• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بابل‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بابل (ببل) شهرى در هشتاد و پنج کیلومترى جنوب بغداد نزدیک شهر حله هست؛ عنوان بابل به مناسبت در باب صلات آمده است.




نویسندگان قدیم مسلمان همه جا شهر و کشور بابل را به یک نام خوانده اند ( واژه بابهل عبری است که آن نیز از باب ـ ال اکدی به معنای «دروازه خدا» است ). خرابه های شهربابل هم اکنون در ۸۵ کیلومتری جنوب بغداد، بر سرراه بغداد ـ حلّه باقی است.
با این همه این نویسندگان درباره حدود بابل توافق ندارند. برخی قلمرو آن را منطقه وسیعی معرفی کرده و عده ای دیگر حوزه آن را کوچکتر دانسته اند.



به عقیده مورخان و جغرافی دانان مسلمان، شهر اصلی بابل مدتها پیش از آنکه به دست مسلمانان بیفتد، ویران شده بود و فقط دهی کوچک به این نام در محل آن وجود داشت. این دهکده تا قرن چهارم، دوره عباسیان، برجای بوده است.

۲.۱ - نظر ابن حوقل در مورد شهر بابل


به نوشته ابن حوقل، در زمان وی بابل دهی کوچک بوده است. او می گوید «بناهای بابل قدیمترین بناهای عراق به شمار می رود و خودِ شهر را شاهان کنعانی بنیان نهاده و به پایتختی برگزیده بودند. جانشینان اینان نیز در بابل مستقر بودند. بقایای این بناهای باشکوه گویای عظمت گذشته آن است ».
[۱] صورة الارض، ص۲۴۴.


۲.۲ - نظر ابولفدا در مورد شهر بابل


ابوالفدا نیز آن مطلب را از ابن حوقل نقل می کند و می افزاید: «ابراهیم ( علیه السلام ) در همین شهر به آتش افکنده شد، و اکنون از این شهر جز خرابه هایی که دهکده ای کوچک برروی آنها قرار دارد، باقی نمانده است ».
[۲] تقویم البلدان، ص۳۰۳.


۲.۳ - نظر قزوینی در مورد شهر بابل


در قرن هفتم قزوینی خرابه های بابل را وصف کرده و نوشته است که مردم از آجرهای آن برای ساختن خانه های خود استفاده می کنند. این رسم تا سالهای اخیر نیز برقرار بوده است.
قزوینی در این باره می نویسد: «بابل نام دهکده ای است که پیش از این، ساحل شاخه ای از فرات در عراق قرار داشته است. مردم معمولاً آجرهای ویرانه های آن را می برند. در آنجا چاهی است معروف به جُبّ دانیال که یهودیان و مسیحیان در برخی از روزهای سال یا اعیاد به زیارت آن می روند. بیشتر ساکنان عراق معتقدند که این گودال، چاه هاروت و ماروت است ».
[۳] آثار البلاد و اخبار العباد، ص۲۰۲.


۲.۴ - نظر بکری در مورد شهر بابل


بکری به برج بابل اشاره کرده و آن را المِجْدَل نامیده است. وی به پیروی از نویسندگان پیشین گفته است این برج را ـ که باستان شناسان امروز آن را یک زیگورات دانسته اند ـ نمرود ساخته و ارتفاع آن ۵۰۰۰ ذراع است، و همان برجی است که قرآن کریم در سوره نحل بدان اشاره کرده و گفته است:
قَدْ مَکَرَالّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ، فَاَتَی اللّهُ بُنْی'انَهُمْ مِنَالْقَواعِدِ فَخَّرَ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَاَتی'هُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا' یَشْعُروُنَ» (پیشینیانشان حیلت ساختند. فرمان خدا در رسید و آن بنا را از پایه ویران ساخت و برکند، سقف برسرشان فرود آمد و از سویی که نفهمیدند، عذاب آنها را فروگرفت).



درباره تاریخ شهر بابل و درستی آن میان نویسندگان مسلمان اختلاف بسیار است.

