در این بیت، مه "مستعارمنه" است. روی یار که به ماه تشبیه شده "مستعارله" است. "جامع" زیبایی و درخشندگی است؛ که باعث تشبیه روی دلدار به ماه شده است و لفظ "مه" مستعار است.کزازی، جلال الدین، زیبایی شناسی سخن پارسی (۱)، نهران، نشر مرکز، ۶۸، ص۱۵۸. برای استعاره، تقسیماتی بیان شده که حاصل هر یک، وجود اقسام متنوّعی برای آن است. ۴.۱ - به اعتبار مشبّه یا مشبّهٌبهاستعاره به لحاظ اینکه در آن، مشبّه یا مشبّهٌبه حذف شده باشد، دو قسم است:۴.۱.۱ - استعاره مصرحهاستعاره مصرحه یا تصریحیه، آن است که مشبّه حذف و مشبه به ذکر شده باشد؛ مانند آیه شریفه «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم» که در آن، ایمان که مشبّه است، حذف، و صراط مستقیم که مشبّهٌ به است ذکر شده است. وجه شبه (جامع) در آن دو «رساندن به مقصد» است.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۲۵-۵۲۷.بنابراین اگر از کل تشبیه فقط "مشبهبه" بماند استعاره را مصرحه یا آشکار میگویند؛ که خود بر چندین قسم است: ۱) استعاره مصرحه مجرده: مشبهبه + صفات یا اجزاء مشبه (یعنی در کلام مشبهبه با ملائمات مشبه همراه است). ۲) استعاره مصرحه مطلقه: مشبهبه+ صفات یا اجزاء مشبه و مشبهبه (یعنی مشبهبه را ذکر کنیم و با ان هم از ملائمات مشبهبه و هم از ملائمات مشبه چیزی بیاوریم). ۳) استعاره مصرحه مرشحه: مشبهبه + صفات یا اجزاء همان مشبهبه (یعنی مشبهبه را همراه با یکی از ملائمات خود آن مشبهبه ذکر کنیم). از لعل تو گریابم انگشتری زنهار •••• صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد (حافظ) لعل، استعاره آشکار از لب سرخ یار است، زیرا حافظ به قرینه از آن زنهار خواسته. ۴) استعاره اصلیه: هر گاه اسم یا گروه اسمی، استعاره واقع شوند، استعاره را اصلیه میگویند: ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز •••• کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو "گل خوش نسیم" استعاره از معشوق و بلبل استعاره از عاشق است. ۵) استعاره تبعیه: اگر صفت و فعل استعاره شوند، استعاره را تبعیه گویند. تا بماند جانت خندان تا ابد •••• همچو جان پاک احمد بااحد (مولوی) در این بیت "خندان" که صفت است، استعاره از شادابی و با طراوت بودن است. ۶) استعاره آشنا و شگفت: در این استعاره به راحتی میتوان به جامع (وجه شبه) پیبرد. آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت •••• آه از آن مست که بر مردم هشیار چه کرد دراین بیت، نرگس استعارهای آشکار از چشم است. ۷) استعاره دور و شگفت: استعارهای است که جامع دیریاب باشد: دل به میدربند تا مردانه وار •••• گردن سالوس و تقوا بشکنیم (حافظ) شاعر در عالم خیال سالوس و تقوا را به صورت انسان یا حیوان مجسم کرده است. ۸) استعاره وفاقیه: استعارهای که گرد آوردن و جمع بین مشبه و مشبهبه در آن ممکن باشد: "مرده را اگر بیاموزی و راه بنمایی زنده خواهد شد". ۹) استعاره عنادیه: عکس وفاقیه است، یعنی آوردن مشبه و مشبهبه بصورت یکجا ممکن نباشد: تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق •••• هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم در این بیت، استعاره عنادیه روی داده است؛ زیرا تبریک به مناسبت آمدن غم، که هر دو در یکجا نمیگنجد.