باغ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باغ، محوطهای غالباً محصور، ساخته
انسان با بهرهگیری از گل و گیاه،
درخت،
آب و بناهای ویژه که بر قواعد هندسی و باورها مبتنی است. و از آن به مناسبت در بابهاى
خمس،
تجارت،
مساقات،
اجاره،
اطعمه و
اشربه و
احیاء موات سخن رفته است.
واژه: واژه باغ در
فارسی میانه و نو به کار رفته است. در فارسی میانه مانوی به صورت b'w و در سغدی به صورت bag به معنای قطعه یا پارهای از
زمین است که
مترادف با واژه اوستایی baga و سنسکریت bhaga به معنای بخش، سهم، دارایی و بهره به کار رفته است. baga در ختنی، bag در ارمنی، و baga شکل آرامی شده این واژه در تلمود به معنای زمین مشترک است.
کلمه «باغ» در ترکیبهای مختلفی به کار رفته است؛ از جمله باغ بدیع به معنی
بهشت، باغ سیاوشان و باغ شهریار که نام دو نوا در
موسیقی ایرانی است، و نیز باغ شیرین که از الحان باربدی است و بعضی فرهنگها آن را لحن چهارم به شمار آوردهاند، اما در
خسرو و شیرین نظامی سی و یکمین لحن یاد شده است.
دریافت و باور انسان از باغ به عنوان بهشت و اشاره متون مذهبی به آغاز
خلقت آدم و
حوّا در باغ بهشت، قدیمترین نشان اهمیت باغ در روند
حیات انسان است. دادههای باستانشناختی محوطه
چغامامی در
عراق (در غربیترین کوهپایههای
زاگرس، نزدیک مرز
ایران) نمایشگر رواج کشاورزی همراه با آبیاری ساده به روش افشان در پیش از هزاره ۶قم است؛ حدود ۵۰۰۰قم کانالهای جانبی متعددی نیز در این محل ایجاد شده است. اما درباره احداث باغ تا هزاره ۳قم مدرکی در دست نیست. احتمالاً از اوایل هزاره ۳قم باغهای سلطنتی در
مصر وجود داشته است؛ متون اساطیری و مذهبی
سومری نیز در این هزاره اشاره به باغهای معابد در بینالنهرین دارند. در منابع به کاخ - باغهایی در
بابل اواخر هزاره ۳ و اوایل هزاره ۲قم اشاره شده است و پس از آن در متون آشوری میانه از توجه شاه به باغها و باغداری و تلاش برای خو دادن درختهای وارداتی به محیط زیست تازه سخن رفته است.
در اوایل هزاره یکم قم باغهای شاهانه یکی از ویژگیهای
بیتالمقدس بودند؛ همچنین میتوان به باغهای شاهانهای در سرزمین اورارتو اشاره کرد. در واقع در هزاره یکم قم آشوریها پدیدآورندگان باغهای یادمانی در خاور نزدیک بودند و گستره شگفتآوری از باغهای سلطنتی پدید آوردند. کشت درختها روی سازههای مرتفع در
سده ۷قم در آشورِ نو الهامبخش ابداع طرحهای پیچیدهتری مانند «باغهای معلق» بابل در اوایل سده ۶قم شد.
یونانیان نیز باغهای زیادی داشتند، اما آنها باغهای تزیینی را ابداع نکردند، بلکه فقط از بوتهها و درختها برای زیبایی معبدها و محوطه اطراف ورزشگاهها سود میجستند. تنها در دوره رومیها بود که به ساخت گونههای مختلف باغ به شکلهای مجزا یا وابسته به بنا پرداختند و دیوارهای شهر پمپئی را با صحنههای نقاشی بسیار بزرگ شامل درختان، گلها و جانوران و پرندگان آراستند. رومیها باغ زینتی نساختند، ولی ساخت باغهای تفریحی بخشی از زندگی آنها بود و هدف باغبانان احداث ساختار طبیعی جذاب بود.
سابقه باغ در
ایران را میتوان به دو دوره قبل و بعد از
اسلام تقسیم کرد.
تا به امروز برپایه دادههای باستانشناختی سابقه باغ در ایران به «
پاسارگاد» پایتخت
کورش هخامنشی بازمیگردد. پاسارگاد شهر پایتختی در قالب سنتی خاور نزدیک نبود و هیچگاه استحکاماتی قابل توجه و کافی نداشت؛ تک بناها در محدوده باغی سلطنتی یا «پردیس» عالی برپا شده بودند. یافتههای کاوشهای اخیر و کشف یک سیستم آبیاری شامل جویها و حوضچههایی که
کاخ را احاطه میکرده است، تأیید میکند که پاسارگاد کهنترین باغ ایرانی است.
در چنین محیطی کورش در مجاور کاخ اصلی خود طرح یک باغ سلطنتی را انتخاب کرد. این باغ فضای مستطیل شکلی است که محور طولی آن آشکارا به کاخ اصلی میپیوندد، در نقشه بنا دو کلاه فرنگی کوچک جالب توجه است که نهتنها کمابیش در مقابل هم و در فاصلهای از کاخ اصلی قرار دارند، بلکه تقریباً در وضعیتی مانند «کلاه فرنگیهای ورودی» هستند که در باغهای دوره اسلامی برپا شدهاند.
بخش مرکزی نقشه این باغ خود به دلیل ویژگی هندسی اهمیت دارد. باغ دارای ۴ کرت است که کلاً با ساختار فضای در دسترس یکپارچه است. با توجه به درختان و بوتههایی که در نقشه فرضی در ردیفهای قرینه کاشته شدهاند، میتوان فرض کرد آبگذرهای مستقیم باغ را تقسیم کرده باشند. در یک جمعبندی میتوان ادعا کرد که یکی از بنیادیترین عوامل باغهای ایرانی، یعنی «چهار باغ» به عنوان اصل پایدار نخست در نقشه باغ اصلی پاسارگاد آشکار است؛ از اینرو، شایسته است که کورش مبتکر آن به شمار آید؛ در واقع حتی اگر کورش پدید آورنده آن نباشد، چنین نقشه مناسب و گیرایی را میشناخته، و چهارباغ را نماد یک هنجار مناسب میدانسته است.
