• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احسان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



احسان در لغت به معنای زیبایی، خوبی، نیکی، شایستگی، مورد پسند و ... به کار رفته است و در اصطلاح با توجه به گستردگی مصادیق و عناصر دخیل در مفهوم احسان و نیز عدم تفکیک کامل بین کاربردهای آن، تعریف واحدی ارائه نشده است ولی به معنای رساندن نفع نیکو و شایسته ستایش به دیگری، کاری که از سر آگاهی و به شکل شایسته انجام پذیرد، و نیز انجام کاری به شکل نیکو و با انگیزه خدایی و رساندن خیر یا سودی به دیگری بدون چشم‌داشت هرگونه پاداش، تعریف شده است.
در قرآن به سه معنای انجام دادن کار نیک و اعمال و رفتار صالح، نیکی کردن به دیگران، انجام‌دادن شایسته کاری در شکل کامل‌ آن به کار رفته است.



احسان، مصدر باب افعال از ریشه «ح‌س‌ن» است.
حُسْن (مصدر و اسم مصدر) در مقابل سُوْء و سَوْء
[۱] فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب‌ العین، ص‌۱۸۰.
[۲] ابن‌فارس، احمد بن فارس، مقاییس‌ اللغه، ج‌۲، ص‌۵۸.
(بدی و بد شدن) و نیز قُبح (زشتی و زشت‌شدن)، به‌کار رفته و متناسب با موارد کاربرد در معنای اسم مصدری آن، مفهوم، زیبایی
[۹] شرتوتی، سعید، اقرب الموارد، ج‌۱، ص‌۶۴۹، «حسن».
[۱۰] فيروزآبادی، محمد بن يعقوب، القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۵۶۳.
خوبی، نیکی، شایستگی، مورد پسند و‌...را می‌رساند.
این واژه و مشتقّاتی چون حَسَن، حَسَنَة، حَسَنَات، حُسْنی، محسن و اَحْسَن که در قرآن نیز فراوان آمده است در وصف آن دسته از امور دینی و دنیایی به‌کار می‌رود که به‌سبب داشتن گونه‌ای از زیبایی عقلی، عاطفی، حسّی و‌...می‌تواند با برانگیختن احساس خوشی، رضایت، زیبایی و تحسین در انسان، او را به خود جذب کند.
[۲۰] توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی، ص‌۲۷۸‌ـ‌۲۸۰.



واژه احسان در مقابل إساءة بوده و دو گونه کاربرد دارد: با حرف إلی که بیش‌تر با آن به‌کار می‌رود و نیز با حرف لام و باء به‌ معنای نیکی و خوبی کردن به کسی و بدون حرف اضافه، مفهوم کار نیکو کردن و نیز انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل آن را می‌رساند.
[۲۷] فيومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص‌۱۳۶.
[۲۹] جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۹۹.



قرابت معنایی این واژه با کلماتی چون اِنعام، اِفضال، و برّ، واژه‌پژوهان
[۳۱] راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات، ص‌۲۳۶.
[۳۲] راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات، ص‌۸۱۵.
و مفسّران را بر آن داشته است تا به بیان روابط و تفاوت‌های آن‌ها بپردازند.
احسان که در فارسی به‌معنای خوبی، نیکوکاری، بخشش، انعام، افضال و...آمده،
[۳۸] دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه دهخدا، ج‌۱، ص‌۹۲۶.
در کنار مجموعه اسما و افعال مرتبط با آن به‌طور کلّی ۷۱ بار در ۶۶ آیه از ۲۸ سوره به‌کار رفته‌ است.
مفهوم احسان در هر سه معنا، تصویر ارزش و جایگاه آن در نظام فکری و ارزشی اسلام، در کنار بیان و تحلیل مصادیق و پی‌آمدهای گوناگون روانی، اخلاقی، عرفانی، فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آخرتی آن، حوزه بسیار گسترده‌ای از احادیث شیعه
[۴۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۸، ص‌۱۱.
و سنّی
[۴۷] ابن‌حنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج‌۱، ص‌۴۶.
[۴۸] ابن‌حنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج‌۵، ص‌۱۰۳.
و نیز مباحث تفسیری، فقهی
[۵۴] المبسوط، ج‌۲۰، ص‌۱۶۶.
اخلاقی عرفانی
[۶۲] ابن‌فناری، محمد بن حمزه، مصباح‌الانس، ص‌۲۲‌-‌۲۳.
و کلامی آنان را تشکیل داده و در زبان و ادبیّات آنان نیز اعمّ از فارسی
[۷۱] جلال‌الدین بلخی، محمد، مثنوی مولوی.
[۷۲] اعتصامی، پروین، دیوان پروین اعتصامی.
و عربی بازتاب گسترده‌ای یافته است.
بخش قابل توجّهی از احادیث مربوط به احسان که بیش‌تر به مباحث جزئی‌تر پرداخته، در تفسیر آیات گوناگون احسان، مورد توجّه و استناد مفسّران شیعه و سنّی قرار گرفته است.


