• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ازلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَزلام تیرهای‌ تراشیده بی‌پر و پیکان هم‌اندازه را گویند. یکی از مصادیق آن قِداح، به معنی تیرهای به کار رفته در گونه‏‌ای از کهانت و قمار است. از این عنوان در فقه به مناسبت بحث قمار، در باب تجارت سخن رفته است.

فهرست مندرجات

۱ - ازلام در لغت
۲ - تعریف ازلام
۳ - ازلام در اصطلاح
۴ - ازلام در قرآن
       ۴.۱ - استقسام ازلام
۵ - کاربردهای استقسام به ازلام
       ۵.۱ - تعیین برنده و بازنده (مَیْسِر)
              ۵.۱.۱ - تیرها در مراسم میسر
              ۵.۱.۲ - زمان مراسم میسر
              ۵.۱.۳ - چگونگی مراسم میسر
              ۵.۱.۴ - اشاره قرآن به حکم میسر
       ۵.۲ - تعیین نیک و بد و آگاهی از گذشته و آینده
              ۵.۲.۱ - احساس نیاز انسان به خبر از آینده
              ۵.۲.۲ - استقسام در ملل مختلف
              ۵.۲.۳ - استقسام در عرب جاهلی
              ۵.۲.۴ - تیرهای استقسام
              ۵.۲.۵ - طریقه استقسام
              ۵.۲.۶ - مصادیقی از استقسام
       ۵.۳ - یافتن راه‌حلّ مشکل(قرعه)
              ۵.۳.۱ - متصدی انجام استقسام
              ۵.۳.۲ - طریقه استقسام
              ۵.۳.۳ - استقسام در ملل پیشین
              ۵.۳.۴ - استقسام در روایات و سیره
۶ - ازلام در تفاسیر
       ۶.۱ - نوع بیانات قرآن از ازلام
              ۶.۱.۱ - فسق دانستن ازلام
              ۶.۱.۲ - نام بردن ازلام در کنار خمر
       ۶.۲ - آرای مفسران
              ۶.۲.۱ - اطلاق در معنای ازلام
              ۶.۲.۲ - میسر بودن ازلام در قرآن
              ۶.۲.۳ - به معنای تعیین خیر و شر
              ۶.۲.۴ - نقل قول و عد م ارائه نظر
              ۶.۲.۵ - کاربرد نوع اول
       ۶.۳ - شواهد در کلام مفسران
       ۶.۴ - شواهد المیزان بر معنای میسر
       ۶.۵ - علل گرایش جمهور به معنای دوم
       ۶.۶ - برداشت برخی از اهل‌سنت
              ۶.۶.۱ - ازلام به معنای میسر و قمار
              ۶.۶.۲ - شمول ازلام بر استخاره
۷ - پانویس
۸ - منبع



زَلَمْ و زُلَمْ (جمع: ازلام) در لغت به شیء باریک و بلندی که تراشیده و صاف و مستقیم شده، زَلَمْ می‌گویند.
یکی از مصادیق بارز زلم، قِدْح (جمع: اقداح و قداح)، چوبی است که به‌اندازه تیر، بریده و تراشیده شده و آماده پیکان و پَرنهادن است.
[۱] ترتیب‌العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.
[۴] التحقیق، ج۴، ص۳۰۱ـ۳۰۲.

نیز به‌دست و پای گاو یا هر حیوان شبیه به آن، زَلَمْ و ازلام گویند.
[۵] تهذیب اللغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.
[۷] لغت‌نامه، ج‌۸، ص‌۱۱۳۶۳.

در زبان عرب، چوبی را که به‌اندازه تیر از درخت جدا کرده و شاخ و برگ آن را بریده و کجی آن را راست کرده و آماده پر و پیکان نهادن کرده باشند، «قِدْح» و زَلَم نامند.
قلم (جمع: اقلام)
[۱۰] المیسر والقداح، ص۳۲.
[۱۱] المخصص، ج‌۱۳، ص‌۲۲.

و سَهم (جمع: سِهام، أَسْهُمْ و سُهمان) نیز بر این تیرها اطلاق می‌شود؛ هرچند سهم به تیر کامل دارای پر و پیکان هم گفته می‌شود.



ازلام جمع «زُلَم» یا «زَلَم»، به تیرهای تیز نشده و بی پَر اطلاق می‌‏شود که اعراب جاهلی برای کهانت و داوری خواستن از بتها به کار می‌بردند و در اصل، ساخته کاهنان بوده است. این عمل بیشتر در بتخانه‌های آنان و نزد خدایان ‏دروغین صورت می‏‌گرفت و کاربرد آن نیز در مسائل اختلافی، امور مشورتی، مانند ازدواج یا مسافرت و تعیین نَسَب افراد و الحاق فرزند به پدر بوده است.
[۱۴] دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج۸، ص۴۶ـ۴۸.
[۱۵] مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۲۹۵.
[۱۶] مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۳۴۷.




ازلام در اصطلاح، تیرهای هم‌اندازه نشان‌دار و نوشته‌داری را گویند که عرب جاهلی از آن‌ها در قمار، قرعه، آگاهی از آینده و تعیین نیک و بدکارها استفاده می‌کرد.
[۱۷] صحیح البخاری، ج‌۵، ص‌۲۲۴.
[۱۸] جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۰۱‌ـ‌۱۰۳.
[۱۹] جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۴۰.
[۲۱] ترتیب العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.