کزازی، جلال الدین، زیبایی شناسی سخن پارسی (۱)، نهران، نشر مرکز، ۶۸، ص۱۵۶. ۴.۱.۲ - استعاره بالکنایهاستعاره بالکنایه آن است که در جمله فقط مشبّه ذکر شده باشد؛ ولی مشبّهٌبه بالکنایه مورد اشاره قرار گرفته باشد؛ مانند این مصرع از شعر: «و إذا المنیة أنشبت أظفارَها = و هرگاه مرگ چنگالهای خود را فرو کند». در این مصرع، شاعر مرگ را به حیوان درندهای چنگالدار تشبیه کرده. سپس مشبّهٌ به (حیوان درنده) را حذف کرده و چنگال را که یکی از لوازم آن است، آورده تا قرینهای برای آن تشبیه مضمَر در ذهن باشد. هر قرینه استعاره مکنیّه، خود استعاره تخییلیّه نامیده میشود،سیوطی، عبدالرحمن، معترک الاقران، ج۱، ص۲۱۲. تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۸۲-۳۸۳. زیرا لازم یا قرینه مشبّهٌبه (در مثال پیشین واژه اظفار) همواره استعاره برای یک امر خیالی (چنگال مرگ) است.از نظر دانشمندان متقدّم علوم بلاغت (پیش از سکّاکی)، استعاره مکنیّه در حقیقت عملیّات ذهنی است و در کلام گوینده فقط قرینهای دال بر آن استعاره و به عبارت دقیقتر تشبیه ذهنی وجود دارد؛تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۸۱. برای مثال در آیه شریفه «اَلَّذینَ یَنقُضونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ میثقِهِ» بقره/سوره۲، آیه۲۷. ابتدا عهد به چیزی مانند ریسمان تشبیه شده، آنگاه نام ریسمان برای عهد عاریه گرفته شده است. سپس مشبّهٌبه (ریسمان) حذف و یکی از لوازم آنکه نقض (بازکردن) است، بهصورت قرینه در جمله آورده شده است، تا اشارهای به آن تشبیه ذهنی باشد. دلیل وجود چنین استعارهای نیز اسناد نقض به عهد است که امری معنوی و غیرقابل باز کردن به شمارمیرود.زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰. ۴.۱.۲.۱ - نظریه سکاکیسکّاکی، گویا با مشاهده اینکه در استعاره مکنیّه، لفظی بهصورت عاریه و استعاره آورده نشده، تحلیل دیگری از استعاره مکنیّه ارائه داد که براساس آن، لفظ مشبّه برای مشبّهٌبه استعاره آورده میشود. وی معتقد شد در این نوع استعاره، متکلّم ادّعا میکند که مشبّه یکی از افراد و مصادیق مشبّهٌبه است، آنگاه با حذف مشبّهٌبه، نام مشبّه را برای آن استعاره میآورد.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۸۱. تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۸۶. الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۴۹.سکاکی، یوسف بن محمد، مفتاح العلوم، ص۱۵۶.بنابراین، به نظر سکّاکی، در آیه پیشین گوینده ابتدا ادّعا کرده که عهد و پیمان، از مصادیق ریسمان است. سپس نام عهد را برای آن ریسمان ادّعایی و نه حقیقی استعاره آورده و «ینقضون» را دلیل آن ادّعا و قرینه استعاره قرار داده است؛ امّا این تحلیل از استعاره مکنیّه مقبول دانشمندان پس از سکّاکی قرار نگرفت. ۴.۱.۲.۲ - تحلیل خطیب قزوینیخطیب قزوینی که شارح آرای سکّاکی است، با ردّ نظر وی و با ریزبینی از استعاره مکنیّه به «تشبیه مُضَمر در نفس» تعبیر کرد که باتسامح، به آن استعاره گفته میشود و بدینگونه، به اصلاح نظر دانشمندان متقدّم پرداخت.قزوینی، محمدبن عبدالرحمان، التلخیص، ص۳۲۴-۳۲۸. تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۸۱. الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۴۹-۵۵۱.۴.۱.۲.