مفسّران، افزون بر دیدگاه‌های متفاوت در تفسیر پاره‌ای از آیات مربوط کوشیده‌اند تا تعریف واحدی از احسان ارائه کنند. امّا بیش‌تر تعاریف به‌سبب گستردگی مصادیق و عناصر دخیل در مفهوم احسان و نیز عدم تفکیک کامل بین کاربردهای سه‌گانه آن، جامعیت لازم را ندارد.
تعاریفی چون، رساندن نفع نیکو و شایسته ستایش به دیگری، کاری که از سر آگاهی و به شکل شایسته انجام پذیرد،
[۸۹] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۸.
و نیز انجام کاری به شکل نیکو و با انگیزه خدایی و رساندن خیر یا سودی به دیگری بدون چشم داشت هرگونه پاداش و جبران کردنی از این قبیلند.
از مجموع آیات برمی‌آید که عناصر مهمّی چون ایمان، انگیزه و نیّت‌ الهی (حُسن فاعلینیک بودن ذاتی یک کار (حُسن فعلی)، شکل شایسته انجام (هیأت صدور)، رساندن خیر و خوبی به دیگری، در مفاهیم سه گانه احسان دخیلند.
در پاره‌ای از مصادیق، همه و در پاره‌ای دیگر فقط بخشی از عناصر یاد‌شده، مرز معنایی احسان را تشکیل می‌دهند. بنابراین، ارائه تعریف جامع برای هر سه معنا و همه مصادیق آن‌ها امکان‌پذیر نیست.


استناد به آیات و روایات مربوط به احسان برای استنباط احکام فقهی، در ابواب گوناگونی چون بیع، نکاح، طلاق، جهاد، ضمان و قصاص به شکل گسترده به‌وسیله فقیهان اهل‌سنّت و شیعه صورت گرفته است.
قاعده احسان از قواعد مهمّ فقهی و مبتنی بر آیات ۹۲‌ـ‌۹۳ سوره توبه که کاربرد فراوانی در ابواب گوناگون فقهی دارد، از رویکردهای مهمّ احسان در فقه اسلامی است.
در منابع اخلاقی
[۱۱۰] شرباصى، احمد، موسوعة اخلاق القرآن، ج‌۱، ص‌۴۳‌-‌۵۳.
و عرفانی
[۱۱۲] ابن‌فناری، محمد بن حمزه، مصباح‌الانس، ص‌۲۲‌-‌۲۳.
[۱۱۳] ابن‌فناری، محمد بن حمزه، مصباح‌الانس، ص‌۵۵.
[۱۱۴] شهید ثانی، زين‌الدين بن علی، تمهید القواعد، ج‌۱، ص‌۱۵۱‌-‌۱۵۴.
[۱۱۵] شهید ثانی، زين‌الدين بن علی، تمهید القواعد، ج‌۱، ص‌۱۶۰‌-‌۱۶۲.
نیز آیات و روایات احسان همراه با پاره‌ای تحلیل‌ها، برداشت‌ها، پیامدهای احسان و آثار غفلت از آن در فرایند سلوک و تکامل اخلاقی و معنوی فرد و جامعه و نیز ترسیم حوزه‌های گوناگون آن آمده است.

