تشخیص حدیث صحیح از سقیم در درایه مطرح است مورد توجه جدی قرار گیرد، حتی اگر روایتی از نظر سند عالی بود، ولی مخالف با قرآن یا مسلمات دینی بود کنار گذاشته شود، به ویژه روایاتی که زمینه‌های نزول را بیان می‌کند و در درون با یکدیگر در تعارض‌اند.


ملاک قرار دادن معنای کنونی واژه‌ها؛ تلاش برای فهم و شناخت واژه‌های غریب و نامانوس قرآن از نخستین گام‌های فهم کتاب است. آیه‌های قرآن ترکیبی از این واژه‌هاست که روشن شدن آن بخش عمده‌ای از فرایند فهم است. قرآن به زبان مردم صدر اسلام فرود آمده و عمده آن برای معاصران قابل فهم بوده، ولی با گسترش اسلام و گذشت زمان، معانی برخی از آن واژه‌ها دگرگون شده و کاربرد کنونی با کاربرد روزگاران پیشین متفاوت است. بنابراین، کسی که اکنون در پی فهم است‌ باید همان معانی پیشین را ملاک فهم خود قرار دهد. پس یکی از آسیب‌ها در این ناحیه، توجه به معنای کنونی واژه‌هاست. اما علاوه بر آن، آسیب‌های دیگری را نیز می‌توان یاد کرد.

۵.۱ - پی‌جویی معانی از منابع ضعیف

از رایج‌ترین راه‌های دست‌یابی به معانی واژه‌ها، مراجعه به کتاب‌های واژه‌شناسی است، اما نه کتاب‌هایی که در زمان‌های بسیار دور از روزگاران صدر اسلام تهیه شده است؛ زیرا کتاب‌های متاخر، هم نقل کننده سخن پیشینیان است - که در کتاب‌های خود آنان در دسترس است - و هم بی‌تاثیر از فرهنگ واژگان زمان خودشان نیست‌ حتی در پی‌جویی معانی واژه‌ها در کتاب‌های قدیمی‌تر هم اعتماد کامل بر گفته‌های آنان روا نیست؛ زیرا گاهی برخی از واژه‌شناسان دقت لازم در بیان برخی معانی نکرده یا آن را با معانی دیگر خلط کرده‌اند.
نمونه آن واژه «توفی» است که در برخی فرهنگ‌ها به معنای «اماته» (میراندن) آمده، در حالی‌که به معنای «کامل گرفتن» است. گاهی این‌گونه گرفتن به میراندن است (یعنی یکی از مصداق‌ها را به عنوان معنی واژه یاد کرده‌اند) و گاهی به خواب: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها»؛ «هو الذی یتوفاکم باللیل...» . براساس همان جابجایی مصداق و مفهوم واژه، برخی آیه «یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی...» را دلیلی بر مردن حضرت عیسی (علیه‌السّلام) می‌دانند (متوفیک را به معنی «ممیتک» گرفته‌اند.) این موضوع با آیه شریفه «بل رفعه الله الیه» ناسازگار است. بنابراین، «توفی» به معنای «به تمامی گرفتن» است که یکی از مصداق‌های آن میراندن است، گرچه در فرهنگ مردم، بعدها «توفی» را میراندن دانسته‌اند و به مرده «متوفی» می‌گویند، ولی کاربرد قرآنی آن توسعه بیش‌تری دارد و غیر از این است.

۵.۲ - عدم دقت در کاربرد قرآنی

بررسی کاربردهای قرآنی واژه‌ها اهمیت فراوان دارد. گاهی واژه‌ها در کاربرد قرآنی، دارای معنای دیگر یا معنای محدودتر و یا گسترده‌تر از معنای اصلی است‌ یا واژه‌ای که چندین معنا دارد تنها یک معنای آن در قرآن اراده شده و یا واژه‌هایی چند معنا دارند، ولی در هر جایی یکی از آن معانی مراد است. واژه‌های «محصنات»، «امة»، «کتاب» و مانند این‌ها (از واژه‌های مشترک) معانی ویژه‌ای دارند و نباید آن‌ها را در سراسر قرآن به یک معنا دانست، بلکه با توجه به سیاق کلام، معانی مورد نظر روشن می‌شود.
[۸۶] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۱.
[۸۷] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۴.
[۸۸] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۹.