۳ - نظریه عصامالدیننظریّه دیگری نیز از عصامالدین مطرح شد که استعاره مکنیّه را استعارهای مقلوب معرّفی کرد که بر تشبیه مقلوب مبتنی است؛ یعنی همانگونه که در تشبیه مقلوب، جای مشبهّ و مشبّهٌبه عوض میشود، در این استعاره نیز مستعارٌله و مستعارٌمنه جای خود را به دیگری داده است؛ امّا سستی این نظریّه، سبب ردّ آن از سوی اهل بلاغت شده است.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۵۱-۵۵۲.۴.۲ - به اعتبار الفاظ مستعارتقسیم دیگر برای استعاره بر محور لفظ مستعار صورت گرفته است. بر اساس این تقسیم، چنانچه لفظ مستعار اسم جنس جامد باشد، استعاره اصلیّه نامیده میشود و اگر آن لفظ، فعل یا اسم مشتق یا حرف باشد، استعاره تبعیّه است؛هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ص۳۲۱-۳۲۲.آق اولی، عبدالحسین، دررالادب، ص۱۶۶-۱۶۷.تفتازانی، سعدالدین، مختصرالمعانی، ص۱۶۵.برای مثال در آیه ۸۰ سوره هود:هود/سوره۱۱، آیه۸۰. «قالَ لَو اَنَّ لی بِکُم قُوَّةً اَو ءاوی اِلی رُکن شَدید» که لوط (علیهالسلام) آرزو میکند برای او نیرویی فراوان باشد یا به تکیهگاهی محکم پناه برد، استعاره اصلیّه وجود دارد؛ یعنی متکلّم، عشیره نیرومند را به تکیهگاهی محکم تشبیه کرده است. سپس با حذف مشبّه (عشیره نیرومند) رکن شدید را برای آن استعاره آورده است.شریف الرضی، محمد بن حسین، تلخیصالبیان، ص۱۶۳. الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۵۸. در این نوع استعاره، میان دو شیء اصالتاً استعاره جاری است و استعاره میان آنها، تابع استعاره پیشین نیست؛ امّا استعاره موجود در آیه ۲۹ سوره جاثیه؛جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۹. «هذا کِتبُنا یَنطِقُ عَلَیکُم بِالحَقِّ» از نوع تبعیّه است؛ یعنی متکلّم دلالت روشنِ کتاب را به نطق تشبیه، آنگاه مشبّه (دلالت روشن) را حذف، و از نطق، فعلِ ینطق را مشتق کرده و بهصورت استعاره برای بیان «دلالت روشن» بهکار برده است.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۶۵. این نوع استعاره از آن رو تبعیّه نام گرفت که استعاره در فعل، تابع استعاره پیشین در اسم و مصدر آن فعل است.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۶۵. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ص۳۲۵. ۴.۲.۱ - تفاوت میان استعاره اصلیّه و تبعیّهعبدالقاهر جرجانی که برای نخستین بار به تفاوت میان استعاره اصلیّه و تبعیّه توجّه کرد و به وجود این نوع استعاره در کلام عرب و در قرآن کریم قائل شد، معتقد است: استعاره در فعل و اسمهای مشتق، تابع و فرع استعاره در اسم آنهاست.جرجانی، عبدالقاهر، اسرارالبلاغه، ص۴۲-۴۳.اهل بلاغت پس از عبدالقاهر با استقبال از نظر وی، استعارههای موجود در فعل، اسم فعل، انواع اسم مشتق، اسمهای مبهم مانند اسم اشاره و حتّی استعارههای موجود در حروف را از نوع استعاره تبعیّه دانستهاند.هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ج۳۲۲-۳۲۴.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۶۴.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۷۱-۳۷۴. برای هریک از این موارد، نمونههای متعدّدی در کتابهای بلاغت ذکر شده است. نمونهای از استعاره در حروف در آیه ۸ سوره قصصقصص/سوره۲۸، آیه۸. دیده میشود: «فَالتَقَطَهُ ءالُ فِرعَونَ لِیَکونَ لَهُم عَدُوًّا و حَزَنًا= آلفرعون موسی را یافتند تا دشمن و مایه اندوه آنان باشد». لام در آیه شریفه (لِیکونَ) لام عاقبت است،ابنعاشور، محمدطاهر، التحریر والتنویر، ج۲۰، ص۷۶. