اصحاب اجماع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب اجماع، اصطلاحی رجالی است که گروهی (۲۲ تن) از نخبگان و راویان موثقى هستند و همه علماى
درایه و
حدیث و فقها به روایاتى که از ایشان به طریق صحیح نقل شده بدون تردید و دغدغه خاطر
اعتماد مىکنند و آنها را صحیح مى دانند و عمل به آنها را لازم مىشمرند، اگرچه از افراد ناشناخته یا ضعیف نقل خبر کرده باشند.
این روش گستردهترین و مهمترین شیوه در میان
توثیقات عام به شمار میرود.
عنوان
اصحاب اجماع، اصطلاحی در
علم رجال است که بر گروهی ویژه از راویان احادیث در سدههای دوم و سوم هجری قمری که از بزرگان پرورش یافته مکتب
امام باقر،
امام صادق،
امام کاظم و
امام رضا (علیهم السّلام) به شمار میروند و بر
تصدیق روایاتشان و نیز مقام علمی و فقاهتشان
اجماع شده است، اطلاق میشود.
اساس پیدایش این
اصطلاح از نظر تاریخی، به اواخر
سده سوم و اوائل سده چهارم هجری قمری بازمیگردد که در تعبیرات برخی چهرههای رجالی معروف امامی مانند
ابو عمرو کشی در چند جای کتاب رجالی وی آمده و پس از آن در سدههای بعد میان رجالیان شکل گرفته است.
در اینجا این سؤال مطرح است که بااینکه مرحوم
شیخ طوسی در رجال خود تعداد چهارصدوهشت نفر را در ردیف
اصحاب و راویان
امام باقر (علیهالسّلام) ذکر کرده است
و نیز باوجود آنکه برخی، راویان مؤثق اخبار
امام صادق (علیهالسّلام) را بالغ بر چهارهزار نفر برشمردهاند،
و راویان
امام موسی کاظم (علیهالسّلام) را دویست و هفتاد و دو نفر و راویان
امام رضا (علیهالسّلام) را سیصدوهفده نفر و راویان
امام جواد (علیهالسّلام) را صدوسیزده نفر و… دانستهاند، علّت این گزینش محدود چیست و چرا نقل این عده از مشایخ حدیث
امامیه از امتیاز خاصی برخوردار شده است؟
همانگونه که در شرححال این گروه خواهد آمد این عدّه علاوه بر راوی بودن، از فقهای مبرّز بودهاند و چون قدرت تمیز بین اخبار درست و نادرست را داشتند مرجع
راویان شیعه و برطرف کننده شبهات و اختلافات آنان بهحساب میآمدند. این گروه همچنین در بین دیگران متهم به
کذب نبودهاند، و به همین دلیل است که در کلمات مرحوم کشّی به چنین عباراتی بر میخوریم: «تصدیقهم لما یقولون»، «وانقادوا لهم بالفقه» و «اقروا لهم بالفقه والعلم».
علاوه بر اینها روایات فراوانی که در مدح آنان از زبان پاک
ائمه طاهرین (علیهالسّلام) روایت شده و کشّی و دیگران در کتب خود به آنها اشاره کردهاند، بیانگر جلالت قدر و بزرگیشان
اصحاب اجماع در حفظ مکتب و مواریث آن است و همین ویژگیهاست که دانشمندان
علم رجال را به
تکریم آنها واداشته است.
اکنون به ذکر نمونههایی از روایات میپردازیم که امامان پاک (علیهالسّلام) دیگران را به برخی از این بزرگواران ارجاع دادهاند و حتی دانشمندان عامه به مناسبتهایی به بعض از این افراد مراجعه کردهاند:
امام صادق (علیهالسّلام) به «
فیض بن مختار» دستور میدهد: «آنگاهکه جویای احادیث
اهلبیت شدی به
زرارة بن اعین رجوع کن»
با توجه به اینگونه ارجاعات است که عمر بن اذینه کتاب ارث خود را بهتمامی بر زراره عرضه نمود و در نقل روایاتش از او اجازه گرفت.
ابن ابی عمیر از
شعیب عقرقوفی (عقرقوت، قریهای است در چهار فرسخی
بغداد.) روایت میکند که به
امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم: گاه به تحقیق درباره مسئلهای محتاج میشویم و به شما دسترسی نیست، در اینگونه مواقع به چه شخصی مراجعه کنیم؟، حضرت فرمود: «بر تو باد به
ابوبصیر اسدی»
روایت شده است که محدث جلیل القدر
عبدالله بن ابی یعفور به حضرت
صادق (علیهالسّلام) عرض کرد: «برای من امکان ندارد که همیشه خدمت شما برسم و گاه بعضی از
شیعیان نزد من میآیند و از من سئوالهایی میکنند که جواب آنها را نمیدانم؛ در اینگونه موارد چه کنم؟»،
امام (علیهالسّلام) فرمود: «به محمد بن مسلم مراجعه کن؛ او از پدرم حدیث شنیده و نزد او دارای منزلت بوده است.»
کشی در رجال خود از دو تن از وکلای
امام رضا (علیهالسّلام) به نامهای
حسن بن علی بن یقطین و
عبدالعزیز بن مهتدی به تفکیک نام برده است که به حضرت رضا (علیهالسّلام) گفتند: «برای ما امکان ندارد که در هر فرصتی خدمت شما نائل شویم، معالم دینمان را از چه کسی فرابگیریم؟»، حضرت فرمود: «از
یونس بن عبدالرحمان»
در پارهای از روایات، امامان بر
وثاقت برخی از این گروه تصریح کردهاند.