۵.۱ - احسان از منظر روایات

«الاِحْسانُ مَحَبّةٌ؛ احسان و نیکی محبت است.»
«الاِحْسانُ رَاسُ الْفَضْلِ؛ احسان اساس فضیلت و خوبی‌هاست.»
«الاِحْسانُ ذُخرٌ وَ الکریمُ مَنْ حازَهُ؛ نیکی کردن سرمایه انسان است و بزرگوار کسی است که آن را به دست آورد.»
«الاِحْسانُ غُنمٌ؛ نیکی کردن غنیمت است.»
«کُلُّ مَعروفٍ اِحْسانٌ؛ هر کار خوبی احسان و نیکی است.»
«البَشاشةُ احسانٌ؛ گشاده‌رویی احسان است.»

۵.۲ - اهمیّت و فضیلت احسان

«اِکْتِسابُ الحَسَناتِ مِنْ اَفْضَلِ المکاسِبِ؛ تحصیل نیکی‌ها از برترین کسب‌هاست.
«رِاسُ الدِّینِ اِکْتِسابُ الحَسَناتِ؛ اساس دین به دست آوردن نیکی‌هاست.
«قَدْرُ کُلُّ اِمْرِیٍ ما یُحْسِنُهُ؛ منزلت هر شخصی به‌اندازه کارهای خیری است که انجام می‌دهد.
«الاِحسانُ یَسْتَرِقُ الاِنْسانَ؛ احسان انسان را مدیون و بنده می‌کند.»
«اَفْضَلُ الاِیمانِ الاِحْسانُ؛ برترین ایمان نیکی کردن است.»
«راسُ الاِیمان الاحْسانُ الی الناس؛ اساس ایمان نیکی کردن به مردم است.»
«زِیْنَةُ الاِسْلامِ اِعْمالُ الاِحْسانِ؛ احسان کردن زینت اسلام است.»
«مِنْ شَرَفِ الْهِمَّةِ بَذْلُ الاِحْسانِ؛ بذل احسان نشانه بلندی همّت است.»

۵.۳ - آثار و نتایج احسان

«بِالاِحْسانِ یُسْتَعْبَدُ الاِنْسانُ؛ احسان و نیکی انسان را بنده می‌کند.»
«بِالاِحْسانِ تُمْلِکُ الْقُلُوبُ؛ قلب‌ها با احسان تسخیر می‌شوند.»
«بِالاِحْسانِ یُمْلِکُ الاَحْرارُ؛ به وسیله احسان آزاد بنده می‌شود.»
«بِالاِحْسانِ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ بِالْغُفْرانِ یَعْظُمُ الْمَجْدُ؛ با احسان و بخشودن گناهان مجد و عظمت انسان بیشتر می‌شود.»
«مَنْ کَثُرَ اِحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ وَ اَعْوانُهُ؛ هر کس که احسان و نیکوکاری‌اش بسیار باشد، خدمت‌کنندگان و یارانش بیشتر می‌شوند.»
«مَنْ اَحْسَنَ اِلی النّاسِ اِسْتَدامَ مِنْهُمْ المَحَبَّةَ؛ هر کس که به مردم نیکی کند دوستی آن‌ها با او ادامه پیدا می‌کند.
«عَلَیْکُمْ بِالاِحْسانِ اِلی العِبادِ... تامَنُوا عِنْدَ قیامِ الاَشْهادِ؛ بر شما باد نیکی کردن به بندگان خدا...، چون از این طریق در قیامت از خطرها ایمن می‌شوید.»
«مَنْ اَحْسَنَ اِکْتَسَبَ حُسْنَ الثَناءِ؛ هر کس که نیکی کند ستوده می‌شود.»
«لاْیُحْمَدُ اِلاّ مَنْ بَذَلَ اِحْسانَهُ؛ ستوده نمی‌شود مگر کسی‌که احسان خویش را بذل کند.


واژه احسان در قرآن در سه معنا به کار رفته است:
۱. انجام دادن کار نیک و انجام اعمال و رفتار صالح.
۲. نیکی کردن به دیگران.
۳. انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در‌ شکل کامل و به وجه نیکو.
واژه احسان به هر سه معنا در قرآن به‌کار رفته است.

