• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برداشت تشکیل حکومت از قیام عاشورا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از دیدگاه‌های مهم درباره قیام امام حسین (علیه‌السلام) که به ویژه در سه دهه اخیر مطرح شده، دیدگاه «قیام به انگیزه پیروزی نظامی و تشکیل حکومت» است. در این مقاله به بررسی این نظریه می پردازیم.



پیروزی نظامی (تشکیل حکومت اسلامی) برای امام، مطلوب درجه یک و صلح شرافتمندانه، مطلوب درجه دو و شهادت، مطلوب درجه سه بوده است. با این تفاوت که آن حضرت، اول برای پیروزی نظامی و بعدا برای صلح فعالیت کرد؛ ولی برای کشته شدن هیچ گونه فعالیتی نکرد؛ بلکه این عمال حکومت ضد اسلام بودند که فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را کشتند و چنین خسارت بزرگی را بر جهان اسلام وارد ساختند.
[۱] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۱۵۹.

در این نظریه تاکید بسیاری شده است بر اینکه هدف از نهضت امام حسین (علیه‌السلام)، شهادت نبوده و دیدگاه قیام برای نیل به شهادت، از قرن هفتم با تالیف کتاب لهوف (الملهوف) شایع شده است.
[۲] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۱۰۶.

صاحب این نظریه، روایاتی را که دیدگاه «تعبد به شهادت» را تایید می‌کند، بررسی و نقد کرده،
[۳] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۹۷-۱۰۶.
[۴] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۳۶۷-۴۳۷.
ضمن نادرست شمردن چنین برداشتی از انگیزه قیام سیدالشهدا، یادآور می‌شود که برخی از علما و فقهای برجسته قرن چهارم و پنجم هجری، همانند شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی نیز بر این باور بودند که هدف از قیام امام حسین (علیه‌السلام)، شهادت نبوده است و حضرت نمی‌دانست در راه سفر به کوفه شهید می‌شود.
این قول در حدود سه قرن بین علما و اندیشمندان شیعه مشهور بوده و هیچ یک از عالمان شیعه با این دیدگاه مخالفت نکرده است. اما در قرن هفتم، سیدبن طاووس با تالیف کتاب الملهوف علی قتلی الطفوف نظریه «قیام برای نیل به شهادت» را مطرح کرد و از آن زمان به بعد این نظریه به یک باور مشهور تبدیل شده است.
[۵] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۴۵۵.
[۶] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۴۶-۵۰.
[۷] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۱۰۱-۱۰۵.



این نظریه بر این باور استوار است که اگرچه ارزیابی امام در موازنه قوا و شرایط قیام، مطابق با واقع بوده، اما از حوادث پیش‌بینی نشده و پشت پرده آگاه نبوده و این امر منجر به شکست نهضتش شد.
[۸] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۵۶.
[۹] صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۹۷.
بنابراین امام از نگاه این نظریه، شخصی است که حتی به اندازه افرادی که از روی دلسوزی از وی می‌خواستند از رفتن به عراق و برپایی نهضت در آنجا منصرف شود، دارای قدرت لازم برای پیش‌بینی حوادث غیرمترقبه نبوده است! در حالی که روشن است اگر حتی امام، فاقد علم غیب فرض شود، باز نمی‌شود او را آنقدر اشتباه‌کار دانست که در مسائل بسیار مهمی که با مصالح خود، خاندان و جامعه اش ارتباط حیاتی داشته، حتی به میزان نصیحت گویان، قدرت تشخیص حوادث آینده را ندارد. اگر امام این قدر اشتباه‌کار باشد، دیگر نمی‌توان او را شایسته امامت و زمامداری مسلمانان دانست.
[۱۰] فرحی، سیدعلی، بررسی و تحقیق پیرامون نهضت حسینی، ص۳۲۲.