در بعضی روایات نیز آمده است که
امام صادق (علیهالسّلام) پس از ستایش فراوان از زراره، محمد بن مسلم، ابو بصیر مرادی و برید بن معاویه عجلی، اینان را پاسداران دین و حاملان حدیث و امانتداران پدر خود دانسته که بدون وجود آنها احدی قادر به شناخت مکتب و
استنباط احکام دین نخواهد بود.
مدرک این اجماع در سه موضع از رجال کشی ذکر شده است:
یک: «فقیهانی که از
اصحاب امام باقر و
صادق (علیهالسّلام) هستند و امامیه بر تصدیقشان اتفاق دارند و آنها را فقیهترین پیشینیان قلمداد میکنند شش تناند: زرارة بن اعین، برید بن معاویه،
معروف بن خربوذ، ابوبصیر اسدی،
فضیل بن یسار نهدی و محمد بن مسلم طحان طایفی ثقفی. بعضی بهجای ابوبصیر اسدی، ابو بصیر مرادی لیث بن مراد بختری را روایت کردهاند، و فقیهترین این گروه زراره بوده است.»
دو: «فقیهان
اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) که دانشمندان شیعه امامیه بر
تصدیق و تصحیح روایاتشان متفقاند و
فقاهت ایشان را مسلّم میدانند بهجز شش تن یادشده، شش تن دیگرند: جمیل بن دراج، عبداللّه بن بکیر، عبدالله بن مسکان، ابان بن عثمان، حماد بن عیسی و حماد بن عثمان. ابواسحاق فقیه (وی «ثعلبة بن میمون» و از راویان مورد وثوق
امام ششم و
امام هفتم (علیهالسّلام) و از فقهای بزرگ شیعه بوده است.)
معتقد بود که جمیل بن درّاج افقه این گروه بوده است، و اینان
اصحاب جوان (نه
اصحاب کثیرالحدیث)
امام صادق (علیهالسّلام) بودند.»
سه: «فقیهان
اصحاب حضرت کاظم و حضرت رضا (علیهالسّلام) که علمای امامیّه بر تصحیح و
تصدیق روایاتشان و علم و فقاهتشان متّفقند، شش تن دیگرند: یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره و احمد بن محمد بن ابی نصر، بعضی از دانشمندان دینی بهجای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضّال و یا فضالة بن ایوب را مطرح کردهاند. برخی هم بهجای فضالة بن ایوب، عثمان بن عیسی را یاد کردهاند. یونس بن عبدالرحمان و صفوان بن یحسی افقه این دسته است.»
محدث نوری آورده است:
«از مباحث مهم رجال مبحث
اصحاب اجماع است؛ زیرا طبق برخی از برآوردها هزاران حدیثی که صحیح قلمداد نمیشوند به یمن همین بحث، صحیح یا در
حکم صحیح تلقی خواهند شد».
شواهد رجالی نشان میدهدکه نخستین بار
ابو عمرو کشی (م ۳۲۹) در رجال خود از مساله
اصحاب اجماع سخنی به میان آورد.
او در سه جا تحت عنوان نامگذاری
اصحاب امام باقر و
امام صادق (علیهالسّلام)،
اصحاب امام صادق(علیهالسّلام) و
اصحاب امام کاظم (علیهالسّلام) و
امام رضا (علیهالسّلام)، از
اجماع امامیه بر صحیح دانستن
روایات گروهی از
اصحاب آنان گفت و گو کرده است. به عنوان مثال میگوید: «امامیه بر صحیح دانستن روایات صحیح آنان
اصحاب (
امام صادق (علیهالسّلام)) بر
تصدیق گفتارشان اجماع و به فقاهتشان اذعان دارند».
یا دربارهی دسته سوم، یعنی
اصحاب امام کاظم و
امام رضا (علیهالسّلام) میگویند:
«
اصحاب ما بر تصحیح روایات صحیح آنان و
تصدیق ایشان اجماع دارند و به
فقه و علمشان اذعان نمودهاند، آنان شش نفرند».
پس از کشی
شیخ طوسی (۴۶۰) از گفتار او پیروی کرد. شیخ در رجال خود که تلخیص
رجال کشی است از
اصحاب اجماع و از شمار آنان سخن به میان آورد.
پس از شیخ طوسی
ابن شهرآشوب (م ۵۸۸) طبقه نخست و دوم
اصحاب اجماع را _ طبق آنچه که در سر کشی آورده بود_ ذکر نمو د. آنگاه
علامه حلی (م ۷۲۶) در «
خلاصة الاقوال» در توصیف و معرفی هر یک از
اصحاب اجماع گفتار کشی را منعکس ساخت.
ابن داود (م ۷۰۷) به پیروی از رجالیون متقدم میگوید: «امامیه بر ۱۸ تن اتفاق نظر دارد ودر تعظیم آنان اختلافی ندارند، جز آن که آنان را به سه درجه تقسیم میکنند».
شهید ثانی (م ۹۶۶)،
شیخ بهایی (۱۰۳۱)،
محقق داماد (م ۱۰۴۱)،
محمد تقی مجلسی اول (م ۱۰۷۰)، ملا
محمد باقر مجلسی دوم (م ۱۱۱۱) و
فخر الدین طریحی (م ۱۰۸۵) از جمله عالمان دیگر
شیعه هستند که همگام با رجالیون متقدم از
اصحاب اجماع و صحت روایتشان سخن به میان آوردهاند.
همانگونه که اشاره شد، برای نخستین بار، کشی از اجماع و اتفاق عالمان شیعی و صحیح شمردن روایات و
اصحاب اجماع خبر داده است، پس از ایشان سایر عالمان شیعی از وجود چنین اجماعی خبر دادهاند. به چنین اجماعی اصطلاحا
اجماع منقول، آن هم منقول به
خبر واحد میگویند. برخی چنین اجماعی را مشمول
ادله حجیت خبر واحد دانستهاند. اما
شیخ انصاری و
اصولیون متاخر معتقدند: ادله حجیت خبر واحد منحصر به مواردی است که گفتار
معصوم از روی
حس نقل شود، نه از روی
حدس.