تداوم
سنت باغسازی را پس از کورش در باغی واقع در دشت گوهر در کرانه غربی رود پُلوار و باغی دیگر در
تخت رستم (یا تخت گوهر) در حوالی
تخت جمشید که آرامگاه ناتمام
کمبوجیه (سال ۵۳۰ تا ۵۲۲قم) در آن قراردارد، مییابیم. به نظر میرسد که داریوش نوع جدیدی از باغ را تجربه کرده، و ترجیح داده که از نمونههای پاسارگاد متفاوتاست.
لوساندرس در گزارشی (ح ۴۱۰ قم) از باغ کورش جوان در سارد یاد کرده است.
یک مجموعه باغ و کاخ در شوش از دوره
سلطنت اردشیر دوم هخامنشی، در کنار رودخانه شائور شناخته شده که «خلوتگاهی با صفا» وصف شده است.
الگوی چهار باغ (یکی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی یادمانی باغ) برای نخستینبار در نیمه دوم سده ۶قم در پاسارگاد پدید آمد و در باغهای ایرانی بعد از هخامنشی و در ترکیب ابعاد تمثیلی بهشت (چهار نهر بهشتی) و در تمامی باغهای دوره اسلامی تأثیر گذاشت.
در این خصوص باید از عمارت خسرو، حوش کوری و بنای چهار قاپو در قصر شیرین یاد کرد که مجموعهای از کاخ، کوشک و باغ است
استیلای
اسلام بر ایران باغهای ایرانی را از روند تکامل باز نداشت، بلکه باعث گسترش و توسعه باغهای ایرانی شد.
با اسلام آوردن ایرانیان و پیوستن آنان به دیگر
مسلمانان، طرح باغ ایرانی در جهان اسلام منتشر شد؛ و چون ایرانیان پس از چند سده با
حکومت خاندانهای ایرانی مستقل شدند، سنت باغسازی پیش از اسلام در ایران ادامه یافت.
اصطخری درباره شهر ساسانی گور (فیروزآباد) میگوید: تا یک فرسنگ پیرامون شهر را بستانها فراگرفتهاند.
همچنین در متون دیگر از باغهای خرم و سرسبز با آبهای روان و گلهای زیبا در جای جای این سرزمین یاد شده است.
ناصرخسرو نیز از باغستانهایی فراوان در
قزوین یاد میکند.
ملکشاه سلجوقی چون
اصفهان را به پایتختی برگزید، چهار باغهایی در این شهر احداث کرد که از جمله میتوان از اینها یاد کرد: باغ بکر با عطر گلهای نرگس، مورد و زعفران، نیز کلاه فرنگی رفیع؛
باغ فلاسان با درختهای مو و نهرهای پر آب و کلاه فرنگی سر به فلک کشیده؛ پراهمیتتر از آنها باغ کاران با درختهای میوه، ردیف درختان کاج و سرو، با دو کلاه فرنگی: یکی مشرف بر زاینده رود و دیگری مسلط بر میدان شهر. پنداشته میشود که محل این باغ در شمال پل خواجو بوده باشد. باغ کاران تا اوایل سده ۸ق/۱۴م (زمانی که در قصیده سعدالدین سعد هراتی به آن اشاره شده) هنوز آباد بوده است و در همین سده حافظ در غزلی از آن یاد میکند
کهنترین نقشه باغ را در دوره ایلخانی رشیدالدین فضلالله ثبت کرده است. او درباره طرح باغ اوجان میگوید: گروهی صنعتگر و مهندس به مدت ۳ سال برای احداث آن کار کردند. محوطه مربع باغ را دیواری محصور میکرد، رودها و نهرها در آن جاری بود، درختان بید در حاشیه خیابانها کاشته شده بود و محوطه مرکزی برای خرگاه (کلاه فرنگی)، تخت، و برجهای پیرامون آنها، حمامها و بناهای رفیع در نظر گرفته شده بود
افزون بر این،
حمدالله مستوفی نیز از باغستانهای بسیاری در ایالات مختلف ایران نام برده است.
پیش از
تیموریان، حکمرانان
آق قویونلو نیز به باغسازی پرداختند، از جمله مهمترین آنها باغ
هشت بهشت در
تبریز بود. این باغ محوطه محصوری بود با درختان سپیدار در پیرامون آن. کوشکی ۸ ضلعی در مرکز باغ بر صفهای از مرمر بنا شده بود و استخری با ۴ فواره به شکل اژدها در هر گوشه آن در باغ وجود داشت. باغ دارای خیابانهایی با پوشش مرمر بود؛ همچنین استخری دیگر با قایق و کشتیهای شناور بر سطح آن در باغ بود که با هزاران چشمه، جویبار و نهر کوچک جاری در آن وصف شده است.
در متون از باغهایی از دوره
حکومت آل مظفر یاد شده است، از جمله باغهایی در شهر
یزد که بسیاری از آنها بنیادی قدیمتر داشتند. شاهزادگان و حکمرانان تیموری این باغها و چمنزارها را جانی تازه بخشیدند و گاه بناهای جدیدی به آنها افزودند. باغ محل اقامت حکمران محلی، شاهزاده یا وزیر بود و یا به امیران
سپاه تعلق داشت. تمام باغها به سرچشمه آب متصل، و دارای ردیفی درخت بودند. غالب باغها تأسیساتی مانند دریاچه یا حوضخانه برای جمعآوری آب داشتند. باغهای یزد دارای ساباط بودند که به طور معمول نزدیک ورودی و در طول خیابان بود. آل مظفر میدان وسیعی خارج از ساباط باغشاه، به نام باغ ساباط ساختند، و بعدظهرها شاهزاده در آنجا به تماشای
جنگ شیر و گاو مینشست
در دوران
صفوی در اکثر شهرهای ایران باغسازی در ابعاد وسیع و هماهنگ با بافت و شبکههای شهری اهمیت فراوانی داشت. در ساخت کاخهای صفوی تکیه بر نمایش وسعت باغ بود و بناها تنها جزئی از کاخ شمرده میشد و اغلب باغ و گاه بناها درصد بیشتری از فضای کاخ را اشغال میکرد؛ اما با اینهمه، آنچه از این مجموعهها در گذر زمان باقی مانده، بناهاست و مطالعه بناها بدون محیط اطراف آنها نمیتواند کامل باشد.
باغهای صفوی از نظر ابعاد، منظر و تأثیر متفاوتند، ولی در میان آنها دو نوع اصلی را میتوان شناسایی کرد:
۱. باغ محصور بزرگ (چهار باغ) با مجموعهای از درخت، نهر، حوض و بنا؛
۲. باغ کوچکتری که در درون خود کاخ است.