۶.۱ - انجام کارهای نیک

احسان در این کاربرد تقریباً مترادف با تقوا و پرهیزکاری است. از بررسی موارد کاربرد واژه محسن و مشتقاتش در قرآن، استفاده می‌شود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است: ۱ـ‌ نیکی و خیر رساننده به دیگران، ۲ـ انجام‌دهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیک.
انجام دادن کار نیک، به‌طور عمده در آیاتی به چشم می‌خورد که پس از بیان اموری چند، عاملان آن، محسن خوانده شده‌اند.
در این آیات، ضمن بیان مصادیق کارهای نیک، خداوند، مخاطبان قرآن را به انجام‌دادن کار نیک ترغیب کرده است.
آیاتی که با تصویر بخش‌های مهمّی از شخصیّت فکری، عاطفی و رفتاری شماری از پیامبران، آن‌ها را نمونه بارزی از مُحسنان (نیکوکاران) معرّفی می‌کند نیز در این دسته جای دارند.

در قرآن کریم آیه ۱۰ سوره زمر آمده است: «قُلْ یا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ اَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ؛(زمر:۱۰) بگو‌ ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند پاداش نیکو است.»
در این آیه احسان‌ ‌در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است.
در آیه ۱۵۴ سوره انعام آمده است: «ثُمَّ آتَینَا مُوسَی الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَی الَّذِی اَحْسَنَ؛ باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی (و اعمال و رفتار صالح) انجام داده بود...»
در این آیه اعطای کتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.

۶.۲ - نیکی کردن به دیگران

در پاره‌ای دیگر از آیات، بدون تعیین مصادیق نیکی، به نیکی کردن به دیگران امر و سفارش شده است.
در سوره بقره آیه ۳۸ آمده است: «وَاِذْ اَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی اِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ اِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ اِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا؛ و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید، و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید، و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.»
و در آیه ۶۰ سوره الرحمن آمده است: «هَلْ جَزَاءُ الْاِحْسَانِ اِلَّا الْاِحْسَانُ؛ آیاجزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟»
راغب اصفهانی در این‌باره می‌نویسد: احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگیرد.
همچنین حضرت علی (علیه‌السّلام) در نهج‌البلاغه درباره تفاوت رعایت عدالت‌ورزی با رعایت احسان و نیکوکاری می‌فرماید: «العدل الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است.»

۶.۳ - انجام کارها به صورت کامل

احسان به‌معنای انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در‌ شکل کامل آن نیز در آیاتی به‌چشم می‌خورد.
چنان‌که از کاربردهای قرآنی نیز بر می‌آید، فاعل احسان در معنای اخیر، محسن خوانده نمی‌شود.
در آیه ۷ سوره سجده از قرآن کریم آمده است: «الَّذِی اَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید.»
در تفسیر نمونه درباره معنای آیه فوق آمده است: آیه اشاره‌ای به نظام احسن آفرینش به‌طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به‌طور خصوص است: ‌«الذی احسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز نیاز داشت داد و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر «نظام احسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن زیباتر تصور نمی‌شود.
خداوند در آیه ‌۲۲۹ سوره بقره می‌فرماید: «الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَاِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ اَوْ تَسْرِیحٌ بِاِحْسَانٍ؛ طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به‌طور شایسته (همسر خود) نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد.»
منظور از تسریح به احسان یعنی رها کردن زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد‌ و به عبارت روشن‌تر، این کار به نحو احسن انجام گیرد. در تفسیر نمونه آمده است: همان‌طور که رجوع و نگاهداری زن قید معروف دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است، یعنی تفرقه و جدایی باید از هرگونه امر ناپسندی مانند انتقام‌جویی و ابراز خشم و کینه خالی باشد.
واژه احسان در همین معنا و کاربرد در نهج‌البلاغه نیز به کار رفته است: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یحْسِنُهُ؛ ارزش هر انسانی به‌اندازه امور و کارهایی است که آنها را به نحو نیکویی انجام می‌دهد.»
در این کلام مقدار و ارزش هر انسانی، مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیکوی کارها، شمرده شده است. شاید به خاطر وجود همین نکته در عبارت فوق باشد که سیدرضی جمع‌آوری‌کننده نهج‌البلاغه بعد از نقل عبارت بالا می‌نویسد: و هی الکلمة التی لا تصاب لها قیمة و لا توزن بها حکمة و لا تقرن الیها کلمة. این از کلماتی است که قیمتی برای آن تصور نمی‌شود و هیچ حکمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی والایی آن را ندارد.