و اجماعهای منقول از روی حدس ادعا میشود. در این صورت عنوان
اصحاب اجماع هیچ تاثیری در توثیق راویان نخواهد داشت.
به قول
مشهور شمار
اصحاب اجماع هیجده نفر است:
«
زرارة بن اعین،
معروف بن خرّبوذ،
برید بن معاویه،
ابو بصیر اسدی- و به قولی مرادی-
فضیل بن یسار و
محمد بن مسلم» از
اصحاب امام باقر و
امام صادق (علیهما السّلام).
«
جمیل بن درّاج،
عبد اللّه بن مسکان،
عبد اللّه بن بکیر،
حمّاد بن عیسی،
حمّاد بن عثمان و
ابان بن عثمان» از یاران
امام صادق (علیه السّلام).
«
یونس بن عبد الرحمان،
صفوان بن یحیی،
محمد بن ابی عمیر،
عبد اللّه بن مغیره،
حسن بن محبوب و
احمد بن محمد بن ابی نصر» از شاگردان
امام کاظم و
امام رضا (علیهما السّلام).
اما گاهی به جای ابوبصیر اسدی در گروه نخست از
ابو بصیر مرادی یاد میکنند و در گروه سوم به جای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضال و فضالة بن ایوب، یا یه جای فضالة بن ایوب، عثمان بن عیسی را مینشاند. اگر این چهار تن؛ یعنی ابو بصیر مرادی، حسن بن علی بن فضال، فضالة بن ایوب و عثمان بن عیسی راکه محل اختلافاند، به
اصحاب اجماع اضافه کنیم،؟ شمار آنان ۲۲ تن خواهد بود. و از آنجا که بر صحت
روایات این دست از
اصحاب ائمه (علیهالسّلام) اجماع شده است، به آنان اصطلاحا
اصحاب اجماع اطلاق شده است.
با توجه به چهار نفر دیگر که در برخی اقوال به آنان اشاره شده است، تعداد
اصحاب اجماع بیست و دو نفر است.
اخباریانی همچون
ملا محمد امین استرآبادی،
فیض کاشانی و
شیخ حر عاملی، یکی از دلایلی که بر
صحت روایات کتب اربعه و سایر کتابهای
حدیثی مورد اعتماد
شیعه آوردهاند، وجود
اصحاب اجماع به عنوان
راوی بیشتر احادیث این کتابها است. از این رو، بر وجود این اجماع و صحّت احادیث
اصحاب آن تأکید بسیار داشتهاند.
شیخ طوسی (م ۴۶۰ ه. ق) میگوید:
شیعه امامیه میان
روایات مرسل اصحاب اجماع و امثال ایشان و
روایات مسند آنان تفاوتی قائل نیستند و به
مراسیل ایشان همچون مسانیدشان عمل کردهاند.
نکته مهم دیگر در رابطه با
اصحاب اجماع، مفاد جمله «تصحیح ما یصحّ عنهم» است که در کلمات
فقیهان بر آن ادّعای
اجماع شده است.
در این که مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما یصحّ» خود
نقل و
روایت کردن است یا حدیثی است که روایت میکنند (مروی)، اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و
حکایت آنان محکوم به
صحت است.
برای مثال،
ابن ابی عمیر در نقل از راوی پیشین،
صادق است که نتیجه آن
وثاقت اصحاب اجماع میباشد. در صورت دوم، خود
حدیث محکوم به صحّت است که نتیجه آن قطعیت صدور حدیث از
معصوم علیه السّلام است.
بنا بر معنای دوم نیز در این که مراد، صحّت حدیث آنان به جهت وجود
قرائن و
شواهد است- هر چند
اصحاب اجماع، حدیث را به صورت
مرسل یا از فرد ناشناخته یا ضعیف نقل کرده باشند- یا مقصود، صحّت حدیث به جهت وثاقت کسانی است که
اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کردهاند، اختلاف است.
بنابر احتمال دوم، مفاد جمله یاد شده علاوه بر صحّت حدیث
اصحاب اجماع به
دلالت مطابقی، به
دلالت التزامی و ثاقت راویانی است که
اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کردهاند.
بر این اساس، بسیاری از راویان ناشناخته یا ضعیف، در شمار افراد
ثقه قرار میگیرند و احادیث زیادی به صحّت متّصف میشوند.
مقصود صحیح شمردن نقل و حکایت آنان است؛ یعنی
اصحاب اجماع را در تمام روایاتی که از
ائمه (علیهالسّلام) نقل کردهاند؛
تصدیق کنیم. به عبارت روشنتر آنان را
ثقه بدانیم. در این صورت
اصحاب اجماع جزء توثیقات عام خواهد شد. شماری از عالمان بر این رای هستند. طبق این مفهوم خود
اصحاب اجماع جزء ثقات خواهند بود، نه آن که هر روایاتی که نقل کرده باشند، حتی اگر مرسل یا ضعیف باشد، صحیح تلقی گردد.
ابن شهرآشوب به جای واژه تصحیح از کلمه
تصدیق استفاده کرده و گفته است: «اجتمعت العصابة علی
تصدیق سته..» . که ظاهر واژة
تصدیق همان توثیق است.
فیض کاشانی در مقدمه سوم کتاب وافی آورده است: «مقصود از ما یصح عنهم روایت است نه مروری».
