انواع اسراف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مفهوم
اسراف در
قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی
تجاوز از
حدّ اعتدال وجود دارد، در ذیل به بعضی از انواع اسراف ذکر میشود.
در آیاتی، انکار خداوند و پیامبران،
شرک به خدا و بت پرستی و
ایمان نیاوردن به آیات الهی اسراف معرفی شده، آن را موجب بروز دشواری های فراوان در زندگی دنیا و عامل نابینایی انسان در
آخرت و گرفتاری در
عذاب دردناک و ماندگار می شمارد.
در آیات ۳۴- ۳۵ غافر پس از طرح دفاع
مؤمن آل
فرعون از
موسی علیه السلام، منکران
نبوّت، مسرف و شکاک خوانده شدهاند:«كَذلكَ یضِلُّ اللّهُ مَن هُو مُسرفٌ مُرتاب».
و جدال و اشکالهای بیدلیل آنان در آیات الهی، موجب بسته شدن دل آنها برای پذیرش حقیقت دانسته شده است:«كَذلِكَ یطبَعُ اللَّهُ عَلی كُلّ قَلبِ مُتَكَبّرٍ جَبّار».
در همین سوره با درخواست فرعونیان، مبنی بر
کفر به خدای یگانه مخالفت ورزیده، پشتوانه آنان را در
دنیا و
آخرت، سست و بیپایه میشمرد، زیرا همه ما به سوی خداوند بازگشته، مسرفان در آن هنگام به آتش الهی دچار خواهند گشت: «و أنَّ المُسرِفینَ هُم أَصحبُ النّار».
آیات آغازین سوره انبیاء نیز مسرفان را مخالفان انبیا در طول تاریخ و ستمگر وصف میکند و به سرانجام هلاکتبارشان اشاره دارد: «و أَهلَکنَا المُسرِفین».
در آیات ۱۳- ۱۹
یس نیز دو تن از فرستادگان پیامبران در
محاجّه با قوم خود که با آنان به مخالفت برخاسته و به
قتل و شکنجه تهدیدشان کرده بودند، آنان را قومی اسرافکار مینامند:«بَل أَنتُم قَومٌ مُسرِفون».
با این همه، اسرافکاری اعتقادی انسانها، مانع از فرود آمدن
وحی بر آنان نیست: «أَفنضرِبُ عَنكُم الذِّکرَ صَفحًا أَن کنتُم قَومًا مُسرِفین».
ارتکاب گناهان و گرایش به مادّیات و قطع علاقه از خداوند، موجب خروج انسان از راه حق شده، او را در یکی از منازل تاریک اسراف قرار میدهد. خداوند در آیه ۵۳
زمر گنهکارانی که جان خویش را در معرض اسراف قرار دادهاند، به
توبه فرا میخواند و آنان را از یأس و ناامیدی پرهیز و به ایشان وعده آمرزش میدهد:«قُل یعِبادِی الّذینَ أَسرَفوا عَلی أَنفسِهِم لَاتَقنَطوا مِن رَحمةِ اللّهِ إِنّ اللّهَ یغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعًا ...».
برای آیه
شأن نزول های خاصی مطرح شده است؛ امّا هیچ یک موجب انحصار آن در مورد خاصی نمیشود و شمول آن را بر همه مسلمانان و هر نوع خطا و گناهی از بین نمیبرد
، بر همین اساس،
پیامبر صلی الله علیه و آله در
تفسیر این آیه فرمودهاند:«بل للمسلمین عامة».
خداوند در آیه ۱۲
یونس کسی را که هنگام بلا و
مصیبت از خداوند یاری میطلبد و در وقت آسایش و راحتی از یاد او غافل میشود، از مسرفانی میشمارد که اعمال زشت خود را زیبا میپندارند:«كَذلكَ زُینَ لِلمُسرِفینَ مَا كَانوا یعمَلون».
برخی، توجه بیش از
حدّ به امور غیر مهم، چون مسائل دنیایی در مقابل امور آخرتی و اصالت بخشیدن به دنیا در مقابل خدا را نوعی اسراف شمردهاند؛ مانند کسی که سرمایهای گران را در برابر امری ناچیز هدر دهد.
از دیگر مصادیق اسراف در زمینه امور اخلاقی، انحراف جنسی است.
