اجداد رسول الله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله نیاکان
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به تصریح خود ایشان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
نسب شناسان با استناد به سخن
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
پدران ایشان را تا
عدنان،
جد بیستم وی، بدین ترتیب برشمردهاند: محمد بن عبدالله بن
عبدالمطلب بن هاشم بن
عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از نام بردن نسب خویش از عدنان تا
اسماعیل علیهالسّلام
نهی کرد
؛ زیرا نسب شناسان در برشمردن آنان به اشتباه افتاده بودند.
از این رو،
شرح حالنگاران، اجداد پیامبر را همانند خود پیامبر از عدنان آغاز میکنند.
عدنان: وی مکنا به ابومعد، به نام فرزندش معد، بود و او را «اد» یا «ادد»
نیز میخواندند. وی نخستین کسی بود که بر
کعبه پرده انداخت و انصاب (نشانههای
حدود حرم) را برنهاد.
فرزندان عدنان در گذر
زمان به تیرههای گوناگون قسمت و به عرب عدنانی (شمالی) نامآور شدند. قبایلی چون
ربیعه، مضر،
هوازان،
بنیتمیم، کنانه و
قریش از آن جملهاند.
معد: او مکنا به ابوالدیث و نام مادرش مهدد
دختر لهم بن جلحب بود.
معد در
زمان یورش
بخت النصر به قوم
یهود ۱۲ ساله بود. او به سرزمین
شام رفت و تا پایان نبرد نزد
بنی اسرائیل ماند.
معد با دختری به نام معانه دختر جوشم/ جشم
بن عدی بن جرهمی
ازدواج کرد
که ثمره آن، چهار پسر به نام قضاعه، قنص، ایاد و نزار بود.
نزار: کنیهاش ابوحیده
و سرور و بزرگ قوم خود و در
مکه ساکن بود.
مادرش معانه
نام داشت.
پدرش هنگام تولد وی با کشتن شترانی بسیار، قبایل را اطعام کرد.
نزار چهار
پسر به نامهای مضر، ربیعه، انمار و ایاد داشت.
او نخستین کسی بود که در زمان زندگانیاش
وصیت نمود و اموال خود را میان فرزندانش قسمت کرد.
مضر:
کنیه او ابوالیاس
و مادرش سوده
دختر عک بن عدنان
بود. هنگامی که پدرش نزار اموالش را میان فرزندانش قسمت کرد، به او یک خیمه چرمی سرخ یا شتری سرخ رسید و از آن زمان به مضر الحمراء ملقب شد.
وی از زیباترین مردان عصر خود بود. صدایی زیبا داشت و خردمند و
حکیم بود. مضر دو پسر به نامهای الیاس و عیلان داشت.
پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مردم را از بیاحترامی به آنان از این رو که بر
دین ابراهیم علیهالسّلام بودهاند، برحذر داشته است.
الیاس: کنیه او ابوعمرو
و نام مادرش رباب دختر حیده بن معد بن عدنان بود.
وی در خردمندی شهره زمان و مثل او در عرب مانند
لقمان حکیم در قومش بود.
بر پایه گزارشی، وی از دگرگون شدن سنتهای ابراهیمی پدرانش ناخرسند بود و آن سنتها را به وضع پیشین خود بازگرداند. مردم از کارهای نیکش بسیار خرسند بودند. او نخستین کسی بود که شتران فربه را به
کعبه،
هدیه کرد و
رکن را پس از
وفات حضرت ابراهیم علیهالسّلام بنا نهاد.
الیاس از همسرش خندف (لیلی) پسرانی به نامهای مدرکه (عمرو)، طابخه و قمعه داشت.
مدرکه: وی بزرگترین فرزند الیاس، سرور فرزندان نزار
و کنیهاش ابوهذیل
و ابوعبدالرحمن
بود. گفتهاند: از این رو وی را مدرکه خواندهاند که هر بزرگی و شرافتی را درک کرده بود. برای او دو فرزند به نامهای خزیمه و هذیل یاد کردهاند.