باغهای بزرگ صفوی براساس تقارن شعاعی و توازن در تراکم به بخشهای کوچکتری تقسیم میشوند و در مناطقی که زمین وسیع کافی در اختیار نبوده، قطعههای مستقل محصوری ایجاد شده است که هر یک ساختاری متفاوت دارند. این ساختارهای متنوع هر یک دارای ویژگی خاص خودند و در هر یک مجموعهای از آب و گیاه و رنگ بر عنصر معماری پیرامون خود اثری ویژه گذاشته، آن را زیباتر میسازد. در باغهای صفوی گویی بستر باغ ترصیع میشود و کوشک در منظر کلی محاط در استخر یا حوض تزیینی است.
در نتیجه، در کاخهای صفوی تأکید به دریافت احساسی است که در این باغها دست میدهد و جایگاه کاربری کاخ اهمیت کمتری مییابد.
در بافت فرش طرحی است که در آن نقش خیالی و نمادین
بهار و
بهشت به صورت باغی با صفا و پر گل و گیاه، با پرندگان و... کشیده میشود. این طرح در دوره صفوی رواج خاص یافت و فرشهایی از سدههای ۱۱ تا ۱۳ق/۱۷ تا ۱۹م با این طرح بافته شدند. در اکثر طرحهای باغی دو محور اصلی به صورت دو جوی آب در برخورد با هم زمینه قالی را ۴ بخش کرده است. قالی زربفت جیپور که گویا در حومه
اصفهان بافته شده، از آن مقبره شیخ صفیالدین در
اردبیل بوده، و به عنوان تحفهای به کاخ عنبر مهاراجه جیپور برده شده است.
بیشتر باغهای دوره صفوی در دو شهر قزوین و اصفهان و سواحل جنوبی
بحر خزر در شرق
مازندران احداث شدهاند. در قزوین بخش کوچکی از باغهای صفوی باقی مانده است، ولی وصف آنها در اشعار نویدی شیرازی دیده میشود.
در اصفهانِ این دوره، پیوند میان انسان و طبیعت در احداث باغهای وسیع مشاهده میشود. در سفرنامه کمپفر که اصفهان دوران
شاه سلیمان را نشان میدهد، قسمت عمده بستر شهر را باغها فرا گرفتهاند. منطقه اول در فاصله میان میدان نقش جهان و چهار باغ، مثل باغ طویله و باغ خلوت؛ و منطقه دوم باغهای دو سوی چهار باغ بالا و پایین که سر درهای با شکوه (که متعلق به دربار بود) داشتند و باغ تخت و بلبل (هشت بهشت) از این گروهند.
جابری انصاری فهرستی از باغهای این دوره اصفهان را ضبط کرده که از آن میان تنها هشت بهشت، چهار باغ و چهل ستون باقی است.
کاخها و باغهای ساحلی خزر در شهرهایی چون
بهشهر،
ساری،
بابل،
آمل،
صفیآباد،
عباسآباد و
فرحآباد ساخته شده، و تقریباً همگی با مشخصات مشابه کاخ - باغهای اصفهان است
تنها تفاوت آنها در نوع اقلیم منطقه جغرافیایی است که اوضاع اقلیمی ساحل بحر خزر کاملاً با وضع فلات ایران که منطقه اصفهان در آن واقع است، تفاوت دارد.
بعد از دوران صفوی، از دوران
زندیه شماری باغ باقی است که باغ نظر (آرامگاه
کریم خان زند)، باغ جهان نما در شیراز، باغ دولت آباد یزد از آن جملهاند؛ همچنین الحاقات دوران
زندی به باغ فین و مواردی از این دست نیز موجود است.
در دوره
قاجار باغسازی در
تهران توسعه یافت و تا پایان دوران ناصری باغهای فراوانی ساخته شد که عموماً به دربار و یا به شخصیتهای چهار باغ تاج محل ممتاز سیاسی - اجتماعی پایتخت تعلق داشت. طرح کلی باغسازی ایران در احداث این باغها امتداد یافت و با توسعه ارتباط با
اروپا عناصری از باغسازی غربی چون تپههای گل، حاشیه کاری با شمشاد و... در طرح باغهای ایرانی راه یافت. چنانکه آرایش گیاهان با بریدن شاخسارها و ایجاد نظم هندسی و قرار دادن مجسمه نیز پس از سدهها فراموشی بار دیگر رواج یافت. در ساخت کوشکها نیز نمونههای غربی تأثیرگذار بوده است. از باغهای مهم دوره قاجار میتوان در تهران به قصر قاجار، اتابک، نظامیه، باغشاه، باغ فردوس و...، و در شهرهای دیگر چون شیراز باغ عفیفآباد (گلشن) اشاره کرد.
روند ساخت و شکلگیری کاخها در سرزمینهای اسلامی همواره با باغ همراه بوده است. اختصاص فضای وسیعی به آب یکی از شاخصههای کاخهاست. در دوره اموی کاخ در باغهای انبوه محصور بود. چشمهها و استخرها نیز بخشی از فضای باغ بودند. در دوره عباسی زیباترین بخش کاخ باغ آن بود
کاخ بَلکُوارای
سامره دارای باغ، عمارتهای تفریحی، آبگیر و رودخانه بود. در دوران صفوی هدف اصلی نمای وسیع باغ بود. در مواردی فضای ساخت و ساز بر فضای باغ غلبه داشت و در بسیاری موارد باغ فضای عمده کاخ را به خود اختصاص میداد. این مورد قبلاً در کاخهای هخامنشی پاسارگاد، مجموعه قصر شیرین، مجموعه سامانی بخارا، کاخهای آلبویه در شیراز و ایلخانیان در اوجان مشاهده شده است.
از مطالعه کاخهای صفوی این نتیجه به دست میآید که تأکید اولیه بر احداث ساختمانهای منفرد مهم جای خود را به احساسی در احداث باغهای پهناور داده است.
در کاخهای فاطمی
مصر از باغهایی با درختان مصنوعی استفاده میشد.
کاخهای نرمانها در پالرموی سیسیل در باغی وسیع قرار داشت. در مدینه الزهرا (
قرطبه) باغهای وسیع در مکانی شیبدار قرار داشت. مرتفعترین مکان محل کاخ بود و بخشهای دیگر به محوطه باغها اختصاص داشت.