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۳۹۴. درحالیکه معنای اصلی و حقیقی لام در اینگونه موارد تعلیل است و نه عاقبت؛ امّا چون در آیه شریفه، علّت بودن لام، معنای درستی از آیه به دست نمیدهد، عالمان بلاغت برآناند که متکلّم، عاقبت را با جامع ترتّب در هر دو به علّت غائیّه تشبیه، آنگاه مشبّه (عاقبت) را حذف کرده و به جای آنکه علّت غائیّه را برای عاقبت استعاره آورد، لام را که بر همان معنای علّت غایی دلالت دارد، برای عاقبت استعاره آورده است.هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ص۳۲۳-۳۲۴.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۷۵. بلاغیان نمونههای دیگری از استعاره در حروف را در آیاتِ «ولاَُصَلِّبَنَّکُم فی...»طه/سوره۲۰، آیه۷۱. و «اُولئِکَ عَلی هُدًی مِن رَبِّهِم»بقره/سوره۲، آیه۵. نشان دادهاند.ابنعاشور، محمدطاهر، التحریروالتنویر، ج۱۶، ص۲۶۵. این نوع استعاره به حروف جرّ منحصر نمیشود و برخی آن را در حروف عطف و برخی از حروف مشبهةٌ بالفعل نیز نشان دادهاند.خضری، محمد امین، من اسرار حروف العطف، ص۱۸۶-۱۸۸. ۴.۳ - به اعتبار مستعارٌله یا مستعارٌمنهتقسیم دیگر برای استعاره به اعتبار ذکر خصوصیّات هریک از مستعارٌله یا مستعارٌمنه است.۴.۳.۱ - استعاره مجرّدهچنانچه صفت یا صفات مذکور در جمله با مستعارٌله مناسبت داشته باشد، استعاره مجرّده نامیده میشود،قزوینی، محمدبن عبدالرحمان، مفتاحالعلوم، ص۱۶۳. موید، یحیی بن حمزه، الطراز، ج۱، ص۲۳۶.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۷۵.زیرا چنین استعارهای از مبالغه، عاری و مجرّد است و در آن، ادّعای اتّحاد میان مستعارٌله و مستعارٌمنه بهصورت ضعیف بیان شده است؛ مانند آیه شریفه ۱۱۲ سوره نحل:نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۲. «فَاَذقَهَا اللّهُ لِباسَ الجوعِ و الخَوفِ» در این آیه، خداوند مواجهه با آثار زیانبار و فراگیر ناشی از گرسنگی و ترس را به چشانیدن مزه تلخ تشبیه کرده، آنگاه لفظ «أذاق» را برای آن استعاره آورده است. سپس در ادامه جمله، یکی از خصوصیات و مناسبات مستعارٌله را ذکر کرده است. مستعارٌله، آثار زیانبار گرسنگی و خوف است که سراسر جسم و جان انسان را دربرمیگیرد، و ویژگی مناسب با آن لباس است.ميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن، ص۱۹.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۵۹۵.صابونی، محمدعلی، صفوة التفاسیر، ج۲، ص۱۳۵. با اینکه به اعتقاد بلاغیان، استعاره مجرّده از مبالغه عاری است، استعاره موجود در این آیه، از زیباترین و بلیغترین استعارههای قرآن کریم است.۴.۳.۲ - استعاره مُرَشَّحَهچنانچه در جمله، ویژگیهای مناسب با مستعارٌمنه ذکر شده باشد، استعاره مُرَشَّحَه نامیده میشود، زیرا در چنین استعارهای، تشبیه بهطور کامل کمرنگ و فراموش شده و همین امر، سبب تأکید و مبالغه بیشتر در استعاره است.