صاحب ریاض مینویسد: «مقصود از ادعای اجماع بر
صدق این گروه و صحت روایاتشان در جایی است که در سند کسی که (از نظر صحت) جای درنگ دارد، وجود نداشته باشد. بنابراین اگر یکی از
اصحاب اجماع بگوید: فلانی برای من نقل کرد، اجماع بر
صدق ادعای او (بر نقل فلان شخص) منعقد شده است، اما اگر مروری عنه ضعیف، یا ناشناس باشد این اجماع فایدهای به حالش ندارد».
آیت الله خویی نیز آورده است:
«ظاهر گفتار کشی ناظر به آن نیست که تمام روایاتی که هر یک از
اصحاب اجماع از ائمه (علیهالسّلام) نقل کردهاند، حتی اگر روایت مرسل، یا نقل شده از سوی راوی ضعیف، یا مجهول الحال باشد، بلکه مقصود بیان عظمت و جایگاه آنان است و این که بر وثاقت، وقاهت و
تصدیق آنان در روایاتشان اجماع شده است؛ یعنی آنان در اخبار و روایاتشان متهم به کذب نیستند».
آیت الله سبحانی نیز بر این نظریه تاکید ورزیده است.
مقصود صحیح شمردن مرویات آنان است؛ یعنی تمام روایاتی که
اصحاب اجماع نقل کردهاند، صحیح و صادر شده از ائمه (علیهالسّلام) بدانیم، حتی اگر
روایت نقل شده فاقد اتصال سند، یا سایر شرایط صحت؛ هم چون
عدالت و
ایمان راوی باشد. در این صورت مرتبهای فراتر از توثیق برای
اصحاب اجماع ثابت میگردد؛ زیرا مفهوم این مدعا آن است که نه تنها
اصحاب اجماع خود
ثقه و عادلاند، بلکه در چنان مرتبه بلندی از وثاقت قراردارند که جز روایات صادر شده از ائمه (علیهالسّلام ) را نقل نمیکنند. هرچند در نگاه ظاهری به سند چنین روایاتی آنها را فاقد صحت بدانیم. شماری از عالمان شیعی نیز بر این
رای هستند.
شیخ حر عاملی صاحب «
وسائل الشیعه» از این دسته است. فیض کاشانی با بر شمردن شیخ حر عاملی به عنوان متاخران چنین آورده است:
«گروهی از متاخرین از گفتار کشی «اجمعت العصابة» یا اجمعت
الاصحاب علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء» چنین برداشتی کردهاند که
حدیث نقل شده از
اصحاب اجماع صحیح و به صرفه صحت از آنان منسوب به ائمه (علیهالسّلام) است، بی آن که در راویان عدالت شرط باشد. حتی اگر از راویانی که معروف به
فسق، یا وضع اند؛ تا چه رسد به این که حدیث را با سند مرسل نقل کنند، تمام منقولاتشان صحیح و روایاتشان صادر شده از ائمه (علیهالسّلام) تلقی میگردد».
محقق بهبهانی نیز معتقد است: «طبق مشهور مقصود از صحت، روایتی است که سندآن تا
اصحاب اجماع صحیح باشد. و پس از آن سلسله سند تا
معصوم ملاحظه نمیشود و اگر در سند (در این مرحله) ضعف باشد روایت صحیح است».
محقق داماد نیز آورده است:
«امامیه بر تصحیج ما یصح از
اصحاب اجماع اتفاق نظر داشته و به
فقه، فضل، ضبط و ثقه آنان اذعان دارند. اگرچه روایتشان همراه با ارسال، رفع، یا نقل شده از کسانی باشد که آنان نامشان را بردهاند، هر چند برای ما هویتشان روشن نباشد، یا کسانی باشند که دارای فساد عقیده و دچار انحراف مذهبی باشند».
محدث نوری نیز از جمله عالمانی است که بر این نظریه پای فشرده است.
به نظر میرسد که دیدگاه دوم به صحت نزدیکتر است؛ زیرا:
اگر مقصود کشی و دیگر عالمانی که چنین اجماعی را نقل کردهاند،
تصدیق و توثیق خود
اصحاب اجماع بوده باشد، بایست عبارت را بدین صورت میآوردند: «اجمعت العصابة علی تصحیح هؤلاء، یا
تصدیق هؤلاء» و دیگر قید «تصحیح ما یصح عنهم» را نمیافزودند.
قید «یصح عنهم» اشاره به نکتهای فراتر از توثیق آنان دارد و درست همان معنایی را به دست میدهد که محقق بهبهانی بیان کرد؛ یعنی اگر روایتی از نظر سند تا هر یک از
اصحاب اجماع صحیح باشد دیگر از آنان تا معصوم نیازمند صحت
سند نیست.
روایان و بزرگان نامبرده شده، هم چون
زرارة،
محمد بن مسلم،
یونس بن عبد الرحمن و... از چنان درجاتی از
علم ، فضیلت و جایگاه نزد ائمه (علیهالسّلام) و
شیعه برخوردارند که نیازمند آن نیستند تا امثال کشی، یا سایر رجالیون بگویند: امامیه بر توثیق آنان اتفاق نظر دارند؛ زیرا از بسیاری از راویان هستند که در مراتبی بس پایین تر از
اصحاب اجماع قرار داشته و در تمام منابع رجالی به یکصدا از وثاقت آنان سخن به میان آمده است. به عبارت روشنتر ثقه بودن بزرگانی امثال زرارة و محمد بن مسلم چه امتیازی برای آنان محسوب میگردد که در تمام منابع رجالی در بابی مستقل تحت عنوان
اصحاب اجماع از آنان سخن به میان آید! این که کشی پس از او دیگر رجالیون از اجماع امامیه بر تصحیح ما یصح عنهم سخن به میان آوردهاند، نشان گر آن است که میخواهند مرتبهای فراتر از توثیق را برای آنان اثبات کنند وآن این که مقام حدیثی و علمی و دقت آنان به پایهای است که اگر در سند حدیثی قرار گرفتند خود تضمین کننده صحت حدیث است.