برخی از دو
فرزند دیگر به نام حارثه و غالب هم یاد نمودهاند.
خزیمه: کنیهاش ابواسد
و نام مادرش سلمی دختر اسلم ابن حاف بن قضاعه بود.
خزیمه از
حکام (داوران)
عرب بود.
وی فرزندانی به نام کنانه، اسد، اسده، هون و عبدالله داشت.
از نسل او قبایلی چون بنی اسد و قاره پدید آمدند.
کنانه: او به دو کنیه ابوقیس و ابونضر
شهرت داشت.
مادرش عوانه دختر سعد بن قیس بن عیلان یا هند دختر عمرو بن قیس بن عیلان است.
عرب او را به بزرگی یاد میکرد و فضیلتهای بسیار برای وی گزارش کردهاند. فرزندان فراوان برای وی برشمردهاند که از جمله آنان نضر، مالک و مخرمه هستند.
نضر: نام دیگرش قیس و کنیهاش ابوالصلت
بود که به سبب زیبارویی او را نضر خواندند.
مادرش هاله، دختر سوید بن غطریف
یا بره، دختر مر بن اد بن طابخه بود.
به گفته یعقوبی، نضر نخستین کسی بود که به سبب بلندهمتی «
قریش» نامیده شد. برخی نیز
تجارت و
ثروت وی را سبب این نامگذاری دانستهاند. به سخنی، مادرش او را قریش نامید. طوایف منسوب به نضر را قرشی گویند.
مالک، یخلد و صلت فرزندان وی بودند.
مالک: کنیه اش ابوحارث و مادرش عاتکه دختر عدوان بن عمرو بن قیس بن عیلان بود. فرزندانش فهر وحارث نام داشتند.
فهر: وی ملقب به قریش بود. برخی قریش را نام و فهر را
لقب وی دانستهاند. فرزندان وی را قرشی و سل دیگر برادران او را کنانی گفتهاند.
مادر وی جندله دختر حارث بن مضاض بن عمرو جرهمی است.
از ویژگیهای اخلاقی او این بود که با پرسوجو حاجتمندان را مییافت و به ایشان کمک میکرد. فرزندان وی غالب، محارب، حارث، اسد، عوف، جون و ذئب بودند.
به گزارشی فهر همراه مردم خود در برابر چهار پادشاه
یمن ایستاد که قصد ربودن و بردن حجرالاسود به صنعا را داشتند و میخواستند حج را از مکه به صنعا منتقل کنند. او با کشتن سه تن از آنان و به
اسارت گرفتن دیگری، ایشان را شکست داد و در این میان، فرزندش حارثه کشته شد.
غالب: وی مهتر فرزندان فهر و مادرش لیلی
دختر حارث بن تمیم بود.
وی فرزندانی به نام لؤی، تیم الادرم، یعلب، وهب، کثیر و حراق داشت
؛ اما ابن اسحاق تنها دو پسر برای او نام برده و مادرشان را سلمی دختر عمرو خزاعی دانسته است. ابن هشام از یک
پسر دیگر به نام قیس از همین
زن یاد کرده است.
لؤی: مادرش عاتکه دختر یخلد بن نضر بن کنانه بود. وی پس از مرگ پدرش جانشین او شد و به
فضل و
شرافت نامآور بود.
منابع در تعیین فرزندان و همسران او اختلاف دارند.
کعب، عامر، سامه، خزیمه از عائذه و نیز عوف، حارث و جشم از ماویه دختر کعب بن قین قضاعی، فرزندان او بودند. سعد، دیگر فرزند لؤی، از زنی به نام یسره دختر غالب بن هون بن خزیمه بود.
کعب: وی مکنا به ابوهصیص بود. او را شخصی بزرگوار،
دانا و پناه درماندگان در قبیلهاش دانستهاند. او
روز جمعه را که پیش از آن عروبه خوانده میشد، جمعه نامید؛ زیرا در این روز قوم خود را جمع میکرد و پس از
احترام و
اکرام ایشان ظهور پیامبری از
نسل خود را نوید میداد و به آنان سفارش میکرد تا در صورتی که به دیدن او موفق شدند، از وی پیروی کنند. وی
آرزو میکرد تا در آن
روزگار زنده باشد و ایشان را درک کند.