در
اسپانیا کاخهای درون قلعه نیز در کنار باغها احداث میشدند؛ همزمان طرح حیاط باغدار صلیبی شکل نیز در قرن ۶ق/۱۲م در کاخ مرابطون در
مغرب مورد استفاده قرار گرفت.
کاخ الحمرا در
غرناطه ردیفی از کوشکهای میان باغها بود. در توپکاپیسرایی
استانبول نیز بخش بزرگی از کاخ به باغهای کاربردی و زینتی، حوضها و فوارهها اختصاص داشت.
آرامگاههای اسلامی که برای
امامزادگان، اولیا و بزرگانِ درگذشته ساخته میشود، اشارهای به بهشت موعود دارد. در این بناها
گنبد نماد
آسمان و
بهشت است. نقش درختان سرو در تزیینات بنابر کاشی و سنگ اشاره به زندگی ابدی دارد؛ تصویر طاووس نیزدارای معنایی مشابه است. به کارگیری نمادهای مختلفی در معماری آرامگاهها در ایران تأکیدی بر یادآوری بهشت است. استفاده از غرفههای ۸ ضلعی در درون محوطه درختان، گلها و چشمهها، و استفاده از طرح ۸ ضلعی برای بنای آرامگاهها که برخی درون باغ هستند، اشارهای به لذتهای بهشت دارد. چنین سنتی در
هند و تحت حکومت گورکانیان نیز باعث احداث آرامگاههای بزرگ در باغها شد.
از جمله آرامگاههای مهمی که در درون باغهای بزرگ رسمی عمومی و خصوصی واقع هستند، میتوان از آرامگاه کورش در باغهای پاسارگاد، مدفن سلطان محمود در باغ پیروزی در غزنه، آرامگاه حکیم
ابوالقاسم فردوسی در باغ ویژه او در
طوس یاد کرد.
کاربرد هندسه در ایجاد نظم، رعایت قرینهسازی در ایجاد احساس خشنودی، استفاده از
آب برای ایجاد حس تداوم در سطح باغ با احداث نهرهایی که نمادی از حرکت، جهت و هدایت چشم به عمارت اصلی داخل باغ است و استفاده از خط و تناسب تعریف روشن و شفافی از فضا را در اختیار میگذارد
شکل باغ اسلامی از سویی به سنتها و فرهنگ اقوام، و از سوی دیگر به آب و هوا، میزان آب، زمین و آرزوهای صاحب آن بستگی دارد
شبه جزیره عربستان، سوریه، عراق و فلسطین: به نظر میرسد که قبل اسلام باغهایی در سرزمین
نجد،
یمن و
طائف وجود داشته است. در نجد نام شهر
ریاض به معنای باغهاست و ظاهراً آثاری از آب و باغ در آنجا وجود داشته است. شبه جزیره
عُمان دارای نخلستانهای بزرگ است و در یمن به سبب آنکه یکی از خوش آب و هواترین مناطق جنوب شبه جزیره است، امکان بیشتری برای احداث باغ وجود دارد. منطقه شمالی شبه جزیره شامل سوریه، عراق و
فلسطین از سرسبزترین نقاط آن است و به سبب کوهستانی بودن و
باران زیاد، دارای باغهای فراوان وسیع
انجیر،
زیتون،
خرما و
انگور بوده است
در سوریه کاخهای اموی در میان باغهای انبوه محصور بود و چشمهها و استخر نیز بخشی از این فضاسازی به شمار میرفت. خلفای اموی به باغ سازی و حفر نهرها توجه بسیار داشتند. در سوریه مناطق مستعد آبیاری که کشت میشدند، به نام «باغ» یا «غوطه» معروف بودند. سبزیجات و میوهها در نزدیکی منابع آب کاشته، و تاکستانها و مزارع غلات در حوالی آن ایجاد میشدند.
ابن جبیر،
دمشق را در
سده ۶ق/۱۲م بهشت خاور مینامد و مینویسد: این شهر آراسته به گلهای رنگارنگی است که در حریر سبز باغ و بوستان جلوهگرند. باغها شهر را تا جایی که چشم کار میکند احاطه کردهاند. آنگاه ادامه میدهد که بیتردید اگر بهشت در زمین بود، جز دمشق نبود و اگر این خطه در آسمان بود، همان
فردوس، و با آن همسان بود.
عراقِ امروز یا بینالنهرین کهن با میراث بسیار غنی چند هزار ساله، به همراه حضور بسیار پر رنگ
فرهنگ و
اندیشه ایرانی و در پی آن
حکومت مقتدر
عباسی و شکلگیری شهر
بغداد بر سوختههای
تیسفون سهم عمدهای در روند شکلگیری انواع باغهای اسلامی دارد. در قرون نخستین اسلامی در عراق کاخها همراه باغهایی با خیابانهای عمود بر هم گلکاری شده و استخرها و حوضها بودند؛ از جمله آنها میتوان از کاخهای جوسق و باغ بلکواری یاد کرد.
در سامره مقابل پایتخت در جانب باختری
دجله باغهایی بود که نخل آنها را از
بصره و نهالهای دیگر را از اقصی نقاط سرزمینهای اسلامی مانند
شام و
خراسان آورده، و در آن نزهتگاه کاشته بودند. حمدالله مستوفی نیز درباره شهر
انبار که باغهای بسیار و میوه فراوان داشت، میگوید: «باغستانش بباغات بغداد پیوسته است و در آن خلفا عمارات خوب ساختهاند...»
سفیران امپراتوری بیزانس در دربار مقتدر عباسی از باغهای مختلف با شکوه یاد کردهاند.
مصر: باغ در سرزمین مصر از اوایل هزاره ۳قم وجود داشته است و گمان میرود که عناصری از باغهای رسمی و تزیینی پادشاهی نوین مصر در دوره پادشاهی کهن نیز وجود داشته است.
مدارک در دست حاکی از آن است که در زمان بنیاد نهادن
قاهره شهر دارای باغهای عمومی و خصوصی بسیار و چندین باغ - کاخ بوده است؛ همچنین اهالی شهر
فسطاط در ساخت و ایجاد باغها علاقه بسیاری از خود نشان میدادند
ناصرخسرو نیز از باغهایی بر بام خانهها در مصر یاد کرده است.