ذکر این نکته نیز ضروری است که در شعرهای بازمانده از شاعران عصر نزول و سخنان مردمان آن روزگار، شواهدی بر برخی از واژه‌های قرآنی وجود دارد و می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد، گرچه دامنه زیادی ندارد.


نزول تدریجی قرآن باعث‌ شده تا آیه‌های مربوط به حوادث گوناگون صدر اسلام در زمان مناسب خود، مسلمانان را به خوبی راهنمایی کند و آنان را در برخورد و مواجهه با شرایط گوناگون آماده سازد. اما اکنون که قرن‌ها از آن حوادث می‌گذرد، فهم آیه‌های مربوط به آن‌ها بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی نزول ناممکن می‌نماید، گرچه بیش‌تر زمینه‌های نزول تنها مصداقی از مفهوم کلی آیه‌هاست و در طول تاریخ، هر زمان مصداق‌های تازه‌ای می‌یابد، اما شناخت زمینه‌های اولیه نیز هم‌چنان در فهم آیه مؤثر است.
آنچه در این‌جا حایز اهمیت است، بررسی صحیح زمینه‌های یاد شده است که درباره برخی موضوعات قرآنی به طور خاصی مبهم می‌نماید؛ مثلا، زمینه نزول آیه‌های «افک» در سوره نور (آیه ۱۱ به بعد) به گونه‌ای است که پژوهش پیرامون آن به تالیف یک کتاب انجامیده است.
[۹۰] مرتضی، جعفر، حدیث الافک.

نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت اختصاصی بودن برخی از این زمینه‌هاست؛ یعنی، مصداق آیه همان است که در آن زمان اتفاق افتاده؛ مانند زکات دادن حضرت علی (علیه‌السّلام) که در حال نماز واقع شد و آیه‌ای به دنبال آن فرود آمد و پس از آن مصداق دیگری نخواهد یافت.
[۹۱] طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۶، ص۱۶-۱۸ به بعد

پذیرش تمامی روایات زمینه‌های نزول سبب شده است که درباره برخی آیه‌ها چندین زمینه نزول متناقض نقل شود و در نتیجه آیه به معنای اصلی خود فهم نشود. توجه نکردن به هر یک از این موارد نیز نارواست؛ زیرا بدون آن، چگونه می‌توان آیه کریمه «انما النسی‌ء زیادة فی الکفر» و یا «لیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها» را فهمید؟
روی‌گردانی از فهم عقل‌گرایانه
[۹۴] علی الصغیر، محمدحسین، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم، ص۶۵-۶۶
(برخی از مفسران و دانشمندان علوم قرآنی «عقل» را از جمله منابع فهم قرآن دانسته‌اند، ولی توضیحی درباره آن نیاورده‌اند. لازم به ذکر است که موارد کاربرد آن نیز مانند دیگر منابع فراوان نیست، ولی بی‌توجهی به آن هم زیانبار است.
[۹۶] فاضل لنکرانی، محمد، مدخل التفسیر، ص‌۱۵۹-۱۶۰.
برخی دیگر از قرآن‌پژوهان «عقل» را منبعی مستقل ندانسته، بلکه متمم منابع دیگر، به ویژه منبع لغوی، به شمار آورده‌اند.)
یکی از منابعی که می‌تواند در فهم آیه‌های قرآن به کار آید مسائل قطعی عقلی است؛ مواردی که عقل به‌طور قطعی حکمی دارد و کسی در بدیهی بودن یا منتهی به بدیهی بودن آن تردیدی ندارد ملاک فهم قرار می‌گیرد و حتی گاهی با استناد به آن، مراد جدی خداوند از آیه را غیر از مراد استعمالی آن می‌دانیم؛ و از ظاهر آیه دست‌بر می‌داریم؛ مانند آیه‌هایی‌ که در ظاهر، ممکن است‌ بر جسمانی بودن ذات خدای متعال دلالت کند؛ مثلا، «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة» یا «و جاء ربک و الملک صفا صفا»
بی‌توجهی به این منبع فهم موجب فهم نادرست از برخی آیه‌ها - مانند آیه‌های مزبور - می‌شود و چنان‌که پیش‌تر گفته شد، در میان مذاهب اسلامی بسیاری بدان دچار شده‌اند.