صحیح شمردن روایاتی که از نظر سند فاقد صحت است، امر شگفتآوری نیست تا اگر درباره
اصحاب اجماع چنین ادعایی شده باعث انکار شود. مگر مراسیل ابن ابی عمیر و
شیخ صدوق بر اساس شخصیت علمی و حدیثی آنان مورد پذیرش قرار نگرفته است.؟ ! آیا از نظر قدما (تا پیش از
علامه حلی) ملاک صحیح شمردن روایات صحت متنی آنها نبوده است، هرچند که روایات از نظر سند فاقد صحت باشند؟!
آیا در روایات عقاید و
اخلاق بر اساس موافقت
روایات با
قرآن نمیتوان به صحت آنها حکم کرد؟! بنابراین باید اذعان کرد که مقصود سخن کشی مفهوم دوم، یعنی صحت مرویات
اصحاب اجماع است. باری ممکن است کسی در مطابقت این ادعا با واقعیت تشکیک کند، که آن سخن دیگری است. به عنوان مثال ابوعلی به نقل از استاد خود
صاحب ریاض در تشکیک آن چنین آورده است: «استاد ما
صاحب ریاض مدعی است که در تمام کتب فقهی از آغاز طهارت تا پایان دیات کسی برخورد نکرده که فقیهی از فقهای شیعه به خبری ضعیف عمل کنند و چنین استدلال کنند که سند این روایت تا یکی از
اصحاب اجماع صحیح است (هر چند در بقیه سند از
اصحاب اجماع تا معصوم ضعیف باشد)».
بنابراین
تفسیر گفتار
کشی و سایر
رجالیون یک مطلب است و میزان صحت آن با واقعیتها نیز مطلبی است دیگر. هر چند باید اذعان کرد که ادعای
صاحب ریاض به طور مطلق قابل تحمل است؛ زیرا چنان که آیت الله خویی آوردهاند، پس از علامه حلی بسیاری از متاخران به استناد همین نظریه روایات را صحیح قلمداد کردهاند.
از سوی دیگر گذشته از میزان صحت مدعا آنچه مورد اتفاق مدافعان هر دو تفسیر است، ثقه بودن
اصحاب اجماع است؛ زیرا طبق تفسیر نخست ثقه بودن آنان بالمطابقه ثابت میشود. و لازمه تفسیر دوم، ثقه بودن آنان است؛ زیرا وقتی برای
اصحاب اجماع چنان مرتبهای را -که وجود آنان در سلسله سند به تصریح روایات میانجامد- قائل باشیم، به طریقه اولی وثاقتشان اثبات میگردد. از این رو
اصحاب اجماع را میتوان از نمونه روشن
توثیقات عام برشمرد.
به قول
مشهور شمار
اصحاب اجماع هیجده نفر است: برخی از
اصحاب امام باقر و
امام صادق (علیهما السّلام) و برخی از یاران
امام صادق (علیه السّلام) و برخی از شاگردان
امام کاظم و
امام رضا (علیهما السّلام) هستند که به برخی از آنان اشاره خواهیم نمود.
نام اصلی او عبدربه و مکنّی به ابوالحسن و ابوعلی و فرزند
اعین بن سُنْسُن شیبانی و از خاندان اصیل و عریق
آل اعین است.
وی از اعیان فقها، ادبا،
متکلمان امامیه و از بزرگان روایی عصر خود و از مشایخ برجسته و مورد اعتماد محسوب میشود که در
دیانت و
فقاهت و
وثاقت و
زهد گوی سبقت از همگنان ربوده است. چهره ظاهری او نیز به محاسنش افزوده بود: او فردی تنومند و سفید چهره بود که آثار
سجود بر پیشانی مبارکش نقش بسته بود.
زراره از یاران مقرّب
امام باقر (از عامه، سفیان معتقد است که زراره،
امام باقر (علیهالسّلام) را ندیده است، درحالیکه با عنوان زراره هزار و دویست و سی وشش حدیث از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل کرده است.) و
صادق و کاظم (علیهم السّلام) بوده است و روایاتی از
ائمه هدی (علیهمالسّلام) در
مدح او وارد شده است. (گفتنی است که وی در جامعه به علاقمندی به ائمه و مکتب آنها شهره بود.
حضرت صادق (علیهالسّلام) از باب
تقیّه گاهی او را مذمّت میکرد تا او را از شرّ دشمنان برهاند. شاهد این نکته روایتی است که کشی در رجالش
آورده است. البته برخی از روایات ذامّه نیز سندشان ضعیف است لذا صدور آنها از ناحیه معصوم (علیهالسّلام) قابل اثبات نیست.)
تعابیر بلندی که در اینگونه روایات به چشم میخورد
بیانگر نقش والای او در حفظ مواریث و احادیث
آل علی و انتقال آن به طبقات بعد است.
شرححال نویسان در ستایش وی و بیان مراتب علمی و فضایل او سخن گفته و حدیثها آوردهاند؛ ازجمله،
علامه حلی در خلاصة الاقوال مینویسد: ایشان از بزرگان
امامیه در عصر خود بود که بر همگنان خود تفوّق و تقدّم داشته است،
قاری قرآن، فقیه،
متکلّم، شاعر و ادیب بوده و خصایص دین و دانش و فضل را در خود جمع داشته است. از موثقان شمرده شده و در آنچه روایت میکند،
صادق و درستگفتار است.
در رجال نجاشی نیز زراره به همین شکل توصیف شده است.
ابن داود مینویسد: او راستگوترین زمان خویش و فاضلترین ایشان است.