مجاهد و سعید‌بن جبیر، افزون بر این معنا، ازلام را سنگ‌های کوچک و سفید نشان‌داری دانسته‌اند که در قمار به‌کار می‌رفته است. مجاهد در قول دیگری، ازلام را مطلق ابزار قمار دانسته که نزد عرب تیر (سهام) و نزد ایرانیان و رومیان نرد و شطرنج (کِعاب) بوده است.
[۲۲] . جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۲.

به نظر برخی نیز ازلام به‌معنای مطلق ابزار قمار است که نزد قومی تیر، و نزد ملّتی سنگ، و نزد دیگران قراطیس شمرده‌می‌شود.
[۲۳] لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.




قرآن کریم در آیات ۱۴۱ صافات/۳۷ از «سهام»، ۴۴ آل‌عمراناز «اقلام»، ۹۰ مائده/۵ از «ازلام» و در ۳ مائده/۵

۴.۱ - استقسام ازلام


از «استقسام به ازلام» سخن گفته و در دو مورد اخیر از آن نهی کرده است. آن‌چه نهی بدان تعلّق گرفته، چگونگی استفاده از ازلام و نوعی از استقسام به آن است.
واژه‌شناسان، استقسام را در لغت به‌معنای تمایل به انجام یکی از دو کار یا انتخاب یکی از دو چیز،
[۳۱] تهذیب اللغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.
طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران
[۳۲] لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.
و کوشش و جست‌جو برای دانستن مقدار سهم خود از سهام دیگران
[۳۳] جامع‌البیان، مج۴، ج۶، ص۱۰۱.
[۳۴] بلوغ الأرب ج‌۳، ص‌۶۸.

دانسته‌اند.



عرب جاهلی به سه منظور، به ازلام استقسام می‌کرد:
[۳۵] المحبر، ص‌۳۳۲.
[۳۶] بلوغ‌الارب، ج‌۳، ص‌۶۷.


۵.۱ - تعیین برنده و بازنده (مَیْسِر)


نوعی از استقسام به ازلام نزد عرب جاهلی معمول بود که از آن به «مَیْسِر» هم تعبیر کرده‌اند. عرب جاهلی در سال‌های قحطی شترانی را ذبح و گوشت آن‌ها را میان مستمندان توزیع می‌کردند و پرداخت بهای شتران با اجرای عملیّاتی مشتمل بر برد و باخت (مَیْسِر) بر عهده بازندگان بود.
پیدایش میسر به جهت قسمت‌های اضافی گوشت بود. یکی از افتخارات عرب جاهلی شرکت او در میسر بود و اگر ثروتمندی در میسر شرکت نمی‌کرد، او را نکوهش کرده «بَرَمْ» می‌نامیدند. به‌ظاهر، ذیل آیه‌۲۱۹ بقره(و‌یَسـَلونَکَ ماذَا یُنفِقونَ قُلِ العَفوَ)، به انفاق قسمت‌های اضافی گوشت اشاره دارد. در اشعار فراوانی، استقسام به ازلام در معنای میسر آمده است یا أیسار مدح شده‌اند و الفاظ و اصطلاحات فراوانی برای اعمال آن وضع شده است.

۵.۱.۱ - تیرها در مراسم میسر


در مراسم میسر، از ۱۰ عدد تیر استفاده می‌شد که سه عدد آن به نام سفیح، منیح، مضعّف پوچ بود و ۷ عدد دیگر هر یک به تناسب سهم خود نامی خاص داشت:
۱. فَذْ یک سهم؛ ۲. توأم دو سهم؛ ۳.‌ ضریب سه سهم؛ ۴. حِلْس ۴ سهم؛ ۵.‌ نافس ۵ سهم؛ ۶‌. مُسْبَل ۶ سهم؛ ۷. معلّی ۷‌ سهم که مجموع آن ۲۸ سهم می‌شد ضمناً نام تیرها و مقدار سهم آن‌ها را روی تیرها نوشته بودند. اندازه این ازلام با هم مساوی بود.

۵.۱.۲ - زمان مراسم میسر


مراسم میسر و استقسام به ازلام به‌طور معمول در شب انجام می‌شد.

۵.۱.۳ - چگونگی مراسم میسر


آنان پس از تقسیم گوشت و انتخاب سهام، شخصی را که از طبقه فرو‌دست بود و هیچ وقت گوشت خریدنی نخورده بود و «حُرْضه»اش می‌نامیدند، می‌آوردند و پارچه ‌سفیدی در برابر او می‌گستردند و ازلام را در جعبه مخصوص به خود که «ربابه» نام داشت، قرار می‌دادند و آن را روی پارچه سفید می‌گذاشتند.
دورِ دستِ راست حُرضه، پارچه‌ای ضخیم می‌پیچیدند تا نتواند با لمس تیرها، سهام آن را تشخیص دهد و از این راه تیری خاصّ را برگزیند؛ سپس شخصی که او را «رقیب» نام داده بودند، پشت سر حُرْضه می‌ایستاد. حُرضه روی خود را از ازلام برمی‌گرداند و با دست چپ خود، آن‌ها را درون جعبه به هم می‌زد.
هر تیری که بر می‌آمد (از جعبه برمی‌جهید)، با دست راست آن را گرفته، بی‌آن‌که بدان نگاه‌ کند، آن را به رقیب که پشت سر وی ایستاده بود می‌داد. رقیب نوشته روی آن را می‌خواند. اگر پوچ بود، آن را به تیردان باز می‌گرداند و اگر سهام‌دار بود، به همان مقدار از گوشت به صاحب آن می‌دادند. این کار ادامه می‌یافت تا برندگان مشخّص شوند و مقدار گوشت باقی مانده از مقدار سهام تیرها کم‌تر شود. گوشت را برندگان می‌بردند و بهای آن را بازندگان می‌پرداختند. برنده به‌اندازه سهمی که برگزیده بود، گوشت می‌برد و بازنده به‌اندازه سهم خود، بهای گوشت را می‌پرداخت.