قوم لوط، نخستین کسانی بودند که از زنان روی گردانده، به همجنس بازی گراییدند. حضرت
لوط علیه السلام در آیات ۸۰-۸۱
اعراف آنان را از ارتکاب این عمل زشت، پرهیز داده، از اسرافکاران میشمرد:«بَل أَنتُم قَومٌ مُسرِفون».
در ادامه این آیات و در آیات ۳۲-۳۴
ذاریات به سرانجام رقّتبار آن قوم اشاره میکند: «لِنُرسِلَ عَلیهِم حِجارَةً مِن طِینٍ مُسوَّمةً عِندَ رَبِّكَ لِلمُسرِفین».
خداوند، فرشتگان
عذاب را با سنگهایی ویژه بر سرآنان فرو فرستاد و همه مسرفان را نابود کرد.
هرگونه رفتار نادرست و خارج از
حدّ اعتدال نیز در فرهنگ
قرآن، اسراف شمرده شده است
؛ در آیه ۱۴۷
آلعمران مردان الهی و یاران پیامبران، از خداوند درباره گناهان خود و
افراط و
تفریط در کارهای خویش، طلب آمرزش کرده و ثبات قدم و پیروزی بر قوم کافران را از او درخواست میکنند:«رَبَّنا اغفِرلَنا ذُنوبَنا و إِسرافَنا فِی أَمرِنا».
برخی تعبیر «إسرافنا فِی أَمرِنا» را به معنای
گناهان کبیره دانستهاند
؛ ولی اطلاق واژه «اسراف» و «امر» با محدود ساختن آن منافات دارد، بنابراین در آیه پیشگفته، هرگونه خروج از
حدّ اعتدال بر اثر
جهل و غفلت یا از روی
عمد، نکوهش شده است.
خداوند در آیه ۲۸
کهف از پیامبر صلی الله علیه و آله میخواهد به سوی کسانی نگراید که غفلت بر قلبشان چیره شده و از هوای نفس پیروی می کنند:«و لَا تُطِع مَن أَغفَلنا قَلبهُ عَن ذِکرِنا واتّبعَ هَواهُ و كَانَ أَمرُه فُرُطًا».
خداوند این اشخاص را به افراطکاری و اسراف وصف کرده است.
برخی تعبیر «وَ كَانَ أَمرُه فُرُطًا» را به معنای نابودی یا مخالفت با حق دانستهاند
؛ امّا گویا گمراهی و نابودی، نتیجه
افراط بوده و مخالفت با حق نیز از مصادیق آن است.
استبداد، خودکامگی،
استکبار،
استثمار، خونریزی، ستم و هرگونه
فساد اجتماعی از مصادیق بارز اسراف به شمار میرود.
خداوند در سوره
مائده، پس از بیان نزاع
هابیل و
قابیل که سرانجام آن تحقق نخستین فساد بر روی
زمین بود،
بنیاسرائیل را از ریختن
خون بیگناهان و فساد بر زمین نهی کرده و از فسادهای اجتماعی آنان به اسراف تعبیر میکند:«ثُمّ إِنّ كَثیرًا مِنهُم بَعدَ ذلكَ فِیالأَرضِ لَمُسرِفون».
مفسران در توضیح اسرافکاری بنیاسرائیل، مواردی را بر شمردهاند:
حلال شمردن حرامهای الهی،
قتل و خونریزی،
کفر و
شرک، مخالفت با پیامبران، پیروی از هوای نفس، ارتکاب گناهان و هرگونه تجاوز به حریم حق و حقیقت.
خداوند در این
آیه، قانون شکنی و سرپیچی از دستورهای الهی را مصداق اسراف شناسانده است.
به تصریح
قرآن، حکمِ قضایی اسراف و فساد در جامعه،
اعدام و
تبعید است.در آیه ۸۳ یونس به ترس و نگرانی یاران
موسی علیه السلام از
فرعون و سپاهیانش اشاره شده، فرعون را مستبدّی برتریجو میشمرد که در زمره مسرفان است:«إِنّ فِرعَونَ لَعالٍ فِیالأَرضِ و إِنّهُ لَمنَ المُسرِفین».
فرعون با ادعای خدایی و ارتکاب
قتل و ستم بسیار و عصیان و طغیان آشکار در برابر خداوند، از مصادیق بارز مسرفان به شمار میرود.
آیات ۳۰-۳۱ دخان نیز به نجات بنیاسرائیل از عذابها و شکنجههای فرعونیان اشاره کرده و فرعون را مردی متکبّر و اسرافکار خوانده است: «إِنّهُ کانَ عالِیا مِنَ المُسرِفین».