صاحب ریحانة الادب درباره اومی نویسد: از اکابر
اصحاب حضرت باقر و حضرت
صادق (علیهالسّلام) است. قاری، فقیه، متکلّم، شاعر و ادیب بارع و جامع خصال فضل و
دیانت است. از اعاظم فقه و حدیث شیعه و از
حواریون حضرت باقر (علیهالسّلام) بوده است. بنابر نقل بعضی منابع دینی نسبت به حضرت
صادق (علیهالسّلام) دوستترین مردم از زندگان و مردگان و محبوبترین
اصحاب حضرت باقر (علیهالسّلام) بود. یکی از چهار تنی است که به نجبا، امنای حلال و حرام الهی، اوتاد ارض، اعلام دین، سابقین، مقرّبین و قائمان به قسط و عدالت توصیف شدهاند و تصریح شده که در نبود ایشان آثار
نبوّت مندرس و منقطع میشد. سه تن دیگر محمد بن مسلم، ابوبصیر لیث و برید بن معاویه هستند….
اصحاب و یاران
ائمه (علیهمالسّلام) نیز به مکانت علمی و موقعیت برتر او
اعتراف داشتند. فردی در حضور
جمیل بن دراج ـ از فقها و محدثان نامی شیعه ـ محضر پرفیضش را ستود؛ جمیل فرمود: «به خداوند سوگند که مَثَل ما در برابر زراره، مثل کودکان دبستانی در نزد معلّم خود بوده.»
در کتب رجال و فهرست دو کتاب از آثار مکتوب او ثبت شده است: کتابی در مساله
جبر و
استطاعت و کتابی مربوط به عمود.
ابو غالب زراری مینویسد: در جدول و مخاصمت در کلام، امتیازی تمام داشت و هیچکس را قدرت آن نبود که در
مناظره، او را مغلوب سازد مگر کثرت
عبادت او را از کلام بازداشته بود.
جمع کثیری از متکلمان شیعه در زمره شاگردان او هستند. روایت کنندگان او را بالغبر یکصد تن نوشتهاند، ازجمله:
موسی بن بکر واسطی،
ابان بن تغلب حریزی،
حنان بن سدیر،
جمیل بن دراج،
هشام بن سالم،
ابن بکیر،
ابن مسکان،
ابوخالد،
ثعلبه بن میمون،
علی بن عطیه،
عمر بن اذنیه،
محمد بن حمران،
حریز،
حسن بن موسی.
طبق نقل کتاب معجم رجال الحدیث، بیش از دو هزار و نود وچهار روایت از طریق زراره به ما رسیده است.
و طبق نقل کتاب
مفتاح الکتب الاربعة، روایاتی که به مباشرت از
معصوم (علیهالسّلام) در کتب اربعه دارد، هزار و دویست و پنجاه و چهار روایت است.
زراره، شش پسر داشته است:
رومی و
عبداللّه ـ که از راویان ثقهاند ـ و
حسن و
حسین که از
اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) بودهاند.
در تاریخ وفات این مرد بزرگ، اختلافنظر وجود دارد:
برخی از محدثان، سال ۱۵۰ هـ. را تاریخ رحلت زراره دانستهاند، اما بیشتر دانشمندان، سال ۱۴۸ هـ. ـ بعد از ارتحال
امام صادق (علیهالسّلام) به فاصله دو ماه یا کمتر ـ را ثبت کردهاند و میگویند زراره در بستر بیماری بود که
امام صادق (علیهالسّلام) جهان را بدرود گفت و به همان مرض هم از دنیا رفت.(براى آگاهى بیشتر درباره او به این منابع رجوع کنید:)
از محدّثان و فقیهان
صاحبنام دوران خود و از راویان مورد اعتماد شیعه است. افقه و اورع و عابدترین
مردم زمان خود بود و از معروفترین و مقربترین یاران
امام باقر و
امام صادق (علیهالسّلام). طبق نقل
شیخ طوسی از
اصحاب امام کاظم (علیهالسّلام) نیز محسوب شده است. وی همچنین مرجع خاص و عام کوفیان بود و بسیار اتفاق میافتاد که پیشوایان عامه نیز از دانش این
فقیه پاکسرشت استفاده میکردند.
عبدالله بن ابی یعفور ـ از
اصحاب برجسته
امام صادق (علیهالسّلام) ـ میگوید: به
امام (علیهالسّلام) گفتم: چون همیشه توفیق دیدار شما نصیبم نمیشود و گاه پاسخی برای سؤال شیعیان ندارم، چه کنم؟ فرمود: «چرا از محمدبن مسلم نمیپرسی؟ او روایات فراوانی از پدرم شنیده و نزد وی وجیه و پسندیده بوده است»
در یکی از شبها در پشتبام منزل خود استراحت میکردم که کسی در زد، گفتم: کیستی و به چهکار آمدهای؟ گفت: خدای تو را رحمت کند کنیزک تو هستم! به کنار بام آمدم و سرکشیدم زنی را دیدم، چون مرا دید گفت: نوعروس من در موقع زایمان از دنیا رفته فرزندش در شکم او زنده است دستور
شرع چیست؟ گفتم: نظیر این مسئله را از
امام باقر (علیهالسّلام) پرسیدند، حضرت فرمود: «شکم مرده را بشکافند و فرزند را بیرون آورند» شما نیز چنین کنید. پس از آن گفتم: من مردی هستم که در زاویه خمول و اختفا بهسر میبرم چه کسی تو را به من راهنمایی کرد؟ زن گفت: نزد
ابوحنیفه ـ که
صاحب رأی و
قیاس است ـ برای پرسیدن حکم این مساله رفتم، اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: نزد محمد بن مسلم ثقفی برو که او حکم این مساله را میداند و پس از آن که جواب را گرفتی به نزد من بیا و مرا از جواب او با خبر ساز. به آن زن گفتم: اکنون بهسلامت به خانه خود بازگرد. فردای آن شب به مسجد رفتم، ابوحنیفه را دیدم که همان مساله را موردبحث قرار داده و در جمع
اصحاب داد سخن داده و میخواهد جواب مرا به نام خود مطرح کند. از گوشه مسجد تنحنحی کردم. ابوحنیفه متوجه شد و گفت: خدا تو را رحمت کند بگذار ما لحظهای زندگی کنیم.