آسیب‌های رفتاری را می‌توان به دسته تقسیم کرد:

۷.۱ - ناتوانی پژوهشی

پس از آگاهی بر دانش‌ها و دسترسی به منابع مورد نیاز، توانایی پژوهش و استنباط شرط ضروری فهم قرآن است. ممکن است کسی همه پیش نیازها را تامین کند، ولی توان بهره‌گیری مناسب از سرمایه‌های یاد شده را نداشته باشد؛ زیرا پژوهش و برداشت از متون نیز مانند سایر حرفه‌هایی است که نیاز به ممارست و تجربه فراوان دارد و چنین نیست که با دانستن این‌که فلان چیز منبع فهم است راه فهم گشوده شود و درک صحیحی از آیه فراهم گردد؛ درست مانند فردی که بخواهد نجاری کند نام انواع چوب‌ها را فرا گیرد، ابزارها را شناسایی کند و آن‌ها را تهیه نماید، محصولات متنوع چوبی را در نظر آورد و طرح‌ها و نقشه‌های آن را ببیند. اما او به واقع نجار نیست و نخواهد توانست از ابزارها و مواد اولیه به طور صحیح استفاده کند، مگر این‌که با به کارگیری درست ابزارها و مواد فراهم آمده و با نظرات استادی کار آزموده، روزگاری را در این حرفه سپری کند و پس از تجربه‌های مکرر، به کار آشنا شود. آنگاه از استادکار در این رشته انتظار می‌رود که کار شایسته‌ای تحویل دهد.
پژوهشگر قرآنی نیز باید به تدریج، با به کارگیری ابزارها و منابع فهم و انتخاب شیوه صحیح پژوهش، نیروی برداشت از قرآن را در خود تقویت کند و به جایی برسد که بتواند فرآیند فهم را به سهولت‌ حاصل آورد و به مراد خدای متعال از آیه دست ‌یابد. بسیاری از کسانی‌که با حسن نیت، در وادی فهم وارد شده ولی ناکام مانده‌اند از ناتوانی پژوهشی رنج‌برده و به گنج مقصود نایل نگشته‌اند. یکی از این موارد ترجمه و برداشت نادرستی است که از دو آیه «لقد احصاهم و عدهم عدا وکلهم آتیه یوم القیامة فردا» شده است. در ترجمه این آیات گفته شده «خداوند اعمال آن‌ها را به حساب آورده و آن را به گونه‌ای خاص شمارش کرده است و روز قیامت‌ به تنهایی (برای پاسخ‌گویی) نزد او خواهند آمد» و چنین برداشت‌شده که آیه بر «نامه عمل فردی» دلالت دارد، در مقابل نامه عمل جمعی دارد که در ارتباط با امت است.)
[۱۰۰] بازرگان، عبدالعلی، متدلوژی تدبر در قرآن، تهران شرکت‌سهامی انتشار، ۱۳۷۴، ص۱۸۴.

خطای ترجمه یاد شده در این است که ضمیر «هم» را به مرجعی باز گردانده که اصلا وجود ندارد؛ زیرا در آیه قبل سخن از بندگی آسمانیان و زمینیان در برابر خداست: «ان کل من فی السماوات و الارض الا آتی الرحمن عبدا» و ضیمر «هم» به همانان باز می‌گردد و در هیچ‌یک از آیه‌های پیشین سخن از «اعمال» نیست تا ثبت آن در نامه عمل مطرح شود علاوه بر آن، اگر مرجعی چنین می‌داشتیم ضمیر جمع برای آن ذکر نمی‌شد. در قرآن، آیه‌هایی داریم که به صراحت، سخن از نامه عمل گفته و وجود آن حتمی است و نیازی نیست‌خود را به تکلف‌ انداخته بخواهیم به زحمت مطلبی را به آیه نسبت دهیم.