جایگاه والای کعب در میان قریش موجب شد تا قریش
سال وفات وی را
مبدا تاریخ خود قرار دهند و این تا مبدا شدن
عام الفیل ادامه داشت.
برای کعب سه
فرزند به نام مره، عدی و هصیص یاد کردهاند که مادرشان وحشیه دختر شیبان بن محارب بن فهر بود.
مره: او فرزندانی به نام کلاب از هند دختر سریر بن ثعلبة بن حارث و تیم و یقظه از مره دختر سعد بن بارق داشت.
کلاب: وی جد سوم حضرت آمنه علیهاالسلام
مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود و پس از
پدر،
شرافت او و جایگاه خاندان مادری را به دست آورد که
اجازه حج داشتند.
قصی: نام او زید وکنیهاش ابومغیره بود و از آن رو که پس از وفات پدر، مادرش او را به
شام برد، به قصی (دور شده از وطن) ملقب شد. وی پس از بازگشت به مکه،
ازدواج کرد و مهتری یافت و صاحب چهار پسر به نام عبدمناف، عبدالعزی، عبدالقصی و عبدالدار شد. پس از درگذشت حلیل،
پدر زن قصی و بزرگ مکه، او ریاست مکه را در دست گرفت و با شکست قبایل رقیب چون خزاعه و بنی بکر، پراکندگان قریش را گرد آورد و برای آنها در مکه مکانهایی مشخص کرد. از این رو، او را «مجمع» نیز گویند.
تاسیس
دارالندوه (مجلس مشورتی قریش) از دیگر کارهای وی بود.
عبدمناف: نام وی مغیره بود و مادرش او را عبدمناف نامید.
در
سخاوت و فیضرسانی به مردم، گوی سبقت را از برادران خویش ربوده بود. از این رو، قریش او را فیاض میخواند. در زیبایی نیز ضربالمثل بود تا آنجا که به او قمر البطحاء میگفتند.
به همین جهات، همگان او را برای جانشینی پدر و عهدهداری منصبهای او شایستهترین میدانستند. او شش پسر و شش دختر داشت: مطلب، هاشم، عبدشمس، تماضر، حنه، قلابه، بره و هاله که مادرشان عاتکه دختر مرة بن هلال بود و نوفل، ابوعمر و ابوعبید که مادرشان واقده دختر ابی عدی بود و ریطه که مادرش ثقفیه نام داشت.
هاشم: نام وی عمرو بود و بعدها به هاشم ملقب شد. از این رو، فرزندان او به بنی هاشم
شهرت یافتند. هاشم پس از پدرش عهدهدار رفادت و
سقایت حاجیان شد. وی فردی مهماننواز و بزرگوار بود تا آنجا که به عمرو العلی،
سید البطحاء و ابو البطحاء شهرت یافت. در سالی که قحطی بر مکه حکمفرما شد، او با تهیه
آرد از
فلسطین نان پخت و با
گوشت شتر،
طعام فراهم کرد و با دست خود نان در غذا خرد نمود. از این رو، به هاشم (خردکننده) ملقب شد.
او نخستین کسی بود که سفرهای زمستانی و تابستانی را برای
تجارت با
شام و
یمن، در میان
قریش جاری کرد.
عبدالمطلب: او میان مردم به فیاض (بخشنده)
و شیبة الحمد
شهرت داشت. سخاوتمندی او را سبب این شهرت گفتهاند.
وی بخشی از کودکی خود را میان قبیله مادرش،
خزرج، در شهر
مدینه سپری کرد و سپس همراه مطلب، عموی خود، به سفارش هاشم به مکه بازگشت.
پس از مطلب، برادرش عبدالمطلب مهمانداری حاجیان کعبه و آبرسانی را بر عهده گرفت
و به کمک پسر بزرگش حارث،
چاه زمزم را بازسازی کرد و به حافر الزمزم شهرت یافت.