ترکیه: منابعی که از باغهای کهن در ترکیه بحث کنند، نادرند و تنها شماری مینیاتور و نوشته از نویسندگان محلی و سیاحان باقی مانده است؛ ولی با توجه به شواهدی که از باغهای اورارتویی در دست است، حضور مؤثر فرهنگ ایرانی در آسیای صغیر مشاهده میشود؛ با وجود حکومت طولانی رومیان و سپس دولت بیزانس و نیز طبیعت مناسب این ناحیه باید انتظار وجود باغهایی را در ترکیه داشت.
در دوران
دولت عثمانی باغها ضمن عملکرد دولتی، برای استفاده در ضیافتها نیز به کار میرفت. با توجه به اینکه بیشتر مرزهای ترکیه مرزهای آبی است، باغهای بسیاری رو به
دریا ساخته شدند و از اینرو، باغهای ترکیه کمتر به محور و جهت وابسته بودند.
با توسعه متصرفات عثمانی کاخهای بسیاری ساخته شد. باغهای بزرگ آنها به حیاطهایی شامل کلاه فرنگیها تقسیم میشد و در پیرامون این مجموعه شکارگاهها قرار داشت. توپکاپی سرایی اقامتگاه سلاطین عثمانی از
قرن ۱۰ تا ۱۳ق/۱۶ تا ۱۹م، مجموعهای بزرگ از باغهاست که مشرف بر دریاست و در آن کوشکها و تاکستانها، برکهها و چشمههای متعددی بوده است. در آغاز قرن ۱۲ق/۱۸م با قدرت یافتن دولت عثمانی بسیاری از ضیافتهای شبانه در این باغ برگذار میشد
اندلس: با
خلافت اموی در اندلس در اوایل قرن ۲ق/۸م باغ و باغسازی در این سرزمین با بهرهگیری از سنن بومی و تاریخی، اوضاع مساعد آب و هوا، زمینههای علایق علمی به امر کشاورزی و شناخت گیاهان، رشد و توسعه یافت.
عبدالرحمان یکم که از
دمشق به اندلس رفته بود، به ایجاد باغی براساس نمونههای دمشق اقدام کرد. وی از سایر بلاد گیاه آورد که از جمله آنها رُز زردِ ایران بود. در زمان ورود
مسلمانان به اندلس هنوز باغها و سیستمهای آبیاری رومی وجود داشت. طرح باغها عموماً هندسی بود و باغها با دیواری سنگی یا پرچین محصور میشد. در
غرناطه باغها در دامنه تپهها ایجاد شده بود و از مشخصههای این باغها سایهبانهای کوچکی بود که با الهام از کوشکهای ایرانی ایجاد میشد
در
مدینه الزهرا در قرطبه باغهای وسیع در بخش میانی بستری شیبدار و صفه مانند ایجاد شده بود و علاقه وافر به امر باغبانی چنان بود که کاخها نیز در کنار باغها بنا میشد. کاخ الحمرا در غرناطه مجموعهای از کوشکهای میان باغی بود که بهشتی پهناور را میمانست و بسیاری از آنها پر از جانوران مختلف بود.
در این کاخ آب نقش کاربردی و زیباشناختی خود را داشت؛ مجموعهای آرام از فوارهها بر جذابیت باغ افزوده بود. حوضها، باغچهها، شبکه معابر مجموعاً احساسی جدا از زندگی روزمره را القا میکرد.
شبه قاره هند: باغهای شبه قاره یا در منطقه جلگهای و یا در منطقه کوهستانی
کشمیر واقعند. باغهای دوران اسلامی قبل از
مغول به دوره
حکومت فیروزشاهی در اطراف
دهلی باز میگردد؛ اما باغسازی در شبه قاره سنت دیرینهای دارد. آشوکا، امپراتور بزرگ
هند در دو هزار سال پیش اقدام به احداث و توسعه باغها کرد. باغها در هند ابتدا به معابد بودایی، سپس به خانه شاهزادگان، ثروتمندان و تجار تعلق داشت
بعد از سده ۸ق/۱۴م قصرهای بسیاری با باغهای پیرامون آنها شکل گرفت. در ساخت باغهای ناحیه احمدآباد از هنر باغبانی خراسانی بهرهمند شدهاند و تأثیر هنر باغسازی ایرانی در باغهای بنگاله و ماندو آشکار است.
سنت باغ اسلامی در دوران حکومت مغولها به اوج رسید. امپراتوران مغولی با باغ ایرانی آشنا بودند و درباره نقشه باغ و کاشت و پرورش گیاهان آگاهی داشتند. با اینکه سنت چهار باغ اساس نقشه باغ بود، اما آنان تقلید کننده محض نبودند. باغها در این سرزمین طبق نیازهای اقلیم و منطقه تعدیل شد و گسترش یافت. باغهای این دوره با «رام باغ» در آگره در زمان بابر آغاز شد و در دوره جهانگیر به اوج شکوفایی رسید.
بابر به باغ بیشتر به عنوان موضوعی زیبا علاقمند بود، تا به عنوان بازتابی تصوری از بهشت که انسان ایجاد کرده است؛ او با استقرار در هند به زودی دریافت آنچه در
کابل و
سمرقند با آنها سر و کار داشته است، مناسب سرزمین تازه نیست؛ در نتیجه، طرحی از باغ را آغاز کرد و گسترش داد که در نهایت شاخص باغ هندی شد
او سنت باغسازی ایرانی را (با کاربردِ نظم، هندسه، نهرها و حوض) همراه با بهرهگیری از سنن بومی به کار گرفت. باغهای او عموماً مطبق بودند و این شیوه بعد از او هم دنبال شد
برخی از باغهای بابر ۳ طبقه بود، از جمله باغ شالمار در
لاهور که معظمترین باغ جهان است. این باغ، باغی سلطنتی بوده که هر یک از طبقات با هدف متفاوتی کاربری داشته است: طبقه اول برای عموم مردم، طبقه دوم مخصوص امپراتور، و سومین و بالاترین طبقه مختص اهل حرم بود؛ هر طبقه یا باغ کلاه فرنگی خاصی برای خود داشت
گاهی باغها در ۸ طبقه (مفهوم باغ بهشت)، ۷ طبقه (به معنای هفت آسمان) و در مواردی در ۱۲ طبقه (مثل باغ نشاط در کشمیر) بودند
کوشک نقطه تمرکز باغهای زینتی هند بود که گاهی در طبقه اول و گاهی در بالاترین طبقه قرار داشت. کوشک روی یک صفه در مرکز چهار باغ ایجاد میشد.