مطالعه و تأمّل در آیات نشان می‌دهد که احسان، مفهومی انتزاعی، و جامع هرگونه خیر و نیکی است،
[۱۶۱] طبری، محمد بن جریر، جامع‌البیان، ج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۲۱۴.
[۱۶۳] شرباصى، احمد، موسوعة اخلاق القرآن، ج‌۱، ص‌۴۳.
و برای عرب عصر نزول، مفهومی شناخته شده بوده است سخنی که حتّی از برخی سران شرک در ستایش از آیه «اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسـنِ؛» گزارش شده است، مؤیّد آشنایی یاد‌شده می‌باشد.
البته با این تفاوت که قرآن آن را که بیش‌تر در قلمرو روابط انسانی کاربرد داشته به حوزه معنایی نسبتاً جدیدی آورده است. از‌ جمله پاره‌ای از مصادیق احسان در حوزه ارتباط انسان با خدا، دین و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌تواند از این قبیل باشد.


احسان که در نظر غالب مفسّران، حُسن آن عقلی است و از راه سیره عقلا تأیید می‌شود، در عین تفاوت مفهومی، از حیث مصادیق، دارای گستره‌ای یک‌سان با برخی مفاهیم بنیادین و پردامنه دیگر قرآن است.
از‌جمله در پاره‌ای آیات، تقوا و در پاره‌ای دیگر، ایمان و عمل صالح به احسان (انجام دادن کار نیک)، تعریف شده است.
هم‌چنین از مقایسه برخی آیات با یکدیگر بر می‌آید که انجام دادن عمل صالح و حسنه مترادف با احسان به‌معنای انجام‌دادن کار نیک است.
در تفاوت مفهومی احسان با مفاهیم یاد‌شده برای نمونه می‌توان از‌جمله به‌ معنای پرهیزگاری برای خدا در تقوا که بیان‌گر انگیزه خدایی فعل است و مفهوم نیک‌بودن دراحسان که بیشتر حُسن فعل را می‌رساند، اشاره کرد.
از سوی دیگر، شماری از آیات، مفاهیم عامی چون ظلم، کفر و تکذیب آیات الهی و تعدّی از حدود الهی را در برابر احسان به‌معنای انجام‌دادن کار نیک آورده‌ است.


احسان به‌صورت یکی از مفاهیم بنیادین و پر‌دامنه قرآن، هر چند بیش از همه در گستره اخلاق به‌کار رفته است، امّا قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلّی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزش‌های اساسی اسلام که در هم تنیده و تفکیک‌ناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزه‌های گوناگون ارتباط با خدا خود دیگران دین و بیگانگان به تصویر می‌کشد.
توجه به تصویر جنبه‌های گوناگون شخصیّت شماری از انبیا و معرّفی آنان در جمع محسنان می‌تواند دلیل دیگری بر توسعه قلمرو معنایی یاد‌شده باشد.


ایمان به خدا و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و انجام فضائل اخلاقی و جهاد در راه خدا و ...از مصادیق احسان به شمار می‌رود.
برای کسب اطلاع بیشتر از مصادیق احسان به مقالاتی با عناوین مصادیق احسان مراجعه شود.


۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب‌ العین، ص‌۱۸۰.
۲. ابن‌فارس، احمد بن فارس، مقاییس‌ اللغه، ج‌۲، ص‌۵۸.
۳. مصطفوی، حسن، التحقیق، ج‌۲، ص‌۲۲۱‌‌۲۲۲.    
۴. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۱۱۴.    
۵. ابن‌درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغه، ج‌۱، ص‌۵۳۵.    
۶. ابن‌فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۵۷.    
۷. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح‌ تاج اللغه، ج‌۵، ص‌۲۰۹۹.    
۸. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج‌۱۸، ص‌۱۴۰.    
۹. شرتوتی، سعید، اقرب الموارد، ج‌۱، ص‌۶۴۹، «حسن».
۱۰. فيروزآبادی، محمد بن يعقوب، القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۵۶۳.
۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۶۷.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۰۱.    
۱۳. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴.    
۱۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۷.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۱۶. مصطفوی، حسن، التحقیق، ج‌۲، ص‌۲۲۲، «حسن».    
۱۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص‌۱۱۹-۱۱۸.    
۱۸. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص۱۱۴.    
۱۹. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص‌۶۷‌.    
۲۰. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی، ص‌۲۷۸‌ـ‌۲۸۰.
۲۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص۱۱۸.    
۲۲. ابن‌فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۵۸.    
۲۳. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج‌۴، ص۲۱۴.    
۲۴. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۱۱۷.    
۲۵. إسراء/سوره۱۷، آیه۷.    
۲۶. نجم/سوره۵۳، آیه۳۱.    
۲۷. فيومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص‌۱۳۶.
۲۸. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۱۷.    
۲۹. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۹۹.
۳۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص‌۱۱۹.    
۳۱. راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات، ص‌۲۳۶.
۳۲. راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات، ص‌۸۱۵.
۳۳. ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق اللغویه، ص‌۲۳.    
۳۴. ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق اللغویه، ص‌۵۴۸.    
۳۵. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۳، ص‌۱۴.    
۳۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۲۴.    
۳۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۰۲.    
۳۸. دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه دهخدا، ج‌۱، ص‌۹۲۶.
۳۹. خالد برقی، احمد بن ابی‌عبدالله، المحاسن، ج‌۱، ص‌۲۵۵.    
۴۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص‌۱۰۷.    
۴۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص‌۱۵۷.    
۴۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص‌۴۳۳.    
۴۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۵، ص‌۵۱۱.    
۴۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۸، ص‌۱۱.
۴۵. صدوق، محمد بن علی، من‌لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۵.    
۴۶. صدوق، محمد بن علی، من‌لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۲۷۲‌‌۲۷۳.    
۴۷. ابن‌حنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج‌۱، ص‌۴۶.
۴۸. ابن‌حنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج‌۵، ص‌۱۰۳.
۴۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح‌ البخاری، ج‌۶، ص۱۱۵.    
۵۰. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۱، ص۳۶.    
۵۱. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۱‌، ص۳۹.    
۵۲. سیدمرتضی، علی بن حسین، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ص‌۴۴۳.    
۵۳. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۷، ص‌۵۶.    
۵۴. المبسوط، ج‌۲۰، ص‌۱۶۶.
۵۵. ابن‌قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج‌۸، ص۲۱۲.    
۵۶. ابن‌قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج‌۸، ص۳۰۶۳.    
۵۷. بیهقی، احمد بن حسین، شعب‌الایمان، ج‌۱، ص‌۴۷۱.    
۵۸. ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم‌الدین، ج‌۳، ص۳۸۲.    
۵۹. ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم‌الدین، ج‌۳، ص‌۱۸۲‌-‌۱۸۴.    
۶۰. نراقی، محمدمهدی، جامع‌السعادات، ج‌۳، ص۹۷.    
۶۱. کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص‌الحکم، ص۲۸۸.    