برای مثال، استعاره در آیه ۱۶ سوره بقرهبقره/سوره۲، آیه۱۶. از این نوع است: «اُولئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُا الضَّللَةَ بِالهُدی فَما رَبِحَت تِجرَتُهُم». واژه «اشتَرَوُا» به معنای خریدن برای مبادله و جایگزینی و انتخاب، استعاره آورده، و به همراه آن، دو ویژگی مستعارٌمنه (اشتراء) یعنی ربح و تجارت ذکر شده است. جامع نیز دستیابی به برترین و بیشترین فایده است که البتّه در قالب استعاره به نحوی بلیغ و محسوس از این معامله خسارتبار، نفی شده است.تفتازانی، سعدالدین، مختصرالمعانی، ص۲۳۵. ميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن،ص۱۹. ۴.۳.۳ - استعاره مطلقهاگر در استعارهای به هیچیک از ویژگیهای مستعارٌله یا مستعارٌمنه اشاره نشود یا به مناسبات هر دو اشاره شود آن را استعاره مطلقه گویند؛ برای مثال در آیه ۱۷۵ بقره بقره/سوره۲، آیه۱۷۵. مناسبات و ملایمات هیچیک از آن دو بیان نشده است: «اُولئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُا الضَّللَةَ بِالهُدی والعَذابَ بِالمَغفِرَةِ فَما اَصبَرَهُم عَلَی النّار». در این آیه، جایگزینی و انتخاب ضلالت به جای هدایت، و عذاب به جای مغفرت، به خرید و فروش تشبیه، و لفظ «اشتَرَوُا» برای آن جایگزینی، استعاره آورده شده است، بدون آنکه به هیچیک از ویژگیهای مستعارٌله یا مستعارٌمنه اشاره شود تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۷۸. معترکالاقران، ج۱، ص۲۱۲. الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۶۰۵. گو اینکه در قرآن کریم، استعاره مطلقهای که در آن، ویژگی مستعارٌله و مستعارٌمنه هر دو بیان شده باشد، دیده نمیشود و بلاغیان برای این قسم، مثالهای غیر قرآنی ذکر کردهاند و شاید به همین سبب بوده است که ابن ابیالإصبع در بدیعالقرآن از استعاره مطلقه یاد نکرده است.ميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن،ص۱۹.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۶۰۶-۶۰۸.۴.۴ - به اعتبار بکارگیری الفاظ استعارهالفاظ ارائه شده در استعاره از لحاظ نوع بکارگیری دارای تقسیمبندیهایی میباشد.۴.۴.۱ - استعاره وفاقیّهدر استعاره مصرّحه اگر دو طرف استعاره در یک چیز قابل جمع باشد، آن را استعاره وفاقیّه گویند؛ مانند:۱) آیه ۱ سوره ابراهیم:ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱. «کِتبٌ اَنزَلنهُ اِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمتِ اِلَی النّورِ» که لفظ نور برای هدایت استعاره آورده شده و این دو قابل جمع است؛ به این معنا که یک شیء، هم میتواند نور باشد و هم هدایتگر،. ۲) آیه ۱۲۲ سوره انعام:انعام /سوره۶، آیه۱۲۲. «اَوَ مَن کانَ مَیتًا فَاَحیَینهُ» که بر دو استعاره مشتمل است: یکی استعاره «مَیْت» برای شخص گمراه و دیگری استعاره «زنده کردن» برای هدایت کردن، و استعاره دوم در آیه، از نوع وفاقیّه است؛ یعنی هدایت کردن و زنده کردن که دو طرف استعاره است، در شخص واحد (مثلا اللّه) جمع میشود و در نتیجه، او، هم هدایتکننده و هم زنده کننده میشود؛ اما استعاره اوّل در همین آیه از نوع عنادیّه است؛ یعنی دو طرف استعاره در شخص یا شیء واحد قابل جمع شدن نیست، زیرا گمراهی از ویژگیهای انسان زنده است و نمیشود که فردی در عین اینکه مرده است، گمراه همباشد.تفتازانی، سعدالدین، مختصرالمعانی، ص۱۶۱.سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۸.هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ص۳۳۷-۳۳۸. ۴.۴.