باغهای مغولی با به کارگیری طرحی واحد متشکل از نهری مرکزی، حوضهای کم عمق، دیوار بلند محصور کننده، درختان چنار، برکههای مصنوعی و فوارهها ساخته میشدند. از عناصر دیگر باغ مغولی نهرهایی است که گاه در زاویه قائمه با بستر اصلی آب قرار داشتند، و از سنت تقسیم چهار بخشی پیروی میکردند. این نهرها به موازات خیابانهای مستقیم بودند و حد فاصل آنها را چمن فراگرفته بود و حاشیهها با بستری از گلها و ردیف درختان سایهدار پر شده بودند.
افغانستان: اوضاع اقلیمی و آب و هوایی افغانستان چنان بوده است که از همان ابتدا مردم این سرزمین وجود باغ را ضروری دانسته، و آن را محترم شمردهاند. برای مطالعه روند باغسازی در سرزمین امروزین افغانستان که وارث فرهنگ مادی و معنوی ایران و هند است، نظر به کمبود آثار باقی مانده از باغهای دوره قبل از
تیمور و مغولان هند باید به منابع کتبی تاریخی و ادبی و مدارک باستانشناختی رجوع کرد.
بیهقی به باغ پیروزی در
غزنه اشاره دارد که سلطان محمود را در همانجا دفن کردند و سپس از جشن
سلطان سعید بهرامشاه در آن باغ یاد میکند. وی در جایی دیگر از باغ هزار درخت در شهر غزنه نام میبرد.
کاخ - باغها و باغهای منفرد احتمالی در شهرهای غزنه،
بست و لشکری بازار و... در حمله غوریان و سپس مغولان و تیموریان تخریب شد.
منابع جغرافیایی از باغهای فراوان و انبوهی در مناطق مختلف این سرزمین یاد کردهاند.
افزون بر این، وصف شماری از این باغهای از میان رفته را در متون منظوم مییابیم؛ از جمله فرخی (د ۴۲۹ق/۱۰۳۸م)، شاعر نامدار «باغ نو» را در دوره
سلطنت محمود غزنوی به نظم کشیده است، او در این
شعر به نکات پراهمیتی اشاره میکند: دو ورودی باغ که در خاور و باختر واقع بوده، و به ترتیب مهر و ماه نام داشتهاند. باغ آراسته به انواع گلها و درختان گوناگون، از جمله سرو بوده است که به شکل مدور پیرایش شده بودند (گفتنی است که در سده اخیر پنداشته شده که پیرایش درختان روشی غربی است). در ادامه به مرغان آموخته در باغ اشاره شده است؛ کاخ شاه در میان باغ برپا بوده، و نیز استخر بسیار وسیعی از سنگ مرمر که آن را «دریا» نامیده است، با ماهیان و زورقی شناور بر سطح آن و عمارت کلاهفرنگی در کنار آن، در باغ وجود داشته است. فرخی در وصف باغ دیگری از مجسمههای گوناگون در آن یاد میکند: «سیصد هزار گونه بت است اندرو بپای/ هر یک چنانکه خیره شود زو بت بهار».
این بیت شاعر نیز سندی است که رسم قرار دادن مجسمه در باغ نیز از غرب
تقلید نشده است.
بسیاری از باغهای غزنوی با حمله غوریان و باقیمانده آنها و آثار سلجوقی در حمله مغولان و تیموریان از بین رفت؛ لیکن با حضور تیمور و اخلاف او در هرات و کابل سنت پایداری از باغسازی به وجود آمد که ضمن بهرهگیری بنیادین از سنت باغهای ایرانی خود به توسعه این فعالیتها کمک کرد و بر باغسازی مغولی هند و صفوی ایران تأثیر نهاد. در زمان جانشینان تیمور باید به احداث باغهای گازرگاه در هرات به دستور شاهرخ میرزا و باغهای تخت سفر توسط سلطان حسین بایقرا اشاره کرد.
بابر بنیانگذار سلسله مغولی هند پس از تسخیر کابل علاقه شدیدی بدان پیدا کرد و نسبت به آبادانی آن بسیار کوشید و به تأسی از سمرقند به احداث باغ در کابل پرداخت. او در بابرنامه مینویسد: در ۹۱۴ق/ ۱۵۰۸م چارباغی در ناحیه استالف در نزدیکی کابل به نام «باغوفا» طراحی کرده که مشرف بر رود است، و نیز
آب همان رود در باغ جریان دارد. بابر در همین منطقه پر صفا و سبزهزار بهای باغ بزرگی را که
الغبیک میرزا غصب کرده بود، به صاحبان آن پرداخته است و در وصف آن از درختهای چنار بزرگ، سبزهزار پر صفا یاد میکند و میافزاید: از میان باغ یک آسیا آب جاری است که مسیر پر پیچ و خمی را طی میکرده، و وی جهت آن را مطابق اصول طراحی کرده، و سامان داده است. در پایین این باغ نیز چشمهای به نام «سه یاران» وجود داشت با درختان چنار، بلوط و ارغوان زرد و سرخ که در منطقه یگانه بود. بهدستور بابر چشمه نیز سامان یافت.
تا سال ۱۳۵۰ش/۱۹۷۱م این محل گردشگاه مردم بود.