حضرت
صالح علیه السلام در آیات ۱۴۱-۱۵۲
شعراء با اندرز قوم ثمود، آنان را به تقوای الهی و اطاعت از پیامبر خدا فرا میخواند. سپس آنان را از پیروی مسرفان پرهیز داده، این گروه را مفسد در زمین میشناساند که هیچگاه به اصلاح امور اقدام نمیکنند:«و لَا تُطیعُوا أَمرَ المُسرِفینَ الَّذینَ یفسِدونَ فِیالأَرضِ و لَا یصلِحون».
مفسران، بزرگان و رؤسای قوم
ثمود را مصداق اسرافکاران در این آیات دانسته
و تجاوز و افساد آنان را موجب حلول
عذاب الهی شمردهاند، زیرا فساد، همواره عذاب خداوند را در پی دارد.
داوری و
قضاوت ناعادلانه که گاه بر
کذب و
دروغ استوار است، از مصادیق اسراف به شمار میرود. مؤمن آلفرعون در آیه ۲۸
غافر پیش از بیان اسراف اعتقادی فرعونیان، به اسراف آنان در قضاوت اشاره میکند.
او پس از صدور حکم اعدام برای
موسی، خطاب به فرعونیان میگوید: آیا میخواهید مردی را به سبب اعتقاد به خدای یگانه بکشید، درحالیکه ادلّه روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟ ...
خداوند اسرافکار و بسیار دروغگو را هدایت نمیکند:«إِنّ اللّهَ لَایهدِی مَن هو مُسرِفٌ كَذّاب».
برخی نیز این سخن مؤمن آلفرعون را درباره
موسی علیه السلام دانستهاند که اگر وی به راستی قصد دارد با ادعای دروغین
نبوّت، به اسراف و فساد در جامعه بپردازد، بدانید که خداوند هیچگاه مسرفان دروغگو را با معجزات گوناگون، حمایت نکرده و در مسیر گمراهی موفقشان نمیگرداند.
در این صورت، این کاربرد اسراف نیز از مصادیق اجتماعی آن به شمار خواهد رفت.
مجازات مجرم از منظر
قرآن باید
عادلانه و به اندازه
جرم او باشد
؛ خداوند در آیه ۳۳
اسراء از کشتن بیگناهان نهی کرده و در صورت ارتکاب قتل، برای ولی مقتول حقّ
قصاص در نظر گرفته است؛ امّا اسراف در اجرای حکم را ممنوع میشمارد:«فَلَا یسرِف فِیالقَتِل إِنّهُ کانَ مَنصورًا».
اسراف در اجرای حکمِ قصاص، شاملهریک از موارد زیر میشود: کشتن شخصی غیر از قاتل
، کشتن بیش از یک نفر در برابر هر قتل
، مگر در صورت مشارکت چند نفر در آن
، مُثله کردن و قطعِ اعضای بدن قاتل پس از قصاص
، کشتن قاتل پیش از صدور حکم
قاضی، کشتن قاتل به شیوهای دردناک تر از کشتن مقتول
و کشتن قاتل پس از
عفو وی از جانب ولی مقتول و گرفتن
دیه از او.
این نوع اسراف، مصادیق گوناگونی دارد.
«... كُلوا واشرَبوا و لَا تُسرِفوا إِنّهُ لَا یحبُّ المُسرِفین».
خداوند در این آیه پس از بیان جواز عمومی در مصرف
، از اسراف نهی و در ادامه، از تحریم امور
حلال نیز منع کرده است، بر همین اساس، در بیان مقصود از اینگونه اسراف، دو وجه نقل شده است: اسراف در خوردن و آشامیدن و زیادهروی در
حرام شمردن نعمتهای الهی.
خداوند با بیان عدم تعلّق
محبّت الهی به اسرافکاران، به
حرمت اسراف اشاره
و مسرفان را سرزنش می کند
؛ البته مقدار محرومیت اسرافکاران از محبت الهی به نوع و میزان اسراف آنان بستگی دارد
، بر همین اساس، برخی برای اسراف دو نوع حکم شرعی ذکر کردهاند:
کراهت در موارد خفیف و حرمت در موارد دیگر.
برخی چون تفکیک میان این دو نوع اسراف برایشان روشن نبوده، آیه پیشگفته را به دلیل عدم حرمت همه اقسام اسراف، منسوخ پنداشتهاند.