محمد بن مسلم میگوید: «از
امام باقر (علیهالسّلام) سی هزار حدیث
و از
امام صادق (علیهالسّلام) شانزده هزار حدیث شنیدم».
طبق نقل مؤلف
مفتاح الکتب الاربعة، روایات نقلشده توسط زراره به مباشرت
معصومان (علیهالسّلام) در
کتب اربعه، هزار و سیصد و هفتاد و چهار حدیث است.
اخیراً مسند محمد بن مسلم توسط دو تن از فضلا چاپ شده است. همچنین اثر شیخ کاظم جعفر مصباح تحت عنوان ما رواه الحواریون، مسند محمد بن مسلم الثقفی به چاپ رسیده است.
امامان معصوم (علیهالسّلام) فضایل بسیاری برای محمد بن مسلم ذکر کردهاند و او را با بهترین واژهها ستودهاند.
علمای بزرگ شیعه نیز به ستایش این بزرگمرد پرداختهاند. نجاشی او را
فقیه پارسا و مایه آبروی شیعه و از موثقترین انسانها دانسته است.
کتاب الاربعماة مسالة، یادگار مکتوب محمد بن مسلم است.
وفات این مرد بزرگ در سال ۱۵۰ هـ. یا ۱۵۱ هـ. اتفاق افتاده است.
(براى آگاهى بیشتر درباره او به این منابع رجوع کنید:)
وی از اکابر و اشراف شیعه و ممدوح علمای رجال است. از
اصحاب بزرگوار
امام باقر و
امام صادق (علیهالسّلام) و بسیار موجّه و مورد وثوق بوده است.
امام صادق او را از اهلبیت
و در زمره بهشتیان معرفی کرده است.
مؤلفان آثار رجالی در کتابهای خود از وی بسیار تجلیل و تکریم میکنند و او را به علم و
تقوا و عبادت و حسن معرفت توصیف مینمایند؛ مثلاً: نجاشی (رحمةاللهعلیه) مینویسد: «فضیل بن یسار ابوالقاسم تهدّی در زمره ثقات است.»
امام صادق (علیهالسّلام) آنگاهکه او را مشاهده میکردند و میفرمودند: «خاشعان و عابدان را به بهشت بشارت دهید.»
شیخ مفید در رساله عددیه، ایشان را در شمار فقهای اعلام و پیشوایانی که حلال و حرام و تقوی را رعایت میکنند، میآورد و میافزاید: او از کسانی است که احدی او را طعن و شماتت نکرده است.
علامه حلی در خلاصة الاقوال مینویسد: «او عربی خالص، بصری، ثقه، عین، جلیل القدر است.»
در معجم رجال الحدیث آمده است: «در اسناد روایات فراوان واقع شده که بالغبر دویست و پنجاه و چهار مورد است.»
تفسیری نیز به او منسوب است.
آنکه منابع موجود رحلت او را در زمان حیات
امام صادق (علیهالسّلام) ذکر کردهاند، اما ابن شعبه حرانی در تحف العقول حدیثی از او نقل کرده که از
امام رضا (علیهالسّلام) روایت کرده است.(برای اطلاع بیشتر درباره او به منابع زیر مراجعه شود)
قاسمو
عَلاء (فرزندان او) و نوادهاش محمد بن قاسم
از اجلاّ و ثقات اصحابند.
فقیه و راوی ثقه و جلیل القدر و از خواص
اصحاب صادقین (علیهالسّلام) است که در بین یاران این دو
امام موقعیتی برتر داشته است. پیشوایان دین این راوی بزرگ را در سخنان خود ستودهاند. دانشمندان رجالی نیز در آثار خود او را بسیار تکریم کرده و به
صدق و امانت و ورع و دیانت ستودهاند. برای مثال دو نمونه از این سخنان را نقل میکنیم: مرحوم کشی مینویسد: «جمیع علمای شیعه او را به عدالت و صحت گفتار
تصدیق کردهاند و به فقاهت وی معترفند».
محدث قمی از او اینگونه یادکرده است: در نزد
ائمه (علیهالسّلام) دارای مکانتی عظیم است. حضرت
صادق (علیهالسّلام) فرمود: «اوتاد زمین و اعلام دین چهار نفرند:
محمد بن مسلم،
برید بن معاویه،
لیث بن بختری مرادی و
زرارة بن اعین»
و هم در حدیثی در حق ایشان فرموده است: «این چهار تن امنای الهی در حلال و حرام خدایند؛ اگر ایشان نبودند، آثار نبوت منقطع و مندرس میگشت»
برید، کتابی داشته است که
علی بن عقبه از او روایت میکند.
فرزندش
قاسم، نیز از راویان و
اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) است و کتابی داشته است.
فرزند دیگرش،
موسی است که او نیز در زمره راویان حدیث بوده است.
سال وفاتش را ۱۵۰ هـ. ثبت کردهاند. بعضی نیز معتقدند که در دوران
امام رضا (علیهالسّلام) دنیا را وداع گفته است. (براى اطلاع بیشتر درباره او به این منابع مراجعه کنید)
ابوبصیر (
یحیی بن القاسم اسدی) مورد وثوق و از مشاهیر
اصحاب و یاران
امام باقر و
امام صادق (علیهالسّلام) و راوی روایات آن دو بزرگوار است. وی بهجز
امام معصوم از
ابوحمزه ثمالی و
صالح (عمران) بن میثم نیز روایت میکند.