۳.۱ - نظر یاقوت حموی


یاقوت حموی آرا و عقاید مختلف و افسانه های رایج میان این نویسندگان را در کتاب خود تلخیص کرده است. از جمله آنها یکی این است که حضرت نوح علیه السلام نخستین کسی است که پس از طوفان، بابل را بنیان نهاد و مقرّ خود قرار داد.

۳.۲ - نظر یزدجردبن مهماندار


به گفته یزدجردبن مهماندار، ایرانیان معتقدند که بانی شهر بابل ضحاک بوده است.
به روایت ابن کلبی، مساحت شهربابل دوازده فرسخ در دوازده فرسخ بوده و رود فرات از کنار دیوارهای آن می گذشته است تا آنکه بُخْتُنَّصر (نبوکد نصر) برای جلوگیری از ویرانی دیوارهای شهر، مسیر رود را تغییر داد و آب آن را در مجرای کنونی انداخت و بابل همچنان آباد بود تا آنکه به دست اسکندر خراب شد.



چنان که ملاحظه می شود، اطلاعات پیشینیان درباره تمدن بابل پس از ویران شدنش، بسیار درهم و متناقض است. در حقیقت ایشان درباره این شهر جز آنچه در عهد عتیق آمده یا مورخان قدیم یونان نقل کرده اند و جز افسانه های رایج میان عوام، اطلاعات دیگری نداشته اند.
تا اوایل قرن سیزدهم و ورود باستان شناسان به خرابه های این شهر، حقایق درباره بابل روشن نشده بود. باستان شناسان بقایای عمارات و آثارهنری بسیاری را در شهر کشف کردند که از جمله آن ها لوحه هایی به خطّ میخی بود.
پس از خواندن این نوشته ها، اطلاعات راجع به این شهر انسجام یافت و به افسانه های گوناگون و بی پایه ای که در گذشته درباره بابل وجود داشت، خاتمه داده شد و جای آن را اطلاعاتی متقن و قابل اعتماد گرفت. این اطلاعات در کتابهای متعددی که به زبانهای مختلف اروپایی درباره این شهر تألیف شده در دسترس است.



نام بابل یک بار در قرآن کریم در سوره بقره آمده است: «واتَّبَعُوا مَا تَتْلواْالشّیاطینُ عَلی ' مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ماکَفَرَ سُلَیْمانُ و لکِنَّ الشّیاطینَ کَفَروا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِحْرَو مَآاُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هاروُتَ و ماروتَ..».
در واقع قرآن کریم در قصه معروف دو فرشته به نامهاى هاروت و ماروت، از «بابل» نام برده است.



درباره محل بابل، میان مفسّراناختلاف وجود دارد. طبری در این باره دو روایت آورده است، یکی آنکه برخی بابل را بابِل دُنْباوند (دماوند)، و بعضی آن را بابل عراق می دانند که قول مشهور و درست همین است زیرا در بقره آیه ۱۰۲، از روزگار پادشاهی سلیمان علیه السلام سخن رفته که کسانی در آن هنگام در بابل به مردم جادوگری می آموختند.
روشن است که حوزه حکومت سلیمان علیه السلام و اطراف آن، با بابلِ دماوند در شمال ایران، مناسبتی نداشته و به شهر قدیمی بابل ـ در کنار فرات ـ نزدیکتر بوده است.
[۸] تاریخ الرسل والملوک ج۱، ص۳۶۵.





۷.۱ - معنای واژه بابل در نگاه طبرسی


درباره معنی واژه بابل، طبرسی آن را با «تَبَلْبَلَتِ الاَلْسُنُ» پیوند داده،
[۹] مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ج۱، جزء۱، ص۳۹۵.
می گوید که چون در آنجا برای نخستین بار، زبان یکسان مردم به پراکندگی دچار شد، شهر مزبور را بابل نام نهادند. اما این سخن به آیه یا حدیثی مستند نیست و ظاهراً از سِفْرِ اوّل تورات (۱۱:۹) گرفته شده که می گوید: «از آن سبب آنجا را بابل نامیدند زیرا که خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوّش ساخت...»