۵.۱.۴ - اشاره قرآن به حکم میسر


گاهی بازندگانی که بسیار می‌باختند، با برندگان نزاع می‌کردند و کار به جنگ می‌کشید و خون‌ها ریخته می‌شد
[۳۹] المیسر والقداح، ص‌۳۶.
[۴۰] المحبر، ص‌۳۳۲‌ـ‌۳۳۵.
[۴۱] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص‌۲۵۹ـ ۲۶۱.

که به نظر می‌رسد صدر آیه‌۲۱۹ بقره/۲ و آیه‌۹۱ مائده/۵ به آن اشاره دارد.

۵.۲ - تعیین نیک و بد و آگاهی از گذشته و آینده


باخبر شدن از آینده و غیره از نگرانی‌های بزرگ بشر بوده و در اعصار مختلف اقوام مختلف، دنبال راه‌هایی برا نیل به این هدف بودند.

۵.۲.۱ - احساس نیاز انسان به خبر از آینده


تعیین تکلیف در موارد حیرت، آگاهی از آینده و گذشته و از همه مهم‌تر، دانستن اراده خداوند در امور، همواره از نگرانی‌های بزرگ بشر بوده است.
[۴۴] تاریخ الحضارات، ج‌۱، ص‌۱۶۹‌ـ‌۱۷۰.
[۴۵] تاریخ تمدن،ج‌۳، ص‌۷۳‌ـ‌۷۴.

انسان از دیرباز در جستوجوی راهی ‌بود تا با تکیه بر آن بتواند از موارد یاد ‌شده آگاه شود و به این منظور در معابد خود، پیش‌گو (عریف، عرافه) و گذشته‌گو (کاهن، کهانه) داشت.
[۴۶] تاریخ الحضارات، ج‌۱، ص‌۱۶۹.

اقوام و ملل گوناگون برای دست‌یابی به خواسته خود (آگاهی از آینده و تعیین نیک و بدکاری) از ابزار مختلفی چون نگریستن در اجرام آسمانی و دقّت در حرکت آن‌ها، پرواز پرندگان، جگر حیوانات، شعله آتش و‌... استفاده می‌کردند.
[۴۷] تاریخ تمدن، ج‌۳، ص‌۷۴.
[۴۸] تاریخ الحضارات، ج‌۱، ص‌۱۶۹‌ـ‌۱۷۰.
[۴۹] تاریخ ادیان، ج‌۱، ص‌۱۵۰.


۵.۲.۲ - استقسام در ملل مختلف


بسیاری از آنان از‌جمله رومیان،
[۵۰] تاریخ تمدن، ج‌۳، ص‌۷۴.
[۵۱] تاریخ جامع ادیان، ص‌۹۸.
یونانیان و اهالی ژاپن
[۵۲] تاریخ تمدن، ج‌۲، ص‌۱۹۸.
[۵۳] تاریخ ادیان، ج‌۱، ص‌۱۳۳‌ـ‌۱۳۴.
[۵۴] تاریخ ادیان، ج‌۱، ص‌۱۵۰.

و‌... در کارهای مهمّ خود چون جنگ، صلح، سفر، بنای شهر و‌... با رفتن به معابد و اماکن مقدس خود و با تقدیم هدایا و نذرهای گرانبها و با استمداد از کاهنان و متولّیان معابد و بت‌خانه‌ها درصدد دانستن اراده خدایان خود برمی‌آمدند.

۵.۲.۳ - استقسام در عرب جاهلی


عرب جاهلی نیز برای دانستن اراده خدایان خود (بت‌ها) در امور گوناگون زندگی و دانستن نیک و بد کارها،و آگاهی از آینده و گذشته چون ازدواج، سفر، تجارت، جنگ و صلح، شروع به ‌کار، بهبود یافتن بیمار، بازگشت مسافر و گم‌شده و‌... از ازلام استفاده می‌کرد.
[۵۵] اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۸.
[۵۶] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۱.
[۵۷] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.
[۵۸] الاصنام، ص‌۲۸.


۵.۲.۴ - تیرهای استقسام


تیرهایی که به این منظور به‌کار گرفته می‌شد، سه عدد بود و روی آن‌ها به‌ترتیب عبارت‌های «افعل، لاتفعل، غَفْل» (پوچ) یا «امرنی ربّی، نهانی ربّی، غفل» یا «لا، نعم، غفل» و «خیر، شر، غفل» نوشته شده بود.
[۵۹] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۱.
[۶۰] ‌بلوغ الارب، ج‌۳، ص‌۶۶‌ـ‌۶۸.