داستان
ابرهه و نحوه رویاروییاش با عبدالمطلب از رخدادهای مهم دوران اوست.
بر پایه روایتی، عبدالمطلب در
قیامت به صورت یک
امت محشور میشود، در حالی که سیمای پیامبران و شکوه پادشاهان را دارد.
بر پایه روایتی دیگر، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پنج
سنت عبدالمطلب در روزگار
جاهلیت را برشمرده که
خداوند آنها را در
اسلام تایید کرده است:
حرام بودن
همسر پدر بر پسران، پرداخت
خمس گنجها و غنیمتها، آبرسانی به حاجیان، پرداخت
دیه قتل با ۱۰۰
شتر، و
طواف در هفت شوط.
اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ابراهیم و
اسماعیل علیهمالسلام بنیانگذاران
مکه بودند. برخی از نیاکان ایشان مانند
عبدمناف، هاشم و عبدالمطلب، مناصبی مهم چون
سقایت (آب دادن به حاجیان)
و رفادت (پذیرایی از حاجیان)
و برخی نیز همانند عدنان،
الیاس
و قصی بن کلاب (جد چهارم) افزون بر ریاست مکه، تولیت و پردهداری کعبه را نیز بر عهده داشتند.
بزرگی و سروری
بر مکه از ویژگیهای اجداد رسول خدا شمرده شده است.
مکان زندگی اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را در مکه، شعب (دره) ابی طالب، شعب بنی هاشم و شعب بنی عامر دانستهاند.
اما از محل دفن بیشتر اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اطلاعی در دست نیست. برخی محققان، مدفن آخرین اجداد پیامبر، از قصی تا عبدالمطلب، را مکه و
قبرستان ابوطالب دانستهاند،
جز هاشم که بر پایه سخنی، در سفر تجاری شام در
غزه، از شهرهای فلسطین،
رحلت کرد و همانجا به
خاک سپرده شد.
قبرهای مطهر آنان در شمال آن قبرستان در دامنه کوه قرار دارد و تا پیش از
حکومت آل سعود، گنبد و بارگاه داشته و سفرنامهنویسان و مسافران به آن اشاره کردهاند. به گزارشی، گنبدهایی در این قبرستان بر روی آرامگاههای عبدمناف و عبدالمطلب، هاشم و دیگر اجداد پیامبر قرار داشته است.
دعاهایی خاص برای زیارت قبرهای اجداد پیامبر
روایت شده است.
به گزارش منابع، اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم همگی از برترین افراد روزگار خود بودهاند.
برخی از ویژگیهای آنان در منابع چنین آمده است:
سخاوت و بذل و بخشش
اهدای شتران فربه به کعبه از سوی الیاس (جد شانزدهم)،
قربانی شتران و پذیرایی مردم و حاجیان از سوی عبدالمطلب، اطعام نزار (جد هجدهم)،
کمک فهر (جد دهم) به نیازمندان و اطعام هاشم (جد دوم)
از آن جملهاند.
بیشتر اجداد
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سیمایی زیبا داشتهاند. به گزارش منابع، این سیمای زیبا
به سبب نور مقدس رسول خدا در وجود آنان بوده است.
گفتهاند: هر بینندهای مجذوب زیبایی عدنان (جد بیستم) میشد
و نضر (جد دوازدهم)
به زیبایی نامآور بود.
عبدمناف را به سبب زیبایی شگفتانگیزش قمر البطحاء
لقب داده بودند.
اجداد پیامبر همگی پاکدامن بودند
و هیچ یک از آمیزشی نامشروع زاده نشده است.
در این زمینه، روایتهایی معتبر از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
و
امامان معصوم علیهمالسّلام
در دست است.
درباره ایمان نیاکان رسول خدا در میان
مسلمانان اتفاق نظر وجود ندارد. موافقان و مخالفان، برای اثبات نظر خود ادلهای آوردهاند:
ایمان
پدر و
مادر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
طهارت و پاکی ولادت همه پیامبران، از ویژگیهای اعتقادی
امامیه است.