دلایل و شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که صحت نظریه فوق را مخدوش و انکار می‌کند. برای نمونه می‌توان پاسخ‌های امام را به اعلام خطرهای نصیحت‌گویان یادآوری کرد. حضرت در برابر هشدارهای آنان نه تنها نفرمود: اعلام خطرهای شما درست نیست، یا من به پیروزی خویش اطمینان دارم؛ بلکه برعکس، اعلام خطرهای آنان را با این گونه جملات، تصدیق کرد. صدقت؛ «راست می‌گویی، تکلمت بعقل؛ «از روی اندیشه سخن می‌گویی» و انه لیس یخفی علی الرای ما رایت؛ « [آنچه می‌گویی] بر من نیز مخفی نیست».
همچنین در منزل ثعلبیه، حضرت به مردی کوفی، که ظاهرا می‌خواست ایشان را از رفتن به کوفه به سبب کشته شدن در آنجا منع کند، فرمود: «ای مرد کوفی! سرچشمه دانش نزد ماست. آیا آنان (مردم) [سرنوشت آینده ما را] می‌دانند و ما نمی‌دانیم این امر ممکن نیست. این گونه پاسخ‌های صریح به خوبی نشان می‌دهد که حسین (علیه‌السلام) از نظر پیش‌بینی مسائل خطرساز آینده، فراتر از نصیحت‌کنندگان بود؛ بلکه تفاوت اساسی حضرت با آنها در این بود که او به اندازه‌ای به حفظ مصالح اسلام و حمایت از دین جدش اهتمام می‌ورزید که حاضر بود برای حفظ خط اصیل اسلام که از جدش به پدر و برادر بزرگوارش رسیده بود و آنان به او سپرده بودند، جهاد کند؛ هرچند فرجام این جهاد به شهادتش منجر شود. از این رو در برابر اعلام خطر آنها می‌فرمود: والله انی لارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا قتلنا‌ ام ظفرنا؛ «به خدا سوگند امید دارم آنچه خدا درباره ما اراده کرده، خیر باشد؛ چه کشته شویم و چه پیروز شویم».


نکته دیگر آنکه بر اساس چنین دیدگاهی، جهاد اسلامی همانند نبردهای دیگر حکومت‌ها و ملل غیراسلامی با پیروزی‌ها و شکست‌های ظاهری ارزیابی می‌شود و بعد اساسی جهاد، که هدایت انقلابی جامعه اسلامی بر ضد قدرت‌های ستمگر و فاسدی باشد، مورد غفلت قرار گرفته است؛ در حالی که انسان‌های الهی هم‌چون حسین بن علی (علیه‌السلام)، بعد اصلی جهاد را ملاک حرکت خویش قرار می‌دهند.
از این رو در شرایط ضروری با تمام توان خویش برای تحریک مردم به جهاد، اقدام می‌کنند؛ هرچند خودشان را در معرض خطر و کشته شدن، و حکومت‌های ستمگر را در ظاهر پیروزمند ببینند؛ (این مطلب در عصر امام علی (علیه‌السلام) نیز شواهدی دارد. برای نمونه حضرت از یک سو، به مردم عراق می‌فرمود: سیظهر علیکم بعدی رجل رحب البلعوم مندحق البطن یاکل مایجد و یطلب ما لایجد «به زودی مردی گلوگشاده و شکم‌بزرگ بر شما مسلط خواهد شد که هرچه بیابد، می‌خورد و هرچه ندارد، تلاش می‌کند به دست آورد»، و از سوی دیگر، در ادامه فرمایش قبل می‌فرماید: فاقتلوه ولن تقتلوه «پس او را بکشید، ولی هرگز او را نمی‌کشید») چرا که آنان به آثار معنوی نهضتشان، اگرچه دیررس باشد، اهمیت خاصی می‌دهند.
از دیدگاه آنان انجام تکلیف در صورت فراهم بودن شرایط آن، بزرگترین پیروزی به حساب می‌آید؛ هرچند آن تکلیف، نتیجه ظاهری نداشته باشد و حتی پیامدها و مشکلات دنیایی فراوانی را به بار آورد. اشتباه طرفداران این نظریه، ظاهربینی شان است که تصور کرده‌اند هدف از نهضتهای الهی، تنها رسیدن به پیروزی ظاهری و نظامی است و بر این اساس معتقدند که ممکن نیست مردان خدا، همچون حسین (علیه‌السلام) که بدون اطمینان به پیروزی نظامی نهضت کنند و با نثار جان خویش مردم را برای مبارزه با حاکمان دین ستیز اموی تهییج کنند.
از این رو پیروان این دیدگاه می‌کوشند سخنان، خطبه‌ها، نامه‌ها و وصیت نامه امام را، که درباره اهداف قیامش بیان کرده یا نوشته است، با قراین و شواهد تاریخی ضعیف و گاه توجیهات سست، حمل بر اطمینان حضرت به پیروزی ظاهری و تشکیل حکومت اسلامی به شیوه پدرش علی (علیه‌السلام) کنند و شواهد و دلایل مخالف را تا جای ممکن مردود جلوه دهند. البته ریشه این کژاندیشی را باید در عدم درک حقیقت و باطن نهضت حسینی جست.
ممکن است با خوش‌بینی گفته شود اگر امام حسین (علیه‌السلام) به کوفه می‌رسید، می‌توانست قوایی فراهم کند و در مجموع، با ایجاد امید در قلوب مخالفان یزید، کفه نظامی را به سوی خود سنگین کند، و در نهایت به تشکیل حکومت دست یازد.
اما واقعیت این است که پس از اقدامات معاویه در دو دهه، برای ترویج و احیای ارزش‌های جاهلی و ستیز با ارزشهای اصیل اسلامی، بسیار به دور از باور بود که قیام آن حضرت به چنین نتیجه‌ای نایل شود. قیام ایشان، گرچه انجام «تکلیف» بود و هرگز به «کسب قدرت» در جایگاه «نتیجه قیام» نظر نداشت، تامین کننده نتیجه بسیار مهم‌تری بود که در گفتار یکی از محققان، به درستی این گونه بیان شده است:
مطالعه و تجزیه و تحلیل دقیق حوادث کربلا به طور کلی، این حقیقت را نشان می‌دهد که حسین (علیه‌السلام) از همان آغاز، نقشه ایجاد انقلاب کامل در وجدان مذهبی مسلمین را می‌کشید. تمام اعمال و کردار حسین (علیه‌السلام) نشان می‌دهد که وی کاملا از این حقیقت آگاه بود که پیروزی از طریق قدرت و امکانات نظامی همیشه موقتی است؛ زیرا قدرت نیرومندتری وجود دارد که بتواند آن را در جریان زمان نابود کند...
[۲۴] محمد جعفری، سید حسین، تشیع در مسیر تاریخی، ترجمه سید محمدتقی آیت اللهی، ص۲۴۰.