۲ - استعاره عنادیّهدر قسم دوم، یعنی استعاره عنادیّه چنانچه گوینده، لفظ مستعار را در ضد یا نقیض معنایش بهکار بردقزوینی، محمدبن عبدالرحمان، ایضاح فی علوم البلاغه، ص۲۸۹. قزوینی، محمدبن عبدالرحمان، تلخیص المفتاح، ص۳۰۸.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۶۵. و غرضش از آن، تهکّم (استهزاء) یا تملیح (بیان خبری با ظرافت و نمکین) باشد، آن را استعاره تهکّمیّه یا تملیحیّه گویند؛ بهطور مثال در آیه ۲۱ سوره آلعمران:آلعمران /سوره۳، آیه۲۱. «فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم» ترساندن از عذاب دردناک الهی به جای «اَنْذِرهم» با واژه «بشّرهم» بیان شده است، در حالیکه بشارت به خبر شادیبخش اختصاص دارد. این استعاره را میتوان به استهزا کردن مخاطب تفسیر کرد یا برای تملیح و بیان نمکین و با ظرافت، عذاب دردناک الهی را برای کسانی دانست که به آیات الهی کافر میشوند؛ابنعاشور، محمدطاهر، التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۰۷. قزوینی، محمدبن عبدالرحمان، تلخیص المفتاح، ص۳۰۸.بهبودی، محمدباقر، معانی القرآن، ج۱، ص۲۳۹. یعنی کافران به آیات الهی و کشندگان پیامبران، برای مزد عملشان در انتظار خبری شادیبخش باشند و آن، عذاب دردناک الهی است، یا در آیه ۲۳ سوره صافّاتصافات /سوره۳۷، آیه۲۳. آمده است: «فَاهدوهُم اِلی صِراطِ الجَحیم= آنان (ستمگران و بتپرستان) را به راه دوزخ هدایت کنید». در این آیه، لفظ هدایت که باید درباره راهنمایی به مطلوبِ پسندیده بهکاررود، برای راهنمایی به دوزخ استعاره آورده شده که امری نامطلوب است زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۳۹. آلوسی، شهابالدین، روحالمعانی، مج۱۳، ج۲۳، ص۸۰. و این به قصد استهزا یا بیان ظریف و نمکین یک چیز است.نمونههای دیگری از این نوع استعاره که میتواند بهصورت تملیح یا تهکّم قابل تفسیر باشد در سورههای سوره توبه، سوره انشقاق، سوره آلعمران، سوره دخان، سوره هود و سوره زخرف؛توبه/سوره۹، آیه۳۴. انشقاق/سوره۸۴، آیه۲۴. آلعمران/سوره۳، آیه۱۵۳. دخان/سوره۴۴، آیه۴۹. هود/سوره۱۱، آیه۸۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۵. مشاهده میشود.سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۸. موید، یحیی بن حمزه، الطراز، ج۱، ص۳۴۷.مطلوب، احمد، معجمالمصطلحات البلاغیه، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹. ۴.۵ - به اعتبار جامعاستعاره به اعتبار جامع، دو قسم است: چنانچه استعارهای بر سر زبانها، و جامع در آن، مبتذل یعنی روشن و پیشپا افتاده باشد، آنرا استعاره عامّی گویند؛ مانند استعاره آوردن شمس برای شخص معروف و مشهور، برای آنکه عامّه مردم، چنین استعارهای را درک میکنند و اگر استعارهای، شگفت و بدیع باشد و جامع در آن را خواص و صاحبان صفای ذهن ادراک میکنند، آنرا استعاره خاصّی گویند.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۶۰۹-۶۱۰.تفتازانی، سعدالدین، مختصرالمعانی، ص۱۶۲-۱۶۳. اهل بلاغت برآناند که استعارههای قرآن کریم از نوع خاصّی است، ازاینرو برای استعاره عامّی از قرآن مثال نمیآورند. الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۶۰۹-۶۱۰.۴.۶ - به اعتبار جامع و دو طرف آنتقسیم دیگر برای استعاره به اعتبار جامع و دو طرف آن است، و از این نظر، برای استعاره ۵ قسم بر میشمارند.ميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن،ص۲۱. البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۹۰-۴۹۳.۴.۶.۱ - استعاره محسوس برای محسوس با جامع حسّیاستعاره محسوس برای محسوس با جامع حسّی؛ مانند: «و تَرَکنا بَعضَهُم یَومَئِذ یَموجُ فی بَعض» کهف/سوره۱۸، آیه۹۹. اصل موج، حرکت آب است که در این آیه برای حرکت یأجوج و مأجوج استعاره آورده شده است و هر سه، یعنی آب و یأجوج و مأجوج و حرکت از امور حسّی هستندميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن،ص۲۱.تفتازانی، سعدالدین، مختصرالمعانی، ص۱۶۳. و مانند «واشتَعَلَ الرَّأسُ شَیبًا»مریم/سوره۱۹، آیه۴. که مستعارٌمنه در آن آتش و مستعارٌله پیری و جامع آن دو فراگیری است و هر سه نیز حسّی هستند.سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۵.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۶۹. در این آیه، پیری به آتش تشبیه، آنگاه با حذف مشبّهٌبه (آتش) اشتعال که از لوازم آن است، بهصورت قرینه ذکر شده است.۴.۶.۲ - استعاره محسوس برای محسوس با جامع عقلیاستعاره محسوس برای محسوس با جامع عقلی؛ مانند:«وءایَةٌ لَهُمُ الَّیلُ نَسلَخُ مِنهُ النَّهارَ»یس/سوره۳۶، آیه۳۷. که مستعارٌمنه کندن پوست (سلخ)، و مستعارٌله برطرف شدن نور از شبانگاه است و این هر دو حسّی هستند؛ امّا جامع در اینجا ترتب یک چیز بر چیز دیگر و پیاپی آمدن آن دو است که امری عقلی (غیر حسّی) است.سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۵.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۶۱۹.۴.۶.۳ - استعاره معقول برای معقول با جامع عقلیاستعاره معقول برای معقول با جامع عقلی؛ مانند:«و لَمّا سَکَتَ عَن مُوسَی الغَضَبُ»اعراف/سوره۷، آیه۱۵۴. که در آن خودداری از اظهار غضب و فروخوردن آن به سکوت و نگه داشتن زبان از تکلّم، تشبیه، آنگاه سکوت برای آن استعاره آورده شده است. جامع نیز امساک و خود نگهداری است، بنابراین هر سه طرفِ استعاره، عقلی استميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن،ص۲۳.سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۶. و مانند: «مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا»یس/سوره۳۶، آیه۵۲. که رقاد (خواب) برای مرگ استعاره آورده شده و جامع در آن انجام نیافتن کار است که هر سه، عقلی هستند.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۷۰. سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۶.۴.۶.۴ - استعاره محسوس برای معقول با جامع عقلیاستعاره محسوس برای معقول با جامع عقلی؛ مانند:«بَل نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَی البطِلِ فَیَدمَغُهُ»انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۸. در این آیه قذف (کوبیدن) و دمغ (هلاک کردن) که هر دو امری حسّی هستند، برای حقّ و باطل که از امور عقلی و غیر حسّی شمرده میشوند، استعاره آورده شدهاند. جامع نیز معدوم کردن و معدوم شدن است که امری عقلی بهشمار میرود.ميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن،ص۲۱. سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۶.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۶۲۴-۶۲۵.۴.۶.