شیخ صدوق،
شیخ مفید و
شیخ طوسی، معتقدند که همه نیاکان پیامبر از
آدم علیهالسّلام تا عبدالله مسلمان بودهاند.
شیخ مفید با اشاره به سخن صدوق، تصریح کرده است که به اجماع امامیه، پدران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم موحد بودهاند.
شیخ طوسی
دلیل ایمان اجداد پیامبر را
اجماع یاد کرده و یادآور شده است که اجماع امامیه به سبب وجود معصوم در میان آنان
حجت است. امامیه کتابهایی در اثبات این
اعتقاد نگاشتهاند؛ مانند تنزیه الانبیاء نوشته
سید مرتضی و مقصد الطالب فی ایمان آباء النبی و عمه ابی طالب
اثر میرزا محمد گرگانی.
طبرسی ذیل
آیه «یا ابت لا تعبد الشیطان»
با بیان این که خطاب متوجه پدربزرگ مادری ابراهیم علیهالسّلام بوده و نام پدر حقیقی ابراهیم، تارخ است، به موحد بودن پدر و اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تا آدم علیهالسّلام تصریح کرده است.
از میان متاخران، مجلسی آنان را نه تنها مسلمان، بلکه از صدیقین دانسته که گروهی پیامبران خدا و دستهای دیگر از اوصیای معصوم بودهاند. به اعتقاد مجلسی، برخی از نیاکان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ایمان خود را بر پایه مصالحی پنهان داشتهاند.
در کتب کلامی و تفسیری شیعه، آن جا که سخن از ایمان اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به میان آمده، به ادله قرآنی، حدیثی، عقلی و تاریخی استناد شده است:
برخی
مفسران شیعه به آیه «وتقلبک فی الساجدین»
تمسک جسته و نیاکان پیامبر را مؤمن و ساجد شمردهاند.
به اعتقاد
متکلمان امامیه، حدیثهای فراوان در تفسیر این آیه، بر ایمان اجداد رسول خدا دلالت دارند.
بر پایه منابع تفسیری، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در اصلاب پیامبران بود تا سرانجام نور او به عبدالله بن عبدالمطلب رسید.
نیز از دو آیه «ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک»
و «وجعلها کلمة باقیة فی عقبه»
برداشت کردهاند که باید کلمه «
الله» در نسل حضرت ابراهیم تا
روز قیامت بماند و جماعتی از نسل ایشان باشند که خداوند را در سرشت خود بپرستند.
گویا این برآمده از دعای ابراهیم علیهالسّلام است که از
خدا خواست او و فرزندانش را از
عبادت بتها دور گرداند: «واذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا واجنبنی وبنی ان نعبد الاصنام».
در این جا مقصود از «هذا البلد» مکه و مراد از فرزندان، همان اجداد پیامبرند.
نیز ابراهیم علیهالسّلام به گزارش
قرآن کریم گفت: پروردگارا! من و خاندانم را از نمازگزاران قرار ده: «رب اجعلنی مقیم الصلاة ومن ذریتی».
دستهای از روایتها بر پاک بودن پدران و مادران پیامبر دلالت دارند؛ مانند این روایت از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم : «لم ازل انقل من اصلاب الطاهرین الی ارحام الطاهرات»؛ «پیوسته از صلبهای مردان پاک به رحمهای زنان پاک منتقل میشدم».
و نیز این
روایت: «خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و سپس به صلبهای پدران و رحمهای مادران منتقل کرد و
نجاست و
شرک و
گناه کفر به ما نرسید».
این روایتها متواترند. کلمات «الطاهرین» و «الطاهرات» از یکتاپرست بودن آنان نشان دارد؛ زیرا خداوند فرموده: «انما المشـرکون نجس».