این سه تیر نزد کعبه، بت‌ها، کاهنان، داوران و خود افراد وجود داشت. اگر کسی می‌خواست از نیک و بد یا سرانجام کاری آگاه شود، گاه خود به استقسام اقدام می‌کرد و گاهی و به‌ویژه در کارهای مهم نزد کاهن، داور و نزد بت خود می‌رفتند و با‌خواندن اورادی از بت می‌خواستند تا آن‌ها را به‌کار درست راهنمایی کند و اغلب نزد متولّیان بت‌خانه رفته، مبلغی هم بدو می‌دادند تا مراسم را اجرا کند.
[۶۱] بلوغ الارب، ج‌۳، ص‌۶۸.
[۶۲] اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۸.
[۶۳] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۳.

این مراسم درون کعبه، نزد بت بزرگ هبل انجام می‌شد.
[۶۴] اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۸.
[۶۵] ‌جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.


۵.۲.۵ - طریقه استقسام


مراسم استقسام در این موارد بدین‌گونه بود که متصدّی یا خود شخص سه تیر را در ظرفی (ربابه) قرار می‌داد و رو برمی‌گرداند و آن‌ها را به‌هم می‌زد (می‌چرخاند)؛ سپس یکی را که بر‌می‌آمد، بیرون می‌آورد. اگر امر یا نهی بیرون می‌آمد، به مضمون آن عمل می‌کردند و اگر تیر پوچ بیرون می‌آمد، آن را به ظرف بازگردانده، کار را ادامه می‌دادند تا وضع روشن شود.
[۶۶] المیسر والقداح، ص‌۳۳.
[۶۷] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۱‌ـ‌۱۰۳.
[۶۸] احکام‌القرآن، جصاص، ص‌۴۴۰.

گاهی اگر نهی‌ می‌آمد، تا یک سال صبر می‌کردند؛ سپس مراسم را تکرار می‌کردند.
[۶۹] سیره ابن‌هشام، ج‌۱، ص‌۱۵۲‌ـ‌۱۵۳.
[۷۰] اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۸.
[۷۱] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.

آنان از این عمل به استخاره تعبیر می‌کردند.
[۷۲] المحبر، ص‌۱۹۶.
[۷۳] المنمّق، ص‌۱۶۶.


۵.۲.۶ - مصادیقی از استقسام


گویند: سراقةبن مالک در شب هجرت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، برای دانستن نیک و بد تعقیب آن حضرت به ازلام استقسام کرد.
[۷۵] لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.

نیز امیّة‌بن خلف برای شرکت در جنگ بدر استقسام کرد و نهی آمد؛ ولی او شرکت کرد و کشته شد.
امرئ القیس نیز برای انتقام گرفتن از قاتل پدرش نزد بت ذوالخلصه سه بار به ازلام استقسام کرد و هر سه بار نهی آمد. وی تیرها را شکست و بر صورت بت کوبید و گفت: ای ذوالخلصة اگر مثل من خون‌خواه می‌بودی، به گزاف از انتقام نهی نمی‌کردی.
[۷۸] صحیح‌البخاری، ج‌۵، ص‌۱۳۱.
[۷۹] السیرة‌النبویه، ج‌۱، ص‌۸۶.
[۸۰] الاغانی، ج‌۹، ص‌۱۱۱.

نیز هنگامی که جریربن‌ عبدالله بجلی از ‌طرف پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای ویران کردن بت و بت‌خانه ذوالخلصه رفت، مردی را آن‌جا دید که در حال استقسام به ازلام بود.
[۸۱] صحیح البخاری، ج‌۵، ص‌۱۳۱.

هم‌چنین ابوسفیان هنگامی که در جنگ حنین شرکت داشت، ازلام خود را در تیردان داشت.
[۸۲] ‌تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۶۸.


۵.۳ - یافتن راه‌حلّ مشکل(قرعه)


به نوشته مورّخان، درون کعبه، نزد بت هبل هفت تیر بود که مردم برای تعیین نسب مشکوک، تعیین پرداخت‌کننده دیه و مشخّص کردن قاتل و مواردی مانند آن از آن‌ها استفاده می‌کردند.

۵.۳.۱ - متصدی انجام استقسام


انجام مراسم استقسام درون کعبه، برعهده متصدّی مخصوص یا خادم کعبه بود. مردم با مراجعه به او و اهدای ۱۰۰ درهم یا یک شتر به او (بسته به اهمّیّت کار) تقاضای حلّ مشکل از طریق استقسام به ازلام می‌کردند.

۵.۳.۲ - طریقه استقسام


حلّ هر مشکلی تیرهایی ویژه داشت؛ به‌طور مثال روی تیرهایی که برای تعیین نسب به‌کار می‌بردند «منکم، من غیرکم و ملصق -وابسته» و روی تیرهای تعیین پرداخت کننده دیه «العقل -دیه» و «الغفل -پوچ» نوشته شده‌بود.
متصدّی ازلام تیرها را درون ظرف مخصوص می‌گذاشت و با خواندن وردهایی، صورت خود را برمی‌گرداند و آن‌ها را درهم می‌آمیخت.
[۸۳] اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۸.
[۸۴] بلوغ الارب، ج‌۳، ص‌۶۶‌ـ‌۶۷.