جهانگیر فرزند بابر از ۷ باغ، و شاهجهان نیز از ۱۰ باغ در ۱۰۴۸ق/۱۶۳۸م یاد کرده است. باغی که بابر در آن دفن شد، باغی پلهای بود به طول ۵۰۰ متر در ۱۵ طبقه و شاهجهان نسبت به مرمت و توسعه آن اقدام کرد. جهانگیر باغ جهان آرا را در کابل، و احتمالاً همسرش نورجهان باغ نمله را در غرب جلالآباد احداث کرد. توجه بابر به باغسازی مخصوصاً در تأمین محور صحیح و آب کافی، و علاقه و کوشش او در به دست آوردن گیاهان جدید از بلاد مختلف باعث شد که او سنت باغسازی اسلامی در هند را بنیاد نهد
ماوراءالنهر: دو شهر بخارا و سمرقند مراکز و نقاط ثقل فرهنگی ماوراءالنهر بودهاند. از باغهای قبل از دوران مغول و حکومت تیموری اطلاعات چنان است که
ابن حوقل میگوید: در شهر
سمرقند کمتر خانهای است که بوستانی نداشته باشد و
یاقوت اشاره میکند که هوای شهر مرطوب است و هر خانهای چه در شهر و چه در ربض باغ یا باغچهای دارد، چنانکه از بالای قلعه شهر پوشیده از درخت و سبزه به نظر میرسد
ولی دوره اوج و شکوه سمرقند و سنت باغسازی آن به دوران حکومت تیمور و اخلاف او باز میگردد. دو تن از مورخان دربار تیمور (ابن عربشاه و شرفالدین علی یزدی) و کلاویخو سیاح اسپانیایی به وصف باغهای آن پرداختهاند. یک قرن بعد وصف مجددی از باغهای سمرقند، مخصوصاً از چهار باغ درویش محمد ترخان، توسط بابر ارائه شده است. علاوه بر باغهای کمربندی شهر که هر یک نام یکی از شهرهای مهم و معروف و فرهنگی جهان اسلام چون
سلطانیه، قاهره،
شیراز،
بغداد و
دمشق را داشت، اسامی باغهای متعددی با وصف آنها چون باغ شمال، باغ ارم، باغ بهشت و... در دست است. طرح و شکل باغهای سمرقند براساس سنت باغسازی ایرانی است و هنرمندان باغساز ایرانی نهایت مهارت خود را در تقویت سنت ایرانی به خرج دادهاند. باغهای ساکت، سبز، سایهدار و زیبایی در سمرقند وجود داشتند که دارای اساس هندسی و محور اصلی، کوشکی روی صفه در محل تقاطع محورها، استخر مرکزی با نهرهای مفروش با کاشی، ورودی با شکوه در مسیر محور اصلی و حصار و درختان انبوه بودند.
شکل باغ: از نظر طرح و نقشه میتوان باغهای ایرانی را به ۳ گروه تقسیم کرد:
۱. باغهای مسطح و کم شیب، مانند باغ فین.
۲. باغهای شیبدار و صفهدار که معماری آنها بر خیابانهای اصلی و آب نماهای میانی تمرکز دارد و بنای اصلی در طبقه فوقانی است؛ قدیمترین نمونه آن باغ تخت شیراز (قرن ۵ق/۱۱م)، و بهترین نمونه آن باغ هزار جریب صفوی در
اصفهان است.
۳. باغهایی که در بسترهای عارضهدار طبیعی و یا در میان آبگیرها ساخته میشود. این باغها شباهت بسیار به باغهای اولیه دارد و سعی شده است که حالت طبیعی محیط حفظ گردد. باغ عباسآباد بهشهر از دوران صفوی در دورن جنگل و در کنار دریاچه مصنوعی و مشرف به منظر طبیعی گسترده از جمله آنهاست.
ابونصر هروی در قرن ۱۰ق/۱۶م طرح باغ ایرانی را با جزئیات شرح داده است.
شکل هندسی باغ ایرانی چهار گوش و عموماً مستطیل، و جهت طولی باغ محور آن است و شیب و سازههای درون باغ نسبت بدان مشخص میشوند. استفاده از الگوی محوری که تا دورههای متأخر در
ایران و نیز
هند معمول بود، باقی مانده میراث
هخامنشی است
باغ با دیوار محصور، و برخی از آنها مثل باغ فین دارای برج و باروست. سر در ورودی که مبیّن میزان تمکن صاحب آن نیز هست، در محور اصلی و جهت طول باغ ایجاد میشود. باغها دارای در کوچک اختصاصی نیز هستند. پشت در، هشتی قرار دارد که حایلی بین درون و بیرون باغ است. خیابانبندی باغ به نسبت وسعت و چگونگی بستر باغ و شمار بناهای آن شکل میگیرد. دو خیابان متقاطع شمالی (جنوبی و شرقی) غربی خیابانهای اصلی باغ هستند. خیابانهایی در اطراف و کنار دیوار حصار ایجاد میشود. اگر بستر باغ شیب داشته باشد، با ایجاد پله آن را میشکنند. استخر و حوضهای بزرگ و کوچک، آبنما و آبشار و نیز نهرهای منظم در محور شبکهبندی باغ و در محل اتصال و مقابل کوشک و ایوان و یا دیگر بناهای اصلی شکل میگیرند. کف نهرها و حوضهای کم عمق به صورت آبنما با کاشی الوان فرش میشود. شکل حوضها عموماً مستطیل و ساده، و یا زائدهدار است. از طرحهای آزاد جز دایره از اشکال دیگر استفاده نمیشود و حوض پاشویهدار از دوران صفوی مرسوم گردیده است.
در اکثر باغهای ایرانی جوی آب از طبقه زیرین کوشکِ میان باغ سرچشمه میگیرد و پس از ورود به حوض جلو آن در کل باغ جاری میگردد.
برای بهرهگیری از زیبایی آب از فواره استفاده میشود که نمونههای صفوی آن موجود است و سیاحان و شاعران بدان اشاره کرده، و نگارگران از آن اطلاع داشتهاند. شکل آنها مخروطی با لعاب فیروزهای است و از انواع فلزی هم استفاده شده است. در زمینهای شیبدار از آبشارهای کوچک به صورت سطوح پلهای و شیبدار استفاده میشود. باغچهبندی به ۳ شکل باغچههای بزرگ چهار گوش، پهنههای بزرگ و نوارهای کم عرض پلهای است و رعایت نوع گیاه، گل و درختی که کاشته میشود، از شاخصههای باغچهبندی است. در الگوی چهار باغ سطح باغ توسط شبکهبندی خیابانها و نهرها به چهار بخش قرینه تقسیم میشود که شاخصترین معرف باغهای ایرانی است.
از دیگر عناصر باغ احداث کوشک و عمارت و ایوان است و طراحی شبکهبندی و تعیین محل جزئیات باغ به نسبت آن صورت میگیرد. محل آن باید از بهترین چشمانداز طبیعی برخوردار باشد و ساختنمونههای هشتگوش بر همین اساس بودهاست. ازخصوصیات باغ ایرانی منظره روبهروی کوشک و کشیدگی کل باغ در محور شمال - جنوب است.
گاهی کوشک باغ را به دو بخش وسیعتر عمومی و کوچکتر خصوصی تقسیم میکرد، مانند باغ ارم شیراز.
غیر از کوشک میانی و اصلی بناهای دیگری هم به منظورهای مختلفی چون اقامتگاه ساکنان باغ و گاه کاربردهای رسمی و روزمره ساخته میشد. بعد از
آب که نقش اصلی در شکل باغ ایرانی دارد، درختان در مرتبه بعدی قرار میگیرند.