اگر روحیه شهادت‌طلبی نباشد، حتی پیروزی در جهاد ممکن نیست. از سوی دیگر دستیابی به پیروزی، ممکن است در کوتاه مدت محقق نشود. عقلای تحول خواه عالم، با استقبال از مرگ و آمادگی برای کشته شدن، توانسته‌اند کامیاب شوند؛ ولی کامیابی، همیشه در پیروزی نظامی و به طور فوری حاصل نمی‌شود؛ چه بسا شهادت‌هایی که زمینه ساز پیروزیهای بزرگ برای آیندگان شده است.


اما درباره دیدگاه برخی از علمای متقدم، همچون شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی
[۲۶] سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، تحقیق فارسی حسون کریم، ص۲۶۹-۲۷۳.
[۲۷] شیخ طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، ج۴، ص۱۸۱-۱۸۸.
درباره قیام امام حسین و استناد به آن باید گفت:

۵.۱ - نقد اول

به نظر می‌رسد این اندیشمندان در مقام پاسخگویی به اهل سنت، چنین دیدگاهی را مطرح کرده‌اند؛ چراکه اهل سنت بر این باورند که امام هم مانند مردم دیگر بر پایه گمان خویش عمل می‌کند و به دلیل اجتهادش، چه به صواب رفته باشد و چه به خطا، شایسته پاداش است؛ جز اینکه پاداش او در انتخاب صواب، بیشتر است.
بنابراین هدف این اندیشمندان این بوده که به ایرادهایی که به قیام امام حسین (علیه‌السلام) می‌شده، با معیارهای کلی و ظاهری پاسخ دهند تا فرقه‌های غیر شیعی هم که امام حسین (علیه‌السلام) را امام نمی‌دانستند و به قیام وی معترض بودند، قانع شوند؛ چرا که آنان در شرایط و جامعه‌ای به سر می‌بردند که افکار اهل سنت حاکم بود و اندیشه‌های شیعی در انزوا قرار داشت. از این رو از نظر اجتماعی و سیاسی ناچار بودند که قیام امام حسین (علیه‌السلام) را نه به منزله یک قیام شیعی، بلکه به مثابه قیام یک شخصیت اسلامی که اوضاع را ظاهرا مناسب دید و قیام کرد، تشریح کنند تا آن را از آماج تهمت‌های گوناگون برخی از فرقه‌های اسلامی برهانند.
[۲۸] فرحی، سیدعلی، بررسی و تحقیقی پیرامون نهضت حسینی، ص۳۱۲-۳۱۳.
شاهد این مدعا، سخن سید مرتضی در آغاز کتاب تنزیه الانبیاء است؛ آنجا که می‌گوید: «خدایت توفیقی نیکو دهد که از من خواستی کتابی را درباره عصمت پیامبران و امامان و از همه گناهان کوچک و بزرگ و ردیه‌ای را بر مخالفان این مسئله، با وجود اختلاف آرا و تعدد مذاهب آنان، املا کنم».
[۲۹] سید مرتضی، تنزیه الانبیاء والائمة، تحقیق فارسی حسون کریم، ص۳۳.