اگر «منکم» بیرون می‌آمد، آن شخص یا طفل را به مدّعی نسبت ملحق می‌کردند و اگر «من غیرکم» بیرون می‌آمد، از او دوری می‌جستند و اگر «ملصق» بیرون می‌آمد، مجهول النسب باقی می‌ماند.
[۸۵] بلوغ‌الارب، ص‌۶۷.

به روایت دیگری اگر تیر بیرون آمده «منکم» بود، کودک یا شخص، به مدّعی نسبت ملحق می‌شد و اگر «من غیرکم» بود، حلیف (‌هم‌پیمان) به‌شمار می‌رفت و اگر «ملصق» بود، نه حلیف بود و نه دارای ‌نسب.
[۸۶] اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۸.
[۸۷] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.


۵.۳.۳ - استقسام در ملل پیشین


این نوع استقسام، میان ملّت‌های پیشین نیز بود. قرآن کریم در آیه‌۴۴ آل‌عمران/ ۳ ، از اجرای این نوع استقسام میان یهود و به‌ویژه بزرگان و روحانیان آنان هنگام اختلاف بر سر کفالت حضرت مریم خبر داده است: «...و‌ما کُنتَ لَدَیهِم اِذ یُلقونَ اَقلـمَهُم اَیُّهُم یَکفُلُ مَریَمَ وما کُنتَ لَدَیهِم اِذ یَختَصِمون -تو نزد آنان نبودی؛ آن‌گاه که برای تعیین کفالت مریم، اقلام (ازلام) خود را می‌انداختند و نزدشان نبودی؛ آن‌گاه که نزاع می‌کردند.»
[۹۰] التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۴۸.

هم‌چنین این نوع استقسام میان اقوام ساکن در شمال عراق (نینوا -موصل) رایج بوده است. خداوند در ماجرای یونس و قوم او، این نوع قرعه را یاد‌ کرده است: «و‌اِنَّ یونُسَ لَمِنَ المُرسَلین • اِذ اَبَقَ اِلَی الفُلکِ المَشحون • فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضین • فَالتَقَمَهُ الحوتُ وهُوَ مُلیم -یونس از فرستادگان بود؛ آن‌گاه که به‌سوی کشتی پُر (از جمعیت و بار) گریخت. پس با آن‌ها قرعه انداخت و مغلوب شد (قرعه به نام او درآمد)؛ پس ماهی او را بلعید و او در خور نکوهش بود»
[۹۲] التحریر‌والتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۷۳.


۵.۳.۴ - استقسام در روایات و سیره


در خصال صدوق در روایتی از امام باقر(علیه السلام)، به‌ترتیب از مساهمه (قرعه بوسیله تیر انداختن) برای تکفّل مریم، به آب افکندن یونس و کار عبدالمطّلب سخن به‌میان آمده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای همراه بردن یکی از همسران خود در جنگ‌ها میان آنان با تیر، قرعه می‌زد.
[۹۵] التحریروالتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۷۵.
[۹۶] تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۱۲.

حضرت در تعیین بنده آزاد شده به وصیّت مولا نیز با استفاده از تیر قرعه زده است.
[۹۷] التحریروالتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۷۵.
[۹۸] تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۱۲.

امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز آن‌گاه که از ‌طرف پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به یمن رفته بود، بین دو کودک که پدر و مادر آن‌ها زیر آوار مانده بودند و یکی از آن دو بنده و یکی آزاد بود، قرعه زد و آن را که قرعه به نامش در آمد، میراث داد و آن دیگری را آزاد کرد.
در برخی روایات و منابع تاریخی آمده است که عبدالمطّلب استقسام به ازلام و نوشیدن شراب را منع کرده بود.
[۱۰۲] المنمّق، ص‌۴۲۲.

بنا به نقل منابع دیگر خود او برای تعیین قربانی، بین پسرش عبداللّه و شتران، به ازلام استقسام کرد.
هر چند به ظاهر، این دو متعارض است، باید دانست که آن گرامی، استقسام به‌معنای میسر را نهی کرده بود و آن‌چه خود انجام داد، استقسام به‌معنای قرعه بود؛ بنابراین، میان آن دو تعارضی نیست.



ازلام در قرآن به صورت‌های مختلفی آمده است و تعیین مصداق ازلام حرام از غیر آن، تفاسیر مختلفی را موجب گردیده است.

۶.۱ - نوع بیانات قرآن از ازلام


در قرآن ازلام به صورت‌های مختلفی بیان گردیده است.

۶.۱.۱ - فسق دانستن ازلام


در دو آیه از سوره مائده/۵ از ازلام یاد‌شده است؛ نخستین بار آیه‌۳ مائده/۵ است که طی آن خداوند پس از حرام دانستن چندین خوراکی از حرمت استقسام به ازلام یاد ‌کرده و همه این امور را فسق دانسته است: «حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ والدَّمُ ولَحمُ الخِنزیرِ وما اُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ والمُنخَنِقَةُ والمَوقوذَةُ والمُتَرَدِّیَةُ والنَّطیحَةُ وما اَکَلَ السَّبُعُ اِلاّ ما ذَکَّیتُم وما ذُبِحَ عَلَی‌النُّصُبِ واَن تَستَقسِموا بِالاَزلـمِ ذلِکُم فِسقٌ.‌...»