۷.۲ - پیش داوری

برخی از طالبان فهم قرآن پیش از بررسی و کاوش قرآنی، دارای آراء و دیدگاه‌هایی هستند - اعم از علمی یا دینی - و در پژوهش خود بیش از آن‌که قرآن را بکاوند و به منظور خدا دست‌یابند، در پی تطبیق دیدگاه خود بر قرآن‌اند. گویا می‌خواهند شاهد و مؤیدی بر دیدگاه خود دست و پا کنند و چون ذهن و روحشان با رای از پیش ساخته و پرداخته شده‌ای درگیر است، به احتمال‌های دیگری جز آنچه نظر دارند بی‌توجه‌اند و با نوعی پیش‌داوری به فهم قرآن رو می‌آورند، حتی در برخی موارد، می‌توان نتیجه پژوهش آنان را از قبل پیش‌بینی کرد. (مانند کسانی‌که تلاش دارند فرضیه‌های علمی مورد پذیرش خود را بر آیه‌های قرآنی منطبق کنند یا گرایشات عقیدتی خود را بر قرآن تحمیل نمایند.) این یکی از خطرناک‌ترین آسیب‌هایی است که پژوهندگان فراوان در دام آن گرفتار آمده و صدمه‌های جبران ‌ناپذیری از این راه بر اسلام و مسلمانان وارد شده است. کافی است ‌بدانیم که بسیاری از فرقه‌های منحرف مذهبی از این راه به دام افتاده و مشروعیت ‌خود را مستند به برخی آیه‌های قرآن دانسته و افراد بسیاری را گمراه کرده‌اند.

۷.۳ - غرض ورزی

غرض‌ورزی نیز یکی از عوامل کژ فهمی متون دینی است. معمولا آن‌که در پی دشمنی و حیله‌گری است‌ به قصد تقرب به خدا و فهمیدن و به کار بستن فرمان‌های الهی وارد پژوهش نمی‌شود. بدین سبب، همیشه در فکر آن است که از متون دینی، به ویژه قرآن، حربه‌ای علیه اسلامیان بیابد. در نتیجه، هیچ‌گاه انتظار فهم آنچه را هست ندارد، بلکه در پی آنچه می‌خواهد باشد، است. پس فهم او با فهم مؤمنی که از روی اخلاص‌ و قرب به‌ حق، به قرآن‌ روی می‌آورد متفاوت است. برخی‌ از خاورشناسان و روشنفکران ‌خودی تابع آنان در زمره غرض ‌ورزانی هستند که نه به قرآن به دید تقدیس می‌نگرند و نه اشتیاق خدمت‌ به ساحت آن را دارند. در این صورت طبیعی است که فهم آنان با فهم متفکر مسلمان ناب تفاوت داشته باشد.