۶۲. ابن‌فناری، محمد بن حمزه، مصباح‌الانس، ص‌۲۲‌-‌۲۳.
۶۳. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، تمهید‌ القواعد، ص۴۱.    
۶۴. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد الهادی، ص‌۴۷.    
۶۵. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد الهادی، ص‌۱۲۱‌-‌۱۲۳.    
۶۶. حلی، حسن بن یوسف، کشف‌المراد، ص۳۰۳.    
۶۷. حلی، حسن بن یوسف، کشف‌المراد، ص‌۶۲۹.    
۶۸. ایجی، میر سیدشریف‌، شرح المواقف الایجی، ج۸، ص‌۲۰۳.    
۶۹. ایجی، میر سیدشریف‌، شرح المواقف الایجی، ج۸، ص‌۳۰۶.    
۷۰. کفوی، ایوب بن موسی، الکلیات، ص‌۵۳.    
۷۱. جلال‌الدین بلخی، محمد، مثنوی مولوی.
۷۲. اعتصامی، پروین، دیوان پروین اعتصامی.
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۶۳۱‌-‌۶۳۲.    
۷۴. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۲۶۷.    
۷۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۴۶.    
۷۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج‌۱۳، ص‌۹۸.    
۷۷. زمخشری، محمود بن عمرو، الکشاف، ج‌۲، ص‌۶۵۷‌.    
۷۸. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۷۴.    
۷۹. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۵۰۱.    
۸۰. ابن‌عربی، محمد بن عبدالله، احکام‌القرآن، ج‌۱، ص‌۱۶۷.    
۸۱. ابن‌عربی، محمد بن عبدالله، احکام‌القرآن، ج‌۴، ص۱۷۳.    
۸۲. ابن‌عربی، محمد بن عبدالله، احکام‌القرآن، ج‌۳، ص۱۵۴.    
۸۳. طبری، محمد بن جریر، جامع‌البیان، ج۲، ص۱۹۱.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۵.    
۸۵. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۶، ص‌۲۹۶.    
۸۶. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۲، ص‌۱۵۳.    
۸۷. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۴، ص‌۴۲۶.    
۸۸. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۶‌، ص‌۱۸۹.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۸.
۹۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج‌۴، ص‌۲۰.    
۹۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۳۲.    
۹۲. آلوسی، سیدمحمود، روح‌المعانی، ج۱۶، ص۴۸.    
۹۳. ابی‌السعود، محمد بن محمد، تفسیر ابی‌السعود، ج۱، ص۱۴۷‌-‌۱۴۸.    
۹۴. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۵، ص۴۶‌-‌۴۷.    
۹۵. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۵، ص۱۹۰‌-‌۲۰۱.    
۹۶. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج‌۷، ص‌۲۳۹.    
۹۷. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج‌۸‌، ص۲۱۲.    
۹۸. ابن‌قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۹، ص۶.    
۹۹. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام، ج‌۲، ص۲۷۴.    
۱۰۰. شهید اول، محمد بن مکی، الدروس، ج‌۳، ص‌۱۸۱.    
۱۰۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج‌۲۰، ص‌۲۹۱.    
۱۰۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج‌۲۱، ص‌۲۴.    
۱۰۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهرالکلام، ج‌۲۱، ص‌۱۸۰.    
۱۰۴. توبه/سوره۹، آیه۹۳-۹۲.    
۱۰۵. حسینی، سید میر عبدالفتاح، العناوین الفقهیه، ج‌۲، ص‌۴۷۳.    
۱۰۶. انصاری، محمد علی، الموسوعة الفقهیه، ج‌۱، ص‌۳۲۳‌-‌۳۲۷.    
۱۰۷. فاضل لنکرانی، محمد، القواعد الفقهیه، ج‌۱، ص‌۲۸۱.    
۱۰۸. بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۱، ص۴۷۱.    
۱۰۹. ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم‌الدین، ج۳، ص۳۸۲.    
۱۱۰. شرباصى، احمد، موسوعة اخلاق القرآن، ج‌۱، ص‌۴۳‌-‌۵۳.
۱۱۱. کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص‌الحکم، ج۱، ص۲۸۸.    
۱۱۲. ابن‌فناری، محمد بن حمزه، مصباح‌الانس، ص‌۲۲‌-‌۲۳.
۱۱۳. ابن‌فناری، محمد بن حمزه، مصباح‌الانس، ص‌۵۵.
۱۱۴. شهید ثانی، زين‌الدين بن علی، تمهید القواعد، ج‌۱، ص‌۱۵۱‌-‌۱۵۴.
۱۱۵. شهید ثانی، زين‌الدين بن علی، تمهید القواعد، ج‌۱، ص‌۱۶۰‌-‌۱۶۲.
۱۱۶. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۲.    
۱۱۷. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۵.    
۱۱۸. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۰.    
۱۱۹. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۳.    
۱۲۰. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۰۷.    
۱۲۱. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۸.    
۱۲۲. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۸۴.    
۱۲۳. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۷۷.    
۱۲۴. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۰۰.    
۱۲۵. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۷.    
۱۲۶. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۸۶.    