گیاهان زینتی، درختان میوه و سایهدار و چمن در باغ معمول است. نوع و ارتفاع و انبوهی برگها و شاخسار درختان و بوتهها در ایجاد فضای مطلوب مؤثر است. از شاخصههای باغ ایرانی کاشت درختان میوه در کرت بزرگ است. زمان شکوفایی و تنوع رنگ گلها مهم است تا سرسبزی و تداوم رنگها و پویایی باغ را به چشم بیننده بیاورد. درختان میوه را در حاشیه کرتها و باغچهها و خیابانها و گاهی داخل کرتها میکارند. از قدیم رایج بود که نمونههای تازهای از دیگر بلاد وارد میشد، چنانکه مثلاً از دوران صفوی استفاده از نمونه گلهای زینتی اروپا مرسوم شد. مهمترین و بهترین گل در باغ ایرانی گل سرخ در انواع سفید و زرد و سرخ و گاهی دو رنگ بود. گاهی برای پوشش سطوح باغ از شبدر استفاده میشد. روضه الصفات نویدی مدرکی گویا بر استفاده از انواع گلها و گیاهان در باغهای صفوی بود.
روشنایی باغها در شب نیز از طریق فانوسها، و در حین مراسم خاص با استفاده از شمار بسیاری شمع بود و شمعهای بلند و درشت را درون شمعدانها قرار میدادند.
اگر کسى باغى احداث کند که پس از افزایش قیمتش آن را بفروشد باید
خمس میوه و رشد درختها و نیز زیادى قیمت باغ را بپردازد. اگر قصدش از احداث، فروختن میوه و استفاده از
درآمد باغ باشد
حکم سرمایه را دارد؛ امّا اگر قصدش استفاده از محصولات آن براى رفع نیاز خود و
خانواده (نه فروختن) باشد، از
مئونه محسوب مىشود.
کسى که چیزى را مىفروشد، هرچه که
عرفا به آن چیز ملحق باشد نیز داخل در
معامله است. بنابراین در
فروش باغ،
زمین،
درخت و بناى آن نیز داخل است.
در معامله
سلم در صورتى که برخى درختان باغ به میوه نشسته باشند معامله نسبت به همه میوهها
صحیح است.
مساقات در باغ براساس توافق دو طرف (به عنوان مثال به نصف یا یکسوم محصول آن)
جایز است.
اجاره دادن باغ پیش از به بار نشستن درختان آن در صورتى که منفعت نوعى آن معلوم باشد جایز است.
به
قول مشهور، خوردن میوه باغ دیگرى براى رهگذر با شرایطى
حلال است.
تبدیل
زمین موات به باغ، احیاى آن به شمار مىرود.
(۱) ابن جبیر محمد، رحله، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۲) ابن حوقل محمد، صوره الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸-۱۹۳۹م.
(۳) ابن فقیه احمد، مختصر کتاب البلدان، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۴) ابوالقاسمی لطیف، هنجار باغ ایرانی در آیینه تاریخ، مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، تهران، ۱۳۷۴ش، ج ۲.
(۵) ابونصر هروی قاسم، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۶) استروناخ د، شکلگیری باغ سلطنتی پاسارگاد و تأثیر آن در باغسازی ایران، ترجمه کامیار عبدی، اثر، تهران، شم ۲۲ و ۲۳.
(۷) اصطخری ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه محمد بن اسعد تستری، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۸) بابر ظهیرالدین محمد، بابرنامه، ترجمه فارسی، بمبئی، ۱۳۰۸ق.
(۹) توزک جهانگیری، لکهنو، نولکشور.
(۱۰) مستوفی حمدالله، نزهه القلوب، به کوشش گ لسترنج، لیدن، ۱۹۱۳م.
(۱۱) دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۲) دایره المعارف تشیع، به کوشش احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۳) دیبا داراب و مجتبی انصاری، باغ ایرانی، مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، تهران، ۱۳۷۴ش، ج ۲.
(۱۴) سامی علی، تمدن ساسانی، شیراز، ۱۳۴۲ش.
(۱۵) فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۱۶) کلاویخو روی، سفرنامه، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۱۷) کمپفر ا، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۱۸) لغتنامه دهخدا.
(۱۹) مافروخی مفضل، محاسن اصفهان، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، ۱۳۱۲ش.
(۲۰) معین محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۱) مقدسی محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
(۲۲) ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲۳) نفیسی سعید، در پیرامون تاریخ بیهقی، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۲۴) نویدی شیرازی، زینالعابدین، روضه الصفات، به کوشش ابوالفضل رحیموف، مسکو، ۱۹۷۴م.
(۲۵) وست و س، باغهای ایران، میراث ایران، به کوشش اج آربری، ترجمه احمد بیرشک و دیگران، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲۶) ویلبر د، باغهای ایران و کوشکهای آن، ترجمه مهیندخت صبا، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۷) هیلنبراند ر، معماری اسلامی، ترجمه ایرج اعتصام، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۲۸) یاقوت، بلدان.
(۲۹) Ettinghausen، R introd The Islamic Garden، Washington، ۱۹۷۶.
(۳۰) Golombek، L and D Wilber، The Timurid Architecture of Iran and Turan، Princeton، ۱۹۸۸.
(۳۱) Iranica.
(۳۲) Jellicoe S، X The Development of the Mughal Garden n، The Islamic Garden، Washington، ۱۹۷۶.
(۳۳) Lehrman J، Earthly Paradise، London، ۱۹۸۰.
(۳۴) Le Strange G، The Lands of the Eastern Caliphate، London، ۱۹۶۶.
(۳۵) Ling R، X The Arts of Living n، The Oxford History of the Classical World، ed J Boardman et al، New York، ۱۹۹۰.
(۳۶) Matheson S A، From Pasargadae to Darab، Tehran، ۱۹۹۷.
(۳۷) Pinder-Wilson R، Studies in Islamic Art، London، ۱۹۸۵.
(۳۸) Reuther O، X Sasanian Architecture، A History n، A Survey of Persian Art، ed AU Pope، Tehran etc، ۱۹۶۷، volII.
(۳۹) Stronach، D، X A nshan and Parsa: Early Achaemenid History، Art and Architecture on the Iranian Plateau n، Mesopotamia and Iran in the Persian Period: Conquest and Imperialism ۵۳۹-۳۳۱BC، ed J Curtis، London، ۱۹۹۷.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۷۴، برگرفته از مقاله «باغ». فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۲، ص۵۰.