۶.۱.۲ - نام بردن ازلام در کنار خمر


در آیه‌۹۰ همین سوره ازلام (و‌نه استقسام به آن) در کنار خمر و میسر و انصاب، [۳۵]     و کاری شیطانی شناخته شده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَیسِرُ والاَنصابُ والاَزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطـنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّکُم تُفلِحون.» ازلام مطرح شده در این آیات از جهاتی متفاوتند؛ در آیه ‌نخست کاربرد ازلام مطرح شده؛ در‌حالی‌که در آیه دوم رجس بودن و لزوم اجتناب بر خود ازلام بار شده است و دیگر آن که در آیه دوم ازلام در کنار میسر طرح شده که خود یکی از کاربردهای ازلام است.

۶.۲ - آرای مفسران


با توجه به‌کاربردهای متعدد ازلام در عصر جاهلی این ابهام وجود دارد که ازلام طرح شده در این آیات شامل کدام یک از کاربردهای رایج است و در این زمینه چه شواهدی وجود دارد.
آرای مفسران درباره مفهوم ازلام در آیات مورد نظر را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد.

۶.۲.۱ - اطلاق در معنای ازلام


ابن‌عطیه اندلسی و بقاعی
[۱۰۸] تفسیر بقاعی، ج‌۶، ص‌۳۹۱.
مفهوم ازلام را مطلق گرفته و حرمت را شامل هر سه نوع کاربرد آن دانسته‌اند.

۶.۲.۲ - میسر بودن ازلام در قرآن


قرطبی، سمرقندی
[۱۱۰] بحرالعلوم، ج‌۱، ص‌۴۱۵.
و علامه‌ طباطبایی ازلام طرح شده در قرآن را میسر می‌دانند.

۶.۲.۳ - به معنای تعیین خیر و شر


برخی از مفسران چون. نسفی و زمخشری
[۱۱۴] الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۰۴.
از بین دو احتمال تعیین خیر یا شر‌بودن کار یا میسر احتمال اول را ترجیح داده‌اند.

۶.۲.۴ - نقل قول و عد م ارائه نظر


تفاسیری چون البحر المحیط، و زاد المسیر،
[۱۱۶] زاد المسیر، ج‌۲، ص‌۲۸۴‌ـ‌۲۸۵
آرای متعددی را درباره مفهوم ازلام نقل کرده‌اند؛ امّا خود در این‌باره نظری نداده‌اند.

۶.۲.۵ - کاربرد نوع اول


دیگر تفاسیر شیعه
[۱۱۹] روض الجنان، ج‌۶، ص‌۲۴۱.
و سنی
[۱۲۰] جامع‌البیان، ج‌۴، ص‌۱۱۰.
عموماً استقسام به ازلام را کاربرد نوع اول دانسته‌اند که بر ازلام آن «إِفعل» و «لاتفعل» نوشته شده بود. این عده از تفاسیر به تناسب موضوع اقوالی را نیز در این زمینه نقل ‌کرده‌اند.

۶.۳ - شواهد در کلام مفسران


از آن جا که ازلام کاربردهای متعددی داشته نمی‌توان بدون شواهد کافی از واژه ازلام در قرآن به مفهوم خاصی دست یافت.
غالب مفسران هر چند ذیل آیات، اقوال متعددی را درباره مفهوم ازلام نقل کرده‌اند؛ امّا از ارائه قراین لازم برای استنباط هر یک از کاربردهای ازلام در آیات مورد نظر خودداری کرده‌اند. تنها برخی مفسران چون فخر رازی
[۱۲۳] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۳۵.

و نیشابوری
[۱۲۴] غرائب القرآن، ج‌۲، ص‌۵۴۶.
به این گزارش اکتفا کرده‌اند که بسیاری از لغویان ازلام را در آیات مورد نظر برد و باخت گوشت شتر دانسته‌اند؛ امّا جمهور مفسران آن را وسیله‌ای برای شناخت خیر و شر امور آینده دانسته‌اند.

۶.۴ - شواهد المیزان بر معنای میسر


نکته دیگر آن که آنان ازلام ذکر شده در هر‌دو آیه را مترادف دانسته‌اند و در تفسیر آیه‌۹۱ مائده/۵،تعریف ازلام را به همان تعریف ارائه شده در آیه‌۳ مائده/۵ ارجاع داده‌اند.
علامه طباطبایی که ازلام را به‌معنای میسر دانسته، در هر آیه به ارائه شواهد و قراین مورد نیاز اشاره کرده است. وی سیاق آیه‌۳ مائده/۵ را در مورد خوردنی‌های حرام دانسته و از آن به عنوان قرینه‌ای برای تفسیر ازلام به‌معنای یاد‌شده میسر استفاده کرده است.
و در آیه ۹۲ مائده/۵ چون متن را فاقد هرگونه قرینه یافته از روایات اهل‌بیت در تفسیر آیه کمک گرفته است.