۱۲۷. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۷۸.    
۱۲۸. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۹۳.    
۱۲۹. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۷۳.    
۱۳۰. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۹۶.    
۱۳۱. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۰۵.    
۱۳۲. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۰۴.    
۱۳۳. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۰۴.    
۱۳۴. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۲۶.    
۱۳۵. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۸۵.    
۱۳۶. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۴۹.    
۱۳۷. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۱۱.    
۱۳۸. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۸۲.    
۱۳۹. بقره/سوره۲، آیه۵۸.    
۱۴۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.    
۱۴۱. اعراف/سوره۷، آیه۵۶-۵۵.    
۱۴۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۶-۵۱.    
۱۴۳. قصص/سوره۲۸، آیه۱۴.    
۱۴۴. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۵-۱۰۲.    
۱۴۵. انعام/سوره۶، آیه۱۵۴.    
۱۴۶. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۱۴۷. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۱۴۸. قصص/سوره۲۸، آیه۷۷.    
۱۴۹. بقره/سوره۲، آیه۳۸.    
۱۵۰. رحمن/سوره۵۵، آیه۶۰.    
۱۵۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳.    
۱۵۲. سجده/سوره۳۲، آیه۷.    
۱۵۳. تغابن/سوره۶۴، آیه۳.    
۱۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۵.    
۱۵۵. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۱، ص‌۲۶۷.    
۱۵۶. سجده/سوره۳۲، آیه۷.    
۱۵۷. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۱۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۶۸، دارالکتاب الاسلامیه.    
۱۵۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۷۸۷.    
۱۶۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۷۸۷.    
۱۶۱. طبری، محمد بن جریر، جامع‌البیان، ج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۲۱۴.
۱۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۸۶.    
۱۶۳. شرباصى، احمد، موسوعة اخلاق القرآن، ج‌۱، ص‌۴۳.
۱۶۴. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.    
۱۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۸۷.    
۱۶۶. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۱۶۵.    
۱۶۷. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۶۰۴‌-‌۶۰۵‌.    
۱۶۸. سبزواری، ملا هادی، شرح الاسماء، ج‌۱، ص۱۰۷.    
۱۶۹. قطب‌الدین راوندی، سعید بن هبة‌الله، فقه القرآن، ج‌۱، ص‌۲۱۳.    
۱۷۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج‌۱، ص‌۹۵.    
۱۷۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۴-۱۳۳.    
۱۷۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.    
۱۷۳. زمر/سوره۳۹، آیه۳۴-۳۳.    
۱۷۴. کهف/سوره۱۸، آیه۳۰.    
۱۷۵. بقره/سوره۲، آیه۶۲.    
۱۷۶. بقره/سوره۲، آیه۸۱.    
۱۷۷. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.    
۱۷۸. نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.    
۱۷۹. انعام/سوره۶، آیه۱۶۰.    
۱۸۰. نمل/سوره۲۷، آیه۸۹.    
۱۸۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج‌۱، ص‌۲۵۸.    
۱۸۲. بقره/سوره۲، آیه۵۹-۵۸.    
۱۸۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۹-۷۸.    
۱۸۴. صافات/سوره۳۷، آیه۱۱۳.    
۱۸۵. مائده/سوره۵، آیه۸۶.    
۱۸۶. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۳-۲۲.    
۱۸۷. زمر/سوره۳۹، آیه۵۹-۵۸.    
۱۸۸. مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۵-۴۰.    
۱۸۹. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۱۹۰. بقره/سوره۲، آیه۵۸.    
۱۹۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۴۸.    
۱۹۲. إسراء/سوره۱۷، آیه۷.    
۱۹۳. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۱۹۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.    
۱۹۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴.    
۱۹۶. انعام/سوره۶، آیه۸۴.    
۱۹۷. توبه/سوره۹، آیه۹۱.    
۱۹۸. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۱۹۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۶.    
۲۰۰. قصص/سوره۲۸، آیه۱۴.    
۲۰۱. صافات/سوره۳۷، آیه۸۰.    



دانشنامه موضوعی قرآن    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احسان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۲/۲۸.    



جعبه ابزار