اگر در اجداد پیامبر کافری یافت میشد، معنا نداشت که همگی آنان
طاهر دانسته شوند. برخی حکم
طهارت در روایتها را پاکی از
زنا دانستهاند؛ اما این توجیه را نمیتوان صحیح دانست؛ زیرا بدترین نجاستها شرک است. طهارت در این روایتها را یا باید در بر دارنده همه مصادیقش دانست یا شامل مصداق بارز آن شمرد که شرک است. افزون بر این، در برخی روایتها، پس از بیان طهارت پدران و مادران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از شرک، پاکدامنی آنان جداگانه یاد شده است.
در روایتی از ابن عباس، آمده است که پدر عدنان و مضر، اسد و... بر
اسلام و
آیین حضرت ابراهیم بودهاند.
در حدیثی از پیامبر،
خطاب به
علی علیهالسّلام آمده است: ای علی! عبدالمطلب استقسام به ازلام (از اعمال دوران جاهلی) نمیکرد و بت نمیپرستید و از گوشت حیوانی که با نام بتها
ذبح میکردند، نمیخورد و میگفت: من بر آیین ابراهیم هستم.
در حدیثی، امام علی علیهالسّلام سوگند یاد کرده است که ابوطالب، عبدالمطلب، هاشم و عبدمناف، هیچگاه بت نپرستیدند و بر آیین ابراهیم بودند و به سوی
بیت الحرام،
نماز میگزاردند.
دستهای دیگر از روایتها از
شفاعت پیامبر برای نیاکانش سخن گفتهاند
و بر پایه سخن
قرآن کریم،
جایز نیست که پیامبر و
مؤمنان برای مشرکان
آمرزش خواهند و
شفاعت کنند.
بر پایه روایتی، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمان داد که مضر و ربیعه را دشنام ندهند؛ زیرا آنان مسلمان بودهاند.
متکلمان امامیه بر آنند که اگر در پدران پیامبر ضعفی راه داشت، مردم از ایشان بیزار میشدند. آنان از این راه، به اثبات ایمان اجداد پیامبر از راه عقلی پرداختهاند.
منابع تاریخی درباره ایمان اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چندان گزارش ندادهاند؛ اما دلیلی صریح نیز بر شرک نیاکان پیامبر ارائه نکردهاند. از برخی گزارشها میتوان ایمان آنان را دریافت؛ مانند این که مردم عبدالمطلب را ابراهیم ثانی
لقب داده بودند.
نیز هنگامی که
ابرهه برای تخریب
کعبه به
مکه هجوم برد و شتران عبدالمطلب را به
غنیمت گرفت، وی به ابرهه گفت: «ان لهذا البیت ربا یمنعه»
یا: «انی انا رب الابل و ان للبیت ربا سیمنعه».
در گزارشی دیگر آمده است که عبدالمطلب حلقه در کعبه را گرفت و از خداوند خواست ۱۰
پسر به او عطا کند.
برخی دانشوران
اهل سنت مانند
دانشمندان شیعه، بر ایمان و پاکی پدران پیامبر تاکید دارند
؛ اما بسیاری از ایشان آن را باور ندارند. در میان موافقان، دانشمندان نامآوری به چشم میخورند که به سختی با ادعای
کفر اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مخالفند
؛ مانند
فخرالدین رازی که بر ادعای خود دو دلیل دارد:
آیات ۲۱۸-۲۱۹
شعراء:
«الذی یراک حین تقوم وتقلبک فی الساجدین»؛ «خدایی که تو را میبیند؛ آنگاه که به
عبادت بر میخیزی و آنگاه که در میان سجدهکنندگان منتقل میگردی». به گفته رازی، مراد از تقلب و جابهجایی در میان ساجدان، انتقال
نطفه پیامبر از صلب
یکتاپرست به صلب یکتاپرست دیگر است.
حدیثی که بر پاکی پدران و مادران پیامبر تصریح دارد: «لم ازل انقل من اصلاب الطاهرین الی ارحام المطهرات».