این درحالی است که فقیهان در حرمت قدر متیقّن اسراف،
اجماع دارند، تا آنجا که میتوان آن را از ضروریات
دین شمرد. برخی نیز آن را از گناهان کبیره شمردهاند.
اسراف در مصرف، به یکی از گونههای ذیل است:
۱_تضییع و اتلاف هرگونه شیء قابل استفاده.
۲_بدون استفاده گذاردن هرگونه سرمایه.
۳_مصرف اشیا به نحوی که فایده مادّی یا معنوی به بار نیاورد.
۴_مصرف بیش از میزان درآمد به نحوی که در شأن او نباشد؛ مانند خرید وسایل تزیینی برای کسی که توان تأمین معاش خود را ندارد
، از همین رو امام
صادق علیه السلام کسی را که برای مصرف بیش از درآمد خود، دست نیاز به سوی دیگران دراز کند مسرف خوانده است.
۵_مصرف بیش از
حدّ و افزون بر نیاز؛ مانند خرید چند خانه یا پرخوری.
افزون بر این موارد، هرگونه مصرف سرمایه در راه گناه
یا در نظر گرفتن ارضای شهوات در رفع نیازهای جسمانی
، نیز از دیدگاه دینی مصداق اسراف شمرده میشود.
روایاتی که مصرف زیاد در اموری چون استعمال عطر، روشنایی، خوراک،
وضو،
حج و
عمره را اسراف نشمرده ناظر به عدم تحقق اسراف در این امور نیست، بلکه به اهمیت و مطلوبیت بیش از
حدّ آنها اشاره دارد.
اسراف، هرچند بسیار اندک باشد، اگر برای انسان زیانبار باشد،
حرام است
و حکم «انَّهُ لَایحِبُّ المُسرِفینَ» افرادی را نیز دربرمیگیرد که زمینه اسراف را برای دیگران مهیا میکنند.
تجاوز به حقوق دیگران در دو بخش حقوق عمومی و خصوصی، از مصادیق روشن اسراف اقتصادی است:
۱_حقوق عمومی:
«و ءَاتِ ذَا القُربی حَقّهُ والمِسكَین و ابنَالسَّبیلِ و لَاتُبذِّر تَبذِیرًا إِنّ المُبَذِّرینَ كَانوا إِخونَ الشَّیطینِ و كَان الشَّیطنُ لِربّهِ كَفورًا».
خداوند در این آیات به اعطای بخشی از اموال عمومی به نزدیکان
پیامبر صلی الله علیه و آله، بیچارگان و در راهماندگان دستور داده است. سپس از تبذیر نهی کرده و مبذّران را برادران شیاطین خوانده و ناسپاسی
شیطان را یادآور شده است. مفسران در این آیه، مصادیق متعددی برای
تبذیر بیان کردهاند: توزیع اموال در راه باطل
و
معصیت و فساد، صرف دارایی از روی
ریا و فخرفروشی
به شکل غیر
عادلانه، خارج از چارچوب و برنامه معین
و بدون در نظر گرفتن مصالح و منافع
و بهطور کلّی هر نحوهای از توزیع که با دستورهای خداوند مخالف بوده
و به نابودی دارایی منجر شود.
حرمت تبذیر، به اموال عمومی اختصاص نداشته، آیه پیشگفته قابلیت تعمیم به هر مورد مشابه دیگر را دارد، بنابراین، هرکس دارایی خود یا دیگران را در مسیری نادرست و به شکلی ناشایست، توزیع یا مصرف کند، مبذّر است.
برخی از فقیهان
اهلسنت به استناد آیه پیشگفته، به لزوم
حَجْر مبذّر (منع او از مصرف مبذّرانه اموالش) قائل شدهاند؛ امّا
ابوحنیفه به این دلیل که از مبذّر تکلیف ساقط نیست،
حَجر وی را جایز نمیشمرد
، در هر حال، خداوند در این
آیه، مبذّر را پیرو شیاطین و همکار آنها در افساد در زمین و همراه شیاطین در آتش جهنّم دانسته و علّت آن را کفران نعمت و ناسپاسی پروردگار میشمرد.
۲_حقوق خصوصی:
«وابتَلُواالیتمی ... فَإِن ءَانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا إِلَیهِم أَمولُهم و لَا تأكُلوها إِسرافًا و بِدارًا أَن یکبَروا و مَن کانَ غَنِیا فَلیستَعفِف و مَن کانَ فَقیرًا فَلیأكُل بِالمَعروف ...».