صاحب معجم رجال الحدیث مینویسد: «در سلسله اسناد روایات بیش از دوهزار و دویست و هفتاد و پنج مورد با عنوان ابوبصیر قرار گرفته است.»
راویان از ابوبصیر در
کوفه بسیارند و از آن جمله از
ابان بن عثمان احم ر،
عاصم بن حمید حناط،
حسین بن ابی العلاء و
عبدالله بن حماد انصاری. او باآنکه نابینا بود ولی بصیرتش او را واداشت تا در مقابل
فطحیّه موضع بگیرد و پایههای عقیدتی آنان در زمینه
امامت را موردحمله قرار دهد. همین موضعگیری بهحق بود که به وجاهت او نزد شیعیان
امام کاظم (علیهالسّلام) افزود.
از آثار اوست: مناسک حج، یوم و لیلة و تفسیر.
از آنجا که ابوبصیر
کنیه پنج تن بوده که برخی از آنان مسلّماً ثقهاند، بزرگان ما کتابهای مستقلی تحت عنوان ابابصیر نوشتهاند. مرحوم آیتالله خویی با بیان قرینه گفته است که هرجا ابو بصیر به طور مطلق آورده شود مراد یحیی بن قاسم ثقه است.
حاجی نوری نیز به همین قول معتقد است.
ابو بصیر در سال ۱۵۰ هـ روی در نقاب خاک کشید.
(براى اطلاع بیشتر درباره او به این منابع مراجعه کنید:)
از راویان بزرگ و عالیقدر شیعه و نامش
لیث بن بَخْتَر مرادی است. از خاصّان حضرت باقر و
امام صادق (علیهالسّلام) است. شخصیتی است که محمد بن مسلم با همه عظمت در راه مکه بهاتفاق جمعی از یاران به او
اقتدا کرد و
نماز را به
امامت او بهجای آورد.
کشی وی را در عدد
اصحاب اجماع برشمرده است. او کتابی داشته است که جمعی از راویان آن را روایت میکنند.
گرچه برخی چون
ابن غضائری و
نجاشی مذهب او را مستقیم ندانستهاند اما به دلیل وثاقت او اعتبار روایی او مورد طعن نیست.
راویان بسیاری از او روایت میکنند، از آن جملهاند: ابو جمیله
مُفصل بن صالح اسدی،
عبدالله بن مسکان،
عبدالله بن بکیر و
عبدالکریم بن عمرو خثعمی.
او قبل از سال ۱۸۳ هـ. زنده بوده است. (براى اطلاع بیشتر درباره او به این منابع مراجعه کنید:)
مرحوم کشی در رجال خود او را از
اصحاب اجماع و از فقهای برجسته شیعه و در ردیف محمد بن مسلم و زرارة بن اعین دانسته است.
معروف از یاران
امام سجاد،
امام باقر و
امام صادق (علیهالسّلام) بوده است،
و سجدههای طولانی او ضربالمثل بوده است
و شیخ کشی و دیگران روایاتی راجع به او در این باره نقل کردهاند. وی از
بشیر بن تیم صحابی،
ابی الطفیل و
حکم بن مستور نیز روایت کرده است و
حنان بن سدیر و
عبدالله بن سنان و جمعی دیگر از او روایت میکنند.
طبق نقل مؤلف
مفتاح الکتب الاربعة روایاتی که به مباشرت از معصومان (علیهالسّلام) در کتب اربعه دارد حدیث است.
علامه جلیل
سید شرفالدین موسوی در
المراجعات مینویسد:
ذهبی در
میزان الاعتدال نام وی را آورده و او را به راستگویی و
تشیّع توصیف نموده است و با گذاردن نام رمز
بخاری،
مسلم و
ابو داوود در کنار نام او به این نکته اشاره کرده است که احادیث وی را نگاشتهاند. همچنین گفته: از ابو طفیل روایت نقل میکند و نیز گفته است: قلیل الحدیث است. ابو عاصم، ابو داوود، عبیدالله بن مؤمنی و دیگران از او حدیث نقل کردهاند و از
ابو حاتم نقل کرده که احادیث او باید نوشته شود (یعنی صحیح و قابل استناد است).
من میگویم:
ابن خلکان در
وفیات الاعیان وی را ذکر نموده و گفته است. او از موالیان و دوستان
علی بن موسیالرضا (علیهالسّلام) است. پس از آن در تمجید و ستودن او عنان قلم را رها ساخته و از او حکایتی نقل کرده است که در ضمن آن آمده است:
من به خدا روی آوردم و آنچه را داشتم در راه خدمت به مولایم علی بن موسیالرضا (علیهالسّلام) رها ساختم. ابن قتیبة هنگامی که در کتاب معارف، رجال شیعه را میشمارد، معروف را از آن به شما میآورد. مسلم به احادیث معروف استدلال میکند. احادیث او در قسمت
حج کتاب صحیح که از ابو طفیل نقل نموده موجود است. سری سقطی از شاگردان اوست.
کشی روایاتی نقل میکند که دلالت بر مدح او دارد
و علامه مامقانی از خبری که دلالت بر ذم او میکند به بهترین شکل جواب داده است.
او در سال ۲۰۰ هـ. رحلت کرد.سال ۲۰۱ و ۲۰۴ نیز گفتهشده است. (برای آگاهی بیشتر درباره او به این منابع مراجعه کنید:)
برگرفته از: فصلنامه علوم حدیث، شماره ۶
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۳۹ ۵۴۱. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصحاب اجماع (قسمت اول)»، تاریخ بازیابی ۲۳/۱۱/۹۵. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اصحاب اجماع»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۹.