با اذعان به عظمت علمی این اندیشمندان بزرگوار و احترام به دیدگاه آنان، باید توجه داشت در مسائل نظری و تحلیل حوادث و جریانهای تاریخی، همواره باب بحث و بررسی باز است، و نمی‌توان هیچ محققی را ملزم کرد که بدون بررسی مبانی نظری و شواهد و ادله تاریخی نظریه‌ای، و تنها با اتکا به عظمت علمی صاحب دیدگاه، به طور تعبدی آن را بپذیرد و به لوازم آن ملتزم شود؛ همچنان که خود آنان نیز در بسیاری از این گونه موارد، باهم اتفاق نظر نداشته‌اند و برخی از آنان نظریات استادان خود را نقد کرده‌اند. (مانند نقد شیخ مفید به کتاب الاعتقاد استادش شیخ صدوق، و نقدهای شیخ طوسی درباره برخی از دیدگاه‌های استادش سیدمرتضی در کتاب تلخیص الشافی.)
بنابراین خود آنان نیز همانند دیگر محققان منصف، اذعان دارند که ممکن است در اندیشه‌ها و اجتهاداتشان جای ملاحظه وجود داشته باشد و نیز معترف‌اند که اجتهاد مجتهدان حتی در مسائل فقهی، برای فقهای دیگر حجت نیست تا چه رسد به اظهار نظر درباره جریانها و حوادث تاریخی که حتی برای غیرمجتهدان هم الزام‌آور نیست و هرکس در حد توان و استعدادش می‌تواند با مطالعه و تعمق در حوادث تاریخی و ارائه شواهد و استدلال‌های متقن، نظریه‌ای را درباره آنها، انتخاب و تایید، یا حتی رد کند.


۱. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۱۵۹.
۲. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۱۰۶.
۳. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۹۷-۱۰۶.
۴. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۳۶۷-۴۳۷.
۵. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۴۵۵.
۶. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۴۶-۵۰.
۷. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۱۰۱-۱۰۵.
۸. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۵۶.
۹. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، ص۹۷.
۱۰. فرحی، سیدعلی، بررسی و تحقیق پیرامون نهضت حسینی، ص۳۲۲.
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۸۶.    
۱۲. شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۶۷.    
۱۳. ابن اعثم کوفی، احمد، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۷۱.    
۱۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۳۳۴.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۸۷.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۹۹.    
۱۷. شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسة ال البیت، ج۲، ص۷۶.    
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تصحیح نجم الدین عاملی، ج۱، ص۳۹۸.    
۱۹. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تصحیح محسن کوچه باغی تبریزی، ص۳۲.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۵۷.    
۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۹۳-۹۴.    
۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۰۶.    
۲۳. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۴۶، خطبه۵۷.    
۲۴. محمد جعفری، سید حسین، تشیع در مسیر تاریخی، ترجمه سید محمدتقی آیت اللهی، ص۲۴۰.
۲۵. شیخ مفید، «المسائل العکبریة»، تحقیق علی اکبر الهی خراسانی، مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ص۷۱.    
۲۶. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، تحقیق فارسی حسون کریم، ص۲۶۹-۲۷۳.
۲۷. شیخ طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، ج۴، ص۱۸۱-۱۸۸.
۲۸. فرحی، سیدعلی، بررسی و تحقیقی پیرامون نهضت حسینی، ص۳۱۲-۳۱۳.
۲۹. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء والائمة، تحقیق فارسی حسون کریم، ص۳۳.







جعبه ابزار