۶.۵ - علل گرایش جمهور به معنای دوم


در تحلیل علت گرایش جمهور مفسران به‌معنای دوم ازلام می‌توان به ‌کاربرد فراوان ازلام در معنای مورد نظر اشاره کرد. کنار هم قرار گرفتن واژه میسر و ازلام در آیه‌۹۲ مائده/۵ هم می‌تواند بدان معنا باشد که این‌جا ازلام به مفهوم میسر نیست؛ مگر آن‌که عطف را عطف تفسیری بدانیم. چنان‌که ابن‌کثیر هم با طرح همین دلیل، در یکی از نقل قول‌های مجاهد که ازلام را به میسر تفسیر کرده تردید کرده است.
برخی معتقدند که خداوند در این آیه در پی تحریم ازلام و انصاب نبوده؛ چون انصاب (قربانی بت‌ها) و ازلام (استقسام از هبل و‌...) از مناسک آیین بت‌پرستی است؛ در‌حالی‌که آیه مدنی است و خطاب به مؤمنان در مدینه است؛ از نظر ایشان این آیه بیانگر تحریم خمر و میسر بوده که هنوز در میان مسلمانان رواج داشت و برای آن‌که این دو را نیز از سنن جاهلی و مشرکانه بخواند در کنار انصاب و ازلام از آنها یاد‌کرده است.
[۱۳۲] غرائب القرآن، ج‌۲، ص‌۵۴۶.

از مدنی بودن هر دو آیه می‌توان نتیجه گرفت که ازلام در این دو آیه نمی‌توانسته خارج از مفهوم میسر (برد و باخت گوشت) باشد؛ زیرا کاربردهای دیگر ازلام با مفهوم توحید در میان مؤمنان سازگاری نداشت.

۶.۶ - برداشت برخی از اهل‌سنت


برخی از اهل‌سنت از ازلام موجود در آیه دو‌نکته استفاده کرده‌اند؛

۶.۶.۱ - ازلام به معنای میسر و قمار


برخی ازلام را در این آیات، میسر و قمار تعریف کرده‌اند و در حرمت آن به آیات مورد نظر استناد کرده‌اند.
[۱۳۳] المجموع، ج‌۲۰، ص‌۱۱۷.


۶.۶.۲ - شمول ازلام بر استخاره


و برخی دیگر استخاره با قرآن و تسبیح را مشمول مفهوم ازلام گرفته و آن را بدعت و حرام دانسته‌اند.
[۱۳۴] المنار، ج‌۶، ص‌۱۵۰.