۷.۲ - معنای واژه بابل در نگاه آلوسی بغدادی


اما آلوسی بغدادی رأی مفسّران گذشته را نپسندیده است و بابل را چنانکه ابوحیّان به تصریح آورده، نامی غیر عربی می داند. اخفش، بابل را نام رود بزرگی در یکی از زبانهای باستانی عجمی دانسته که به سبب نزدیکی فرات با آن ناحیه، نام بابل را برآن سرزمین نهاده اند.
[۱۰] روح المعانی ج۱، ص۳۴۲.




مفسّران قرآن به مناسبت آیه ۲۶ از سوره نحل نیز نامی از «بابل » آورده اند و می گویند بنیانی که در آیه شریفه ذکر شده «برج بابل » است که نمرود پسر کنعان آن را بناکرد.
[۱۲] الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ج۲، ص۶۰۲.


۸.۱ - هرتسفلد


هرتسفلد
[۱۳] دایرة المعارف الاسلامیة، ذیل «بابل ».
با استشهاد به آیه ۱۰۳ از سوره بقره ، به چاهی در بابل اشاره می کند که دو فرشته هاروت و ماروت تا روز رستخیز در آنجا زندانی شده اند؛ در حالیکه در این آیه کمترین اشاره ای براین معنا نشده است و به گفته قزوینی
[۱۵] آثارالبلاد و اخبارالعباد، ص۳۰۴.
، این شهرت عامیانه ای در میان مردم است (نه حقیقت قرآنی ).



بابل از مکانهایی شمرده شده که نماز خواندن در آنها مکروه است.
سرزمین بابل - براساس روایتی از امیر مؤمنان علیه السّلام - سرزمینى ملعون (که گرفتار عذاب الهی گشته) و نخستین سرزمینی که در آن بت پرستیده شده معرفى گردیده است.
در حدیث نبوی نیز از بابل یادشده است و به گفته محدّثان اسلام، هنگامی که امام علی علیه السلام به جنگ صفّین می رفت، در وقت نمازعصر به سرزمین بابل رسید ولی در آنجا نماز نگزارد و گفت: «إِنَّ حبیبی صلّی اللّه علیه وآله و سلّم نَهانی أَنْ اُصَلِّیَ بِأَرضِ الْمَقبَرةِ و نَهانی أَنْ اُصَلّیَ بِبابِلَ فَإنَّها مَلْعُونَةٌ» (دوستم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مرا از اینکه در گورستان نمازگزارم نهی کرد و همچنین از نمازگزاردن در بابل بازداشت زیرا که سرزمینی نفرین شده است.
[۲۰] تفسیرالقرآن العظیم ج۱، ص۱۳۶.

خطابی در اسناد این حدیث و حرام شمردن نمازگزاردن در بابل تردید کرده است
[۲۱] روح المعانی ج۱، ص۳۴۲.
با وجود این، آثاری را که در این باره رسیده نمی توان بکلّی نادیده گرفت.

۹.۱ - محدثان امامیه


از جمله قول محدثان امامیه با روایتی از جُوَیْریة بن مسهر را که براساس آن، امام علی علیه السلام در بازگشت از پیکار با خوارج بابل را سرزمینی نفرین شده نامید، زیرا سه بار در آن عذاب فرود آمده است و نخستین جایی است که در آن، به بت پرستی پرداخته اند و برای هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری روا نیست که در آنجا نمازگزارد.

۹.۲ - فقهای امامیه


فقهای امامیّه هم نمازگزاردن در بابل را باطل نشمرده اند و آثار وارد شده را بر کراهت حمل کرده اند.
[۲۳] جواهرالکلام ج۳، ص۴۴۲.