۵ - استعاره معقول برای محسوس با جامع عقلیاستعاره معقول برای محسوس با جامع عقلی؛ مانند:«اِنّا لَمّا طَغَا الماءُ حَمَلنکُم فِی الجارِیَه»حاقه/سوره۶۹، آیه۱۱. درا ین آیه، مستعارٌمنه طغیان است که امری عقلی شمرده میشود، و مستعارٌله، فزونی آب است که امری حسّی است، و جامع، برتری و فراگیری است که این نیز امری عقلی به شمار میرود.سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۹۶.ميرلوحى، على و ابن ابى الاصبع المصرى، بدیع القرآن،ص۲۳.۴.۷ - استعاره تمثیلیاز دیگر اقسام استعاره، استعاره تمثیلی است که برخلاف موارد گذشته در ترکیبها و جملهها جاری است.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۷۹-۳۸۰. هرگاه ترکیبی در معنای مشابه معنای خود بهکار رود، به آن، استعاره تمثیلی گفته میشود. این نوع استعاره که بر نوعی تشبیهِ تمثیل مبتنی است، مستعارٌمنه، مستعارٌله و جامع آن از امور متعدّد انتزاع میشود، از اینرو همواره مستعار در آن از چند کلمه ترکیب شده است.الحسینی، السیدجعفر السیدباقر، اسالیبالبیان فیالقرآن، ص۶۳۵. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ص۳۴۶. نمونهای از این نوع استعاره که گاه نیز تمثیل خوانده میشود، در آیه ۴۲ سوره قلمقلم/سوره۶۸، آیه۴۲. دیده میشود: «یَومَ یُکشَفُ عَن ساق= روزی که (لباس) از ساق پا برگرفته شود». این جمله برای بیان شدّت و دشواری امری استعاره آورده میشود. گویا خداوند حال کسی را که با دشواری محاسبه روز قیامت مواجه است و باید خود را برای تحمّل طاقتفرسای آن آماده کند، به حال کسی تشبیه کرده است که برای انجامدادن کاری شاق که به تلاش و جدّیت فراوان نیاز دارد، ابتدا دامن لباس خود را بالا میزند تا از عهده انجام آن کار برآید. سپس «یُکشَفُ عَن ساق» را برای آن شخص استعاره آورده است.ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مشکل القرآن، ص۸۹. آلوسی، شهابالدین، روحالمعانی، مج۱۶، ج۲۹، ص۵۹. یا برای مثال، در آیات ۸۸-۸۹ صافّاتصافات/سوره۳۷، آیه۸۸-۸۹. آمده است: «فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجوم فَقالَ اِنّی سَقیم= (ابراهیم) به ستارگان نظری افکند و گفت: من تعبیر «نَظَرَ نَظرَةً فِیالنُّجوم» برای کسی که کاری خطیر پیش رو دارد و برای انجام دادن آن چارهاندیشی میکند استعاره آورده شده است؛ گویا خداوند چنین شخصی را که در اندیشه چارهجویی است به کسی که برای آگاهی بر امور آینده به ستارگان مینگرد تشبیه کرده است. سپس با حذف مشبّه، این تعبیر را برای وی استعاره آورده است.قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۶۲. آلوسی، شهابالدین، روحالمعانی، مج۸، ج۱۳، ص۱۵۰ـ۱۵۱. هرگاه استعاره تمثیلی شیوع یابد و بر زبانها جاری شود، مَثَل خوانده میشود که در این صورت، همیشه در موارد مشابه آن ترکیبی ثابت بهصورت استعاره بهکار میرود.تفتازانی، مسعود بن عمر، المطول، ص۳۸۰. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ص۳۴۶. نمونههای دیگری از استعاره تمثیلی در قرآن کریم را میتوان در آیات ۴ مسد ، ۱۶ قلم و ۲۹ دخان،مسد/سوره۱۱۱، آیه۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۶. دخان/سوره۴۴، آیه۲۹. مشاهدهکرد.قرآن کریم، برگرفته از مقاله «استعاره»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۰۵. |