۱. نسا/سوره۴، آیه۴۶.    
۲. مائده/سوره۵، آیه۱۴ - ۱۳.    
۳. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۲، ص‌۱۴۹.    
۴. مجلسی، محمدباقر، بحار‌الانوار، ج۹۲، ص۱۱۰.    
۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، نامه ۵۵، ص۳۰۳.    
۶. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱۸، ص‌۱۳۶.    
۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۳۵.
۸. حر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱۸، ص‌۱۳۶.    
۹. فخر رازی، محمدبن‌ عمر، تفسیر کبیر، ص۱۳۵.
۱۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه‌۱۴۷، ص۱۳۵.    
۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۱۲. ابی‌حیان، البحر المحیط، ج۵، ص۴۹۴.
۱۳. فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۰، ص۳۸.    
۱۴. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۶۱.    
۱۵. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۱۱- ۱۲.    
۱۶. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.    
۱۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۱۸. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۱۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار‌الانوار، ج‌۹۳، ص۹۸.
۲۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۸.    
۲۲. صافات/سوره۳۷، آیه۹۶.    
۲۳. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۲۴. قیامة/سوره۷۵، آیه۲۲ و۲۳.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۲۶. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۷. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۵.    
۲۸. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۲۹. نور/سوره۲۴، آیه۲.    
۳۰. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۵، ص‌۷۹.    
۳۱. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۳۲. یس/سوره۳۶، آیه۶۰.    
۳۳. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳.    
۳۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۳۵. طباطبائی، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، ص‌۲۷ - ۲.
۳۶. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸.    
۳۷. سبحانی، جعفر، سخنرانی‌های اولین کنفرانس دارالقرآن قم، ص۹۱- ۹۲، به نقل از الفرق بین الفرق، ص۱۸.
۳۸. بغدادی، عبد القاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۸.
۳۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴.    
۴۰. دخان/سوره۴۴، آیه۴۷-۴۸.    
۴۱. دخان/سوره۴۴، آیه۵۰.    
۴۲. سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، تیسیر الکریم الرحمن، ج۱، ص۲۲، به نقل از ابن قیم، بدائع الفوائد.
۴۳. مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱، ص‌۱۳۶۷.
۴۴. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۶، ص‌۶.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج۴، ص۳۷۵.
۴۶. نمل/سوره۲۷، آیه۶۵.    
۴۷. جن/سوره۷۲، آیه۲۶ و۲۷.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۱۵۸.    
۴۹. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص‌۳۸۶-۳۸۷.    
۵۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۰.    
۵۱. شریف رضی، حقائق التاویل فی متشابه التنزیل، ترجمه فاضل مطلق، ص‌۱۹۷-۱۹۸.
۵۲. بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۸.    
۵۳. قیامة/سوره۷۵، آیه۲۳.    
۵۴. انعام/سوره۶، آیه۱۰۳.    
۵۵. طنطاوی، جوهری، جواهر القرآن.
۵۶. مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱، ص‌۲۲۹ به بعد.    
۵۷. مصباح، محمدتقی، راه و راهنماشناسی، ص‌۶۲۷.
۵۸. عثمان، نجاتی، قرآن و روان‌شناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس.
۵۹. انعام/سوره۶، آیه۸۲.    
۶۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۳.    
۶۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۸.    
۶۲. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص‌۲۴۶.    
۶۳. بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.    
۶۴. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۷۸.    
۶۵. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۶۶. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۵، ص۲۹۱.
۶۷. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۵، ص‌۳۲۹.    
۶۸. ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص‌۳۹.
۶۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه‌۱۳۳، ص۱۲۵.    
۷۰. حمد/سوره۱، آیه۵.    
۷۱. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۱۹۰.    
۷۲. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص‌۶۶۸.    
۷۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‌۳۰، ص‌۵۱۳.    
۷۴. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۲، ص‌۱۴۹.    
۷۵. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۳، ص‌۸۳.    
۷۶. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۲، ص‌۱۴۹.    
۷۷. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    
۷۸. حر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص‌۳۲۷.
۷۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ص‌۲۳.
۸۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ص‌۸۹ به بعد.
۸۱. زمر/سوره۳۹، آیه۴۳.    
۸۲. انعام/سوره۶، آیه۶۰.    
۸۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۵.    
۸۴. نساء/سوره۴، آیه۱۵۸.    
۸۵. بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص‌۳۶.    
۸۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۱.
۸۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۴.
۸۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۹.
۸۹. نور/سوره۲۴، آیه۱۱به بعد.    
۹۰. مرتضی، جعفر، حدیث الافک.
۹۱. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۶، ص۱۶-۱۸ به بعد
۹۲. توبه/سوره۹، آیه۳۷.    
۹۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۹۴. علی الصغیر، محمدحسین، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم، ص۶۵-۶۶
۹۵. خوئی، ابوالقاسم، البیان، ج۱، ص‌۱۳.    
۹۶. فاضل لنکرانی، محمد، مدخل التفسیر، ص‌۱۵۹-۱۶۰.
۹۷. قیامة/سوره۷۵، آیه۲۳.    
۹۸. فجر/سوره۸۹، آیه۲.    
۹۹. مریم/سوره۱۹، آیه۹۴- ۹۵.    
۱۰۰. بازرگان، عبدالعلی، متدلوژی تدبر در قرآن، تهران شرکت‌سهامی انتشار، ۱۳۷۴، ص۱۸۴.
۱۰۱. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص‌۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نگاهی به آسیب‌های فهم قرآن»، تاریخ بازیابی۹۶/۱/۲۱.    



جعبه ابزار