در دیدگاه
سیوطی نیز خاندان و پدر و مادر پیامبر از «حنفا» و بر
دین جدشان
ابراهیم علیهالسّلام بودهاند. او معتقد است که گروهی از دانشوران برجسته اهل سنت، مانند فخر رازی، بر همین عقیدهاند. سیوطی در تایید نظریه فخر رازی، چند دلیل عقلی و روایی دیگر آورده و حدیثهایی از
بخاری،
بیهقی و ابونعیم و دیگر محدثان گزارش کرده و سپس ادلهای از شهرستانی و ماوردی آورده است. به
اعتقاد او ایمان نیاکان پیامبر را میتوان با دو دسته از روایتها ثابت کرد:
الف. روایتهایی که اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را بهترین افراد زمان خود دانستهاند.
ب. حدیثهایی که تصریح دارند افراد یکتاپرست در هر روزگاری وجود داشتهاند. با پیوند دادن این دو دسته روایت، یکتاپرستی نیاکان پیامبر ثابت میشود.
سیوطی کتابهایی در این زمینه نوشته است که عبارتند از: الدرج الرفیعة فی الآباء الشریفه، المقاصد السندسیة فی النسبة المصطفویه، التعظیم و المنة بان ابوی رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فی الجنه، السبل الجلیة فی الآباء العلیه، مسالک الحنفاء فی نجاة آباء المصطفی و نشر العلمین فی اثبات عدم وضع حدیث احیاء ابویه صلیاللهعلیهوآلهوسلّم واسلامهما علی یدیه. از دیگر دانشمندان اهل سنت،
سخاوی مورخ نامآور است که به گفته خود، در این موضوع یک جلد کتاب نوشته است.
آلوسی ذیل آیه «و تقلبک فی الساجدین»
بر ایمان پدر و مادر رسول خدا تاکید و یادآوری کرده است که
استدلال به این
آیه را بسیاری از بزرگان
اهل سنت پذیرفتهاند.
او در رد انحصار این عقیده به
شیعه، به سخنان بسیاری از اهل سنت پرداخته که عقیده دارند آزر پدر حضرت ابراهیم علیهالسّلام نبوده و در میان پدران پیامبر هیچ کافری وجود نداشته است.
کتانی حدیثهای دلالتگر بر یکتاپرستی نیاکان پیامبر را متواتر شمرده و آنان را از
کفر،
عیب و پلیدی
روزگار جاهلیت، پاک دانسته است.
بر پایه برخی پژوهشهای معاصر، ماوردی، رازی، سنوسی و تلمسانی از دانشمندان اهل سنت، به ایمان نیاکان رسول خدا تصریح دارند.
گفتهاند: ابن عربی در پاسخ کسی که پدر پیامبر را دوزخی خواند، خود او را به موجب این آیه: «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة»
ملعون و دوزخی دانست.
عمر بن عبدالعزیز اموی (۹۹-۱۰۱ق.) کسی را که پدر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را
کافر خوانده بود، شایسته کتابت در
دیوان ندانست. نیز وی سلیمان بن سعد را به سبب داشتن چنین عقیدهای از دیوان عزل کرد.
در برابر این گروه، بسیاری از اهل سنت بر این باورند که پدر و مادر و اجداد پیامبر متاثر از محیط زندگی خویش
بتپرست بودهاند.
حتی برخی، از جمله ابراهیم حلبی و علی القاری، در این زمینه کتاب و رساله نوشتهاند.
تصریح
قرآن بر
کفر آزر، پدر ابراهیم علیهالسّلام از ادله این گروه است. اما برخی مورخان اهل سنت مانند
ابن حجر،
اجماع مورخان را گزارش کردهاند که آزر پدر ابراهیم علیهالسّلام نبوده، بلکه
عمو یا
جد مادری وی بوده و نام پدر او تارخ است و
اطلاق «
اب» بر عمو از روی توسع و مجازگویی است؛ چنان که در آیه ۱۳۳
بقره خداوند اسماعیل را از اجداد
یعقوب شمرده است، در حالی که عموی یکی از اجداد او بوده است. کلمه «اب» بر مربی، عمو و جد نیز اطلاق میگردد، برخلاف «والد» که تنها به پدر بیواسطه گفته میشود. برخی از مخالفان ایمان اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به رغم اعتقاد به آن، با استدلال به
حرمت آزردن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، طرح این مسئله را حرام دانستهاند.