۹.۳ - نصر بن مزاحم


نصربن مُزاحم در کتاب وقعة صفّین گزارش دیگری آورده که با روایت نخستین موافقت دارد و نشان می دهد که در خبر جویریة بن مسهر اشتباهی رخ داده است.

۹.۴ - هرتسفلد


هرتسفلد از این گونه روایات بدین نتیجه شگفت رسیده است که امام علی علیه السلام بابل را نفرین کرده است.
[۲۵] دائرة المعارف الاسلامیة، ذیل «بابل ».




این سرزمین به «ارض خسف» (زمینى که ساکنانش را در خود فرو برده) معروف است.



ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ ترنبرگ، لیدن ۱۸۵۱ـ۱۸۷۶.
ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۳۸ـ۱۹۳۹.
ابن عبدالحق، مراصدالاطلاع، قاهره ۱۹۵۴، ج ۱، ص ۱۴۵.
اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، چاپ رینود و دیسلان، پاریس ۱۸۴۰.
محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، صفة المعموره، چاپ طوغان، ص ۲۳.
ابراهیم بن محمد اصطخری، المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۰، ص ۱۰.
عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، چاپ مصطفی سقّا، قاهره ۱۳۶۴/۱۹۴۵.
• محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، چاپ دخویه... ( و دیگران )، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱، سلسلة اول، ص ۲۲۹.
کورکیس عوّاد، « آثار العراق »، سومر، ج ۵ (۱۹۴۹)، ص ۷۲ـ۷۳.
زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۹۴، ص ۳۵.
• علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ باربیه دمیناروپاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷، ج ۲، ص ۱۱۵.
یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳.
احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ، چاپ هوتسما، لیدن ۱۸۸۳، ج ۱، ص ۲۳۵، ۳۲۱.
محمودبن عبدالله آلوسی، روح المعانی، بیروت.
ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
دائرة المعارف الاسلامیة، قاهره ( تاریخ مقدمه ۱۹۶۹ )، ذیل «بابل » (نوشته هرتسفلد).
محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت.
فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۸۰.
محمدبن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۴۰۰ـ۱۴۰۳/۱۹۸۰ـ ۱۹۸۳.
زکریابن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.


 
۱. صورة الارض، ص۲۴۴.
۲. تقویم البلدان، ص۳۰۳.
۳. آثار البلاد و اخبار العباد، ص۲۰۲.
۴. معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹.    
۵. نحل/سوره۱۶، آیه۲۶.    
۶. معجم البلدان ج۱، ص۴۴۷-۴۵۰.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۸. تاریخ الرسل والملوک ج۱، ص۳۶۵.
۹. مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ج۱، جزء۱، ص۳۹۵.
۱۰. روح المعانی ج۱، ص۳۴۲.
۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۲۶.    
۱۲. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ج۲، ص۶۰۲.
۱۳. دایرة المعارف الاسلامیة، ذیل «بابل ».
۱۴. بقره/سوره۲، آیه ۱۰۳.    
۱۵. آثارالبلاد و اخبارالعباد، ص۳۰۴.
۱۶. رسائل الشریف المرتضی ج۴، ص۸۲.    
۱۷. کتاب السرائر ج۱، ص۲۶۵.    
۱۸. الحدائق الناضرة ج۷، ص۲۱۳.    
۱۹. وسائل الشیعة ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.    
۲۰. تفسیرالقرآن العظیم ج۱، ص۱۳۶.
۲۱. روح المعانی ج۱، ص۳۴۲.
۲۲. وسائل الشیعه ج۳، ص۴۶۸۴۶۹.    
۲۳. جواهرالکلام ج۳، ص۴۴۲.
۲۴. وقعة صفّین، ص۱۳۵.    
۲۵. دائرة المعارف الاسلامیة، ذیل «بابل ».
۲۶. کتاب السرائر ج۱، ص۲۶۵.    
۲۷. الحدائق الناضرة ج۷، ص۲۱۳.    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۲، ص۳۶.    
دانشنامه جهان اسلام، مقاله شماره۵۸.    



جعبه ابزار