در این آیه، تصرّف نامشروع در اموال یتیم، اسراف شمرده شده و سرپرست
یتیم از امور ذیل، منع میشود: استفاده از مال یتیم در صورت بینیازی، استفاده از آن بیش از
حدّ نیاز، استفاده بیش از اجرت عمل نگهداری یتیم، و ممانعت از پرداخت مال
یتیم به وی از ترس آنکه مانع از استمرار استفاده ولی از آن شود.
خداوند از سوی دیگر استفاده درست و
عادلانه از مال یتیم را برای سرپرستی که
فقیر باشد، جایز شمرده است.
۳_اسراف در انفاق:
«والّذینَ إِذا أَنفَقوا لَم یسرِفوا و لَم یقتُروا و کانَ بَینَ ذلكَ قَواماً».
خداوند در وصف بندگان مقرّب خود میفرماید:آنان هرگاه
انفاق کنند نه اسراف دارند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو،
حدّ اعتدالی را پیش میگیرند. منظور از
تقتیر در انفاق،
بخل و نپرداختن حقوق
واجب الهی به مستحقان است.
درباره مقصود از اسراف در انفاق، اقوال زیر ذکر شده است: انفاق در راه معصیت و گناه
،
انفاق از روی
ریا و
فخرفروشی، و انفاق بیش از
حدّ بهگونهای که موجب ناتوانی انسان از انجام دادن دیگر کارهای واجب خود شود.
خداوند در آیه ۲۱۹
بقره به تبیین
حد اعتدال در انفاق پرداخته و میفرماید: از تو میپرسند: چه چیزی انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود. نیز در آیه ۲۹
اسراء برای روشن شدن
حدّ اعتدال در انفاق، مَثَلی برای
پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می کند که هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (کنایه از ترک انفاق) و آن را یکسره مگشای که نکوهیده و درمانده نشینی.
میان
نهی از اسراف در امور خیر، و سفارش به انفاق و ایثار، هیچگونه تعارضی نیست، زیرا مصداق اسراف در امور خیر، جایی است که انسان بر اثر زیادهروی در عمل خیر، از رسیدگی به امر مهم دیگری فرومانَد یا آن عمل خیر را بهگونهای برآوَرد که مطلوب خداوند واقع نشود، بر همین اساس،
پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: هرکس نابجا انفاق کند، اسراف کرده و هرکس در جای خود از انفاق روی گرداند بخل ورزیده است.
امام
صادق علیه السلام نیز میفرماید: بسا فقیری که اسرافکارتر از ثروتمندان باشد، زیرا
فقیر اگر انفاق کند، نابجا انفاق کرده است؛ ولی ثروتمند از آنچه خدا به او داده انفاق میکند.
اگر عمل خیر به این
حدّ برسد دیگر نمیتوان آن را خیر نامید.
آیه ۱۴۱
انعام پس از بیان جواز استفاده از ثمره زراعت و وجوب پرداخت حق مستحقان، از اسراف نهی میکند: «... كُلوا مِن ثَمرِهِ إذا أَثمرَ و ءَاتوا حَقّهُ یومَ حَصادِهِ و لَا تُسرِفوا إنّهُ لَایحبُّ المُسرِفین».
در
شأن نزول این آیه گفتهاند: برخی مسلمانان بیش از
حدّ لازم به انفاق می پرداختند و خود، در امرار معاش با مشکل مواجه میشدند، ازاینرو خداوند زیادهروی در انفاق را نهی و نکوهش میکند.
بر همین اساس،
پیامبر صلی الله علیه و آله
افراط در انفاق را چون ممانعت از پرداخت
حدّ واجب آن، ناپسند دانسته است.
البته منظور از اعطای حق مستمندان، پرداخت خصوص
زکات واجب نیست، زیرا
سوره انعام در
مکه و پیش از نزول حکم
زکات نازل شده است، بنابراین، مطلق انفاق به تهیدستان را در بر میگیرد.
درباره معنای «لَا تُسرِفوا» در این آیه، آرای دیگری نیز نقل شده است: انفاق در راه گناه و معصیت
، ممانعت از پرداخت حق تهیدستان
، اسراف در مصرف ثمره زراعت
، قرار دادن سهمی از محصول برای بتها و بتخانهها
و
نهی از گرفتن مال مردم، بیشتر از
حدّ واجب (خطاب به متولّیان گرفتن زکات).
دانشنامه موضوعی قرآن