به نظر میرسد هدف مخالفان از طرح مسئله شرک اجداد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، تطهیر بزرگان خودشان بوده که نه تنها اجدادشان
مشرک بودهاند، بلکه خود نیز مدتی بسیار در شرک زیستهاند.
آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۷۳ش؛ الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛ اعلام النبوه: ابوحاتم رازی، بیروت، دار الساقی، ۲۰۰۳م؛ اعلام النبوه: الماوردی (م. ۴۵۰ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، مکتبة الهلال، ۲۰۰۰م؛ سلیمان بن موسی الکلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله و الثلاثة الخلفاء، بما تضمنه من مغازی رسول الله و الثلاثة الخلفاء: سلیمان بن موسی الکلاعی (م. ۶۳۴ق.)، به کوشش عبدالواحد، قاهره، مکتبة الخانجی؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ الانساب: عبدالکریم السمعانی (م. ۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدر آباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق؛ اوائل المقالات: المفید (م. ۴۱۳ق.)، به کوشش الانصاری، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق؛ المجلسی، بحار الانوار، : المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق؛ بحر العلوم: السمرقندی (م. ۳۷۵ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق؛ البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م. ۱۱۰۷ق.)، قم، البعثه، ۱۴۱۵ق؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، : ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛ البلدان: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۳ق؛ تاریخ الخمیس: حسین بن محمد الدیاربکری (م. ۹۶۶ق.)، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ التبیان: الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تصحیح اعتقادات الامامیه: المفید (م. ۴۱۳ق.)، به کوشش درگاهی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق؛ تفسیر القمی: القمی (م. ۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق؛ التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق؛ تفسیر شریف لاهیجی: شریف لاهیجی (م. ۱۰۸۸ق.)، به کوشش حسینی و آیتی، انتشارات علمی، ۱۳۶۳ش؛ تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (م. ۳۰۷ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ حج در اندیشه اسلامی: سید علی قاضی عسکر، مشعر، ۱۳۷۵ش؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین: شبر (م. ۱۲۲۰ق.)، قم، انوار الهدی، ۱۴۲۴ق؛ الخرائج و الجرائح: الراوندی (م. ۵۷۳ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه؛ الخصال: الصدوق (م. ۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق؛ دانشنامه کلام اسلامی : جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ۱۳۸۷ش؛ الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ تفسیر روح البیان: بروسوی (م. ۱۱۳۷ق.)، بیروت، دار الفکر؛ روح
المعانی: الآلوسی (م. ۱۲۷۰ق.)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الروض الانف، : السهیلی (م. ۵۸۱ق.)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق؛ محمد بن یوسف الصالحی، سبل الهدی، : محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق؛ ابن هشام، السیرة النبویه،: ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛ شرف النبی: خرگوشی (م. ۵۰۶ق.)، ترجمه: راوندی، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش؛ شیعه شناسی و پاسخ به شبهات: علی اصغر رضوانی، تهران، مشعر، ۱۳۸۴ش؛ الصحیح من سیرة النبیصلی الله علیه و آله: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیه: علی بن یوسف الحلی (م. ۷۳۶ق.)، به کوشش رجایی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق؛ عمدة الطالب: ابن عنبه (م. ۸۲۸ق.)، به کوشش محمد حسن، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۰ق؛ الغدیر: الامینی (م. ۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش؛ الکافی: الکلینی (م. ۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ ابن اثیر علی بن محمد الجزری، الکامل فی التاریخ، فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ کشف المراد: العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق.)، به کوشش حسن زاده آملی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م. ۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛ مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المحبر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛ مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا، ترجمه: انصاری، مشعر، ۱۳۷۷ش؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر؛ المصنف: عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛ من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. ۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق؛ المنتظم: ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛ منهج الصادقین: فتح الله کاشانی (م. ۹۸۸ق.)، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶ش؛ النظم المتناثر: محمد جعفر کتانی، مصر، دار الکتب السلفیه.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «اجداد رسول الله».