 
۱. ترتیب‌العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.
۲. لسان‌العرب، ج۱۱، ص۵۱.    
۳. لسان‌العرب، ج‌۶، ص۷۵.    
۴. التحقیق، ج۴، ص۳۰۱ـ۳۰۲.
۵. تهذیب اللغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.
۶. لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۷۶.    
۷. لغت‌نامه، ج‌۸، ص‌۱۱۳۶۳.
۸. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۵۱.    
۹. لسان‌العرب، ج۱۱، ص۲۹۰.    
۱۰. المیسر والقداح، ص۳۲.
۱۱. المخصص، ج‌۱۳، ص‌۲۲.
۱۲. لسان‌العرب، ج۱۱، ص۲۹۱.    
۱۳. لسان‌العرب، ج۶، ص۴۱۲‌‌۴۱۳.    
۱۴. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج۸، ص۴۶ـ۴۸.
۱۵. مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۲۹۵.
۱۶. مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۳۴۷.
۱۷. صحیح البخاری، ج‌۵، ص‌۲۲۴.
۱۸. جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۰۱‌ـ‌۱۰۳.
۱۹. جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۴۰.
۲۰. احکام‌القرآن، جصاص، ج‌۲، ص‌۴۴۰.    
۲۱. ترتیب العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.
۲۲. . جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۲.
۲۳. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.
۲۴. احکام القرآن، ابن‌العربی، ج‌۲، ص‌۵۴۵.    
۲۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۴۱.    
۲۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۴.    
۲۷. مائده/سوره۵،آیه۹۰.    
۲۸. مائده/سوره۵،آیه۳.    
۲۹. مائده/سوره۵،آیه۳.    
۳۰. مائده/سوره۵،آیه۹۰.    
۳۱. تهذیب اللغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.
۳۲. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.
۳۳. جامع‌البیان، مج۴، ج۶، ص۱۰۱.
۳۴. بلوغ الأرب ج‌۳، ص‌۶۸.
۳۵. المحبر، ص‌۳۳۲.
۳۶. بلوغ‌الارب، ج‌۳، ص‌۶۷.
۳۷. تفسیر‌قرطبی، ج‌۶، ص‌۴۰.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۳۹. المیسر والقداح، ص‌۳۶.
۴۰. المحبر، ص‌۳۳۲‌ـ‌۳۳۵.
۴۱. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص‌۲۵۹ـ ۲۶۱.
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۴۳. مائده/سوره۵، آیه۹۱.    
۴۴. تاریخ الحضارات، ج‌۱، ص‌۱۶۹‌ـ‌۱۷۰.
۴۵. تاریخ تمدن،ج‌۳، ص‌۷۳‌ـ‌۷۴.
۴۶. تاریخ الحضارات، ج‌۱، ص‌۱۶۹.
۴۷. تاریخ تمدن، ج‌۳، ص‌۷۴.
۴۸. تاریخ الحضارات، ج‌۱، ص‌۱۶۹‌ـ‌۱۷۰.
۴۹. تاریخ ادیان، ج‌۱، ص‌۱۵۰.
۵۰. تاریخ تمدن، ج‌۳، ص‌۷۴.
۵۱. تاریخ جامع ادیان، ص‌۹۸.
۵۲. تاریخ تمدن، ج‌۲، ص‌۱۹۸.
۵۳. تاریخ ادیان، ج‌۱، ص‌۱۳۳‌ـ‌۱۳۴.
۵۴. تاریخ ادیان، ج‌۱، ص‌۱۵۰.
۵۵. اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۸.
۵۶. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۱.
۵۷. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.
۵۸. الاصنام، ص‌۲۸.
۵۹. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۱.
۶۰. ‌بلوغ الارب، ج‌۳، ص‌۶۶‌ـ‌۶۸.
۶۱. بلوغ الارب، ج‌۳، ص‌۶۸.
۶۲. اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۸.
۶۳. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۳.
۶۴. اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۸.
۶۵. ‌جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.
۶۶. المیسر والقداح، ص‌۳۳.
۶۷. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۱‌ـ‌۱۰۳.
۶۸. احکام‌القرآن، جصاص، ص‌۴۴۰.
۶۹. سیره ابن‌هشام، ج‌۱، ص‌۱۵۲‌ـ‌۱۵۳.
۷۰. اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۸.
۷۱. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.
۷۲. المحبر، ص‌۱۹۶.
۷۳. المنمّق، ص‌۱۶۶.
۷۴. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۴۰.    
۷۵. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.
۷۶. البدایه والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۴۶.    
۷۷. سبل الهدی، ج‌۴، ص‌۲۱.    
۷۸. صحیح‌البخاری، ج‌۵، ص‌۱۳۱.
۷۹. السیرة‌النبویه، ج‌۱، ص‌۸۶.
۸۰. الاغانی، ج‌۹، ص‌۱۱۱.
۸۱. صحیح البخاری، ج‌۵، ص‌۱۳۱.
۸۲. ‌تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۶۸.
۸۳. اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۸.
۸۴. بلوغ الارب، ج‌۳، ص‌۶۶‌ـ‌۶۷.
۸۵. بلوغ‌الارب، ص‌۶۷.
۸۶. اخبار مکه، ج‌۱، ص‌۱۱۸.
۸۷. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۴.
۸۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۴.    
۸۹. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۴۷.    
۹۰. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۴۸.
۹۱. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۹‌‌۱۴۲.    
۹۲. التحریر‌والتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۷۳.
۹۳. الخصال، ج‌۱، ص‌۱۵۶‌‌۱۵۷.    
۹۴. من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۸۹‌‌۹۱.    
۹۵. التحریروالتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۷۵.
۹۶. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۱۲.
۹۷. التحریروالتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۷۵.
۹۸. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۱۲.
۹۹. تهذیب الاحکام، ج‌۶‌، ص‌۲۳۹.    
۱۰۰. من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۳۶۵.    
۱۰۱. الخصال، ج‌۱، ص‌۳۱۳.    
۱۰۲. المنمّق، ص‌۴۲۲.
۱۰۳. الخصال، ص‌۵۶‌‌۵۷.    
۱۰۴. الخصال، ص‌۱۵۷.    
۱۰۵. مائده/سوره۵،آیه۳.    
۱۰۶. مائده/سوره۵،آیه۹۰.    
۱۰۷. المحرر الوجیز، ج‌۵، ص‌۲۷.    
۱۰۸. تفسیر بقاعی، ج‌۶، ص‌۳۹۱.
۱۰۹. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۴۰.    
۱۱۰. بحرالعلوم، ج‌۱، ص‌۴۱۵.
۱۱۱. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۶۶.    
۱۱۲. المیزان، ج‌۶، ص‌۱۱۸.    
۱۱۳. تفسیر نسفی، ج‌۱، ص‌۲۷۰.    
۱۱۴. الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۰۴.
۱۱۵. بحرالمحیط، ج‌۴، ص‌۱۷۲.    
۱۱۶. زاد المسیر، ج‌۲، ص‌۲۸۴‌ـ‌۲۸۵
۱۱۷. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص۲۴۴.    
۱۱۸. التبیان، ج‌۳، ص‌۴۳۳.    
۱۱۹. روض الجنان، ج‌۶، ص‌۲۴۱.
۱۲۰. جامع‌البیان، ج‌۴، ص‌۱۱۰.
۱۲۱. ماوردی، ج‌۲، ص‌۱۱‌‌۱۲.    
۱۲۲. تفسیر بغوی، ج‌۲، ص‌۷.    
۱۲۳. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۳۵.
۱۲۴. غرائب القرآن، ج‌۲، ص‌۵۴۶.
۱۲۵. مائده/سوره۵، آیه۹۱.    
۱۲۶. مائده/سوره۵،آیه۳.    
۱۲۷. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۶۶.    
۱۲۸. مائده/سوره۵، آیه۹۲.    
۱۲۹. المیزان، ج‌۶، ص‌۱۱۸.    
۱۳۰. مائده/سوره۵، آیه۹۲.    
۱۳۱. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۱۳.    
۱۳۲. غرائب القرآن، ج‌۲، ص‌۵۴۶.
۱۳۳. المجموع، ج‌۲۰، ص‌۱۱۷.
۱۳۴. المنار، ج‌۶، ص‌۱۵۰.




دانشنامه موضوعی قرآن.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بيت عليهم‌السلام، ج‌۱، ص‌۴۰۲-۴۰۳.    




جعبه ابزار